یکی از نتایج توسعه شهرنشینی و صنعتی شدن، پیامدهای منفی آن بر منابع طبیعی است (Dimitrovska et al., 2012). امروزه فلزات سنگین از نگرانیهای عمدهی تمامی جوامع میباشند (Kalhori et al., 2012). آلودگی محیط زیست بوسیلهی فلزات سنگین بطور عمده به فعالیتهای انسانی، تولیدات صنعتی، فعالیتهای کشاورزی، سوزاندن سوختهای فسیلی، معدن کاری و فرآوری فلزات بستگی دارد (Pagananelli et al., 2004). نواحی اطراف معادن با غلظتهای بالایی از فلزات سنگین غنی شده است، و میتواند اثرات سمی بر روی گیاهان، حیوانات و انسانها بگذارد (Shikazono et al., 2008). فلزات سنگین بدلیل غیرقابل تجزیه بودن و اثرات فیزیولوژیکی مخرب بر روی موجودات و اکوسیستمها حتی در غلظتهای کم به عنوان عوامل خطرناک و مخرب برای محیط زیست به شمار آمده و اثرات کوتاه مدت و بلند مدتی را بر آن خواهند داشت. در این میان، کادمیوم و جیوه در ردهی اول و مس، کروم، نیکل، سرب و روی در ردهی دوم خطرزایی برای اکوسیستم میباشند (چراغی و بلمکی، 1386). خاکهای کشاورزی به طور مستقیم یا غیرمستقیم بر سلامت عمومی تأثیرگذار میباشند. در این خاکها آلودگی فلزات سنگین ممکن است سبب دخالت در رشد گیاه و نیز آسیب به سلامت انسانها از طریق ورود به زنجیره غذایی شود (شهبازی و دیگران، 1391).
همچنین آلودگی فلزات سنگین میتواند اثرات مضری بر روی منابع آب شیرین مانند سدها، دریاچهها، رودخانهها و آبخوانهای زیرزمینی داشته باشد (Dong et al., 2009). امروزه در اکثر نواحی از آبهای زیر زمینی برای مصارف گوناگون و بخصوص کشاورزی استفاده میشود (Ashraf et al., 2011). بنابراین در صورت آلودگی، این آبها میتوانند مشکلاتی را برای موجودات استفاده کننده از این آبها به طور مستقیم یا غیرمستقیم ایجاد کنند. از این رو پایش آب و خاک در مناطق معدنی امری ضروری و مهم است.
از آن جا که زمینهای کشاورزی دشت لنجان در اطراف معدن سرب و روی ایرانکوه واقع شدهاند لذا، بررسی منابع آب و خاک این منطقه جهت ارزیابی آلودگی آن ها و بررسی رفتار ژئوشیمیایی فلزات سنگین ضروری است. این پژوهش به منظور نیل به این اهداف انجام شده است.
1-1-1- فلزات سنگین
به عناصر سمت چپ جدول تناوبی که معمولأ در محلول، تشکیل کاتیون میدهند فلز گفته میشود. فلزات سنگین فلزهایی با عدد اتمی 20 و بزرگتر از آن هستند. عناصر واسطهی آرسنیک (As) و سلنیوم (Se) و نیز سرب (Pb)، جیوه (Hg) و کادمیوم (Cd) بیشترین توجه زیست محیطی را به خود معطوف نمودهاند (نلسون ایبای، 1390).
منشأ فلزات سنگین و خصوصیات فیزیکو شیمیایی خاکها تعیین کنندهی اشکال شیمیایی آن ها در محیط میباشند (نلسون ایبای، 1390).
اشکال شیمیایی یک فلز رفتار آن را در محیط و همچنین ظرفیت انتقال مجدد آن را مشخص میکند. فاکتورهای اساسی تأثیر گذار بر روی
تحرک فلزات عبارت از مقدار مواد ارگانیک، ظرفیت تبادل کاتیونی، بافت خاک، Eh و pH میباشد (Kashem et al., 2011).
بسته به نوع عنصر مهمترین عوامل مؤثر بر تحرک آن نیز تغییر میکند (نلسون ایبای، 1390).
2-1-1- فلزات واسطهی سرب، روی و کادمیوم:
در شرایط قلیایی و pH بالا این عناصر اکسی هیدروکسیدهای انحلال ناپذیر و یا در حضور کربنات، کربناتهای انحلال ناپذیر تشکیل میدهند. در شرایط اسیدی و pH پایین جذب سطحی این فلزات ناچیز بوده ولی با افزایش pH جذب سطحی فرایندی مهم میباشد که سبب خروج فلزات از محلول از راه جذب سطحی بر روی ذرات و رسوبات میشود. هنگام مواجهه با مواد آلی حل شده (اسیدهای هومیک) این عناصر با مادهی آلی تشکیل کمپلکس میدهند. میزان جذب سرب در مواد هومیک بیشتر از روی و در روی بیشتر از کادمیوم است. اکسی هیدروکسیدهای آهن و منگنز نیز جاذبهای مناسبی برای این عناصر میباشند. در اغلب شرایط اکسایش-کاهش، این عناصر در محلول به صورت گونههای کاتیونی دو یا سه ظرفیتی وجود دارند (نلسون ایبای، 1390).
3-1-1- توزیع فلزات سنگین در محیط
روشهای متعددی برای تعیین توزیع طبیعی و انسان زاد فلزات در محیط سطحی میتواند مورد استفاده قرار گیرد. یکی از این روشها، مطالعهی زمین شیمیایی ناحیهای است که در آن عناصر فلزی به خاکها، رودها و آب زیرزمینی وارد میشود. هدف از این گونه مطالعات، جمع آوری اطلاعاتی در مورد غلظت زمینهی فلزات و نواحی با غلظتهای بالا و بیهنجار فلز است. با نمونه برداری از انواع مختلف مواد میتوان منشأ فلزات موجود در منطقه را تعیین نمود (نلسون ایبای، 1390).
خاکها به عنوان بخشی از اکوسیستم زمینی نقش اکولوژیکی قابل توجهی را در چرخهی عناصر ایفا مینمایند. مقدار فلزات سنگین خاک تحت تأثیر چندین فاکتور میباشد که عبارت از ترکیب شیمیایی و کانی شناسی سنگ مادر، مقدار مواد ارگانیک، توزیع سایز ذرات، افقهای خاک، سن، سیستم زهکشی، زندگی گیاهی، دخالتهای انسان و ورود آئروسولها به خاک است (Gnandi et al., 2002).
