:
غالباً سازهها برای زلزلههای شدید و پذیرش سطوحی از خسارت طراحی میشوند و كنترلی از نظر رفتار الاستیک سازهها در محدودة زلزلههای معتدل كه احتمال وقوع سالیانه آن ها زیاد میباشد مشخص نمیشوند. یعنی اینكه تخمینی برای رفتار الاستیک سازهها در چنین حالتی وجود ندارد. سازه در هنگام وقوع زلزلههای شدید وارد محدودة غیر خطی میگردد و در نتیجه برای طراحی آن ها نیاز به یک طراحی غیر خطی میباشد ولی به دلیل پیچیده بودن تحلیل غیر خطی همچنین وقتگیر و پرهزینه بودن و عدم گستردگی برنامههای غیر خطی در مقایسه با تحلیل خطی روشهای تحلیل و طراحی معمول بر اساس تحلیل خطی سازه منظور میگردد.
یكی از پارامترهای مهم و اساسی در طراحی لرزهای سازهها ضریب رفتار میباشد. مقدار این ضریب در برخی آیین نامهها از نتایج آزمایشات انجام شده تعیین شده است و رخداد زلزله بهترین آزمایشگاه برای بررسی رفتار سازهها میباشند. برای لحاظ كردن رفتار غیر خطی سازه با یک تحلیل خطی و مشخص كردن میزان اتلاف انرژی در اثر رفتار هیستر زیس، میرایی، اثر اضافه مقاومت سازه و شكلپذیری سازه از ضریبی به نام ضریب اصلاح رفتار یا ضریب رفتار استفاده میشود.
طراحی لرزهای ساختمانها به این صورت است كه طرح باید به گونهای باشد تا ساختمانها در هنگام وقوع زلزلههای كوچك در محدوده خطی و بدون خسارت بمانند. در زلزلههای متوسط، خسارت غیر سازهای ببینند و در هنگام وقوع زلزلههای شدید و بزرگ خسارتهای سازهای و غیر سازهای داشته باشند ولی پایداری كلی آنها حفظ شود.
با در نظر گرفتن عملكرد الاستیک سازه در برابر زلزله مقاطع طرح بزرگتر شده و همین امر باعث غیر اقتصادی شدن طرح خواهد بود. لذا با در نظر گرفتن رفتار غیرخطی سازه میتوان از خصوصیات جذب انرژی سازه و تغییر شكلهای خمیری آن بهره گرفت و به اقتصادی شدن طرح كمك كرد. در صورتی میتوان از این خصوصیات رفتار غیرخطی سازه بهره جست كه سازه تحمل تغییر شكلهای خمیری را داشته باشد. به عبارت دیگر در طراحی لرزهای سازه باید قادر به اتلاف بخش عمدهای از انرژی ورودی از طریق تغییر شكلهای غیرالاستیک باشد. برای داشتن مقدار منطقی برای مقاومت غیرالاستیک سازهها، صحت میزان كاهش در مقاومت الاستیک امری ضروری میباشد.
آییننامه [1] UBC97با آنالیز سازهها بر اساس كفایت آن ها، اثرات پاسخ غیر خطی ساختمان، اضافه مقاومتها و شكلپذیری عناصر مختلف را مد نظر قرار میدهد. بر طبق معیارهای فوق توجه اصلی در برابر زلزله به ایمنی جانبی معطوف است، یعنی جلوگیری از انهدام سازه تحت اثر شدیدترین زلزلهای كه در طول عمر مفید سازه محتمل است. پس سازهای كه بر اساس چنین فلسفهای طراحی میشود (طراحی لرزهای) تحت نیروهای شدید زلزله وارد محدودة غیر خطی میشود. در نتیجه طرح سازهها برای رفتار خطی تحت لرزشهای ناشی از زلزلههای بزرگ اساساً اقتصادی نیست. لذا سازهها برای نیروی برشی به مراتب كوچكتر از نیروی برشی تسلیم طراحی میشوند. كاهش در مقاومت الاستیک سازهها باید با دقت انجام پذیرد. نحوه و مقدار این كاهش در مقاومت میتواند در انجام رفتار مورد نظر در سازه بسیار موثر باشد لذا شناسایی پارامترهای دخیل در این زمینه برآورد اهمیت نسبی آن ها در ارائه مقدار صحیح كاهش مقاومت الاستیک طراحی سازهها یک مقولة بسیار با اهمیت و ضروری است.
در آییننامههای طراحی، سازهها برای مقاومتی كمتر از مقاومت لازم برای رفتار الاستیک در زلزلهها طرح میشوند كه دلیل این امر توجه به مسائل و هزینههای ساخت در مقابل میزان خطر رخداد زلزله در طول عمر مفید سازه است. بنابراین همواره انتظار رفتار غیرخطی برای سازه، یعنی رفتار سازه در تغییر شكلهای فراتر از حد الاستیک كه به علت نیروهای فراتر از حد الاستیک ایجاد شدهاند وجود خواهد داشت. همچنین تجربه تأثیر زلزلهها بر سازهها نشان میدهد كه سازهها در هنگام وقوع زلزله رفتار غیرخطی دارند و به همین جهت مقدار قابل توجهی از انرژی ورودی زلزله را به صورت میرایی و پسماند تلف میكنند. بنابراین سازه میتواند برای نیروی زلزله بسیار كمتر از نیروی لازم در حالت خطی طراحی گردد.
ضریب رفتاری كه در آییننامه NEHRP, UBC [2] استفاده میشود ضریبی ثابت میباشد كه بیان كنندة اثر شكلپذیری و اضافه مقاومت هر سیستم سازهای میباشد. در قسمت تفسیر آییننامه، اعمال قضاوت مهندسی طراحی را در استفاده از آن لازم میداند. در اینجا این سوال مطرح است كه اساس قضاوت مهندسی بر چه استوار است و طراح بر چه اصولی مقدار این ضریب را میبایست در نظر بگیرد. در این مورد هیچ گونه مطلبی در آیین نامهها ذكر نشده است و این خود بیان كنندة پیچیدگی این ضریب میباشد. از این رو به دست آوردن این ضریب برای هر سیستم سازهای متفاوت امری وقتگیر و پیچیده برای مهندسین طراح میباشد.
مسلماً تنها در یک تحلیل غیر خطی میتوان با توجه به رفتار خمیری سازهها و بررسی مسائلی نظیر مقاومت و شكلپذیری محل مفاصل خمیری را مشخص نمود و بدین ترتیب نقاط ضعف سازهها را مشخص كرد. به منظور در نظر گرفتن عواملی از قبیل شكلپذیری سیستمهای سازهای متفاوت و درجات نامعینی، اضافه مقاومت موجود در سازهها و همچنین قابلیت جذب و استهلاك انرژی در ساختمان، آیین نامههای مختلف نیروهای محاسبه شده را با توجه به نوع سیستم سازهای و به كمك ضریبی به نام ضریب رفتار كاهش میدهند.
. 127
6-2. بررسی کلی نتایج به دست آمده 127
6-2-1. نتایج تحلیل استاتیکی غیرخطی.. 128
6-2-2. نتایجتحلیلدینامیکیغیرخطیافزایشی.. 130
6-3. تاثیر ارتفاع سازه برروی ضریب رفتار 133
4-6.تاثیر میراگر بر ضریب رفتار سازه 133
6-5. نتیجه کلی.. 134
6-6. ضریب اصلاح مدل عددی.. 136
6-7. پیشنهاد برای تحقیقات آینده 139
فهرست منابع
1-1. ضرورت تحقیق
در آییننامه های کنونی که بر مبنای تحلیل خطی استوارند(مانند استاندارد 2800 ایران) ضریب رفتار برای انواع ساختمانهای متعارف ارائه شده است اما به ضریب رفتار سایر سیستمهای سازهای بالاخص سازههای موضوع این تحقیق (سازههای مجهز به میراگرهای اصطکاکی دورانی) اشارهای نشده است. شاید دلیل این امر این است که اصول طراحی چنین سازه هایی باتوجهبه کاربردشان متفاوت میباشد. مثلاً میراگرهای اصطکاکی، با افزایش میرایی و اتلاف انرژی ورودی به سازه، منجر به کاهش نیاز سازه میشوند. همچنین با افزایش سختی جانبی آن موجب افزایش ظرفیت سازه میگردند. به همین دلیل روش طراحیسازههای مجهز به این میراگرها معمولا به روش طیف ظرفیت و روشهای غیرخطی انجام می شود. البته به کمک طراحی الاستیک، با تعیین سختی موثر میراگر با یک آزمون سعی و خطا نیز میتوان این چنین سازه هایی را طراحی نمود.بنابراین به نظر می رسد با داشتن معیار اولیهای همچون ضریب رفتار، به طراح این امکان را فراهم می کند تا بتواند ارزیابی سریع و اولیهای از سازههای جدیدالاحداث مجهز به میراگر، برای تعیین مقاطع اولیه آن داشته باشد. همچنین در بحث مقاومسازی ساختمانهای موجود نیز به منظور کنترل تاثیر میراگر بر ظرفیت مقاطع داشتن چنین معیاری کاربردی به نظر می رسد.
1-2. اهداف
همانطور که در بالا اشاره شد، در آییننامه ها و تحقیقات کنونی ضریب رفتاری برای سازههای مورد بحث ارائه نشده است.هرچند که ضرایب رفتار پیشنهاد شده برای سازههای متداول نیز از دقت کافی برخوردار نمی باشد. مسئله مهم در این بحث پس از محاسبه و تخمین مقادیر شکلپذیری و مقاومتافزون (بهعنوان پارامترهای مهم ضریب رفتار) و همچنین ضریب رفتار سازههای مجهز به میراگر اصطکاکی دورانی، مقایسه آن با مقادیر ضرایب بدست آمده برای قابهای اولیه میباشد. به طور کلی نمیتوان برای یک نوع سازه و برای تمام محدودههای پریودی آن یک ضریب مقاومتافزون و شکلپذیری یکسان درنظر گرفت. این مقادیر به نوع سازه و خصوصیات قاب آن بستگی دارد.
در سازههای مجهز به وسایل اتلاف انرژی به دلیل اینکه از میراگرها با ظرفیتهای مختلفی باتوجه به نیاز آنها در ساختمان استفاده میگردد، تاثیر آنها بر میرایی و جذب و اتلاف انرژی و رفتار هیسترتیک سازه نیز متغیر بوده و در نتیجه مقادیر ضرایب شکلپذیری و مقاومتافزون متغیری نیز بدست میدهند.
در این تحقیق سعی شده ضریب رفتار قابهای خمشی فولادی با شکل پذیری متوسط مجهز به این میراگرهای اصطکاکی دورانی با ظرفیت متعارف(توصیه شده آییننامه ها) محاسبه شده و با ضریب رفتار سازههای اولیه مقایسه و تاثیر این میراگرها بر پارامترهای حاکم بر ضریب رفتار سنجیده شود.
1-3. فرضیات
بررسی ضرایب شکلپذیری، مقاومتافزون و به طورکل ضریب رفتار سازه در این تحقیق بر روی قابهای خمشی فولادی با شکل پذیری متوسط با و بدون میراگرهای اصطکاکی دورانی و در فضای دوبعدی بدون اثر پیچش، صورت گرفته است. محل احداث ساختمان در منطقه با سطح خطر لرزهای بالا و بر روی خاک نوع 4 در نظر گرفته شد. برای اعضای سازه از مقاطع استاندار BOX (برای ستون ها) و IPE (برای تیرها) استفاده گردید. برای مهاربندها از مقاطع توپر دایرهای استفاده شده است.
مدلسازی در نرمافزار Sap2000(V-15) به صورت ماکرو میباشد. به این صورت که تیرها و ستونها و پلیتهای میراگر به کمک المانهای خطی مدلسازی شدند. برای مدلسازی سختی پیچشی میراگر از لینک غیرخطی موجود در این نرمافزار استفاده شد. در نهایت جهت تحلیل استاتیکی و دینامیکی غیرخطی، جهت معرفی مفاصل پلاستیک اعضا از مفاصل پلاستیک خودکار نرمافزار Sap2000 استفاده شده است.
1-4. روش تحقیق
درخصوص تاریخچه میراگرهای اصطکاکی و نحوه عملکرد آنها در فصل دوم بحث شده است. سپس به معرفی میراگرهای اصطکاکی دورانی از جمله متعلقات و مکانیسم رفتاری آنها پرداخته شده و در نهایت به تحقیقات مهمی که در این زمینه صورت گرفته، اشاره شده است.
در فصل سوم مبانی تعیین ضریب رفتار و اهمیت استفاده از آن در سازه مورد بررسی قرار گرفته است. پارامترهای موثر بر این ضریب همچون ضرایب کاهش نیرو براثر شکلپذیری و مقاومتافزون معرفی شده و در پایان فصل به تحقیقات مشابهای که درخصوص تعیین ضریب رفتار قابهای مجهز به میراگرهای الحاقی صورتگرفته، اشاره شده است.
فصل چهارم به معرفی قابهای مورد مطالعه و فرضیات طراحی سازهها در این تحقیق می پردازد. همچنین چگونگی مدلسازی میراگرهای اصطکاکی دورانی از جمله تعیین ظرفیت و رفتار ممان-زاویه آنها به تفضیل بیان شده است. مبانی تحلیلهای استاتیکی و دینامیکی غیرخطی و وضعیت نهایی عملکرد سازهها از دیگر موارد مورد بحث است.
