امروزه در برخی طرحهای شهری و روستایی ایران كه جهت ارتقا بافتهای فرسوده تهیه میشود، رشد و توسعه بدون توجه به ساختار فضایی و كلیت شهری و روستایی و همچنین انقطاع ارتباطی بین بافت قدیم و بافتهای جدید به طور قابل توجهی مشهود میباشد. مداخلات مدرن، نظیر طرح های جامع و تفضیلی شهری و روستایی پروژههای تعریض معابر و…. پیامدهای نامطلوبی را در مقیاس استخوانبندی فضایی سازمان كالبدی شهری و روستایی شهری به همراه داشته است. از جمله این پیامدها میتواند به صدمه رساندن به منابع زیست محیطی نظیر تخریب اراضی مستعد كشاورزی در اثر گسترش هرز و بیرویه شهرها اشاره كرد كه در قالب توسعه های با تراكم پایین ایجاد شده است.
با توجه به موارد ذكر شده، در این پژوهش دستهای از مداخلات روستایی در راستای تشخیص ارائه مناسبترین نوع مداخله در جهت ارتقا فضاهای روستایی حاضر در كشور مورد بررسی مختصری واقع شده است. پس از بررسی دوره های مختلف مداخلات روستایی در ادامه به بحث در رابطه باززندهسازی بافت روستایی و ابعاد كلیدی آن پرداخته شده است.
از طرفی، امروزه بناهای تاریخی فضاهای نابساماندهی شدهای را در برمیگیرند كه علاوه بر اینكه فضاهای عمومی در آنها به صورت تعریف شده وجود ندارد، مرز و محدوده مشخصی نداشته و دارای كالبد و فعالیت مناسب و تعریف شدهای نمیباشند. عدم وجود فضاهایی برای مكث و توجه ساكنین و ملاقاتكنندگان كیفیت بصری و عملكردی را در این بخش از روستا تا حد زیادی كاهش داده است، كه بدون هیچگونه نظم و ساماندهی خاصی همجوار هم قرار گرفته و منظر بصری نامطلوبی در اطراف بناهای تاریخی را تشكیل دادهاند.
لذا توجه به مولفه های كیفیت محیط كه از فضاهای جنبی بناهای تاریخی انتظار میرود، در طراحی، به طور حتم راه هایی را ارائه خواهد داد كه میتواند به بهبود بخشیدن به این بخش از روستا مثمرثمر واقع شود.
همچنین با توجه به این امر كه عناصر تاریخی و طبیعی، پتانسیلهای عمده جهت ایجاد فضاهای عمومی روستایی محسوب میشوند، به نظر
میرسد بتوان با برقراری ارتباط بین عناصر طبیعی و عناصر تاریخی هویتزا، به ارتقا هویت كالبدی بناهای تاریخی و باززندهسازی عملكردی و كالبدی بافت مذكور كمك كرد، لذا در این قسمت بحثهای اكولوژیكی در رابطه با محیط طبیعی و بحث ارتباط بین عناصر شاخص به كمك محیط طبیعی، مطرح میشود.
در كل این فصل، مباحث ذیل را در برمیگیرد :
1 ـ باز زندهسازی بافت روستایی
2 ـ فضای دسترسی به امام زاده
3 ـ ارتباط بین عناصر روستایی محیط طبیعی به همراه بحثهای اكولوژیكی
2 ـ 2 ـ باز زندهسازی روستایی
2 ـ 2 ـ 1 انواع مداخلات روستایی
بررسی دوره های مختلف مداخلات شهری و روستایی در كشورهای توسعه یافته، تغییراتی را در تفكرات و شیوه این مداخلات گویا میباشد كه از عدم توجه به حفاظت اماكن و بافتهای تاریخی تا توجه به حفاظت كالبدی و اجتماعی، مشاركت و ارزشهای فرهنگی اینگونه بافتها میگراید.
2 ـ 2 ـ 2 باز زندهسازی در بافتهای با ارزش روستایی
مراكز محلات در روستاهای بومی ایران، فضاهایی واجد ارزش بسیار هستند. آن ها فضاهایی خوانا، قابل درك و دارای كیفیتهای منحصر به فرد هستند. این فضاهای عمومی بسان میدانچههایی، واحدهای همسایگی را به هم پیوند می دهند و مكانی در خور برای بروز فعالیتهای اجتماعی، فرهنگی، مذهبی، اقتصادی و سیاسی فراهم میكنند؛ به گونهای كه تمركز نیروها، اتفاقات، رویدادهای مهم و با ارزش، پراكنده و سیال و غیره در این مراكز است. مراكز محلات به واسطة عوامل فیزیكی و كالبدی از یک سو و عوامل انسانی از سوی دیگر از كیفیت فضایی خاصی برخوردارند كه گویی قلب تپندة روستا هستند و شور و نشاط زندگی را با شریان هایی نظیر گذرها و كوچهها در كالبد روستاها تزریق میكنند.
امروزه نقش مؤثر فضاهای عمومی و جمعی مراكز محلات در طراحی سكونتگاههای روستایی ایران رنگ باخته است و از آنجا كه ارتفای كیفی فضاهای عمومی روستایی نظیر مراكز محلات، تأثیر مستقیم و اجتنابناپذیری در ارتقاء كیفی سكونتگاههای روستایی دارد؛ این پژوهش بر آن است تا با بازشناسی مراكز محلات در بافتهای با ارزش روستایی ایران، گاهی برای احیای مراكز محلات در روستاها بردارد و به روستایی و به دنبال آن معماری روستایی بپردازد و از منظر تغییر شكل سكونت مردم یا فقدان سكونت حقیقی روستایی، ادلهای را برای وضعیت نابسامان كنونی بافتهای روستایی بیان داشته و راهكارهای خود كه به نظر میتوانند در تعیین سیاستها و تدون برنامههای آتی، به منظور مرمت و ساخت سكونتگاه های روستایی گرهگشا و سودمند باشند را در جهت برون رفت از وضع نابسامان موجود ارائه نماید.
:
از دیر باز انسان برای بقا، نیاز به تشخیص دوست از دشمن داشته است و تشخیص هویت برای وی امری حیاتی بوده و هست، لذا امروزه سعی درمکانیزه سازی سیستمهای شناسایی یا تشخیص هویت شده است. این پیشرفتها دلیل بر نیاز جامعه و جهان است. نیازی که پیشرفت در آن باعث کاهش تخلفات، افزایش امنیت، تسریع در امور روزمره و … شده است. در گذشته جهت شناسایی جرم و جنایتکار، از روال شناسایی اثر انگشت و چهره نگاری استفاده میشده، اما اکنون روش های پیچیده تری برای این منظور ایجاد شده است.
راه رفتن بشر که یک بیومتریک جدید با هدف شناسایی افراد در طول راه رفتنشان است به طور رو به رشدی نقش مهمی در کاربرد های نظارت تصویری بازی می کند.
ﻣﺎ ﻫﺮ روز از ﺗﺠﻬﯿﺰات اﻣﻨﯿﺘﯽ اﺑﺘﺪاﯾﯽ اﺳﺘﻔﺎده ﻣﯽﮐﻨﯿﻢ، ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﻣﺜﺎل ﺑـﺮای اﯾﻨﮑـﻪ واردﺧﺎﻧﻪ ﻣﺎن ﺑﺸﻮﯾﻢ ﮐﻠﯿﺪ دارﯾﻢ، ﺑﺮای اﺳﺘﻔﺎده از ﮐﺎﻣﭙﯿﻮﺗﺮ ﻧﯿﺎز ﺑﻪ اﺳﻢ ﮐﺎرﺑﺮ و رﻣﺰ ﻋﺒﻮر دارﯾـﻢ وﻫﻨﮕﺎم اﺳﺘﻔﺎده از ﻋﺎﺑﺮ ﺑﺎﻧﮏ، ﻫﻢ ﺑﻪ ﮐﺎرت و ﻫﻢ ﺑﻪ رﻣﺰ ﻋﺒﻮر ﻧﯿﺎز دارﯾﻢ. ﺧﯿﻠﯽ ﻧﺎراﺣﺖ ﮐﻨﻨـﺪه اﺳﺖ ﮐﻪ ﮐﻠﯿﺪﻣﺎن را ﺟﺎ ﺑﮕﺬارﯾﻢ، رﻣﺰﻣﺎن را ﻓﺮاﻣﻮش ﮐﻨﯿﻢ و ﮐـﺎرت ﻋـﺎﺑﺮ ﺑﺎﻧـﮏ ﻣـﺎن را ﮔـﻢ ﮐﻨﯿﻢ. اﻣﺎ ﺑﺪﺗر ازآن وﻗﺘﯽ اﺳﺖ ﮐﻪ ﮐﺴﯽ ﺑﻪ ﺟﺎی ﻣﺎ ازآﻧﻬﺎ اﺳﺘﻔﺎده ﮐﻨﺪ، درﺳﺖ ﻣﺜـﻞ اﯾﻨﮑـﻪ ﺧﻮد ﻣﺎ از آن اﺳﺘﻔﺎده ﮐﺮده ﺑﺎﺷﯿﻢ. اﯾﻦ در ﺣﺎﻟﯽ اﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺗﻐﯿﯿﺮات ﺳﺮﯾﻊ ﻓﻨـﺎوری، ﺿـﺮﯾﺐ اﻣﻨﯿﺖ اﻓﺮاد و ﺳﺎزﻣﺎﻧﻬﺎ ﻧﯿﺰ ﮐﺎﻫﺶ ﯾﺎﻓﺘﻪ و اﯾﻦ اﻣﻨﯿﺖ ﻣﻮرد ﺗﻬـﺎﺟﻢ اﻓـﺮاد ﺳـﻮدﺟﻮ و ﺧﺮاﺑﮑـﺎر ﻗﺮار ﮔﺮﻓﺘﻪ اﺳﺖ. ﺑﻨﺎﺑﺮ اﯾﻦ ﺑﻪ ﺗﻨﺎﺳﺐ ﭘﯿﺸﺮﻓﺖ ﺳﺮﯾﻊ ﺷﺒﮑﻪ ﻫﺎی ﮐﺎﻣﭙﯿﻮﺗﺮی و ارﺗﺒﺎﻃﺎت، ﻧﯿﺎز ﺑﻪ روﺷﻬﺎی ﻣﻄﻤﺌﻦ تایید ﻫﻮﯾﺖ اﻓﺮاد ﻫﻢ ﺑﯿﺸﺘﺮ اﺣﺴﺎس ﻣﯽﺷﻮد. روﺷﻬﺎی ﻣﻌﻤـﻮﻟﯽ ﮐـﻪ اﻣـﺮوزه ﺑﺮای ﺷﻨﺎﺳﺎﯾﯽ ﻫﻮﯾﺖ اﻓﺮاد اﺳﺘﻔﺎده ﻣﯽﺷﻮد ﺑﺮ دو اﺳﺎس اﺳﺖ، ﭼﯿﺰﻫﺎﯾﯽ ﮐـﻪ ﻣﺎﻟـﮏ آنﻫﺴﺘﯿم، ﻣﺜﻞ ﮐﻠﯿﺪ ﺧﺎﻧﻪ و ﮐﺎرت اﻋﺘﺒﺎری ﮐﻪ اﮔﺮ ﮔﻢ ﺑﺸﻮﻧﺪ ﺑﻘﯿﻪ ﻣﯽﺗﻮاﻧﻨـﺪ ﺗﺤـﺖ ﺷـﺮاﯾﻄﯽ از آن اﺳﺘﻔﺎده ﮐﻨﻨﺪ ﯾﺎ ﭼﯿﺰﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ از آن اﻃﻼع دارﯾم ﻣﺜﻞ ﻧﺎم ﮐﺎرﺑﺮ و رﻣﺰ ﻋﺒـﻮر ﮐـﻪ اﮔـﺮﺧﯿﻠﯽ ﺳﺎده ﺑﺎﺷﻨﺪ ﺑﺎ ﺣﺪس زدن ﯾﺎ اﻣﺘﺤﺎن ﮐﺮدن ﺑﻪ راﺣﺘـﯽ ﺑﺪﺳـﺖ ﻣـﯽآﯾﻨـﺪ و اﮔـﺮ ﺧﯿﻠـﯽ ﭘﯿﭽﯿﺪه ﺑﺎﺷﻨﺪ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺳﭙﺮدن آﻧﻬﺎ ﻣﺸﮑﻞ ﺧﻮاﻫـﺪ ﺑـﻮد و ﻣﺠﺒـﻮر ﻣـﯽﺷـﻮﯾﻢ ﺟـﺎﯾﯽ آﻧﻬـﺎ را ﺑﻨﻮﯾﺴﯿﻢ. در اﯾﻦ ﺻﻮرت اﻣﮑﺎن ﮔﻢ ﯾﺎ دزدﯾﺪه ﺷﺪن آﻧﻬﺎ وﺟﻮد دارد. ﺣﺎﻻ ﺗﺼﻮر ﮐﻨﯿم ﺑـﺪن ﺗﺒﺪﯾﻞ ﺑﻪ ﮐﻠﯿﺪ ﯾﺎ رﻣﺰ ﻋﺒﻮر ﺑﺸﻮد. ﺧﺼﻮﺻـﯿﺎت ﻓﯿﺰﯾﻮﻟﻮژﯾـﮏ ﺑـﺪن (ﻣﺎﻧﻨـﺪ ﭼﻬـﺮه و اﺛـﺮاﻧﮕﺸﺖ)و ﻋﺎدات و رﻓﺘﺎرﻫﺎ ( ﻣﺎﻧﻨﺪ دﺳﺖ ﺧـﻂ و ﺻـﺪا)و طریقه راه رفتن، آﻧﻘـﺪر ﭘﯿﭽﯿـﺪه ﻫﺴـﺘﻨﺪ ﮐـﻪ ﺿﺮﯾﺐ اﻣﻨﯿﺖ را ﺑﺎﻻ ﺑﺒﺮﻧﺪ و ﻣﻄﻤﺌﻨﺎ ﻧﻪ آﻧﻬﺎ را ﺟﺎ ﻣﯽﮔﺬارﯾم و ﻧﻪ ﻓﺮاﻣﻮش ﻣﯽﮐﻨﯿم. در واﻗـﻊ ﺳﯿﺴﺘﻤﻬﺎی ﺑﯿﻮﻣﺘﺮﯾﮏ از ﺧﻮد انسان ﺑﺮای ﺗﺎﯾﯿﺪ ﻫﻮﯾﺖ اﺳﺘﻔﺎده ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ.
روش های زیادی برای تشخیص هویت افراد از روی راه رفتن در تصاویر ویدیوئی ارائه شده اند که میتوان آنها را به دو دسته کلی طبقه بندی نمود: رهیافت های آماری و رهیافت های مبتنی بر مدل، رهیافت های ارائه شده شامل سه فاز کلی هستند. پیش پردازش، استخراج ویژگی، تشخیص.
بیومتریک یک روش مهم و خودکار از شناسایی افراد بر اساس ویژگی های فیزیولوژیکی و یا رفتاری است شناخت راه رفتن در فناوری بیومتریک به یک شناسایی مهم و ایمن و راه حل های تایید شخصی تبدیل شده است.
در ﻋﻠﻢ ﺑﯿﻮﻣﺘﺮﯾﮏ، اﻋﻀﺎﯾﯽ از ﺑﺪن ﻣﻮرد ﺗﻮﺟﻪ ﻗﺮار ﮔﺮﻓﺘﻪ میشوند ﮐﻪ اﺳﺘﻔﺎده از آﻧﻬﺎ راﺣﺘﺘﺮ و ﮐﻢ ﺿﺮرﺗﺮ ﺑﺎﺷﺪ. ﻫﺮ ﮐﺪام از روﺷﻬﺎی ﻣﻮرد اﺳﺘﻔﺎده دارای ﻧﻘﺎط ﺿﻌﻒ و ﻗﺪرﺗﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺗﺮﮐﯿﺐ آﻧﻬﺎ ﺑﺎ دﯾﮕﺮ روﺷﻬﺎی اﻣﻨﯿﺘﯽ، ﻣﯽﺗﻮان ﺿﻌﻔﻬﺎی ﻣﻮﺟﻮد را از ﺑﯿﻦ ﺑﺮد. ﻫﯿﭻ ﻓﺮدی ﻧﻤﯽﺧﻮاﻫﺪ ﻫﻨﮕﺎم ﭼﮏ ﮐﺮدن ﻣﻮﺟﻮدی ﺧﻮد از ﻃﺮﯾﻖ ﺷﺒﮑﻪ ﻫﺎی آﻧﻼﯾﻦ ﺑﺎﻧﮑﻬﺎ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺷﻮد ﮐﻪ ﻣﻮﺟﻮدﯾﺶ ﺧﺎﻟﯽ ﺷﺪه، در ﺑﺴﯿﺎری از ﻣﻮارد ﺑﻪ ﻋﻠﺖ ﻣﻌﻨﯽ دار ﺑﻮدن رﻣﺰﻫﺎی ﻋﺒﻮر اﻓﺮادی ﮐﻪ ﺗﺎ ﺣﺪی ﻣﺎ را ﻣﯽ ﺷﻨﺎﺳﻨﺪ ﻣﯿﺘﻮاﻧﻨﺪ آﻧﻬﺎ را ﺣﺪس ﺑﺰﻧﻨﺪ و ﺑﺎ ﻓﻬﻤﯿﺪن ﺷﻤﺎره ﻣﺎ در ﺑﺎﻧﮏ ﺑﻪ راﺣﺘﯽ ﺑﺎ اﺳﺘﻔﺎده از ﺷﺒﮑﻪ آﻧﻼﯾﻦ ﺑﺎﻧﮏ وارد ﺣﺴﺎب ﻣﺎ ﺷﺪه ﻣﻮﺟﻮدی ﻣﺎ را ﺧﺎﻟﯽ ﮐﻨﻨﺪ. معمولا اکثریت افراد یک جامعه این قبیل از مشکلات را تجربه می نمایند. ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﺳﺮﻋﺖ رﺷﺪ ﻗﺎﺑﻞ ﺗﻮﺟﻪ ﺗﺠﺎرت ﺟﻬﺎﻧﯽ و اﻫﻤﯿﺖ ﺗﺠﺎرت ﻧﻤﯽ ﺗﻮان از ﺳﯿﺴﺘﻤﻬﺎی ﻗﺪﯾﻤﯽ دﺳﺘﯽ ﯾﺎ ﺣﻀﻮری ﺑﺮای ﻣﺪت زﻣﺎن ﻃﻮﻻﻧﯽ اﺳﺘﻔﺎده ﮐﺮد، ازﻃﺮف دﯾﮕﺮ اﺳﺘﻔﺎده از اﯾﻦ روﺷﻬﺎی ﻗﺪﯾﻤﯽ ﺑﺎﻋﺚ اﺗﻼف اﻧﺮژی و زﻣﺎن زﯾﺎد ﺷﺪه و در ﻣﺪت زﻣﺎن ﻃﻮﻻﻧﯽ ﮐﺎر ﮐﻤﺘﺮی اﻧﺠﺎم ﻣﯽﺷﻮد. ﺑﻨﺎﺑﺮﯾﻦ در ﺗﺠﺎرت، ﺑﻪ ﻣﻮﺿﻮع ﺗﺠﺎرت اﻟﮑﺘﺮوﻧﯿﮑﯽ ﻧﯿﺎز اﺣﺴﺎس میﺷﻮد و ﻣﻮﺿﻮع ﺑﺴﯿﺎر ﻣﻬﻤﯽ ﮐﻪ اﻣﺮوزه ﻣﻮرد ﺗﻮﺟﻪ اﺳﺖ ﻣﺴﺌﻠﻪ اﻣﻨﯿﺖ اﺳﺖ. ﺑﯿﻮﻣﺘﺮﯾﮏ ﺑﺎ اﺳﺘﻔﺎده از روﺷﻬﺎی ﻗﺎﺑﻞ اﻋﺘﻤﺎد ﻣﯿﺘﻮاﻧﺪ ﺗﺎ ﺣﺪ زﯾﺎدی ﺟﻮاﺑﮕﻮی ﻣﺸﮑﻼﺗﯽ از اﯾﻦ ﻗﺒﯿﻞ ﺑﺎﺷﺪ. ﻋﻠﻢ ﺑﯿﻮﻣﺘﺮﯾﮏ ﻧﻪ ﺗﻨﻬﺎ در ﻣﻮرد ﺗﺠﺎرت اﻟﮑﺘﺮوﻧﯿﮏ ﺑﻠﮑﻪ درﻣﻮارد ﺑﺴﯿﺎری ﻧﯿﺰ ﮐﺎرﺑﺮد دارد. ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﻣﺜﺎل در آزﻣﺎﯾﺸﮕﺎه ﻫﺎی ﻣﻬﻢ و ﺣﺴﺎس ﯾﺎ ورودی های ﺳﺎﺧﺘﻤﺎنهاییﮐﻪ در ﻣﻮرد ورود و ﺧﺮوج از آﻧﻬﺎ ﺣﺴﺎﺳﯿﻢ، ﯾﺎ ﻣﯽﺗﻮاﻧﯿﻢ از ﻗﻔﻠﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ روی آﻧﻬﺎ ﺻﻔﺤﻪ ﮐﻠﯿﺪ ﻧﺼﺐ ﺷﺪه اﺳﺘﻔﺎده ﮐﻨﯿﻢ و ﺑﻪ اﻓﺮاد ﻣﻮرد ﻧﻈﺮ اﺳﻢ رﻣﺰ ﻋﺒﻮر ﺑﺪﻫﯿﻢ ﺗﺎ ﻫﻨﮕﺎم ورود ازآن اﺳﺘﻔﺎده ﮐﺮده داﺧﻞ ﺷﻮﻧﺪ وﻟﯽ اﯾﻦ روش ﻧﯿﺰ زﯾﺎد ﻗﺎﺑﻞ اﻋﺘﻤﺎد ﻧﯿﺴﺖ ﺑﺎ ﻟﻮ رﻓﺘﻦ ﮐﻠﻤﻪ ﻋﺒﻮر دﯾﮕﺮ اﯾﻦ ﮐﺎر ﺑﻪ درد ﻧﺨﻮر ﺧﻮاﻫﺪ ﺷﺪ. وﻟﯽ زﻣﺎﻧﯿﮑﻪ از اﺛﺮ اﻧﮕﺸﺖ ﯾﺎ ﮐﻒ دﺳﺖ یا طریقه راه رفتن ﯾﺎ … ﺑﺮای ﺷﻨﺎﺳﺎﯾﯽ و اﺟﺎزه ورود اﺳﺘﻔﺎده ﺷﻮد دﯾﮕﺮ اﯾﻦ ﻣﺴﺎﺋﻞ اﯾﺠﺎد ﻧﺨﻮاﻫﺪ ﺷﺪ.
راه حلهای متعددی برای حل این مشکلات مطرح گردیده است، مانند باز ﺷﻨﺎﺳایی ﻫﻮﯾﺖ از ﻃﺮﯾﻖ اﺛﺮ اﻧﮕﺸﺖ، ﺷﻨﺎﺳایی ﻫﻮﯾﺖ از ﻃﺮﯾﻖ ﭼﺸﻢ، شناساییﻫﻮﯾﺖ از ﻃﺮﯾﻖ ﭼﻬﺮه، شناسایی هویت از طریق عنبیه که در فصل های بعدی برخی از آنها را توضیح خواهیم داد. دراین پایان نامه روش جدیدی را برای شناسایی هویت اشخاص معرفی خواهیم کرد. ایده ما با بهره گرفتن از روش شناسایی فرد از روی راه رفتن است، می خواهیم با بهره گرفتن از رد پای مشخص هنگام راه رفتن هویت او را شناسایی کنیم مشکلات و مسائلی که در بالا به آن ها پرداختیم را تا حدود زیادی حل نماییم.
هدف از این پژوهش بالا بردن ضریب امنیت در بسیاری از اماکن عمومی، ارگان های دولتی و بیشتر اماکنی که نیاز به امنیت بیشتر و بالاتری دارند می باشد. ما با بهره گرفتن از واژه رد پای افراد، ورود وخروج افراد را کنترل می نماییم و به افرادی که مشخصاتشان در پایگاه داده ما ثبت شده، اجازه ورود و خروج را می دهیم.
