زنجیره تامین [1]یکی از علوم زیر بنایی در شکل گیری تولید و توزیع یک محصول یا خدمت است. مدیریت زنجیره تامین در یک سازمان اهداف زیادی را دنبال می کند که به عنوان نمونه می توان به کاهش حجم موجودی، سرعت در پاسخگویی به مشتری، افزایش میزان فروش، تامین بهینه و تسریع مواد اولیه، انتخاب تامین کنندگان برتر و در انتها کاهش هزینه ها اشاره کرد. بنابراین انجام پزوهش بر روی مدل های ریاضی به منظور انتخاب تامین کننده، ایجاد رقابت بین چندتامین کننده، در جهت بهبود کیفیت و کاهش هزینه، وجود محدودیت ظرفیت تولید تامین کننده، برآورده شدن تعهدات درحالت تامین کننده انحصاری و شرایط اقتصادی و اجتماعی جامعه، بسیار با اهمیت به نظر می رسد(آقایی، 1389). در این فصل علاوه بر ارائه کلیات و چارچوب کلی پژوهش، بیان مساله، اهداف تحقیق، جامعه آماری و همچنین سوالات تحقیق مورد بررسی قرار می گیرد.
1-2- بیان مسئله
یکی از وظایف اساسی واحدهای خرید، انتخاب و جذب تامین کنندگان مناسب و توانا جهت تهیه و فراهم نمودن احتیاجات سازمان است. وجود تعداد زیادی از تامین کنندگان با قابلیتهای مختلف، تصمیم گیری در مورد تعداد تامین کنندگان، ترکیب آنها، نحوه برقراری ارتباط و دیگر موارد مرتبط انتخاب آنها را با مشکل روبرو میسازد. اهمیت این موضوع تا بدان جااست که برخی از شرکتها سیاستها و قوانین مدونی را جهت ارزیابی و انتخاب، تدوین کرده اند (غضنفری و فتح اله،1385).
و از آن جایی که امروزه در شرایط رقابتی موجود در بازار که فشار زیادی بر روی سازمانها جهت دستیابی به هزینه های کمتر میباشد، دستیابی به محصولی با قیمت پایین و کیفیت بالا بدون اتخاذ تصمیمات مناسب در فرایند تامین و همچنین رضایتمندی تامینکنندگانغیر ممکن به نظر میرسد(کپری و میندل[3]، 2007).
علاوه بر آن دبر[4]و همکارانش در سال 2001 بیان کردند که امروزه سازمانها بیشتر به تامین کنندگان وابسته شده اند، بنابراین پیامدهای مستقیم وغیرمستقیم تصمیم گیری ضعیف، وخیمتر جلوه می کند. لذا تصمیمات مرتبط با استراتژیها و عملیات خرید، نقش تعیین کننده ای در سود آوری ایفا می کنند.
و نیز در پاسخ به افزایش رقابت، کوتاه شدن چرخه عمر محصولات و تغییر سریع سلایق مشتری، بیشتر شرکت هاتوسعه قابلیتهای بلند مدت تامین کنندگان را مورد توجه قرار دادهاند و این امر اهمیت ارزیابی و انتخاب تامین کنندگان را روشن می کند(گارجیا و سو[5]، 2004).
در چنین شرایطی بخش خرید می تواند نقش کلیدی در کارایی و اثر بخشی سازمان ایفا نماید و تاثیر مستقیمی روی کاهش هزینهها، سودآوری و انعطاف پذیری یک شرکت داشته باشدانتخاب تامین کنندگان مناسب می تواند به شکل چشمگیری هزینه های خرید را کاهش داده، قابلیت رقابت پذیری سازمان را افزایش دهد (کاظمی و زاهدی، 1388).
بنابراین ارزیابی تامین کنندگان قدم اول در مدیریت تامین کنندگان است که مجموعه پیچیدهای از تصمیم گیری چند معیاره است. بر پیچیدگی این موضوع زمانیکه ارتباطات بسیار مهمی بین معیارهای ارزیابی در نظر گرفته شود اضافه می شود(لین[6]، 2009). انتخاب درست تامین کننده تنها به بررسی لیستهای قیمت محدود نمی شود بلکه باید معیارهای زیادی را مد نظر قرار دهیم معیارهایی مانند هزینه، تحویل به موقع، کیفیت کالا وخدمات، حسن سابقه همکاری و غیره. در این مسائل ممکن است معیارها با هم در تضاد باشند(ازکک و تیریاکی[7]، 2011).
بنابراین فرایند انتخاب تامین کننده فرایندی است که طی آن کمپانیها همه کاندیدهای تامین کننده موجود را با توجه به معیارهای ارزیابی، ارزیابی می کنند و بهترین تامین کننده را در نهایت انتخاب می کنند. بنابراین پروسه انتخاب تامین کننده ممکن است پیچیده شود(وو[8] و
همکاران، 2009).
در حقیقت انتخاب تامین کننده صحیح یک تصمیم حیاتی با دامنه گستردهای از استنتاجات در یک زنجیره تامین است. تامین کنندگان نقش مهمی را در دستیابی به اهداف مدیریت تامین ایفا می کنند. تامین کنندگان رضایت مندی مشتری را در زنجیره ارزش افزایش میدهند. لیکن شراکت استراتژیکبا تامین کنندگانی که بهتر عمل می کنند باید درون زنجیره تامین ادغام شود تا بهبود عملکرد را در بیشتر جهات به وجود آورد(کومار[9] و همکاران، 2004).
