در ادبیات فارسی برای بیان مفهوم عشق واژگان زیادی به چشم میخوردکه برخی از آنها از زمان های دور وجود داشتهاست . در متون اوستا و در گاثاها بارها ازمهرودوستی سخن به میان رفته ودرمتون بجای مانده از زبان پارسی میانه هم وجود دارد. واژگانی مانند آغاشه که در اشعار رودکی دیده می شود. مهر و عشق و آغاشه و شیفتگی و ایشکای و دلدادگی و شیدایی و سودا همه از واژگانی هستند که در ایران زمین برای پدیده عشق به کاررفته یا میروند. در متون نظم هم، بخشی از داستانهای شاهنامه یا اشعار نظامی گنجوی و خواجوی کرمانی، عیوقی، جامی، وحشی بافقی، اهلی شیرازی و … به بیان داستانهای عاشقانه پرداخته اند. بسیاری شعرا هم به بررسی ماهیت عشق، در حالتی جدا از اوصاف صوفیه پرداخته اند. مانند حافظ، سعدی، باباطاهر و رودکی که هم غزل و رباعی عاشقانه و سوزناک دارند و هم به بررسی ماهیت و کارآمدی عشق پرداختهاند.
عارفان در ادبیات صوفیانه که راه رسیدن به خدا را در پاکی و محبت می دانستند، برای رسیدن به این هدف و جدایی از دنیا، علاقههای ذاتی به خدا را در درون خود میپروراندند و به حالتی از جذب در راه حق میرسیدند که به آن عشق الهی میگفتند . اشعار بی شماری در همین مورد سروده شده که در آنها معشوق ، خدا بود. ابوسعید ابوالخیر، عطار، سنایی، مولوی و… از این دسته شاعران هستند. پارهای از شاعران مدیحه سرا درباری در وصف ممدوحان خود، از عبارات و مثلهای عاشقانه زیادی استفاده نمودهاند. انوری، عنصری، عسجدی، فرخی سیستانی هم از این گروه هستند .
عشق دریایی است بیكران، موضوعی كه هر چه درباره آن گفته آیدكم و ناچیز خواهد بود. چنانكه مولوی میگوید:
هر چه گویم عشق را شرح و بیان / چون به عشق آیم خجل باشم از آن (مولوی، 1383 :71 ).
بیشتر شعرا عشق را محبت و دلبستگی مفرط و شدید معنی كردهاند. « برخی عشق را به عشق حقیقی و مجازی تقسیم بندی نموده ،
معتقدند چون عشق بر اساس كمال است، پس معشوق حقیقی همان كمال مطلق خواهد بود؛ اما در سریان عشق، در قوس نزول و صعود، طبعاً عشق هم دارای مراتب و درجات شده ؛ عاشقها و معشوقه ها هم متفاوت خواهند بود و عشق برای هر موجودی، نسبت به كمال آن موجود جلوهگر میشود. از آنجا كه هر كمالی نسبت به كمال بالاتر از خویش ناقص است، عشق در هر مرتبهای به مرتبه بالاتر از آن تعلق خواهد گرفت و چون بالاترین مرتبه كمال، كمال حضرت حق است ، پس معشوق حقیقی، ذات حضرت حق بوده و عشق حقیقی عشق به ذات او خواهد بود و بقیه عشقها و معشوقها به صورت مجازی و واسطه مطرح خواهند شد.» ( زرین کوب، 1388 :93 ).
مفهوم عشق در شعر و ادب فارسی، در میان شاعران مختلف کم و بیش مورد پژوهش و بررسی قرار گرفته است و پژوهش گران و نویسندگان مختلفی، به مطالعه و تحقیق در این باره پرداخته و از دیدگاه های مختلف ، مفهوم عشق در اشعار شاعران ، در بسیاری از سبک های شعری مورد بررسی و پژوهش قرار گرفته است .در میان سبک های مختلف شعر فارسی، میتوان گفت که سبک هندی و شاعران این سبک همواره به مفهوم عشق به عنوان یک مولفه مهم، توجه خاص داشته اند و این واژه را در اشعار خود بکار برده اند . لذا عشق در سبک هندی و اشعار این سبک از ادب فارسی، از نمود خاصی برخوردار بوده است و بر همین اساس و با توجه به اینکه صائب تبریزی یکی از معروف ترین شاعران سبک هندی است، پژوهشگر این رساله بر آن است تا به بررسی مفهوم عشق در اشعار این شاعر بزرگ و استخراج معانی و ویژگیهای مورد نظر وی در این خصوص بپردازد.
- بیان مسئله :
یکی از مهمترین مولفه های موجود در اشعار شاعران مختلف، عنصر عشق است. در سبک های مختلف شعری، مقوله عشق با دیدگاه های متفاوت موردبررسی قرار گرفته است. سبک هندی نیز از این قاعده مستثنی نبوده است . شاعرانی نظیر صائب تبریزی، بیدل دهلوی، کلیم کاشانی، محتشم و … همواره عشق را به عنوان مساله ای در خور توجه قرار داده اند.
در این میان، صائب تبریزی ،عشق را با دیدگاه ویژه خود، به همراه سایر متعلقات مورد بررسی قرار داده است و پژوهشگر، در این پایان نامه به دنبال جستجو و استخراج ویژگیهای مورد نظر صائب است .
فرم در حال بارگذاری ...