پیوند خوردن موسیقی با بسیاری از عرصه های اجتماعی و فردی زندگی روزمره انسان در هیچ دورهای به اندازه عصر حاضر نبوده است. امروزه حضور بیش از پیش موسیقی بعنوان ابزار یا كانال ارتباطی و یا نمادی برای برقراری ارتباط وخلق و دریافت معنا،واقعیتی انكار ناپذیر است .همچنین موج جدید رشد ابزار های تكنولوژیک بر مصرف موسیقی تاثیر شایان توجهی داشته است،به طوریكه «افراد قادرند موسیقی را از اینترنت،حامل های صوتی مختلف،ودرحجم های زیاد روی دستگاه های بسیار كوچكی كه ساعات زیادی از الحان موسیقی را در خود جای میدهند،گوش كنند» (فاضلی،1385 :1) در اهمیت مصرف موسیقی آنتونی استور معتقد است كه «حتی ممكن است شنوندگانی كه قادر به خواندن نت موسیقی نیستند یا هیچ وقت برای یادگیری یک ساز نكوشیده اند،چنان عمیقا تحت نفوذ موسیقی باشند كه برای آنان روزی كه به هرشكل بدون درهم آمیختگی جدی با آن سپری گردد،روزی تلف شده محسوب میشود»(استور،5:1388).همزمان با قرن بیستم موسیقی با گستردگی هرچه بیشتر وارد زندگی روزمره مردم شده است.بطوریكه مصرف موسیقی در ساعات اولیه صبح از امواج رسانه های مختلف برای افراد، امری عادی و گاه پراهمیت به شمار میرود.همچنین پس از آن در فضاهای شهری،متروها،بازارهای محلی،مراكز خرید وغیره صدای موسیقی با اهداف و كاربرد های متفاوتی همچون اقناع مخاطب،فروش كالا،ایجاد همبستگی،تبلیغات،حفظ نظم،آرامش روانی،هویت بخشی و خاصیت ارتباطی و انتقالی پیام و …. مورد استفاده قرار میگیرد .درواقع موسیقی به افراد، توانمندی بیان عاطفه ،تلطیف احساسات زیباشناختی و كسب لذت و آرامش میبخشد،همچنین بوسیله موسیقی افراد همواره به جهان بیرون و درون خود در حال رفت و آمد هستند و با معنا بخشی به زندگی روزمره موسیقی را بعنوان پناهی برای فرار از واقعیات( بعضا تلخ)زندگیشان بر میگزینند.به عبارت دیگر با مصرف موسیقی واقعیت زندگی روزمرهشان را آنگونه كه مناسب خود میدانند، معنا ورمزگشایی میكنند.بنابرین موسیقی میتواند در افراد روحیه مثبت ایجاد كند،خلاقیت را در آنان برانگیزاند،و با دوركردن اضطراب و تنش از افراد به آرامش روانی آنان كمك كند و نهایتا پتانسیل های شناختی را در افراد بهبود بخشد (فاضلی،1385) . درواقع«مطالعه موسیقی هم پدیدهای اجتماعی و هم پدیدهای تاریخی است كه از زاویه تاریخ شناسانه میتواند شناخت ما را از بنیان های ملودی و معنوی گذشته اعتلا دهد.(حجاریان،161:1387) با این توضیح درمورد موسیقی ایرانی بالاخص موسیقی محلی باید گفت كه این نوع موسیقی با گذر كردن از تاریخ اجتماعی و فرهنگی اقوام ایران به نوعی با شعر و ادبیات و رسوم وزبان ها و لهجه های ایرانی و جغرافیا و موقعیت فرهنگی این سرزمین پیوند خورده است . و در همه دوره های تاریخی نوع زندگی مردمان آن جامعه به نوعی در موسیقی و منظومه های محلی منعكس ومتبلور شده است . در این زمینه شومان معتقد است : «اگر به ترانه های ملی گذشته،گوش فرا دهید،نه تنها سرچشمهی زیباترین آهنگ های بشری را درمییابید،بلكه،صفات بارز و صفحات تاریخ درخشان ملل جهان را نیز مطالعه و درك خواهید كرد ». (انصاری ،1390: 70)بنابر این با توجه به اهمیت رابطه موسیقی و جامعه تحقیق حاضر تلاش میكند .با متمركز شدن بر موسیقی محلی مازندران و انواع مخاطبانش دریابد كه مصرف كنندگان این نوع از موسیقی اساسا چه درك و دریافتی از موسیقی محلی مازندران دارند و به عبارتی شهروندان (قائمشهری) چگونه به معنا سازی و رمزگشایی این نوع از موسیقی محلی میپردازند. روشی كه در این تحقیق
برای تحلیل دریافت مخاطبان از موسیقی محلی انجام شده است ،روش تحقیق كیفی است وبرای گردآوری داده ها از تكنیک مصاحبه های پدیدارشناختی استفاده شده است.
1-2 ضرورت و اهمیت تحقیق
میتوان اینگونه بیان نمود كه مصرف موسیقی امروزه بعنوان بخشی از مصرف فرهنگی افراد در جامعه ،جای خود را باز و تثبیت میكند . در این زمینه افراد به فراخور موسیقی مورد مصرف و اینكه از چه نوعی باشد(پاپ،راك،ملی ،محلی)ممكن است معنا های متفاوتی در مورد جهان درون و بیرون از خود دریافت كنند . در اهمیت و ضرورت این موضوع باید گفت كه مصرف موسیقی امروزه به بخشی از زندگی روزمره درآمده است . «از آنجا كه موسیقی عنصری اساسی از نظام فرهنگ به شمار میرود تا حد زیادی میتواند تعیین كننده برخی جهت گیری های كلی فرهنگ وتغییرات فرهنگی رخ داده باشد »(قاسمیو رضایی،1385). موسیقی جزء تنهاترین رسانهای است كه خود نوعی زبان است و به نوعی پل میزند به همه فرهنگ ها و تاریخ ها . مثلا وقتی هنرمندی قطعهای محلی را در مایه های دشتی میخواند یک مخاطب ژاپنی هم میتواند با آن ارتباط برقرار كند و بفهمد كه این ترانه حكایت از نوعی پیام سوز و گداز در خود و فرهنگ فولكلور آن منطقه دارد.همچنین در كنار كاركرد هایی از موسیقی كه ذكرشان رفت موسیقی میتواند به نوعی دارای كاركرد انسجام بخشی اجتماعی باشد، در این زمینه« پروس ریچمن» در مقاله ریتم و ملودی مینویسد: یک قالب فرهنگی مقبول از ریتم و ملودی، مثلا یک ترانه كه به اتفاق خوانده میشود، یک حالت احساسی مشتركی را بوجود میآورد كه« وجود» آنها از لحاظ احساسی به شیوه های مشابه واكنش نشان میدهد(استور،1388،:18) در این باره موسیقی برای هر یک از رشته های علمی،جذابیت و موضوعیت خاصی داردكه موجد ضرورت بحث و بررسی است.به طوریكه «روانشناسان به نقش موسیقی در رشد احساسات،عواطف و روان شناختی افراد و همچنین ظرفیت های درمانی آن نظر دارند،متخصصان علوم تربیتی به ایجاد زمینه های بهتر برای آموزش ،مردم شناسان به نقش موسیقی در گسترش فرهنگ عامه و جامعه شناسان مطالعه كاركرد های موسیقی برای هویت بخشی و …در سیاست مقاومت در برابر قدرت و بازتولید جایگاه اجتماعی و غیره پرداخته اند»(فاضلی ،3:1385). كاركرد دیگر موسیقی كه اهمیت تحقیق در باره آن را ضروری تر میسازد نقش هویت بخشی به مخاطبان است . در این زمینه به علت تعدد اقوام محلی در كشورمان ایران ، ابراز هویت ملی و قومیبوسیله موسیقی از مهمترین كاركرد های موسیقی به شمار میرود درواقع «توجه به موسیقی در كشور ایران از یكسو به گرایش ایرانیان به موسیقی باز میگردد(زونیس،1377)و از دیگر سو،به نقشی كه موسیقی در هویت جوانان در جوامع معاصر دارد .این وضعیت با جریان جهانی شدن و گسترش موسیقی غربی در جهان ..،پیچیده تر هم میشود»(كوثری،133:1391).نكته دیگر كه ضرورت و اهمیت تحقیق حاضر را پر رنگ تر میسازد.رابطه بین سرمایه فرهنگی افراد و مصرف موسیقی مخصوصا در جمعیت جوان كشور است. بطوریكه افراد با مصرف موسیقی تا حد زیادی به نوعی تمایز به زعم بوردیو در مصرف فرهنگی دست مییابند و این برای آن ها نوعی سرمایه فرهنگی محسوب میشود ( مخصوصا در مورد دختران). تلاش آنان برای گرد آوری صفحه های موسیقی،رفتن و تماشای كنسرت های موسیقی گروه های مورد علاقهشان با صدها وهزاران زن و دختر دیگر ، به آنان تجربه «قدرت حاصل از جمع بودن » میدهد به طوریكه این تجربه مخصوصا برای دختران مهمتر از خود موسیقی است و به آنها امكان با هم بودن و حس مشترك در سطح وسیع میبخشد كه با تجربه زندگی روزمره و احساس بی قدرتیشان فاصله زیادی دارد .(كوثری ،1391)درواقع «موسیقی بعد از زبان مهم ترین پایه فرهنگی هر قوم و ملت است »(حجاریان،14:1386) ولی همین موسیقی با این قدمت تاریخی و فرهنگی و اجتماعی تنها زمانی كه بوسیله مخاطبانش دریافت میشود دارای ارزش هنری و جامعه شناختی میشود؛ به طوریكه ویكتوریا الكساندر در این باره مینویسد « هنر هرگز قائم به ذات نیست،بلكه باید در ارتباط با كسانی فهم شود كه آنرا مصرف میكنند. به خصوص ،معانیای كه مردم از هنر میگیرند،و نوع هنری كه برای مصرف انتخاب میكنند،بر زمینه های قبلی و شبكه های اجتماعی آن ها استوار است»(الكساندر،280:1390) افراد جامعه با مصرف فرآورده های هنری و نحوهی استفاده از آن در زندگی روزمرهشان معنا آفرینی میكنند . و درفراگردی دائم ،الگوی ثابتی از این معنا ها را در جهان اجتماعی بوجود خواهند آورد و این معانی به نوعی چارچوب های واقعیت های اجتماعی هنررا شكل خواهد داد. در این زمینه سوال اینست كه افراد چه میزان مصرف موسیقی محلی دارند و به تناسب آن چه دریافت و دركی از این نوع موسیقی دارند و چه معنایی از درك این نوع موسیقی بر میسازند.
فرم در حال بارگذاری ...