فصل پنجم شامل چگونگی محاسبه ضریب رفتار و پارامترهای آن(ضریب کاهش نیرو براثر شکلپذیری و ضریب مقاومتافزون) به روشهای استاتیکی و دینامیکی غیرخطی در این تحقیق میباشد.
در فصل ششم ضرایب رفتار محاسبه شده برای قابهای مورد نظر(قابهای اولیه و مجهز به میراگر) و مقادیر ضرایب کاهش نیرو براثر شکلپذیری و مقاومتافزون هر یک از آنها ارائه و با یکدیگر مقایسه شده اند. پس از بررسی نتایج، جهت مقایسه ضرایب رفتار قابهای اولیه محاسبه شده در این تحقیق و مقدار عنوان شده آن در آییننامه، ضریب اصلاح مدل عددی معرفی گردید. به کمک این پارامتر، ضرایب رفتار بدست آمده برای قابهای اولیه اصلاح و با مقدار متناظر آیین نامهای آن مقایسه شدند.
زمینلرزهها در طی زمانهای طولانی به عنوان مخربترین مخاطره طبیعی شناسایی شده اند. هیچ نیروی طبیعی دیگری قابلیت چنین خرابیهای بزرگ در مدت زمان کوتاه را ندارد. زمینلرزهها بدون هشدار قبلی به وقوع میپیوندند و تنها در عرض چند ثانیه، تلفات و آسیبهای فراوانی از خود بر جای میگذارند. اگرچه امکان جلوگیری از وقوع زمینلرزه وجود ندارد اما تکنولوژی جدید در علوم و مهندسی، ابزارهای جدیدی را برای کاهش اثرات مخرب آن تامین می کند. خطر عمده برای ایمنی و حیات انسانها، آسیب لرزهای و ریزش ساختمانها و دیگر بناهایی است که دارای ضعف در طراحی یا ساخت میباشند. درپی زمینلرزهها علاوه بر تلفات جانی، ثروت ملی نیز بههدر رفته و بار مالی زیادی بر اقتصاد کشورها بوجود می آید که این امر در مورد کشورهایی با اقتصاد زودشکن اثرات جدی و درازمدت بهجای میگذارند.
نوع رایج ساختمانها معمولی در مراکز شهری دیوار بنایی غیر مسلح[1] میباشد که فضای بین قابهای سازهای را پر می کنند. به همین دلیل این نوع دیوارها را میانقاب[2] مینامند[1].معمولاً واژه قاب میانپر[3] زمانی بکار میرود که ابتدا قاب ساخته شود و سپس درون آن میانقاب اجرا گردد[2]. با اینکه میانقابها به عنوان اجزای غیر سازهای در نظر گرفته میشوند اما تحت تحریکات لرزهای، بین دیوارهای میانقاب با قاب محصور کننده آن اندرکنش به وجود می آید و منجر به ایجاد مدهای شکست نامطلوب در قاب و میانقاب می شود. عموماً، میانقابها در زلزلههای متوسط عملکرد ضعیفی از خود نشان دادهاند. رفتار آنها معمولاً ترد بوده و دارای شکلپذیری کم و یا بدون شکل پذیری هستند و شکلهای مختلفی از آسیبها از قبیل ترکخوردگی نامرئی، خوردشدگی و نهایتاً تخریب کلی را متحمل میشوند. این رفتار، عامل خطرات زیادی در حین زمینلرزه میباشد و این ضعف در عملکرد لرزهای به عنوان چالشی بزرگ پیش روی طراحان قرار گرفته است. بهسازی لرزهای از طریق اضافه کردن قابهای سازهای و یا دیوار برشی غیر عملی بوده و بسیار پرهزینه میباشد و در برخی ساختمانها با محدودیتهای بخصوصی روبرو است. روشهای دیگر مقاومسازی از قبیل تزریق دوغاب، نصب فولاد تقویت کننده، پیش تنیدگی، جکت کردن و روشهای مختلف تقویت سطوح باعث افزایش قابل توجه جرم و سختی سازه شده و در نتیجه بارهای لرزهای بالاتر را به سازه تحمیل می کنند. این روشها مستلزم نیروی کار ماهر بوده و عملکرد طبیعی ساختمان را مختل می کند. این روشها تحت عنوان “روشهای کلاسیک” مقاومسازی قرار میگیرند. یکی از روشهای نوینی که در سالهای اخیر مورد توجه صنعتگران قرار گرفته است، مقاومسازی ساختمانهای موجود با بهره گرفتن از کامپوزیتها میباشد. در این زمینه تحقیقات زیادی صورت پذیرفته و آئیننامههایی مقدماتی نیز برای استفاده از آنها تهیه شده است. کامپوزیتها ابتدا برای کاربردهای نظامی و صنایع هوافضا مورد استفاده قرار گرفتند، اما با کاهش قیمت، این مواد در بسیاری از صنایع به دلیل خصوصیاتی مانند وزن کم و مقاومت بسیار زیاد کششی، مقاومت در برابر شرایط جوی و غیره مورد توجه دستاندرکاران و صنعتسازان واقع شد. استفاده از پلیمرهای مسلح فیبری[4] به دلیل ضخامت کم، نسبت مقاومت به وزن بالا، سختی زیاد و کاربرد آسان یک روش مقاومسازی جایگزین معتبر میباشد.
زمینلرزههای قدرتمند باعث اعمال نیروهای زیاد درونصفحهای و برونصفحهای به دیوارهای بنایی شده و امکان تخریب فاجعهبار در این سازهها را فراهم میآورند. با این حال اکثر اقدامات انجام گرفته در این زمینه روی رفتار خارج از صفحه دیوارهای مصالح بنایی تقویت
شده با پلیمرهای مسلح فیبری متمرکز شده است. ممکن است دیوار میانقاب یا بخشی از آن بدلیل نبود قید برونصفحهای کافی بین سطح مشترک بین قاب و میانقاب و یا شکست برشی یا خمشی دیوار میانقاب از قاب احاطه کننده آن به بیرون راندهشود. در میانقابهای بدون آسیبدیدگی، این نوع خرابی را میتوان به نیروهای اینرسی بخصوص برای میانقابهای طبقات بالاتر و نسبت لاغری بزرگ نسبت داد. پس از آنکه مصالح بنایی از قاب جداشوند امکان بروز شکست برونصفحهای محتمل است[1]. یکی از اهداف این تحقیق، بررسی اثر لایه های پلیمر مسلح فیبری در تغییر مدهای شکست، مقاومت، تغییر شکل و انرژی تلف شده توسط سازه در آرایشهای مختلف لایه ها میباشد. هدف دیگر بررسی میزان بهبود مقاومت برشی و فشاری میانقاب تقویت شده با پلیمر مسلح فیبری میباشد. تقویت با پلیمر مسلح فیبری، یکپارچگی سازهای دیوار میانقاب را حفظ کرده و از شکست ترد و خردشدگی آن جلوگیری می کند و با توجه به اینکه این نوع خردشدگی با وجود ایمن ماندن کل سازه، خطر بزرگی برای ساکنان است جلوگیری از آن حائز اهمیت فراوان میباشد.