از آنجایی که انتخاب تامین کنندگان مناسب می تواند در صرفه جویی اقتصادی و به عبارت بهتر در کاهش هزینه و از طرف دیگر در افزایش سود بسیار موثر باشد، بنابراین برنامه ریزی و پیاده سازی یک مدل ریاضی با در نظر گرفتن شاخص های تاثیر گذار، می تواند در جهت بهبود عملکرد یک سازمان مثمر ثمر واقع گردد. در شرکت یونیلیور تاکنون مدل ریاضی با این میزان توسعه ریاضی مدل تاکنون پیاده نگردیده بود. به رغم اینکه این شرکت از دو تامین کننده اصلی خودف یعنی محصولات شرکت پلاستکار و نیز محصولات ضد عفونی کننده و سفید کننده دامستوس به مقدار زیادی محصول در یافت می نماید ولی تاکنون هیچ مدلی در ارتباط با ارزیابی تامین کنندگان و اینکه از کدامیک و از هر کدام به چه میزان احتیاجات شرکت را برآورده سازیم، مورد مطالعه و بررسی قرار نگرفته است. به همین دلیل بر آن شدیم تا با انجام مطالعه موردی در شرکت مربوطه، تامین کنندگان آن را مورد ارزیابی قرار دهیم.
پس از مدل سازی مسئله فوق، مدل با بهره گرفتن از روش حل مسائل چند هدفه و روش ارائه شده توسط ترابی در سال 2008 حل شده و مقادیر متغیرهای تصمیم مسئله که همان تامین کنندگان منتخب و نیز مقدار بهینه تخصیص به هر یک از آنها است را مشخص می نماید. در پژوهش حاضر به منظور هر چه بیشتر روشن تر شدن مدل ارائه شده و نیز روش حل مورد نظر، یک مطالعه موردی در شرکت یونیلیور مورد بررسی قرار گرفت. جامعه آماری مورد نظر دو شرکت تامین کننده دامستوس و پلاست کار می باشند. از آنجایی که شرکت های مورد مطالعه از نظر دریافت دیتا های درخواستی همکاری لازم را داشته اند، بنابراین در این پژوهش می خواهیم به تخصیص محصولات دریافتی به هر یک از شرکت های مورد نظر به عنوان تامین کنندگان بپردازیم.
1-3- ضرورت خاص انجام تحقیق
یكی از مباحث مهمی كه در دو دهه اخیر در ادبیات مدیریت مطرح شده است، مدیریت زنجیره تامین است. شرایطی كه باعث تعریف و ایجاد چنین نگرشی شده، افزایش روز افزون رقابت پذیری و تلاش سازمانها برای بقاء میباشد، كه با افزایش ارتباطات و پیشرفت در تكنولوژی ارتباطات حاصل شده است. سازمانها رمز بقاء را در ارضای نیازهای مشتریان میدانند. نیازها و علایق مشتری میتواند شامل كاهش قیمت، تحویل به موقع، كیفیت مناسب و غیره باشد. مدیریت زنجیره تامین نگرشی است كه بر مبنای آن ارضای این نیازها نه فقط توسط واحدهای ارائه كننده خدمت به مشتری، بلكه توسط سایر تامین كنندگان نیز صورت میگیرد. از آنجایی كه تامین كنندگان قابل اعتماد، تولیدكنندگان را قادر میسازند كه هزینه موجودی كالا را كاهش و كیفیت كالا را بهبود بخشند، این مساله قابل درك است كه انتخاب مناسب تامین كنندگان و مدیریت موثر روابط با آنها، فاكتوری كلیدی در افزایش رقابت پذیری شركتها است.در راستای پیادهسازی این فلسفه، انتخاب تامین كننده، در زنجیره تامین بعنوان یک مساله مهم مورد توجه قرار گرفته و تصمیم گیران را به این سمت سوق میدهد كه تكنیكها و روشهای معتبر برای انتخاب تامین كننده استفاده كنند. چرا كه انتخاب تأمین كننده مناسب، به طور قابل توجهی هزینههای خرید مواد اولیه و نیز زمان انتظار تا رسیدن محموله سفارش شده را كاهش میدهد؛ همچنین موجب بالا رفتن سطح رقابت پذیری مؤسسه میشود(غضنفری و فتح اله،1385).
1-4- جنبه نوآوری و جدید بودن تحقیق
از روش روش سازشی نوین ارائه شده تاکنون برای حل مسائل چند هدفه استفاده نگردیده است. در حقیقت در روش تاپسیس حداکثر فاصله لحاظ نمی گردد و در روش ویکور نیز ایده آل منفی لحاظ نمی گردد، در روش سازشی نوین به این دو ضعف پرداخته شده و آنها را جبران نموده است. همچنین در این پژوهش برای اولین بار از انتگرال چند گانه نیز برای محاسبه مقدار حداکثر فاصله از ایده آل های مثبت و منفی استفاده می گردد. علاوه بر این روش های ارائه شده در یک مطالعه موردی در شرکت یونیلیور پیاده سازی می گردد.
1-5- سوالات تحقیق
1) چگونه می توان با ارائه یک مدل چند هدفه به ارزیابی تامین کنندگان با توجه به ریسک موجود در زنجیره تامین پرداخت؟
3) کیفیت، رضایت مشتریان و هزینه های تامین محصول ارائه شده از تامین کنندگان چه تاثیری بر روی انتخاب و نحوه تخصیص دهی آنها میگذارد؟
4) چگونه می توان به کمک یک روش سازشی یک مساله چند هدفه را به مسالهک هدفه نبدیل نمود؟
1-6- اهداف تحقیق
هر پژوهش و تحقیق به منظور خاصی صورت می گیرد. اهداف اصلی از انجام این تحقیق عبارتند از:
– استراتژی انتخاب بهینه تحت شرایط ریسک و عدم قطعیت.
– ارائه یک روش حل بر مبنای یک روش سازشی برای یکپارچه سازی مساله چند هدفه به یک مساله برنامه ریزی تک هدفه.
جامعه آماری پژوهش حاضر کلیه کارکنان شرکت یونیلیور می باشند. در راستای تعیین حجم نمونه نیز از آنجایی که افراد دخیل در این پژوهش اندک بوده اند، از کلیه افراد نظر سنجی گردید.
1-8- روش جمعآوری دادها
جمعآوری اطلاعات در این تحقیق شامل روش کتابخانهای شـامل مطالعه کتب، اسناد و مدارک و مقالات جمعآوری گردیده و همچنین از اینترنت نیز برای جمعآوری مبانی نظری و پیشینـه تحقیـق استفاده شده است. همچنین روش میدانی به منظور کسب نظرات خبرگان و کارشناسان مدیریت استراتژیک سیستمهای اطلاعاتی میباشد.
