بشر با توجه به قوه ی تعقل اعطا شده به او در می یابد که روزی بر خلاف اراده ی خود می میرد. درک این جدایی از عزیزان باعث بروز نوعی اضطراب در او می شود. انسان در طول قرن ها، از راه های گوناگون و بنا بر موقعیت و وضع هستی خود، تلاش می کرده است تا با عشق به خدا، غرقشدن در تجمل، آفرینش هنری و عشق به همنوع خود بر این جدایی غلبه کند. برای بشر اولیه که در غارها زندگی می کرد، پرستش حیوانات ودیگر جاندارن و ارتباط با آنها بهترین راه غلبه بر جدایی بود[1]. با نگاهی به دوره های نخستین در می یابیم که انسان ابتدایی از طبیعت و جهان دریافتی عجیب، اما مشخص دارد؛ در بینش اساطیری او پدیده های طبیعی دارای شعور و اراده اند و از این رو در سرنوشت بشر سهیم و دخیل هستند. این اعتقاد باعث پیوند انسان با جانوارن و دیگر جاندارن می شده، مقام و جایگاه حیوان و جاندارن در نظر او بسیار با ارزش و والا بوده است، بنابراین از آنها نه تنها در زندگی مادی، بلکه در زندگی معنوی نیز سود می جسته، بر رازهای جاودانگی و طبیعت واقف می شد.[2] در پهنه ی آفرینش نیز حیوانات پس از انسان در مرتبه دوم ارزشمندی قرار دارند و نه تنها در اسطوره های ایرانی، بلکه در اسطوره های کشورهای دیگر نیز ارزشند . شاید ریشه ی ارزشمندی آنها به دروه ی کودکی نسل بشر گردد که برای نیازهای روزمره ی زندگی به آنها نیازمند بود. در اوستا نیز بر اثر نفوذ فرهنگ و عقاید آیینی و اساطیری پیش از زرتشت، ستایش جانوران مطرح گردیده است و از میان جانوران ستایش شده در اوستا، پرندگان از جایگاه ویژه ای برخوردارند.[3]
جان فردوسی سرشار از مهر و عاطفه است. او استعداد مهررزی را نه تنها در پهلوانان محبوب خود، بلکه حیوانات و برخی از جاندارن نیز به تصویر کشیده است.[4] در شاهنامه که بازتاب اسطوره ها، زندگی جوامع بدوی و کهن ایرانیان است، حیوانات و سایر جانداران از اهمیت والایی برخوردارند و از ویژگی ها و جایگاه عادی خود خارج می شوند.
با مطالعه ی شاهنامه در می یابیم که فردوسی در کنار پهلوانان نامی از قبیل فریدون، زال، رستم و سیاوش جاندارن و حیواناتی از قبیل
گاوبرمایه، سیمرغ( به عنوان پرنده)، رخش و بهزاد را آروده است. ارتباط آنها در روند داستان به قدری قوی است که آرودن نام هر یک از این پهلوانان، حیوان مرتبط با آن ها را به ذهن تداعی می کند. علت این امر را باید در زندگی جوامع بدوی جست و جو کرد؛ دورانی که حیوانات و جاندارن دیگر در زندگی آنها نقش اساسی دارند و با آنها در ارتباط هستند. فردوسی در شاهنامه که بازتاب اسطوره ها و زندگی جوامع بدوی است، به اصل یگانگی بشر در نسل کودکی خود با حیوان، بی توجه نبوده است، حیوانات در نظر او از جایگاه ویژه ای برخوردارند و دوش به دوش پهلوانان در داستان ظاهر می شوند و با آنها در ارتباط هستند.
1-2 بیان مسأله
در شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسی علاوه بر انسان از جانوران هم نام برده شده است. که این جانوران جزو لاینفک داستانهای شاهنامه میباشند لذا با توجه به تأثیر این جانوران در داستانها و شخصیتها و زندگی قهرمانان شاهنامه به بررسی آنها پرداخته شده است که این جانوران اعم از اسب، فیل، گورهخر، میشو مار که واقعیاند تا سیمرغ و امثال آن که اساطیریاند و اکوان دیو، دیو سپید، اژدها و … که وهمی بهنظر میرسد. (فردوسی، 1374 : 56)
همچنین جانورانی که بهعنوان سمبل ذکر شده اند، از جمله شیر که سمبل دلیری میباشد، در داستان رستم و اسفندیار :
چنین داد پاسخ به اسفندیار که ای شیر دل برهنه نامدار (فردوسی، 1374 : 57)
ویا جانداری همچون دیو در شاهنامه که وهمی به نظر می آید در داستان رستم و اسفندیار از آن نام برده شده است.
زهاماوران دیوزادی ببرد شبستان شاهی مراورا سپرد (فردوسی، 1374)
دکتر منصور رستگار در کتاب اژدها در اساطیر ایوان نوشتهاند: واژه اژدها که در فارسی صورتهایی دیگر چون «اژدها در»، «اژدها»، «اژدهاک» دارد… ماری میباشد عظیم بزرگ با دهان فراخ وگشاده که عرب آن را ثعبان میگوید. این حیوان شگرف مارسان، نگهبان گنج است که در مغازهها، چادرها، در سرچشمه آبها بر سر گنجهاست، همچنین اژدها می تواند رمز محفوظاتی باشد. که مانع از هماهنگی و پیوند متعارف ناخودآگاهی هستند (رستگار فسایی، 1379، ص187).
:
زبان یک نهاد اجتماعی است و در جوامع بشری به عنوان یک ابزار برای برقراری ارتباط به کار میرود، تحوّل بر اساس بنیادهای جامعه، سیاست، مذهب، آداب و اصول و مشاغل می باشد، در دستور زبان هم تحوّل ایجاد میشود، زبان به جامعه وابسته است و به طبع با تحّول که در جامعه رخ میدهد زبان هم تحّول میگیرد و واژگان که افراد در جامعه به کار می برند بیش از هر چیزی دگرگونیهایی اجتماعی را در جامعه باعث میشود.
آشنایی با گویشهای محلّی و منطقه ای یک محدوده سرزمینی از جمله رفسنجان به عنوان یکی از راه های شناخت آداب و رسوم و خلقیّاتی یک قوم و یک گروه محسوب میشود.
گاه با شناخت گویشها، اصطلاحات، ضرب المثلهای یک منطقه نحوه نگرش رفتار اجتماعی آن منطقه به عنوان آداب و رسوم آن خطه خودنمایی میکند.
گویش شناسی یکی از شاخه های علمی زبان شناسی است که هدف آن گردآوری گویشها و توصیف علمی آنها می باشد، گویشها و زبانهای محلی منبع بسیار غنی برای پژوهشهای زبانی، ادبیّات، جامعه شناسی و مردم شناسی و تاریخی می باشند استفاده از دستور و واژگان بسیاری از نکات مبهم و زیان هنگفتی که متوجه تاریخ زبانهای ایران در نتیجه تاریخ زبان فارسی خواهد شد را دریافت.در بررسی زبان شناختی پژوهشگر باید از هر دو علم زبان شناسی و دستور زبان یاری بجوید و به گفته خطیب رهبر دستور زبان فارسی از قاعده هایی که برگرفته از زبان است و درست گفتن و درست نوشتن را در بیان فکر و مطلب به ما می آموزد فراهم آمده است.
فکر و اندیشه در قالبی ریخته می شود که به آن جمله گویند، جمله هم از اجزایی ساخته می شود که کلمه نام دارد و هر کلمه از حرف ترکیب می شود و حرف از صوت که در هر گونه زبانی به شیوه خاص تلفظ می شود.
هدف زبان شناختی یک گونه زبانی نیز بررسی واژگان از نظر ساختار و ساخت شناسی
می باشد. (خطیب رهبر، 1381: 9)
این پژوهش شامل پنج فصل می باشد فصل اوّل کلیّات طرح تحقیق فصل دوم پیشینه تحقیق و فصل سوّم روش تحقیق و فصل چهارم یافته های تحقیق و فصل پنجم نتیجه گیری، پیشنهاد ها و واژه نامه می باشد.
موقعّیت تاریخی، جغرافیایی و طبیعی استان کرمان و شهرستان رفسنجان :
استان کرمان :
در جنوب شرقی ایران واقع شده است و از شمال با استان های خراسان و یزد و از جنوب با استان هرمزگان، از شرق با سیستان و بلوچستان و از غرب با استان فارس همسایه است. مساحت این استان در حدود 175069 کیلومتر مربع و پس از خراسان دومین استان پهناور کشور می باشد که در حدود 11 درصد از خاک ایران را در بر گرفته است.
سابقه سکونت و استقرار انسان در سرزمین کرمان به هزاره چهارم قبل از میلاد می رسد.
این منطقه یکی از قدیمی ترین نواحی ایران به شمار می رود و در گذر زمان گنجینه های فرهنگی و تاریخی گرانبهایی در آن پدید آمد که نمایانگر روند تاریخی، حیات اقتصادی و اجتماعی آن است.
کرمان به روایت تاریخ :
قلعه دختر و قلعه اردشیر از آثار دوران ساسانی در مشرق شهر کنونی کرمان که هنوز خرابه های آن برجاست – گواه بر این است که لااقل در زمان اردشیر بابکان که در همین محل، شهری آباد یا قلعه ای مهم وجود داشته است. مؤلف جغرافیای کرمان، معتقد است که در حدود 220 پیش از میلاد – به هنگام فتح کرمان به دست اردشیر – این محل «گواشیر» نام داشته و مرکز ولایت کرمان بوده ایت. بنابر گفته «هرودت» کرمانیان از ده طایفه پارسی ها می باشد.
در روایات اساطیری آمده که کیخسرو، کرمان و مکران را به رستم بخشید و همچنین نشانه هایی از فرمانروائی «بهمن» بر این خطه می دهند و سپس سخن از حکومت اشکانیان است که اردشیر بلاش اشکانی را شکست داد و بنای گواشیر را در پنج هزار و هفت صد و هفتاد و دو سال بعد از هبوط آدم به طالع میزان بنا نهاد. گویند کرمان آخرین پناهگاه یزدگرد پادشاه ساسانی بوده است و کرمان در زیر سلطه حکومتهای قدرتمند مثل دیلمیان، آل بویه و سلاجقه قرار گرفت. و بعد از انقراض سلسله زند به وسیله آقامحمدخان قاجار و تصرف کرمان ظلمهای بی شمار به مردم کرمان کرد.
گرچه جانشینان او تلاش کردند تا با اعزام حاکمانی مدیر و مدبر همچون «ابراهیم خان ظهیرالدوله» محمد اسماعیل خان لوری «وکیل الملک» به بازسازی کرمان و تحبیت قلب ها بپردازند و با برپایی آثاری چون مجموعه ابراهیم خان و وکیل گذشته ها تا حدودی را به فراموشی بسپارند.
مراکز تاریخی و باستانی :
مدرسه گنجعلیخان، مدرسه حیاتی، مدرسه شفیعّیه، مدرسه ابراهیم خان، مقبره خواجه اتابک، گنبد جبلیه، گنبد سبز، گنبد مشتاقیه، باغ شاهزاده ماهان، چهارسوق گنجعلی خان، میدان گنجعلی خان، یخدان مؤیدی، حمام گنجعلی خان و کاروانسرای وکیل، کاروانسرای حاج آقا علی، تخت درگاه قلی بیگ، مسجد امام، مسجد پامنار، ارگ بم و … می باشد.
ویژگی های فرهنگی کرمان :
فرهنگ زرتشتی، اعیاد مذهبی، جشن سده، جشن مهرگان، مهمان نوازی، توجه به اعتقادات و باورهای مذهبی و پای بندی به مراسم ملّی و سنتّی می باشد.
از مهمترین صنایع دستی کرمان : قالی، پته، قلم زنی مس و چاقوسازی نام برد.
استان کرمان شامل شهرستان های زیادی است که از جمله شهرستان رفسنجان که به ذکر آن می پردازم :
رفسنجان :
سرزمین مردان و زنان پرتلاش و انسان های سخت کوش و متفکری است که در بستری از سختی ها و مشکلات کویر، دیاری آفریده و سرزمینی را پی ریخته اند که به خطه طلای سبز معروف گردیده است. زندگی این مردم با کار و سازندگی عجین شده و ادامه حیات خود را در این معبر مقدس جستجو می کنند.
رفسنجان با وسعت 10678 کیلومتر مربع و حدود 300000 نفر جمعیت در جنوب شرق ایران و در شمال غربی استان کرمان قرار دارد و از شمال به استان یزد و از جنوب به شهرستان های بردسیر و سیرجان و از غرب به شهرستان شهربابک و از شرق به زرند و کرمان محدود
می شود و دارای 6 شهر : رفسنجان، کشکوئیه، انار، امین شهر، سرچشمه، بهرمان، نوق و فردوس می باشد.
رفسنجان به دلیل مجاورت با کویر از جمله مناطق نیمه خشک و کم باران به شمار می رود. تابستان های آن گرم و زمستان هایش سرد و خشک است.
تاریخچه رفسنجان :
رفسنجان شهری در آغوش کویر :
رفسنجان با تاریخی ریشه دار و قدمتی چند هزار ساله، همچون نگینی گرانبها بر دل کویر ایران می درخشد روایت تلاش و جدال دائمی مردم این ناحیه در طول تاریخ برای غلبه بر طبیعت ناسازگار این دیار، اسطوره ای است که باید به واقعیت پیوسته و به همین جهت رفسنجان کانونی پرجاذبه برای به وجود آمدن الگوهای مناسب مذهبی، فرهنگی و اجتماعی و فعالیت های صنعتی، معدنی، کشاورزی و تجاری بوده است.
رفسنجان شهری است از به هم پیوستن مجموعه روستاهای بهرام آباد، سعادت آباد، ده شیخ، عباس آباد، رحمت آباد، مؤمن آباد، کمال آباد و علی آباد تشکیل شده است.
به موجب یک نظر واژه رفسنجان معرب واژه رفسنگان است این تعبیر «رفسن» به معنی مس و «کان» به معنی معدن آمده است به طور کلی یعنی محلی که معدن مس وجود دارد. که پس از حمله اعراب به مرور تبدیل به رفسنجان شده است. بنا به نقل عامیانه ای نیز این محل ابتدا «سنجان» نام داشته و بر اثر سیل تخریب شده است و به آن رفت سنجان و به مرور زمان رفسنجان گفته شده است.
جاذبه های تاریخی :
گرچه این دیار بارها توسط جهان گشایانی مثل تیمور، ازبک و دیگر اقوام مرز گریز تحت سلطه در آمده و غارت شده اما رونق این شهرستان باعث گردیده که در گوشه و کنار این دیار آثار و ابنیه تاریخی وجود داشته باشد. مثل قلعه ها، کوشکها، کاروانسراها، تیمچه، بازارها، آب انبارها، حمام ها، قیصریه رفسنجان، مراکز فرهنگی مذهبی، کاروانسرای کبوتر خان، خانه حاج آقا علی یا بزرگترین خانه خشتی جهان و آب انبار حاج آقا علی می توان اشاره کرد. علاوه بر موارد فوق شرایط اقلیمی، معادن عظیم مس سرچشمه که طبیعت این دیار به ارمغان آورده است می توان اشاره کرد.
جاذبه های طبیعی :
علاوه بر موارد فوق شرایط اقلیمی، معادن عظیم مس سرچشمه، بزرگترین جنگل مصنوعی جهان (باغات 120 هزار هکتاری پسته) و ییلاقاتی چون سرچشمه داوران، دره در، راویز و خنامان نیز از جاذبه های طبیعت این منطقه است : بام رفسنجان، آبشار لولی کش، آب گرم ده ظهیر، رودخانه شاهزاده عباس، آب جوشان راویز و پدیده طبیعی چاه دریا نیز از اماکنی است که طبیعت برای مردم به ارمغان آورده است.
محصولات کشاورزی رفسنجان پسته است.
ارتفاعات نوق و داوران، کوههای معدن سرچشمه، کوه کمر و کوه سبز پوشان می باشد.
فرهنگ، آداب و رسوم، سنّت ها و مردم شناسی رفسنجان :
آداب و رسوم و عقاید و عادات اقوام و ملل بیانگر تفکر و خصوصیات آنهاست و از این طریق می توان روحیّه، متعلقات و خلقیّات خاص هر ملّت را دریافت.
منظور از فرهنگ مردم، دانستنی های توده مردم است که در قالب افسانه ها، قصه ها، لطیفه ها، ضرب المثل ها، معماها، ترانه ها، دعاها، نفرینها، قسمها، کنایات و … در یک منطقه رواج دارد.
فرهنگ مردم هر منطقه، طی سالیان متمادی با لهجه و طرز تفکر و محیط زندگی مردم آمیخته شده و در نتیجه موجب تفاوت هایی میان مردم مختلف شده است.
از جمله مشخصه های مردم رفسنجان، پای بندی آنها به آداب و رسوم و سنّت های ملّی مذهبی است تا آنجا که برخی از رسوم نظیر جشن سده، در کرمان و رفسنجان هنوز با شکوه برگزار می شود و همچنین مراسمی چون عید نوروز، چهارشنبه سوری، سیزده به در، خانه تکانی، تهیه سبزه و … همراه با آداب و رسوم خاصی مانند پختن سمنو، کماچ سهن (سن) و سایر خوراکی ها به گونه ای با شکوه برگزار می شود.
سایر مراسم مانند شب چله، شب شیشه و برخی جشن های ملّی و سنّتی دیگر نیز مورد توجه و احترام مردم رفسنجان است. روحیّه مردم رفسنجان متأثر از فرهنگ این جامعه است.
رفسنجانی ها صبور، قانع، فعال ، امین ومهمان نوازند و در رفسنجان به نسبت جمعیت خود مراسم سوگواری وارادت به خاندان آن عصمت و طهارت(ع) بیشتر ازجاهای دیگر برگزار
می شود.
انداختن سفره های نذری مختلف توسط زنان، اعتقاداتی چون تهیه ی چهل بسم الله در روز شهادت مولای متقیان، چهل منبر و روشن کردن شمع تهیه وخیرات وانواع خوراکی ها مثل روغن جوشی، حلوا، ابرام خانی(شله زرد)، ابگوشت امام حسینی، خیرات گوشت گوسفند و .. از سایر سنت های موجود در این دیار است.
در گذشته بازی هایی وجود داشت که امروز جز در برخی از روستاها آن هم به ندرت نمیتوان یافت مانند (اتلک تی تتلک)(سنگ شیشو)(گلپوچ) قایم موشک، شتر سواری و …. که هنوز هم در رفسنجان رواج دارد.
لازم به ذکر است که رفسنجانی ها گاه از اصطلاح چاق شدن به معنای درمان شدن و بهبود بیماری استفاده می کنند.
رفسنجانی ها در مورد سن و سال بر این باورند که بیست (نیست) چل (ول) پنجاه(ورجا) شصت(نشست) هفتاد(اوفتاد) نود (کنج لحد)
و نان های سنّتی که هنوز پخت می شود توسط زنان زحمتکش رفسنجانی مثل نون ارزن، نون بربری، فطیر(پتیر)، جو) کوپو، کورنو، پرزده، روغنی، شاطرو، شیری، تیری، ذرت و غذاهای سنتی مثل اماچو (شولی)، اماچو مکو، چغوت بریزو، پختو، تاس کباب، قاتق بابونه، گورماس، اماچو هوریشو، شامی، کشک کله جوش، فسنجان با پسته، اشکنه، آب دوغ خیار و خرما بریزو.
از جمله مساجد دیدنی این شهر مسجد جمعه( جامع) حاج شریف است که با سبک معماری بدیعی ساخته شده است.
مسجدابوالفضل انار و مسجد تاج آباد که از دوره صفویه بر جامانده از اهمیّت خاصی برخوردار است.
مراسم خواستگاری و ازدواج نیز در این شهر با شکوه خاصی برگزار می شود از مراسم خواستگاری تا بله برون تا جشن نامزدی و جشن عروسی مورد توجّه است که بزرگترها و ریش سفیدان فامیل با خانواده مرد به خواستگاری دختر مورد نظر می روند و البتّه با کله قند و نقل و شیرینی و گل و مراسم بعد مراسم بله برون است که خرج بله برون با خانواده دختر می باشد که خانواده داماد با فامیل های خود هدایایی را که شامل قرآن، چادر سفید، شیرینی، کله قند، کیک، کفش، نبات و سرویس طلا می باشد به طریقه خاصی در سینی ها یا به طریق امروزی در ظرف های مخصوص می گذارند و به خانواده عروس می برند و جشن می گیرند و خانواده داماد وقتی که کفش عروس را هدیه می دهند باید پول در کفش عروس بگذارند و عروس کفش ها را بپوشد و مراسم های بعدی عقد و عروسی است که برگزار می شود.
نمونه ای از دو بیتی عامیانه رفسنجانی :
غریبی سخ مرا دل گیر داره فلک ور گردنم زنجیر داره
فلک از گردنم زنجیر وردار که غربت خاک دامنگیر داره
همچنین :
سر کوه بلند فریاد کردم امیرالمومنین را یاد کردم
امیرالمومنین ای شاه مردون که رو ور قبله ی حاجات کردم
و دوبیتی هایی مثل:
دو چشمونم به دراومد به یکبار زبس که گریه کردم از غم یار
بده دستمال ببندم روی چشمم که شاید چاق بشه از بوی دسمال
نمونه ای از لالایی :
لالالالا گلم باشی بخوابی از سرم واشی
لالایی ات می کنم با دس پیری که دس ننوی پیر بگیری
لالایی ات می کنم خوت نمی یاد بزرگت می کنم یادت نمیاد
نمونه ای از باورهای قدیمی رفسنجان :
اگر کف دست انسان بخارد پولدار می شود.
اگر در فنجان چای یک پر چای روی فنجان آمد ، مهمان می رسد.
شب شیشه زائو که به شب شیشه معروف است ، شیشه ای را بالای بام می گذارند . عده ای هم از بستگان شب زنده داری می کنند تا از آمدن جن و شیشه جلوگیری کنند.
اگر گوشت همدگه رو بخورن استخون همدگه رو لرد نمی دازن.
نمونه ای از ضرب المثل های رفسنجانی :
آب از کنج ناخونش نمی چکه : کنایه از خسیس بودن است.
(ترش بالا) چلو صافی به آفتابه میگه دو کتو : کنایه از شخص پر عیب که عیب دیگران را
می گوید.
خونه همسایه کماچه به ما چه : کنایه از دخالت نکردن در کار دیگران
نانش را بگیر جانش را نگیر
دیوار حاشا بلند است
1-1- بیان مساله
در این رساله بررسی زبان شناختی لهجه رفسنجان مورد بحث است و مساله اصلی جمع آوری لهجه ها و گونه های زبانی است که ویژگی زبانی مورد توجّه است، در این مورد زبان شناختی، کارکرد زبان مهّم است، مهّم نیست که ما زبان را چگونه تعریف کنیم، آن چه مهّم است این است که ما طبیعت زبان را بشناسیم و چگونگی کار آن را دریابیم. زبان وقتی از قوّه به فعل درمی آید یا به صورت گفتار است.و یا به صورت نوشتار اگر به صورت گفتار باشد مادّه اولیّه که درآن به کار برده میشود صداست یعنی ارتعاش هوا و جابجا شدن انرژی، اگر به صورت نوشتار باشد مادّه اولیّه آن نشانه هایی است دیداری که آن هم متعلق به زبان فیزیکی بیرون است.همه زبانهای جهان برای گفتگو درباره دنیای بیرون از انرژی صوتی استفاده می کنند از این لحاظ همه زبانها یکسان هستند، ولی نوع رابطه ای که بین امواج انرژی صوتی و وقایع بیرون برقرار می کنند متفاوت است. از اینجاست که زبانهای متفاوت به وجود آمده است پس مجموعه این الگوهای صوتی و وقایع دنیای بیرون زبان نامیده می شود. و زبان نوعی رفتار انسانی است که دارای طرح است و زبان فارسی یک گونه یک دست است و یکسان نیست بلکه یک مفهوم کلی است و از اجتماع گونه های بیشماری ترکیب شده است این گونه ها همه دارای یک هسته مشترک هستند ولی در پاره ای خصوصیات مربوط به دستور و واژگان و ساختمان صوتی با هم اختلاف دارند پس باید گفت هر زبانی گونه هایی دارد در این بررسی که زبان شناختی و گونه زبانی مورد بحث است. ابتدا باید ویژگی جمله ها ،واژگان، اقسام و اجزا و ساختار آنها ونیز مختصات واژه ها و ساختمان و اجزا و انواع و نقشهای آنان و همچنین مشخصات واج ها و دگرگونیهایشان از جهات مختلف مورد بررسی قرار گیرد.
بررسی مربوط به موارد بالا بر عهده دستور زبان است. پس هم دستور زبان در بحث زبان شناسی و هم زبان شناسی در مباحث دستوری وارد میشود و بحث درمورد دستور یک زبان بی توجّه به اصول و مبانی زبان شناسی به همان اندازه ناقص می ماند که بحث درباره یک زبان از دیدگاه زبان شناسی بدون توجه به قواعد دستوری آن زبان. در این رساله منظور از تحقیق شناخت لهجه و گونه زبان مردم رفسنجان است. که شامل بررسی آوا شناسی ، واج شناسی، بررسی واژگان (صرف و نحو ) می باشد.
برای شناخت بیشتر از جهت گونه زبانی به تعریف مواردذكر شده در بررسی گونه زبانی
می پردازیم:
آوا شناسی (صوت شناسی):
آوا : لرزش تار آوا احساس شود مانند ب و نوشتن صداهای یک زبان یا یک گویش به گونه ای که نمود دارد درست تلفّظ آنها باشد.(کلباسی ،1373 : ص57)
واج شناسی : واج کوجکترین واحد سخن است که تنها صوت دارد اما معنا ندارد ولی سبب تمایز معنایی می شود مانند سر و سیر (وحیدیان کامیار، 1389، ص 7 )
واژگان : مجموعه واژه های یک زبان یا گویش
صرف: ساخت شناسی( ساختمان واژه ها، اسم و حالات اسم و صفت ، ضمیر و قید، حرف ، صوت، و فعل و انواع و ویژگیها و کاربرد آنها )
نحو : ساختار جمله و ویژگیهای آن( همان : ص 37 )
پس پژوهشگر باید از هر دو علم زبان شناسی و دستور زبان بهره بگیرد.
فرهنگستان سوم زبان و ادب فارسی با تشکیلگروههای متعدد واژهگزینی تلاشکردهاست در حوزۀ زبان علم، واژهسازی کند. در این مدت تعداد واژههای مصوب برخی از گروههای تخصصی از مرز هزار واژه فراتر رفت و تدوین فرهنگهای موضوعی واژههای مصوب در حوزههای مختلف ضروری مینمود. از این رو، گروههای واژهگزینی، فرهنگهای موضوعی را با عنوان هزار واژه تدوین، و به جامعۀ علمی عرضهکرد. فرهنگستان، در برابر برخی واژههای بیگانه با پذیرفتن لفظ بیگانه، یک برابر نهاد ِفارسی در کنار آن به تصویب رساند، به این امید که این معادل فارسی بهتدریج جای لفظ بیگانه را بگیرد. در این پژوهش تلاش خواهدشد ساخت صرفی واژههای مصوب فرهنگستان درحوزۀ علوم نظامی بررسی گردد. با مشخص شدن فرایند واژهسازی یا واژهگزینی زبان فارسی در گذشته، میتوان راه را برای واژه سازی مناسب در زمان حال، و برطرف کردن نیازهای زبان دربارۀ واژگان جدید برای جلوگیری از ورود واژگان بیگانه آمادهکرد. با آگاهی از
پیشینۀ واژگان نظامی و نحوۀ تغییر آن ها میتوان آیندۀ واژگان فعلی و اقبال مردم به واژگان نوساز نظامی را پیشگویی نمود.
١-2- بیان مسئله
واژهسازی از رهگذر ترکیبو اشتقاق میتواند در راستای حفظ زبان فارسی و همگام نمودن آن با جریان پرسرعت تغییرات علمی، اجتماعی، صنعتی و حتی فرهنگی جامعه مؤثر باشد. ترکیب و اشتقاق، دو راه اصلی واژهسازی در زبان هستند که از نظر معنایی قواعد ویژهای دارند. درترکیب، دو یا چند واژه به هم میپیوندند و واژۀ مرکب میسازند. در اشتقاق، واژۀ جدید از طریق وندافزایی ساخته میشود. مواجهۀ زبان فارسی با فرهنگ و تمدن جدید آن را با مشکلی بزرگ رو به رو ساختهاست که آن بیانِ مفاهیم علمی و فنی و فرهنگی جدید است. جوامعی که خود در کارِ خلق این فرهنگ بودند، طبیعتاً فرصت آن را داشتند تا زبان علمی هم پدید آورند. اما فارسی زبانان هنگامی با این فرهنگ مواجه شدند که علم نوین، عرصه را در نوردیدهبود و تعدادی از واژههای بیگانه، به زبان فارسی وارد شدند و بنابراین فرهنگستان زبان و ادب فارسی به معادل سازی دستزد. بروز تغییرات و تحولات هر جامعه در ابعاد گوناگون اجتماعی، سیاسی، علمی، فنی، فرهنگی و نظامی مستلزم ایجاد دگرگونی در سطح واژگان زبان است. یکی از حوزههای بسیار مهم که در سالیان اخیر مورد هجوم واژههای بیگانه بوده حوزۀ نظامی است. گروههای واژهگزینی تا سال 1392به 61 گروه رسید، در حال حاضر گروههای تخصصی در شش حوزه، به امر گردآوری واژههای بیگانۀ حوزۀ تخصصی خود و معادلیابی آن ها، مطابق با اصول و ضوابط فرهنگستان میپردازند. اعضای این گروهها را افرادی متخصص از فرهنگستان های علوم، علوم پزشکی، هنر و استادان برجستۀ دانشگاهها و صاحبنظران تشکیل میدهند.
فرهنگستان زبان و ادب فارسی، با تشکیل گروههای تخصصی واژهگزینی، که یکی از فعالترین گروههای واژهگزینی فرهنگستان است به طور مستمر و با روندی منظم دست اندرکار ساخت، باز آفرینی و تصویب واژهها و اصطلاحات تخصصی بودهاست که تا آغاز سال1390 بیش از 1280 واژه و اصطلاح تخصصی را در حوزههای فنون علوم نظامی تولیدکرده و به تصویب شورای عالی فرهنگستان رساندهاست. ازاین رو محقق در صدد برآمدهاست که ساخت صرفی واژههای مصوب فرهنگستان را در علوم نظامی براساس فرایندهای واژهگزینی، در زبان فارسی مورد بررسی قرار دهد.
به نام نقش بند صفحه ی خاک عذار افروز مهرویان افلاک
یکی از مفاخر بزرگ کرمان و حتی ایران، ملک الفضلاء و افضل الشعراء، نخلبند دیوان نکته دانی افضل الدین خواجوی کرمانی با همه ی عظمت و بزرگی که دارد و شاعران بزرگی همچون حافظ از معلومات وی بهره ها برده و از اشعار او استقبال نموده اند و حتی حافظ در شعری که منسوب به اوست در مورد خواجو چنین گفته است:
استاد غزل سعدی است نزد همه کس اما دارد سخن حافظ طرز سخن خواجو
با این حال باز هم خواجو مورد توجه چندانی قرار نگرفته و مورد بی مهری واقع گردیده است که شاید یکی از دلایل این مسئله موقعیت زمانی خواجوست که درست در زمانی مابین دو شاعر بزرگ و بلندآوازه ی شیراز یعنی شیخ اجل سعدی و حضرت حافظ قرار گرفته است که این مسئله باعث کمرنگ تر جلوه کردن خواجو شده است و مسئله ی دیگر مربوط به خمسه نویسی وی می باشد. چنانکه می دانیم بعد از نظامی نخستین کسی که به کار خمسه پرداخته است امیرخسرو دهلوی است و بعد از او خواجو به این امر پرداخته است و شاید بعضیها فکر می کنند که خمسه ی خواجو تقلیدی از خمسه ی نظامی است و همین امر نیز باعث شده که خواجو در خمسه نویسی نیز به نحوی در سایه ی نظامی قرار گرفته و این آثار به غایت زیبا و ارزشمند تحت سیطره ی خمسه ی نظامی کمرنگ جلوه می نماید. خواجو درست است که به خمسه ی نظامی نظر داشته و آن را خوانده و از آن درس و الهام گرفته که این خود یک امر طبیعی است و خود خواجو نیز چند جا با احترام از نظامی یاد کرده است.
گرچه سخن پرور نامی توئی معتقد نظم نظامی توئی
درگذر از مخزن اسرار او بر گذر از جدول پرگار او
خازن مخزن دل دانای توست محرم اسرار خرد رأی توست
ولی می بینیم که ضمن محترم شمردن نظامی از دل دانا و خرد والای خویش نیز مدد می خواهد و بر این اساس است که مقید نبوده است که از هر پنج مثنوی نظامی حتی به صورت ظاهر پیروی کند مثلاً گوهرنامه که بر وزن خسرو و شیرین است بکل از سیاق مثنوی نظامی خارج است و همچنین همای و همایون که بر وزن اسکندرنامه است کاملاً موضوعی دیگر را دنبال می کند. جز دو مثنوی او، یکی روضه الانوار که در وزن سبک و سیاق مخزن الاسرار سروده شده و دیگری گل و نوروز که در وزن و سبک و سیاق خسرو و شیرین است. سایر مثنویات خواجو بازگوکننده ی مطالب دیگری است.
به هر حال به خاطر این مسائل که بازگوشد خواجوی بزرگ آن چنان که واقعاً لایق اوست در بین مردم فروغ چندانی ندارد.
بنابراین بنده ی حقیر به خاطر داشتن عِرق ملی و علاقه ی زیاد به خواجو پس از مشورت با استاد راهنمای خویش جناب آقای دکتر اسفندیار پور تصمیم بر این گرفتیم که موضوع پایان نامه ی خویش را صناعات بدیعی در مثنویهای خواجوی کرمانی قرار دهم تا کسانیکه مثنویهای خواجو را می خوانند به زیباییهای این مثنویها به علت به کار رفتن این صنایع زیبا در آنها بیشتر پی ببرند و از خواندن آنها لذت بیشتری
ببرند و دیگر اینکه اگر کسانی با این صنایع در مثنویهای خواجو با ابهاماتی مواجه می شوند حقیر بتوانم در حد بضاعت کم خویش آنها را یاری نموده و بر تجارب آنها بیافزایم.
نخلبند نخلهای سربلند
ابوالعطا کمال الدین محمود بن علی بن محمود متخلص به خواجو از شعرای بزرگ و بلند آوازه ی قرن هشتم است که از آغاز شاعری، سخن او ممورد توجه بزرگان شعر و ادب بوده است. دولتشاه سمرقندی او را « ملک الفضلاء» خوانده و می نویسد که: « از بزرگ زادگان کرمان بوده و صاحب فضل و خوشگوی است و سخن او را فاضلان و بزرگان در فصاحت و بلاغت بی نظیر می دانند و او را نخل بند شعرا می نامند».
ملاعبدالنبی فخر الزمانی قزوینی در تذکره ی میخانه وی را « نخلبند دیوان نکته دانی افضل الدین خواجوی کرمانی» می نامد و می نویسد که: از اکثر کتب معتبر چنان بنظر این محقر رسیده که پدر او یکی از اکابر کرمان بوده و نام فرزند خود افضل الدین نموده ولیکن بر سبیل اشفاق و مهربانی، والدین او را خواجو می خواندند».
ولادت
خواجو به موجب گفته ی خود در مثنوی گل و نوروز به سال 689هجری قمری در کرمان چشم به جهان گشود.
تخلص
در مورد تخلص خواجو، استاد سعید نفیس می نویسد « در زبانهای فارسی قدیم « واو » در آخر کلمات علامت تصغیر بود و در آخر اسامی اشخاص در مقام انس و مهربانی به کار می رفته است و این نکته هنوز در فارس و کرمان متداول است و حتی در مقام اشاره ی نزدیک و معلوم به کار می برند. در این صورت واضح است که کلمه « خواجو » مصغریست در مقام ملاطفت از کلمه ی « خواجه » و شاید چنانکه بعضی حدس زده اند این نام را در طفولیت محبین خواجو بدو داده اند و به همین نام در میان خانواده و آشنایان معروف بوده و پس از آنکه به شاعری آغاز کرده به پاس خاطر روزگار کودکی این تخلص را اختیار کرده باشد.»
مسافرتهای خواجو
خواجو از روزگار خردی در اندیشه ی شاعر بوده است، چه در روضه الانوار می گوید که هنگام طفولیت خوابی دیده است و در خواب به او نوید داده شده است که از سخنوران بزرگ خواهد شد و در پی همین خواست، پس از کسب علوم متداول آن زمان با اشتیاق تمام راهی سفر می گردد. سیر و سیاحتهای خواجو و مسافرتهای دور و دراز او بیشتر به دو علت صورت گرفته است، نخست کسب دانش و اطلاعات زمان خویش و استفاده از محضر علمای آن عصر که بطور پراکنده در شهرهای مختلف سکونت داشته اند و این مرسوم بوده است که طالبین علم برای کسب فیض و اندوختن دانش راهی سفر می شده اند، نگاهی به سرگذشت بزرگان علم و ادب نشان می دهد که مسافرتهای خواجو چندان غیر عادی نیست.
دوم پیدا کردن محل انسی که معمولاً در آن روزگار دربار پادشاهان قدرتمند بیشتر مد نظر شعرایی چون خواجو بوده است که هم از نظر مادی آنها را تأمین کنند و هم نشر آثار و افکار آنها را تضمین نمایند تا بتوانند با خیال راحت به خلق آثار خود بپردازند.
خواجو پس از آموختن علوم مقدماتی و کسب فضایل در کرمان زادگاه خویش به سیر و سیاحت می پردازد و با اشتیاق تمام راهی سفر می گردد، اگرچه می دانسته است که هر سفری را خطری در رهست ولی این را هم می دانسته که خطر و بزرگی را در سفر بهتر می توان به دست آورد.
پس از سیر و سیاحت در شهرهای مهم ایران مانند اصفهان و شیراز، تبریز و کازرون از راه بین النهرین به عربستان می رود و پس از زیارت کعبه به بغداد بازمی گردد.
سفرهای زمینی و دوره ی جوانی خواجو با هدف بوده است که از دنیا چه چیز می تواند بگیرد؟ چه آموختنی و چه اندوختنی. ولی در سفرهای روحانی او دوره ی پیری در این فکر بوده است که به ابناء بشر چه می تواند بدهد، یعنی خواجویی که در آغاز در پی مستفیض و مستفید شدن بوده است در آخر در پی فیض بخشی و بهره رساندن است.
به هر صورت سفرهای دوره ی جوانی و میانسالی خواجو به هر علت، که بوده باشد سفرهایی نتیجه بخش و پربار بوده است چه، پس از دیدن چهار حدّ ملک و ملک بقول ناصر خسرو « جهاندیده و دانش افروخته- سفر کرده و صحبت آموخته» به شیراز باز می گردد و در این شهر رحل اقامت می افکند و تا پایان زندگی در شیراز باز می ماند و از وجود فیض بخش او طالبان علم بهره می جویند.
شعر و ادب پارسی از دیر باز با صور خیال در آمیخته و آشنا بوده است. صور بلاغی شامل تشبیه ، استعاره، مجاز و کنایه است و بیش از هزار سال است که شاعران فارسی زبان را در شعر، با خود ، آشنا و مأنوس ساخته است. در همهی سبکهای شعر کهن و معاصر، بسامد بالای کاربرد صور خیال را میتوان مشاهده نمود.
در سبک دورهی بازگشت که تتبّع و تقلیدی است از شعرای سبک عراقی و خراسانی ، ساختار صور بلاغی چه از دیدگاه لفظ و ساختار ظاهر ترکیبات و جملات و چه از نظر معنا و مسایل بیانی صور بلاغی ، از هر دو جهت ، شعر دورهی بازگشت، نظر به سبک عراقی و خراسانی دارد.
وصال شیرازی که از شاعران دورهی بازگشت است و از شاعران بزرگ دورهی نخست بازگشت ادبی محسوب میشود، در حوزهی صور بلاغی ، توانمند و صاحب هنر، ظاهر شده و به راستی که در همهی حوزه های صور خیال به ویژه انواع تشبیه و استعاره، سرآمد شاعران زمان خود بوده است. پژوهش در مسائل بیانی و صور بلاغی دیوان اشعار او ما را به تواناییهای او در آفرینش و پردازش انواع صور خیال آگاه میکند. مقایسهی بیانی شعر وصال شیرازی با معاصران وی، توانایی بلامنازع وی را در هنر شاعری و بکارگیری فنون بلاغت توسط وی را بر هر پژوهنده ای محرز و قطعی جلوه میدهد.
در این پایان نامه هریک از مباحث صور خیال در دیوان وصال شیرازی از تشبیه، استعاره ، مجاز و کنایه در بخشهای جداگانه با ارائه شواهدی از اشعار وی ، پژوهش شده و مسائل بیانی اشعار وصال را به گونه ای مبسوط در ابعاد مختلف باز نموده و ارائه شده است. این پژوهش نمونه ای نسبتاً کامل از مسائل بلاغت و صور خیال را در شعر دورهی بازگشت به خواننده با ارائه شواهدی از اشعار وصال شیرازی ارائه میدهد.
واژگان کلیدی: وصال شیرازی ،دیوان اشعار،صور بلاغی، تشبیه، استعاره، مجاز، کنایه
فهرست مطالب
عنوان صفحه
الف)بیان مسأله. 12
ب)اهمیّت و ضرورت تحقیق.. 13
د)اهداف تحقیق.. 14
الف: اهداف کلّی.. 14
ب: اهداف اختصاصی.. 14
ﻫ)پیشینه تحقیق.. 15
و)روش پژوهش… 16
ز)تحقیق توصیفی تحلیلی.. 17
ح)نوع مطالعه «روشها و ابزار های گرد آوری اطلاعات». 17
ط) اسناد عمدهی مورد استفاده در این تحقیق: 18
ی) ابزار گردآوری اطلاعات: 18
ک)محدودیتها و موانع. 18
تعاریف و کلیّات.. 20
1-1درباره وصال شیرازی و شعرش… 20
1-2 وصال و سبک بازگشت : 21
1-3وصال و شاعران سبک خراسانی و عراقی: 22
1-4 مختصری در موردعلم بیان. 26
1-5وصال و موسیقی شعر. 27
. 31
2-1-1 تشبیه. 32
2-1-1 حسی و عقلی بودن طرفین تشبیه. 32
2-1-2 محسوس به محسوس: 33
2-1-3 معقول به معقول. 39
2-1-4 محسوس به معقول. 41
2-1-5 معقول به محسوس: 43
2-1-6تشبیه خیالی و وهمی: 52
2-1-1-2تشبیه به اعتبار مفرد و مرکب بودن طرفین: 53
2-1-1-2-1 تشبیه مفردمقید به مفرد مقید. 53
2-1-1-2-2 تشبیه مفردغیر مقیدبه مفرد غیر مقید. 57
2-1-1-2-3تشبیه مفرد مقید به مفرد غیر مقید. 62
2-1-1-2- 4 تشبیه مفرد غیر مقید به مفرد مقید. 65
2-1-1-2-5 تشبیه مفرد به مرکب.. 67
2-1-1-2-6 تشبیه مرکب به مفرد. 68
2-1-1-2-7 تشبیه مرکب به مرکب.. 69
2-1-1-2-8 تشبیه مرکب به مرکب مرسل.. 86
. 88
2-1-1-3-1 استخـدام (وجه شبه دوگانه ) 89
2-1-1-3-2تشبیه جمع. 89
2-1-1-3-3 تشبیه مفروق. 92
2-1-1-3-4 تشبیه مجمل.. 95
2-1-1-3-5 تشبیه مؤکد ومرسل.. 96
2-1-1-3-6 تشبیه مشروط و تفضیل.. 98
2-1-1-3-7 تشبیه ملفوف.. 98
2-1-1-3-8 تشبیه تفضیل.. 99
2-1-1-3-9 تشبیه مضمر. 101
2-1-1-3-10 تشبیه تمثیل.. 102
2-1-1-3-11 اضافه تشبیهی.. 102
. 118
2-2-1 استعاره 119
2-2-1-1 استعاره مصرحه مجرده 119
2-2-1-2 استعارۀ مصرّحۀ مرشحه. 123
2-2-1-3 استعارۀ مصّرحۀ مطلقه. 127
2-2-1-4 استعارۀ مکنیۀ تخییلیّه (تشخیص)………………………………………………………………………………………128
2-2-1-5 استعاره مصرّحۀ تبعیّه. 137
2-2-1-6 اضافۀ استعاری.. 138
2-2-1-7 استعاره تمثیلیّه. 140
: 141
2-3-1 کنایه. 142
2-3-1-1 اقسام كنایه به لحاظ مكنیّ عنه……………………………………………………………………………………………………..142
2-3-1-2 انواع کنایه به لحاظ واضح بودن و مخفی بودن: 143
2-3-1-2-1ایماء 143
2-3-1-2-2تلویح. 143
2-3-1-2-3تعریض… 144
. 149
2-4-1- مجاز 150
2-4-1-1 مجاز به علاقۀ جزء و كل. 150
2-4-1-2 مجاز به علاقه حال و محلّ……………………………………………………………………………………………………………..151
2-4-1-3 مجاز به علاقه ظرف و مظروف……………………………………………………………………………………………………….152
2-4-1-4 مجاز به علاقه آمر و مأمور ……………………………………………………………………………………………………………153
2-4-1-5 مجاز به علاقه ما كان…………………………………………………………………………………………………………………….153
2-4-1-7 مجاز به علاقه سبب و مسبب……………………………………………………………………………………………………….153
2-4-1-8 مجاز به علاقه بدلیّت…………………………………………………………………………………………………………………..154
2-4-1-9 مجاز به علاقه تضاد……………………………………………………………………………………………………………………….154
2-4-1-10مجاز به علاقه مادیّت…………………………………………………………………………………………………………………….154
2-4-1-11 مجاز به علاقه قوم و خویشی……………………………………………………………………………………………………….154
2-4-1-12 مجاز به علاقه آلیّه……………………………………………………………………………………………………………………..155
2-4-1-13 مجاز به علاقه عموم و خصوص……………………………………………………………………………………………………156
2-4-1-14 مجاز به علاقه ی غلبه………………………………………………………………………………………………………………….156
2-4-1-15مجاز به علاقه ملازمت………………………………………………………………………………………………………………….156
2-4-1-16 مجاز جنسیّت.. 157
كتابنامه. 161
در این پایان نامه سعی شده است تا اطلاعات جامع و مستندی بر مبنای اشعار وصال، از عناصر بنیادی شعریعنی: تشبیه، استعاره، مجاز و کنایه ، ارائه گردد و هر یک از عناصر صور خیال و بلاغت را در فصلی جداگانه، نسبتاً جامع و مُشَبع، باز نموده شود.
از آن جا که در شعر ، تتبّع و تقلید از سرآمدان و بزرگان، امری شایع و طبیعی است، شاعران دورهی بازگشت از جمله وصال، با نظر به ویژگیهای شعر کهن و راه و شیوهی فحول ادبای پیش یعنی سرایندگان سبک عراقی و پس از آن خراسانی، توانستند به گونه ای طبیعی و توانمند، سرودن شعر را ادامه دهند و غزلیات ، قطعات و قصاید نسبتاً زیبا و هنرمندانه ای از خود به جای گذارند. البته برخی از اشعار آنان در ردیف بهترین اشعار به جای مانده در ادب پارسی نیز، قرار گرفته است که از آن جمله میتوان به ترجیع بند معروف هاتف اصفهانی که بسیار عارفانه و از روی سوز و از سر حقیقت سروده شده است، اشاره کرد.
برخی از تک بیتهای به جای مانده و معروف در ادب فارسی ، نیز سرودهی طبع شاعران دورهی بازگشت و از جمله وصال است:
دوست نباید ز دوست در گله باشد مرد نباید که تنگ حوصله باشد
(وصال شیرازی، 1378 :204)
این خط جادهها که به صحرا نوشتهاند یاران رفته با قلم پا نوشتهاند
(همان،232)
برخی به طور کلی شعر دورهی بازگشت را فاقد ارزش هنری میدانند و با برچسب تقلید و تتبّع
بی چون و چرا، یک باره مجموعهی حجیم و پر بار و دستاورد طبع شاعران این دوره را به بوتهی فراموشی میسپارند و بر طاق نسیان مینهند، امّا هیچ یک از این طرد و نفی کنندگان شعر دورهی بازگشت، از صاحب نظران و استادان و ادبای حوزهی ادب فارسی محسوب نمیشوند و سخن آنان از روی تعصّب و عدم پژوهش و تحقیق کافی وارج ننهادن به دستاورد های هنری شاعرانی چون وصال شیرازی و نشاط اصفهانی و هاتف اصفهانی و امثال آنان است که براستی بابی از فرهنگ و ادب فارسی به این بزرگان تعلّق دارد و به نام آنان گشوده میشود ونگارنده در این پایان نامه هر یک از موضوعات بیانی؛ یعنی تشبیه و استعاره و مجاز و کنایه را بر مبنای استشهاد به اشعار وصال مورد پژوهش و تحقیق قرار داده است.
سبک شعرشاعران دورهی بازگشت و ویژگیهای بلاغی هر یک از آنان ، نسبت به شاعران سایر ادوار کهن شعر فارسی، کمتر مورد پژوهش و تحقیق قرار گرفته است. آن قدر مقاله و اثر که دربارهی شاعران سبک خراسانی و بزرگان سبک عراقی، نگارش یافته ، ده یک آن دربارهی فحول ادبای دورهی بازگشت ادبی، به قلم تحقیق و پژوهش به نگارش در نیامده است. از طرفی دانشجویان رشته زبان و ادبیات ، به ویژه مقطع کارشناسی ارشد، به دنبال تحقیق و نگارش موضوعاتی هستند که بدان ها کمتر عنایت و توجه شده است تا بدین وسیله، قدرت پژوهش و نگارش را در خود تقویت کنند و بدین وسیله بتوانند گوشه یا گوشههایی ناشناخته از فرهنگ و ادب این مرز و بوم را به علاقهمندان و خوانندگان آثار ادب پارسی ، ارائه دهند.
از آن جا که وصال شیرازی از قلّه های ادب دورهی بازگشت است، تفحّص و تحقیق در مسائل بیانی اشعار وی، از جهات گوناگون، لازم و بایسته می کند. دیوان قطور وصال شیرازی که به ضمیمه ی تتمّۀ فرهاد و شیرین وحشی بافقی، اثر طبع وصال به چاپ رسیده، بر قدرت طبع و ذوق و اطلاعات وسیع این شاعر شاهد و گواه است. تنوّع اوزان غزلیات و قصاید و قطعات، ارائه ترکیبات و واژگان و تعبیرات نسبتاً نو و جذّاب و بهره جستن از اوزان مطبوع و اشاره به مسائل فلسفی، تاریخی و مذهبی و به پایان بردن فرهاد و شیرین وحشی بافقی دست کم با همان توانایی وحشی در آفرینش و ساخت و پردازش داستان اموری است که بر کمال استادی وصال ، گواه است . توجه کافی وصال در کاربرد صور بلاغی ، شعر اورا از درخور پژوهشهای بیانی نموده است و نگارنده با بضاعت اندک و اطلاعات محدود خود کوشیده است تا این پژوهش بیانی را سامان بخشیده و به نگارش در آورد.