1-2- خصوصیات قاب میانپر
به طور کلی، وجود میانقاب در داخل قاب، سختی و مقاومت آن را به مقدار قابل ملاحظهای افزایش میدهد. البته قاب باید کفایت لازم را برای تبدیل دیوار به میانقاب داشته باشد که شرایط آن در فیما 356[5] [4] و دستورالعمل بهسازی ساختمانها در برابر زلزله [5] ذکر شده است. قابی که در آن میانقاب ضعیف اجرا شده، در بارگذاری جانبی دچار لغزش از روی بستر میگردد، در حالیکه در قاب ضعیف دارای میانقاب قوی، معمولاً ترک قطری و شکست برشی ستون بارگذاری مشاهده میگردد. و زمانی که قاب و میانقاب هردو قوی هستند مقاومت نهایی با شکست کنج همراه میگردد.
1-2-1- اندرکنش بین قاب و میانقاب
بر اساس مشاهدات زلزلههای اخیر، اندرکنش بین میانقاب و ستونهای بتنی موجب گسیختگی ترد می شود. وجود میانقاب در داخل قاب بتنی حائز اهمیت فراوان بوده و اثر تعیین کننده در رفتار سازههای بتنی در حین زلزله دارد. در زلزلههای اخیر، خرابیهای قابل توجهی بهعلت پدیده اندرکنش بین قاب و میانقاب اتفاق افتاد.
اسمیت و کول [6] یک روش طراحی برای قاب میانپر بر اساس معیار قاب مهاربندی شده قطری بیان کردند. آنها روشی پیشنهاد کردند که در آن سه مود گسیختگی محتمل برای دیوار میانقاب در نظر گرفته می شد: برش در طول دیوار، خردشدگی قطری دیوار میانقاب و خرد شدگی گوشه در دیوار میانقاب. پاولی و پریستلی [7] نظریهای در باره رفتار لرزهای قاب میانپر ارائه دادند و روشی برای طراحی آن پیشنهاد کردند. بر اساس این نظریه، اگرچه میانقاب ممکن است ظرفیت باربری جانبی کلی سازه را افزایش دهد اما باعث تغییر پاسخ سازهای شده و نیرو را به قسمت های دیگر و نامطلوب سازه و بصورت نامتقارن جذب می کند. این بدان معنی است که میانقاب مصالح بنایی ممکن است رفتار لرزهای سازه را تحت تاثیر قرار دهد. بل و دیویدسون [8] گزارشی در مورد ارزیابی ساختمانهای بتن مسلح با میانقاب مصالح بنایی ارائه کردند. آنها در ارزیابی خود برای مدلسازی دیوار مصالح بنایی یک دستک معادل بکار بردند. نتایج آنها نشان داد میانقابها در صورتی که با ترتیب منظمی در ساختمان قرار گرفته باشند تاثیر سودمند قابل توجهی روی رفتار ساختمانهای بتنی مسلح دارند که این امر با آییننامه های راهبردی نیوزیلند که عقیده بر تاثیر زیانآور میانقابها روی ساختمانها بدلیل اثر اندرکنشی آنها داشت مغایر بود. محیالدین-کرمانی و همکاران [9] بطور ویژهای روی مشاهدات انجام شده روی ساختمانهای بتنی با میانقاب مصالح بنایی در زلزله سیچوان[6] تمرکز کردند و آسیبها و مودهای گسیختگی را با علل وقوع آن شناسایی کردند. این مودهای شکست همانند زلزله های قبلی ناشی از اندرکنش بین قاب و میانقاب میباشد. باران و سویل [10] روی رفتار قابهای میانپر تحت بارهای لرزهای مطالعاتی انجام دادند. آنها میانقاب آجری توخالی را به عنوان اعضای سازهای در قرایند طراحی در نظر گرفتند. آنها تاکید کردند از آنجاییکه رفتار سازه غیرخطی بوده و بطور عمده به شرایط اندرکنش بین قاب و میانقاب وابسته است، مطالعات تحلیلی باید با نتایج آزمایشگاهی مورد بازبینی قرار گرفنه و تایید گردد.
به طور کلی میتوان گفت که اندرکنش قاب با میانقاب موجب افزایش مقاوت و سختی از یکسو، و افزایش نرمی (شکلپذیری) میانقاب از سوی دیگر می شود و در نتیجه خواص لرزهای را به طور چشمگیری بهبود میبخشد. براساس این رفتار اندرکنشی، این قابها را مرکب میخوانیم [11].
1-2-2- خواص مصالح میانقاب
یکی از مسائل مهم در بررسی رفتار میانقاب و مدلسازی عددی آنها شناخت خواص مصالح آنهاست. در آزمایشهای متعددی نشان داده شده است که افزایش مقاومت مصالح میانقاب همواره باعث افزایش مقاومت قاب میانپر می شود [12].
معمولا خواص مصالح میانقاب را با نمونه آجرکاری[7] که شامل تعدادی آجر و ملات است بهدست میآورند. حالت استاندارد شامل سه آجر و دو ملات میباشد [13] که در شکل 1.1 الف نشان داده شده است، ولی در برخی تحقیقات استوانههای بزرگتر شامل تعداد آجر بیشتر بهکار رفته است. در شکل (1-1) ب رفتار تنش-کرنش آجر، ملات و نمونه آجرکاری آمده و برای آن یک آجر تنها، نمونه آجرکاری شامل 3 آجر و دو لایه ملات و نمونه استوانهای استاندارد تحت آزمایش محوری قرار گرفتهاند. همانگونه که در این شکل دیده می شود، آجر بیشترین و ملات کمترین سختی را دارد و سختی و مقاومت نمونه آجرکاری بین کمیات مشابه مربوط به ملات و آجر است [14].
1-1- کلیات
تاریخ آبرسانی از روزگاری آغاز میگردد كه بشر زندگی گروهی را برگزید. لذا برای تأمین نیاز خود از آب، اولین شهرها را در كنار رودخانههایی مانند نیل، دجله، فرات، سند ساخت. با رشد جمعیت و سكنی گزیدن در مكانهایی دور از رودخانه و همچنین نیاز به آب برای مقاصد كشاورزی، شرب و استفاده در صنعت و …، انسان به فكر جابجا كردن و انتقال آب افتاد. در كنار مسألة انتقال آب، همواره مشكل رسوبات وارده به كانالها و سیستمهای انتقال نیز وجود داشته است، زیرا سرعت جریان در محدوده این سازهها در مقایسه با رودخانهی اصلی كاهش مییابد و به منطقه بسیار مناسبی برای تهنشینی رسوبات تبدیل میشود. با گذشت زمان كمكم دهانة آبگیر از رسوبات پر شده و باعث بروز مشكلات بهرهبرداری از این تأسیسات خواهد شد.
در این راستا اولین ایدهای كه به ذهن میرسد استفاده از سیستم لایروبی و تخلیة رسوبات از سیستم خواهد بود كه هزینههای بالایی را در بر خواهد داشت و بهمین دلیل بهتر است رسوبات ورودی به آبگیر حداقل شود تا مشكلات و تبعات حاصل از آن نیز كاهش یابد. از این رو بشر از زمان های قدیم و همزمان با بهره گرفتن از آب رودخانه، به دنبال راه های تقلیل ورود رسوبات به سیستم و نیز افزایش راندمان آبگیری بوده است. استفاده از سازههای انحراف و دفع رسوب، طراحی شكل آبگیر و جانمایی آن در قوس خارجی خم، نمونة بارزی از اینگونه اقدامات بشمار میآیند. آبگیری از قوس خارجی رودخانهها بدلیل كاهش ورود رسوبات به آبگیر همواره مورد توجه محققین قرار داشته است. عدم کنترل رسوب ورودی به آبگیرها در مسیرهای مستقیم و قوسی باعث انتقال رسوبات به داخل کانالهای آبیاری و تاسیسات شده و مشکلاتی را برای قسمت های مختلف بوجود میآورد. ذرات معلق در آب در صورتی که سرعت زیادی داشته باشند، خسارات زیای را به تاسیسات بکار رفته مثل پمپ و توربین وارد می کنند. نمونه ای از این مشکلات را میتوان در دهانه آبگیر واقع در رودخانه Ohio در شکل 1-1 مشاهده کرد که با تجمع رسوبات در دهانهی آبگیر عرض دهانه کاهش یافته و منجر به کاهش دبی آبگیری می شود.
به طور کلی قوس خارجی رودخانه محل مناسبی برای آبگیری انتخاب می شود. علت این امر، نقش جریان حلزونی در کنترل رسوب ورودی به آبگیر میباشد که در ادامه مکانیسم تشکیل جریان حلزونی توضیح داده می شود. در مطالعه روی آبگیری از قوس رودخانهها سه پارامتر موقعیت آبگیری، زاویه آبگیر نسبت به جهت جریان و نسبت دبی آبگیری از جمله پارامترهای مهم در کاهش رسوب ورودی به آبگیر حائز اهمیت است. برای بهره برداری کامل از مزیت خم، موقعیت آبگیر باید در مقطعی که جریان حلزونی به توسعه یافتگی کامل میرسد قرار گیرد. انتخاب زاویه مناسب آبگیر باعث میگردد که جریان با کمترین اغتشاش و بدون پدیده جدائی وارد آبگیر شود. همچنین هر چه سرعت ورودی و به عبارت دیگر نسبت انحراف بیشتر شود، اغتشاشات ناشی از جریان باعث اتلاف بیشتر انرژی جریان ورودی و نیز انتقال رسوبات کف به آبگیر خواهد شد.
1-2- نحوه شکل گیری الگوی جریان و فرسایش در قوس رودخانهها
جریان در مجاری هیدرولیکی دارای طبیعت سه بعدی بوده و علاوه بر جهت غالب، که همان جهت اصلی[1]نامیده می شود، در جهات دیگر نیز وجود دارد. این جریانها که در داخل مقطع عرضی رخ می دهند به جریانهای ثانویه موسوم هستند. در منابع مختلف، محققین از این نوع جریان، علاوه بر جریان ثانویه، با نامهایی چون حرکت ثانویه، چرخش ثانویه، جریان عرضی، چرخش عرضی، جریان مقطعی و … نام بردهاند.
سیرای در سال 1976 تعریفی نسبتا کاربردی برای جریان ثانویه ارائه داده است ]1[: اگر در یک جریان سه بعدی، اندازه یک بردار تشکیل شده از تعادل دو مولفه از بردار سرعت محلی، در مقایسه با مولفه سوم کوچک باشد، بردار سرعت اخیر (بردار سوم)، جریان اصلی در کانال را تشکیل میدهد و دو مولفه قبلی جریانهای ثانویه را تشکیل میدهند.
پرانتل جریان ثانویه را برحسب نوع نیروهای بوجود آورنده آن به دو دسته کلی تقسیم می کند ]2[:
وی جریان ثانویه ناشی از آشفتگی را به خاطر وجود اختلاف تنشهای آشفتگی در مجاری با مقاطع غیردایروی میداند و قدرت آنها را در حدود 5 تا 10 درصد قدرت جریان طولی ذکر می کند. ایشان عامل شکلدهنده جریان ثانویه ناشی از فشار را نیز، نیروی گریز از مرکز معرفی می کند که از طریق ایجاد شیب جانبی در سطح آب، باعث ایجاد اختلاف فشار بین دیواره داخلی و خارجی می شود و قدرت این نوع جریان ثانویه را در حدود20 تا 30 درصد قدرت جریان طولی عنوان کرده است.
رزوفسکی ]3[ در سال 1957 توضیحی ریاضی برای نحوه شکل گیری جریان ثانویه ناشی از فشار ارائه داده است. وی با درنظر گرفتن یک حجم کنترل در فاصله Z از بستر کانال که در امتداد مسیری به شعاع ثابت، حرکت می کنند (شکل2-1)، نشان داد که با صرف نظرکردن از نیروی اصطکاک، با تعادل تمام نیروهای وارد بر حجم کنترل، رابطه زیر برای محاسبه شیب عرضی سطح آب به دست خواهد آمد:
شکل 1-2 طرحی از شیب عرضی سطح آب و جریان چرخشی شکل گرفته در بازه قوسی شکل کانال]3[
لذا اینگونه میتوان عنوان کرد که با ورود جریان به قوس، نیروی گریز از مرکز بر آن اثر میكند که این نیرو در راستای شعاع قوس و نیز در جهت عمق بخاطر تغییرات سرعت، متغیر میباشد. نیروی گریز از مرکز موجود در خم باعث ایجاد شیب عرضی در سطح آب می شود که سطح آب را در قوس بیرونی بالا برده و در قوس داخلی باعث کاهش عمق می شود. این پدیده باعث ایجاد گرادیان فشار جانبی در داخل مقطع خواهد شد. حال هرگاه گرادیان فشار مزبور بر نیروی گریز از مرکز غلبه کند، جریانی در جهت عرضی داخل مقطع شکل میگیرد که همان جریان ثانویه میباشد. در اثر این جریان، ذرات موجود در سطح آب بطرف دیواره بیرونی حرکت کرده و ذرات سیال در کف بطرف دیواره داخلی جابجا میشوند. در شکل 1-3 الگوی جریان ثانویه نشان داده شده است علاوه براین در این شکل جریان ثانویه دیگری در نزدیک دیواره خارجی نیز وجود دارد. اگرچه این جریان ثانویه از قدرت چرخشی کمتری برخوردار می باشد اما عامل مهمی در فرسایش دیواره خارجی دارد.
