با گسترش استفاده از فناوریهای اطلاعاتی و ارتباطاتی، جهان شاهد تحول عظیمی است که از آن تحت عنوان عصر اطلاعات یاد میشود. صنعت بانکداری نیز تحت تأثیر این تغییرات تحول شگرفی را تجربه میکند. به موازات گسترش استفاده از فناوریهای اطلاعاتی در صنعت بانکداری، بانکداری الکترونیک نیز به عنوان یکی از پیامدهای فناوریهای اطلاعات اهمیت ویژهای پیدا کرده است. زیرا با بهره گرفتن از سیستمهای ارتباط از راه دور و فناوری اطلاعات، یک بانک میتواند خدمات بهتری به مشتریان خود ارائه دهد و امکان انجام مبادلات بانکی را به صورت تعاملی برای مشتریان فراهم نماید. مشتریان بانک با بهره گرفتن از خدمات بانکداری الکترونیکی میتوانند، عملیات بانکی خود را در زمان و مکان مورد علاقة خود به انجام رسانند و از سوی دیگر، بانکها نیز به دلیل کاهش تعداد کارکنان و کاهش تعداد شعبات، از هزینههای عملیاتی خود میکاهند و سود میبرند. با توسعه فناوری ارتباطات و اطلاعات، و رشد روزافزون معاملات و تجارت الکترونیکی در سطح جهان، و نیاز تجارت به حضور بانکها برای نقل و انتقال منابع مالی، بانکداری الکترونیک به بخش تفکیکناپذیر تجارت الکترونیک، دارای نقش اساسی در اجرای آن است به جرأت میتوان گفت بدون بانکداری الکترونیک، تجارت الکترونیک نیز محقق نخواهد شد در واقع بانکداری الکترونیک شامل کلیة کانالهای الکترونیکی است که مشتریان برای دسترسی به حسابهایشان و انتقال پول یا پرداخت صورت حسابهایشان از آن استفاده میکنند این کانالها عبارتند از: اینترنت، تلفن، موبایل و … پذیرش بانکداری الکترونیک از جمله مقولههایی است که طی دهه های اخیر، از سوی محققان بسیاری مورد توجه قرار گرفته است. از آنجایی که یکی از عوامل حیاتی تأثیرگذار بر استراتژیهای رقابتی بانکها، رفتار مشتری است، لذا بررسی عوامل مؤثر بر رفتار وی اهمیت بالایی دارد. چرا که توسعة فناوریهای جدید منوط به پذیرش آن از سوی مشتری است. تحقیق عواملی كه بر پذیرش بانکداری الکترونیک از سوی مشتریان تأثیر دارد را شناسایی، بررسی و رتبهبندی می کند. جامعه مورد بررسی در این تحقیق مشتریان شعب بانک ملت استان اردبیل میباشند. به این ترتیب مسئله اصلی این تحقیق بررسی عوامل محرک و بازدارنده و تأثیر وجوه مختلف آنها بر پذیرش بانکداری الکترونیک از سوی مشتریان شعب بانک ملت استان اردبیل است. از آنجا که لازم است تا در ابتدا، کلیاتی پیرامون طرح تحقیق مورد نظر ارائه شود. سعی شده است تا توضیحات مختصری در قالب بیان
مسئله، ضرورت و اهمیت تحقیق و … بیان شود. همچنین تعریف نظری و عملیاتی متغیرهای تحقیق نیز ارائه شده است.
در سالهای اخیر، رشد فناوری اطلاعات و ارتباطات تغییرات اساسی در دنیای کسب و کار ایجاد کرده است. با گسترش فناوری اطلاعات، تمام ابعاد زندگی بشر دچار تحولی بنیادین شده، به طوری که دنیای کنونی در جریان یک دگردیسی کامل قرار گرفته است. در این میان، نهادهای مالی نیزاز این قاعده مستثنی نبوده و دستخوش تغییرات عمدهای در روشها و فرایندهای مدیریتی کسب و کارهای سیستم محور و مبتنی بر اطلاعات شده است (لیائو و تاوچونگ، 2012). در صنعت خدمات مالی و بانکداری، ارائه خدمات به مشتریان از طریق اینترنت پدیدة در حال رشدی است و از آنجایی که مشتریان برای استفاده از خدمات بانکداری اینترنتی بایستی الگوهای رفتاری خود را تغییر دهند، استفاده از این فناوری میتواند پیچیدگیهای زیادی داشته باشد. در سالهای اخیر پیشرفت فناوری اطلاعات در صنعت بانکداری، شیوة انجام عملیات بانکی را به شکل بنیادین تغییر داده و مشتریان میتوانند به صورت شبانهروزی فعالیتهای بانکی خود را انجام دهند (محمودی میمند و دهکردی، 1388).