4-1-1- چرخهی طبیعی عناصر
زمین متشکل از چهار مخزن زمین کره (زمین جامد)، آب کره (رودها، دریاچهها، آبهای زیرزمینی و اقیانوسها)، هواکره (پوشش گازی) و زیست کره (جانداران) میباشد. برهم کنش میان این مخازن، انتقال و سرنوشت فلزات مختلف را تعیین میکند. به استثنای شار کیهانی بسیار فرعی، منشأ همهی فلزات زمین کره است. هوا کره، زیست کره و آب کره مخازن موقت فلزات به شمار میآیند. از طریق فعالیتهای آتشفشانی ذرات فلزی به صورتهای غبار و گاز از زمین کره به هواکره وارد میشوند. هوازدگی شیمیایی و سیالات ماگمایی سبب ورود فلز به آب کره میشود. برای بیشتر فلزات هواکره به عنوان یک مخزن بسیار کوتاه مدت عمل میکند، زیرا اکسایش مهمترین فرایند در هواکره است. فلزات در فواصل طولانی به شکل ذرات ریز یا هواویزهای گازی انتقال مییابند. فلزات در نهایت توسط بارش خشک وتر و یا تنفس از جو خارج میشوند. گیاهان و جانوران فلزات را از راه تنفس (به شکل گازی)، بلع (خوردن) و جذب عناصر در طی رشد گیاه به دست میآورند. فلزات توسط فساد مواد آلی، رسوب گذاری و دفع از زیست کره خارج میشوند. سیالات ماگمایی و هوازدگی، دفع توسط گیاهان و جانوران و بارش خشک و تر از فرایندهای انتقال فلز به آب کره میباشند. pH، پتانسیل اکسایش-کاهش، و حضور جذب کنندههایی چون کانیهای رسی و اکسی هیدروکسیدها انتقال و زمان ماندگاری فلزات در آب کره را کنترل میکنند (نلسون ایبای، 1390).
5-1-1- چرخههای انسانزاد
فعالیتهایی همچون کشاورزی و یا ساخت جادهها، به هم ریختگی سطح و تحرک فلز را در پی دارند. معدن کاری فلزات سبب خروج آن ها از سنگ کره میشود. بهسازی زمین و دفع پسماند باعث بازگرداندن فلزات به زمین کره و آب کره میشوند. ورود انسانزاد فلزات به هواکره از طریق سوزاندن سوختهای فسیلی و برخی فعالیتهای دیگر امکان پذیر است. فلزات موجود در هواکره از طریق تنفس و بلع وارد بدن انسان میشوند که اگر از حد مجاز افزایش یابد سبب ایجاد خطراتی برای سلامت انسان میشوند (نلسون ایبای، 1390).
در کشور ایران که در بخش خشک و نیمه خشک کره زمین قرار دارد، آب دارای اهمیت زیادی است. هماکنون تقاضای آب از امکانات منابع قابل استحصال تجاوز نموده و یا در حال گذر از این مرحله است. بنابراین در آیندهای نه چندان دور، محدودیت منابع آب از ابعاد مختلف و از جمله برای تولید مواد غذایی، تولیدات صنعتی، تأمین آب شرب و بهداشتی، محیط زیست و حتی ابعاد سیاسی و اجتماعی مشکلات متعددی را مطرح خواهد نمود و این درحالی است که از 400 میلیارد متر مکعب بارش سالانه کشور تنها 35 میلیارد مترمکعب آن به مصرف تغذیه آبخوانها میرسد (کوثر 1372). بنابراین تغذیه سفرههای آب زیرزمینی یکی از مهمترین موارد در امر توسعه پایدار محسوب میشود.
در ایران، تغذیه مصنوعی و ذخیره آب سطحی در زمینها با ساختن بندسارها و دگارها سابقهای طولانی دارد. در شرایط حاضر از منابع آب زیرزمینی کشور حداکثر استفاده به عمل میآید به طوری که به سبب برداشت اضافی از این منابع در 163 دشت کشور، سطح آب زیرزمینی افت پیدا کرده است و مشکلاتی را برای ادامه حیات کشاورزی و توسعه اقتصادی این نواحی فراهم آورده است (برزگر ریحانی 1376). با توجه به این که منابع آبهای زیرزمینی ایران 8/77 درصد مصارف شرب، صنعت و کشاورزی را تأمین میکنند، ارائه طرحهایی که موجب استفاده بهینه منابع آبی موجود و تغذیه آبخوانها گردد، دارای ضرورتی اساسی و اولویتی انکارناپذیر است (همتینژاد 1376). از آنجاییکه منابع آبی در دسترس انسان برای مصارف شرب، بهداشت، کشاورزی، صنعت و غیره محدود میباشد و به تناسب شرایط خاص اقلیمی هر منطقه از کره زمین متفاوت است، لذا هرگونه اقدام برای کنترل و مهار آب و استفاده بهینه از آن میبایستی مورد توجه برنامهریزان و متولیان امور آب در کشور قرار گیرد. این مهم در کشورهای جهان سوم و در حال توسعه و بهویژه در مناطق با اقلیم آب و هوای خشک که از ریزشهای جوی محدود و با پراکنش نامناسب برخوردارند، بیشتر خودنمایی میکند. چه در این مناطق نوع ریزشهای جوی عموماً به صورت رگبارهای شدید بوده و باعث به وقوع پیوستن سیلابهای سهمگین و خسارتزا میشود، به طوریکه بعضاً در مدت زمانی کوتاه، بارشی بیش از میانگین سالانه منطقه اتفاق میافتد. ملاحظه میشود در این مناطق، که به علت تبخیر زیاد و قلت بارندگی سالانه، نیاز به وجود آب بسیار ضروری و بلکه حیاتی است، در مدت زمانی بسیار کوتاه از دسترس خارج شده و بدون استفاده به هامونهای کویری منتهی میگردد.
امروزه روشهای متفاوتی برای کنترل و مهار سیلابها در کشورهای دنیا بر حسب مناطق مختلف یک حوضه آبخیز مورد توجه است. احداث سدهای مخزنی طی سالهای گذشته مخصوصاً مورد توجه دولتمردان قرار گرفته که همواره با هزینههای بسیار بالای احداث، نگهداری و
تصفیه آب همراه بوده است. امروز با نگاه علمی و جامع به مدیریت منابع آب، شناسایی آبرفتهای درشتدانه با ضخامت مناسب مورد توجه قرار گرفته است، تا بتوان با هزینههای اندک و اجرای بسیار ساده و سریع، سیلابهای مخرب را بر روی دشتهای آبرفتی گستراند، و با ایجاد آرامش به آن فرصت نفوذ و تغذیه آبخوان را فراهم کرده و آب را در لابلای آبرفتهای درشتدانه و به دور از طبیعت خشن و گرم مناطق کویری که تبخیر آب را موجب میشود و به دور از عوامل آلوده کننده، نگهداری و بهرهبرداری از آن را به سهولت امکانپذیر نمود.
2-1- ضرورت اجرا
یکی از ویژگیهای اقلیمی مناطق خشک و نیمه خشک، علاوه بر کمی نزولات جوی، وقوع رگبارهای شدید و کوتاه مدت میباشد، که در بیشتر موارد سبب وقوع سیلابهای فراوان میشود. استفاده از سیلابهای فصلی و نزولات جوی علاوه بر تغذیه سفرههای آب زیرزمینی سبب بهبود خواص خاک و احیاء مراتع میشود. به گونهای که در حال حاضر در بسیاری از نقاط ایران طرحهای بهرهوری از سیلاب و تغذیه آبخوانها به مرحله اجرا یا بهرهبرداری درآمده است. ورود حجم زیادی از سیلاب محتوی املاح و بار معلق که اغلب دارای برخاستگاه متفاوتی از لحاظ خاکشناسی و زمینشناسی میباشند، به مرور زمان سبب بروز تغییراتی در خواص مختلف خاک میشود. بررسی روند این تغییرات و اندازهگیری پارهای از متغیرهای خاک در طول زمان، تأثیر پخش سیلاب را بر خصوصیات فیزیکی خاک مشخص می کند. به طوریکه نتایج حاصل از آن در میزان نفوذپذیری خاک، نگهداشت آب در خاک، قابلیت انتقال آب در خاک و غیره تأثیرگذار است. لذا به نظر میآید در طول زمان، این پارامترها تغییر یابد. همچنین در خاکهای با بافت درشت، ذرات معلق موجود در سیلاب ممکن است سبب کاهش نفوذپذیری خاک گردد. با توجه به برآیند نتایج متفاوت حاصل از پروژههای پخش سیلاب در نقاط مختلف، ضرورت دارد میزان متوسط این تغییرات و روند آن در طول زمان بررسی گردد و با بهره گرفتن از نتایج بررسیهای به عمل آمده روش یا روشهای مناسبی در جهت افزایش بهرهوری این طرحها و ارائه پیشنهادات راهبردی مهندسی و بهینهسازی طراحی شبکهها ارائه گردد.
3-1- هدف
از جمله اهدافی که بعد از کسب نتایج حاصله از این طرح انتظار میرود، میتوان به موارد زیر اشاره نمود:
1- تعیین میزان کل تغییرات نفوذپذیری خاک در شبکههای پخش سیلاب در دورههای زمانی طولانی مدت و کوتاه مدت.
2- تشخیص نواحی با نفوذپذیری غیر متعارف(Abnormal Permeability) در عرصه پخش و تعیین علل آن(Alquhtani 1998) .
3- ارزیابی روشهای مختلف اندازهگیری میزان نفوذپذیری (روشهای مستقیم و غیر مستقیم).
4- مقایسه روشهای مختلف تجزیه و تحلیل دادهها (روشهای آماری و نقشهای).
5- تعیین معادله تجربی بین میزان نفوذپذیری و شاخصهای دانهبندی خاک در محل عرصه پخشسیل، که محیطی کاملاً غیر یکنواخت را از نظر دانهبندی تشکیل میدهد و آن به دلیل قرار گرفتن آبرفتهای درشتدانه در معرض سیل میباشد.
6- تهیه نقشه نفوذپذیری افقی آبخوان بر اساس گرادیان هیدرولیکی حاکم بر آن.
7- دستهبندی اطلاعات جمع آوری شده به عنوان بانک اطلاعاتی مورد استفاده در کارهای تحقیقاتی و اجرایی آتی.
8- از آنجایی که در اکثر پروژههای آبخیزداری مخصوصاً پروژههای موضوعی ذخیره آب، مشکل رسوب و پیرو آن کاهش میزان نفوذپذیری مطرح میباشد، لذا تعیین نرخ تغییرات نفوذپذیری خاک در شبکههای پخش سیلاب و مقایسه کلی آن با پروژههای مشابه میتوان در انتخاب و پیاده نمودن نوع خاص پروژه اجرایی ویژه هر منطقه تصمیمگیری نمود.
9- با تعیین روند تغییرات بدست آمده کارآیی پخش سیلابها مهمترین موضوعاتی که در دهه اخیر به دلیل اهمیت منابع آبی، فکر سیاستمداران را به خود مشغول نموده است کاملاً آشکار گشته و راهکارهای مناسب جهت بهرهوری بهتر از این پروژههای نوین ارائه خواهد گشت.
آب کالایی با ارزش و غیرقابل جایگزین در توسعه اقتصادی و اجتماعی کشورهاست و نقش محوری آن را در آمایش سرزمین، توسعه زیر ساختها و حفظ، تعادل و پایداری اکوسیستم و محیط زیست، نمیتوان انکار کرد. کمبود آب در ایران، تأمین آن را در بسیاری از مناطق کشور مشکل ساخته و به تدریج بر ابعاد آن افزوده است.
در سالهای اخیر، تشدید خشکسالی و همچنین کاهش منابع آب ورودی به دریاچه ارومیه باعث افت شدید تراز آب آن دریاچه شده است. اهمیت اجرای پروژه های توسعه منابع آب در حوضه دریاچه ارومیه با توجه به پتانسیل مناسب آب و خاک منطقه و همچنین تراکم جمعیت در حاشیه آن شرایطی را ایجاد مینماید که جهت حفظ، بهبود و بهره برداری بهینه از این منابع؛ پروژه های آبی متعددی مورد مطالعه قرار گیرد. درجهت حفظ شرایط اکوسیستم منطقه و همچنین بهبود وضعیت دریاچه ارومیه، بررسیهای متعددی در طول سالهای اخیر بعمل آمده است، که یکی از آنها طرح انتقال آب مازاد رودخانه زاب (گلاس) می باشد. از سال 1390 طرح حفاری تونل انتقال آب گلاس و انتقال بخشی از آب رودخانه لاوین که سرشاخه اصلی رودخانه زاب میباشد به سمت حوضه آبریز دریاچه ارومیه و دشت نقده در دست مطالعه و اجرا قرار گرفته است. انتقال آب این رودخانه از طریق یک تونل به طول تقریبی 35 کیلومتر صورت خواهد گرفت. تونل گلاس به دو قطعه یک (جنوبی) از کیلومتراژ 000 تا 000+15و قطعه دو (شمالی) از کیلومتراژ 000+15 تا 661+35 تقسیم شده است (شکل 1-1). محدوده مورد مطالعه در این تحقیق شامل هر دو قطعه تونل می شود. دهانه ورودی این تونل از بالادست مخزن سد کانی سیب آبگیری می شود و دهانه خروجی آن در دامنه شمالی کوهستان بیگم قلعه قرار دارد و آب تونل را وارد دشت نقده و حوضه آبریز دریاچه ارومیه خواهد نمود. قطر پیش بینی شده این تونل 3/6 متر و میزان دبی آب انتقالی به حوضه دشت نقده و دریاچه ارومیه حدود 623 میلیون متر مکعب در سال در نظر گرفته شده است (مؤسسه مهندسین مشاور ایمنسازان، 1390).
2-1- طرح مسئله
طرح تونل انتقال آب گلاس با طول تقریبی7/35 کیلومتر جهت انتقال بخشی از آب رودخانه لاوین كه سرشاخه اصلی رودخانه زاب میباشد به سمت حوضه آبریز دریاچه ارومیه و دشت نقده در مرحله مطالعه و اجرا است.
دهانه ورودی تونل در عرض جغرافیای´45 °36 شمالی و طول جغرافیایی ´26 °45 شرقی قرار دارد و شهرستان پیرانشهر در10 كیلومتری غرب محدوده مورد مطالعه، نزدیكترین شهر به دهانه ورودی میباشد. دهانه خروجی تونل در عرض جغرافیایی ´09 °36 شمالی و طول جغرافیایی ´46 °45 شرقی و در 16 كیلومتری جنوب شرق شهرستان نقده واقع شده است (مؤسسه مهندسین مشاور ایمنسازان، 1390).
احداث سازههای زیرزمینی نظیر تونلها معمولاً باعث تغییراتی در رژیم جریان آبهای زیرزمینی می شود. در هنگام اجرا و احداث سازههای زیرزمینی معمولاً مقادیر متنابهی آب زیرزمینی به داخل آنها وارد می شود و موجب كاهش بار هیدرولیكی منابع آبهای زیرزمینی، كاهش آبدهی چشمهها و چاههای منطقه می شود. با توجه به وجود چشمههای متعدد در اطراف مسیر تونل گلاس و تأمین آب شرب و کشاورزی روستاهای اطراف از آب این چشمه ها، این نکته که تأثیر حفر تونل گلاس بر روی آبدهی این چشمهها به چه میزان خواهد بود باید مورد توجه قرار گیرد.
3-1- ضرورت انتقال آب به دریاچه ارومیه
دریاچه ارومیه، بزرگترین دریاچه داخلی کشور و دومین دریاچه آب شور جهان است. تغییر شرایط اقلیمی وکاهش نزولات جوی،
بهرهبرداری بیش از حد از رودخانههای جاری به دریاچه و پایین بودن بازده کشاورزی در حوضه سبب کاهش شدید سطح آب و افزایش شوری شده است. آورد متوسط سطحی حوضه در حدود 2/7 میلیارد مترمکعب در سال میباشد که حداقل نیاز اکولوژیکی دریاچه در حدود 1/3 میلیارد مترمکعب در سال، باید از آن تأمین گردد. بنابراین کنترل و تخصیص بهینه آب قابل برداشت، یعنی 1/4 میلیارد مترمکعب، مسئله مهمی به شمار میآید. حوضه آبریز دریاچه در شمالغرب ایران واقع شده است. مساحت این حوضه در سال 1389 در حدود ٥١٨7٦ کیلومتر مربع میباشد. این حوضه حدود نیمی از استان آذربایجان غربی، بخش وسیعی از استان آذربایحان شرقی و بخشی از کردستان را شامل می شود (بینام، 1389).
آمارها نشان میدهد که از سال 1374 تراز آب دریاچه ارومیه سیر نزولی داشته است به طوری که در اواخر سال 1388 به سطح 4/1271 متر از سطح آبهای آزاد رسیده است (Zarghami, 2010)، که این میزان 7/2 متر کمتر از سطح تراز اکولوژیک و3/4 متر کمتر از تراز متوسط درازمدت 40 ساله (1385-1345) آن میباشد. سطح تراز اکولوژیک، سطح آب اکولوژیکی با در نظر گرفتن نیازهای بیوشیمیایی برای رشد و حیات آرتمیا (نوعی سخت پوست که در آبهای شور زیست می کند) در نظر گرفته می شود. میانگین بارش بر روی سطح حوضه دریاچه ارومیه در دوره آماری 1375-1346 برابر 46/246 میلیمتر بوده است در شرایطی که در دوره 1386-1376 این مقدار به 68/204 میلیمتر کاهش یافته است (شکل 1-2). از طرف دیگر میانگین بلند مدت غلظت نمک این دریاچه 180 گرم بر لیتر و میانگین غلظت نمک طی 20 سال گذشته 210 گرم بر لیتر بوده است، این رقم در سال 1388 در بحرانیترین شرایط به 320 گرم بر لیتر که حد فوق اشباع است، رسیده است (بینام، 1389). بنابراین طرحهای توسعه منابع آب مانند طرح انتقال آب تونل گلاس در دست اجرا هستند تا از افزایش افت تراز در دریاچه ارومیه جلوگیری شود. اما باید به این نکته نیز توجه شود که حفر چنین تونلهایی خود چه تأثیری بر منابع آب، در طول مسیر حفر میگذارد.
4-1- اهداف
در سالهای اخیر تشدید پدیده خشکسالی و کاهش منابع آب ورودی به دریاچه ارومیه سبب کاهش شدید سطح آب آن شده است؛ همچنین خشک شدن بخشهای ساحلی دریاچه موجب عکس شدن گرادیان هیدرولیکی در منطقه و نفوذ آب شور به آب شیرین شده است. از سوی دیگر پیش بینی می شود با ادامه روند خشکسالی و به دنبال آن تداوم خشک شدن بخشهای بیشتری از دریاچه، وزش بادهای ساحلی موجب انتقال نمک و رسوبگذاری آن در زمینهای کشاورزی اطراف دریاچه و در نتیجه از بین رفتن مرغوبیت زمینهای کشاورزی اطراف و تبدیل آنها به شورهزار شود و به موجب آن باعث بیکاری و مهاجرت ساکنین منطقه خواهد شد. در این راستا طرح انتقال آب گلاس به منظور انتقال بخشی از آب رودخانه لاوین از سرشاخه اصلی رودخانه زاب به حوضه آبریز دریاچه ارومیه و دشت نقده، در دست مطالعه و اجرا قرار گرفته است (مؤسسه مهندسین مشاور ایمنسازان،1390)، از سوی دیگر در مسیر حفر تونل گلاس تعداد زیادی روستا موجود است که اهالی آنها به کار کشاورزی و دامپروری مشغول هستند، اکثر این روستاها آب مورد نیاز کشاورزی و دامپروری وحتی آب آشامیدنی خود را از چشمههای منطقه تأمین می کنند؛ بطور مثال چشمه کانیکوخا که در نزدیکی روستای کانیاشکوت واقع است آب مورد نیاز کشاورزی پائین دست را تأمین می کند و یا از آب چشمه کیلهسیپان جهت آبیاری باغات و مزارع روستای کیلهسیپان استفاده می شود، به همین منوال آب چشمههای یاراحمد، زینانجیان، علامتی، دروزنه و دیگر چشمهها به مصرف اهالی روستاها میرسد. به همین دلیل آبدهی این چشمهها به طور مستقیم بر زندگی مردم تأثیر گذار است. بنابراین در این تحقیق سعی بر آن شده تا تأثیر حفر تونل بر چشمههای منطقه برآورد شود و چشمههایی که آبدهی آنها تحت تأثیر حفر تونل هستند مشخص شوند، پیش بینی این تأثیرات می تواند گام مهمی برای برنامه ریزی و همچنین ایجاد راهکاری جهت تعدیل اثرات سوء حفر تونل باشد.
5-1- روش تحقیق
به منظور پیش بینی تأثیر حفر تونل انتقال آب گلاس بر روی آبدهی چشمههای منطقه از روش DHI استفاده می شود. شاخص DHI اولین بار توسط دماتیس و کالمارس (Dematties and Kalmaras, 2001) ارائه شد. تأکید این شاخص بر فاکتورهای مکانیک سنگ و هیدروژئولوژی برای پیش بینی تأثیر حفر تونل بر چشمهها می باشد. پارامترهای شاخص DHI شامل ویژگیهای ناپیوستگیها، تراوایی توده سنگ، ارتفاع روباره، زون انعطافپذیر، برخورد گسل اصلی با چشمه، انواع چشمه و فاصله چشمه تا مسیر تونل میباشند. پردازش، تلفیق و تجزیه و تحلیل داده های مورد نیاز برای روش DHI ، همچنین نمایش نتایج، در مراحل مختلف کار، در محیط GIS انجام می شود. داده های مورد نیاز برای تهیه پارامترهای DHI از منابع مختلف و با فرمتهای گوناگون جمعآوری می شود و تمامی داده ها به یک سیستم تصویر (UTM) و یک سیستم مرجع (WGS84) در میآیند. پس از انجام انواع تبدیلات و تحلیل داده ها معادله DHI محاسبه و نتایج بحث می شود. در ادامه چشمهها از لحاظ تأثیر تونل بر آبدهی آنها ردهبندی میشوند، سپس با بهره گرفتن از روش AHP ضرایب معادله DHI تغییر کرده و بار دیگر معادله محاسبه می شود و با توجه به تغییرات، بار دیگر چشمهها ردهبندی میشوند. آنالیز حساسیت، اهمیت هر کدام از پارامترها در معادله و اینکه با حذف هر کدام از پارامترها نتیجه چقدر تغییر می کند را نمایش میدهد.
:
مواد معدنی پایه و اساس صنایع کشور را تشکیل میدهند. ایران دارای پتانسیل مواد معدنی فلزی و غیرفلزی خوبی میباشد. ذخایر کشف شده و در حال بهره برداری در مقایسه با پتانسیل ایران بسیار ناچیز است. این موضوع، زمینه و انگیزه ای جهت مطالعات متالوژنی جنوبغرب کلاردشت گردیده است.
این گزارش شامل پنج فصل میباشد، فصل اول اطلاعاتی در مورد منطقه در اختیار خوانندگان قرار میدهد. در فصل دوم به زمین شناسی منطقه با توجه به آخرین اطلاعات و گزارشات موجود پرداخته شده است.
در فصل سوم سنگهای منطقه از نظر پترولوژی و مینرالوگرافی مورد بررسی و مطالعه قرار گرفتند.
فصل چهارم ژئوشیمی سنگهای منطقه بررسی شد و در نهایت در فصل پنجم به مطالعه متالوژنی منطقه پرداخته شده است.
امید است که این گزارش راهنمایی برای مطالعات بعدی در منطقه باشد.
فصل اول: کلیات
1-1- موقعیت جغرافیائی و راه های ارتباطی
منطقه مورد مطالعه در جنوب شرقی سلسله ارتفاعات علم کوه و تخت سلیمان در طول جغرافیایی و عرض جغرافیایی قرار دارد و منطقه وسیعی به مساحت حدود 600 کیلومتر مربع را شامل می شود. این معادن در جنوب غربی دشت کلاردشت، در 35 کیلومتر مرزن آباد، 60 کیلومتری چالوس و حدود 200 کیلومتری تهران قرار دارد و از لحاظ جغرافیائی جزء استان مازندران میباشد.( شکل 1 – 1 )
برای دسترسی به محدودۀ مطالعاتی میتوان از دو مسیر اقدام کرد:
مسیر اول از طریق جادهی تهران به چالوس است که حدوداً از ابتدای مرزن آباد جادهای به سمت شمال غرب جدا شده و پس از طی حدود 18 کیلومتر به شهر حسن کیف میرسد و از آنجا با طی 4 کیلومتر به شهر رودبارک ادامه پیدا می کند. از ابتدای جاده از مرزن آباد تا شهر رودبارک، جاده به صورت آسفالته میباشد و از رودبارک به بعد جادهی خاکی است. این بخش از جاده 9 کیلومتر طول دارد و از آنجا به بعد تا انتهای محدودهای که مورد بررسی قرار گرفت، جاده از نوع خاکی جیپ رو میباشد، به طوری که با اولین بارندگی، جاده مسدود میگردد. طول این بخش از جاده نیز حدود 9 کیلومتر است، که در ایام سرد سال به خصوص فصل زمستان به دلیل بارش برف و باران مسدود میگردد.
مسیر دوم، از طریق جادهی چالوس به تنکابن است، به طوری که پس از عبور از شهرستان چالوس و جادهای به سمت جنوب منشعب می شود که پس از طی حدود 34 کیلومتر به شهر حسن کیف و بعد به شهر رودبارک میرسد. (شکل 1- 2)
2-1- آب و هوا و پوشش گیاهی
با توجه به اینکه محدوده مطالعاتی در جنوب دریاچهی خزر و دامنههای شمالی رشته کوههای البرز واقع شده با عنایت به این موضوع و موقعیت جغرافیایی منطقه، میزان بارندگی در آن، چه به صورت برف و چه به صورت باران بسیار زیاد میباشد (شکل 1- 3).
در ارتفاعات منطقه عمده بارش به صورت برف است، زیرا این ارتفاعات از پوشش جنگلی کمی نیز برخودار است، به طوری که در فصل پاییز یعنی از اواخر مهر ماه اولین برف در کوههای منطقه به زمین مینشیند و هوای بسیار سردی هم بر منطقه حاکم می شود در حالی که در مناطق شمالیتر وضعیت ظاهری متفاوت است، زیرا هم ارتفاع نسبت به بالا خیلی کم میشود و هم پوشش جنگلی در آن بسیار زیاد است، به همین دلیل وضعیت آب و هوای این بخش نیز مقداری متفاوت با بخشهای جنوبی خود میباشد.
منطقه مورد مطالعه از لحاظ پوشش گیاهی دارای دو بخش میباشد. در مناطق پست که دارای ارتفاعی کمتر از 2500 متر از سطح دریا است، پوشش گیاهی از نوع جنگلی است که در آن انواع درختان جنگلی مانند کاج، سپیدار و انواع درختان میوه وحشی دیده می شود، در حالی که قسمت های جنوبی منطقه عموماً از پوشش کوهستانی و غیر جنگلی و به صورت پراکنده از انواع بوته هایی مانند، گون، زرشک و غیره برخوردار است. بنابراین در این منطقه دوگونه پوشش گیاهی با انواع متفاوت رؤیت می شود. پوشش گیاهی قسمت های شمالی منطقه نقش به سزایی در اقتصاد زندگی مردم منطقه ایفا می کند (شکل 1- 4).
3-1- ویژگی های توپوگرافی منطقه
سیمای ظاهری منطقه در اغلب نقاط، شامل کوههای سربه فلک کشیدهای است که با شیب تندی به درههای عمیق منتهی میگردند. ریخت شناسی منطقه با توجه به چینهشناسی و زمین ساخت توسعه یافته و متأثر از آنها بوده است.
در این محدوده یک آبراههی بزرگی وجود دارد که با پیوستن به چند آبراههی کوچک و بزرگ دیگر، روخانهی اصلی کلاردشت را به وجود میآورند. این رودخانه به دلیل سرچشمه گرفتن از ارتفاع بلند رشته کوههای البرز همیشه دارای آب میباشد، ولی دبی آن در فصول مختلف سال تغییر می کند. جهت جریان آبراهه ها و رودخانه ها به سمت N و NE میباشد.
این منطقه از دو قسمت تشکیل شده است؛ منطقه جنوبی که دارای ارتفاعات بلند با ارتفاع متوسط حدود 4000 متراست، که دارای شیبهای تقریباً تندی میباشند، در حالی که قسمت های شمالی منطقه دارای ارتفاعات خیلی پست با ارتفاع حدود 1500 متر میباشد. بلندترین نقطهی منطقه با پستترین آن حدود 2500 متر اختلاف ارتفاع دارد.(شکل 1-5 و 1-6 )
4-1- پیشینه پژوهش
با توجه به قرار گرفتن منطقه مطالعاتی در ارتفاعات صعب العبور دامنههای شمالی البرز و نیز پوشیده بودن بخشهایی از آن توسط جنگلهای متراکم، انجام مطالعات زمین شناسی و زمین شناسی معدنی در این منطقه بسیار دشوار است.
به طور کلی عملیات و کارهای اکتشافی مقدماتی در منطقه از سالهای 67-66 آغاز گردیده است. از عمده فعالیتهای معدنی که در سالیان اخیر در این محدوده صورت گرفته، میتوان به مطالعات اکتشافی معدن سنگ گرانیت مترو اشاره کرد، که در حال حاضر متروکه میباشد.
اولین مطالعات زمین شناسی منطقه، توسط گانسر[1] و هوبر[2] (1962) انجام شد. آنها براساس مشاهدات زمین شناسی و اصول چینهشناسی، سازندهای خاصی را برای منطقه نامگذاری نمودند. این سازندها عبارتند از: سازند دگرگونه های علم کوه، سازند بریر، سازند حصار چال، سازند لشکرک، سازند اکاپل و سازند علم کوه، مطالعات بعدی زمین شناسی توسط آنلز و همکاران[3] (1975) و بربریان[4] (1981) انجام گرفت بنابراین با توجه به گزارشات، اطلاعات و نقشههای زمین شناسی موجود که تاکنون در مورد زمین شناسی منطقه انجام گرفته، سعی شده تا سازندهای خاص منطقه از نظر ترتیب سنی منظم گردد. این نکته قابل ذکر است که سازندهایی مانند سازند مبارک، درود، روته و… که اکثر آهکها و دولومیتهای موجود در شمال و شرق شرق منطقه را شامل میشوند، ازنظر سنی و سنگشناسی کاملاً شناخته شده اند. (گزارش مترو 1374)
5-1- هدف از مطالعه
هدف از این مطالعه، انجام مطالعات زمین شناسی معدنی و پی بردن به آنومالیهای احتمالی در محدوده مذکور میباشد. به همین منظور نقشه و گزارش زمین شناسی به مقیاس1:20000 از محدوده مورد مطالعه تهیه شده است. علاوه برآن، پردازش و تعبیر و تفسیر نتایج آنالیزهای صورت پذیرفته بر روی نمونههای ژئوشیمیایی نمونههای برداشت شده جهت آنالیز به آزمایشگاه ارسال شد. نتیجه بررسیهای مذکور، راهگشای مناسبی جهت انجام مطالعات بعدی بر روی قسمت های مستعد منطقه خواهد بود.
6-1- روش مطالعه
پس از بررسی کارهای انجام شده قبلی و انجام مطالعات از منطقه مورد نظر بازدید به عمل آمد. با جمعآوری و بررسی نقشههای توپوگرافی و زمین شناسی موجود از منطقه مطالعاتی و با توجه به گزارشات زمین شناسی و معدنی تهیه شدهی قبلی، منطقه مورد مطالعه و با در نظر گرفتن وضعیت و ساختار زمین شناسی و دیگر شواهد، محدوده مورد نظر بر روی نقشههای توپوگرافی و زمین شناسی مذکور مشخص گردید. اطلاعات عمومی منطقه مورد مطالعه اعم از موقعیت جغرافیایی، راههای دسترسی و ارتباطی، آب و هوا و… تهیه و جمع آوری شده است.
عکسهای هوایی و عکسهای ماهوارهای محدوده مورد مطالعه، با توجه به موقعیت و مختصات جغرافیایی منطقه جمع آوری گردیده است.
در مرحله بعدی پیمایش صحرایی جهت کنترل کنتاکتهای زمین شناسی و سایر عوارض زمین شناسی و همچنین بررسی و مطالعه وضعیت زمین شناسی عمومی، ماگماتیسم و زمین شناسی عمومی، ماگماتیسم و زمین شناسی ساختمانی منطقه انجام گرفته است.
نمونه برداری سیستماتیک و تصادفی از واحدهای مختلف لیتولوژی، جهت مشخص نمودن جنس واحدهای مذکور صورت گرفته شده است، که نمونههای سنگی از واحدهای مختلف زمین شناسی ناحیهی مورد مطالعه اخذ گردیده است. از نمونههای گرفته شده 20 مقطع نازک و 3 مقطع صیقلی تهیه شده است. مقاطع حاصله به روشهای متداول میکروسکوپی نوری مورد مطالعه قرار گرفته است. جهت تکمیل این مطالعات تعدادی از نمونهها به روش (XRF) و نیز به روش ICP- MS) ) و(ICP-ES) در مرکز تحقیقات فراوری مواد معدنی ایران واقع در کرج مورد تجزیه قرار گرفت که این مرکز نمونههای مورد نظر جهت آنالیز را به شرکت ACME در کشور کانادا ارسال نموده است.