در اثر اندرکنش جریان ثانویه با پروفیل غیریكنواخت سرعت طولی، الگوی جریان خاصی به نام جریان حلزونی تشکیل می شود که باعث تغییرات زیادی در الگوی جریان قوس نسبت به جریان در کانال مستقیم می شود، همچنین سبب میگردد كه قوس خارجی فرسایش یافته و رسوبات به قوس داخلی منتقل شود و در نتیجه خطالقعر رودخانه بطرف قوس خارجی متمایل شود. بنابراین منطقی به نظر میرسد كه آبگیری از ساحل خارجی خم رودخانه صورت پذیرد تا هم رسوبات كمتری به داخل دهانة آبگیر منحرف شود و هم به علت افزایش عمق آب در این قسمت بتوان آب را در ترازهای بالاتری كه رسوبات كمتری را با خود حمل میكنند، برداشت نمود. در شکل 1-4 این جریان نشان داده شده است.
عوامل موثر بر الگوی جریان در کانال قوسی
در یک کانال قوسی شکل، عوامل موثر بر الگوی جریان میتوانند به صورت پارامترهای زیر معرفی شوند ]3[:
در کانالهای غیر مستقیم، رژیم جریان ورودی تاثیر بسزایی بر الگوی جریان دارد. در حالت کلی در جریانهای زیر بحرانی، سطح آب حالت صاف داشته و بربلندی جانبی ملایمی دارد، در حالی که در جریانهای فوق بحرانی، سطح آب دارای امواج جانبی بوده و بربلندی ایجاد شده بسیار بیشتر از حالت زیربحرانی میباشد ]4[. در مطالعه جریانهای زیربحرانی جریان حلزونی نقش اصلی را داشته و اصطکاک نقش مهمی در شکل گیری آن بازی می کند. بنابراین در تحلیل چنین جریانهایی، عدد رینولدز به عنوان یک پارامتر مهم مطرح میباشد. برای حالت فوق بحرانی، هدف اصلی از تحقیق، بررسی مکانیسم امواج جانبی میباشد. این امواج نشانگر تاثیر مستقیم ثقل بر سطح آب بوده و در نتیجه، پارامتر اصلی در تحلیل چنین جریانهایی عدد فرود جریان ورودی میباشد. در بین پارامترهای فوق، نسبت شعاع انحنای مرکزی به عرض مقطع جریان در شکل گیری الگوی جریان بسیار مهم بوده و در حالت کلی با توجه به مقدار این پارامتر، میتوان قوسها را به دو دسته زیر تقسیم بندی کرد ]3[:
جدول 1-1 تقسیم بندی قوسها بر اساس نسبت شعاع انحنا به عرض مقطع کانال.
نوع قوس | نسبت شعاع انحنای مرکزی به عرض مقطع جریان |
تند | کوچکتر از 3 |
ملایم | بزرگتر از 3 |
1-4- الگوی جریان در آبگیری از مسیر مستقیم
وضعیت شماتیک جریان در یک آبگیر که با زاویه 90 درجه در یک مسیر مستقیم نصب شده است، توسط نیری و همكاران در شكل1-5 ارائه شده است. همانگونه كه در این شکل مشاهده میشود الگوی جریان ناشی از احداث آبگیر جانبی جهت انشعاب آب رودخانه دارای خصوصیات پیچیدهای بوده و کاملا سه بعدی میباشد. با نزدیک شدن جریان به آبگیر بخاطر فشار مکشی اعمالی از طرف کانال جانبی، جریان در جهت عرضی شتاب گرفته و به دو قسمت تقسیم می شود. قسمتی وارد آبگیر شده و مابقی در کانال اصلی پایین دست جریان مییابد. قسمتی که وارد کانال انشعاب می شود، توسط صفحه برشی خمیدهای معین میشود که به صفحه تقسیمکننده جریان معروف است. جریانی که وارد آبگیر میشود، دارای مومنتم شدیدی در جهت کانال اصلی بوده و به همین علت داخل آبگیر، جدایی جریان اتفاق می افتد (ناحیه A در شكل1-5). بخاطر وجود گرادیان فشار جانبی، تنش برشی بستر و نیروی جانب مرکز ناشی از انحناء خطوط جریان، جریان ورودی به آبگیر دچار عدم تعادل شده و همین پدیده باعث ایجاد جریان ثانویهای در طول آبگیر میشود که مکانیسم تشکیل آن شبیه مکانیسم تشکیل جریان حلزونی در قوسها میباشد، بطوریكه صفحه برشی مزبور به عنوان دیواره بیرونی عمل کرده و ناحیه قوسی شکل ایجاد شده توسط قسمت چرخشی داخل آبگیر (ناحیه A در شكل1-5)، دیواره داخلی قوس مزبور را تشکیل میدهد. پس از آنكه رسوبات مجاور كف به داخل آبگیر منتقل گردیدند، جریان ثانویه رسوبات را به داخل منطقه با چرخش كم (ناحیه A)، یعنی جایی كه جریان از دیواره بالادست آبگیر جدا شده هدایت میكند. رسوبات با وجود سرعتهای كم نمیتوانند از منطقه جداشدگی منتقل شوند، در نتیجه امكان تهنشینی رسوبات و انسداد مسیر جریان به وجود می آید ]5[.
شكل 1-5 الگوی جریان در یک انشعاب از مسیر مستقیم ]5[
در آبگیری از مسیر مستقیم با مقطع مستطیلی، مقدار عرض صفحه تقسیم جریان در کف بیشتر از از مقدار عرض صفحه تقسیم جریان جریان در سطح میباشد. انحنادار بودن سطح تقسیم جریان باعث می شود در جریان منحرف شده به سمت آبگیر یک عدم تعادل بین گرادیان فشار جانبی، نیروی گریز از مرکز و نیروی برشی ایجاد شده که باعث تشکیل یک جریان ثانویه در جهت عقربههای ساعت می شود. چنین جریانی در کنار دیواره کانال اصلی نیز شکل میگیرد. با پیشروی به سوی پاییندست به خاطر ویسکوزیته جریان قدرت این جریان ثانویه کاهش مییابد. اندازه سطح تقسیم جریان در کانال اصلی میزان دبی انتقالی به کانال فرعی را تعیین می کند. عرض جریان انحرافی یا صفحه تقسیم جریان در هر سطح جریان، فاصله دیواره کانال اصلی طرف آبگیر تا خطوط جریان منتهی به نقطه ایستائی نزدیک به گوشه پایین دست تقاطع آبگیر و کانال اصلی تعریف می شود ]6[.
