بررسی امثال و مثل نماهای یک شاعر یا نویسنده، بیانگر میزان نفوذ این شخص در جامعه است. هدف پژوهش حاضر بررسی امثال و مثلنماهای گلستان و بوستان سعدی است. شناخت امثال و مثل نماهای برساختهی سعدی در گلستان و بوستان، شناخت بهتر سعدی در بین عامّهی مردم، کمک به درک بهتر استفادهی هنری سعدی از امثال، و درک بهتر سرودههای سعدی از اهداف پژوهش حاضر محسوب میشود. روش پژوهش کیفی است و دادهها با بهره گرفتن از تکنیک تحلیل محتوا به شیوهی کتابخانهای و سندکاوی بررسی شده است.نتیجه نشان میدهد که سعدی به خاطر مردمی بودن و اطّلاع از فرهنگ عوام و آداب و رسوم و آلام و آرزوهای مردم زمان خود و مطالعهی آثارگذشتگان، و نیز توانایی و قدرت بسیار در بیان و ارائه آن ها، بسیاری از ابیات او حکم مثل را پیدا کرده، توانسته است بر زبان و بیان مردم عصر خود و پس از آن مسلّط شود و بسیاری از سخنان او را تمثّل نمایند، پس از فردوسی بیشترین تأثیر را بر ادبیات فارسی و مردم فارس زبان داشته باشد که بیشترین نمود آن را در کتاب گلستان میتوان دید.
واژههای کلیدی: امثال، مثل نماها، سعدی شیرازی، فرهنگ عامه.
عنوان صفحه
فصل اوّل(کلّیّات) ………………………………………………………………………………………………………..1
1-1-1-معانی مثل……………………………………………………………………………………………………9
1-1-1-1-معانی لغوی ………………………………………………………………………………………….9
1-1-1-2-معانی اصطلاحی ……………………………………………………………………………………9
1-1-2- حکمت ……………………………………………………………………………………………………10
1-2- ضرورت تحقیق…………………………………………………………………………………………………….12
1-3- اهداف پژوهش…………………………………………………………………………………………………….13
1-3-1- اهداف نظری………………………………………………………………………………………………13
1-3-2- اهداف کاربردی ………………………………………………………………………………………….14
1-4- سؤالات نحقیق ……………………………………………………………………………………………………..14
1-5- محدودیّتهای تحقیق ……………………………………………………………………………………………14
1-5-1- کمبود منابع ……………………………………………………………………………………………………14
1-5-2- عدم تطابق امثال و حکم دهخدا با کتابهای تصحیح شده و معتبر امروزی……………14
1-5-3- مشوّش بودن شمارهی ابیات ……………………………………………………………………………15
1-5-4- آوردن مصراع دوّم یا بخشی از مصراع اول بیت به عنوان مثل ……………………………..15
1-5-5- تکرار …………………………………………………………………………………………………………..15
1-5-6- وجود ابیات در دو اثر متفاوت از سعدی……………………………………………………………16
1-6- روش تحقیق ………………………………………………………………………………………………………..16
1-7- اجزای پایاننامه ……………………………………………………………………………………………………17
فصل دوّم(پیشینهتحقیق) ……………………………………………………………………………………………18
فصل سوّم(تجزیه و تحلیل) …………………………………………………………………………………………..20
3-1- تأثیر قرآن و حدیث بر سعدی …………………………………………………………………………..20
3-2- تأثیر پذیر ازامثال و حکم عربی …………………………………………………………………………32
3-3- تأثیر پذیری از خوّاص……………………………………………………………………………………..34
3-4- امثال تأثیر پذیر از عوّام ……………………………………………………………………………………44
3-5- تأثیر سعدی بر دیگران …………………………………………………………………………………….55
3-6- موضوع بندی………………………………………………………………………………………………….77
فصل چهارم(نتیجه گیری و پیشنهادها) …………………………………………………………………………150
4-1- نتیجه گیری …………………………………………………………………………………………………150
4-2- پیشنهادها ……………………………………………………………………………………………………..153
منابع …………………………………………………………………………………………………………………………..157
-1- بیانمسأله
از زمانی که انسانها توانستند با هم ارتباط برقرار کنند، زندگی اجتماعی را آغاز کردند وبرای بهرهمندی از فکر و اندیشهی دیگران و نیز، برای پیشبرد زندگی و درک بهتر اطرافیان و دوری از تنشها و در نهایت داشتن زندگی بهتر وسالمتر، ناچار به رعایت دیگران و ایجاد قوانین شدند و برای خود، طرحها افکندند و آداب و رسومی گذاشتند، که مجموعهی این قوانین و آداب و رسوم و باورها و اندیشهها، در واژهی « فرهنگ » متجلّی میشود. «با در نظر گرفتن تعریفهایی که صاحبنظران از فرهنگ کردهاند، میتوان گفت: فرهنگ، به محتوای رفتاری جامعه، شامل تمامی میراثها، اندیشهها، رفتارها و تجربههای انسانی اطلاق میشود؛ و به معنی میراث غیرِ مادّی جامعه است که حدّاقل از دو ویژگی دوام، و مقبولیّت عام برخوردار است.»(عباسیان، 16:1387)
برای آشنایی با فرهنگ و طرز فکر و شیوهی زندگی پیشینیان، چه سیاسی، چه اقتصادی، چه فرهنگی و … ، آگاهی و اطلاع از آداب و رسوم و سنّتها و قصّهها و امثال و حکم و داستانها و … امری ضروری می کند چه «مطالعهی آداب و سنّتها و آیینها، جشنهای مذهبی و ملّی، عقاید و عادات، قصّهها و افسانهها، امثال و ترانهها و اشعار و لالاییهای آن ها، ما را به احوال و افکار و ذوق و هنر و روحیّات آن مردم آشنا میسازد و در لابهلای فرهنگ مردم، ما به بسیاری از نکات دقیق ادبی، اخلاقی، اجتماعی، اقتصادی و دقایق اوضاع زمان و طرز زندگی و عادات و رسوم و تخیّلات و نوع اندیشههای آن ها آگاه میشویم.(میرنیا،9:1369)
فرهنگ جوامع و انسانها را می توان به دو دسته تقسیم کرد: فرهنگی که حاصل نوع بینش و تفکّر است و خود را در خلّاقیتهای هنری، علمی وفلسفی نشان میدهد و دیگر، فرهنگی که نشأت گرفته از تجارب و رفتارهای آنان است که در انواع علوم و فنون نمایان میشوند.«تکاپوی فرهنگی انسانها، دو جهت دارد: یکی از طریق ذهن و تفکّر است که خود را در خلّاقیّتهای هنری و علمی و فلسفی نشان میدهد(فرهنگ معنوی و غیر مادی). و دیگری یک سلسله اعمال مادی، برای گسترش زندگی مادی از انواع علوم و فنون است که توانستهاند، جنبههای فرهنگی پیدا کنند(فرهنگ عینی یا مادی). فرهنگ غیرِ مادّی را باتوجّه به دسته بندیِ « سن تو»، به فرهنگ رسمی( فرهنگ خوّاص) و فرهنگ غیر رسمی( فرهنگ عوام) تقسیم میکنند، و هر یک را در رشتهای از دانشها و هنرها، بخشبندی مینمایند « فرهنگ عامّه»(فولکلور)، به بخشی از عناصر و مواد فرهنگ اطلاق میشود که شفاهاً انتقال مییابد.»(همان:26) لذا؛ « برای شناخت هر قوم و قبیله، و ایل و طایفهای، باید فرهنگ عامه یا فولکلور محلّی آن ها را مورد بررسی قرار داد.»(میرنیا،9:1369)
برای مطالعهی هر موضوعی شناخت پیشینه و داشتن تعریفی جامع و منسجم لازم است ، «واژهی فولکلور را برای نخستین بار، و.ج تامز در سال 1846میلادی وضع نمود»(وکیلیان،3:1382) و پس از آن « شخصی به نام آمبر آزمورتن نظریهی او را دنبال کرد و از آن پس، فولکلور را جامعترین مبین فرهنگ عوام دانستند.»(شریفی گلپایگانی، 8:1376) و آن را » مجموعهی آداب و رسوم و افسانهها، ضربالمثلها، ترانهها چیستانها، سحر و جادو، طبّ عامیانه، باورها و سنّتها، پیشگوییها، رقصها و مانند آن است که در جوامع گوناگون به گونهی شفاهی از نسلی به نسل دیگر منتقل میشود و در دورههای مختلف نمونههایی هرچند اندک به صورت مکتوب، تنظیم و نگهداری میگردد.(آیدنلو، 1379: 16)
(در فایل دانلودی نام نویسنده موجود است)
تکه هایی از متن پایان نامه به عنوان نمونه :
(ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل است)
فصل اول: کلیات تحقیق
1-1 طرح مسأله
در وضعیت کنونیِ موسوم به مدرنیتهی متأخر که خطوط و مرزهای تمایزهای اجتماعی به فراخور سبکهای زندگی و مصرف فرهنگی شکل میگیرد، ابعاد، سطوح، کیفیات و شیوه های مدیریت بدن[1] بسیار پیچیده و حایز اهمیت گشته است. به طور کلی، در این دوران که جهان به پدیدهای چندفرهنگی[2] تبدیل شده است، فناوری پیشرفته، انسانها را از کارخانههای تولید صنعتی بیرون رانده، زمان و فضا به واسطه ارتباطات و سیستمهای حمل و نقل پرسرعت به میزان قابلتوجهی تغییرکرده است و مرزهای میان ملل، انسانها و فرهنگها نفوذپذیر شده اند، میتوانیم به چرخش نامحسوس اما حقیقی کانونتوجه اندیشه اجتماعی به مسائل مربوط به بدن، شهروندی، نظام اطلاعات، جهانیشدن [3] و جهانهای سیبرنتیک اشاره کنیم ( سیدمن، 357:1386). امروزه بدن جزیی از مفهوم «خود» و عوامل کارکردی و ساختاری است و تعامل با محیط و دیگر مردم را امکان پذیر میسازد (لیمون،1991: 127).
جذابیت جسمانی از جمله موضوعاتی است که در این دوران استانداردهای جدیدی پیدا کرده و از عوامل شکلدهنده روابط افراد محسوب می شود، به طوری که مدیریت بدن واجد اهمیت و دلالت مضاعف گشته است و رفتارهای گوناگون بهداشتی نظیر بدنسازی، رژیمهای غذایی، تجهیزات ورزشی و آرایشی مختلف برای مراقبت از بدن پدیدار شده است (رضایی و دیگران،1389: 142). داشتن بدن زیبا در وضعیت کنونی نشانهی ارزشهای اجتماعی و تا حدودی سازوکار قدرت و کنترل اجتماعی است. مطالعه زیبایی ظاهری و بدن انسانی از مسائل مهم جامعه امروزی است. سرچشمه این تحول از آنجاست که در جوامع پیشامدرن فرد در جمع مستحیل بود و انتخاب و تغییر شرایط موجود به مانند جوامع مدرن امروزی زمینهای برای ظهور پیدا نمیکرد (خواجه نوری و دیگران،1390: 22).
در دوران مدرن، نوع مدیریت کردن ظاهر بدن به منزله یک معرف هویتی، در برداشت افراد از خویشتن خود و قضاوتهای دیگران در مورد نمای ظاهری آنان نقشی کلیدی پیدا کرده است (ابراهیمی و ضیاءپور،1391: 126). ممکن است اعضای یک گروه اجتماعی به واسطه قضاوت، پاداشدهی و تنبیه افرادِ دارای اندازه، شکل، وزن و عضله متفاوت، همدیگر را متقاعد کنند که بدنهایی به لحاظ اجتماعی مقبول و شبیه بسازند (جونز و هییس،2009: 7). این حساسیت در میان زنان و دختران جوان بیش از مردان است (هوانگ و همکاران،2007: 7). بسیاری از زنان از ظاهر فیزیکی و بدن خود رضایت ندارند (اسپیتزر و همکاران،1999: 547). برای زنان، تصویر بدن و باریک اندامی با جذابیت، کنترل بر نفس، مهارت اجتماعی، موفقیت شغلی، و جوانی تداعی می شود (گروگن،2000: 356). از منظری جامعهشناسانه مبرهن است که کنترل و نظارتی که بر بدن زنان اعمال می شود در خدمت تقویت و بازتولید نظم اجتماعی است؛ به تعبیر فوکو بدن زنان به عنوان سرمایهای اجتماعی تحتتأثیر الزام اجتماعیای که ارزش و فرم آن را تعیین می کند تغییر شکل میدهد و این تغییر شکل به تغییر منزلت یا وضع اجتماعی آنان کمکی شایانتوجه می کند (مهدوی و عباسی اسفجیر،1389: 132). به طورکلی بدن پدیدهای است که به صورت اجتماعی برساخته می شود (کریگر و اسمیت،2004: 941). بر این اساس، نظر به اهمیت فزایندهی بدن و شیوه های مدیریت آن در دوران مدرن، از یک سو، و برجستهشدن روزافزون این پدیده در جامعه ما و تعارض آشکار ابعاد و مؤلفه های آن، همچون آرایش دختران و زنان و استفاده از لباسهای چسبان و کوتاه و بدننما، با آموزههای دینی و بافت اجتماعی، هنجاری، عرفی و قانونی (فاتحی و اخلاصی،1387: 10)، تحقیق حاضر در پی تبیین رابطه مدیریت بدن با یکی از عمدهترین متغیرهای تأثیرگذار در برساخت مرزبندیهای اجتماعی، یعنی سبک زندگی، و به طور کلی در پی تبیین سازوکار برساخت بدن در متن وضعیت عینیِ روابط و مناسبات اجتماعی میباشد.
در چند دهه اخیر در ایران مدیریت بدن و تناسب اندام به عنوان معیار زیبایی و کنش فرهنگی مورد توجه زنان و دختران قرارگرفته است و اقدام برای رعایت رژیم غذایی و فعالیتهای مرتبط با مدیریت بدن به یکی از دغدغههای شمار بسیاری از دختران و زنان ایرانی تبدیل شده است (احمدنیا،25:1385). حجم بالای پژوهشهای مرتبط با بدن در سالهای اخیر نیز مؤید این قضیه است که بدن به مسئلهای اجتماعی و فرهنگی تبدیل شده است که هر روز بر دامنه توجه به آن و تأثیرات آن افزوده می شود. مدیریت بدن به معنای نظارت و دستکاری مستمر ویژگیهای ظاهری و مرئی بدن است. این مفهوم به کمک معرفهایی همچونکنترل وزن از طریق ورزش، رژیم غذایی و دارو، دستکاری پزشکی (جراحی بینی و پلاستیک) و میزان اهمیت دادن به مراقبتهای بهداشتی و آرایشی و استحمام روزانه، آرایش مو، آرایش یا اصلاح صورت، استفاده از ادکلن و انواع خوشبوکننده، آرایش ناخن و لنز رنگی برای خانمها، به یک شاخص تجمعی تبدیل شده
است که متغیری است با سه درجه نظارت سطح پایین، نظارت متوسط و نظارت سطح بالا. بدن و جذابیت جسمانی از موضوعاتی است که بر نحوه رفتار افراد وگروهها تأثیرات مستقیمی دارد، به گونه ای که مدیریت بدن به عنوان پدیدهای که دارای تأثیرات اجتماعی، فرهنگی و سیاسی خاص خود است به امری شایع و پراهمیت تبدیل شده است. افزایش تأکید بر بدن با چند عامل در ارتباط است که عبارتند از: «سیاسیشدن بدن، عوامل جمعیتی، تغییر ماهیت بیماری، افزایش فرهنگ مصرفی، توسعه تکنولوژیهای جدید مرتبط با بدن، دگرگونیهای جدیدِ مرتبط با حرکت از مدرنیته به مدرنیتهی متأخر، و در نظر گرفتن بدن به عنوان یک پروژه یا به مثابه یک پدیده اجتماعی و بیولوژیکی ناتمام که در حال تغییر است» (موحد ودیگران،80:1389).
انسانها در برخوردهای روزمرهای که با هم دارند از طریق به نمایش گذاشتن بدنهایشان به عرضهی خود میپردازند. تصور از بدن می تواند تأثیرات عمیقی بر چگونگی تفکر و احساس افراد داشته باشد و حالتی از اطمینان و عزت نفس را جهت رویارویی با جهان اجتماعی به افراد اعطا کند. بدن همواره منبع لذت، سلامتی، زیبایی و جوانی بوده است. اما در عین حال به صورت بالقوه به عنوان جایگاه آلودگی، بیماری، اختلال و بینظمی، آشفتگی و ناخشنودی، خطرناک و رعبآفرین به شمار رفته است که این امر لزوم توجه به نگهداری نظاممند از بدن و رفتارهای گوناگون بهداشتی نظیر بدنسازی، رژیمهای غذایی، تجهیزات ورزشی و آرایشی مختلف برای مراقبت و مدیریت بدن را لازم و ضروری میسازد. از طرف دیگر، رسانه ها و وسایل ارتباط جمعی به ارایهی الگوهایی ایدهآل از بدن و وضعیت جسمانی میپردازند؛ برنامه های ترویج سلامتی انباشته از تصاویری از بدنهای زیبا، جوان، جذاب، دارای تناسب و لاغر هستند که تمامی افراد آرزوی داشتن آنها را در سر میپرورانند. بدنها به محملی برای کسب هویتهای جدید و همچنین وسیلهای برای کسب منزلت، پرستیژ، تمایز و مشارکت تبدیل شده است. در این میان، زنان همواره در مقایسه با مردان توجه بیشتری به بدن و ظاهر فیزیکی خود داشته اند. زنان نارضایتی بیشتری از بدن را تجربه می کنند و نگرانی نسبت به بدن به یکی از مهمترین نگرانیها و دلمشغولیها در زندگی آنان تبدیل شده است. از همین رو زنان پول، زمان و انرژی زیادی را معطوف فعالیتهای مرتبط با مدیریت بدن میسازند تا ظاهرشان را به شکل آرمانی در آورند.
نحوه نگرش نسبت به بدن، مدیریت و کنترل آن از سبکهای زندگی تأثیر میپذیرد. مفهوم سبکزندگی پس از آن که ابتدا به ترتیب در آثار وبر، زیمل و وبلن پرورانده شد برای مدتی از رونق افتاد و سالها در جامعه شناسی مسکوت باقی ماند و در این سالها بیشتر در پژوهشهای بازار مورد استفاده قرار گرفت. اما در سالهای نخست دهه1990، سبک زندگی با آثار نظریهپردازان اجتماعی و فرهنگی معاصر مانند بوردیو[4]، فدرستون[5]، شیلدز[6]، رایمر[7]و چَینی دوباره وارد مباحث جامعه شناسی شد ( بنت،100:1386). سبکهای زندگی نتیجه همهی انتخابها و گزینشهایی هستند که شخص نسبت به زندگی خود انجام میدهد (گیبنیز و بوریمر،103:1384). «سبکهای زندگی برنامه های خلاقی هستند که بر پایه نمایش توان و شایستگی مصرف کننده استوارند و نشانگر تأمل فزاینده قلمداد میشوند که افراد در عمل و دادوستدهای روزمره به نمایش میگذارند» (چَینی، 97:1996). سبکهای زندگی شکل مهمی از توانمندی و قدرتیابی فردی در متن مدرنیتهی متأخراست؛ این قدرتیابی به سازماندهی خلاقانهی فضا مربوط می شود. سبکهای زندگی بسیاری از رفتارهای متمایز و خاصگرایانه را بر میانگیزند و سبب تفاوت در بسیاری از کنشهای افراد و گروههای انسانی میشوند. اندی بنت اهمیت سبک زندگی در مدرنیتهی متأخر را اینگونه متذکر می شود: «سخن گفتن از سبک زندگی مدرن اخیر، به معنای سخن گفتن درباره شیوهای از بودن است که در آن جنبه های مختلف امور محلی – فضایل و معرفتها و آداب محلی – به صورت تأملی اداره میشوند و به صورت خلاقانه با مجموعه ای از منابع فرهنگی[8] اقتباسی ترکیب میشوند تا هویتی برساخته شود ( بنت، 103:1386). سبکهای زندگی نقش مهمی را در شکل گیری کنشها و رفتارهای فرهنگی- اجتماعی افراد و گروهها دارد و شکلهایی از ارائه خود و برساخته شدن هویتهای مدرن و متمایز را نشان میدهند.
پژوهش حاضر در صدد است که به تبیین جامعهشناختی رابطه بین سبک زندگی و مدیریت بدن در میان زنان شهر سنندج بپردازد و تأثیر سبک زندگی بر نحوه مدیریت بدن را نشان دهد. شهر سنندج به دلیل ویژگیهای خاص فرهنگی و همراهی با پدیدههای نوین هم از لحاظ فکری و هم از لحاظ کنشی – رفتاری از شهرهایی است که همواره پذیرای تغییرات و گشودگیهای فرهنگی بوده است و در این میان زنان نیز به واسطه تغییر در الگوهای نقشی و تولید و بازتولید هویتهای جدید زنانه به عنوان کنشگرانی خلاق در عرصه های عمومی اجتماع حضور داشته اند. در این میان مدیریت بدن به منزله کنشی اجتماعی/ فرهنگی و ذینقش در شکلدهی به هویت جایگاهی کانونی در زندگی روزمرهی بسیاری از زنان این شهر پیدا کرده است و همین امر انجام پژوهش آکادمیک در این حوزه را ضروری ساخته است.
1- 2 اهمیت و ضرورت تحقیق
مطالعات نشان دادهاند که انسانها از گذشته تا به حال بدنهایشان را به لحاظ فرهنگی به روشهای گوناگون شکل دادهاند. این روشها دامنهای وسیع از راههای سنتی همچون کنترل غذا و یا کشیدن گردن تا راههای جدیدتر همچون استفاده از جراحیهای زیبایی را در بر میگیرند. مسئله زیبایی در جوامع گوناگون از مسائل جدی بوده و در فرایند انتخابهای مردم نقشی مهم داشته است. پژوهشها حاکی از آنند که از جوامع بدوی تا جوامع مدرن صنعت زیبایی همواره مطرح بوده (مالسون، 2008) و انسانها با بهره گرفتن از وسایل گوناگون سعی نموده اند خود را زیباتر نشان دهند. اگرچه زیبایی امری بسیار ذهنی است، اما همچنان که ریچر و کو اشاره می کنند، آن را نمیتوان به سادگی موضوع علم زیباییشناسی و یا ذائقه تلقی کرد، بلکه ایدههای فرهنگی زیبایی شاخص و بیانی از ارزشها و باورهای اجتماعی هستند(ریچر و کو، 2004).
با گسترش فناوریهای ارتباطی و پدیدههایی نظیر ماهواره و اینترنت، فرهنگ مدرن در جهان گسترش یافت و با فرایند جهانیشدن، شبکه های ارتباطی با اینکه فرایند یکسانسازی فرهنگ جهانی را دنبال میکردند، امکان خلق تمایزات گوناگون فراهم آمد. این امر با مصرف ( کالاهای مادی و معنوی ) نمود عینیتری به خود گرفت و ادبیات جدیدی با عنوان سبک زندگی وارد عرصه جامعه شناسی شد (اباذری و چاوشیان،1381). در واقع انتخاب نوع ویژهای از سبک زندگی منجر به شکل دادن حوزه فردی و عمومی هر فردی می شود. این مفهوم شامل مدیریت بدن و اصلاح بدن در حوزه فردی تا عضویت در گروههای گوناگون اجتماعی، کسب موفقیت، سرمایه اجتماعی و … در عرصه عمومی میگردد (خواجه نوری،1389). سبکهای زندگی رفتارهای افراد را تغییر داده و افراد پیوسته بر اثر آن بر بدنشان نظارت می کنند و حتی آن را تغییر میدهند.
حساسیت در میان زنان نسبت به بدن در مقایسه با مردان بسیار بیشتر است. این امر حتی موجب شده تا بیشتر پژوهشهای 30 ساله اخیر در حوزه نگرش نسبت به بدن در مورد این گروه انجام شود (تیگمن، 2001). نگرانی زنان نسبت به بدنشان مشکلات زیادی را برای آنها ایجاد کرده است ( جراحیهای زیبایی، تاتو، لایپوساکشن و…) و همچنین آنها را به رژیمهای غذایی سختگیرانه و بدون نظارت پزشک سوق دادهاند(جانگ و لی، 2009). اگرچه در جامعهای مانند ایران آمارها بیشتر بر پایه برآوردهای ژورنالیستی بوده و دقیق نمیباشند، آنچه به صورت گسترده مورد قبول قرار گرفته این است که مدیریت بدن در حال افزایش است. لذا درک و فهم اینگونه رفتارهای فرهنگی در جامعه می تواند نشاندهنده تغییرات اجتماعی و فرهنگی در جامعه باشد و روشن سازد که چگونه امر فرهنگیِ برساخت و مدیریت بدن در کانون زندگی قشرهای مختلف جامعه ما از جمله زنان قرار گرفته است. بررسی علمی و آکادمیک مدیریت بدن می تواند ما را در خوانش رفتارها و مصارف فرهنگی یاری دهد و آشکار سازد که مسائل و پدیدههای نوظهوری در جامعه ما سر بر آوردهاند که نادیده گرفتن و انکار آنها صرفاً پاک کردن یا تغییر صورت مسئله است.
[1] -body management
[2]- multicultural
[3]- globalization
[4] – Bourdieu
[5] -Fetherston
[6] – Shields
[7] – Reimer
[8] – cultural resources
سیر تحولات و تغییرات مختلف و پیجیده فرهنگی ،سیاسی و اقتصادی که در جند دهه ی اخیر و به تبع پیشرفت روز افزون فناوریهای اطلاعاتی و ارتباطاتی رخ نمودند ،افراد و ملل مختلف را از سراسر جهان به هم پیوند داده و شکل جدیدی از زندگی با همه ی ابعاد و شئونات اش را پدید آورده است.
واژه جهانی شدن در سال های اخیر یکی از پر کاربرد ترین واژ ه های عرصه ی سیاست گذاری اقتصادی ،فرهنگی و سیاسی داخلی و بین المللی کشورها و نیز موضوع بحث های آکا دمیک و ژورنالیستی بوده است. و رغم کاربرد گسترده ای که واژه ی جهانی شدن (Globalization ) در بیش از یک دهه ی گذشته پیدا کرده ، هنوز معنا و مفهوم آن همچنان مناقشه آمیز است و بسته به اینکه از چه زاویه و با چه نگرشی به آن نگریسته شود معنا و مفهوم متفاوت پیدا خواهد کرد آن چه که مسلم است این است که این فرایند دارای ابعاد گوناگون (فرهنگی ،سیاسی، اجتماعی ،اقتصادی ،ارتباطی…) است که در عرصه های مختلف زندگی تحول جدی ایجاد کرده است.
گروهی از افراد و جوامع با نگاه کاملا مثبت به پدیده جهانی شدن می نگرند و آن را یک فرایند می دانند که در بردارنده فرصت های زیادی برای جوامع است گروهی دیگر از افراد و جوامع این پدیده را یک امر منفی تلقی میکنند وان را پروژه ای می دانند که ار سوی صاحبان
قدرت در جهان
در جهت منافشان طراحی شده است که طرفداران این دیدگاه در مقابله با جهانی شدن از جنبش مخالفان جهانی شدن که طیف متنوعی از افراد و گروه ها را در خود دارد حمایت می کنند البته در بین این دو دیدگاه یک دیدگاه بینابینی هم بر این باور است که جهانی شدن همچون هر پدیده دیگر در ذات خود فرصت و چالش هایی دارد و کشورها و جوامع باید با شناخت دقیق آن از فرصت ها به نفع خویش سود جویند و از چالشهای احتمالی آن بدور مانند.
ما در این پژوهش در پی بررسی نگرش و دیدگاه دانشجویان نسبت به این پدیده و ابعاد آن می پردازیم.
2-1- بیان مساله
جهانی شدن فرایندی گریز ناپذیر است که پیامدهای گسترده آن ابعاد مختلف سیاسی، اقتصاد ،اجتماعی و فرهنگی جوامع ازجمله ایران را تحت تاثیر قرار می دهد. روند بی وقفه جهانی شدن تقریبا همه عناصر خرد و کلان جامعه بشری را در سطوح گوناگون در معرض تغییر قرار داده است ما در پیرامون خود با چندین صورت اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی از جامعه روبرو هستیم که از یک طرف در موقعیت خاصی که نام آن فرهنگ ایرانی است حسر و نشر می کنیم و از سوی دیگر ، شرایط پیرامون زندگی ما حکایت از حضور نظام فرهنگی ،اجتماعی ،اقتصادی و سیاسی جهانی است هر واقعیت بستر سازنده زندگی و حیات اجتماعی و فرهنگی ماست (آزادارمکی1386) امروزه دانشجویان در استانه ورود به خانواده بزرگ جهانی و درحال خروج از فرد گرایی و انزوا با انبوهی از اطلاعات ،دنیایی متغیر ،ارزشها و هنجارهای گروهی ،تعارض بین نسلی و…. روبرو شده اند ، باید برای دگرگونی آماده شویم و این امر نیازمند آگاهی از ابعاد و حوزه های مختلف جهانی شدن در تعامل با آن شناخت نکات مثبت و منفی و ضعف و قوت این فرایند تا نکات مثبت آن را جذب و با نکات منفی آن برخورد صحیح شود.
حال با توجه به نقش سازنده دانشجویان در آینده ی کشور و تصمیمات برنامه ریزان تبین نگرش دانشجویان نسبت به جهانی شدن (Globalzation) از اهمیت و ضرورت ویژه ای برخوردار بوده و به عنوان مساله مورد نظر این پژوهش ،مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
نورالدّین عبدالرّحمن جامی ( شاعر و عارف بزرگ قرن نهم هجری ) از سرامدان زبان و ادب فارسی است. وی درزمینۀ زبان و ادب فارسی و عربی دارای تألیفاتی به نظم و نثر است. در زمان جامی مباحث و مسائل کلامی در بین اندیشمندان رواج داشت و به سبب اهمیّت این علم در شناخت دین و دفاع از آراء و عقاید دینی هرکدام از آنان که دارای تألیفاتی بودند به طرق مختلف به بیان این اندیشهها میپرداختند تا باعث رواج و تحکیم عقاید خود در بین مردم شوند. جامی نیز بنا به دلایل مختلف در آثار خود به بیان اندیشه های کلامی پرداخته است. در این تحقیق آرای کلامی جامی با تکیه بر دیوان وی موردبررسی قرارگرفته است. به دلیل اینکه این اثر وی سه دورۀ زندگی این شاعر یعنی دوران جوانی، میانسالی و پیری شاعر را در برمیگیرد بهتر میتوان عقاید این شاعر را در باب مسائل کلامی روشن ساخت. طبق بررسیهای صورت گرفته باید گفت که جامی در دیوان خود بیشتر به مباحث توحید و انواع آن، و مباحثی چون جبر و اختیار، قضا و قدر، توکّل، شفاعت، توبه، ذات خدا، جوهر و عرض، نبوّت، امامت و مسائل مربوط به آخرت پرداخته است. جامی در بیشتر اعتقادات خود بر مسلک اشاعره و ماتریدیه است چه این دو مسلک ازنظر اعتقادی بسیار به هم نزدیکاند. وی در مسائلی چون شفاعت و وعد و وعید دیدگاهی مانند امامیّه و اشاعره دارد. در مسألۀ لطف و عینیّت ذات و صفات دیدگاه جامی چون امامیّه و عرفا است ولی در این مورد نمیتوان بهطور حتم گفت که جامی نظر امامیّه را پذیرفته است زیرا جامی شاعری است عارف و شاید دیدگاه عرفانی وی در این زمینه غالب بوده است.
کلمات کلیدی: شعر فارسی، قرن نهم هجری، عبدالرّحمن جامی، دیوان جامی، علم کلام.
فهرست مطالب
عنوان صفحه
پیشگفتار ز
فصل اول: مبادی تحقیق
1-1-تعریف موضوع. 2
1-2- پیشینۀ تحقیق.. 3
1-3- سؤالات پژوهشی.. 6
1-4- روش تحقیق.. 6
فصل دوم: بررسی زندگی و احوال جامی
2-1- زندگانی جامی.. 8
2-2- تحصیلات جامی.. 9
2-3- ویژگیهای اخلاقی جامی.. 10
2-4- سفرهای جامی.. 12
2-5- ازدواج جامی.. 13
2-6- فرزندان جامی.. 13
2-7- محیط جامی.. 14
2-8- اوضاع سیاسی زمان جامی.. 15
2-9- مذهب در دوران جامی.. 17
2-10- مذهب و تصوّف جامی.. 18
2-11- معرفی آثار جامی.. 20
2-12- سبکشناسی جامی.. 30
2-13- جایگاه ادبی جامی.. 31
فصل سوم:بررسی علم کلام و معرفی فرقه های کلامی
3-1- علم کلام. 34
3-1-1- تعریف علم کلام. 37
3-1-2- موضوع علم کلام. 39
3-1-3- تاریخچۀ علم کلام. 41
3-1-4- فواید و اهداف علم کلام. 43
3-1-5- کلام و فلسفه. 44
3-2- مکتبهای کلامی.. 46
3-2-1- قَدَریِه. 47
3-2-2- جَهْمیَه. 48
3-2-3- مُرْجِئَه. 49
3-2-4- جَبْریَه. 51
3-2-5-خَوارِج. 52
3-2-6- مُعْتَزَلَه. 53
3-2-7- اَشاعَرَه 55
3-2-8- ماتُریدیَه. 57
3-2-9- شیعه. 58
3-2-9-1- وجهتسمیه و تاریخ پیدایش… 59
3-2-9-2- فرقه های شیعه. 59
3-2-9-2-1- زیدیّه. 60
3-2-9-2-2- اسماعیلیّه. 60
3-2-9-2-3- امامیّه اثنا عشری.. 61
فصل چهارم: بررسی اندیشههای کلامی در دیوان جامی
4-1- توحید. 64
4-1-1- مراحل توحید. 66
4-1-2- توحید در علم کلام. 69
4-1-3- توحید در نگاه عرفا 69
4-1-4- توحید در دیوان جامی.. 70
4-1-4-1- جامی و توحید در ذات.. 71
4-1-4-2- جامی و توحید عملی.. 74
4-1-4-3- جامی و توحید افعالی.. 76
4-2- جبر و اختیار 79
4-2-1- دیدگاه متکلّمان در باب جبر و اختیار 81
4-2-2- دیدگاه جامی در باب جبر و اختیار 82
4-3- صفات خداوند. 88
4-3-1- تعریف صفت.. 88
4-3-2- تقسیمبندی صفات.. 89
4-3-3- صفات الهی از دیدگاه متکلّمان. 89
4-3-3-1- دیدگاه معتزله. 90
4-3-3-2- دیدگاه اشاعره 90
4-3-3-3- دیدگاه ماتریدیان. 90
4-3-3-4- دیدگاه شیعه امامیه. 91
4-3-3-5- دیدگاه عرفا 91
4-3-4- جامی و صفات باریتعالی.. 92
4-3-4-1- صفات ثبوتیه. 94
4-4- حادث و قدیم. 95
4-4-1- حادث و قدیم در لغت و اصطلاح. 96
4-4-2- جامی و مسألۀ حادث و قدیم. 97
4-5- صفات سلبیه. 102
4-5-1- رؤیت.. 103
4-5-1-1- رؤیت در لغت (کلام) 103
4-5-1-2- رؤیت در قرآن. 104
4-5-1-3- اشاعره 105
4-5-1-4- معتزله. 106
4-5-1-5- ماتریدیه. 106
4-5-1-6- مرجئه. 106
4-5-1-7- شیعه. 107
4-5-1-8- رؤیت در دیدگاه عرفا 107
4-5-1-9- رؤیت از دیدگاه جامی.. 107
4-6- جوهر و عرض… 111
4-6-1- جوهر و عرض در لغت.. 111
4-6-2- جوهر و عرض از دیدگاه فلاسفه. 111
4-6-3- جوهر و عرض از دیدگاه متکلّمان. 112
4-6-4- جوهر و عرض در نگاه عرفا 113
4-6-5- دیدگاه جامی در باب جوهر و عرض بودن خداوند. 114
4-7- لطف الهی.. 116
4-8- اسم. 119
4-8-1- دیدگاه متکلّمان در باب توقیفیت اسماء الهی.. 120
4-8-2- دیدگاه جامی در باب اسماء الهی.. 121
4-9- شناخت ذات خدا 123
4-9-1- راه های شناخت خداوند. 124
4-9-2- شناخت خدا از دیدگاه متکلّمان. 125
4-9-3- جامی و شناخت خداوند. 125
4-10- شفاعت.. 129
4-10-1- شفاعت در قرآن. 129
4-10-2- شفاعت از دیدگاه فرق کلامی.. 130
4-10-3- دیدگاه جامی در باب شفاعت.. 131
4-11- توکّل. 135
4-11-1- توکّل در قرآن. 135
4-11-2- فرق کلامی و مسألۀ توکّل. 136
4-11-3- نگرش جامی در باب توکّل. 137
4-12- قضا و قدر 141
4-12-1- قضا و قدر در قرآن. 141
4-12-2- قضا و قدر در دیدگاه فرق کلامی.. 142
4-12-3- دیدگاه جامی در باب قضا و قدر 143
4-13- توبه. 148
4-13-1- توبه در دیوان جامی.. 150
4-14- وعد و وعید. 154
4-14-1- وعد و وعید در قرآن. 155
4-14-2- وعد و وعید از دیدگاه فرق کلامی.. 155
4-14-3- دیدگاه جامی در باب وعد و وعید. 157
4-15- نبوّت.. 161
4-15-1- دیدگاه متکلّمان در باب نبوّت.. 163
4-15-2- جامی و مسألۀ نبوّت.. 164
4-16- امامت.. 175
4-17- معاد. 178
4-17-1- جامی و مسألۀ معاد. 180
فصل پنجم: نتیجه گیری
پیوست.. 200
منابع و مآخذ. 222
سپاس خدایی را که اوّل و آخِر وجود است، بی آنکه اوّلی بر او پیشی بگیرد یا آخری پس از او باشد؛ خدایی که دست هر چشمی از دامن دیدارش کوتاه است و فهم هر کبوتر توصیفگری از پرواز در آسمان وصفش عاجز؛ خدایی که ید قدرت بیمنتهایش دریای آفرینش را جاری کرد و به اراده ازلیاش همۀ خلق را صورت بخشید؛ هر کس را در سایه ارادهاش به راهی راهرو گردانید و آتش عشق خود را در وجودشان برانگیخت. بر هر زندهای، جامی معلوم از قسمت و بهرهای معین از روزی است. نه آنکه را روزی وافر دارد، توان کاستن است و نه آن که را روزی اندک دارد توان افزودن. بر زندگی هر زندهای، انجامی معلوم و پایانی معین مقرر فرمود، تا پا به پای ایام به سوی آن قدم بردارد و هر سال که میگذرد به آن نزدیکتر شود؛ و چون پایانیترین گام بر زمین نقش بندد و جام زندگی با حسابی معلوم پر گردد، جان او را به سوی آنچه بدان فراخوانده ـ از نعمت ثواب یا نقمت عذاب ـ بازمیستاند، تا بدکاران را به دلیل بدکاریشان به وادی قهر و نکوکاران را به علت نکوکاریشان به وادی رحمت درآورد، و بدینسان آینه عدلش را مینمایاند و نشان عدالت بر خلقت میزند.
نورالدّین عبدالرّحمن جامی شاعر و عارف بزرگ قرن نهم هجری است. داشتن آثار فراوان وی در زمینهی ادب فارسی و عربی به این شاعر وجههای برونمرزی داده است و جایگاه بالایی در سراسر ممالک اسلامی به خود اختصاص داده است. ازآنجاییکه این شاعر فرهیخته از عارفان و مردان بزرگ زمان خود بود، ازاینجهت بررسی آثار و اندیشهها وی درخور اهمیّت است و با بررسی آثار وی میتوان به شناخت اعتقادات وی و همچنین اندیشه های حاکم بر آن زمان آگاهی یافت.
در نخستین گامها که به دنبال یافتن موضوع برای پایاننامه بودم و از ابتدا قصد داشتم موضوعی را برای پایاننامه برگزینم که مرا به شناخت خداوند رهنمون شود باشد ماحصل آموختنم به هدف آفرینش بینجامد با مراجعه به آقای دکتر خدادادی و راهنماییهای ایشان سرانجام موضوع بررسی اندیشه های کلامی در دیوان جامی برای بنده در گروه ادبیات فارسی به تصویب رسید.