در فصل اول این پژوهش، به ارائه کلیات تحقیق، بیان مسئله و ضرورت انجام آن و سوالات تحقیق پرداخته خواهد شد. متدولوژی و مدلهای پیشنهادی نیز در غالب نمودار ارائه گردیده است.
1-2 ضرورت انجام تحقیق
شرکتها در هر کسب و کاری، با گروههای مختلفی از مشتریان در ارتباط هستند. از این رو با توجه به منابع محدود، آنها باید مشتریان را بر اساس ارزششان رتبهبندی کنند تا بخش مناسبی از منابع بازاریابی را به مشتریان با ارزشتر اختصاص دهند و سود بیشتری کسب نمایند.
با وجود این رقابت بالا، شرکتها باید سعی در جذب مشتریان جدید و حفظ مشتریان با ارزشتر، با فعالیتهای ارزش افزوده باشند. مدیریت ارتباط با مشتری، ارتباط شرکت با مشتری را برای رسیدن به سود بیشتر بهبود میبخشد (طبائی و فتحیان[1]، 2011). شرکتها بسیاری از اطلاعات ارزشمند در مورد مشتریان و تجارب خرید گذشتهشان را دارند. استفاده از این اطلاعات به آنها کمک می کند تا به بررسی منافع ، رضایت و وفاداری مشتری بپردازند. از این رو با بهره گرفتن از تکنیک دادهکاوی و بخشبندی مشتریان به گروههای مختلف، شرکتها میتوانند استراتژیهای بازاریابی سودآوری داشته باشند.
1-3 بیان مسئله
موضوع ارزش مشتری یک مسئله مهم در مدیریت ارتباط با مشتری است و روشهای متعددی برای پیدا کردن آن وجود دارد. در این تحقیق به ارائه یک متدولوژی جامع شامل سه مدل دو مرحلهای برای بخشبندی مشتریان بر اساس ارزش آنها میپردازیم. در این متدولوژی از دو پایگاه داده، شامل پروفایل شخصی مشتریان[2] و دادههای معاملاتی[3] و استفاده مینماییم که در شکل 1-1 نشان داده شده است.
تعاملات مشتریان |
پروفایل مشتریان |
مدل 3 |
رتبهبندی بخشها |
ارزیابی و مقایسه مدلها |
دادههای جمعیتشناختی |
WRFM |
مدل 2 |
مدل 1 |
پروفایل بخشها |
شکل 1-1 متدولوژی تحقیق
در مدل اول از این متدولوژی، ابتدا بخشبندی را بر اساس دادههای جمعیتشناختی از پروفایل مشتریان با بهره گرفتن از شبکه عصبی خود سازمانده انجام میدهیم، سپس به بخشبندی دوباره هر کدام از بخشهای نتیجه گرفته شده از مرحله اول بر اساس دادههای معاملاتی (RFM وزندار شده) بنا بر الگوریتم K میانگین میپردازیم در این روش K بهینه را در هر خوشه با روش دیویس بولدین به دست میآوریم و در نهایت بخشهای بدست آمده را بر اساس ارزششان رتبهبندی میکنیم. که در شکل 1-2 نشان داده شده است.
تعاملات مشتریان |
پروفایل مشتریان |
دادههای جمعیتشناختی |
بخشبندی با الگوریتم SOM |
بخشبندی هر خوشه با الگوریتم K میانگین |
WRFM |
تعیین مقدار بهینه K برای هر خوشه بنا بر شاخص Davies Bouldin |
تعیین وزن نسبی RFM بنا به الگوریتم AHP |
شکل 1-2 اولین مدل توسعه داده شده جهت بخش بندی مشتریان بر اساس ارزش آنها
در مدل دوم از این متدولوژی، ابتدا مشتریان را بر اساس دادههای معاملاتی (RFM وزندار) با بهره گرفتن از الگوریتم K میانگین بخشبندی مینماییم، در این روش مقدار K بهینه از قبل توسط شاخص دیویس بولدین تعیین میشود. سپس هر بخش به دست آمده از مرحله اول را بر اساس دادههای جمعیتشناختی با بهره گرفتن از شبکه عصبی خود سازمانده دوباره بخشبندی مینماییم و در نهایت بخشهای بدست آمده را بر اساس ارزششان رتبهبندی میکنیم. که در شکل 1-3 نشان داده شده است.
تعاملات مشتریان |
پروفایل مشتریان |
دادههای جمعیتشناختی |
WRFM |
بخشبندی با الگوریتم K میانگین |
بخشبندی هر خوشه با الگوریتم SOM |
تعیین مقدار بهینه K بنا بر شاخص Davies Bouldin |
تعیین وزن نسبی RFM بنا به الگوریتم AHP |
شکل 1‑3 دومین مدل توسعه داده شده جهت بخش بندی مشتریان بر اساس ارزش آنها
در مدل سوم از این متدولوژی، ابتدا مشتریان را با بهره گرفتن از شبکه عصبی خود سازمانده، بر اساس متغیرهای جمعیتشناختی و متغیرهای تراکنشی (RFM وزندار) بخشبندی نموده سپس از تعداد خوشهی بدست آمده (k) و مراکز خوشهها به عنوان ورودی روش K میانگین برای بخشبندی دوباره مشتریان بر اساس متغیرهای جمعیتشناختی و تراکنشی استفاده مینماییم و در نهایت بخشهای بدست آمده را بر اساس ارزششان رتبهبندی میکنیم. که در شکل 1-4 نشان داده شده است.