نتایج حاصله با بهره گرفتن از نرم افزار GCDKIT پردازش شده مورد بررسی قرار گرفت.
پس از تعبیر و تفسیر نتایج حاصل از پردازش نقشهها و نمودارهای ژئوشیمیایی تهیه گردید و آنومالی برای عناصر مورد نظر تعیین شد.
با تلفیق گزارشات حاصل از نتایج ژئوشیمی، زمین شناسی ساختمانی و سنگشناسی این رساله تدوین گردید.
[1].Gansser
[2]. Huber
[3]. Annells& et al.
[4]. Berberian
در این فصل به بیان کلیاتی درباره توده گابرویی کوهپریشان حدفاصل روستاهای زرینه و تکیه بالا (جنوب قروه، استان کردستان) میپردازیم. این فصل شامل هدف از انجام پژوهش، روش انجام پژوهش، موقعیت جغرافیایی و راه های دسترسی، جغرافیای طبیعی و پیشینه مطالعات زمین شناسی انجام شده در منطقه، خواهد بود.
موضوع مورد مطالعه در این پایان نامه پتروگرافی و پترولوژی توده گابرویی کوه پریشان (جنوب قروه) استان کردستان میباشد.
2-1- هدف از انجام پژوهش
بررسی دقیق سنگشناسی و مطالعات پترولوژیکی توده پلوتونیک مافیک منطقه کوهپریشان حد فاصل روستای زرینه – روستای تکیه بالا به منظور دستیابی به ترکیب سنگشناسی و ویژگیهای ژئوشیمیایی و پتروژنز توده مورد مطالعه میباشد.
3-1- روش انجام پژوهش
برای دستیابی به هدف یاد شده روش کار و ترتیب مراحل انجام آن عبارت است از:
1- مطالعات کتابخانهای: بررسی و مطالعه کتابها، مقالهها، نشریه ها، نقشه های زمین شناسی منطقه، نقشه توپوگرافی و راه های دسترسی و عکسهای ماهواره ای مرتبط با منطقه مورد پژوهش.
2- مطالعات صحرایی: بازدید و بررسی واحدهای مرتبط با توده مافیک، تغییرات توده مافیک از نظر رنگ، ساخت، اندازه کانیها، گستردگی و پراکندگی آن در منطقه مورد پژوهش و نمونه برداری طی عملیات 10 روزه در ایستگاه های 1- ارتفاعات شمال روستای گلالی مشرف به روستای زرینه- شمال روستای شیروانه 2- ارتفاعات شمال تکیه بالا 3- ارتفاعات جنوب روستای مجید انجام گرفت. با توجه به حجم کم توده گابرویی و پراکندگی آن در منطقه و قرار گیری در ارتفاعات و خط الراس، عمل نمونه برداری با دشواریهای همراه بود اما نمونه برداری با دقت و شکیبایی انجام گرفت.
3- بررسیهای آزمایشگاهی: شامل انتخاب 50 نمونه سالم با کمترین هوازدگی جهت تهیه مقطع نازک و مطالعات کانیشناسی و پتروگرافی بر روی این مقاطع. از 14 نمونه آنالیز XRF و ICP در آزمایشگاه سازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی انجام شد.
4- ترسیم نمودارها با نرم افزارهای زمین شناسی و گرافیکی.
5- تجزیه و تحلیل داده های حاصل، پردازش آنها و ارائه گزارش نهایی.
4-1- موقعیت جغرافیایی و راه های دسترسی
شهر قروه در 75 کیلومتری جنوب شرق سنندج (استان کردستان) در مسیر ارتباطی همدان – سنندج واقع شده است که از شمال به بیجار، از شرق به کبودرآهنگ و همدان، از جنوب شرقی به اسدآباد، ازجنوب به سنقر و از غرب به سنندج محدود میباشد.
جاده آسفالته همدان – سنندج و همدان – سنقر از راههای دسترسی به منطقه مورد مطالعه میباشد. ارتباط روستاها و مناطق شهری از طریق جاده آسفالته و خاکی درجه 2 و 3 میباشد. جهت دسترسی به جنوب منطقه مورد مطالعه (روستاهای شیروانه و تکیه بالا) بهترین مسیر، جاده آسفالته همدان – سنقر و دسترسی به شمال آن (روستای مجید آباد) جاده آسفالته همدان – قروه مناسبتر میباشد. در شکل (1- 1) موقعیت جغرافیایی و مسیرهای دسترسی منطقه مورد مطالعه نشان داده شده است.
5-1- جغرافیای طبیعی
شهرستان قروه در منطقه کوهستانی قرار دارد با توپوگرافی خشن، دارای کوههایی بلند نظیر دروازه با ارتفاع 3162 متر، بیر با ارتفاع 3245 متر و پریشان با ارتفاع 2570 متر و درههای پرشیب میباشد. این منطقه دارای آب و هوای سردسیری، زمستانهای طولانی و سرد و
تابستانهای ملایم است. دی ماه سردترین ماه سال با دمای 20- تا 2- درجه سانتی گراد است و گاه بارش سنگین برف باعث مسدود شدن راه های ارتباطی مناطق روستایی میشود. تیر ماه گرمترین ماه سال است که حداکثر دما به 36 درجه سانتی گراد میرسد.
گویش بیشتر مردم منطقه کردی میباشد و به دلیل دشتهای حاصلخیز و مراتع مناسب، کشاورزی و دامپروری در این مناطق رونق دارد. با توجه به غنی بودن منطقه از معادن یکی از منابع کسب درآمد اهالی این شهرستان معادن آن میباشد.
6-1- پیشینه مطالعات زمین شناسی
– عمیدی (1345) در رساله کارشناسی ارشد خود سنگ شناسی سنگهای آذرین جنوب قروه را مورد بررسی قرار داده است.
– زاهدی از سال 1345 تا 1369 اقدام به تهیه نقشه زمین شناسی250000/1 وچهار گوش قروه همراه شرح نموده است.
– (1975) Bellon and Broud سن مطلق توده نفوذی گابرو – دیوریت خرزهره در روستای شیروانه (جنوب قروه) را به روش K – Ar، 38 تا 40 میلیون سال (اوایل الیگوسن) تعیین کرده اند.
– سنگ قلعه (1374) در رساله کارشناسی ارشد خود پترولوژی سنگهای آذرین جنوب قروه را مورد مطالعه قرار داده است.
– حسینی (1376) نقشه زمین شناسی 100000/1 چهارگوش قروه با شرح را تهیه نموده است که سنگهای آذرین گابرو، دیوریت، مونزودیوریت و گرانیت را در مجموعه پلوتونیک قروه شناسایی کرده است.
– ترکیان (1387) ماگماتیسم مجموعه پلوتونیک جنوب قروه را در پایان نامه دکتری خود مورد مطالعه قرار داده است.
– ترکیان (1388) در پژوهشی تحت عنوان استفاده از عناصر کمیاب و نادر خاکی در تعیین منشاء ماگمای سازنده تودههای نفوذی گرانودیوریتی-گرانیتی و دیوریتی مجموعه پلوتونیک قروه به مطالعه این مجموعه پرداخته است.
– شعبانی (1390) در پایان نامه کارشناسی ارشد خود پتروگرافی و پترولوژی آنکلاوهای توده نفوذی گرانیتوئیدی جنوب قروه-کردستان را مورد بررسی قرار داده است.
– میری (1390) در پایان نامه کارشناسی ارشد خود به برررسی پترولوژیکی و ژئوشیمیایی تودههای آذرین منطقه تکیهبالا در جنوب قروه با نگرشی ویژه به کانسار سازی آهن پرداخته است.
Mahmoudi et al., (2011) – سن جایگیری نفوذیهای شمال زون سنندج – سیرجان را به روش U-Pb تعیین نموده که سن جایگیری توده پلوتونیک قروه را ( Ma157-149) ژوراسیک پسین و سن توده گابرویی شمال میهم بالا را 153 تا 157 میلیون سال تعیین نموده اند.
-Torkian (2011) توده پلوتونیک پریشان را به عنوان نمونه ای از پدیده اختلاط ماگمایی مورد مطالعه قرار داده است.
با توجه به قرارگیری منطقه مورد مطالعه درپهنه سنندج- سیرجان در ابتدا به شرح مختصری از زمین شناسی این پهنه میپردازیم و در ادامه زمین شناسی منطقه مورد مطالعه بررسی خواهد شد.
7-1- زمین شناسی عمومی پهنه سنندج – سیرجان و منطقه مورد مطالعه
بر اساس مطالعات زمینشناختی، ایران از لحاظ تکتونیکی همواره فعال بوده است و تمامی مراحل چرخه ویلسون از کافت درون قاره تا فرورانش پوسته اقیانوسی و در نهایت بسته شدن اقیانوسها در نقاط مختلفی از ایران قابل مشاهده است.
زونهای مختلف ساختمانی-رسوبی ایران عبارتند از: زون زاگرس، زون سنندج- سیرجان، زون ایران مرکزی، زون مشرق و جنوب شرق ایران و زون البرز (آقانباتی، 1383، درویشزاده، 1385).
1-7-1- زون سنندج – سیرجان
زون سنندج – سیرجان از غرب دریاچه ارومیه آغاز می شود و با یک روند شمال غرب – جنوب شرق تا گسل میناب، در شمال بندر عباس ادامه دارد. طول این زون حدود 1500 کیلومتر و پهنای آن 150 تا 250 کیلومتر است. همخوانی ساختاری، یکسانی الگوی ساختاری، چیرگی راندگیها به ویژه پذیرش الگوی استاندارد مناطق کوهزایی در زونهای برخوردی، سبب شده تا برخی از زمینشناسان مانند علوی (1994) و فرهودی (1978) سنندج – سیرجان را زیر زونی از زاگرس بدانند ولی ترتیب رسوبات، چهار چوب زمین ساختی و به ویژه رویدادهای زمین ساختی و فعالیتهای ماگمایی- دگرگونی سبب شده تا گروه بزرگی از زمینشناسان، ویژگیهای سنندج – سیرجان را با مناطق پر تحرک مرکز و شمال ایران مقایسه کنند و آن را زیر زونی از ایران مرکزی بدانند. با این حال تفاوتهایی مانند پیروی از روند ساختمانی زاگرس، نبود نسبی سنگهای آتشفشانی دوره ترشیاری، محدودیت گسترش سنگهای ترشیری، فراوانی نفوذیهای گرانیتی – دیوریتی مزوزوئیک و سنوزوئیک، فراوانی نسبی آذرین بیرونی پالئوزوئیک (سیلورین – دونین – پرمین) عملکرد احتمالی رویدادهای زمین ساختی پیش از پرمین و سرانجام دگرگونی به نسبت پیشرفتهی جنبشهای سیمیرین پیشین از ویژگیهای بارز سنندج – سیرجان است که وابستگی آن را با زونهای مجاور پرسش آمیز و مستقل دانستن آن را پیشنهاد می کند (آقانباتی 1383).
ویژگیهای بارز سنندج – سیرجان به ویژه فرایندهای دگرگونی آن در همهجا یکسان نیست. در نیمه جنوب شرقی این زون، پدیدههای دگرگونی به طور عمده، حاصل عملکرد کوهزایی سیمیرین پیشین و در نیمه شمالی آن رویدادهای سیمیرین میانی به ویژه کوهزایی لارامید از عوامل پلوتونیسم و دگرگونی هستند به همین دلیل افتخار نژاد (1359) زون سنندج –سیرجان را به دو بخش همدان – سنندج و همدان – سیرجان تقسیم می کند.
محجل (1997) و محجل و سهندی (1378) زون سنندج سیرجان را از جنوب غرب به شمال شرق به 5 زیر زون تقسیم می کند که عبارتند از:
1- زیر زون رادیولاریتی
2- زیر زون بیستون
3- زیر زون افیولیتی
4- زیر زون حاشیهای
5- زیر زون با دگرشکلی پیچیده
منطقه قروه بر اساس این تقسیم بندی بخشی از زیر زون با دگرشکلی پیچیده است. از ویژگیهای مهم این زون وجود سنگهای شدیداً دگر شکل یافته و فراوانی واحدهای شیستی، فیلیتی و متاولکانیک است. به عقیده ایشان این زیر زون با داشتن دو دگرشکلی ناحیهای عمده، اولی با فرورانش پوسته اقیانوسی نئوتتیس جوان و ایجاد کمربند آتشفشانی به سن ژوراسیک پسین – کرتاسه آغازین و دیگری با برخورد سکوی عربی به صفحه ایران در کرتاسه پسین همراه با نفوذ تودههای پلوتونیک متنوع، از زیر زونهای فوق متمایز میگردد.
در شمال غرب زون سنندج سیرجان در محل زیر زون با دگرشکلی پیچیده، دو گروه تودههای نفوذی وجود دارد، گروهی سن ژوراسیک میانی دارند (احمدی خلجی و همکاران 2007، شهبازی و همکاران 2010) و گروهی دیگر به سن کرتاسه پسین تا پالئوسن هستند، توده های اخیر در منطقه بین بروجرد و همدان نفوذ کرده اند.