در این بین بانکداری الکترونیک شامل کلیة کانالهای الکترونیکی است که مشتریان برای دسترسی به حسابهای خود و نقل و انتقال وجوه بین حسابها و یا پرداخت صورت حسابهای خود از آن استفاده میکنند. این کانالها شامل اینترنت، موبایل، تلفن، تلویزیون دیجیتال و دستگاه های خودپرداز است (جوادین و یزدانی، 1392). مشتریان وفادار برای بقای یک کسب و کار از اهمیت زیادی برخوردارند. افق اینترنت به ویژه خدمات الکترونیکی در سراسر جهان برای کسب و کار گسترش یافته است (میسرا، 2014). مزایای بانکداری الکترونیک را میتوان از جنبة مشتریان و مؤسسات مالی مورد توجه قرار داد. از دید مشتریان میتوان مزایایی نظیر صرفهجویی در هزینهها، صرفهجویی در زمان و دسترسی به کانالهای متعدد برای انجام عملیات بانکی نام برد. از منظر مؤسسات مالی نیز میتوان به ویژگیهایی چون ایجاد و افزایش شهرت بانکها در ارائه نوآوری، حفظ مشتریان علیرغم تغییرات مکانی بانکها، ایجاد فرصت برای مشتریان جدید در بازارهای هدف گسترش محدودة جغرافیایی فعالیت و برقراری شرایط رقابت کامل اشاره نمود. صنعت بانکداری نیز تحت تأثیر این تغییرات تحول شگرفی را تجربه میکند (هرناندز و مازون، 2013). به موازات گسترش استفاده از فناوری اطلاعاتی در صنعت بانکداری، بانکداری الکترونیک نیز به عنوان یکی از پیآمدهای فناوری اطلاعات اهمیت ویژهای پیدا کرده است. زیرا با بهره گرفتن از سیستمهای ارتباط از راه دور و فناوری اطلاعات یک بانک میتواند خدمات بهتری به مشتریان خود ارائه دهد و امکان انجام مبادلات بانکی را بصورت تعاملی برای مشتریان فراهم نماید (كومپئو و هیگینز، 2013). از طرفی پذیرش این نوآوریها و فناوریها وابسته به گرایشهای افراد به منظور استفاده آن و ایجاد تطابق بین فناوری و مسائل اقتصادی اجتماعی و ویژگیهای آن است (کهزادی، 1391). به همین دلیل مطالعات زیادی در حوزة پذیرش فناوری و بخصوص پذیرش بانکداری الكترونیک انجام شده است كه همة مطالعاتی که انجام شده تأثیر متغیرهای محدودی را بر پذیرش بانکداری الکترونیک بر اساس مدلی بررسی کردهاند. ولی در تحقیق حاضر محقق درصدد بررسی جامعی در این خصوص میباشد تا بصورت اجمالی مشخص گردد كه چه عواملی بر پذیرش بانکداری الکترونیک در شعب بانک ملت استان اردبیل مؤثر هستند.
امروزه اندازه گیری[1] به عنوان یکی از پایه ای ترین مبنای علوم مختلف در عرصه دستاوردهای بشری در آمده است.شاید بتوان یکی از مولفه های اصلی پیشرفته بودن جوامع را همین جنبش اندازه گیری دانست. در این میان اندازه گیری عملکرد[2] خود به عنوان یک موضوع عمومی ، عملکرد های مختلف موجود در صحنه کسب و کار[3] را شامل می شود. عملکرد هایی که هم مربوط به سازمان[4] یا بنگاه[5] و هم مربوط به واحد های مجزا ، فرایند ها ، افراد ، مشتریان و یا پیمانکاران آن است (امیران ،1382،ص77). عملکرد واحد های اقتصادی بر اساس میزان دستیابی آنان به اهداف تعیین شده کوتاه مدت و بلند مدت اندازه گیری می شود. از این رو عملکرد معیار مناسبی جهت دسترسی به این اهداف تعیین شده قلمداد می گردد.به بیان دیگر اندازه گیری عملکرد میزان موفقیت شرکت ها و بنگاه های اقتصادی را در دسترسی و نیل به اهدافشان نشان می دهد (خالقی مقدم و برزیده ،1382،ص83).
گسترش و پیچیدگی روز افزون و شتاب آمیز واحدهای انتفاعی و غیر انتفاعی در جهان پیشرفته امروز و فشارهای ناشی از کمبود منابع و افزایش رقابت و از طرفی دیگر وجود انواع مخاطرات در زمینه های مالی ، تجاری و اداری که اهداف و سیاست های شرکت ها را از درون و برون به شدت تهدید می کند سبب شده است که کنترل و اندازه گیری عملکرد این گونه واحد ها به صورت منطقی انجام گیرد و نیاز به یک نظام سنجش عملکردی کامل تر از آن چه که قبلاً موجود بود ، به وجود آید (صلواتی و همكاران،1391،ص26). طی چند دهه اخیر ، دنیای کسب و کار دچار تغییرات بسیاری شده است. در نتیجه همین تغییرات ، شرکت ها وارد رقابت شدید در جنبه های مختلف از جمله بهبود کیفیت[6] ، افزایش انعطاف پذیری[7] ، افزایش قابلیت اطمینان[8] ، کاهش هزینه ها[9] ، رشد[10] ، بنگاه های ماندگار[11] ، گسترش خطوط محصول[12] ، تاکید بر خلاقیت[13] وسهولت در تصمیم گیری استراتژیک[14] شده اند(تقی زاده و فضلی،1390، ص126). به باور صاحب نظران مدیریت هرآن چه را که نتوان اندازهگیری نمود نمی توان کنترل نمود و هرچه را که نتوان کنترل نمود مدیریت آن نیز امکانپذیر نخواهد بود. در این راستا نظام اندازه گیری عملکرد[15] در محیط کسب و کار برای شرکت ها از اهمیت زیادی برخوردار شده است (Das,1994,p24). بنا به گفته کاپلان و نورتن[16] این نظام از جمله بهترین راه های به دست آوردن اطلاعات برای تصمیم گیری در شركت ها است ، به همین جهت همواره در هر دوره زمانی ، نیاز به اندازه گیری عملکرد در مدیران عالی شركت ها و سازمان ها احساس شده است (Kaplan et al.,2001,p1).