تعاملات مشتریان |
پروفایل مشتریان |
دادههای جمعیتشناختی |
WRFM |
بخشبندی با الگوریتم SOM |
بخشبندی با الگوریتم K میانگین |
K خوشه و ها مراکز خوشهها |
تعیین وزن نسبی RFM بنا به الگوریتم AHP |
شکل 1-4 سومین مدل توسعه داده شده جهت بخش بندی مشتریان بر اساس ارزش آنها
1-4 سوالات تحقیق
در این تحقیق علاوه بر طراحی مدل به سوالات زیر پاسخ داده میشود:
– ارزش مشتریان بر اساس این مدلها به چند بخش تقسیم میشود؟
– هر بخش از مشتریان دارای چه ویژگیهایی هستند؟
– کدام یک از مدلها در مرکز اپل ایران کارایی بهتری را از خود نشان میدهد؟
1-5 روش و ابزار انجام تحقیق
متغیرهای ورودی مورد استفاده در بخشبندی، مرحله ای از فرایند مدیریت ارتباط با مشتری[6] که بر آن تاکید میشود را نشان میدهد. متغیرهای جمعیتشناسی و متغیرهای تراکنشی (RFM) شایعترین متغیرهای ورودی مورد استفاده در ادبیات برای خوشهبندی مشتریان است. متغیرهای جمعیتشناسی که با تمام مراحل مدیریت ارتباط با مشتری در ارتباط هستند، نقششان در جذب مشتری اهمیت بیشتری دارد. از سوی دیگر، RFM اغلب در حفظ مشتری و توسعه آنها استفاده میشود. در این مطالعه هدفمان استفاده ترکیبی از این دو متغیر ورودی و تغییر ترتیب ورودشان برای بخشبندی مشتریان با بهره گرفتن از تکنیکهای دادهکاوی شناخته شدهی K میانگین و شبکه عصبی نگاشت خود سازمانده است.
مدیریت استراتژیک پروژه یعنی هماهنگی مجموعهای از اقدامات و فرایندها برای رسیدن به اهداف معین پروژه که به دو نوع مدیریت اجرایی و مدیریت پروژه تقسیم میگردد. مدیریت با توجه به سرشت سلسلهمراتبیاش به دو بخش کلی استراتژیک جزئی و عملیاتی تقسیم میگردد. لذا مدیریت استراتژیک بیشتر متوجه جنبههای کلانتر، بلندمدت و اساسیتر اهداف و وظایف مدیریتی یعنی برنامهریزی، سازماندهی، کنترل و نهایتا هماهنگی است که جهت هموارسازی حركت در این راستا، مدلها و نیز ابزارهایی وجود دارند. مدیریت استراتژیک پروژه در حقیقت فرایندی است که طی آن توجیه یا عدم توجیه پروژه در بستر زمان مشخص میشود و بر اساس ویژگیهای پروژه و شرایط محیطی آن، خط مشیها و جهتگیریهای کلان و یکپارچهی پروژهی تعیین شده، مسیر دستیابی به اهداف پروژه ترسیم میشود و تصمیمات چندبعدی اتخاذ میگردد.
در این فصل سعی شده است به ارائه بیان مسالهی اساسی، اهمیت و ضرورت انجام تحقیق، جنبهی جدید بودن، سوالات تحقیق مورد نظر و اهداف آن پرداخته شود.
1-2 بیان مسأله اساسی
مدیریت استراتژیک پروژه شامل برنامهریزیها، مطالعات و تصمیمات راهبردی در ارتباط با پروژه میباشد که خطوط اصلی تکامل پروژه را ترسیم میکند. اما به طور کلی در محیطهای پروژهای، تصمیمگیریهای دراز مدت صورت نمیگیرد. در بسیاری از طرحها و پروژهها به دلیل عدم انجام مطالعات و ارزیابیهای دقیق و عدم انجام پیشبینیهای صحیح، پروژهها به صورت نیمهتمام رها گردیدهاند. رها نمودن طرحها و پروژههای بلندمدت به صورت نیمهتمام و یا عدم دستیابی به بازدهی مورد انتظار در رابطه با پروژههای به بهرهبرداری رسیده، میتواند حاكی از تصمیمگیریهای نادرست مدیران و اخذ استراتژی نامناسب باشد. مهمترین دغدغهی اکثر سازمانها در پروژهها، تدوین و پیادهسازی استراتژیهایی است که موفقیت و دوام آنها را در شرایط متحول محیطی تضمین نماید. همهی سازمانها دائما در حال تغییر و دگرگونی هستند . سازمانی که در آن پروژهها به صورت استراتژیک مدیریت میشود، سازمانی است که هم وضعیتی را که میخواهد به آن برسد مشخص کند و هم تغییرات را در پروژه از طریق یک برنامهی عملیاتی برای دستیابی به آینده، مدیریت کند.
مطالعهی تصمیمات استراتژیک که خط مشیهای اصولی حرکت و تکامل پروژه را مشخص میکند، بسیار مهم میباشد. این تصمیمها میتوانند موفقیت یا شکست پروژه را از همان ابتدا رقم بزنند.
1-3 اهمیت و ضرورت انجام تحقیق
سرعت پرشتاب تغییرات در دنیای کنونی به این معناست که روشهای متداول مدیریت نمیتوانند مناسب تغییرات باشند. در شرایطی که با تغییرات جزئی مواجه بودیم، میتوانستیم از عامل تجربه و تصمیمگیریهای آنی بسیار بهره ببریم. اما اکنون تبعات تصمیمات کسب و کاری بسیار مهم هستند.
وجود فرصتها و تهدیدهای متعدد با ریسکهای متفاوت که نقاط قوت یا نقاط ضعف پروژهها را هدف قرار میدهند، نشاندهندهی اهمیت تصمیماتی هستند که آثار و تبعاتشان چندین سال دیگر مشخص میشود. محیط اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و تغییرات آنها نیز برپروژه اثر گذاراست. پس میتوان گفت تصمیمات جنبهی راهبردی یافتهاند و نتایج آنها بسیار عمده و غیرقابل برگشت محسوب میشوند. در نتیجه نمیتوان از تصمیمگیریهای مبتنی بر قضاوتهای شهودی و تجربهی مبتنی بر فلسفههای مدیریت سنتی در اخذ بهترین استراتژی در یک پروژه استفاده کرد. بنابراین ارائه راهکارهایی که بتواند پروژهها را در سازمانها، در اخذ تصمیمات بلندمدت یاری کند، حائز اهمیت میباشد.
1-4 جنبه جدید بودن و نوآوری در تحقیق
فرایند تحقیقی جدیدی که در اخذ بهترین استراتژی در پروژه استفاده می گردد عبارت است از ترکیب ماتریسSWOT، کارت امتیازدهی
متوازن BSC و غربالسازی فازی در محیط غیر قطعی که روش اساسی مهمی را برای شناخت استراتژی برتر در پروژه که در طراحی روندهای آتی درتفکر استراتژیک لازم است، فراهم می کند.
1-5 اهداف مشخص تحقیق
– مشخص نمودن نقاط قوت، ضعف، فرصتها و تهدیدها در راستای پروژههای سازمان
– استفاده از معیارهایی جهت غربالسازی استراتژی بهینه در پروژه نظیر قطعیت، سرعت و…
– انتخاب بهترین استراتژی حاصل از ماتریس SWOT در یک پروژه بر مبنای تلفیق نظر خبرگان
1-6 سؤالات تحقیق
– چگونه میتوان به ارائه یک مدل استراتژیک در محیطهای پروژهای در حالت عدم قطعیت پرداخت؟
– نحوهی تعیین و انتخاب استراتژی کارآمدتردر یک پروژه به چه صورت است؟
– چگونه میتوان از تلفیق نظر خبرگان، بهترین و کارآمدترین استراتژی را در یک پروژه انتخاب نمود؟
– چگونه از روش غربالسازی فازی می توان جهت انتخاب استراتژی برتر استفاده نمود؟
– در صورت داشتن حداقل اطلاعات در مورد یک استراتژی در پروژه، چگونه میتوان به انتخاب بهترین آن پرداخت؟
1-7 تعریف واژه ها و اصطلاحات فنی و تخصصی
این ماتریس برای فرموله کردن استراتژیهای اولیهی سازمان استفاده میگردد که این مبتنی بر تحلیل پروژههای سازمان و محیط اطراف آن بر اساس قوتها، ضعفها، فرصتها و تهدیدات آن است. با بهره گرفتن ازاین ماتریس میتوان چهار نوع استراتژی را ارائه نمود:
هرکدام از استراتژیهایی که در بالا نام برده شد ناظر به وضعیت خاص شرکت و محیط اطراف آن و اثراتی که آن محیط بر سازمان دارد، می باشد که در این تحقیق، این ماتریس در راستای پروژههای سازمان تنظیم گردیده است. در گام اول بایستی عوامل اصلی داخلی و خارجی را مقایسه کرد. این قسمت، مشکل ترین بخش تهیهی ماتریس است و توان قضاوت بالایی را میطلبد. میزان مناسب بودن استراتژیهایی که از این متد به دست میآید و صحیح یا نادرست بودن آنها به صحت اطلاعاتی میباشد که تا کنون گردآوری شده و قوت و ضعف این استراتژیها بستگی زیادی دارد به دقتی که در تحلیل ارزیابی عوامل درونی و بیرونی سازمان صرف گردیده است.
سازمان را از چهار جنبهی مالی، مشتری، فرایندهای داخلی و رشد و یادگیری میسنجد. کارت امتیازدهی متوازن زبان مشترکی را پدید آورده که مدیران میتوانند از آن برای بحث در مورد جهتگیری و اولویتهای سازمان خود استفاده کنند. اهداف و شاخصهای عملکردی در چهار وجه مستقل نیستند و ارتباطات علت و معلولی بین آنها وجود دارد. سازمانهای نوآور و خلاق از این روش به عنوان یک سیستم مدیریت و با هدف مدیریت استراتژیک در یک دورنمای بلند مدت استفاده می کنند.
روشی است جهت انتخاب بهترین استراتژی اخذ شده در یک پروژه که شامل دو مرحله میباشد که در فصول بعدی به طور مفصل شرح داده خواهد شد.
استراتژیها ابزاری هستند که سازمان به وسیلهی آن میتواند به هدف های بلندمدت خود دست یابد.
1-8 روش شناسی تحقیق
انتخاب استراتژی مناسب در بسیاری از پروژهها معمولا با مشکل روبرو میشود که در این تحقیق، رویکردی ارائه میشود که به صورت زیر به حل و رفع این مساله میپردازد.