1-5- الگوی جریان در آبگیری از قوس
بارزترین تفاوت الگوی جریان در دهانهی آبگیر موقعیت خطوط تقسیم جریان در صفحات نزدیک بستر و سطح آب میباشد. براساس نتایج آزمایشگاهی منتصری و همکاران ]7[ برخلاف آبگیری از مسیر مستقیم، عرض صفحه تقسیم جریان در سطح بیشتر از کف است که دلیل آن وجود جریان حلزونی در قوس میباشد همانگونه که در شکل 1-6 مشخص شده است. نکته قابل توجهی که در شکل مشاهده می شود این است که عرض صفحه تقسیم جریان از کف به سمت سطح آب ابتدا افزایش یافته و دوباره نزدیک سطح کاهش مییابد. دلیل این کاهش نیز تفاوت تنش برشی بین لایه های سیال و لایه سطحی با هواست. پیرستانی ]8[ و صفرزاده ]9[ نیز در مطالعات خود، افزایش عرض صفحه تقسیم جریان در سطح نسبت به کف را گزارش نموده اند اما به کاهش آن در لایه های سطحی اشاره نکرده اند.
شكل 1-6 الگوی جریان در یک انشعاب از مسیر قوسی]7[ |
1-6- ضرورت انجام تحقیق
همانگونه كه قبلا گفته شد، از دیرباز مسالهی آبگیری از رودخانهها مطرح بوده است و مهمترین مساله برای طراحان برداشت آب با حداقل رسوبات از رودخانه بوده است و آبگیری از قوس یکی از روشهای پیشنهاد شده میباشد که نسبت به سایر روشها هزینه کمتر و پربازدهتر میباشد. حال نکته مهم که مطرح می شود این است که کدام قسمت از یک قوس، محل مناسبتری برای آبگیری می باشد و آبگیری تحت چه زاویهای باشد که مناسبترین حالت را بوجود آورد؟ پر واضح است که جواب دادن به سئوال فوق راحت نبوده و شرایط و پارامترهای زیادی در تعیین محل و زاویه مناسب آبگیری در یک قوس رودخانه دخیل هستند. همچنین شناخت مکانیسمهای ورود رسوبات به آبگیر در طراحی بهتر ان سازهها بسیار ضروری است بالطبع قبل از اینکه مساله انتقال رسوب در چنین میدان پیچیدهای مطرح شود، لازم است تا الگوی جریان در آن بطور کامل شناخته شود. و در ادامه به بررسی توپوگرافی بستر در کانال قوسی و مکانیسم ورود رسوبات به آبگیر بررسی می شود. همچنین مدلهای فیزیکی به دلیل پیچیدگی الگوی جریان و تاثیرات ناشی از مقیاس، به تنهایی قادر به ارائه درک روشنی از فیزیک حاکم بر مسئله نمیباشند بنابراین استفاده از مدلهای عددی در کنار مطالعات صحرایی و آزمایشگاهی امری حتمی میباشد.
در این پایان نامه با بهره گرفتن از مدل عددی SSIIM2 که توانایی فوقالعادهای در شبیهسازی الگوی رسوب دارد که کمتر مدل عددی دیگر فاقد این توانایی میباشد. در ابتدا الگوی جریان در مدل شبیهسازی و نتایج حاصل کالیبره و صحتسنجی شود و در آخر به شبیهسازی مکانیسم حرکت رسوب که مزیت اصلی این مدل عددی میباشد پرداخت شده است.
1-7- اهداف
تحقیق انجام شده به منظور رسیدن به اهداف زیر انجام می شود:
1-8- روش انجام تحقیق
مراحل انجام شبیهسازی الگوی جریان و رسوب با بهره گرفتن از مدل عددی SSIIM به شرح زیر است:
1-1- کلیات
امروزه ساخت و احداث سدها به منظور جمع آوری و نگهداری آب رودخانهها برای مصارف آشامیدن، آبیاری، تولید برق، جلوگیری از سیلاب، ماهیگیری و …. امری اجتناب ناپذیر است. با این وجود سدها، سازههای عظیمی هستند كه خطرات بالقوهای را برای جامعه پاییندست خود به همراه دارند و شکست آن ها میتواند فاجعه آمیز باشد. در واقع موضوع ایمنی سدها به دلیل مسایل اجتماعی و اقتصادی در دهه های اخیر بسیار مورد توجه قرار گرفته است. این امر به دلیل بالا رفتن سن سدهای ساخته شده و همچنین ظاهر شدن خرابی در سدهایی كه در ابتدا و اواسط قرن بیستم ساخته شدهاند، توجه ویژهای را به خود جلب كرده است.
از تعداد سدهایی كه در طول تاریخ خرابیهایی به بار آوردهاند اطلاع دقیقی در دست نیست. با این وجود، گزارش های متعددی از آسیبهای وارده بر سدها در حین زلزلههای به وقوع پیوسته گزارش شده است. البته خطر حاصل از خرابی سدها تنها به ارتفاع سد بستگی ندارد و حجم آب ذخیره شده در پشت سد و شكل دره نیز، در خرابی آن موثر هستند.
در طی سالیان متمادی که بشر اقدام به ساخت سدها کرده است همواره با توجه به اطلاعات در دسترس و نیز امکانات موجود، فرضیاتی را اتخاذ نموده و مدلهایی را برای تعریف رفتار سدها، مصالح ساخت و نیروهای اعمالی توسعه داده است که با توجه به پیشرفتهای حاصله بسیاری از این فرضیات اعتبار خود را از دست دادهاند. علاوه بر آن با توسعه نرمافزارهای پیشرفته، تدقیق مدلهای رفتاری مصالح بر پایه نتایج آزمایشگاهی، مطالعه پاسخهای سدهای موجود در حین زلزلههای رخ داده، شناخت دقیقتر ماهیت زلزلههای اعمالی و نیز افزایش سرعت رایانهها امکان انجام مطالعه و آنالیزهای دینامیکی غیر خطی سه بعدی دقیقتر بر روی رفتار سدها فراهم شده است.
