مسئله زمانبندی در تولید همواره یکی از موضوعات مهم و قابل توسعه برای مهندسین و محققین بوده است. کارهای زیادی در خصوص این موضوع تا بحال انجام شده است و محققان زیادی مدل هایی برای بهینه کردن زمانبندی در تولید ارائه داده اند. به طور ویژه تر مسئله زمانبندی در تولید در سیستم های تک ماشین، یکی از موضوعات فرعی در زمانبندی تولید بوده است. در این میان مطالبی همچون نگهداری و تعمیرات پیشگیرانه (PM)، و نگهداری و تعمیرات اصلاحی (CM)، نیز وارد ادبیات موضوع میشوند. مسائلی چون زمان انجام عملیات نگهداری و تعمیرات پیشگیرانه و اصلاحی، تبدیل به دغدغه محققین می شود. اینکه چه زمانی بهتر است عملیات نگهداری و تعمیرات را روی ماشین انجام داد.
از طرفی دیگر، بحث کنترل کیفیت محصولات تولید شده توسط ماشین نیز مد نظر کنترل کنندگان کیفیت قرار میگیرد. مسائلی مانند اینکه آیا محصول تولید شده توسط سیستم کیفیت مورد انتظار ما را داشته است و مطابق با انتظارات و مقادیر مورد هدف ما بوده است. آیا سیستم در حالت تحت کنترل قرار دارد یا نه. اگر سیستم در حالت خارج از کنترل قرار گرفته است به چه دلیل بوده است و چگونه میتوان سیستم را دوباره به حالت تحت کنترل بازگرداند و در واقع پیدا کردن راهی برای حل مشکل بوجود آمده که باعث شده است که سیستم ما از حالت تحت کنترل به حالت خارج از کنترل تبدیل شود.
تعیین پارامترهای بهینه نمودار کنترل برای حداقلسازی هزینه های ناشی از کنترل کیفیت محصول تولید شده و طراحی نمودار کنترل نیز یکی دیگر از مواردی میباشد که مدیران تولید باید در بحث کنترل کیفیت آن را مورد نظر قرار دهند.
اهمیت این دو موضوع، یعنی بحث نگهداری و تعمیرات و کنترل کیفیت در بحث تولید غیر قابل انکار میباشد و در نظر نگرفتن این دو جنبه در تولید، باعث بروز مشکلات فراوانی خواهد شد که در کار تولید، خدشه وارد می کند و باعث استهلاک ماشین، بالارفتن هزینه ها، پایین آمدن کیفیت محصول تولید شده، افزایش میزان برگشتی محصول، نارضایتی مشتری و … خواهد شد.
هانطور که گفته شد دو موضوع نگهداری و تعمیرات و کنترل کیفیت در بحث تولید از اهمیت ویژه ای برخوردار است و توجه نکردن به این دو جنبه در کار تولید تبعات منفی زیادی را می تواند به دنبال داشته باشد.
به همین منظور مدل های زیادی درباره این دو مسئله ارائه و توسعه داده شده است. هدف این مدل ها در بحث نگهداری و تعمیرات به دست آوردن یک فاصله زمانی برای اعمال نگهداری و تعمیرات پیشگیرانه یا اصلاحی در طول فرایند میباشد که هزینه های ناشی از این نگهداری و تعمیرات مانند هزینه بیکاری ماشین، هزینه نیروی کار تعمیر کننده و … را حداقل کند. و در بحث کنترل کیفیت هم تعیین پارامترهای نمودار کنترل به صورت بهینه به طوریکه هزینه های ناشی از کنترل را حداقل کند.
اما مطالعات اخیر نشان داده است که این دو جنبه روابط و وابستگی های قابل توجهی با یکدیگر دارند و به دلیل این روابط و وابستگی ها بهتر است که این دو جنبه را به طور تلفیقی و با یکدیگر در نظر گرفت. در واقع مد نظر قرار دادن این دو جنبه به طور مستقل و جدا از هم، با توجه به روابط بین آنها کار معقولی نمی باشد و نتایج بهینه را برای ما نتیجه نمیدهد. مدل های یکپارچه شده زیادی در سالهای اخیر از سوی محققان ارائه شده است که در اکثر این مدلها یکپارچه کردن و تلفیق مباحث نگهداری و تعمیرات، زمانبندی تولید و کنترل کیفیت باعث بهتر شدن روند تولید در مقایسه با زمانی که این سه جنبه به طور مستقل در نظر گرفته می شود، میباشد. در اکثر مقالات در مورد مدل های یکپارچه این مقایسه انجام شده است و نتیجه گرفته می شود که یکپارچه و تلفیق کردن این سه جنبه بهتر از زمانی است که آنها به طور مستقل و جدا از هم در نظر گرفته میشوند و هزینه ها در حالت یکپارچه شده و تلفیقی کمتر از حالت مستقل و جدا از هم میشوند.
در این پایان نامه مدلی یکپارچه شده ارائه شده است که دو جنبه نگهداری و تعمیرات و کنترل کیفیت به طور تلفیقی در یک سیستم در نظر گرفته شده است. در این مدل همه ویژگی های نگهداری و تعمیرات و کنترل کیفیت را در قالب یک مدل به صورت یکپارچه مورد نگارش واقع شده است و نسبت به حل آن اقدام شده است.
در واقع یک مدل یکپارچه شده برای تلفیق بهینه سازی فاصله های نگهداری و تعمیرات پیشگیرانه و پارامترهای کنترل پیشنهاد شده
است. دو نوع سیاست نگهداری و تعمیرات در نظرگرفته شده است. حداقل تعمیر اصلاحی که حالت و شرایط تجهیزات را بدون تاثیر بر عمر آنها تعمیر می کند و نگهداری و تعمیرات پیشگیرانه که تجهیزات را بین حالت as good as new و as bad as old قرار میدهد. مدل پیشنهاد شده می تواند مقدار بهینه هر یک از چهار متغیر تصمیم را معین کند. یعنی اندازه نمونه(n)، زمان تناوب نمونه گیری (h)، ضریب حد کنترل(k)، و فاصله های زمانی تعمیر پیشگیرانه( )، که هزینه کل مورد انتطار حال از یکپارچه سازی در واحد زمان را حداقل می کند. یک مثال عددی برای تشریح تاثیر پارامترهای هزینه در سیاست تلفیق کنترل کیفیت و تعمیر پیشگیرانه از نظر اقتصادی، نشان داده شده است.
سیستم کار در این پایان نامه یک سیستم تک ماشین با یک مؤلفه میباشد که یک نوع محصول را تولید می کند. در واقع مدل ارائه شده، فاصله های زمانی بهینه برای اعمال نگهداری و تعمیرات پیشگیرانه بر روی این ماشین و همچنین پارامترهای بهینه کنترل کیفیت را برای بررسی میزان کیفیت محصول تولید شده، به نحوی که هزینه های ناشی از اعمال نگهداری و تعمیرات و کنترل کیفیت حداقل شود، را مورد بررسی قرار میدهد.
رویکرد یک سیستم تولید به کم بودن از کار افتادگی تجهیزات و فرایند وابسته است. نگهداری و تعمیرات و کنترل کیفیت نقش اساسی در دستیابی به این هدف ایفا می کنند. علاوه بر این با گذشت زمان کیفیت تجهیزات پایین می آید و ممکن است یک انتقال کیفیت از حالت تحت کنترل به حالت خارج از کنترل اتفاق بیفتد که توسط بالا رفتن نرخ بازگشت محصول و میل به خرابی مشخص می شود.
زمانبندی نگهداری و تعمیرات و فرایند کیفیت، قسمتی از سیاستهای عملیاتی میباشد که نتیجه عملکرد هر سیستم تولید میباشد.با وجود تاثیرات مشترک بین این تصمیمات، که خیلی هم مهم نیستند، رویکردهای بر پایه مدل برای بهینه کردن آنها بطور شبیه سازی شده، مهیا میباشند. بعنوان نمونه، بیشترین مدلهای زمانبندی تولید، تاثیر در دسترس بودن ماشین بدلیل خرابی یا فعالیت نگهداری و تعمیرات را در نظر نمیگیرند. بطور مشابه، مدلهای برنامه ریزی نگهداری و تعمیرات، به ندرت اثر نگهداری و تعمیرات را بر زمان تحویل به مشتری و نیازمندیهای او، در نظر میگیرند. اگرچه، اثر نگهداری و تعمیرات نمی تواند به شکل معنا داری بدون محاسبه کردن تابع نگهداری و تعمیرات که با نیازمندیهای تولید مطابقت می کند، اندازه گیری شود.
از طرف دیگر، تاخیر نگهداری و تعمیرات برای سازگاری با نیازمندیهای تولید ممکن است تعمیرات فرایند و خطر معیوب شدن ماشین را افزایش دهد، به طوریکه ممکن است باعث بیشتر شدن موارد غیر قابل قبول وپایین آمدن سرعت شود. از این رو در نظر گرفتن کنترل کیفیت و برنامه ریزی نگهداری و تعمیرات می تواند یک راه مؤثر برای برطرف شدن برخی از مشکلات باشد و به تبع آن اگر بخواهیم این دو را جدار از هم نگاه کنیم، با توجه به رابطه های موجود و وابستگی های بین این موضوعات باعث بروز مشکلاتی خواهد شد. یکی از رویکرد های مهم در هر سیستم تولید واقف بودن به مسائل وابستگی ها و روابط موجود بین مورد های مورد بحث خواهد بود و داشتن اطلاعات جامع حول موضوع و احاطه داشتن به جنبه های موجود در مسئله می تواند ما را در مدل سازی کمک شایانی نماید و در نتیجه کار ما تاثیر به سزایی بگذارد. با توجه به نکاتی که گفته شد پی به اهمیت موضوع تلفیق و یکپارچه سازی مدل های نگهداری و تعمیرات و کنترل کیفیت خواهیم برد.
همانطور که قبلا اشاره شد، تلفیق و یکپارچه سازی مدل های کنترل کیفیت و نگهداری و تعمیرات به طور همزمان، به طرز قابل توجهی مثمرثمر تر از زمانی که این مدل ها به طور جداگانه مورد بررسی قرار میگیرند، خواهد بود. رویکرد یک سیستم تولید به طور قابل ملاحظه ای به زمانبندی نگهداری تعمیرات و پارامترهای کنترل کیفیت، وابسته است.
بحث مدل های یکپارچه و تلفیقی یکی از موضوعاتی میباشد که در سالهای اخیر بسیار مورد توجه قرار گرفته است و با توجه به اینکه این مدلها بهتر و کاراتر از زمانی خواهند بود که به طور جداگانه هستند، با استقبال زیادی روبرو شده اند. در واقع یکی از اهداف محققان در سالهای اخیر همواره ادغام دو یا چند موضوع با ویژگی ها و روابطشان در غالب یک مدل بوده است و معمولا با مقایسه کار یکپارچه سازی شده خود با حالت جداگانه به این نتیجه رسیده اند که حالت ادغام شده مسئله بسیار کاراتر از حالت جداگانه و مستقل آن میباشد.
هدف ما در این پژوهش دستیابی به مدلی است که بتواند زمانبندی نگهداری و تعمیرات و پارامترهای کنترل کیفیت را به صورت تلفیقی و یکپارچه در آورد. در واقع ما ابتدا روابط و وابسنگی های موجود بین نگهداری و تعمیرات و کنترل کیفیت را مورد قرار داده و سپس آنها در قالب یک مدل یکپارچه پیاده سازی شده است. در نهایت این دو جنبه به صورت جدا ازهم نیز بررسی شده است، تا مشخص شود کدام حالت مقرون به صرفه تر، خواهد بود و تابع هزینه کل حداقل خواهد شد.
به طور کلی هدف این پژوهش، معرفی یک مدل یکپارچه شده است که می تواند هزینه کل مورد انتظار ناشی از خرابی های فرایند، بازرسی، نمونه گیری و نگهداری و تعمیرات اصلاحی(CM) و نگهداری و تعمیرات پیشگیرانه(PM) توسط تلفیق نگهداری و تعمیرات با پارامترهای نمودار کنترل کیفیت، حداقل کند.
برخی از سؤالاتی که در این باره مورد توجه قرار گرفته شده است به شرح زیر خواهند بود:
توسعه روزافزون شهر نشینی، صنایع و بخصوص صنایع پشتیبانی، جابجایی انسان و کالا را به صورت مسألهای در آورده است که پیچیدگی آن دائماً در حال افزایش میباشد. رشد شهری باعث افزایش تقاضا در صنعت حمل و نقل شده که به تبع آن شهرها و صنایع بزرگ را دست به گریبان مشکلات زیادی در زمینههای تراکم ترافیکی، آلودگی هوا، اتلاف وقتهای طولانی در مسیر سفرهای روزانه افراد، افزایش مصرف سوخت و استهلاک وسایل نقلیه و غیره کرده است.
برای حل مشکلات ترافیکی و مسایل اقتصادی، اجتماعی و زیست محیطی ناشی از آن در شهرهای بزرگ، صنایع تولیدی و بخش خدمات نیاز به یک سیستم مجهز و کارآمد حمل و نقل میباشد. در نتیجه تقاضای رو به افزایش برای راه حل هایی که اجرایی باشند و بتوانند تمامی منافع پیشبینی شده از جمله صرفهجویی در هزینهها را با در نظر گرفتن حداکثر سرویس و استفاده بهینه از سرمایه و تجهیزات را حاصل نمایند وجود دارد. حمل و نقل داخل سازمانی، مسیر حرکت اتوبوسها، سرویسهای مدارس، سیستمهای توزیع و نگهداری پخش پول و سرویسهای بانکی و جمع آوری ضایعات صنعتی و غیره از جمله مسایلی هستند که میتوان به آنها اشاره کرد.
برنامه ریزی حمل و نقل، امروزه یکی از زمینههای اساسی و مطرح در شاخههای مختلف علوم همانند تحقیق در عملیات، مهندسی صنایع و مهندسی عمران میباشد. هدف عمده این رشته، کمینهسازی هزینه حمل و نقل کالا و مواد بین دو سطح تولیدکننده و مصرف کننده میباشد، به طوری که تقاضای هر مصرفکننده باید توسط تولیدکنندگان ارضاء گردد. در این حالت با توجه به نوع مسأله مورد نظر عواملی همانند طول مسیر، کیفیت مسیر از لحاظ ساختاری و محیطی، ترافیک مسیر، گنجایش وسایل نقلیه و غیره مد نظر قرار میگیرند. چنانچه علاوه بر دو سطح تولید کننده و مصرف کننده، سطوح میانی نیز وجود داشته باشند، به آن شبکه حمل و نقل گفته میشود. به عنوان نمونه مسیریابی اتوبوسهای داخل شهری حالت خاصی از شبکه حمل و نقل میباشد.
1-2- ضرورت و اهمیت برنامهریزی حملونقل
حمل و نقل یکی از بخشهای عمده و مهم، از اقتصاد هر کشوری به شمار میرود و همچنین یکی از مهمترین بخشهای تشکیل دهنده هزینه تمام شده محصولات نهایی است. توسعه روز افزون شهرنشینی، صنایع و بخصوص صنایع پشتیبانی، جابجایی انسان و کالا را بصورت
مسألهای در آوردهاست که پیچیدگی آن دائماً در حال افزایش است. رشد شهری باعث افزایش فزاینده تقاضا در صنعت حملونقل شده که به تبع آن شهرها و صنایع بزرگ را دست به گریبان مشکلات زیادی در زمینههای تراکم ترافیکی، آلودگی هوا، اتلاف وقت طولانی در مسیر سفرهای روزانه افراد، افزایش مصرف سوخت و استهلاک وسایل نقلیه و غیره کرده است. برای حل مشکلات ترافیکی و مسایل اقتصادی، اجتماعی و زیست محیطی ناشی از آن در شهرهای بزرگ، صنایع تولیدی و بخش خدمات نیاز به یک سیستم مجهز و کارآمد حملونقل دارند. در نتیجه تقاضای رو به افزایش برای راه حل هایی که اجرایی بوده و بتواند تمامی منافع پیشبینیشده از جمله صرفهجویی در هزینهها را با در نظر گرفتن حداکثر سرویس و استفاده بهینه از سرمایه و تجهیزات حاصل نماید، وجود دارد. نظافت خیابانها، حملونقل داخل سازمانی، مسیرحرکت اتوبوس ها، سرویس مدارس، سیستمهای توزیع و نگهداری پخش پول و سرویسهای بانکی و جمع آوری ضایعات صنعتی و غیره ازجمله مسایلی است که می توان به آن اشاره کرد.
در دهه های اخیر نتایج سودمندی در پروژههای بهینهسازی، بر مبنای روشهای تحقیق در عملیات و برنامهریزی ریاضی، در مدیریت موثر تدارک کالا و خدمترسانی سیستمهای توزیع دیده شده است. تعداد زیادی از کاربردهای واقعی جهانی، هم در آمریکای شمالی و هم در اروپا، بطور وسیع نشان داده که استفاده از روالهای کامپیوتری برای برنامهریزی فرایند توزیع، صرفهجویی قابل توجهی را (معمولاً بین 5% تا 25%) در هزینههای عمومی حملونقل موجب میشود. در واقع، فرایند حملونقل شامل همه مراحل سیستمهای تولید و توزیع است. موفقیت بهرهبرداری از تکنیکهای تحقیق در عملیات مدیون پیشرفت سیستمهای کامپیوتری هم از نظر سختافزار و هم از نظر نرمافزار و افزایش یکپارچگی سیستمهای اطلاعاتی فرایندهای تولید و تجاری است. فاکتور دیگر موفقیت که دارای اهمیت فوق العادهای است، پیشرفت ابزارهای مدلسازی در سالهای اخیر است. در واقع، مدلهای پیشنهاد شده همه مشخصه های مسایل توزیع در کاربردهای واقعی، و الگوریتمهای متناظر و اجراهای کامپیوتری را به حساب آورده و جوابهای خوبی را برای نمونههای واقعی جهانی در مدت زمان معقول پیدا می کند. (تاث وهمکاران،2002).
1-3- حملونقل در ایران
بخش حملونقل نیز به عنوان یکی از زیر بخشهای مهم اقتصادی کشور که تولید آن به قیمتهای ثابت دارای نرخ رشد بالاتری نسبت به نرخ رشد اقتصاد ملی بوده است، نیاز به توجه بیشتری در نظام مدیریتی کشور دارد. بررسی دادههای آماری حساب های ملی در بازه ی بین دو مقطع زمانی 1370 تا 1386 نشان می دهد که در این دوره زمانی سهم فعالیتهای حمل و نقل از تولید ناخالص ملی افزایش یافته است. افزایش سهم نسبی بخش حمل و نقل، انبارداری و ارتباطات از این عملکرد در سطح ملی 8/2 درصد بوده است. جدول (1-1)، مقایسه ارزش حمل و نقل در تولید ناخالص ملی در کشور در سالهای 1370 تا 1386 را نشان میدهد. (شریعت،2004).
بدین ترتیب، در روند تحولات اقتصادی، بخش حملونقل در سالهای پس از انقلاب، بخصوص حملونقل زمینی، برجستگی بیشتری یافته و تکیهگاه اصلی جابجایی بار و مسافر بوده است، لذا با توجه به حجم بالای ارزش افزوده این بخش، اهمیت بیش از پیش بررسی و برنامهریزی حمل و نقل در ایران به منظور تقلیل بخشی از هزینههای مربوطه احساس شده و برخورد علمی و منطقی با این مبحث مهم، امری ضروری است.
:
در رقابتهای جهانی در عصر حاضر، باید محصولات متنوع را با توجه به درخواست مشتری، در دسترس وی قرار داد. خواست مشتری بر كیفیت بالا و خدمت رسانی سریع، موجب افزایش فشارهایی در زنجیره تأمین شده است كه قبلاً وجود نداشته است، در نتیجه شركتها بیش از این نمی توانند به تنهایی از عهده تمامی كارها برآیند. در بازار رقابتی موجود، بنگاههای اقتصادی و تولیدی علاوه بر پرداختن به سازمان و منابع داخلی، خود را به مدیریت و نظارت بر منابع و اركان مرتبط خارج از سازمان نیازمند یافتهاند. علت این امر در واقع دستیابی به مزیت یا مزایای رقابتی با هدف كسب سهم بیشتری از بازار است. بر این اساس، فعالیتهای نظیر برنامه ریزی عرضه و تقاضا، تهیه مواد، تولید و برنامه ریزی محصول، خدمت نگهداری كالا، كنترل موجودی، توزیع، تحویل و خدمت به مشتری كه قبلاً همگی در سطح شركت انجام می شده به سطح زنجیره تأمین انتقال پیدا كرده است. مسئله كلیدی در یک زنجیره تأمین، مدیریت و كنترل مناسب تمامی این فعالیت ها است.
مدیریت زنجیره تأمین (SCM[1]) پدیدهای است كه این كار را به طریقی انجام می دهد كه مشتریان بتوانند خدمت قابل اطمینان و سریع را با محصولات با كیفیت در حداقل هزینه دریافت کنند.
در حالت كلی زنجیره تأمین از دو یا چند سازمان تشكیل مىشود كه رسماً از یكدیگر جدا هستند و به وسیله جریانهای مواد، اطلاعات و جریانهاى مالی به یكدیگر مربوط می شوند. این سازمانها می توانند بنگاههایی باشند كه مواد اولیه، قطعات، محصول نهایی و یا خدماتی چون توزیع، انبارش، عمده فروشی و خرده فروشی تولیدمی كنند. حتی خود مصرف كننده نهایی را نیز می توان یكی از این سازمانها در نظر گرفت.
برای رسیدن به اهداف زنجیرهی تأمین، سازمان ها و شرکت ها باید در زنجیرهی تأمین خود به خلق ارزش بپردازند؛ زیرا ارزش از دید مشتری دارای مفاهیم گسترده ای است که ممکن است در هر محصول متفاوت باشد. یکی از راه های خلق ارزش که تقریباً در همه ی محصولات و خدمات مشترک است کاهش قیمت مصرف کننده است. در این پروژه هدف این بوده که راه های خلق ارزش برای مشتری شناسایی شود و سپس به بیان راهکار های خلق ارزش مخصوصاً کاهش هزینه در زنجیرهی تأمین پرداخته شود.
این فصل تحقیق مروری بر کلیات تحقیق است. در این فصل، در ابتدا موضوع به تفصیل مورد بررسی قرار گرفته و لزوم پرداختن به این موضوع شرح داده شده است و در ادامه به ضرورت انجام تحقیق و اهداف و سؤالات تحقیق اشاره شده و در انتها به مواردی همچون قلمرو تحقیق و تعاریف متغیرهای اشاره شده است، همچنین در هر جا که نیاز بوده، مناسب با موضوع، تجربیات شرکت های مختلف و دلایل موفقیت آن ها مورد بررسی قرار گرفتند.
1-1- بیان مسئله
امروزه شركتها دریافتهاند كه بخش خرید آنها می تواند به طور فزاینده ای در افزایش کارایی و اثربخشی آنها مؤثر باشد و به همین دلیل شیوه های خریدشان را تغییر داده و سعی كرده اند تا برای كالاهای خود شیوه خرید مناسب را بیابند، به طوری كه بخش خرید بتواند به عنوان جزئی از شركت، اهداف استراتژیک خرید شركت را برآورده سازد.
تاکنون تعاریف گوناگونی از زنجیرهی تأمین و بهره وری آن ارائه شده است. زنجیره تأمین شامل سازمان ها و فرایند هایی می شود که
کالاها، اطلاعات و خدمات ایجاد شده را ایجاد کرده و به مصرف کنندگان تحویل می دهند. خرید، جریان وجوه، باربری مواد، برنامه ریزی و کنترل تولید، کنترل موجودی و لجستیکی و توزیع و تحویل نیز درون این زنجیره جای خواهند گرفت. به عبارت دیگر، مدیریت زنجیرهی تأمین، مدیریت تمام فعالیت های مورد نیاز برای ارائه یک محصول به مشتری نهایی (زنجیرهی تأمین) است.
در زنجیرهی تأمین، مدیریت اطلاعات در بخش های گوناگونی تأثیر گذار خواهد بود که برخی از آن ها عبارتند از (زنجیرانی،1382):
با توجه به شرایط کنونی که بین تولید کنندگان رقابت سنگینی وجود دارد، عدم هماهنگی بین فعالیت های شرکای تجاری به عنوان یکی دیگر از مسائلی که اداره ی زنجیرهی تأمین را با مشکل مواجه می سازد، شناخته می شود. این نوع مشکلات هنگامی اتفاق می افتد که یک بخش سازمان با دیگر بخش ها ارتباط خوبی نداشته باشد و یا اینکه اولویت بندی در اجرای زنجیره تأمین جهت بهبود آن انجام نشده باشد.
بنابراین عدم استفاده مناسب و عدم تلفیق تکنیک ها در زنجیره تأمین شرکت ها موجب می گردد در زنجیره تأمین، بهره وری و کاربرد ارزشمندی مشاهده نگردد و نتوان مدیریت جامعی بر روی زنجیره تأمین داشت، تاکنون مدل های متفاوتی جهت حل مسئله مدیریت زنجیره تأمین و خلق ارزش ارائه شده است که در زیر یک دسته بندی جامع از این مدل ها بیان شده است:
اما با توجه به بکارگیری روش های فوق تاکنون بهره وری ارزشمندی در خصوص خلق ارزش در زنجیره تأمین مشاهده نشده است مهندسی ارزش با تکیه بر آنالیز ارزش شکل گرفته است و فرایندی است که طی آن تیم طراحی که در زمینه آنالیز ارزش آموزش دیده است سعی در به کار گیری آن در محصول جدید دارد. فرایند مهندسی ارزش از پنچ فاز تشكیل شده است. (ایر اس، 1383)
1 – فاز اولیه آماده سازی[2]
2- فاز اطلاعات[3]
3-فاز خلاقیت[4]
4-ارزشیابی فاز[5]
5-فاز اجرا[6]
که با به کارگیری هر یک از این مراحل، تکنیک FAST می تواند نسبت به سایر روش های به کار گرفته شده راه گشا شود. چرا که برخی تلاش ها و صرف منابع منجر به تأمین نیاز واقعی مشتریان نمی شود و این بدان معنی است که وقتی محصول یا خدمت در اختیار مشتری قرار می گیرد با نیاز های او منطبق نیست
با توجه به اینکه تولید کننده موفق کسی است که به نیاز مشتریان، با کیفیت و هزینه مناسب به عرضه تولید و یا ارائه خدمت بپردازد. مهندسی ارزش می تواند از طریق شناخت نیاز ها و خواسته های مشتریان این موفقیت را فراهم سازد. می توان گفت ارزش، کمترین هزینه برای این که عملکرد ها و یا خدمات لازم را در زمان و مکان مطلوب و با کیفیت و قابلیت اطمینان مناسب انجام داد می باشد. نسبت بها به هزینه به عنوان شاخص ارزش تعریف می شود (بیرقی، 1389).
بنابراین برای رسیدن به هدف ارزش آفرینی در زنجیرهی تأمین، سازمان ها و شرکت ها باید در زنجیرهی تأمین خود به تهیه مدل FAST (تكنیك) بپردازند، تحلیل و كاركرد نمودار FAST بهعنوان قلب مهندسی ارزش تعریف می گردد و انجام كامل آن نقش تعیین كننده ای در شناسایی كشتزارهای خلاقیت و تحلیل هزینه های ناشی از تغییرات بكارگیری ایده ای جدید خواهد داشت.
:
با جهانی شدن اقتصاد و افزایش رقابت و توسعه فناوری اطلاعات، بازار عرضه محور به بازار تقاضا محور تبدیل شده است و سازمانها برای حفظ بقای خود در محیط رقابت جهانی به اهمیت ارضای نیاز مشتری پی بردند و همچنین دریافتند که ارضای نیاز مشتری نه فقط بوسیله محصول نهایی بلکه توسط تمام عناصری که در آماده سازی و ساخت و تحویل محصول به مشتری نقش دارند، انجام می شود. به این ترتیب مدیریت زنجیره تامین[1] اهمیت پیدا می کند. مدیریت زنجیره تامین به دنبال بیشینه کردن سود و یا کمینه کردن هزینه در سازمان می باشد. اما این موضوع تأثیر منفی سازمان بر محیط مثل از بین رفتن منابع، تخریب زیست بوم و تخریب محیط که تضمین کننده توسعه پایدار است، را نادیده می گرفت تضمین توسعه ی پایدار هر کشور منوط به حفظ و استفاده بهینه از منابع محدود و غیر قابل جایگزین می باشد و اقدامات گوناگونی برای مواجهه با این مسئله توسط دولت ها انجام گرفته که از جمله ی آنها استفاده از مواد خام سازگار با محیط زیست در مراکز تولیدی و صنعتی، کاهش استفاده از منابع انرژی فسیلی و نفتی و استفاده مجدد ضایعات می باشد. تسریع قوانین و مقررات دولتی جهت اخذ استانداردهای زیست محیطی و تقاضای رو به رشد مصرف کنندگان برای عرضه محصولات سبز به زنجیره تأمین که تمام فعالیت های مرتبط با جریان کالا از مرحله ی ماده خام تا تحویل کالا به مصرف کنندگان نهایی را در بر می گیرد، موجب ظهور مفهوم جدید به نام مدیریت زنجیره تأمین سبز[2] شده است. در واقع مدل مدیریتی زنجیره تأمین سبز، جهت حفاظت از محیط زیست می باشد و شرکت ها با بهره گرفتن از آن می توانند تأثیرات منفی زیست محیطی را کاهش داده و به استفاده مطلوب از منابع و انرژی دست یابند.
1-2- بیان مسئله و اهمیت موضوع
افزایش نگرانی ها در مورد هشدار های محیطی، تولید کننده ها را وادار کرده تا در جهت ایجاد راه کارهایی در زمینه مدیریت محیطی تلاش کنند. دیدگاه هایی نظیر مدیریت زنجیره تأمین سبز، بهره وری سبز، تولید پاك تر و سیستم ها ی مدیریت محیطی برای فعالیت های مدیریت سبز به کار گرفته شده اند (ژو و همکاران[3]، 2008) در این میان، از آنجا که اثرات نا مطلوب محیطی در همه مراحل چرخه عمر محصول،
اتفاق می افتد و مدیریت برنامه ها و عملیات محیطی به داخل مرز های سازمان محدود نمی شود، دیدگاه مدیریت زنجیره تأمین سبز به عنوان دیدگاهی جامع که همه جریانات از تأمین کنندگان به تولید کنندگان و در نهایت به مصرف کنندگان را در بر می گیرد، مورد توجه بسیاری قرار گرفته است (ژو و همکاران، 2008).
با توجه به تاکیدی که در سازمان ها بر بهره وری با هدف استفاده صحیح و موثر از منابع در راستای اهداف سازمانی شده است و نیز با توجه به الزاماتی که قوانین ملی و بین المللی و همچنین تقاضای مشتریان در مورد مسائل زیست محیطی دارند یک مصالحه و سازشی مناسب بین اهداف دوگانه رشد اقتصادی و حفاظت از محیط زیست به وجود آمده است، که باعث شده است امروزه از زنجیره تامین سبز به عنوان یک سلاح استراتژیک جهت کسب مزیت رقابتی پایدار استفاده شود.
از این رو تضمین و استمرار توسعه پایدار هر کشوری منوط به حفظ و استفاده بهینه از منابع محدود و غالبا غیر قابل جایگزین طبیعی آن می باشد. زنجیره تامین نیز که تمام فعالیتهای مرتبط با جریان تبدیل کالا از مرحله ماده خام تا تحویل کالا به مصرف کنندگان نهایی، بانضمام جریان اطلاعات در سرتاسر زنجیره تامین را در بر می گیرد، تاثیر بالقوه مهمی بر محیط زیست خواهد داشت. مدیران زنجیره تامین بدنبال تحویل سریعتر کالا و خدمات، کاهش زمان تاخیر، کاهش هزینه و افزایش کیفیت می باشند (طاهری، 1385).
اکنون شرکت ها به طور روز افزون در می یابند که مدیریت محیط زیست یک موضوع کلیدی استراتژیک با توان بالقوه برای تاثیر پایا بر عملکرد سازمانی است. برای مثال تعداد زیادی از شرکت ها ISO147001 را (استاندارد سیستم مدیریت محیط زیست) در سازمان های خود پیاده سازی و اجرا کرده اند.
در آینده انتظار می رود که همه شرکت ها نیازمند استراتژی هایی، برای کاهش تاثیرات محصولات و خدماتشان بر محیط زیست باشند. (لویس و گرتساکی[4]، 2001) تحقیقات و تجربیات نشان می دهند که رابطه نزدیک بین کیفیت محصولات تولید شده و عملکرد زیست محیطی آنها، بر مشتریان جهانی تاثیر گذار می باشد. همچنین این تحقیقات نشان می دهند که چگونه عملکرد مدیریتی شرکتها می تواند تاثیر بیشتری بر رقابت های بین شرکت ها بگذارد. بنابراین مدیریت زنجیره تامین سبز استراتژی مهمی برای کمک به شرکت ها به منظور دستیابی به منافع و بازار های وسیع تر، همراه با کاهش تاثیرات و ریسک های زیست محیطی می باشد، در حالی که همراه با این اقدامات راندمان کاری خود را هم بالاتر می برند. به همین دلیل تحقیقات زیادی برای شناخت ابعاد و معیارهای مدیریت زنجیره تامین سبز صورت گرفته است که می تواند چارچوبی برای ارزیابی سبز بودن زنجیره تامین صنایع مختلف باشد.
1-2-1- صنعت مواد غذایی
در این میان نمی توان نقش واحدهای صنعتی صنایع غذایی را نادیده گرفت. امروزه با توجه به رشد فزاینده واحدهای صنعتی مواد غذایی و تنوع محصولات آنها نمی توان نقش زنجیره تامین آنها را از لحاظ آلودگی های زیست محیطی نادیده گرفت. برای مثال در کشور ما بیش از 10 هزار واحد تولیدی صنایع غذایی وجود دارد. نوع نیازهای انسان و منابع غذایی و پراکندگی آنها در جهان به حدی است که مبادله کالا و خدمات از کشور دیگر را اجتنابناپذیر ساخته است. از سوی دیگر با افزایش جمعیت جهان و گرایش به استفاده از غذاهای آسان کاربرد ( مواد غذایی که به راحتی استفاده می شوند) دو عامل پیش برنده ی صنایع غذایی در آینده خواهد بود (فاطمی امین و مرتضایی، 1392، ص.23).
ﺍﻣﺮﻭﺯﻩ ﺩﺭ ﺻﻨﻌﺖ مواد غذایی ﺑـﻪ دلیل ﮐﻮتاه شدن ﺩﻭﺭﻩ عمر محصوﻻﺕ، افزایش بسته بندی ها و مواد مصرفی، سهم بالای مصرف انرژی و آب در فرایند تولید ( ﺍﺯ ﺯﻣـﺎﻥ ﻃﺮﺍﺣـﻲ ﻣﺤﺼﻮﻝ ﺗﺎ ﻓﺮﻭﺵ ﺁﻥ)، آلودگی های آبی و خاکی با توجه به ماهیت این صنایع و ﻣﺘﻨﻮﻉ ﺷﺪﻥ ﻣﺤﺼﻮﻻﺕ، ﺗﺼﻤﻴﻢ ﮔﻴﺮﻱ ﺩﺭ ﻣﺪﻳﺮﻳﺖ ﺯﻧﺠﻴره تامین این صنعت ﺍﺯ ﺣﺴﺎﺳـﻴﺖ ﺧﺎﺻـﻲ ﺑﺮﺧـﻮﺭﺩﺍﺭ شده ﺍﺳـﺖ. ﺗﺼﻤﻴﻢ ﮔﻴﺮﻱ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﻣﺴﺎﺋﻞ ﺯﻳﺴﺖ محیطی ﺩﺭ زنجیره تامین تصمیمات متعددی ﻫﻤﭽﻮﻥ: ﻧﺤﻮﻩ حمل، منبع یابی، ﺍﻧﺘﺨاﺏ ﺍﺯ ﺑﻴﻦ ﺗﺎﻣﻴﻦ ﮐﻨﻨﺪﮔﺎﻥ و… ﺭﺍ ﻣﺘﺎﺛﺮ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺳﺎﺧﺖ. لذا مسئله اصلی این تحقیق آن است که با شناسایی مؤلفه های مدیریت زنجیره تامین سبز و ارزیابی اهمیت آن در صنعت مواد غذایی، چارچوبی را برای پیاده سازی و سنجش میزان سبز بودن زنجیره تامین صنایع ارائه نماید.
در دنیای پررقابت امروزی بدون شک مشتریان از مهمترین سرمایههای هر سازمان تولیدی و خدماتی محسوب میشوند. وجود مشتری برای بانکها و مؤسسات مالی، بیش از سایر سازمانها اهمیت دارد زیرا نه تنها سرمایه اصلی و منابع مالی بانکها از طریق سرمایهگذاری مشتریان تأمین میگردد، بلکه خریدار تمامی خدمات بانکی نیز همان مشتریان هستند؛ بنابراین وجود مشتری ضامن بقا و ادامه حیات بانک است. اهمیت و بررسی رضایت مشتریان زمانی بیشتر آشکار میشود که بدانیم یکی از دلایل اصلی زوال مشتریان عدم رضایت آنان است و نارضایتی مشتریان هزینههای سنگینی به بانک تحمیل میکند. ایجاد رضایت مشتری، نیازمند آگاهی کامل از مشتری، نیازها و خواستههای او و در نتیجه برقراری روابط نزدیک با مشتری است. بازاریابی رابطهمند رویکردی جدید در صنعت بانکداری هست که هدف اصلی آن ایجاد روابط نزدیک و بلندمدت به منظور درک و شناخت کامل از مشتری و تأمین رضایت او است.
در این پژوهش به شناسایی و اولویتبندی عوامل مؤثر بازاریابی رابطهمند در رضایتمندی مشتریان در خدمات بانکی میپردازیم.
1-2) شرح و بیان مسئله پژوهشی
بیشک میتوان گفت مهمترین دارایی اغلب شرکتها مشتریان آن ها هستند. امروزه، مشتریان برای تصمیمگیری در فرایند خرید با سؤالات و اما و اگرهای بسیاری روبرو هستند و تنوع کالاها و محصولات مختلف باعث شدهاند مشتریان با حق انتخابهای فراوان مواجه باشند [1]. از سوی دیگر شرکتها دریافتهاند که هزینه جذب مشتریان جدید تا پنج برابر حفظ مشتریان کنونی است و از دست دادن یک مشتری، تنها از دست دادن یک قلم فروش نیست، بلکه فراتر از آن به معنی از دست دادن کل جریان خریدهایی است که مشتری میتوانسته در طول زندگی انجام دهد [2].
برخلاف بازاریابی کلاسیک که هنرش در جذب مشتریان جدید و تأکید آن بیشتر بر انجام معاملات است، بازاریابی رابطهمند بر حفظ و نگهداری مشتریان قبلی و برقراری روابطی مستحکم با آنان تأکید دارد [3]. بازاریابی رابطهمند، بازاریابی سنتی و بازاریابی آمیخته را به چالش کشیده و به عنوان یک جایگزین استراتژیک برای افزایش پویایی و تعاملات در روابط شرکت با مشتریان قرار گرفته است [4]. مفهوم بازاریابی رابطهمند برای نخستین بار از سوی بری در سال 1983 میلادی در زمینه سازمانهای خدماتی ارائه شد و به عنوان استراتژی جذب، حفظ و ارتقای روابط با مشتریان تعریف شده است [5].
شانی بازاریابی رابطهمند را به عنوان تلاش یکپارچه برای شناسایی، حفظ و برقراری یک شبکه با مصرفکنندگان فردی و تقویت مداوم این شبکه برای رسیدن به سود دوجانبه از طریق تماسهای تعاملی و شخصی در طی یک دوره زمانی طولانیمدت تعریف کرده است [4]. بازاریابی رابطهمند رویکردی بلندمدت دارد که هدف اصلی آن ارائه ارزش در بلندمدت به مشتری است و معیار موفقیت آن، رضایت
بلندمدت مشتری هست [2]. رضایت مشتری یک ارزیابی کلی از تجربه مشتری در طول زمان نسبت به سازمان است [6]. کاتلر، رضایتمندی مشتری را به عنوان درجهای که عملکرد یک شرکت، انتظارات مشتری را برآورده کند، تعریف میکند. به نظر کاتلر اگر عملکرد شرکت، انتظارات مشتری را برآورده کند، مشتری احساس رضایت و در غیر این صورت احساس نارضایتی میکند [2].
بازاریابی رابطهمند با بکارگیری فناوری در بازاریابی، فروش، ارتباطات و مدیریت مشتری، تعاملات بلندمدت با مشتری ایجاد کرده و با افزایش ارزش مشتری منجر به سود هر دو طرف (شرکت/مشتری) خواهد شد. بازاریابی رابطهمند به چهار طریق بر عملکرد شرکت تأثیر میگذارد:
در صنایع خدماتی که ارائه خدمات مستلزم برقراری ارتباط و تعامل مستقیم با مشتری است، رضایت کلی مشتریان مبتنی بر چگونگی رویارویی و تجربه آنان از سازمان است؛ ازاینرو شرکتها منابع قابلتوجهی را صرف اندازهگیری و مدیریت رضایت مشتری میکنند. بنگاههای اقتصادی برای بهبود رضایت و وفاداری مشتری باید در خصوص عوامل مؤثر بر رضایت مشتری و مراجعه مجدد او تحقیق کنند و از طریق تأمین رضایت مشتری به وفاداری آنان دست یابند [8].
درواقع سازمانهایی که رویکرد بازاریابی رابطهمند را اتخاذ میکنند؛ میتوانند عملکرد تجاری خود را بهبود بخشند. بهطور مثال سین و همکاران در تحقیق خود در زمینه بررسی بنیانهای بازاریابی رابطهمند به مطالعه برخی از جنبههای عملکرد شرکتها در تعدادی از صنایع خدماتی پرداختند. نتایج بررسیهای آن ها نشان داد که بازاریابی رابطهمند تأثیر مثبت و معناداری بر رشد فروش، سهم بازار و نرخ برگشت سرمایه این شرکتها داشته است [9].
با توجه به رقابت فزاینده در میان بانکها در سطح جهانی، بازاریابی رابطهمند بهعنوان روشی بسیار مناسب برای ایجاد و حفظ رابطه بلندمدت با مشتریان مدنظر قرارگرفته است؛ زیرا خدمات قابلارائه در بانکهای تجاری نسبتاً یکشکل است و برای اکثر بانکها متمایز کردن خدمات نسبت به رقبا مشکل است؛ بنابراین شمار زیادی از بانکهای جهان به سمت استفاده از رویکرد بازاریابی رابطهمند و پیادهسازی اجزای آن گرایش یافتهاند [4].
1-3) اهمیت و ارزش پژوهش
متأسفانه اغلب نظریهها و رویههای بازاریابی با تأکید ویژه بر فروش محصول بیشتر به شیوهها و استراتژیهای جلب مشتریان جدید توجه دارند و برای حفظ مشتریان موجود چندان اهمیتی قائل نیستند. امروزه شرکتها با رقابتیشدن بازارها به میزان زیادی به اهمیت تأمین رضایتمندی مشتریان موجود و حفظ آن ها پی بردهاند. یک بررسی انجام شده حاکی از آن است که اگر شرکتها بتوانند مشتریان از دست رفته خود را تا 5 درصد کاهش دهند سودآوری آن ها 25 تا 85 درصد افزایش خواهد یافت [10]. برای همه شرکتهای پیشرو پذیرفته شده است که در یک بازار رقابتی بالا، نگهداری و حفظ مشتریان از طریق گسترش روابط با فدا کردن سطوحی از اثرات بازاریابی در به دست آوردن مشتری جدید، سودمندتر است. شواهد حاکی از حمایت بازاریابی رابطهمند به عنوان یک استراتژی سودمند برای بانکها است [11]؛ بنابراین در بازار رقابت تنگاتنگ کنونی بانکها در ایران و با توجه به خصوصی شدن تعداد زیادی از بانکهای دولتی و همچنین اختلاف ناچیز سود بانکی در بخش منابع و مصارف بانکهای دولتی و خصوصی و احتمالاَ عضویت ایران در سازمان تجارت جهانی(WTO) بانکها را ملزم می کند هر چه سریعتر برای حفظ مشتریان خویش چارهاندیشی نمایند و چاره آن تنها در بازاریابی رابطهمند و مشتری مداری مؤثر تجلی مییابد [12].