جامعه ارتباطات و اطلاع رسانی، سراب افسونگر دهه های آخر قرن بیستم، از این پس همچون عملی انجام شده است. تیموتی لیری در کتاب خود با عنوان فنون آشفتگی پیش بینی کرده بود که قرن بیست و یکم در سیطرۀ فرهنگی نوین در مقیاس جهانی خواهد بود که در آن موجودات قادرند با سرعت نور ارتباط برقرار کنند. امروزه این پیشگویی به چنان واقعیتی فراگیر تبدیل شده که دیگر به چشم نمی آید.
خبر همه جا به ما تحمیل می شود، اما در عین حال به نظر می رسد که تفکر آزاد بیش از هر زمان دیگر، دچار سرگشتگی شگفتی شده است. دستکاری هوشمندانة افکار توسط رسانه ها همچون
بی فرهنگی نسل جدید، یا آمریکایی شدن اذهان به یکی از صورت های دائمی و پیچیده در گفتمان واپسگرا تبدیل شده است .
این کتاب با مطالعة مجموعه ای با موضوع خبر که مدت زمانی بیش از سه سال را پوشش
می دهد، روزنامه ها یا برنامه های خبری تلویزیونی و رادیویی، گزیدۀ مطبوعات سنتی یا اینترنتی ، روزنامه های محلی و مطبوعات ملی با تحلیل داده های کیفی یا کمی( نظیر نظرات، بازخورد ها[2]، عقاید، انتخاب ها، باورها و …) که نظرسنجی ها و دیگر شاخص های سنجش را در اختیار وسایل ارتباط جمعی قرار می دهند، و با پرسش از کسانی که عقاید را شکل می دهند یا متزلزل می کنند یعنی روزنامه نگاران و متخصصین حوزۀ ارتباط، بررسی انتقادی تولید خبر و همچنین دریافت آن بوسیلة نمایندگان اجتماعی را پیشنهاد می کند. در این مورد کتاب به بررسی دقیق ساز و کار پیچیدۀ تولید عقیده می پردازد.
هدف این کتاب همچنین روشن کردن چند مشکل اساسی است که امروزه رسانه ها با آن مواجه هستند.
چرا رسانه ها با این که زمان چندانی از پیدایش و تأثیر شان بر تفکرات و قضاوت های ما
نمی گذرد، اگر نخواهیم بگوئیم در چهار چوب مراجعات روزمرۀ ما بیگانه هستند، در نظر ما نامفهوم و عجیب جلوه می کنند؟
چرا اطلاعاتی که آن ها انتشار می دهند ناقص به دست ما می رسد یا به طرزی چنان مبهم که واکنش چندانی در ما ایجاد نمی کند؟ اگر بخواهیم تنها به ذکر یک مثال بسنده کنیم، به رغم تکرار و تأکید کلام رسانه ای، اکثر ما نهایتاً در مقابل تهدیدها و خطراتی که فعالیت های بشر به سیارۀ ما تحمیل می کند، تا اندازه ای بی تفاوت می مانیم؛ تمام نگرانی هایی که ممکن است عواقب این فعالیت ها در پی داشته باشد از طریق تعهدی محکم یا راه حل های روشن، برای تغییر دادن مسائل جبران نشده است. آیا امکان دارد که خبر با وجود تنوع و حجم زیاد دربارۀ موضوعی مطرح شود و فاقد عمق، جنبة آموزشی و تأثیر باشد؟ آیا برای ایجاد هر چیزی دیگری مگر ترس و سکون بیش از حد جنجالی به نظر نمی رسد؟
چرا بعضی از اخبار و بعضی از اطلاعات بسیار افراطی و در نهایت غیر قابل باور به نظر
می رسند و حتی با وجود اغراقشان در حد سطحی ترین خبر ها گنگ و نامفهوم هستند؟ چرا این بی اعتمادی و بدگمانی عمومی در مقابل دنیای رسانه ای که در گذشته همانند آخرین سنگر آزادمنشانه در برابر فشار قدرت های مختلف بود، امروزه همانند آن ها و یا شبیه به آن ها، نمایان
می شود؟
آیا سانسور و کنترل دولت بر روی اخبار، از این فرض تبانی، رسوایی های دروغین یا این
سکوت های آزار دهنده، بهتر نبود؟ آیا بهتر نیست این ممنوعیت را که می توان آن را نادیده گرفت، به این خود سانسوری وحشتناک که به طور مداوم ماهیت و واقعیش را با آراستن اعمال خود با ظاهری مبرا از تحریک و گستاخی پنهان می کند، ترجیح داد؟
آیا ماهیت روزنامه نگاری حقیقتاً تغییر کرده و شیوه های کاریش یعنی جمع آوری حقایق در برخورد با شهروندان ( انتقال این حقایق با تبدیل آن ها به حقایقی منسجم و قابل فهم ) اصلاح کرده است؟ آیا تحقیق و بررسی همیشه جزئی از مجموعه اصول روزنامه نگاری هستند، به منزلة تنها ابزارهایی که حقیقتاًً قادرند دستکاری و تحریف همة سلطه گران را از بین ببرند؟
آیا زبان رسانه ای به نوعی زبان خاص و نامفهوم برای بسیاری تبدیل نشده است که تنها به جامعه طالبان اطلاعات اختصاص یافته است؟ مهم تر سبک و واژگان روزنامه نگاری است، آیا به طور کامل لوازم نوعی هماهنگی و دنباله روی نیستند که منجر به مخاطب قرار دادن گروهی
اندک یعنی برقرار کنندگان ارتباط یا متخصصان این حرفه می شود؟
از سوی دیگر نارضایتی روزافزون عامة مردم از مطبوعاتی که فروش بالایی نیز دارند منجر به نوعی فقر فکری یعنی نوعی سیر قهقرایی کاملاً بی سابقه و متناقض با تمایلات و سلایق جدید ارتباطی که با حجم بالای داده های اینترنتی و قواعد متغیر اطلاعات و تبادلات بوجود آمده،
نمی شود؟
موسسة ملی آمار و مطالعات اقتصادی ) INSEE [3] (برآورد می کند که فرانسوی ها ، یک سوم کمتر از سال 1970 هزینه هایشان را به مطبوعات ( روزنامه و مجله ) اختصاص می دهند. طبق نظر این موسسه، این عقب نشینی به ویژه از آغاز سال های 1990 گویاتر است و این بی علاقگی به شدت عموم مردم و جوانان را تحت تاثیر قرار می دهد. INSEE می نویسد: هر چه نسل جدیدتر باشد، به همان اندازه سهم مطبوعات در بودجه خانوار کمتر است. آن چه که به ما اجازه می دهد، آشکارا به نفع « ورود نسل جدید که نسبت به نسل های گذشته کمتر از مطبوعات استفاده می کنند » رأی دهیم. ( INSEE نخستین، عقب نشینی کتاب و مطبوعات در بودجة خانوار، اوت 2009 )
همان طور که متذکر شدیم نوعی انتقال به شکل بی علاقگی را مشاهده می کنیم که می توانست
بی شک قدرت سایر رسانه ها را افزایش دهد ، همانند ارتباطات جمعی، آگهی های بازرگانی، شایعات، منابع نامعلوم یا متعدد مثل بلاگ های شخصی یا فرم های شبکه. تمام این شیوه های رسانه ای جدید که به عنوان منابع اطلاعات شناخته می شوند، به اندازۀ رسانه های سنتی ضعیف هستند. بدون شک باید این عقیده را بپذیریم، جایی را که امروز رسانه اشغال می کند – در معنای وسیع کلمة رسانه – برخی از باورها را با قطع رابطه با اصول و قواعد رسانه ای شکل گرفته شده در اواسط قرن بیستم، تغییر داده و گزارشات اغلب متناقض را تحمیل کرده است:
1-رسانه ها بیش از پیش متعدد هستند ( افزایش مجلات تخصصی، مطبوعات رایگان، ظهور
رسانه های نو و غیره)
2-رسانه ها بیش از پیش متنوع شده اند (مطبوعات، شنیداری– دیداری عام و خاص، اینترنت ) و در درون این قطب اخیر رنگین کمان باشکوهی از نظام اطلاعات :
شایعات و اطلاعات نادرست که توسط شبکه های مختلف ارائه شده اند ( فُرُم ها،
لیست پست های الکترونیک و غیره )
3-رسانه های سنتی بیش از پیش نقد شده اند و زیر سوال رفته اند.
4-رسانه های سنتی کمتر خوانده شده، مراجعه شده، گوش داده شده و بکار رفته اند.
تنها منطق واضح ، در واقع تناقض آشکار این دو نکتة اخیر است که نیازمند تحقیقی دقیق است : بیشتر نقد شده و کمتر خوانده شده اند. این کتاب به دفعات به این مسئله خواهد پرداخت.
در صفحات قبل از ظهور باورهایی که در تناقض آشکار با چارچوب های دنیای رسانه ای عصر حاضر هستند، یاد کردیم. ازدیاد ابزارها و راه های ارتباط در واقع این عقیده را بدون ذکر آن به ما تحمیل کرده که ما در حال حاضر در ارتباط دائمی با اخبار و رویدادها هستیم. در حال حاضر دنیا بدون وقفه با ما در ارتباط است و ما را آگاه می کند و باور خطرناک تر این است که دنیا با تمام
تنوع هایش، با همة ظرایف و تفاسیر رویدادها با ما سخن می گوید.
این نظام به صورت آشکار و پنهان در جریان است. گسترش فناوری های جدید اطلاعات و ارتباطات، که بیشتر کلاسیک هستند، باعث متحول شدن ارتباط ما با وقایع و دنیایی که در آن زندگی می کنیم و در نتیجه ارتباط ما با دیگران شده است. این فراوانی شیوه های دستیابی به اطلاعات و استفاده از آن ها، گاهی باعث می شود به نوعی استقلال روز افزون عقایدمان و تفکری که از قید فشار و ستم قدرت های مختلف آزاد است، باور داشته باشیم. قدرت هایی که قصد دارند دیدگاه و باور هایشان را به ما تحمیل کنند.
اما آیا ما تا این حد تصمیم گیرنده هستیم، که محتویاتی را که دریافت و برای تلطیف احساساتمان استفاده می کنیم، تفکرات و عقایدمان را ارتقاء دهد؟ این قراردادهای جدید که این جا و آن جا برای رمزگشایی در نظر گرفته شده و مسلماً بیش از گذشته متنوع هستند، آیا با توجه به تنوعشان، فاقد ویژگی های مورد نظر ما یعنی مصون از تأثیر، دستکاری، کنترل، سانسور و تحریف، هستند؟
Timothy Leary, Techniques du chaos, Paris, L’Esprit Frappeur, 1996 – [1]
3- بویژه عقاید و بازخوردهایی که اکثر مقالات آنلاین در سایت های بزرگ رسانه ای را دنبال می کنند.
Institut national des Statistiques et des Etudes economiques- [3]
” نقاشی قشنگی برای من بکش ” . کدام پدر یا مادری تاکنون با این پیشنهاد کودکش را تشویق نکرده است ؟ کدام آموزگار مدرسه ای تاکنون به دانش آموزان خود چنین فعالیتی را پیشنهاد نداده است؟ چرا که ما شیفته و یا لااقل علاقه مند به نقاشی های کودکان هستیم . ما ازآن ها انتظار داریم ، امیدمان به آن هاست ، از آن ها درخواست و آن ها را تشویق و همراهی می کنیم . با اظهارنظر دربارۀ نقاشی کودکان و به نمایش در آوردن آن ها ، بهانه ای برای شرایط گفتگو فراهم می سازیم .
کودک نقاشی کشیدن را دوست دارد و چنانچه شرایط لازم برایش فراهم باشد ، هرروز نقاشی می کشد . بدون شک او از زمانی نقاشی می کشد که بزرگترها خودشان این شیوۀ بیان را كشف كرده اند . از نقاشی هایی که در اختیار داریم می توان به حکاکی هایی با قلم بر پوست درخت غان اشاره کرد که متعلق به پسر بچه ای به نام انفیم است که در قرون وسطی زندگی می کرد. همچنین نقاشی های دوران کودکی لویی سیزدهم که پزشک یا همان معلم سرخانه اش به نام هِروآرد آن ها را گردآوری کرده است واکنون درکتاب خانۀ ملی فرانسه نگه داری می شوند . نیز نقاشی های کودکان اروپایی که حدوداً از قرن 19 تا قرن 20 به وسیلۀ افرادی همچون ریچی ، سولی ، روما ، لوکه و دیگران گردآوری شده اند . به علاوه نقاشی هایی را دراختیار داریم که متعلق به کودکان سرزمین های دور هستند و به وسیلۀ پیاژه گردآوری شده اند و نیز تمامی نقاشی های امروزه که درکلاس های درس ، اتاق های کودکان و حتی برلوح های مجازی موزۀ آثار کودکان نشان داده می شوند . ( www.lemuz.org )
کودکی که تلاش می کند تا یک نقاشی زیبا بکشد ، می خواهد والدینش را خوشحال كند و به آن ها نشان دهد که دیگر بزرگ شده است . اما او با این کار به نیازی فرهنگی پاسخ می دهد ، یعنی صحبت کردن ، نقاشی کشیدن سپس خواندن ، نوشتن و شمردن را فرا می گیرد ، همان گونه که غذا خوردن را با قاشقی کوچک یاد می گیرد و در این حالت به خوبی کودک به چهارچوب های کلی ، قوانین ، کدها ، معیارها و عرف های جامعه اش دست می یابد . او به دنیایی پا می گذارد که به وی تحمیل می شود و آن دنیا ، دنیای ماست .
بارب گال جملۀ « چگونگی نگاه به یک تابلو » را مطرح کرد . شرح آثاری که او معرفی می کند به خوبی نشان می دهد که نگریستن به فراتر از آنچه را که می بینیم ، ملزم به آموزش نوع نگاه است . این سئوال برای نقاشی های کودکان نیز مطرح می شود .
بنابراین چگونه باید به نقاشی های کودک نگاه کرد ؟
در ابتدا به مطلبی مهم اشاره می کنیم .گاهی اوقات از عبارت عام دوگانۀ ” نقاشی کودک ” استفاده خواهیم کرد تا هدف از تفکرمان را در معنای کلی آن نشان دهیم یعنی معنای عام واژۀ نقاشی که به وسیلۀ کودک خلق می شود . به عنوان مثال ، من به مدت طولانی پیشرفت در” نقاشی کودک ” را آموزش دادم و لوکه کتابی تحت عنوان ” نقاشی کودکانه ” را نوشت . ولی ما عباراتی همچون ” نقاشی های کودک ” و یا ” نقاشی های کودکان ” را به كار می بریم تا بر تفاوت میان نقاشان کوچک و نیز تنوع نقاشی هایی که بررسی می کنیم ، تکیه کرده باشیم .
نقاشی کودک برای ما عبارت آشنایی است ولی با این حال آن را به خوبی نمی شناسیم . دیدی که ما نسبت به آن داریم پیچیده است . در ابتدا تنها احساسی است که با کمی ملاطفت به وسیلۀ شورو شوق ، سادگی ، معصومیت و معنایی که هر نقاشی به ما می دهد ، چه خوب و چه خنده دار ، تحت تأثیر قرار می گیریم و به هیجان می آییم .گاهی بسیار منطقی است که از روی کنجکاوی و یا نگرانی برای پی بردن به تعادل شخصی کودک ، احساس اولیه خود را نادیده بگیریم . البته این دو جنبه از نگاه یعنی نگاه احساسی و نگاه بسیار منطقی ، نه تنها مغایرتی با هم ندارند بلکه یکدیگر را کامل می کنند . همان طور که یک تاریخ نویس هنر به وسیلۀ زیبایی اثری که آن را استادانه بررسی می کند و به وجد می آید ، ما نیز درحالی که کاملاً دقیق به نقاشی کودک نگاه می کنیم ، سادگی آن ما را تحت تأثیر قرارمی دهد .
زیرا ، به این مسئله اعتقاد داریم که این نگاه است كه به نقاشی معنا می دهد .
همان گونه که خطوطی بر دیوار می نشانیم تا نشانگر رشد فیزیکی و قامت فرزند باشند ، پیشرفت در نقاشی کودک به رشد روانی او عینیت می بخشد . می دانیم که نقاشی کودک موقتی است . احساس می کنیم که نقاشی گواه بر انسانیتی است که شکل می گیرد و نقطۀ شروعی برای آینده و پیشرفت های او محسوب می شود . از مشخصه های کودک تغییر است و نقاشی دو زمانة کودک گواهی براین تغییر است . ارزیابی مثبت نقاشی کودک نیازمند به چهارچوبی ادراکی است که به رشد روانی دقت دارد . اولین خط خطی هایی که به صورت سه بعدی و گاهی اوقات فراتر از آن هستند ، ازجمله تغییراتی هستند که باید به آن ها پی برد . موضوع های برتر ، روابط فضایی در نظر گرفته شده ، زبان ترسیمی، رنگ های استفاده شده و تمامی مشخصه های دیگر نقاشی ، در مدت فرایند پیشرفت تکامل می یابند. چگونه ؟ آیا این تکامل در همه جا یکسان است ؟ در اصل دیدگاه ما به مفاهیم روانشناسی در امر پیشرفت اشاره دارد .
کودکی که نقاشی می کشد ما هستیم !
دیدی که ما نسبت به نقاشی کودک داریم ، نگاه یک بزرگسال است . می توان گفت که مقابل نقاشی کودک قرار گرفتن ، همانند ایستادن مقابل تابلویی از قرون وسطی است . مالرو به ما این جملۀ ساده را خاطرنشان می کند که : « برای انسانی متعلق به قرن 13 ، سبک گوتیک مدرن بود و دنیای گوتیک وجود داشت » . آثاری که الهام گرفته ازاعتقاد وایمان به دین مسیحیت بود ، در کلیساها نگهداری می شدند . امروزه در موقعیت کنونی خود ، با دیدی آموزش یافته و امروزی به آن ها می نگریم . البته آگاه هستیم که آن ها آثار معاصر نیستند ولی ، بسیار سخت و حتی غیر ممکن است که از دید یک مسیحی دوران قرون وسطی به آن ها نگاه کنیم . وانگهی به استثنای چند متخصص ، از طرفی نمی دانیم هنگام خلق این آثار از چه دیدی به آن ها نگاه می شده است و از طرف دیگر، حتی اگر ما این مطلب را می دانستیم ، نادیده گرفتن آنچه که امروز هستیم بسیار سخت و حتی غیر ممکن می شد . حالت روحی راهبی در دوران قرون وسطی هنگام کشیدن مریم مقدس برای کودک چگونه بوده است ؟ گرچه هیچگاه یک مسیحی در دوران قرون وسطی نبوده ایم و این زمان جزئی از گذشتۀ کاملاً دست نیافتنی است ، باز هم به یاد می آوریم که زمانی کودک بوده ایم . هنوز به طورکامل زبان کودکی را فراموش نکرده ایم و این جزئی از میراث ما است . حافظۀ بالغ ما مملو از علائم و تصاویر دوران کودکی است . پس می توانیم برای بررسی نقاشی کودک با ملاحظۀ سن او ، نگاه بالغ خود را كنار بگذاریم . از درون به خوبی احساس می کنیم که حالت ذهنی یک کودک 5 ساله به هنگام کشیدن یک آدمک و یا یک خانه چگونه است ؟ نقاشی کودک از دوران کودکی صحبت می کند و قدرتی است که دوران کودکی خود ما را تداعی می کند . بازتاب برخی از نقاشی هایی است که برلوح حافظۀ ما نقش بسته است . اگر چه تنوع در نقاشی های کودکان گاهی اوقات به دلیل اصلیت خود را به حیرت می اندازند ، اما همیشه گویای تصوراتی هرچند مبهم هستندکه خود در دوران کودکی داشته ایم .
میتوان دریافت که ساخت سلاح و تزیین آن در این دوره مورد توجه بوده است. پس از بررسیهای اولیه و مطالعه تصاویر این سلاحها، مشخص شد که کنکاش و تحلیل نقوش ابزارآلات جنگی این دو دوره می تواند ما را در شناخت بهتر روابط فرهنگی و هنری آنها و میزان تأثیرگزاری و تأثیرپذیری هر یک یاری بخشد. پس از مشورت با جناب دکتر غلامعلی حاتم وجناب دکتر مهران هوشیار عنوان تطبیق طرح و آذین در سلاحهای سرد ایران صفویه و ترکیه عثمانی برای این رساله در نظر گرفتهشد.
با توجه به گذشت زمانی طولانی از آن دوران و پراکندگی این سلاحها در موزهها و مجموعههای شخصی، تهیه تصاویر معتبر و با کیفیت که قابلیت پژوهشپذیری را داشته باشند کار دشواری بود که در نهایت از طریق مراجعه به کتابهای معتبر لاتین و تخصصی فارسی، و همچنین مراجعه به سفارت ترکیه و بخش فرهنگی آن، آثار شناسایی و تصاویر تهیه شد.
در نهایت برای رسیدن به یک نتیجه مطلوب و قابل قبول، این پایان نامه در شش فصل به نگارش درآمد. پس از فصل اول که «کلیات تحقیق» نام دارد، فصل دوم با نام «زمینه های تاریخی، فرهنگی و هنری دوران صفوی و عثمانی» به موضوعاتی از قبیل تاریخ سیاسی این حکومتها، حاکمان آنها، تاریخ روابط سیاسی و در آخر تاریخ روابط فرهنگی و هنریشان اشاره شدهاست. در فصل دوم با عنوان «تاریخچه فلز و سلاح» به تاریخچهی فلز و سلاح پرداخته شدهاست. در این فصل به سیر تحول استفاده از فلزات در دوره های تاریخی و انواع سبکها و تکنیکهای رایج و در نهایت به تاریخ سلاح به عنوان زیرمجموعهی هنر فلزکاری اشاره شده است. فصل چهارم «معرفی و توصیف سلاحهای سرد دوران صفوی و عثمانی» نام دارد. این فصل شامل توصیف جامعه نمونه و انواع سلاحهای انتخابشده است.
در فصل پنجم با عنوان «تحلیل تطبیقی طرح و آذین سلاحهای سرد دوران صفوی و عثمانی و معرفی سازندگان سلاح» به تحلیل نقوش، کتیبههای خطی و شیوه اجرایی این نقوش پرداخته شدهاست و در فصل پایانی نتایج تحلیلها بیان شده است.
1-1 بیان مسئله:
از زمانی که بشر توانست طریقه بکارگیری و استخراج فلزات را کشف کند استفادههای متنوع و گوناگونی از آن کرد که همواره میتوان کاربرد آن را در گوشه گوشه زندگی انسانها ، تا زمان حال مشاهده کرد. از آن جایی که جنگیدن و دفاع از سرزمین و عقیده در بسیاری از دورهها و دولت ها دارای تقدس بوده ، ساخت ابزار جنگی نیز از اهمیت خاصی برخوردار شده است و انعکاس این مهم را ، از تزئیناتی که روی انواع ابزار ها وجود یافته می توان مشاهده کرد.
ایران عصر صفوی به علتهای گوناگونی در بسیاری از زمینهها دچار تحولاتی اساسی شد و حکومت مقتدر صفویه بسیاری از مبانی بکار رفته در هنرهای پیشین را اعتلا بخشید و در جهت پیشرفت اهداف و بیان جهان بینی خود آنها را بکار گرفت. همزمان با این حکومت، در همسایگی ایران، ترکان عثمانی ، دین اسلام با مذهب سنی را برگزیده بودند. اقوام عثمانی با یک پیشینه تاریخی غنی، از یک طرف با فرهنگ عظیم ایران و از طرف دیگر با هنر بیزانس و غرب همسایه بود.
روابط موجود میان حاکمان صفویه در ایران و ترکان عثمانی در طول دوره تاریخی شکلهای خاصی از صلح و جنگ را به خود گرفته است و از آنجایی که معمولاً بازتاب این گونه روابط سیاسی در بسیاری از جنبه های اقتصادی، اجتماعی و هنری یک کشور می تواند تاثیرگذار باشد. تردیدی نیست که این امر در مورد این دو کشور نیز مصداق دارد اما آنچه در این میان وجود دارد تفاوت در مذاهب حاکم بر این جوامع است که این تفاوت می تواند خود را در قالب عناصر تزیینی بیانگر سازد.
با توجه به این نکات، در این پژوهش سعی بر این است که با تطبیق و تحلیل عناصر تزئینی موجود بر سطوح جنگ افزارهای سرد به چگونگی این تفاوت ها دست یابیم و اصالت هر کدام از این عناصر ، عوامل و میزان تأثیر گزاری و تأثیر پذیری این دو فرهنگ همسایه را با بهره گرفتن از آفریده هایشان مورد بررسی قرار دهیم.
1-2 سؤالات تحقیق:
1 – تأثیر روابط سیاسی بر تبادلات هنری اقوام صفوی ایران و ترکان عثمانی از طریق بررسی این نقوش روی سلاح ها چگونه بوده است؟
2 – بازتاب دین مشترک و مذهب متفاوت بر هنر تزئین سلاح اقوام صفوی ایران و ترکان عثمانی چگونه بوده است؟
3 – آیا غنیمتهای فرهنگی که در جنگهای میان اقوام صفوی ایران و ترکان عثمانی بدست میآمده، توانسته تأثیر مستقیم بر هنر این اقوام بگذارد؟
1-3 فرضیات تحقیق:
1 – به نظر میرسد روابط سیاسی اقوام صفوی ایران و ترکان عثمانی تا اندازه زیادی کیفیت تبادلات فرهنگی دو کشور را مشخص میکرده و ما میتوانیم با بررسی فرهنگ و هنر دو کشور به این نتیجه برسیم.
2 _ به نظر می رسد وجود مذهب متفاوت میان اقوام صفوی ایران و ترکان عثمانی باعث تفاوت هایی در استفاده از تزیینات شده است.
3 _ دور از تصور نیست که غنیمت های فرهنگی توانسته باشد تاثیر مستقیمی بر تولیدات هنری هر یک از قوم های صفوی ایران و ترکان عثمانی داشته باشد.
1-4 اهداف تحقیق:
هدف اصلی: بررسی تحلیلی نقوش و تزئینات بکار رفته روی سلاحهای اقوام صفویه ایران و ترکان عثمانی.
هدف فرعی: معرفی هنرمندان و صنعتگران شاخص سازنده این سلاحها.
1-5 پیشینه پژوهش:
” این مقاله به تحلیل کتاب «جنگ افزارها و جوشن های ایرانی» اثر دکتر منوچهر مشتاق خراسانی، پرداخته است و شامل معرفی فصول کتاب به همراه مصاحبه ای از نویسنده می باشد. “
این مقاله بیشتر به بیان کلیت هایی در باب کتاب جنگ افزارها پرداخته است و ارتباط مستقیمی با پژوهش مورد نظر ما ندارد.
” این مقاله کلیتی از جنگ های پیش آمده میان ایران و عثمانی می باشد و به اختصار اطلاعاتی در مورد شاهان هم عصر هر دو کشور را در بر دارد.”
این مقاله به عنوان منبعی برای پیش آمادگی، از اتفاقات پیش آمده میان شاهان حاکم بر دو کشور و هم عصری آنان می تواند مورد استفاده قرار گیرد.
” در این مقاله به اشتراکات فراوان فرهنگی، تاریخی، دینی میان ایران و عثمانی پرداخته و بخشی از آن مربوط به روابط تاریخی دینی ایران عصر صفوی و عثمانی می باشد .”
این مقاله به بررسی روابط دینی این دو کشور در طول دوره تاریخی پرداخته است که در راستای پژوهش ما قرار ندارد.
:
فرهنگ هر جامعه با ارزشترین داشتههای آن جامعه است. امروزه یکی از عوامل تعیین کننده در حوزه های مختلف اجتماعی و سیاسی پیشینهی فرهنگی و میراث فرهنگی هر جامعه میباشد.
تمدن ایرانی با پشتوانهای چند هزار ساله سرشار از علم، معرفت و هنر بوده است. این فرهنگ از ارزش والایی برخوردار است، امّا باید توسط افراد جامعه حفظ شود. داشتن فرهنگ و تمدن به تنهایی کافی نیست، و باید این فرهنگ به نسلهای بعدی منتقل شده، ارزش آن شناسانده شود و تلاش برای پیشرفت آن صورت گیرد. از آنجا که یکی از شیوه های اصلی آموزش به افراد جامعه آموزش در مدرسه است، برنامه ریزان آموزشی سعی در اشاعه فرهنگ ایرانی _ اسلامی، در بین دانش آموزان دارند. با نگاهی به تاریخ چندین هزار سالهی ایران و توجه به آثاری که از این تمدن بزرگ بدست آمده، میتوان دریافت که ایرانیان همیشه از صنایع دستی به عنوان بستری برای نمایش هنر و خلاقیت و نبوغشان استفاده کرده اند. جایگاه جهانی این آثار دلیل روشنی بر اهمیت تاریخی، فرهنگی و هنری این آثار است.
در قرنی که جامعه شناسان غربی آن را قرن برخورد تمدنها میدانند (ادیبی سده، 1385: 95 ) غفلت از فرهنگ، هنر و پیشینهی مردم می تواند منجر به فراموشی و بیگانگی فرهنگی شود.
از آنجا که مهمترین بخش از صنایعدستی تولید اثر است و کار باید به صورت عملی و نه تئوری انجام شود، دانش آموزان با مطالعه آثار صنایعدستی با روحیهی تولید و خلق اشیاء آشنا میشوند. ممارست و تمرین در فراگیری علم را میآموزند و دقت و انجام کار به صورت بینقص را تمرین می کنند. از تولید لذّت میبرند و تجربهی موفق از تلاش در ذهنشان ایجاد می شود.
در ایران صنایع دستی دارای قابلیتهای فراوانی برای ایجاد اشتغال میباشند. در حال حاضر تعداد قابل ملاحظهای از روستائیان با پرداختن به صنایع دستی و تولید محصولاتی نظیر قالی، گلیم و … به درآمد جنبی قابل توجهی دست یافتهاند و همین امر عامل مهمی در جلوگیری از مهاجرت آنان به شهرها بوده است. صنایع دستی در شهرها نیز با ایجاد اشتغال مولّد و درآمد برای گروه کثیری از افراد که دارای ذوق هنری بوده و علاقهمند به فعالیت در این زمینه هستند، سهم قابل توجهی در جذب نیروی فعال بیکار داشته و دارد.
از دیدگاه زیباشناختی درآثار صنایع دستی ایرانی اصول و مبانی هنرهای تجسمی به خوبی رعایت شده اند . تعادل، توازن، ریتم و… در طرح و نقش به خوبی نمایان است و این پختگی در طرح و نقش حاصل سالها تلاش هنرمندان ایرانی، و نیز بینش اسلامی آنها می باشد.
آموزش در صنایع دستی ایران در گذشته به صورت استاد شاگردی بوده است و فرد با حضور در کارگاه، هنر مورد نظر را پس از مدتی فرا میگرفته است. در دوره ناصرالدین شاه قاجار استاد کمال الملک مدرسه صنایع مستظرفه را پایهگذاری کرد که شامل دو قسمت صنایع جدیده و صنایع قدیمی بود که هنرهای سنتی و موروثی چون مینیاتور، تذهیب، قالی بافی، کاشیکاری و منبّتکاری را شامل میشد. این مدرسه نمونه موفقی از آموزش صنایع دستی به صورت آکادمیک و مدون بوده است. تنظیم برنامهی آموزشی مربوط به صنایع دستی توسط اساتید خبره و همچنین تدریس آنها توسط دبیران آگاه می تواند زمینه مناسبی جهت درک صحیح افراد از صنایع دستی باشد. هنر بیانگر دیدگاه و جهانبینی است و این دو (هنر و دیدگاه ) بر یکدیگر تاثیر مستقیم دارند. ارزش آثار به جا مانده از گذشته به خاطر دیدگاه زیباشناسانهی ایرانی و اسلامی هنرمندان متدین کشورمان است که باید دانش آموزان را با آن آشنا سازیم.
به دلیل ماهیت هنری و کاربردی صنایع دستی، کتابهای هنر و حرفه و فن دوره راهنمایی تحصیلی مکانی مناسب برای آشنایی دانش آموزان با این هنرها میباشند. کتابهای هنر بیشتر از جنبه هنری و زیبایی شناسانه و کتابهای حرفه و فن بیشتر از جنبه کاربرد، می
توانند به این موضوع بپردازند.
این پژوهش به دنبال بررسی آموزهها و مطالب مرتبط با صنایع دستی در این کتابها می باشد تا مشخص سازد که آیا این آموزهها از جایگاه مناسبی برخوردار می باشند؟ چه نقاط ضعف و چه نقاط قوتی در استفاده از آنها وجود دارد؟
در انجام این پژوهش عدم وجود پژوهشهای مشابه و همچنین عدم امکان استفاده از منابع لاتین و نیز نبود کتاب راهنمای معلم برای برخی از کتابهای درسی موانعی را ایجاد نمود.
در ابتدای پژوهش به تعریف برنامهی درسی و صنایع دستی از دیدگاه متخصصان این رشته پرداخته شد و پس از آن لزوم کاربرد صنایع دستی در کتابهای درسی تشریح شد. در فصل سوّم آموزههای صنایع دستی در کتابهای هنر و حرفه و فن پایه اوّل راهنمایی مورد بررسی قرار گرفت. در فصل چهارم کتابهای هنر و حرفه و فن پایه دوّم بررسی شد، و در فصل پنجم آموزههای صنایع دستی در کتابهای هنر و حرفه فن پایه سوّم راهنمایی شناسایی و مورد بررسی قرار گرفتند.
1 – 1 : بیان مساله
در برنامه ریزی آموزشی و درسی، مشخص کردن نیازها و اوّلویتها یکی از مهمترین مراحل به شمار میآید. شناخت نیازهای فراگیران با توجه به عواملی همچون فرهنگ، اقتصاد و سیاست صورت میپذیرد که این گستردگی، لزوم توجه کارشناسان این حیطه را به این عوامل گسترده، نمایان می سازد.
صنایع دستی جزء جدانشدنی فرهنگ ایرانی است، که محل تجلی ذوق و خلاقیت ایرانیان در طول تاریخ بوده است. همانند دیگر هنرها آموزش در این حوزه از اهمیت فراوانی برخوردار است. در طول تاریخ، آموزش در صنایع دستی به صورت استاد شاگردی و همچنین از طریق برنامه درسی صورت گرفته است.
علیرغم اهمیت صنایع دستی و آموزش آن، بررسی پیشینهی پژوهشی نشان میدهد که این امر کمتر مورد توجه قرار گرفته است و میزان توجه به آموزههای صنایع دستی در برنامه های هنر و حرفه و فن دوره راهنمایی امری مبهم است. لذا سوال اساسی این پژوهش عبارت است از: آموزههای[1] صنایع دستی در بین مطالب درسی کتابهای هنر و حرفه و فن از چه جایگاهی برخوردار هستند؟
1 – 2 : اهداف
1 – شناخت و مطالعه آموزههای صنایع دستی در کتابهای هنر و حرفه و فن دوره راهنمایی به منظور تبیین لزوم توجه مولفان به ویژگیهای فنی و هنری صنایع دستی.
2 – تعیین جایگاه آموزههای صنایع دستی در کنار سایر آموزههای هنری در کتابهای هنر دوره راهنمایی.
3 – توجه به ارتباط صنایع دستی و درس حرفه و فن، به منظور گسترش مشاغل صنایع دستی به عنوان یک حرفه در بین جوانان.
4 – توجه دادن مسئولان آموزش و پرورش به اهمیت صنایع دستی و نقش آن در حفظ فرهنگ ایرانی-اسلامی.
5 – امکان بازنگری در کتابهای آموزش هنر و حرفه و فن دوره راهنمایی.
1– 3 : سوالات پژوهش
1 – چه تعداد از تصاویر کتابهای هنر و حرفهوفن دوره راهنمایی، با صنایع دستی ارتباط دارند؟ (به منظور تعیین جایگاه آموزههای صنایع دستی)
2 – به چه میزان در کتابهای هنر و حرفهوفن، به اهداف مادی و معنوی صنایع دستی توجه شده است؟
3 – آموزههای صنایع دستی در کتابهای هنر و حرفهوفن، جزء کدام گروه از صنایع دستی میباشند؟
4 – به چه میزان آموزههای صنایع دستی در کتابهای هنر و حرفهوفن، از نظر شکل ظاهر، مناسب محتوای درسی میباشد؟
1 – 4 : فرضیات پژوهش
1 – به نظر میرسد آموزههای صنایع دستی در کتابهای هنر و حرفهوفن دوره راهنمایی از گروههای محدودی باشند.
2 – به نظر میرسد تعداد بسیار کمی از تصاویر کتابهای هنر و حرفهوفن دوره راهنمایی با صنایع دستی ارتباط دارند.
3 – به نظر میرسد در استفاده از آموزههای صنایع دستی در کتابهای هنر وحرفهوفن دوره راهنمایی، به ویژگیهای فنی و هنری صنایعدستی کمتر توجه شده است.
4 – به نظر میرسد آموزههای صنایع دستی در کتب هنر و حرفهوفن با محتوای دروس ارتباط چندانی ندارند.
1 – 5 : روش اجرای پژوهش
از آنجا که منابع مورد مطالعه کتابهای درسی هنر دوره ی راهنمایی میباشند، پژوهش به صورت توصیفی، تحلیل محتوا و نمونه خوانی صورت خواهد گرفت.
[1] – آموزه: مجموعه اصول آموزشی مربوط به موضوع، شخص، مرام یا مذهب معین(صدری افشار، حکمی،1373: 42)
در میدان نقش جهان در حال قدم زدن هستیم و چشمانمان در حال عبور و حرکت یکنواختی ضلع شرقی میدان را در همنشینی طاقهای سفید همسانش طی میکند. یک بدنه با خط آسمان کاملا صاف و افقی که ناگهان گنبدی به رنگ کرمی این حرکت را متوقف کرده و ناظر را به سوی خود میخواند، به سوی مسجد که حرکت میکنیم گنبد به آرامی در پشت سر در غروب میکند تا جایی که دیگر چیزی از آن دیده نمیشود و آنچه در مقابل دیدگان ما است سردری با شکوه با کاشی های الوان زیبا است چنانکه در مورد مسجد شاه نیز همینگونه است. کل مجموعه به صورت پردهای درمیآید که جلوی گنبد قرار گرفته و آن را از برابر دیدگان نهان میکند گویی که مقدستر از آن است که به آسانی قابل رویت باشد. به هر حال چنانکه از سردر به آن اندازه فاصله بگیریم که تمامیت گنبد قابل مشاهده باشد آنگاه دیگر چیزی از تزیینات آن برای ما قابل شناسایی نیست مگر تعدادی خطوط اصلی بسیار بزرگ به رنگ سیاه.
سوال اساسی اینجاست که این تزیینات پیچیده بر روی گنبد و البته در زیر و فضای درونی آن با چه منطق و استدلالی شکل گرفته اند؟ در حالی که ادراک بصری آنها بسیار دشوار و بدون چشم مسلح و با فاصله زیاد ممکن نیست!!!
در واقع عناصر بصری در این مسجد به صورت نمادین است و معنایی به جز آنچه در نگاه اول از آن دریافت میشود، در خود محفوظ دارد و هدف در این پژوهش پرداختن به دلایل وجودی آنهاست.
فصل اول
کلیات طرح
1-1 بیان مساله تحقیق
تعابیر بسیاری از حکمت وجود دارد که هر کدام اشاره به ساحاتی مختلف دارد. اما هنراسلامی تعبیری که از حکمت دارد به قلمرویی متعالی
و مقدس تعلق دارد و در پی بیان امور فوق حسی و استعلایی است. در واقع اصل و جوهرش انتقال و نمایاندن پیام الهی است که در بستر رازها و اسرار نمادین هنری خفته است. سمبولهای موجود در هنر اسلامی، جنبه تزیینی نداشته و بر حسب سلیقه شخصی هنرمند به وجود نیامده است. در واقع آنها صرفاً با هدف زیباسازی آثار هنر اسلامی خلق نشده اند. از سویی دیگر، این سمبولها جنبه زمینی و مادی نیز ندارند. در واقع هریک از این نمادها و سمبول به نکتههای در عالم فرازمینی اشاره دارند، و پرداختن به سرشت و معنای درونی این سمبولها، بحث حکمت در هنر اسلامی را روشن میکند. ژرف ترین معنای حکمت كه محور و اصل بنیادین آن محسوب میشود، «وحدانیت» است، وحدانیت است كه موضوع كثرت در وحدت و وحدت در كثرت را این گونه وسیع در هنر اسلام رقم میزند.
هنر اسلامی، هنری است که حاصل تفکر دینی مسلمانان است. سرشت عارفانه این هنر بر پایه قرآن و در ادامه بر پایه احکام دینی یعنی نبوت و امامت شکل گرفته است. هنر اسلامی، مبین نور و جمال خداوند است. هنرمند با حضور در عالم غیب و فاصله گرفتن از جهان مادی، اسرار و رموز عالم ملکوت را در قالب یک اثر هنری جاری میکند. در واقع هنرمند جمال خداوند و نورِ الهی را چون آیینه نمایان میکند.
معماری اسلامی به مثابه یکی از بزرگترین شاخصههای هنر اسلامی توانسته است بخش عظیمی از خصوصیات هنر اسلامی را در بستر زمان و در طول دورههای گوناگون نهادینه سازد.معماری اسلامی ارتباط تنگاتنگیبا دین اسلام دارد، که نشانه اعتقاد به توحید، ایمان و عمل به آموزه ها و تعالیم دین اسلام است. مسجد همواره در میان اقوام مختلف دارای جایگاه ویژهای بوده است که از طریق بررسی هنر و معماری به کار رفته در مساجد میتوان به اهمیت نقش و جایگاه این مکان مقدس پی برد، در حقیقت جلوه بارز معماری اسلامی، مساجد به حساب میآید. معماری خاص مساجد و تزیینات آمیخته شده به این معماری، هریک به تنهایی نمونههایی از هنرمندیهای بیبدیلی است که توسط عاشقان خداوند در این مکانهای معنوی انجام میشود. از آنجا که هنر اسلامی، هنر نمادپردازی است، پس بدون شک هریک از عناصر موجود در مساجد، پیامی جاودانی و عرفانی را دنبال میکنند.
در میان مساجد اسلامی، مسجد شیخ لطف الله به عنوان گوهر تابناکی در بین سرزمینهای اسلامی میدرخشد. اصفهان در سال 1006 هجری به طور رسمی پایتخت دولت صفوی شد و در این شهر یادگارهای زیبای از آن دوران به جای مانده است. مسجد شیخ لطف الله از زیباترین بناهای مذهبی دوره صفوی، است. از آنجایی که این مسجد ارتباط تنگاتنگی با موضوع حکمت هنر اسلامی دارد و به خوبی میتواند با روح سردرگم انسان ارتباط پیدا کند و اندکی آن را به سمت آرامش ببرد، پژوهش در مورد این مسجد را ضروری می نماید. در این پژوهش به معماری و تزیینات این مسجد پرداخته میشود و حکمت هر یک از عناصر و ارتباط آن ها با مفاهیم و معانی بنیادین دین اسلام روشن میشود. همچنین در این پژوهش سعی شده به بحث درباره ارتباط تزیینات مسجد شیخ لطف الله با حروف ابجد نیز پرداخته شود.
1-2 اهمیت موضوع تحقیق و دلایل انتخاب آن
با توجه به اینکه هنر اسلامی با هدف تجلی مفاهیم بنیادین دین اسلام شکل گرفته است و این مفاهیم و آموزهها از هنر اسلامی به ویژه مساجد آن جدایی ناپذیرندو مسجد شیخ لطف الله در بین مساجد اسلامی تمامی این آموزهها را به طور کامل دنبال میکند، از این رو پژوهش و تحقیق در این زمینه امری ضروری به نظر می رسد.