یکی از فرضیاتی که جهت ساده سازی آنالیزهای دینامیکی سدهای موجود صورت میگیرد یکنواخت بودن فونداسیون به لحاظ پارامترهای فیزیکی همچون مدول الاستیسیته و میرایی است. این در حالی است که در عمل ممکن است در نواحی مختلف محدوده پی سد شرایط زمین شناسی متفاوتی حاکم بوده و گزارشهای زمین شناسی و مکانیک سنگ پی سد را به صورت غیریکنواخت ترسیم کنند. درچنین شرایطی عموماً یا در حالتی محافظهکارانه پارامترهای ضعیفترین ناحیه به عنوان پارامترهای پی یکنواخت در آنالیز دینامیکی سد وارد میشوند و یا تحت شرایطی پارامترهای حاصل از میانگینگیری وزنی ناحیهها به عنوان پارامترهای پی یکنواخت به عنوان ورودیهای مدل تعریف میشوند.
همان طور که اشاره شد امروزه با پیشرفت تکنولوژِی و با بهره گرفتن از روشهای عددی امکان مدل کردن شرایط پیچیده فیزیکی فراهم است. لذا با به کار گیری نرمافزارهایی که جهت مدلسازی المان محدود ارائه شدهاند میتوان بررسی کرد اعمال فرض غیریکنواخت بودن پی نسبت به حالت یکنواخت تا چه میزان در پاسخ لرزهای سدهای بتنی وزنی تاثیرگذار است.
در این تحقیق رفتار لرزه ای یک سد بتنی وزنی به ارتفاع 110 متر تحت اثر غیریکنواخت بودن فونداسیون مورد تحقیق قرار گرفته است. سد بتنی وزنی بررسی شده در این تحقیق ارتفاعی معادل 110 متر دارد. شیب بالادست و پاییندست این سد به ترتیب 1 به 1/0 و 1 به 85/0 (قائم به افقی) است. به این منظور با بهره گرفتن از نرمافزار Abaqus یک مدل المان محدود از سیستم سد، دریاچه و فونداسیون ایجاد شده است. به کمک این مدل پاسخ سد با لحاظ کردن اندرکنش سد، فونداسیون و دریاچه تحت اثر زلزلهای با شتاب حداکثر g 8/0 محاسبه شده است. به منظور بررسی تاثیر غیریکنواخت بودن فونداسیون سد در پاسخ به دست آمده، رفتار این سد تحت شرایط مختلف و با در نظر گرفتن پارامترهای فیزیکی متفاوت برای فونداسیون مورد بررسی قرار گرفته است. در همگی تحلیلها رفتار مصالح سد و فونداسیون در محدوده خطی در نظر گرفته شده است.
نتایج آنالیزها نشان میدهد در فونداسیونهای غیریکنواخت الگوی توزیع تنش در بدنه سد به طور کلی با حالت یکنواخت متفاوت است. به علاوه فرض غیریکنواخت بودن فونداسیون تاثیر قابل ملاحظهای در تنشهای به وجود آمده در بدنه سد خواهد داشت. این در حالی است که در حالت غیریکنواخت تغییرمکانها نسبت به حالت یکنواخت افزایش محسوسی نمییابند.
1-2- ایمنی در سدها
بهره برداری همراه با کنترل ایمنی دو فرایند جدانشدنی و مستمر در دوره عمر سدها می باشند. با ساخت و شروع بهره برداری از ابر سازه ای چون سد در واقع برای جامعه پایین دست شرایط بالقوه مخاطره ای آمیزی می تواند ایجاد گردد و شکست سد پدیده ی نابهنجاری است که با ایجاد سیل در پایین دست همراه بوده و می تواند موجب خسارات مالی و جانی قابل ملاحظه ای گردد. دامنه این خسارت ها چه در بعد زمان و چه در بعد مکان بسیار گسترده بوده و حتی موجب کاهش اعتبار ملی یک کشور نیز می گردد.
با توجه به مطالب ذکر شده در بالا موضوع ایمنی در سدها اهمیت بسیار بالایی دارد خصوصا در کشور ما که بسیاری از نقاط سد سازی در مکان هایی با لرزه خیزی بالا قرار دارند. در واقع با توجه به هزینه بالای سد سازی، عدم توجه کافی به ایمنی سدها می تواند موجب از بین رفتن سرمایه های ملی کشور نیز بشود.
1-3- انواع نیروهای وارده بر سدهای بتنی وزنی
نیروهای موجود در بحث پایداری و آنالیز تنش را می توان به دو دسته استاتیکی و دینامیکی تقسیم بندی نمود. بارهای استاتیکی شامل نیروی وزن، هیدرواستاتیک، نیروی زیرفشار، بارهای حرارتی، فشار رسوب و یخ و … هستند و نیروی های ناشی از زمین لرزه و باد طبیعت دینامیکی دارند.
1-3-1- بارهای استاتیکی
1-3-1-1- بار ناشی از وزن
شکل1-1. نیروی وزن
این نیرو مهترین بار در سدهای بتنی وزنی است و نقش پایدار کننده و مقاومت در برابر انواع نیروهای دیگر را بازی می کند.
برای محاسبه این نیرو از حاصلضرب وزن مخصوص مصالح در حجم استفاده می شود.
(1-1)
در رابطه بالا:
نیروی وزن
وزن مخصوص بتن
مساحت مقطع سد
باید توجه شود که چون در محاسبات پایداری عرض عمود بر صفحه مونولیث (بلوک مورد نظر که محاسبات پایداری برای آن صورت می گیرد) برابر واحد فرض می شود، به جای محاسبه حجم از سطح مقطع استفاده می شود. در محاسبه نیز سطح مقطع از حفرات موجود در بدنه سد مثل گالری ها صرف نظر می شود مگر آنکه در موارد خاص (مثل سدهای کوتاه) مطابق قضاوت مهندسی تشخیص داده شود که صرف نظر از آن ها تاثیر قابل توجهی در محاسبات دارد. همچنین در مواقعی که وزن ملحقات سد مثل دریچه ها، پل ها و … در صورتی که قابل صرف نظر کردن نباشند باید به بار مرده بدنه اضافه شوند و همچنین در صورت وجود خاکریز بر روی بدنه سد باید اثر آن را بر بار مرده افزود.
نکته مهم دیگری که در مورد سدهای بتن غلتکی وجود دارد این است وزن مخصوص بتن غلتکی به میزان تراکم و چگالی سنگدانه هایش وابسته است. بتن غلتکی به واسطه کاهش وجود حباب های هوا و کمی حجم آب در مخلوط در قیاس با بتن حجیم معمولی با سنگ دانه های مشابه، اندکی چگال تر می باشد. در صورت نبود اطلاعات کافی و یا در طراحی اولیه وزن واحد حجم بتن را می توان برابر فرض کرد که در سیستم یکاهای دیگر مطابق جدول زیر است: