ایران کشوری کهنسال با سابقه دیرینه فرهنگی و 14700 سال تمدن و 2500 سال تاریخ مدون بوده و صاحب ادبیاتی غنی و پربار ، هم در شکل شفاهی و هم به صورت نوشتاری ، که کودکان این مرز و بوم از این میراث بی نصیب نمانده اند.سیر تحول ادبیات کودکان در ایران مانند هر کشور دیگری تحت تأثیر مسائلی چون فرهنگ ، اجتماع و … قرار گرفته و به دوران مختلفی طبقه بندی شده که در این پژوهش به طور مختصر اشاره ای به این دوران شده است.
«فولکلور[3] و فرهنگ عامه هم چنانچه سرآغاز پیدایش همه هنرهاست ، سرآغاز ادبیات و بخصوص ادبیات کودکان نیز می باشد. لالایی ها ، مثل ها ، ترانه های کودکان ، افسانه های خردسالان ، داستانهای ماجرایی ، حماسی ، عاشقانه و اسطوره ها که همه زاییده تخیًل و تفکر مردم اعصار مختلف هستند ، بنیاد و اساس ادبیات کودکان را تشکیل می دهند»(ملکیان ،1385،ص139).
برای ادبیات کودکان تعاریف متعددی ارائه شده است. در کتاب «ادبیات کودکان» نوشته علی اکبر شعاری نژاد آمده است: «ادبیات کودکان به مجموعه آثار و نوشته هایی (کتاب و مقالات) گفته می شود که به وسیله نویسندگان متخصص برای مطالعه آزاد کودکان تهیه می شود و در همه آنها ذوق و سطح رشد و نضج کودکان مورد توجه است»(شعاری نژاد،1364،ص29). بنفشه حجازی نیز در کتاب «ادبیات کودکان : ویژگیها و جنبه ها» می نویسد: «هرآنچه افسانه ، شرح حال ، مطالب علمی و … که خارج از برنامه درسی و آموزشی مستقیم ، هنرمندانه نوشته و تنظیم شود، ادبیات کودکان خوانده می شود»(حجازی،1384،ص19).
به طور کلی اهداف ادبیات کودکان را می توان در این موارد خلاصه کرد: برانگیختن ذوق و علاقه کودکان در آشنایی با مسائل گوناگون
زندگی ، سودبخشی اوقات فراغت ، شکوفایی استعداد ذهنی ، آشنایی با جهان و فرهنگ های مختلف ، آماده کردن کودک برای شناخت ، دوست داشتن ، میل به اعتلای مداوم و ایجاد عادت به مطالعه (شعاری نژاد،1364،ص29؛ایمن(آهی)،1357،ص3-4).
بنابراین ادبیات کودک در حقیقیت پهنه ای است که نیازهای عاطفی ، روانی ، شناختی و استدلالی کودک را برطرف می سازد.با توجه به موارد فوق می توان به نقش و اهمیت کتابهای غیرداستانی در رشد تفکر و شخصیت کودک و پرورش استعدادهای او پی برد.
کودکان کنجکاوند ، مدام با پرسشهای جدید روبرو می شوند و سوالهای بی جواب بسیاری دارند که می خواهند به پاسخ آنها برسند. آنها تلاش دارند جهان پیرامون خود را بهتر بشناسند ، علت پدیده های طبیعی را دریابند. کنجکاویهایی از این دست سبب می شود شروع به پرسش کنند یا برای یافتن پاسخ های مورد نظر خود در منابع مختلف به جستجو بپردازند. در اینجاست که لزوم شناخت انواع نوشته های غیر داستانی و نحوه انتخاب و استفاده از آنها روشن می شود. زمانی بود که کتابهای علمی-اطلاعاتی را جزئی از ادبیات کودکان به شمار نمی آوردند ، زیرا می پنداشتند نه تنها هنر نویسندگی در نگارش آنها بکار نرفته ، بلکه زیبایی و جذابیتی در تصاویر آنها دیده نمی شود. ولی امروزه این عقیده قابل قبول نیست ، چنانچه بسیاری از کتابهای غیر داستانی (علمی-آموزشی) به لحاظ شیوه نگارش و از نظر تصویرسازی ارزش فراوانی دارند.
با توجه به مطالب ارائه شده به اهمیت وجود تصویر در کتابهای علمی کودکان پی برده و این امر مهم می شود که تصاویر زیبا و متناسب برای کتابهای این گروه سنی می تواند حتی کتابهای ضعیف از نظر نگارش را به فروش برساند و چه بسیار کتابهایی با ادبیات و نگارش عالی ، به دلیل فقدان تصاویر خوب از نظر دور بماند.
کودک در کلمات و تصاویر دنیایی را می یابد که می تواند آن را در ذهن خود ترسیم کند ، با واقعیات تطبیق داده و از آنها بسیار بیاموزد. این نکته می تواند زیربنایی برای درک هنری و زیبایی شناسی او باشد ، تا به واسطه آن با عواطف و جهان اطراف خود آشنا شود ، معانی و مفاهیم را بفهمد و تخیل خود را تعریف کند. این دنیا راهنمای او برای گام نهادن به سوی تجربیات جدید خواهد بود.
بدینگونه تصویرگری به منزله یک هنر انتقال مفاهیم ، در قالب نقشها و اشکال جا و مقامی والا در کتابهای کودکان دارد و هنرمند تصویرگر با دمیدن حیات در یک تصویر از جان خود از تجربیات و تمام شخصیت خود مایه می گذارد.
. 1
فصل دوم. 9
مروری بر پژوهشها 9
2-1-تئوری منظره. 10
2-1-1-منظره و هویت : دایان هریس… 11
2-1-2-چشمانداز یا فضا : کنث آر. الوینگ… 13
2-1-3-اهمیت تاریخ: هانا یوهانسن.. 15
2-2-آیکونوگرافی منظره : استیون دی. هوشلر. 16
2-3-نقشه به مثابه قدرت : جی. بی. هارلی.. 18
2-3-1-زمینه های سیاسی نقشه. 20
2-3-2-روشهای استفاده از نقشه. 20
2-3-3-سمبلیسم کاتوگرافیک قدرت.. 21
2-4-منظره و هنر غرب.. 22
2-4-1-از زمین تا منظره، از منظره تا هنر. 22
2-4-2-منظره، امر فرعی.. 23
2-4-3-منظره، مکان دلپذیر. 23
2-4-4-مناظر خوشنما 24
2-4-5-منظره و نقشه. 24
2-4-6-قاب منظره. 26
2-4-7-امر شکوهمند. 31
2-4-8-طبیعت: تصویر یا فعل و انفعال. 31
2-4-9-از منظره تا زمین.. 32
2-5-منظره معاصر در هنر: کوین پیترز. 33
فصل سوم. 35
هنرمندان منظرهپرداز معاصر. 35
3-1-دیوید هاکنی(1937-) 37
3-2-آنزلم کیفر(1945-) 45
3-3 رابین اُنیل(1977-) 52
3-4-بنجامین ادواردز(1970-) 60
3-5-مارک لومباردی(1951-2000) 66
3-6-الیگریو اِ بواِتی(1940-1994) 76
فصل چهارم. 83
نتیجه گیری.. 83
فهرست منابع فارسی: 90
فهرست منابع لاتین: 90
کتابها: 90
نشریات: 91
سایتها: 91
فهرست منابع تصویری: 95
گزارش پروژه عملی.. 99
تصاویر پروژه عملی مجموعه قلمرو نامحدود. 102
منظرهپردازی در هنر علیرغم ظهور دیرهنگامش ریشهای دیرینه دارد. حتی اگر منظرهپردازی را هم در نظر نگیریم، رابطه تنگاتنگمان با طبیعت ما را از توجه به منظره و محیط اطرافمان ناگزیر می کند. ما درون طبیعت زندگی میکنیم و “قرنهاست که در ذهن خود عمل تبدیل زمین به منظره را انجام میدهیم.”
(اندروز، 1388 :11)
منظره در دیدگاه افراد مختلف تعاریف مختلف پیدا می کند؛ برخی مانند آلبرتی آن را فضا و نمایی دلپذیر میدانند (اندروز،1388: 74) که از دوردست به آن مینگریم، گروهی مانند جیل کاسید آن را
محیطزیستی در نظر میگیرند که پویا است و به طور مداوم تغییر می کند -ممکن است این تغییر
پروسهای طبیعی باشد مانند فرسایش خاک و یا تحت تأثیر انسانها مانند ساخت شهر و قطع درختان- و برای گروهی دیگر مانند دنیس کاسگرو ساختاری اجتماعی است که منتج از پیشینه فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی ساکنان آن است. منظره هر کدام از اینها که باشد، سرآغازش به طور جدی در تاریخ هنر در قرن شانزدهم و بهواسطه استفاده هنرمندان از[اصطلاح] آن بهعنوان یک عبارت تکنیکی به منظور تصویر یک نما بود.
منظرهپردازی تا اوایل و اواسط قرن شانزدهم در تصاویری که حاوی پیامهای تاریخی یا مذهبی بودند، در پسزمینه قرار داشت و زمینهای برای فعالیتهای انسانی بود. اما در همین قرن بود که هنرمندان مسلم شمال اروپا با استقلال بیشتری شروع به منظرهپردازی کردند. در مباحثات تئوری نیز پرداخت به ایده منظرهپردازی تا این قرن ممکن نشده بود. “جووانی پاولو لامازو[3] اولین نویسندهای بود که به طور رسمی زیباییشناسی منظره را با ایجاد تمایز میان مکانهای ممتاز[4] و مکانهای لذتبخش[5] در اثرش بهنام
رسالهای در مورد هنر نقاشی[6](1584) مورد بحث قرار داد (His, 1936) علیرغم وجود تعداد زیاد
نقاشیهای منظره در قرن شانزدهم، نقاشی منظره تا ظهور مکاتب هلندی و فنلاندی و آثار هنرمندانی چون رویسدال، روبنس در قرن هفدهم به موفقیت نائل نشد. در این قرن بود که افرادی مانند
راجر د. پایلز، آندره فلایبن و ساموئل وان هوگستراتن ایده منظره را تعریف و دستهبندی کرده، ارتقا دادند. در قرن هجدهم نقاشی منظره در پاسخ به جو سیاسی و اجتماعی که توسط رژیمهای کهن انگلستان، فرانسه و باقی اروپا بهوجود آمده بود، گسترش یافت و رویکردهای تازهای نسبت به محیط طبیعی پدیدار شد. به طور خلاصه در طول این قرن نقاشی منظره مورد توجه و علاقه مندی رو به رشد از جانب هنرمندان و حامیان هنری واقع و تبدیل به ژانری هرچه بیشتر قابل احترام شد. همراستا با این فعالیتها بازتابهای مهمی در رابطه با ایده منظره -بهخصوص در ارتباط با امر والا[12]- بهوجود آمد. پس از وقایع و تحولات عظیم وابسته به انقلاب فرانسه هنر منظرهپردازی در قرن نوزدهم به ژانر اصلی هنرمندان و حامیان هنری و مجموعهداران شد. این دوران با ظهور جنبشهای امپرسیونیسم و پستامپرسیونیسم اروپا و رودخانه هادسن در آمریکا، دوران اوج شکوفایی نقاشیهای منظره شد.
در سال 1800 دیدگاه های هنر منظرهپردازی، هم در صحنهپردازی و هم در موضوع دراماتیک شدند که این رویکردی کاملاً انقلابی بود. با آغاز جنبش رمانتیک در اواخر سده هجدهم و در اوایل سده نوزدهم مفهوم منظرهپردازی دچار تحول شد. بازنماییهایی که از طبیعت میشد بهمنظور نشان دادن والایی و عظمت و شکوه مناظر کوهستانی، سادگی و طبیعی بودن مناظر روستایی و قدرت و وسعت اقیانوسها و دریاها بهکار میرفتند. در عین حال همگام با روند صنعتیشدن و زندگی شهری در اروپا حس نوستالژی در مردم برای مکانهای بکر و دستنخورده قویتر میشد و منظرهپردازی از جستجوی مناظر خوشنما به تلاش برای تجربه تعالی و پیوند با روح و معنویت بهواسطه تعمق و تفکر در طبیعت تغییر پیدا کرد. بنابراین نه تنها این نقاشیها تجسم حقیقت طبیعت بودند، بلکه برای برانگیختن احساسات بشری و بیان آنها تصویر میشدند.
در قرن بیستم منظره بهعنوان یک ژانر به حیات خود ادامه داد. البته به نوعی متفاوت و تحت تأثیر
جنبه های مختلف هنری، با الهام از جنبش فوتوریسم مناظری با رنگهای غلیظ و سرزنده و شاید زننده که بر کیفیتهای نقاشانه و رنگ تأکید میکردند شکلگرفت. مناظر هنری ماتیس، آندره درن و
موریس د. ولامنیک بهعنوان نسخه توسعه یافته مناظر پستامپرسیونیستی بودند که با پُینتیلیسم و نئوامپرسیونیسم ترکیب شده بودند. سزان که مناظر طبیعی را به فرمهای هندسی، خطوط و رنگ تقلیل داده بود منبع الهام کوبیستها شد و آنها متأثر از او قواعد کوبیسم را در خلق مناظر بهکار بستند.
“منظرهپردازان اکسپرسیونیست آلمان که متأثر از فوویستها و به طورکلی هنر بدوی
بودند، با تشکیل گروه پل با نگاه به تاریخ هنر و هنر گوتیک از رنگهای روشن و خطوط کنارهنمای
ضخیم استفاده کردند تا سیاستهایی که در بیانیههاشان اعلام کرده بودند دنبال کنند.
“( The Spirit of Expressionism:Mc Taggart) کاندینسکی[18] موسس گروه سوارکار آبی از سال 1907 به بعد با مناظر شهریاش فرمی از نقاشی منظره را گسترشداد. البته او پس از سال 1912 به انتزاع کامل روی آورد.
اسکار کوکوشکا پس از جنگ جهانی اول در سفرهایش به سراسر اروپا “به کشف مشکل منظرهپردازی، ترکیب آزاد، دلبخواه و تابناک رنگآمیزی امپرسیونیستی یا فوویستی به همراه سازمانبندی سنتی فضای ژرفنمایی که ریشه در مراحل آغازین منظرهپردازی فلاندری داشت پرداخت”.(آرناسُن, 1375: 224) پس از جنگ جهانی دوم جنبشهای جدید مانند اکسپرسیونیسم انتزاعی، آپ آرت، پاپ آرت، مینیمالیسم، هنر مفهومی و… شروع به تغییر ارزشها در زمینه هنر کردند. اکسپرسیونیسم انتزاعی با تأکید بر احساسات درونی، آپ آرت با پرداختن به توهمات بصری و خطای دید، پاپ آرت با توجه به فرهنگ عامه و رسانه های جمعی، مینیمالیسم با کمینهگراییاش، هنر مفهومی با ارجحیت دادن به ایده و پرفورمنس با تأکید بر پروسه به نسبت نتیجه ژانر منظرهپردازی راتا اندازهای کمرنگ کردند تا اینکه در میانه 1960 با ظهور هنر زمینی[21] یا هنر خاکی نگاهها به سوی زمین، منظره و محیط معطوف شد. این نگرش تازه جنبه تجاری را ردکرد و جنبش محیطی را که در حال توسعه بود مورد حمایت قرار داد. آنها به جای استفاده از زمین
بهعنوان مکانی برای خلق آثار هنری، از خودِ آن برای خلق اثر استفاده کردند. آثار این هنرمندان که اغلب در ابعاد غولآسا]اسکله حلزونی اثر رابرت اسمیتسن[23](تصویر1-1)، پیادهروی روی یک خط راست در پرواثر ریچارد لانگ[25](تصویر1-2) و درخت سنگی اثر اندی گلوزورثی[27](تصویر1-3)[ بودند توجه عموم مردم را نیز جلب کردند.
از آن زمان تا کنون منظره تحت عنوان گرایشها و رویکردهای مختلف به طور گستردهای مورد استفاده قرار گرفته است و در قالب تمام فرمهای هنری که پیش از این در رابطه با آن بهکار گرفته شده و حتی آنهایی که منظره را به حاشیه راندهبودند به بیان مفاهیمی پرداختند که امروزه دغدغه جامعه بشریاند؛
محیطزیست، فرهنگ، سیاست، اقتصاد، جنسیت، هویت ملی و تجربه قدرت استعماری. منظره دیگر به معنای سنتیاش یعنی نشان دادن عناصر طبیعی مانند کوهها، رودها و درختان در قابی که طول آن بیشتر از عرض آن است و با ابزارهایی مانند رنگروغن، آبرنگ و چاپ اجرا میشد نیست و موجودیت آن بهعنوان یک ژانر منسجم و واحد زیر سوأل رفته است. مطالعات مرتبط با آن هم شاخهای بینارشتهای شده و شناخت و بررسی آثار مربوطه نیازمند درک منابع بسیار متنوع در تمامی رشتههای دانش است. بهعلاوه تغییراتی هم در سبک، نحوه اجرا و ارائه آثار بهوجود آمده است. اگر زمانی یک سبک در دورهای مشخص بر یک ژانر قالب بود و با شیوهای مشخص اجرا میشد، اکنون دیگر اینگونه نیست. در قرن بیست و یک سبکها، ژانرها و رسانه ها دوشادوش یکدیگر پیش میروند و همزمان توسط هنرمندانی که همگی در یک حوزه مانند منظره- فعالیت می کنند مورد استفاده قرار میگیرند.
برای درک دقیق ویژگیهای هنر امروز و چگونگی عبور از سنّت و روی آوردن به هنر مدرن، ناگزیر بررسی موشکافانۀ آثار و اندیشۀ هنرمندان برجسته و اثرگذار را میطلبد، و هر پژوهشی در این عرصه بدون شناخت دقیق آثار مهم هنری و درک اندیشه های فراپشت آن، از تحلیل جامع فضای هنری و سیر تکاملی آن و نیز تبیین ساختارهای نظری هنر به صورتی بسنده و کارآمد بازمیماند. از این رو پژوهشهایی از این دست که هنر و اندیشۀ تکچهرههای شاخص فرهنگی را موضوع بررسی دقیق و تحلیلی جامع قرار میدهند، اهمیتی انکارناپذیر دارند. آغداشلو درباره این نسل تنومند هنر ایران نوشته است: «بسیاری از اینان را دیگر کسی نمیشناسد و به یاد نمی آورد خیلیهایشان از غوغای خاک درگذشته اند و به خاک پیوسته اند، تعدادی کوچ کرده اند و رفته اند تا از یاد اینجا بروند و در یاد جای دیگری بمانند، عده ای هم با گردن فرازی مانده اند و عهد کرده اند تا نگهبان حیثیت کار کردن و مفید بودن باشند، بی اعتنا به اینکه در یاد کسی یا جایی بمانند یا نمانند و الباقی به آخرین حد سه کنج روحشان و اطاق کوچک و انباشته شان گزیده اند به امید کشف شدنی دوباره تا بازخواسته و فراخوانده شوند … چه باک از اینکه … بارهایشان به جای مناسبی یا به پایان راه نرسیده اند. راه پیمودن را که معنا داده اند …..»
گفتن و نوشتن از آثار بهمن محصص جز در حوزههای متفاوت نقد، آن هم نقدی دقیق و ماهرانه، بیفایده است. چه، اگر چیزی خارج از این حوزه گفتنی باشد آثار محصص، خود گویاتر و بارزتر از هرکس و هر چیز، تلخی و انزوای بیانتهایشان را فریاد میکنند، با زبانی صریح که نمیتوان نشنید. فرقی نمیکند گیلانی باشیم یا اهل فلورانس، چندساله باشیم و چهکاره، هر که باشیم و از هر کجا، محصص یقهمان را میگیرد و مینشاندمان تا ببینیم آن چه در اطرافمان ساختهایم و جمع کردهایم. آدمهای محصص فشردهاند و تحقیرشده، با عضلاتی منقبض که انگار آنی است از هم بدرند و بریزند. با استخوانهایی بیرون زده از وحشت و چشمهایی که چشم نیستند. آدمهای محصص، در زمان و مکانی بیرون از حالا و دور، در تاریخی بعد و بسیار بعدتر از حالا، بی گذشته و بینشان، حسرتخوار روزگاران ازدست رفتهای هستند که خود به عمد و از روی ضرورتی انگار از دستش دادهاند و حالا بیحال و بی گذشته روی پسزمینهای که هست و نیست تاب میخورند. محصص، آدمهایش را – ما را- در آیندهای محتوم، انگار پس از پایان گرفتن هر عصر و هر جنبش و هر دورانی به تصویر میکشد. تنها و تنها و تنها. تنهای تنها. تنهایی که دیگر چندان هم تن نیستند. آدمها و مینوتورهایی بی دست، بی پا و حتی گاه چندین پیکر درهمریخته و ویران که تشخیص تنی واحد از میان آن ها چندان کار سادهای نیست. مینوتورهایی حاصل خشم و خیانت، حاصل عشقهای کج و کور، روابط بیسرانجام و بیاثر، حسادت، روابط جنسی آزاردهنده، جنگ و ویرانی، تراژدیهایی مدام و هرروزه و سرانجام، حاصلِ جراحتِ عمیقِ تیغها، این تیغها که ما، آدمهای محصص، هر روز با هر حرف و نگاه بر تن و بازوی حریف میکشیم. جراحت محزون این تیغهای زنگزده.
مینوتورهای محصص که در فضایی بیزمان و بی جغرافیا، در وضعیتهایی متفاوت اما همگی بیثبات و انگار معلق دیده میشوند، حکایت از تعلیق زمان دارند. از نقطهی صفری که در آن، زمان و تاریخ تعاریفشان را از دست دادهاند و همه چیز برای همیشه معلق و ثابت مانده است، مگر ذهن. ذهنی سیال که در تضاد با سکون تنی که متعلق به آن است راه به هیچ آیندهای ندارد. زمان و جنبشی در کار نیست پس آیندهای هم وجود نخواهد داشت. ذهن، میان خاموشی و گذشته در رفتوآمد است و تلخی و تاریکی، دیوارهای گذشته را تَرک میدهند و حاصلِ آوار، خاموشی غلیظ غمباری است که مینوتورها و آدمهای محصص را در خود فرو برده است. اساطیری بیزمان، بی تاریخ، بی داستان.
فصل اول
کلیات طرح
1-1) بیان مسئله تحقیق
ایران نیز به مانند سایر کشورهایی که از سنّت و میثاقی منحصربهفرد و دیرپا در هنر خود برخوردارند، در دهههای اخیر از موج سبکها و اندیشه های نوین برکنار نمانده است. نخستین بارقههای این نوجویی هنری را در اواخر دهۀ 1320 با تأسیس پایگاههای هنر نو (همچون «انحمن خروس جنگی»)، میتوان پیگیری کرد. بهمن محصص (1309-1389)، با آنکه بیشتر عمر خود را در خارج از ایران و در رم به سر برد، از زمرۀ هنرمندانی است که شکل گیری جنبش مدرن هنری در ایران وامدار تلاش های فرهنگی و هنری آنان است. او در بدو تشکیل «انجمن خروس جنگی» به آن پیوست و مدّتی سردبیر هفتهنامۀ ادبی و هنری «پنجه خروس» بود. هر پژوهشی که به مسئلۀ ورود و تکامل جنبش مدرن در قلمرو هنر اخیر ایران بپردازد، ناچار بخشی از مطالعۀ خود را باید به جایگاه بهمن محصص در گسترۀ هنرهای ایران اختصاص دهد و این امر تحلیل آثار هنری این هنرمند ارزشمند ایرانی و تدقیق در آنها را میطلبد، به ویژه آنکه آثار متنوع هنری و فعالیتهای فرهنگی وی طیف وسیعی از هنرهای مختلفی چون نقاشی، مجسمهسازی، ترجمه و کارگردانی تئاتر را به خود اختصاص میدهد. این پژوهش با نام «بررسی زندگی و آثار بهمن محصص، هنرمند معاصر ایرانی» در پی روشن ساختن نقش بهمن محصص در عرصۀ هنر نو در ایران است و برای این منظور زندگی و آثار هنری وی را مورد بررسی موشکافانه قرار میدهد. مطالعات و بررسیها در این تحقیق درصدد یافتن پاسخ برای این پرسش محوری است که: «چگونه میتوان با تحلیل هنر و اندیشۀ بهمن محصص و نگاه خاص وی به زندگی و انسان از دریچهای مدرن، جایگاه این هنرمند نوگرا را در گسترۀ هنر معاصر ایران تعیین و تبیین کرد؟»
1-2) هدفهای تحقیق:
نظر به اینکه این پژوهش زندگی و آثار بهمن محصص را از زاویۀ تحلیل و بررسی نحوۀ رشد و تکامل هنر نوگرا در ایران بررسی می کند، میتوان اهداف کلی و اختصاصی ذیل را برای آن قائل شد:
تشریح ورود زبان هنری نوین و تأثیر آن بر فضای فرهنگی جامعه.
اشاره به نخستین پایگاهها و محافل فرهنگی و هنری و توضیح تمایل هنرمندان نوگرا به تشکیل این نهادهای مستقل و عضویت و فعالیت در آنها.
گذری بر نخستین سبکهای مدرن هنری و گرایش هنرمندان جوان در گزینش بیانی متفاوت با ضوابط سنّتی یا آکادمیک پیشین.
بررسی نقش و جایگاه بهمن محصص در گردونۀ هنر نوگرای ایران و تأثیر وی در هنر معاصر ایران.
مروری بر زندگینامه و خاندان بهمن محصص و بررسی کارنامۀ هنری و فرهنگی وی.
تجزیه و تحلیل آثار نقاشی و مجسمهسازی بهمن محصص و تفحص در زبان هنری خاص وی.
1-3) اهمیت موضوع تحقیق و دلایل انتخاب آن:
هنر هر سرزمینی در روند رشد و بالندگیاش، نیازمند بستری نظری است تا به مدد آن نظام
زیباییشناسی و گفتمان حاکم بر هنر دوران را صورتبندی کند. در این راستا بررسی موشکافانۀ هنر و اندیشۀ هنرمندان برجسته و اثرگذار، یکی از مهمترین ضرورتهاست، چرا که هر پژوهشی بدون شناخت دقیق آثار مهم هنری یک سرزمین و درک اندیشهی فرا پشت آنها، از تحلیل جامع فضای هنری و سیر تکاملی آن و نیز تبیین ساختارهای نظری هنر به صورتی بسنده و کارآمد بازمیماند. از این رو پژوهشهایی از این دست که هنر و اندیشهی تک چهرههای شاخص فرهنگی را موضوع بررسی دقیق و تحلیلی قرار
میدهد، اهمیت انکارناپذیر دارد. بهمن محصص نیز در جایگاه هنرمند تأثیرگذاری که بخشی از سابقۀ هنری دوران اخیر بر گردهی اوست، از این قاعده مستثنی نیست. به ویژه آنکه وی برخلاف بسیاری از
همنسلانش، از رجوع مستقیم به سنّتهای هنری گذشته میپرهیزد و زبان هنری خاص خود را در خلق آفرینشهای بدیعش پی میگیرد و به این ترتیب سبک هنری منحصربهفردی را شکل میبخشد که شایستۀ تجزیه و تحلیل و بررسیهای افزونتر است.
1-4) سؤالات یا فرضیه های تحقیق (بیان روابط بین متغیرهای مورد مطالعه):
این پژوهش با عطف بررسی جریان هنر نوگرا در ایران و بازیابی جایگاه بهمن محصص و آثار وی در عرصۀ نقاشی و مجسمهسازی مدرن، درصدد یافتن پاسخ برای این پرسشهاست:
با شروع سلطنت قاجار و هم زمان با گسترش روابط اروپاییان با ایران و وقوع مناقشات ایران با کشورهای روس و انگلیس، شکستهای پی در پیِ نظامی، سبب عقد قراردادهایی جهت جبران این ناکامیها شد که، در نهایت شکستهای سیاسی را نیز بدنبال داشت. جهت چارهجویی این امر مهم و در پی فراگیری علم و تکنولوژی غرب، شاهد نفوذ اجتماعی و فرهنگی اروپائیان و ایجاد تحولات گسترده در ارکان نظام سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در ایران هستیم. تحولاتی که با تغییر نحوه نگرش به فرهنگ گذشته و هم چنین جهان پیش رو، بنیانهای هنری را نیز در ایران متأثر ساخت. وجوه دوگانه فرهنگ در جامعه، سبب دوگانگی درونی هنرمند و در نتیجه، دوگانگی هنر ایران گردید. چرا که وی از یک سو، هنوز به هنر گذشته تمایل داشته و پایبند هنجارها و معیارهای سنتی خویش بوده و از سوی دیگر، دنیای مدرن، جذابیت بسیاری را، برای وی در برداشت که ثمره آن برای هنرمند دوره قاجار، دیدی دو سویه است که منجر به تجربه، هنری نو می شود که در همه زمینهها از جمله معماری، هنری سنتی که فنون و دستآوردهای آن تا قبل از آن دوره، از نسلی به نسل دیگر منتقل شده و به بیان دیگر، میراث معماری گذشتگان بود، تأثیر گذارد.
با ایجاد تحول و تغییر در زمینه ساخت و ساز بناها به لحاظ کالبدی و ظاهری، تزئینات وابسته به معماری دوره قاجار نیز دستخوش تغییراتی فراوان گشت. در این بین، تحول در شکل و ساختار پنجره ها و نورگیرها، از جمله ارسیها که جنبه تزئینی و کاربردی آنها، بطور همزمان در بناهای این دوره منظورنظر معماران بوده، امری اجتناب ناپذیر مینمود.
ارسیها در معماری دوره قاجار، هم به لحاظ ساختاری و هم به لحاظ تزئینی با ارسیها در دوره های قبل یعنی دوره های صفویه و زندیه متفاوت بوده اند. هدف از انجام این پژوهش، بررسی این تغییرات و هم چنین تعیین گستره آن در زمینه ساخت ارسی میباشد. چرا که میراث امروز ما در حوزه هنر، در ارتباط با تحولات آن دوره بوده و این که شناخت تاریخ و گذشته خود، چراغ راه آینده است. اولین قدم جهت انجام این پژوهش، بررسی پیشینه تحقیق بود که با گردآوری و مطالعه آثار انجام شده در این زمینه، این موضوع روشن شد که تزئینات و ساختار ارسی در این دوره، بصورتی کلی بررسی شده و اغلب در این حوزه اشاراتی گذرا به تأثیرات غرب انجام گرفته است. شایان ذکر است که همه این آثار پژوهشی، به نوبه خود قابل تقدیر بوده و هر یک تلاشی در جهت روشن نمودن زاویهای از این امر مهم بوده است. با انجام این پژوهش سعی شده تا تأثیرات غرب در ساختار و تزئینات ارسیها در این دوره بررسی و شناسانده شود، هرچند قدمی ناچیز در این مسیر بوده باشد.
این پایان نامه در چهار فصل تنظیم شده است:
در فصل اول به کلیّات تحقیق پرداخته شده است که در واقع مسیر پژوهش را روشن و با بیان روش و مراحل کار، رسیدن به هدف را امکان پذیر ساخته است. در فصل دوم، به مبانی نظری پژوهش و بررسی تاریخچه استفاده از چوب و هم چنین جایگاه نور و تاریخچه استفاده از نورگیرها در معماری ایران پرداخته شده است. در فصل سوم که بدنه اصلی این پژوهش میباشد، در دو بخش اصلی به بررسی ساختار و تزئینات ارسیها در دوره قاجار پرداخته گردیده و جهت درک بهتر مطلب و هم چنین سندیت بخشیدن به مباحث ارائه شده، از تصاویر آثار به جای مانده، نمونههایی آورده شده است. و در نهایت در فصل چهارم به جمع بندی مطالب و نتیجه گیری و تحلیل فرضیه ها
پرداخته شده است.
در پایان ذکر این نکته ضروری است که آنچه در این پژوهش آمده، حاصل تلاش چند ماههای است که تحت نظر راهنمایی و مشاوره و مصاحبه با اساتید ارجمند و فرهیخته، مراجعه به کتابها، پایان نامهها، مقالات، اسناد مختلف و مراجعه حضوری و عکسبرداری از ارسیها در اماکن تاریخی، در نقاط مختلف در ایران، جمع آوری شده است. اما علیرغم همه کوششهایی که انجام شده، نگارنده این پژوهش را خالی از لغزش و نارسایی نمیبیند و در نتیجه خود را از نقد، راهنمایی و آموختن بینیاز نمیداند.
1-1-بیان مسئله:
ارسی از جمله آرایههای چوبی است که میتوان آن را در زمره شاخصترین جلوههای هنر سنتی ایران به شمار آورد که با توجه به جایگاه ویژه نور و نورگیرها در بناهای ایران، در دورههایی خاص، از مهمترین عناصر اصلیِ کاربردی و تزئینی معماری محسوب شده و بنا بر محل استفاده در بنا، کاربردهای مختلف داشته و دارای ساختار و تزئینات متنوع و متفاوت بوده است. بررسی آثار چوبی متعدد باقی مانده از دوره قاجار، حاکی از استفاده فراوان و خاص ارسی، در بناهای مختلف از جمله: مساجد، کاخها، زیارتگاه ها و خانهها نسبت به معماری دوره های قبل در ایران میباشد.
با توجه به افزایش روابط سیاسی و اجتماعی، هم چنین تعاملات فرهنگی و هنری بین ایران و جهان غرب در دوره قاجار و تأثیرپذیری هنر ایران از جمله معماری و تزئینات وابسته به معماری، بدیهی است كه بهره گیری از عناصر چوبی در این دوره، از جهت ساختاری و تزئینی مهم تلقی شده و با تنوعات و تحولاتی نسبت به گذشته همراه میباشد. این تحولات را میتوان در بهره گیری بیشتر از چوب و تنوع تزئینات چوبی، خصوصاً ارسی در بناهای این دوره ملاحظه نمود.
با در نظرگرفتن این امر، بررسی ویژگیهای ساختاری و تزئینی ارسی و هم چنین یافتن علل و عواملی که سبب گردیده تا این آرایهها در معماری، مورد توجه خاص قرار گرفته و از آنها استفاده فراوان گردد، امری لازم و ضروری بنظر میرسد.
1-2- اهداف تحقیق:
وجود ارسیهای متعدد باقی مانده در بناهای قاجاری، نشاندهنده توجه فراوان به این عنصر در معماری این دوره نسبت به دوره های تاریخی گذشته است. لذا اهداف این پژوهش را میتوان چنین عنوان نمود:
1-دستیابی به ویژگیهای خاص، که موجب گردیده ارسی در معماری این دوره بسیار مورد توجه قرارگیرد و همچنین یافتن دلایلی که باعث گستردگی استفاده از آنها گردیده است.
2-بررسی تأثیرات حضور عناصر غربی در ساختار و تزئینات ارسی، در بناهای دوره قاجار.
1-3- سئوالات کلیدی تحقیق:
1-ویژگیهای ساختاری ارسی در بناهای دوره قاجار چیست؟
2- در ساخت ارسی از چه تزئیناتی استفاده شده است؟
3-شرایط فرهنگی و هنری دوره قاجار(با توجه به حضورگسترده غرب و تأثیر عناصر غربی بر تمامی شئونات زندگی اجتماعی، از جمله هنر) در روند تحول آرایههای چوبی از جمله ارسی، چه تأثیری داشته است؟
1-4-فرضیات تحقیق:
1-با توجه به کاربرد دوگانه ارسی در معماری، هم به عنوان نورگیر و هم به عنوان جداکننده فضای داخلی بنا و در حکم یک ضلع دیوار، این عنصر به لحاظ ساختاری باید از استحکام لازم برخوردار بوده و هم چنین باید به گونه ای طراحی و ساخته شده باشد که بتواند ورود نور از فضای بیرون به داخل بنا را تأمین نماید.
2-بنظر میرسد، تمام تزئیناتی که بر روی آثار چوبی، در دوره های هم زمان با ساخت ارسی مورد استفاده قرار میگرفته، در تزئین این عنصر نیز بکار گرفته شده و در برخی موارد، تزئینات خاص و ویژه ای در ساخت ارسی استفاده شده است.
3-با توجه به فزونی ارتباط ایران با غرب در دوره قاجار، بنظر میرسد بهره گیری از ارسی و ویژگیهای خاص ساختاری و تزئینی آن، تحت تأثیر ارتباط با غرب، شکل گرفته است.
1-5-روش تحقیق:
نوع پژوهش بر اساس هدف، بنیادی بوده و بر اساس ماهیت و روش، تاریخی، توصیفی میباشد و همچنین در این پژوهش گردآوری مطالب به روش ترکیبی کتابخانه ای – میدانی انجام گرفته است. در روش میدانی، بررسی نمونه ارسیهای موجود در بناهای دوره قاجار در شهرهای مختلف از نزدیک صورت گرفته و در کنار بررسیهای میدانی و عکس برداری از آثار، با تعدادی از اساتید ارسیساز و آگاهان از این هنر، مصاحبه انجام شده(سنت شفاهی) و آگاهیهای ارزشمندی به این مجموعه افزون شده است. هم چنین در روش کتابخانهای، گردآوری مطالب بر اساس منابع کتابی مدون و اسناد تاریخی بوده و لذا بر اساس اطلاعات بدست آمده با روشهای فوق، تحلیل نهایی لازم صورت گرفته است.
نگاری و نقشمایههای تزئینی از ویژگیهای شکلی مشترک این نقوش میباشد.
از آنجا که هنر تذهیب در آرایش کلامالله مجید بیشتر مورد استفاده قرار میگرفت و دارای بار معنایی غنی اسلامی بود لذا تذهیب قرآنهای مختلف در طول تاریخ تا دوره معاصر مورد مطالعه قرار گرفت و ویژگیهای قومی، ساختاری و ترکیببندی آنها تحقیق گردید.
تاکنون بیشتر بررسیها و تحقیقات صورت گرفته درخصوص تذهیب قرآن بهصورت کلی بوده است، به شکل اختصاصی در زمینه سرسورهها کار خاصی انجام نگرفته و اگر مطلبی هم نوشته شده، نقیصههایی داشته است. اما شناخت هرچه بیشتر این هنرها منوط به پرداختن به جزئیات، تحلیل ویژگیها و در کنار هم بررسی کردن آنها میباشد. لذا در این تحقیق سعی بر آن بوده که با توجه به احساس نیاز برای پرداختن به چنین موضوعی و شناسایی بهتر شاخصههای هنری قرآن، با تحلیل نقوش در دوره های مختلف تاریخی از صدر اسلام تا دوره صفوی، ویژگیهای شکلی و تذهیبهای این دوران و همچنین دلایل به کارگیری سرسورهها در این کتب قرآنی مشخص گردد.
بر این اساس، پژوهش حاضر ضمن بررسی شرایط تاریخی، فرهنگی و هنری، به اهمیت جایگاه کتابآرایی قرآن در پنج دوره صدر اسلام، عباسی، سلجوقی، ایلخانی و تیموری (از سدههای اول تا نهم ه.ق) پرداخته و با توجه به اینکه تاکید اصلی بر تحلیل نقوش تذهیب و همچنین نحوه استفاده از سرسورهها و تاثیرات آنها درشکل گیری هنرهای قرآنی است و بدان جهت که خط و خوشنویسی نیازمند شرحی وسیعتر میباشد، لذا برای پرهیز از اطاله کلام و ارائه مطالب تکراری، به مفاهیم گستردهای چون تاریخچه خط و کتابت و … چندان پرداخته نشده است.