این اعتقاد وجود دارد که عملکرد تنها در یک فضای تصمیم گیری ، معنی پیدا می کند . یعنی تصمیم گیرندگان داخلی و خارجی شرکت باید در مورد عملکرد به توافق برسند. از طرفی تصمیمگیران شرکت برای تصمیمگیری صحیح و به موقع بایستی وضعیت موجود شرکت را به درستی بشناسند. آنان نیاز به اطلاعاتی دارند که عملکرد شرکت را بهطور دقیق نشان دهد بنابراین وضعیت عملکردی فعلی و گذشته شرکت تأثیر مستقیمی در تصمیمات استراتژیک آنان میگذارد ، شاید به همین دلیل است که این روزها اهمیت اندازهگیری عملکرد شرکت ها هم در مجامع دانشگاهی و هم در مجامع صنعتی فزونی یافتهاست(حاجی جباری و سر آبادانی،1386، ص20).
1-2 ) بیان مسأله
هر تحقیق در واقع با قصد پاسخگویی و راه حل یابی برای یک مسأله اصلی كه در واقع در قالب یک پرسش ظهور كرده است، آغاز می شود.بیان مسأله ، طرح مسأله به زبان علمی می باشد كه این امر شامل محدود كردن مسأله و جداسازی آن از مسائل حاشیه ای است.محقق باید بتواند مسأله را به گونه ای بیان كند كه اهمیت آن را به اثبات برساند (خاکی ،1387، ص9). اندازه گیری عملکرد اصطلاحی است که بسیار مورد بحث و بررسی قرار می گیرد ولی به ندرت تعریف دقیقی از آن ارائه می گردد .اندازه گیری عملکرد به معنی فرایند کمی سازی[17] فعالیت ها است (Bourne et al., 2003 , p2). اندازه گیری عملکرد ، ابزاری برای فهم وضعیت شرکت و اطمینان از موفقیت آن در آینده محسوب می گردد. اندازه گیری عملکرد ، ابزاری تحلیلی است که شاخص ها[18] را تعیین می کند ، نتایج را به صورت کمی نشان می دهد و عکس العمل های بعدی را مشخص می سازد( تقی زاده و همکاران،1390، ص147) . به بیان دیگر اندازه گیری عملکرد فرایندی است که فعالیت های شرکت را به گونه ای اندازه گیری می کند تا شرکت در سایه بهبود فعالیت ها ، هزینه ها را کاهش داده و نحوه انجام عملیات در شرکت را از طریق اتخاذ تصمیمات صحیح ، بهبود بخشد ، همچنین از ماموریت[19] شرکت نیز پشتیبانی می نماید (قلی زاده و آزادی خواه ، 1389، ص3). اندازه گیری عملکرد در بُعد سازمانی معمولاً مترادف با اثربخشی[20] و کارآیی[21] فعالیتها می باشد. منظور از اثربخشی میزان دستیابی به اهداف و برنامهها با ویژگی کارا بودن فعالیتها و عملیات است و کارآیی به این موضوع اشاره دارد که منابع از نظر اقتصادی ، چگونه برای کسب اهداف به کار رفته اند. از این رو می توان آن ها را دو بُعد مهم عملکرد دانست. به بیان دیگر هم علل داخلی (کارآیی) و هم دلایل خارجی (اثربخشی) برای بخش های خاص عملکرد می توانند وجود داشته باشند. از این رو سطح به دست آمده از عملکرد یک کسب و کار ، تابعی از کارآیی و اثر بخشی فعالیت های صورت گرفته می باشد. نظام اندازه گیری عملکرد ، مجموعه ایی از استانداردها است که به منظور کمی کردن کارآیی و اثر بخشی فعالیت ها به کار می رود (Neely et al.,1995 , p80). به بیان ساده اگر نسبت داده به ستانده ، کارآیی در نظر گرفته شود، نظام اندازه گیری عملکرد در واقع میزان کارآیی تصمیمات مدیریت در خصوص استفاده بهینه از منابع و امکانات را مورد سنجش قرار می دهد (حاجی جباری و سرآبادانی،1386،ص23).
اندازه گیری عملکرد بهترین ابزار برای برنامه ریزی[22] و کنترل است. از سوی دیگر اندازه گیری عملکرد انگیزه لازم برای ارتقای کیفیت مدیریت را نیز فراهم می کند. از این رو می توان گفت اندازه گیری عملکرد صرفاً آگاهی از کیفیت خدمات نیست بلکه به طور طبیعی افزایش کیفیت خدمات را نیز در بر خواهد داشت. به همین دلیل و به علت تسهیل در امر تصمیم گیری و تنظیم اهداف بلند مدت،حرکت گسترده ای به منظوربهره گیری از نظام اندازه گیری عملکرد در بیشتر کشورهای پیشرفته جهان دیده می شود ( منصوری،1378،ص161). به طوری که موضوع اندازه گیری عملکرد در سال های اخیر با توسعه چهارچوب ها و مدل های اندازه گیری نظیر کارت امتیازی متوازن[23] ، منشور عملکرد[24] ، ارزش افزوده اقتصادی[25] ، هزینه یابی بر مبنای فعالیت[26] ، آنالیز ارزش سهام[27] و تکنیک های خود ارزیابی[28] به سرعت در حال رشد است. چهارچوب های اندازه گیری جدید و بسیار قابل توجه نظیر کارت امتیازی متوازن و مدل تعالی کسب و کار ، محیط کسب و کار را با دگرگونی های فراوانی مواجه ساخته است (تیموری و علی اكبری ، 1388، ص2).
جدول 1-1 ) تعاریف مختلف از اندازه گیری و نظام اندازه گیری عملكرد
منبع | تعریف |
فرهنگ لغات آكسفورد[29] | اندازه گیری اسمی است كه به عمل اندازه گرفتن اطلاق می شود. |
فرهنگ لغات آمریكن هریتیج[30] | عمل اندازه گرفتن و یا فرایند اندازه گیری شدن.
مثل اندازه گیری كیفیت ، ابعاد یا حجم |
فرهنگ لغات ورلدنت[31] | عمل یا فرایند تخصیص یک عدد به یک پدیده طبق یک قانون خاص را اندازه گیری گویند. |
نیلی و همكاران[32] (1995) | اندازه گیری عملكرد اصلاحی است كه بسیار مورد بحث و بررسی قرار می گیرد ولی به ندرت تعریف می گردد. اندازه گیری عملكرد به معنی فرایند كمی كردن افعال است كه این فرایند كمی كردن را اندازه گیری گویند. نظام اندازه گیری عملكرد ، مجموعه ایی از استاندارها است كه به منظور كمی كردن كارایی و اثر بخشی افعال به كار می رود. |
وبستر و هونگ[33] (1994) | اندازه گیری عملكرد یک فعالیت كلیدی مدیریت است كه اطلاعات لازم برای تصمیم گیری كارا ، پایش عملكرد و تخصیص كارای منابع را در اختیار تصمیم گیرندگان قرار می دهد. |
ون درونگلن و كوك[34] (1997) | اندازه گیری عملكرد تحصیل و تحلیل اطلاعات مربوط به دستیابی واقعی به اهداف و برنامه های شركت و نیز اطلاعات مربوط به عوامل موثر بر این دستیابی می باشد. |
بیتیتسی[35] (2002) | اندازه گیری عملكرد فرایند استفاده از یک معیار عملكرد در یک حوزه است كه منعكس كننده معیارهای به كار گرفته شده نیز می باشد.
نظام اندازه گیری عملكرد عبارت است از مجموعه ایی ساختار یافته از معیارهای عملكرد و نیز فرایند های مقتضی كه چگونگی استفاده مدیریت از آن معیارها برای مدیریت عملكرد سازمان را تعریف می كنند. |
ادامه جدول 1-1 ) تعاریف مختلف از اندازه گیری و نظام اندازه گیری عملكرد
سینكلیر و زیری[36] (1995) | یكپارچه كردن فعالیت های سازمانی در سطوح مختلف مدیریتی و در بین وظایف و یا یک روش نظام مند برای ارزیابی ورودی های ، خروجی ها ، تبدیل ورودی به خروجی و بهره وری عملیات تولیدی و غیر تولیدی.
تخصیص نظام مند اعداد به موجودیت ها و یا فرایند تعیین چگونگی دستیابی سازمان ها ، شركت ها و یا افراد به اهدافشان. |
از اهداف اندازه گیری عملکرد می توان شناسایی وضع موجود ، تعیین نقاط ضعف و قوت در ایفای وظایف و مسئولیت ها ، بهبود تصمیم گیری در مورد حوزه و عمق فعالیت ها ، برنامه ها و اهداف آینده شرکت ، ارتقای پاسخگویی به ذینفعان در مورد عملکرد برنامه ها، بهبود تخصیص منابع و استفاده بهینه از امکانات و منابع انسانی را ذکر نمود. در حقیقت هدف اصلی باید راهنمایی و ارشاد شرکت باشد تا به این ترتیب درجه کارآمدی و بازده فعالیت های شرکت نیز بالا رود (قلی زاده و آزادی خواه ، 1389، ص6). می توان گفت كه از اهداف اصلی نظام اندازه گیری عملکرد ، دستیابی به اطلاعات منطقی برای پشتیبانی از تصمیم گیری های استراتژیک[37] مدیران است. معمولاً مفهوم اندازه گیری عملکرد در سطح استراتژیک به نظارت بر طرح ها و موفقیت شرکت ها برمی گردد .شرکت ها اغلب اندازه گیری عملکرد را در سطحی از جمله بخش ها ، واحد های اجرایی و سیستم ها اعمال می کنند و یا در بخش های منحصر به فرد و انفرادی به کار می گیرند که این اندازه ها و مقیاس ها اغلب مربوط به کارمندان هستند(یوسفی نژاد و نیشابوری ، 1388، ص30 ). از آن جا كه از اصلی ترین و مهم ترین وظایف مدیران ، تصمیم گیری است. مدیران باید برای برنامه ریزی ، سازمان دهی و اجرا ، تصمیم گیری نمایند. این تصمیم گیری ها باید بر اساس نتایج ارزیابی های انجام شده (با معیار و شاخص های عملکرد) و متناسب با فرایندهای کاری شرکت نیز باشد. اندازه گیری مستمر عملکرد ، موجب پیدایش اطلاعات مستند ، به هنگام و با ارزش برای تصمیم گیری مدیران خواهد شد که با هدف ارتقای شرکت و بهبود فعالیت های کاری آن در زمینه های گوناگون اتخاذ می شوند(خالقی مقدم و برزیده ، 1382، ص85).
با توجه به موقعیت کلیدی تصمیمات استراتژیک در شرکت ها این تحقیق سعی دارد نقش نظام اندازه گیری عملکرد را در شركت ها و بر اساس دو کاربرد و ویژگی كلیدی این نظام یعنی (تسهیل در تصمیم گیری[38] و قابلیت پاسخگویی[39]) را بر کاربردی نمودن تصمیمات استراتژیک در شركت از طریق مفاهیم و متغیرهای تعدیل گر قابلیت اطمینان[40] ، کاربرد خاص[41] ، اندازه شرکت[42] ، نوع صنعت[43] و نوع استراتژی[44] مورد تحقیق و بررسی قرار دهد.