این پایان نامه شامل پنج فصل است:
فصل اول شامل مبادی تحقیق، پیشینهی تحقیق، سؤالات پژوهشی و روش تحقیق است.
فصل دوم به بررسی زندگی و احوال جامی پرداخته شده است. در این فصل اطلاعاتی چون سالروز تولّد، وفات، تحصیلات جامی، ویژگیهای اخلاقی، سفرهای جامی، ازدواج، فرزندان، محیط جامی، اوضاع سیاسی و بررسی مذهب در این دوران و مذهب جامی، آثار جامی در سه زمینه ادبیّات، علوم عقلی و علوم نقلی و جایگاه ادبی شاعر بیان شده است.
فصل سوم شامل توضیحاتی در باب علم کلام و معرفی فرقههای کلامی است. در این فصل علم کلام در لغت و اصطلاح موردبررسی قرارگرفته است. دیدگاه های مختلف در باب موضوع این علم، همچنین بیان تاریخچه، فواید و اهداف این علم از دیگر موارد مطرحشده است. درنهایت به بررسی فرقهها و چگونگی پیدایش و بیان آراء و عقاید آنان بهطور مختصر پرداخته شده است.
در فصل چهارم اشعار جامی در دیوانش از نظرگاه علم کلام موردبررسی قرار گرفته است. در این فصل مباحثی چون توحید ذات، توحید افعالی، توقیفیّت اسمایالهی، صفات خداوند، حدوث و قدم، جوهر و عرض، رؤیت حقتعالی، جبر و اختیار، لطف الهی، شفاعت، قضا و قدر، توکّل، توبه، وعد و وعید، نبوّت، امامت و معاد مورد بررسی قرار گرفته است. مباحث مطرح شده با دیدگاه های نحلههای کلامی مورد سنجش و در نهایت با توجّه به این دیدگاه ها گرایش کلامی جامی با توجّه به اشعاری که در دیوان سروده است مشخّص شده است. فصل پنجم نتیجه گیری مباحث را در بر میگیرد.
این پژوهش از نوع بنیادی و به روش کتابخانهای و با بهره گرفتن از شیوه تحلیلی توصیفی انجام شده است. پس از انتخاب موضوع به منظور آشنایی با علم کلام به مطالعۀ کتب کلامی پرداختم. ناگهان خود را با دریایی ژرف و پهناور رویاروی یافتم و بهخوبی دریافتم که ورود به آن سخت و خروج از آن سخت تراست و اگر راهنماییهای ارزنده آقای دکتر محمّد خدادادی و صبر و حوصله و سعۀ صدر آن بزرگوار و همچنین مشاورههای ارزشمند آقای دکتر مهدی ملک ثابت که دلسوزانه راه گشای بنده در طی این مسیر بودند، نبود پیمودن این راه برایم دشوار چهبسا غیرممکن بود. گاه این مباحث آنقدر پیچیده و مشکل مینمودند که برای ادامه کار دچار تردید میشدم ولی همیشه با مراجعه به آقای دکتر خدادادی و استفاده از راهنماییهای ارزنده ایشان و بیان ساده و روان این مطالب از زبان ایشان باز به ادامه کار راغب میشدم. در راستای انجام مراحل پایان نامه نه تنها ایشان از نظر علمی راهگشای بنده بودند بلکه به لحاظ اخلاقی در محضر ایشان درسها آموختم. گشادهرویی، صبر و سعهی صدر، تواضع، بزرگ منشی که همگی اینها اندکی است از بسیار. در این مدّت سستیها و خطاهایی مرتکب شدم و ایشان در کمال ناباوری من بزرگوارانه از خطایم گذشتند. امیدوارم به سبب این الطاف که در حق بنده کردند مورد لطف الهی قرار گیرند.
بعد از اتمام پایان نامه و آشنایی با دیدگاه های نحلهها در باب خداوند، نتیجهای زیباتر از کلام مولا علی (ع) نیافتم. ایشان در خطبهی 49 نهج البلاغه میفرمایند: «ستایش مخصوص خداوندى است كه از اسرار پنهانی ها آگاه است و نشانه هاى واضح و روشن، بر هستى او دلالت مى كنند، هرگز در برابر چشم بینایان آشكار نمىشود، ولى نه چشم كسى كه وى را ندیده انكارش تواند كرد و نه قلب كسى كه او را نشناخته مشاهده اش تواند نمود. در علو رتبه بر همه پیشى گرفته، پس، از او برتر چیزى نتواند بود و آن چنان نزدیک است كه چیزى از او نزدیكتر نیست. مرتبه بلندش او را از مخلوقاتش دور نكرده و نزدیكیش با خلق او را با آنها مساوى قرار نداده است. عقول را بر كنه صفات خویش آگاه نساخته اما آنها را از معرفت و شناسائى خود بازنداشته است، هم اوست كه گواهى نشانههاى هستى، دلهاى منكران را بر اقرار به وجودش وا داشته و بسیار برتر است از گفتار آنان كه وى را به مخلوقات تشبیه كنند و یا انكارش نمایند».
درنهایت از زحمات بیدریغ پدر و مادر عزیزم که گامبهگام در زندگی یار و مددکارم بوده اند و از خواهر و برادرانم که وجودشان مایه آرامش و شادیبخش وجودم بوده اند نهایت قدردانی و سپاسگزاری را دارم.
در اینجا بر خود لازم میدانم از استاد فرزانه جناب آقای دکتر محمّدرضا نجاریان مدیر محترم گروه زبان و ادبیات فارسی و سایر استادان بزرگوار و فرهیختۀ گروه زبان و ادبیات فارسی، جناب آقای دکتر الهامبخش، آقای دکتر پهلوان حسینی، آقای دکتر دهقانی، آقای دکتر پویان، خانم دکتر نصری که از محضر پر فیض تدریسشان ، بهرهها بردهام نهایت سپاس و قدردانی را به عملآورم؛ و نیز از همۀ دوستان به ویژه خانمها ناهید عابدینی، سارا کاظمی طباطبایی، فیروزه نصیری، حمیده سادات آرسته، معصومه وطن پرست، فرزانه مردانی و کلیه کسانی که در طول این مدّت یار و پشتیبانم بوده اند سپاسگزارم.
-1-تعریف موضوع
نورالدّین عبدالرّحمن جامی (817-898) از شاعران و نویسندگان بزرگ قرن نهم هجری است. عبدالرّحمن جامی در زبان و ادب فارسی و عربی دارای تألیفات بسیاری به نظم و نثر است و به سبب بهرهمندی از علم و دانش فراوان در زمینههای مختلف در زمان خود، شهرت زیادی داشته است. بنا بر مطالبی که در مورد جامی ذکر کردهاند وی را در شمار صوفیان و عارفان زمان خود آوردهاند. جامی پیرو سلسلۀ نقشبندیه و از شاگردان امام ابیحنیفه نعمان بن ثابت فارسی و شارح مکتب فکری ابن عربی است. از عبدالرّحمن جامی آثار بسیاری به نظم و نثر برجا مانده است که مهمترین آن ها عبارتاند از: اعتقادنامه، شواهدالنبوة، لوایح، لوامع فی الشرح الخمریه، اشعةاللمعات، نقدالنصوص فی شرح نقش الفصوص، نفحات الانس من حضرات القدس، بهارستان، منشآت، مثنوی هفتاورنگ و دیوان اشعار که شامل قصاید، غزلیات و رباعیات اوست.
علم کلام علمی است که دربارة اعتقادات دینی به شیوه استدلال، بحث و گفتوگو میکند و بهطور کلّی، کلام علمی است در باب اصول دین و رفع شبهات دینی. ازآنجاکه عرفان و کلام از موضوعات مهم علوم اسلامی هستند و به دلیل نزدیکی علم کلام و عرفان، عرفای بزرگ که صاحب آثاری به نظم و نثر هستند نیز در آثار خود، علاوه بر عرفان به علم کلام هم توجّه داشتهاند و مباحث کلامی را در آثار خود بیان نمودهاند. عبدالرّحمن جامی نیز از این امر مستثنی نبود و در آثار خود ازجمله در دیوان اشعار، اشاراتی در باب علم کلام آورده است.
در این پژوهش، کوشش می شود، ابتدا مباحث علم کلام موردمطالعه قرارگیرد، سپس دیوان اشعار جامی بررسی می شود و ابیاتی که با مباحث علم کلام مانند ذات خدا، صفات خدا، جبر و اختیار، قضا و قدر، رؤیت، نبوّت، خلافت و امامت، معاد و مسائل دیگر کلامی منطبق است، استخراج میگردد. آنگاه، این ابیات را بر اساس موضوع طبقه بندی کرده و درنهایت، به تحلیل و بررسی این مفاهیم پرداخته می شود.
هدف این پژوهش آن است که ابتدا زندگی، آثار و اندیشههای عبدالرّحمن جامی را موردبررسی قرار دهد. هدف دیگر این پژوهش آن است که موضوعات کلامی را که جامی در دیوان خود بهصورت پراکنده بیان کرده، احصا و موردبررسی قرار دهد. به همین منظور، امّهات اندیشههای کلامی جامی که در دیوان او وجود دارند، نقد و بررسی خواهد شد. تعیین مشرب کلامی جامی در دیوانش، واپسین هدف انجام این پژوهش است.
با انجام این پژوهش، محقّقان و پژوهشگران ادب فارسی برای دانستن آراء و اندیشه های کلامی جامی، ضمن مراجعه به این اثر بهراحتی میتوانند به اندیشه های کلامی جامی دسترسی پیدا کنند و علاوه بر آن، با شرح و تحلیل این عقاید نیز آشنا خواهند شد. با مراجعه به این پژوهش، پژوهشگران عرفان و علمای علم کلام بهراحتی میتوانند به اندیشه های طبقهبندیشده کلامی جامی در دیوان او دست یابند. علاوه بر این، این پژوهش کمک شایان توجهی به شناخت بهتر اندیشه های جامی و بررسی علمی اندیشه های او مینماید.
:
هدف اصلی این پژوهش بررسی زمینه های تاریخی، اجتماعی و فرهنگی جنگ و رابطه آن با سینما در سه دهه بعد از انقلاب است. نگارنده در این رساله، سه دوره اصلی در بازنمایی فیلم جنگ را درطول سه دهه از یکدیگر متمایز کردهاست. هر یک از این سه دوره ویژگیها و شرایط اجتماعی خاص خود را داراست که میتوان این ویژگیها را در ابژههای بازنمایی شده در فیلمها شناسایی کرد. محور اصلی در این پایان نامه توجه به دالهای مرکزی جنگ و بازنمایی آن در سینمای جنگ در طول سه دهه گذشته است. این رساله از نظر روش تحقیق و مبانی نظری مبتنی بر مطالعات فرهنگی و تحلیلگفتمان-دیدگاه لاکلائو وموفه-میباشد. بواقع رویکرد مطالعات فرهنگی نقشی شناختی برای هنر قائل است و از توجه صرف به مقوله زیبا شناختی فراتر میرود و آن را در ارتباط با فهم ما از جهان هستی قرار میدهد. در این پایان نامه تنها یک گفتمان جنگ شناسایی می شود که این گفتمان در طول سه دوره تغییر و تحول مییابد. به زبانی دیگر سه گفتمان جنگ که هر یک خود را در تقابل با دیگری تعریف کند و جود ندارد، بلکه یک گفتمان مورد توجه قرار میگیرد که چگونه در طول سه دهه تغییر مییابد. نگارنده سه دوره اصلی در گفتمان جنگ را در این سه دهه از یکدیگر متمایز کرده است. هریک از سه دوره ویژگیها و شرایط اجتماعی خاص خود را داراست که میتوان این ویژگیها را در ابژههای بازنمایی شده در فیلمها شناسایی کرد. بر همین اساس در این تحقیق فیلمهای حاتمیکیا انتخاب شده اند. حاتمیکیا را میتوان سینماگر جنگ شناخت که در هر سه دوره ذکر شده حضور داشته است. در ادامه فصل بندی رساله را به شکل خلاصه شرح میدهم.
در ابتدا سعی شد تا در هر دوره فیلمهای انتخاب شود که بتوان بر اساس آنها مفاهیم و دالهای اصلی این گفتمان مشخص شود. در دهه اول سه فیلم”دیده بان”،”مهاجر”و”هویت” مورد تحلیل قرارگرفته است. اکثر این فیلمها از سال 1365 به بعد ساخته شده بودند و به واقع این تاخیر چند ساله مهمترین عامل برای ظهور و شکل گیری این گفتمان بود. این امر به این معنا نیست که این گفتمان تا سال 1365ساخت فیلمهای سینمایی شکل نگرفته بود، بلکه به این دلیل است که سینما به عنوان یک حوزه هنری، لوازم و ابزارهای خاص خود را دارد و این گفتمان چند سال طول کشید تا بتواند به این لوازم دست پیدا کند و از سینما به عنوان یک حوزه برای بازنمایی گفتمانی استفاده کند. گفتمانهای پیش از آن که درباره جنگ، فیلم ساخته بودند، عمدتا یا گفتمانهای ملیگرایانه و میهن پرستانهاند (مانند فیلم عقابها) و یا از نظر ژانری بسیار شبیه به فیلمهای هالیوودی هستند که عمدتا اکشن هستند. اما گفتمان رسمی به خوبی توانست مرز مشخصی بین خود و سایر گفتمانهایی که به نوعی به بازنمایی جنگ میپرداختند، ترسیم کند.
اما در دهه دوم گفتمان جنگ تا حدود زیادی دچار تغییر و تحول می شود. دهه اول که با پایان جنگ همراه است و گفتمان جنگ رسوب یافته است، در فیلمی مثل از “کرخه تا راین” ساخته می شود که به نوع دیگری خود را در یک کشور اروپایی مثل آلمان مییابد. این گفتمان به گمان حذف سایر رقبا در داخل، در خاج از کشور به دنبال نگاه خیره دیگری است و هویت خود را از طریق ساختن جعلی این نگاه بازسازی می کند. اما در اویل این دهه است که با ورود سایر گفتمانها در عرصه بازنمایی ، و قدرت گرفتن گفتمانهای رقیب، این گفتمان هم دچار بحران می شود. رویه قالب در این گفتمان دیگر نه طرد و انکار دیگری، بلکه تقابل با دیگری است. این امر متضمن حداقل بازنمایی دیگری است، هر چند این بازنمایی به شکل نابرابری صورت میگیرد و در اغلب موارد این گفتمان خودی است که به جای گفتمانهای دیگری سخن میگوید. با این وجود این گفتمان همانطور که در فیلم” آژانس شیشه ایی” نشان دادهاند، دچار بحران می شود و عمدتا سعی می کند با استراتژی حذف موارد ناخالص از خود، گفتمان خود را تبرئه سازد. اما این شکل از تطهیر تا آنجا پیش میرود که دیگر چیزی از این گفتمان باقی نمیماند. به همین دلیل مواجهه این گفتمان با به حاشیه راندن خودش به شکل مرثیه و در نهایت به صورت مالیخولیا خود را نشان میدهد. به طور مثال در فیلم “آژانس شیشه ای” عباس به ابژهایی تبدیل می شود که در حال از دست رفتن است و نماد ارزشهایی می شود که در حال از دست رفتن است، ارزشهایی که حتی وجود آنها نیز محل تردید است. این نوع نگاه به ابژه از دست رفته، با آرمانی کردن گذشته و پالودن تمام ناخالصیها از آن صورت میگیرد. شیوه بازنمایی بدن در این دوره نیز با نوعی تناقض همراه است. از یک طرف بدن به نمادی برای مظلومیت و ازدست رفتن ارزشها تبدیل شده است و به مهمترین دال مورد ارجاع برای گفتمان رسمی تبدیل می شود که تاکیدی بر بعد جسمانی بدن است و از طرف دیگر و همانطور که در دهه اول نیز نشان داده شد، بایستی بر بعد روحانی یا همان متا فیزیک رزمنده اشاره کند. به همین دلیل در این فیلم بدن رزمنده به شکلی زیبا شناختی بازنمایی می شود.
در دهه سوم اما همه چیز تغییر می کند و تقابل و تخاصم گفتمان به شکل تفاوت گفتمانی و درک دیگری همراه می شود. فیلم دهه سوم که به” نام پدر” است بیش از هر چیز مربوط می شود با رویارویی گفتمان کسانی که به جنگ رفتهاند و گفتمان نسل سوم جنگ. اما همانطور
که گفته شد، گفتمان رسمی جنگ تا حدود زیادی دچار استحاله شده است و همه چیز در یک تفاوت فرهنگی و درک متقابل پیش میرود. در گفتمان این دهه، بازنمایی بدن، وجه کاملا متقابلی با دهه اول پیدا می کند و بر خلاف دهه اول که از بدن رزمنده بدن زدایی شده بود، بدن و سویه جسمانی آن به نمادی برای مقاومت تبدیل شده است. به همین خاطر بدن زخمی شده یک دانشجوی دختر به نمادی برای مخالفت و مقاومت در برابر جنگی تبدیل می شود که به نظر می رسد بیش از حد طولانی شده است و انتظار میرود که به فراموشی سپرده شود.
مفهوم دیگری که در ادامه به بحث گذاشته می شود “استحاله”است. استحاله در این جا به معنای تغییر بنیادین در یک گفتمان نیست، بلکه تغییر تدریجی در مفاهیم و دالهای مرکزی است، به حدی که بتوان گفتمان دهه هفتاد را همان گفتمان دهه شصت دانست و گفتمان دهه هفتاد را نیز همان گفتمان دهه هشتاد. اگر این گفتمان را در روند تاریخی آن بازشناسی کنیم ممکن است گفتمان دهه هشتاد را گفتمانی متفاوت و یا حتی متقابل در برابر گفتمان دهه شصت دانست. از همین رو است که به عقیده من اتخاذ رویکردی تبارشناسانه برای تحلیل هر گفتمانی مشخص است. اینکه سر حد یک گفتمان چیست و یا به عبارت دیگر آیا میتوان منشاء خاصی برای یک گفتمان قائل شد و آن را شناسایی کرد، اما میتوان به شناسایی این امر پرداخت که یک گفتمان از چه زمانی توانسته است هژمونی خود را تا حدی مسلط کند. از این رو گفتمان رسمی جنگ، بدون شک ریشه در دهههای پیش از انقلاب نیز دارد، اما آنچه اهمیت دارد این موضع است که این گفتمان در دهه شصت تو انسته است با دستیابی به یک حوزه گفتمانی، یعنی سینما، گفتمان خود را به عنوان گفتمان مسلط در دهه اول- معرفی کند. موضوع مهم دیگر به گفتمان رسمی کشور در طول این سه دهه بازمیگردد. به واقع هدف من از انتخاب سینمای جنگ، پیگیری گفتمانهای مسلط جمهوری اسلامی در طول این سه دهه بوده است. نتیجه به دست آمده حرکت تاریخی گفتمان در مواجهه با سایر گفتمان ها از یک رویکرد تخاصمی به سمت تفاوت فرهنگی است.
در ادامه کمال تشکر از خانم دکتر مهری بهار را دارم که اگر نبود راهنمایی ایشان انجام این رساله ممکن نبود.نظریاتشان چون چراغی راه دشوار این رساله را روشن و بار سنگین آن را سبک کرد.وهمچنین ازآاقای دکتر تقی آزاد ارمکی و آقای دکترمحمودشارع پور سپاسگزارم.
سینمای جنگ در ایران که عموما با نام سینمای “دفاع مقدس”شناخته می شود، به علت محور قرار گرفتن در
ایدئولوژی رسمی حاکمیت نتوانست در دوره های مختلف –سه دهه اخیرـ به نحو باز و آزادی مورد ارزیابی و نقادی قرار گیرد. تفکرات انتقادی در این دوره به علت تابو شدن شدید این سوژه اکنون اجتماعی شده که هنوز هم بسیار مورد ارجاع تفکر حاکم قرار میگیرد و سعی در حفظ “تقدس گونگی” آن می شود، تنها توانست در حوزه ادبیات و هنر به صورت عام و سینما به صورت خاص پرداخت آزاد گونهتر و رهاتری به آن داده شود. چون حوزه هنرگفتمانی است که به شکل نمادین و غیر مستقیم فهم ما از چیزها را قوام میدهد . این حوزه می تواند به شکلی نمادین برخی از جنبه های نهی شده آن را در خود بازنمایاند. با این وجود فهم ما از وقایع جنگ تنها به بازنماییهای روایی در فیلمها محدود نمی شود و نیاز به واکاوی فیلم و کنار هم قرار دادن تکههای این پازل دارد. من سه دوره اصلی در بازنمایی فیلم جنگ را در این سه دهه از یکدیگر متمایز کردهام. هر یک از این سه دوره ویژگیها و شرایط اجتماعی خاص خود را داراست که میتوان این ویژگیها را در ابژههای بازنمایی شده در فیلمها شناسایی کرد.
“جغد مینوروا شباهنگام بال و پر میگستراند”. از نظر هگل، تاریخ در حرکت مومنتال خود در حال آشکارشدگی است. یعنی هر دورهای از تاریخ که به پایان میرسد، اندیشه به بازاندیشی و بازسازی آن دوره می پردازد. برای نمونه میتوان شاهنامهی فردوسی و ایلیاد و ادیسهی هومر را نام برد که در پایان اعصار طلایی ایران و یونان نگاشته می شود. همانطور که ریکور عنوان می کند “تفسیرهای رویدادهای متاخر نسبت به رویدادهای نزدیکتر روشنتر میباشند”(steph.2006:36). این جمله ریکور یاد آور فاصله گرفتن تاریخی سوژه گفتمانی برای فهم بهتر آن دارد.
از نظر هگل هیچ تفکری نمی تواند از دوره خود جدا فرض شود و نمی تواند غیر از گذشته چیزی بگوید. با این بیان هیچ تفکری و نشانه های آن (ادبیات، فلسفه وهنر) از زمانهی خود فراتر نمیرود. بنا براین هر اندیشهای لوازم خود را از دوره خود میگیرد. هر اندیشهای در عین نگاشتن اکنون خود، سرشار از گذشته و آبستن آینده است. مگر هنگامی که مومنت تاریخی به پایان میرسد. آنگاه است که تاریخ دوباره حرکت خویش را از نو از سر میگیرد. با الهام از این الگوی هگل، ما سعی در بررسی گفتمان جنگ و رابطه آن با سینما در سه دهه بعد از انقلاب ایران با تاکید بر آثار ابراهیم حاتمیکیا داریم. دوران آغازی که در آن حاتمیکیا متولد می شود، به اوج میرسد و سپس پایان مییابد. محور اصلی در این پایان نامه توجه به دالهای مرکزی جنگ و بازنمایی آن در سینمای جنگ در طول سه دهه گذشته است. این رساله مبتنی بر مطالعات فرهنگی و تحلیلگفتمان میباشد. بواقع رویکرد مطالعات فرهنگی نقشی شناختی برای هنر قائل است و از توجه صرف به مقوله زیبا شناختی فراتر میرود و آن را در ارتباط با فهم ما از جهان هستی قرار میدهد. به واقع در این پایان نامه تنها یک گفتمان جنگ شناسایی می شود که این گفتمان در طول سه دوره تغییر و تحول مییابد به زبانی دیگر سه گفتمان جنگ که هر یک خود را در تقابل با دیگری تعریف کند و جود ندارد، بلکه یک گفتمان مورد توجه قرار میگیرد که چگونه در طول سه دهه تغییر مییابد. من سه دوره اصلی در گفتمان جنگ را در این سه دهه از یکدیگر متمایز کردهام. هریک از سه دوره ویژگیها و شرایط اجتماعی خاص خود را داراست که میتوان این ویژگیها را در ابژههای بازنمایی شده در فیلمها شناسایی کرد. بر همین اساس در این تحقیق فیلمهای حاتمیکیا را انتخاب کردهام. حاتمیکیا را میتوان سینماگر جنگ شناخت که در هر سه دوره ذکر شده حضور داشته است.
فیلمهای مورد بررسی:
مهاجر، دیده بان،هویت، از کرخه تا راین، آژانس شیشه ای، به نام پدر.