1-2- پرسشهای پژوهش
1- چه ویژگیهای بصری و هنری در سرسوره قرآنهای آستان قدس رضوی در دوران صدر اسلام تا تیموری وجود دارد؟
2- آیا این سرسورهها می تواند ما را در شناسایی بهتر و بیشتر سیر تحول تذهیب، کتابآرایی و گسترش تکنیکهای جدید یاری کند؟
3- آیا الگو و سنت خاصی در ترسیم نقوش رعایت شده است؟
4- آیا ساختار فرهنگی، سیاسی، هنری و مذهبی در پیدایش و شکل گیری سرسورهها تأثیری داشته است؟
5- تذهیبهای قرآنی دارای چه ویژگیهای بصری هستند که دربر دارنده برخی از مفاهیم عرفانی و اسلامی هستند؟
1-3- فرضیه های پژوهش
به نظر میرسد نقوش تذهیب سرسورهها در قرآنهای مجموعه آستان قدس، از ویژگیهای بصری حاکم بر مکتب کتابآرایی دوران خود برخوردار بوده اند.
به نظر میرسد آرایههای تزئینی نقش و رنگ در سرسوره قرآنها ابزارهای مناسبی جهت شناسایی هنرهای قرآنی در دوران مورد مطالعه میباشند.
به نظر میرسد سیر تحول سرسورهها به زمان انجامشان بستگی دارد و نسبت به موقعیت فرهنگی، سیاسی، هنری و مذهبی هر زمان تکنیک ساخت آنها نیز تغییر کرده است.
به نظر میرسد شرایط سیاسی و اجتماعی مناسب در کنار حمایت مادی و معنوی، فراهم ساختن محیط آموزش و فعالیت، بستر مناسبی برای خلق آثار هنری و پیشرفت همه جانبه آنها مهیا می کند.
به نظر میرسد نوع سیاستهای مملکتداری، شعبه مذهبی، علایق و سلایق حاکمان و درجه اهمیت دادن آنها به فرهنگ و هنر و … هریک از این حکومتها دخالت مستقیمی در تربیت هنرمندان تذهیبکار و خطاطان آن زمان داشته است.
1-4- اهداف و ارزش نظری پژوهش
اگر به صورتی دقیق به تذهیبهای دوران مختلف نگاه کنیم، حرکت و تحول آن را در طول تاریخ میبینیم. هنر کتابآرایی که در دوره ساسانی رو به افول گذارده بود با نفوذ اسلام در ایران زنده شد و آذین کردن قرآن رشد این هنرها را به همراه داشت.
در ابتدای دوران اسلامی بهره گیری از تذهیب محدود بود و نقوش به کار رفته از تجرد کافی برخوردار نبوده است. اما از قرن چهارم هجری به بعد- که تقریبا هنر اسلامی شکل مشخصی به خود گرفت و اندک اندک رشد کرد- اکثر نقوش تزئینی در سطوحی که به شدت تجرید شده و با تخیل و ذهن خلاق هنرمند درهم آمیختهاند، مصور گشت، به شکلی که در دوره های اولیه اسلامی، عباسی، سلجوقی، ایلخانی و تیموری؛ هنر تذهیب از رشدی تکاملی برخوردار شد.
وجود ویژگیهایی متعدد از جمله قدمت، تنوع، غنای نقش و رنگ، ظرافتها و ریزهکاریها، منحصر به فرد بودن و … در مکاتب مذکور سبب شد تا پژوهش حاضر به منظور دستیابی به ویژگیهای هنری و شاخصههای تذهیب، وجوه تشابه و تفارق نقش و رنگ را مد نظر قرار داده و با توجه به غنای منابع و مآخذ، بهویژه کثرت مصاحف شریفه و نسخههای خطی نفیس در گنجینه مخطوطات موزهها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی، منتخبی از سرسورههای قرآن را بررسی و به شناسایی، تجزیه و تحلیل تکنیکی آنها بپردازد.
1-5- سابقه، پیشینه و ادبیات نظری پژوهش
در مطالعات و بررسیهای صورت گرفته در مراکز و سازمانهای مختلف مانند کتابخانه دانشگاه سوره، کتابخانه فرهنگستان هنر، کتابخانه آستان قدس مشهد، سایتهای مختلف اینترنتی و … به منظور دست یافتن به مباحث نظری و تحقیقات انجام شده پیرامون موضوع این پژوهش، مشخص گردید که در زمینه خط و تذهیب و کتابآرایی قرآن کریم کتابها و مقالات نسبتا زیادی نوشته شده است، اما در مورد سرسورهها و سیر تحولشان در جهان اسلام کتابی در ایران موجود نمی باشد و آنچه هست تعدادی مقاله، مصاحبه و چند نمونه پایان نامه میباشد.
مقاله از پروین برزین که به بررسی روند تغییرات تذهیب بهصورت کلی اشاره دارد. برزین، پروین، آبان 1345. نگاهی به تاریخچه تذهیب قرآن، هنر و مردم، شماره 49.
سلیمی نمین، ه، زمستان 1388، کتابت و تذهیب در قرآنهای چهار قرن اولیه اسلام، هنرهای زیبا، هنرهای تجسمی، شماره 40، ص 52-41.
پایان نامه ها: تفرشی، م. 1388، بررسی هنر تذهیب در قرآنهای سدههای نخستین قرن اول تا قرن چهارم هجری، پایان نامه کارشناسی ارشد، پژوهش هنر، دانشگاه هنرهای زیبا، دانشگاه تهران.