[1] Measurement
[2] Performance Measurement
[3] Business
[4] Organization
[5] Corporation
[6] Quality Improvement
[7] Increased Flexibility
[8] Increased Reliability
[9] Cost Reduction
[10] Growth
[11] Long Term Survival Enterprises
[12] Expansion of Product Lines
[13] Emphasis on Creativity
[14] Facilitate Strategic Decision-Making
[15] Performance Measurement System (PMS)
[16] Robert Kaplan , David Norton
[17] Quantification
[18] Indicators
[19] Mission
[20] Effectiveness
[21] Efficiency
[22] Planning
[23] Balanced Scorecard(BSC)
[24] Performance Prism
[25] Economic Value Added(EVA)
[26] Activity Based Costing
[27] Shareholder Value Analysis
[28] Self-Assessment
[29] Oxford English Dictionary
[30] American Heritage Dictionary
[31] World Net Dictionary
[32] A.D.Neely , J.F.Mills, M.J.Gregory
[33] C.Webster , L.C.Hung
[34] Kerssens-Van Drongelen, A.Cook
[35] U.S.Bititci
[36] D.Sinclair ,M. Zairi
[37] Strategic Decisions
[38] Facilitate Decision-Making
[39] Accountability
[40] Reliability
[41] Functional Specificity
[42] Firm- Size
[43] Type of Industry
[44] Type of Strategy
مطلب را آغاز میکنیم و امید است در این رهگذر، محقق توانسته باشد در بررسی و شناسایی انگیزه سفر و عوامل زمینهای واجتماعی تاثیرگذار بر گردشگری شهر قصرشیرین دین خود را تاحدی ادا نماید؛ و با ارائه راهکارهایی بتواند دستاندرکاران گردشگری شهرستان قصرشیرین را در برنامه ریزی خود برای توسعه گردشگری این شهرستان یاری دهد. در این پژوهش ابتدا درصدد بر آمدیم تا با ارائه مفاهیم کلیدی و تعاریف کلیدی توجه خواننده را به هدف اصلی محقق که شناسایی انگیزه سفر در مردمان قصرشیرین است جلب کنیم. در ادامه در راستای انجام پژوهش اصولی و با کیفیت از میان این مردم به طور تصادفی گروهی را انتخاب کردیم و پرسشنامه های مربوط به موضوع پژوهش را در اختیار آنها قرار دادیم تا با پر کردن سوالات ما را در رسیدن به نتیجه مطلوب یاری کنند. از آنجا که طیف گستردهای از افراد این پایان نامه را مطالعه می کنند ما سعی کردیم با ارائه تصویری جامع از ویژگیهای جغرافیایی، فرهنگی، اقتصادی و جمعیتی شهر قصرشیرین خوانندگان را با محدوده مورد مطالعه آشنا کنیم که این بخش تصاویری از جاذبههای گردشگری شهر قصرشیرین را در بر میگیرد. در گام بعدی اطلاعات بدست آمده از پرسشنامه را با بهره گرفتن از روشهای گوناگونی چون لاندا، اسپیرمن، پیرسون و … مورد تجزیه و تحلیل قرار دادیم. در فصل پنجم این پژوهش نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل آماری را با نظریه هایی که پیرامون انگیزههای گردشگری وجود دارند مقایسه کردیم و در آخر محقق تلاش می کند با ارائه راهکارها و پیشنهادات موثر و کارگشا دین خود را نسبت به آتیه گردشگری زادگاه خود به جاآورد.
1-1- بیان مسأله
گردشگری به فعالیتی اطلاق می شود که زمان سفر گردشگران به و قوع میپیوندد و در برگیرنده همه چیز از قبیل برنامه ریزی سفر، مسافرت به مکان مورد نظر، اقامت در آنجا، بازگشت و یادآوری خاطرات سفر بعد از بازگشت میباشد. همچنین فعالیتهایی که مسافر به عنوان بخشی از سفر انجام میدهد، نظیر خریدهای انجام شده و تعاملاتی که میان میزبان و میهمان به وجود میآید. خلاصه آنکه، گردشگری تمامی فعالیتها و تاثیراتی است که در طول سفر برای بازدیدکننده، به وقوع میپیوندد (لامزدن، 1387 : 4).
آنگاه که موضوع گردشگری مطرح می شود یکی از نخستین سوالاتی که در ذهن برنامه ریزان این صنعت، سیاستگذران، محققان و علاقه مندان آن شکل میگیرد این است که مردم چرا به سفر میروند، آنها چرا مقصد مشخصی را برای سفر خود انتخاب می کنند و انگیزه ایشان از این انتخاب چیست.
مطالعه انگیزههای مسافران از آن رو اهمیت دارد که به برنامه ریزان و سیاستگزاران آنها اطلاع میدهد که مقصد مطلوب گردشگران کجاست و چه ویژگیهایی باید داشته باشد. به این ترتیب مدیریت مقاصد گردشگری خواهد توانست بازار هدف خود که بیشترین تطابق را با داشتهها و امکانات مقصد مورد نظر دارند یافته و منابع خود را به گونه ای مناسب در جهت پاسخگویی به نیازهای بازار هدف تجهیز نماید.
شناسایی انگیزههای گردشگران به طرق مختلفی میسر است. نخستین روش مطالعه تاریخ سفر و بررسی انگیزه گردشگران در دورانهای مختلف است. دوم، استفاده از تحلیلهای روانشناختی برای بررسی رفتار مصرف کنندگان گردشگری و روش سوم، انجام مطالعات بازار برای مقاصد گوناگون گردشگری است (رنجبریان و همکاران، 1388: 49).
بسیاری از نظریات جامعه شناختی و روانشناختی حاکی از آنند که انگیزه، مفهومی نسبتا ایستا است، اما پیرس (1988) که از مفهوم “نردبان مسافرت” در بررسی انگیزه در گردشگری استفاده می کند بر این باور است که انگیزه امری متنوع الشکل و پویاست که خصوصا در نتیجه افزایش سن و مراحل چرخه عمر تغییر می کند و همچنین تحت تاثیر افراد دیگر نیز قرار میگیرد. پیرس اذعان دارد که تحت تاثیر روانشناختی به نام مازلو (1945) بوده است مازلو طیفی ازسلسله مراتب نیازها ارائه کرد که از نیازهای سطح پایین که عمدتا نیازهای جسمی هستند شروع شده به نیازهای سطح بالای فکری ختم می شود. وی از این نیازها به ترتیب صعودی به عنوان نیازهای فیزیولوژیکی، امنیتی، اجتماعی، احترام به خود و خودشکوفایی یاد می کند، پیرس با استفاده از عقاید مازلو (1945) طبقه بندی زیر را انگیزههای گردشگری
[1]- Les,lumsdone
[2]- pearce
[3]-maslow
شركت ها و موسسات دریافته اند كه نگهداری مشتریان موجود بسیار سودآورتر از جذب مشتریان جدید است. نگه داشتن مشتریان قدیم 4 تا 6 برابر كم هزینه تر از ایجاد مشتریان جدید است. مشتریان وفادار فقط روی قیمت حساسیت ندارند بلكه به عنوان حامی و طرفدار سازمان عمل كرده و در نتیجه به جذب مشتریان جدید در سازمان نیز كمك می كنند. بر خلاف گذشته بسیاری از شركت ها علاوه بر توجه و بهبود روابط با عرضه كنندگان و شركای واقع در زنجیره عرضه، مشتاقانه علاقه مند به ایجاد پیوند و وفاداری عمیق با مشتریان نهایی خود می باشند. اینكه در گذشته شركت ها اهمیت چندانی برای مشتریان قائل نبودند می تواند دلایل متفاوتی داشته باشد كه بعضی از آنها به قرار زیرند : احتمالاً، مشتریان با فروشندگان محدودی روبرو بودند یا آنكه تمام آن فروشندگان از نظر ارائه خدمات، در وضعیت چندان خوبی قرار نداشتند، یا رشد و توسعه بازار آن قدر سریع بود كه شرکت درباره تامین رضایت مشتریان نگرانی چندانی به خود راه نمی داد. واضح است هم اكنون وضع كاملاً دگرگون شده است. (كاتلر، 1384، ص 84)
با توجه به توسعه فضای رقابتی میان، چالش جلب رضایت مشتری و ایجاد وفاداری بیشتر تداعی می كند (هنرپرور و شریعت پناهی، 1385، ص 4) شركت ها و سازمان ها باید با توسل به استراتژی های جدید بازاریابی در جهت جلب هر چه بیشتر رضایت مشتریان شان باشند. یكی از راهبردهای نیل به این هدف، راهبرد بازاریابی رابطه مند و مدیریت ارتباط با مشتری است.
مدیریت ارتباط با مشتری (CRM) در ساده ترین بیان، قرار دادن مشتری در قلب كسب و كار و بالاترین درجه اهمیت است. هدف بنگاه ها به دست آوردن نگرشی كامل به تمام نیازهای مشتریان خود و احاطه به احتیاجات آنها برای جلب رضایت بیشتر و افزایش سوددهی ناشی از تراكنش های مالی انجام شده از مشتریان با بهره گرفتن از تكنولوژی است.
در عصر حاضر عوامل بسیاری بر تصمیم خرید مشتری تاثیر می گذارد اما مشتریان محصولات و خدماتی را خریداری می كنند كه انتظاراتشان را برآورده یا فراتر از آن بوده و توجه اختصاصی شده كاركنان را در برداشته باشد. یک سازمان ملزم است تا انتظارات مشتریان را به صورت سازگاری برآورده كند تا به بقای بلند مدت خود كمك كند. این مسئله امروزه با وجود رقابت بی رحمانه و جهانی دارای اعتبار خاصی است.
یکی دیگر از مفاهیمی که امروزه در مدیریت معاصر به موضوع اجتماعی عمده ای در سراسر دنیا مبدل شده است، مفهوم کیفیت زندگی کاری است ( Lothans , 1998 : 5 ). در حالی که در دهه های گذشته فقط بر زندگی شخصی ( غیرکاری ) تاکید می شد. طرفداران نظریه کیفیت زندگی کاری در جستجوی نظام های جدیدی برای کمک به کارکنان هستند تا آنها بتوانند بین زندگی کاری و زندگی شخصی خود تعادل برقرار کنند ادگار و بودین کیفیت زندگی کاری را مجموعه شرایط واقعی کار در سازمان می دانند و معتقدند کیفیت زندگی کاری نگرش و احساس کارکنان از کار خود را به صورت خاص نشان می دهد ( Beaudoin & Edgar , 2003 : 106 ). و مشتمل برجنبه وسیعی از محیط کاری است که بریادگری و سلامت کارکنان تاثیر می گذارد ( Cole & etal , 2005 : 5 ). با توجه به مطالب فوق الذکر در این پژوهش سعی می شود که رابطه میان کیفیت زندگی کاری و مدیریت ارتباط با مشتری در سازمان تأمین اجتماعی استان گیلان مورد بررسی قرار گیرد.
1-2- بیان مساله
اصطلاح کیفیت زندگی کاری در سالهای اخیر رواج زیادی داشته است. اما در مورد معنای این اصطلاح توافق کمی وجود دارد، در عین حال می توان گفت حداقل دو استفاده شایع از آن وجود دارد: اول اینکه کیفیت زندگی کاری اشاره به مجموعه ای از نتایج برای کارکنان نظیر رضایتمندی شغلی، فرصت های رشد، مسائل روانشناختی، امنیت شغلی، روابط انسانی کارفرما، کارکنان و میزان پایین بودن حوادث دارد. دوم، کیفیت زندگی کاری همچنین به مجموعه ای از کارها یا عملکردهای سازمانی نظیر مدیریت مشارکتی، غنی سازی شغلی و شرایط کاری مطمئن اشاره دارد. در این رابطه برنامههای کیفیت زندگی کاری ممکن است به عنوان راهبرد مدیریت منابع انسانی شامل عملکردهای کیفیت زندگی کاری و بهبود برنامههای کیفیت زندگی کاری و بهبود کارآیی و بهرهوری سازمانی در نظر گرفته شود (رودکی، ۱۳۸۲ )
امروزه در مدیریت معاصر مفهوم کیفیت زندگی کاری به موضوع اجتماعی عمدهای در سراسر دنیا مبدل شده است(Luthans،(1998، در حالی که در دهه های گذشته فقط بر زندگی کاری در جستجوی نظامهای جدیدی برای کمک به کارکنان هستند تا آنها بتوانند بین زندگی کاری و زندگی شخصی خود تعادل برقرار کنند(Akdere،2006). برنامه کیفیت زندگی کاری شامل هرگونه بهبود در فرهنگ سازمانی است که باعث رشد و تعالی کارکنان در سازمان میشود(Filippo،1998). از اینرو، نظام ارزشی کیفیت زندگی کاری سرمایهگذاری بر روی افراد را به عنوان مهمترین متغیر در معادله مدیریت راهبردی مورد توجه قرار میدهد(Shareef،1990) یافتههای مطالعاتی نشان میدهد که اجزای این برنامهها موجب کاهش میزان شکایت کارکنان، کاهش نرخ غیبت از کار، کاهش میزان اعمال مقررات انظباطی، افزایش نگرش مثبت کارکنان و افزایش مشارکت آنان در برنامههای نظام پیشنهادها بوده است ( Gordon، 1993) از طرف دیگر، برآورده ساختن نیازهای کارکنان به بهسازی وکارایی بلندمدت سازمان نیز منجر خواهد شد. (Shareef،1990)
امروزه بیشتر تحقیقات تجربی که در زمینه کیفیت زندگی کاری انجام شدهاست، به طور ضمنی چشم انداز جدیدی از رضایت شغلی و مفاهیم وابسته به حرفه و شغل را پذیرفتهاند Cherose et al)، (2006 اگر چه در بعضی از متون کیفیت زندگی کاری و رضایت شغلی به عنوان مفاهیمی مترادف در نظر گرفته شدهاند، لیکن بسیاری از صاحب نظران علم مدیریت و روانشناسان صنعتی اعتقاد دارند که کیفیت زندگی کاری و رضایت شغلی از نظر مفهوم متفاوت هستند. تفاوت کیفیت زندگی کاری و رضایت شغلی در این نکته است که رضایت شغلی یکی از نتایج کیفیت زندگی کاری استSirgy et) ، (2001 دانا و گریفین معتقدند که کیفیت زندگی کاری به مثابه هرمی است که مفاهیم آن را شامل رضایت از زندگی [در راس هرم]، رضایت شغلی[در اواسط آن] و نیز رضایت از سایر جنبههای مختص کار نظیر رضایت از میزان حقوق، همکاران و ناظران میشود.
یک برنامه کیفیت زندگی کاری به معنی فرایندی است که بوسیله آن همه اعضای سازمان از راه مجاری ارتباطی باز و مناسبی که برای این مقصود ایجاد شدهاست در تصمیم هایی که بر شغل هایشان بخصوص، و بر محیط کارشان به طور کلی اثر می گذارد به نوعی دخالت می یابند و در نتیجه مشارکت و خشنودی آنان از کار بیشتر میشود و فشار عصبی ناشی از کار برایشان کاهش می یابد. در واقع کیفیت زندگی کاری نمایانگر نوعی فرهنگ سازمانی یا شیوه مدیریت است که کارکنان بر اساس آن احساس مالکیت، خودگردانی، مسئولیت و عزت نفس می کنند.
در اینکه سازمانها برای پدیدآوردن این گونه احساسها در کارکنان خود چه می کنند تفاوتهایی وجود دارد. به طورکلی در سازمانی که به داشتن برنامه ای کامیاب در کیفیت زندگی کاری شهرت دارد، دادن و دریافت کردن پیشنهادها، پرسش ها و انتقاداتی که می توانند به هرگونه بهبود در کار منجر شود رغبت وجود دارد. در چنین فضایی، ناخشنودی خلاق نشانه ای از توجه و دلسوزی سازنده و نه خرده گیری کوبنده برای سازمان به شمار می آید. با توجه به موارد مذکور می توان اینگونه عنوان کرد که «کیفیت زندگی کاری» یعنی امکان ارضای بیشتر نیازهای شخصی کارکنان، وجود امنیت برای افراد به نحوی که آنها بتوانند با خیال راحت در کنار دیگران به زندگی خود ادامه دهند و احساس مفید بودن بنمایند و مقبول دیگران واقع شوند و در نهایت برای افزایش مهارت و دانش خود فرصت داشته باشند (رودکی، ۱۳۸۲).
موضوع کیفیت زندگی کاری و رابطه ی آن با مدیریت ارتباط با مشتری در این تحقیق مورد بررسی است.
مدیریت ارتباط با مشتری به همه فرایندهایی اطلاق می شود که سازمان برای شناسایی، انتخاب، ترغیب، گسترش، حفظ و خدمت به مشتری به کار می گیرد ( حیدری و اخوان، 1388 ). مدیریت ارتباط با مشتری یک استراتژی است که برای کسب آگاهی بیشتر در مورد نیازها و رفتار مشتریان برای ارتباط بیشتر با آنان استفاده می شود. روابط خوب با مشتری رمز موفقیت در فرایندهای سازمانی است. بخشی از استراتژی یک سازمان جهت شناسایی مشتری ها، راضی نگه داشتن آنها و تبدیل آنها به مشتری دائمی می باشد. همچنین CRM تسهیل در برقراری ارتباط مشتری با سازمان، بدون محدودیت زمانی، مکانی و ملیتی می باشد به نحوی که مشتری احساس نماید با سازمان واحدی در تماس می باشد، که او را می شناسد و برای او ارزش قائل است، نیازهای او را با سرعت و آسان ترین روش ارتباطی مرتفع می نماید ( حیدری و اخوان، 1388 ). بنابراین پی بردن به عوامل موثر و مرتبط با مدیریت ارتباط با مشتری دارای اهمیت زیادی است.
با توجه به مطالب فوق و توجه به این نکته که نظام ارزشی کیفیت زندگی کاری و مدیریت ارتباط با مشتری را به عنوان متغیرهایی مهم در مطالعه مدیریت راهبردی مورد توجه قرار می دهند، سوال اصلی تحقیق این است که کیفیت زندگی کاری چه رابطه ای با مدیریت ارتباط با مشتری در سازمان تأمین اجتماعی استان گیلان دارد؟
[1] – Beaudoin & Edgar
[2] – Customer Relationship Management
اعتبار و ارزش درک شده نامتجاری اغلب به عنوان دو ویژگی بسیار مهم محسوب میشوند که بازاریابان برای اتخاذ و ساخت یک نامتجاری قوی به آن نیاز دارند (ونرین[1]، 2005). اعتبار یک نام تجاری، به معنای اعتماد درک شده در مورد توانایی و میل به ارائه مداوم چیزی که وعده داده شده است، میباشد و سود زیادی را برای مشتری و شرکتها فراهم می کند. در واقع، خرید یک نام تجاری معتبر برای مشتری کیفیتی را تضمین می کند که میتوانند آن را به حساب بیاورند. برای شرکتها، یک نامتجاری معتبر به این معنی است که تلاش های بازاریابی به علت احتمال تشدید پذیرش پیام، مقرون به صرفهتر خواهد بود، بنابراین باعث فروش بیشتر شرکتها در پی مراجعه و تکرار خرید مشتری می شود. مقالات نشان میدهدکه تبلیغات به تنهایی دارای محدودیتهایی درشکلدهی اعتبار نامهای تجاری قوی میباشد، اما می تواند با اضافه کردن انتظارات اعتبار آن را ارتقاء دهد به طوری که مشتری وقتی محصولراخریداری و استفاده می کند آنرا تایید خواهد کرد.
ویژگی مهم دیگر برای ساخت یک نام تجاری قوی وجود یک ارزش درک شده بالا در یک نام تجاری است. با اینکه ابعاد بسیار مختلفی از ارزش درک شده محصول یا نام تجاری در مقالات تعریف شده اند، برند با کیفیت درکشده توسط مشتری پیوند خورده است، ادراکی که تنها کیفیت کلی را نشان می دهد و ضرورتا بر مبنای دانش مشتریان در خصوص ویژگیهای جزیی آن نیست(رحیمی هلری و دیگران،
1388). همانطور که اعتبار نام تجاری ممکن است یک بخش مطلوبتر و محسوستری از ارزش درک شده را نشان دهد، بررسی بخش رقابتی اما متفاوت دیگری از ارزش درک شده (مثل پرستیژبرند) به همراه اعتباربرند تصویر متوازنتر و بزرگتری از فرایند تصمیمهای مشتری را نشان خواهد داد.
با وجود شناخت رو به افزایش اهمیت اعتبار، پرستیژ و تصویر برند به عنوان مشخصههای برند، مطالعات بسیار کمی به بررسی اینکه چگونه اعتبار، پرستیژ و تصویر برند روی رفتار انتخاب مشتری تاثیر میگذارد، پرداخته اند. درک مکانیزم ترکیبی اعتبار، پرستیژ و تصویر برند در تشکیل تمایل خرید نام تجاری برای تبلیغ کنندگان و بازاریابان بسیار مهم و موثر خواهد بود، چون راهنمایی لازم را در توسعه موقعیت نام تجاری، از طریق تبلیغات مناسبتر و استراتژیهای نامتجاری سازی، ارائه میدهد. علاوه بر این، دلیل وجود فشارهای رقابتی شدید، یکی از مهمترین راهبردها که شرکتها میتوانند از طریق آن به مزیت رقابتی پایدار دست یابند، بهبود کیفیت محصولات و کاهش ریسک درک شده توسط مصرف کنندگان است. تحقیقات در این زمینه نشان میدهد که بهبود کیفیت محصولات و کاهش ریسکدرکشده توسط مصرف کنندگان نتایج ارزندهای برای شرکتها به همراه داشته و سرانجام منجر به خرید محصولات شرکت و کسب سود برای آنها خواهد شد. در حالی که پژوهشهای کمی این عوامل بر قصد خرید مجدد مصرف کننده در صنعت تلفن همراه بررسی نموده اند. از طرف دیگر با افزایش سطح انتظار مشتریان کیفیت محصول، به عنوان یک عامل رقابتی در نظرگرفته می شود. به این جهت شرکتهای سازنده تلفن همراه باید به بررسی کیفیت محصولات خود پرداخته و باشناخت نقاط قوت و ضعف محصولات خود، قادر به پاسخگویی به انتظارات مشتریان خود باشند تا بتوانند بقا خود را تضمین نمایند.
حال با توجه به رقابتی شدن صنعت تلفن همراه و همچنین اهمیت بسیار زیاداین محصولات برای سودآوری شرکتهای موجود در این صنعت، مسأله اصلی در اینجا چگونگی تأثیر پرستیژ، اعتبار و تصویر برند بر قصدخرید مجدد و همچنین چگونگی افزایش خرید تلفن همراه توسط مصرف کنندگان با تأثیرگذاری اعتبار برند، پرستیژبرند و تصویر برند بر ریسک و کیفیت درک شده میباشد.
[1] vanrenen