سال گذشته در هنگام مطالعهی کتاب «نگارگری مکتب تبریز و قزوین ـ مشهد» نوشتهی دکتر یعقوب آژند، به توصیفاتی از کتابی به نام جلال و جمال برخوردم، نسخهای خطی که در کتابخانه دانشگاه اوپسالا، در سوئد، قرار دارد. با مراجعه به سایت کتابخانه دانشگاه، متوجه شدم که این کتابخانه نسخ خطی زیادی را نگهداری میکند که بسیاری از آن ها شاهکارهای ادبیات فارسی هستند. یکی از این کتابها شاهنامه ۲۹ مینیاتور یا شاهنامه مدحی[1] بود که توجه مرا به خود جلب کرد. پس از مکاتبه با دانشگاه اوپسالا اطلاعاتی کلی از این شاهنامه بدست آوردم. ولی در مراجعه به این کتابخانه، متأسفانه، مجوز بازدید این نسخه کمی دیر صادر شد و من موفق نشدم که کتاب را از نزدیک ببینم. با این وجود تمام تلاش خود را به کار بردم که بتوانم با اطلاعات اندکی که در این مورد داشتم به بررسی آن بپردازم که شاید راهگشای تحقیقات بیشتری باشد.
بدین منظور، برای تحلیل نگارههای شاهنامه مدحی، ابتدا لازم بود که به اجمال، به گسترش زبان فارسی و علاقه به ادبیات فارسی در قلمرو عثمانی پرداخته شود. چنانچه در فصل بعد خواهیم دید، زبان فارسی تا مدتها به عنوان زبان رسمی عثمانیان به کار میرفته است. و حتی پس از قدرت گرفتن زبان ترکی، آثار بزرگ ادب فارسی به ترکی ترجمه شدهاند. شاهنامهی مدحی نیز با وجود اینکه ترجمهای از شاهنامه است، اما ابیات فارسی را همچنان در میان نگارهها، میتوان مشاهده کرد که با عنوانهای نظم و نثر از هم جدا شدهاند.
پس از این بخش برای ریشه یابی تأثیرات نگارگری ایرانی، به طور کلی ویژگیهای مکاتب همعصر شکلگیری نگارگری عثمانی، مورد بررسی قرار گرفته است.
سپس به چگونگی ارتباطات این دو کشور پرداخته و عوامل مختلف در انتقال هنر نگارگری ایرانی به عثمانی بررسی شدهاست. از جملهی این عوامل، به مهاجرت هنرمندان، غارتهای جنگی و هدایای پادشاهان، می توان اشاره کرد.
در نهایت به چگونگی شکلگیری مکتب نگارگری عثمانی تا زمان سلطان عثمان دوم پرداخته شده و دورانهای مختلف این مکتب به اختصار توضیح داده شده است.
مطالب این پروژه شامل:
ـ بررسی شکلگیری نگارگری عثمانی، که به شروع نگارگری در دربار عثمانی میپردازد.
ـ ظهور شاهنامه، که در آن به طور اخص به شاهنامه و تولید شاهنامه توجه شده است.
ـ بررسی دوران کلاسیک مکتب عثمانی.
ـ بررسی نگارگری قرن هفدهم.
ـ فصل آخر، به معرفی تک تک نگارهها به ترتیب صفحات نسخه پرداخته است.
نوشتههای این نگارهها در پیدا کردن داستان مربوط به نگاره و همچنین استفاده از عناوین فهرست نویسی دانشگاه اوپسالا یاری کننده بوده است.
بخشهای موجود در نگارهها به فارسی ترجمه شدهاند و اشعار مربوط به آن ها از کتاب شاهنامهی فردوسی (براساس چاپ مسکو، به
کوشش دکتر سعید حمیدیان) با مطابقت با داستان مربوط به نگاره در زیر آن ها درج شده است.
سپس به تحلیلی توصیفی و با بهره گرفتن از ویژگیهای این نگارگری پرداخته شده است و در نهایت تحلیل خطی و تحلیل رنگی هر نگاره قرار داده شده است.
شاهنامه، یکی از بزرگترین دستاوردهای کهن ایرانیان است. این کتاب نه تنها مورد احترام پادشاهان ایرانی قرار داشته، بلکه سران ملل همسایه را نیز متوجه خود ساخته و آن ها نیز بنا به دلایل گوناگون که مهمترین آن ها رقابت با فرهنگ پیشتاز ایرانیان بود، به ترجمه و تهیه نسخههایی از شاهنامه برای دربار خود پرداختهاند.
یکی از این کتب نفیس، شاهنامهای است که در کتابخانهی دانشگاه اوپسالا در سوئد نگهداری میشود و کتابی است بسیار نفیس و سلطنتی که به فرمان سلطان عثمان خان ثانی، توسط شخصی به نام «مدحی»، که قصهخوان سلاطین عثمانی بوده، در سال های 1027 و 1028 هجری قمری به نثر ترکی ترجمه شده است. این کتاب در اواسط ربیع الاخر 1029 هجری قمری (مارس 1620میلادی) به خط نستعلیق زیبای «جوری» کتابت شده است و دارای 29 نگارهی تمام صفحهای (یا بیشتر صفحه) میباشد.
هدف از بررسی این نگاره ها به بیان کلی، اول شناساندن تأثیرات ادبیات غنی این سرزمین به همسایگان خود بوده است و پس از آن تشخیص تأثیراتی که خود این همسایگان بر شکل کتابت و به خصوص نگارگری آن داشتهاند.
همانطور که گفته شد این کتاب دارای 29 نگاره است با قبول این موضوع که نگارگری نیز همچون سند نوشته شده، در بررسیهای تاریخی ارزشمند است و هنرمند در هر زمانی در ترسیم نگارههای شاهنامه، متأثر از آنچه در اطرافش مشاهده کرده، بوده است (مواردی چون معماری و تزئینات بنا ،البسه،آرایش مو و صورت و غیره) میتوان گفت که بررسی این نمونه ها در نگاره ها به روشن تر شدن برهه ای از تاریخ کمک می کند.
پرسش1:
علت تمایل عثمانی ها را به شاهنامه نگاری در چه مسائل و اموری می توان جستجو کرد؟
فرضیه1:
روابط ایران و عثمانی همواره خصومت آمیز بوده است ولیکن برای قدرت نمایی و بالا بردن شأن و منزلت خود دست به هر اقدامی می زدند . ترجمه و نگاشتن شاهنامه به دست عثمانی ها یکی از مواردی است که نشان دهنده این موضوع است.
پرسش2:
در این نگاره ها به چه میزان از ویژگی های مکاتب نگارگری ایرانی بهره گرفته شده است؟
فرضیه 2: تأثیرپذیری این نگاره ها از مکاتب ایرانی در شکل کلی اثر،ترکیب بندی و نوع نگاه به تصویر بوده است. این تأثیر پذیری را در رنگ بندی آثار نمی بینیم . آثار ایرانی را با رنگ های پر تلألو و زنده مشاهده میکنیم در حالی که این آثار بسیار رنگ پریده و مات هستند. هنرمند در جزئیات تصویر، در معماری و در البسه به شیوهی ایرانیان هر آنچه مشاهده کرده، به تصویر کشیده است، یعنی ما با جلوهای از فرهنگ عثمانی روبرو هستیم.
هدف از انجام این تحقیق در درجه اول معرفی این کتاب کهن که ترجمهای از ادبیات ایرانیست و بررسی چگونگی تأثیر فرهنگ و ادب و هنر ایرانیان بر ممالک دیگر است. چرا که ایران همواره به دلایل گوناگون در تعامل با کشورهای مختلف بوده و مسلماً شناخت بخش هایی از هنر ایران مستلزم شناخت این تعاملات و تأثیر گذاری هاست.
در خصوص این شاهنامه، به طور خاص وکامل، تحقیقی انجام نشده است. تنها نوشتهی دکتر علی محدث در فهرست نویسی کتابخانه اوپسالا، در حدود سه صفحه، به این کتاب پرداخته است و اطلاعات اولیه را در این خصوص در اختیار مخاطبین قرار میدهد.
طبق مکاتبات با دانشگاه اوپسالا، مشخص شد که کتابخانه دانشگاه در حال تهیهی یک کتاب کامل در مورد این شاهنامه میباشد که از چند و چون آن اطلاعی در دست نیست.
پایان نامههایی که به موضوع نگارگری عثمانی پرداختهاند به شرح ذیل می باشند:
– «تاثیرپذیری نگارگری عثمانی از نگارگری ایران با محوریت شاهنامه طهماسبی»، عادل ظاهر
حکومت اسلامی و نوپای عثمانی پس از به قدرت رسیدن در اوایل سده نهم هجری شروع به وام گیری فرهنگی از کشور های اسلامی، از جمله ایران نمود. بعدها در سدههای دهم و یازدهم هجری هنر عثمانی به ویژه نگارگری ایشان به دلایل گوناگون از جمله غنایم فرهنگیِ حاصل از جنگهای ایران و عثمانی و حضور نگارگران ایرانی که از راههای گوناگون وارد مرز های عثمانی شدند، از نگارگری ایرانی بهره جست. در این بین، شاهنامهی طهماسبی با ارزشترین هدیهی فرهنگی از دولت صفوی به سال 974 ه. ق وارد دربار عثمانی شده و 335 سال در دسترس هنرمندان آن دیار بود، تا از صور خیال انگیز شاهکار مکتب تبریز بهره ببرند. تأثیر های برگرفته از شاهنامهی طهماسبی در قالب مواردی همچون موضوع نگارهها و عناصر تجسمی، تصویری، طبیعی و معماری قابل بررسی است، البته هر یک از موارد فوق با شدت و ضعف همراه بودهاند که در این پژوهش به بررسی آن ها پرداخته شده است.
[1] کتابخانه اوپسالااین شاهنامه را با نام ۲۹ مینیاتور ثبت کرده است ولی هم به دلیل این که این شاهنامه را صرفاً نباید با تعداد نگارهها نام گذاری کرد و هم به دلیل استفاده از واژهی مینیاتور که غلط مصطلح است، تصمیم بر آن شد که این شاهنامه به نام مترجم آن یعنی مدحی نامیده شود
(در فایل دانلودی نام نویسنده موجود است)
تکه هایی از متن پایان نامه به عنوان نمونه :
(ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل است)
This study aims at close reading and investigating the popular novel of Toni Morrison (1931), Song of Solomon (1977). The appealing idea of rereading the text which is a notable instance of Afro-American fiction concentrating on the question of racial identity from a deconstructive perspective has become the base of the present project. The researcher attempts to analyze and investigate the novel through the viewpoint of Derridean deconstructive methodology. Derrida as a post-structuralist thinker attempts to challenge the whole pre-determined binary structures which are decided to rule through various contexts and discourses. He tries to deconstruct the presupposed binary oppositions in the traditional western discourse such as white/ black that is considered to be one of the identity constituents of the cultural discourse. For Derrida subjects are the products of a wavering, differential and deferral system of signs. Undertaking this argument, the thesis attempts to show that how systems and discourses, which are assumed to be fixed and authentic, are vulnerable to the deconstruction and redefinition. Finally, the study extends Derrida’s ideas of deconstruction to the notion of identity as a cultural construct and particularly to the racial identity in western discourse. The study advantages the deconstructive approach through investigating one of the greatest products of African- American literature Song of Solomon by Toni Morrison. Extending Derrida’s deconstruction to literature and literary reading with close attention to the African- American literary context the thesis thus attempts at applying deconstruction to the investigation of the black identity in Song of Solomon. Indeed, in Morrison’s novel the blacks are in search of their true identity in the racialized white society in order to escape the alienation which has surrounded their lives.
Key words: black identity, white hegemony, racial society, deconstruction, reconstruction, redefinition of identity.
Abstract
Acknowledgment
Chapter One: Introduction 1
1.1. General Background 2
1.1.1. An Introduction to Afro- American Cultural Identity 3
1.1.2. African- American Literature and Black Aesthetics 4
1.1.3. Toni Morrison an Afro- American Writer 4
1.1.4. Deconstruction and Deconstructive Reading 5
1.1.4.1. Deconstruction the Theory and Deconstructing Literature 6
1.1.4.2. Deconstructing Afro- American Literature and Song of Solomon as a Working Model 7
Chapter Two: Afro- American World of Literature and Deconstruction 20
2.1. African-American World 21
2.1.1. African Soul 22
2.1.2. Black Identity out of Slavery 25
2.3. Construction of Collective Identity in Toni Morrison’s Narrative 36
2.4. Theoretical Concept: Deconstruction 37
Chapter Three: Construction and De-construction of Identity in Morrison’s Fiction 46
3.1. Toni Morrison’s Fiction Depicting African- American Identity 48
3.2. Toni Morrison Deconstructing African-American Literature and Black Identity 53
3.3. A Critical Review of Song of Solomon: A Deconstructive Narration of the Black 55
3.3. 1. Formation of Identity in Song of Solomon 60
in Toni Morrison’s Narrative 68
Chapter Four: Black Narrative Signifying Racial Identity 72
Chapter Five: Conclusion 96
5.1. Summing Up 97
5.2. Findings 106
5.3. Suggestions for further reading 108
Works Cited 111
Works Consulted 116
All through the history of western culture, the ruling system has based the structure of society on categorization primarily. Through such a structural system, the dominancy has belonged to the white population regarding the oppositional categorization of white majority and black minority. Therefore, the black identity has been denied and suppressed through a long history of slavery and marginalization by the authoritarian ideology, socially, culturally and politically. Nevertheless, there has been a vital need for the black identity, such as African-American, to raise voice against such imposed oppression upon its life and gain the true position that it required in the western society. Searching through the process of African-American’s endeavour to present its own voice, history, culture and tradition, a variety of expressive forms emerges such as slave songs, autobiographical fictions, political and motivating speeches, rap or jazz music and films dedicated to the lives of the blacks. Through this process of self-recognition and self-expression, the African-American writers also find the inevitable impression of writing in recovering the denied black history. Toni Morrison, thus as an African-American living in the white dominated culture, is not exceptional regarding the job to recover the denied identity of the black through story narration.
In the words of Manning Marable:
Identity is not something our oppressors forced upon us. It is a cultural and ethnic awareness we have collectively constructed for ourselves over hundreds of years. This identity is a cultural umbilical cord connecting us with Africa. (quoted in Campbell and Kean 71)
The western master/slave system was grounded in denial of black history, identity, humanity, community, knowledge and language. This denial was, therefore, a method of control, a device to impose the norms and values of the majority on the minority group who were derided because of an inherited European view of the African as inferior. African-American Cultural identity has been the struggle to position oneself rather than be positioned by others. In 1965, during the struggles for civil rights, and consequently the political demands for Black Power in the 1960s, black people were going to use the words of their own to indicate a strong stream of resistance which was conveyed through the arts of expression, especially song and story-telling. Interestingly the use of memory has become central to this process for it allows the inclusion of stories excluded from the versions of white history. Thus through the appraisal of black memory the black identity regains its cultural roots in which its identity is grounded (Campbell and Kean 71-78).
ازدیربازفضاهای تجاری از ارکان هرمجموعه زیستی بوده و درواقع حکم قلب را برای آنها ایفاکرده است. هرچنداین اهمیت درطول تاریخ دارای فراز ونشیب هایی بوده، لیکن هیچگاه نقش خودراازدست ندادهاست. پیشبینی وبرنامه ریزی مراکزتجاری از مهمترین مسایل معماری وشهرسازی است که بسیاری از معضلات شهری را حل خواهدنمود.
باوروداتومبیل به شهرها،تحولات فرهنگی ناشی از ارتباط باکشورهای غربی،شتاب درعرضه کالاهای صنعتی،شیوۀزندگی،امکانات وارتباطات درسالهای اخیرفضاهای تجاری نیزدستخوش تغییرات اساسی گردید. امروزه بدلیل مشکلات ناشی ازشهرنشینی،کمبودفرصت وامکانات جدید،خریدار نترجیح میدهند با اتومبیل به مراکزخریدمراجعه ودرکمترین زمان ممکن کلیه مایحتاج خودرابه صورت ماهیانه ویاهفتگی تهیه نمایند. از اینرودرسالهای اخیر ایجادفروشگاه های زنجیره ای که درآن کلیۀملزومات ومایحتاج خریداران ارائه میگردد،به شدت رشدیافته ورقابت بین آنهاباعث ایجاداندیشهای جدید در ارائه سیستمهاوخدمات مهم درجهت جلب رضایت مراجعین شده است(بحرینی، 1375، 23).
خرید،فعالیتی است که نمودهایی ازشرایط وساختاراقتصادی،اجتماعی وبه ویژه فرهنگی یک محیط راآشکارمیسازد؛هرچندکه درابتدا فضاهای خرید،تنهابه منظورپاسخگویی به نیازهای اقتصادی راقبان به صورت پلانهای خطی وقرارگیری اجزای فردی عنی مغازه ها دراطراف مسیرهای خطی یامنحنی مراجعان طراحی میشد،امااین ایده که مراکزخریدبایددربرگیرنده کاربری هایی باشند تا برای دیگرنیازهای مراجعین نیزپاسخی مناسب یابد،به مرور بعنوان اندیشۀ غالب درمعماری مراکزتجاری تبدیل گردید.
1 ـ 1 ـ مفهوم مراکزتجاری
مرکزتجاری تفریحی به مفهوم کلی به محلی سرپوشیده ویا روبازی اطلاق میگرددکه تعدادی فروشگاه راشامل گردیده که این فروشگاه ها می توانند از یک یاچند صنف مختلف تشکیل گردند. این محل کانون دادوستدبوده وارتباط مستقیم بین عرضه وتقاضارا برقرارمینماید (دهخدا).
1 ـ 2 ـ هدف ازایجادمراکزتجاری
پس ازپیدایش تمدن وقبل ازرایج شدن پول مبادله کالابصورت پایاپای صورت میپذیرفت وبه تدریج وباازدیادحجم تولیدات وتوسعه مبادلات وگسترش روابط اجتماعی واعتلای سیستمهای اقتصادی پیشرفت نموده وسه گروه عمده ذیل شکل گرفت:
جهت رفع نیازمصرف کنندگان وارائه محصول تولیدکنندگان نیازبه اماکنی برای تسهیل امورفوق احساس گردیدکه این مساله،انگیزه ایجادمراکزتجاری شد.
1 ـ 3 ـ تاریخچه مراکزتجاری
احداث اولین مرکزتجاری به مفهوم امروزی درایتالیاوبه سال 110 میلادی درزمان امپراتوری تروژان بازمیگردد. دراین سال برده ای یونانی مرکزخریدی مجاورمیدان عمومی شهرروم بنانمود. این مرکزدردوطبقه احداث گردیدودرآن حجرههابه صورت ردیفی استقراریافته ودارای سیستم تهویه بود. درقرون وسطی بازارهای خیابانی لندن،بازارچه های بلژیک وبازارهای خاورمیانه شکل گرفت. بعدازجنگ جهانی دوم
باحرکت واسکان مردم درحومه شهرها،مراکزتجاری نیزبه این مکانهاانتقال یافت که هدف آنهادردسترس بودن مشتریان بودکه این تفکرتاامروزنیزادامه یافته است(پروند، پایان نامه).
1 ـ 4 ـ تاریخچه مراکزخرید درایران
اولین مراکزتجاری درایران با عنوان بازار،به عنوان نهادی اقتصادی–شهری در دوره ساسانیان درشهرهای بازرگانی–تولیدی شکل گرفت.
واژه بازاربسیارکهن است وبه معنی محل خریدوفروش وعرضه کالااست. بازاردرفارسی میانه به صورت ” وازار ” وبا ترکیبهایی مانند وازارگ (بازاری) و وازارگان (بازرگان) به کارمیرفته است ودرپارسی به صورت ” واژار ” مورداستفادقرارگرفته است. بازاردرشکل کلی خود نهاد منحصربه شهرها نبوده است بلکه درنواحی روستایی نیزبازارهایی موقت تشکیل می شده است(دهخدا، 1345).
تشکیل این بازارها درروستاهایی که ازنظردسترسی ودیگرعوامل دارای شرایط مطلوبتری بوده اند،منشا پیدایش پاره ای ازشهرهابوده است.
برپایه اطلاعات موجودازاواخرقرن اول هجری به بعد در بسیاری ازشهرهابازارهای دایمی وجودداشته است وهرنوع کالادرمحلی معین عرضه میشده است. هسته اولیه اغلب بازارهای واقع درشهرهادرحوالی یکی از پرتردد ترین دروازه ها شکل میگرفت. این هسته ابتدا در ربض و پشت دروازه شهروگاه درداخل شارستان و نزدیک دروازه شهرتشکیل می شد وسپس در داخل شارستان و ربض گسترش یافت.
گسترش بازاردرداخل شهردرامتدادراه یا راه های اصلی شهرتا مرکزآن امتداد می یافت وگاهی اوقات بازار ازیک دروازه تا دروازه دیگرشهربه طورپیوسته ادامه داشته است. وسعت وتوسعه بازارهرشهربستگی به جمعیت ورشداقتصادی آن داشت. درشهرهای کوچک بازارعمدتا جنبه خرده فروشی وتامین مایحتاج مردم شهر را داشت ودرشهرهای بزرگ بخش عمده ای از بازار درخدمت بازرگانی خارجی وعمده فروشی قرارمیگرفت. تمام ویابخشی ازاغلب بازارهادرابتدای احداث آنها مسقف نبودوبه تدریج باگسترش رونقشان سرپوشیده میشدند. عرض بازارها به طورمتوسط بین 5/3تا 5 متروبرای عبورپیاده وگاری در زمان عادی مناسب بود و درایام برگزاری اعیادوسوگواری درحرکت پیاده اخلال ایجادمیشد.
هربازاری دارای دروازه ودری بودکه شبها بسته میشدوتاچندقرنپیش مغازه های بازار در نداشت وشبهاو ایام تعطیل توسط پارچه ای زخیم مغازه خودرا می بستند. ساخت بازارهادردوره صفوی فضونی گرفت وتا اواخر دوره قاجار ادامه یافت.(پروند، پایان نامه کارشناسی ارشد).
2 ـ 1 ـ شهر و بازار
2 ـ 1 ـ 1 ـ کلیات
پیدایش بازارها با پیدایش شهرها همراه نیست، بلکه با پیدایش اجتماعات بشری و مبادله کالا همراه است. پیدایش، تحول و تکامل مناسبات مبتنی بر مبادله و بازار اساسا با ادوار سلسله ای خاندان های حکومتی همراه نیست؛ بلکه پدیده ای مستقل از تضادهای حکومتی و تناقضات سیاسی بوده است و حوزه های اقتصادی آنها را شکل می داده است. حوزه های اقتصادی به رشد مبادله کالا، ایجاد فنون و صنوف و توسعه بازرگانی کمک کرده و این امور بدون یک مجموعه از راه های مبادلاتی و اقتصادی قابل تصور نیست.استقرار جوامع انسانی با حوزه های اقتصادی به روابط تجاری وسیع بین جوامع منجر شد و اساس و پایه گسترش شهر های کهن گشت (آیوازیان، مجله هنرهای زیبا، 2).
شهر به عنوان یک بازار، مرکز فعالیت ها و ارائه امکانات بسیاری است. در این نگرش نه تنها بر فعالیت های اقتصادی تأکید می شود، بلکه به غنای شرایط اجتماعی نیز توجه می گردد. در شهر امکانات نامحدود و متفاوتی وجود دارد وهر فرد می تواند معاش خود را در آن تأمین کند. در شهر، آرایش ویژه ای از فعالیت ها و کالاها بوجود میآید. افراد، خانواده ها، مؤسسات تولیدی و صنعتی، جوامع و خدمات عمومی، خریداران کالاهای مصرفی و تجهیزاتی هستند که باید بتوانند به منظور ارضاء نیازهای خویش و بر حسب قدرت خرید شان برای خود فراهم آورند. برای رسیدن به دست مصرف کنندگان، این کالاها باید حمل شده، انبار شوند و مطابق با مشخصات و قیمت خود به بهره برسند و توزیع گردند. فراهم کردن نیاز های آن همه مصرف کننده متمرکز در فاصلههای چنین اندک در فضا های شهری، اجازه می دهد روی کیفیت کالاها به سوداگری پرداخت و قیمت تمام شده و بهای فروش آنها را کاهش داد. مشتری های مراکز تجاری و خدماتی شهری، به جمعیت خود شهر منحصر نمی شوند، بلکه برای خریدهای غیر رایج روزانه، جمعیت منطقه ای را هم که شهر مرکز آن است در بر می گیرد. افزون بر آن، افراد گذری همچون توریست ها را هم شامل می شود. جاذبه تجاری یکی از عناصر اصلی درخشش شهرها و تعیین کننده منطقه نفوذی آنهاست. ارزیابی بازار یکی از بهترین وسایل برای درک روحیه یک ملت است (پیرنیا، 1372، 55).