روش پیشنهادی به شرح زیر میباشد:
– استفاده از ماتریس SWOT به منظور فرموله کردن استراتژیهای حاصله در پروژه
– تفکیک استراتژیها به روش کارت امتیازی متوازن به چهار منظر مالی، مشتری مداری، رشد و یادگیری و فرایندهای داخلی
– اتخاذ بهترین استراتژی با تکنیک غربالسازی فازی و تصمیم گیری
1-2- بیان مسأله
نقش کشاورزی در رشد و شکوفایی کشور بر کسی پوشیده نیست. بخش کشاورزی با تأمین غذای جامعه از اهمیت زیادی برخوردار است. برنج یکی از محصولات غذایی پیشرو در جهان است و بعد از گندم بعنوان مهمترین ماده غذایی محسوب میشود(Bangura, 2011). سطح زیر کشت برنج کشور حدود ۵۶۴ هزار هکتار با متوسط تولید ۲۴۰۰ کیلوگرم(برنج سفید) درهکتارمی باشد(آمارنامههای محصولات كشاورزی و دامی، 182 الی 1391). با توجه به مصرف سرانه سالانه برنج، کمبود برنج موردنیاز مصرفی وجود دارد که از خارج کشور تأمین میشود. در این میان استان مازندران به عنوان بزرگترین تولید کننده برنج کشور شناخته میشود. جهت تولید برنج برای جمعیت بالای هفتاد میلیون ایران، نیاز به حجم گسترده ای از فعالیتها و صرف هزینههای زیادی است. اما ماحصل این همه تلاش و صرف هزینههای زیاد، نارضایتی کشاورزان، ضایعات فراوان، بیکاری بیش از پیش شالیکاران و مهاجرت آنها به شهر و تبدیل شدن زمینهای آنها به ویلاها و شهرکهای صنعتی است که دلایل این مشکلات ریشه در اقتصاد و مسائل اجتماعی و نبود اطلاعات کافی در مورد کشت اقتصادی این محصول میباشد. برآیند این عوامل کاهش تولید برنج و نیاز به واردات بیشتر است که وابستگی کشور را در پی خواهد داشت. تولید برنج در کشور محصول رنج و مشقّت است و به گفتهی کشاورزان دارای هزینهی بالایی است. رنجی که سبب شده قشر جوان دیگر تمایلی به ادامه شغل آبا و اجدادی خود نداشته باشند. درسالهای گذشته اراضی کشاورزی این استان و به خصوص شالیزارها با خطر جدی تغییر کاربری رو بهرو شدهاند و در نتیجه این تغییر کاربری، سطح زیر کشت برنج در این استان بسیار کاهش یافته است، به تبع کاهش سطح
زیر کشت برنج، تولید این محصول نیز کاهش یافته است(فاضل ساعتچی، 1389). باید ریشههای این نارضایتی بررسی شود، چرا که به گفته کشاورزان هزینهها سهم عمدهای از درآمدها را به خود اختصاص میدهند و میزان رفاه کشاورزان نسبت به سالهای دورتر به نحو چشمگیری کاهش یافته است. این شرایط به گونهای در حال رغم خوردن است که استان مازندران با دارا بودن شرایط آب و هوایی مناسب میتواند با تولید هرچه بیشتر این محصول در جهت شکوفایی و خودکفایی بخش کشاورزی قدم بردارد و نقش بسزای در بالا بردن صادارت غیر نفتی و کاهش خروج ارز از کشور بازی کند. به علل مختلف مثل فقدان روشهای گزارشدهی مناسب و مسائل خاص مربوط به فعالیتهای کشاورزی بخصوص محصول برنج، وجود یک سیستم مناسب بهاء تمام شده جهت پاسخگویی به نیازهای اطلاعاتی مدیران این بخش لازم و ضروری است. در اینجا پرسشی که سالیانی است در ذهن محقق وجود داشته این است که چرا نارضایتی کشاورزان هرساله بیشتر میشود؟. دآرمد حاصل از کشاورزی برای یک کشاورز سودآور میباشد یا خیر؟. پس باید ابتدا به تعیین میزان اقتصادی بودن کشاورزی برنج پرداخته شود و پس از مشخص شدن جایگاه برنج در اقتصاد مازندران و کشاورزان برنجکار به دنبال راهکارهایی در جهت سودآورتر کردن این فعالیت مهم بود. معضلات و هزینههای غیرضروری حذف شده و راهکارهایی در جهت دستیابی به حداکثر میزان سودآوری ارائه شود تا در ابتدا رضایت کشاورزان را به همراه داشته باشد و سپس با افزایش تولید، باعث افزایش اشتغال شود و در ادامه جایگاه مازندران را به عنوان یک قطب مهم در تولید برنج در ایران و حتی در خاورمیانه بالا برده و در نهایت خود كفایی در تولید برنج و قطع واردات این كالا حاصل شود و حتی گامی در جهت صادرات برداشته شود(فاضل ساعتچی، 1389)..
در این بخش یک نگاه کلی به روشهای افزودن و بهینه کردن خواص تأخیر اشتعال در کامپوزیت های تقویت شده با الیاف خواهیم داشت. روش های مورد استفاده فوق العاده متنوع و متفاوت می باشند. افزودنی های ساده آلیاژ شونده با ماتریس پلیمری یا پوشش های مقاوم در حرارت[5]، روشهای شیمیایی اصلاح ماتریس کامپوزیتهایی که سطح آنها با گرما به instumescence تبدیل میشود. همچنین روش هایی برای بهبود پایداری حرارتی و مقاومت در برابر آتش الیاف آلی مورد استفاده در کامپوزیت نیز مشخص شده است. روش معمول برای کاهش اشتعال پذیری کامپوزیت، افزودن پرکننده داخلی (مثل تالک، سیلیکا) یا پرکننده فعال حرارتی (مثل اکسیدهای هیدراته[6]) به ماتریس پلیمری است. انواع پرکننده ها مکانیسم تأخیر اشتعال آنها و راندمان آنها زمانی که در مواد کامپوزیتی استفاده می شود شرح داده می شود بعد از آن به اصلاح ساختار شیمیایی پلیمیرهای آلی جهت بهبود مقاومت اشتعال پذیری با تکیه بر مکانیسم های تأخیر اشتعال و خواص برهمکنش شعله در پلیمرهای فسفره، کلره و برمه توضیح داده خواهد شد. برخی روش های گفته شده جهت تأخیر اشتعال صدها سال جهت کاهش اشتعال در پارچه لباس و چوب و اخیراً در پلیمرها و کامپوزیتهای پلیمری کاربرد دارد. دیگر روشها در 10 الی 50 سال گذشته ارائه شده است. چندین روش جدید نیز برای کاهش اشتعالپذیری در حال تکمیل و بهبود است و چشم انداز بزرگی جهت تأخیر اشتعال کامپوزیت ها را پیشنهاد می کنند. دیگر روش های موجود عبارتند از پلیمریزاسیون پیوندی اجزای تأخیردهنده اشتعال به پلیمر آلی و پلیمرهای با ساختار غیر معدنی غیر قابل اشتعال نیز از این روشها است. چرخه اساسی اشتعال کامپوزیتهای پلیمری به صورت شماتیک در شکل 2‑1 نشان داده شده است.
شکل 2‑1: چرخه اشتعال کامپوزیتهای پلیمری در آتش.علامت ضربدر مشخص کننده مراحلی از چرخه است که تاخیر دهنده اشتعال چرخه را بر هم میزند[1]
دمای حاصل از تجزیه وابسته به طبیعت شیمیایی پلیمر و اتمسفر آتش است اما به صورت عمده این دما در محدوده 500-300 درجه سانتی گراد برای بیشتر پلیمرها و الیاف آلی مورد استفاده در کامپوزیت ها می باشد. همانطور که گفته شده گازهای حاصل از تجزیه از درون کامپوزیت به شعله جریان می یابد. در اینجا مواد ناپایدار قابل اشتعال با اکسیژن واکنش می دهد و به مقدار زیاد رادیکال فعال OH و H را تولید می کند. این رادیکال ها نقش مهمی در واکنش های زنجیره ای منجر به تجزیه و سوختن زنجیره ای پلیمرها و دیگر سوخت های آلی بازی می کند. واکنش های پیرولیز در شعله به صورت ساده به وسیله نهاد O2-H2 توصیف می شود:
(2‑1) |
(2‑2) |
واکنش گرمازای اصلی که بیشترین انرژی گرمایی در شعله را تولید می کند عبارتست از:
(2‑3) |
رادیکال های H تولید شده در واکنش(2‑2) و (2‑3) به واکنش(2‑1) برگردانده می شود[7] بنابراین واکنش اشتعال باعث یک فرایند خود انتشار متوالی یا واکنش زنجیره ای شده که تا زمانی که اکسیژن مورد نیاز لازم موجود باشد ادامه خواهد یافت. گرمای تولید شده دمای ناحیه اشتعال را بالا می برد و این عامل باعث افزایش شتاب نرخ تجزیه کامپوزیت خواهد شد. بسیاری از پلیمرها مثل پلی استرها، ونیل استرها و اپوکس ها با مقدار زیادی گازهای قابل اشتعال را آن می کنند که خود عاملی افزایش مقدار سوخت شعله خواهد شد[8]. در این مواد تا زمان تخریب کامل ماتریس پلیمر اشتعال ادامه می یابد. اشتعال پذیری مواد کامپوزیتی به وسیله توقف یا کاهش واکنش های شاخه ای شدن زنجیردر مراحل(2‑1) و (2‑2) در چرخه احتراق کاهش می یابد. تأخیر دهنده های اشتعال پلیمرها به سه روش چرخه احتراق را قطع می کنند:
1- اصلاح فرایند تخریب حرارتی برای کاهش میزان و یا انواع گازهای قابل اشتعال
2- تولید گازهای تجزیه که شعله و آتش را سریعاً سرد می کند[9] . این عمل به وسیله حذف رادیکال های H و OH انجام می گیرد.
3- کاهش دمای مواد به وسیله اصلاح خصوصیات هدایت حرارتی و یا گرمای ویژه (این روش می تواند به تنهایی یا با دیگر روش ها به کار برده شود.)
به صورت کلی اغلب پلیمرهای تأخیر دهنده اشتعال به دو دسته فاز متراکم شونده و فاز گازی فعال تقسیم می شوند. این تقسیم بندی بستگی به این دارد که آیا در آنها مکانیسم تجزیه پلیمر مختل می شود یا احتراق در شعله. زمانی پلیمر در دسته فاز متراکم قرار می گیرد که در حالت جامد یا مذاب باشند. دسته فاز متراکم خود شامل چندین مکانیسم برای تأخیر اشتعال است که عبارتند از:
1- رقیق کردن مقدار ماده آلی قابل اشتعال به وسیله افزودن ذرات پرکننده داخلی.
2- کاهش دمای کامپوزیت به وسیله افزودن پر کننده هایی که به عنوان جاذب حرارتی[10] عمل می کنند.
3- کاهش دما به وسیله افزودن پر کننده هایی که به صورت گرماگیر تجزیه شده و محصولاتی مانند آب یا دیگر محصولات غیر قابل اشتعال با ظرفیت حرارتی ویژه بالا تولید می کنند.
4- کاهش میزان نرخ رهایش حرارت به وسیله بکارگیری پلیمرهایی که توسط واکنشهای گرماگیر تجزیه میشوند.
5- افزایش آروماتیسیته[11] ماتریس پلیمری به منظور اینکه به یک سطح و لایه عایق فضای کربنی[12] تجزیه شود که هدایت حرارتی درون کامپوزیت را کاهش می دهد و انتشار گازهای قابل اشتعال را کاهش دهد.
کامپوزیت های پلیمری که جزء تأخیر دهنده های اشتعال از نوع فاز گاز[13] می باشند، به وسیله ممانعت از واکنش اشتعال عمل میکنند. در نتیجه هم کاهش انتشار شعله و هم بازگشت مقدار حرارت از سوی شعله به ماده را در این نوع مشاهده میشود. مکانیسمهای موجود در نوع فاز گاز که به صورت گسترده جهت تأخیر اشتعال به کار گرفته شده است معمولاً رهایش رادیکال های بر پایه برومین، کلرین و فسفره را خواهند داشت که باعث اختتام واکنش های اشتعال گرمازا از طریق حذف رادیکال های H و OH از شعله خواهند شد. یکی دیگر از مکانیزم های معمول این دسته رهایش بخارات غیر قابل اشتعال برای رقیق کردن غلظت گازهای H و OH در شعله است. همچنین باعث کاهش دما نیز خواهد شد. در حالی که بسیاری از تأخیر دهنده های اشتعال تنها با یکی از مکانیسم های فاز متراکم و یا فاز گاز عمل می کنند، تأخیر دهنده هایی بیشترین تأثیر را دارند که از هر دو مکانیسم فازها در یک زمان واحد استفاده می کنند.
2-1-2تأخیر دهندههای اشتعال برای کامپوزیتها
مواد تأخیر دهنده اشتعال متنوعی برای پلیمرها و کامپوزیت های پلیمری ارائه شده است. در حدود 200-150 آمیزه و ماده مختلف برای استفاده وجود دارد. [2-7]
تأخیر دهندههای اشتعال یکی از بزرگترین گروه از افزودنیهاست که در پلیمرها استفاده می شود. این مواد در حدود 27% از بازار افزودنی پلاستیک را به خود اختصاص داده است. رتبه بعدی متعلق به پایدار کننده حرارتی (6/15%) آنتی اکسیان ها (6/7%) روان کننده ها (6%) و پایدار کننده اشعه ماوراء بنفش (5%) می باشد. مواد تأخیر دهنده اشتعال با پلیمر طی فرایند آلیاژ می شوند اما به صورت شیمیایی با پلیمر واکنش نمی دهند. ترکیب شیمیایی بسیاری از آنها بر اساس عناصر آنتیموان، آلومینیوم، بروم، فسفر، برومین، کلرین است که این مواد تأخیر اشتعال درصد زیادی را تأمین می کنند. به صورت تخمینی در حدود 90% از مواد افزودنی بر اساس این عناصر هستند و به شکل اکسیدهای آنیتموان، آلومینیوم سه آبه و اکسیدهای برون کاربرد دارند. به مقدار کمتری نیز افزودنی هایی شامل باریوم، روی، تین، آهن، مولیبدنیوم یا گوگرد وجود دارند. بسیاری از افزودنی ها شامل نمک های فلزی هیدراته هستند که به صورت گرماگیر در شعله تجزیه می شوند و در نتیجه میزان و نرخ رهایش حرارت کلی پلیمر را کاهش می دهند. برخی دیگر از عناصر افزودنی نیز در هنگام تجزیه بخار آب آزاد می کنند طی فرایند تجزیه و این بخار آب باعث رقیق شدن و کاهش غلظت گازهای قابل اشتعال رهایش شده خواهند شد. کامپوندهای واکنشی نیز با زرین در هنگام فرایند پلیمریزه می شوند و دارای ساختار شبکه ای مولکولی یکپارچه شوند. تأخیر دهنده های واکنشی اشتعال به صورت اساسی بر پایه هالوژن بروم و کلر، فسفره و عناصر معدنی و ملامین هستند. در حال حاضر بروم و کلر، تأخیر دهنده های معمولی هستند زیرا قدرت زیادی در یکباره سرد کردن شعله دارند. کامپوندهای هالوژن به وسیله رهاسازی اتم های برومین و کلرین فعال به درون شعله در برابر اشتعال پذیری مقاومت می کنند. این اتم ها واکنش اکسیداسیون احتراق گازهای اشتعال پذیر را متوقف می کنند. اگرچه در حال حاضر از سوی مقامات دولتی و طرفداران طبیعت تصمیماتی جهت استفاده از تأخیر دهنده های اشتعال غیر هالوژن گرفته شده است (این ترکیبات به طبیعت لطمه وارد می کنند). ترکیبات فسفره یکی دیگر از ترکیبات مؤثر در ارتباط با اشتعال است این ترکیبات میزان گازهای قابل احتراق حاصل از تجزیه را به وسیله افزایش تشکیل ذغال کاهش می دهند. انتخاب تأخیر دهنده اشتعال برای کامپوزیت پلیمری چندین عامل و فاکتور بستگی دارد که شامل هزینه، سازگاری شیمیایی میان تأخیر دهنده اشتعال و پلیمر میزبان دمای تجزیه ماده و وزن. بسیاری از پرکننده های تأخیر دهنده اشتعال خواص مکانیکی پلیمرها را کاهش می دهند. البته می توان به وسیله اصلاح سطح پرکننده این تأثیرات منفی را کاهش داد و بر همکنش میان ذرات و ماتریس پلیمری را بهبود بخشید. برخی مواد پر کننده با وجودی که اشتعال پذیری را کاهش می دهند مقدار دود و دودهای سمی را با تجزیه ماده افزایش می دهند. به خاطر همین دلایل سعی بر این است که ترکیبی از تأخیر دهنده های اشتعال در کامپوزیت های پلیمری استفاده شود تا میزان مقاومت در برابر اشتعال پذیری افزایش یابد و در عین حال تأثیرات مضرب و منفی و مضر روی ویژگی ها و خواص مکانیکی، دود و سمیت به کمترین مقدار ممکن برسد. پرکننده ها عناصر غیر فعال معدنی هستند که به پلیمر طی مراحل پایانی فرایند افزوده می شود تا اشتعال پذیری محصول نهایی کاهش یابد. قطر ذرات پرکننده زیر 10 میکرومتر است و اغلب در محدوده میکرون است. ذرات به زرین مایع آلیاژ می شود و به صورت یکنواخت در آن پراکنده می شود. بیشتر پلیمرها نیاز به مقدار زیادی پرکننده جهت نشان دادن بهبود محسوس در مقاومت اشتعال پذیری شان دارند. مقدار حجمی کمینه معمولاً در حدود 20% و مقدار متوسط در حدود 50% تا 60% است. پرکننده باید با پلیمر سازگار باشد. در غیر این صورت خواص مکانیکی و دوام و بقای محیطی ماده از بین رفته و کاهش یابد. پرکننده ها می توانند اثرات مخرب بر روی خواص بگذارند این اثرات شامل افزایش و سیکوزیتید، کاهش زمان ژل شدگی مذاب پلیمری که باعث مشکل شدن فرایند گردد، می شود. بیشتر پرکننده ها به صورت تدریجی با تحت مجاورت قرار گرفتن رطوبت دچار هیدرولیز شده و از بین می روند و این عامل جهت کاهش خاصیت تأخیر اشتعال آنها خواهد شد. با وجود این مشکلات پرکننده ها اغلب به دلیل هزینه پایین آنها افزودن آسان آنها به پلیمر و قابلیت مقاومت اشتعال پلیمر استفاده می شوند. این نکته قابل اهمیت است که پرکننده ها به ندرت به تنهایی استفاده می شود اما در مقابل به صورت ترکیبی با تأخیر دهنده های اشتعال دیگر (مثل ارگانوهالوژن ها یا ارگانوفسفره ها) برای رسیدن به مقدار زیاد مقاومت در برابر اشتعال استفاده می شود. ما دو نوع پرکننده تأخیر دهنده اشتعال داریم: خنثی و فعال که بر اساس نوع فعالیت مشخص می شود: