جنبش اخوان المسلمین- بزرگترین جنبش اسلامگرا در جهان عرب- در سال 1928، در شهر اسماعیلیه و توسط حسن البنا (در مصر) تأسیس شد. شکل گیری این جنبش، نتیجه طبیعی اوضاع سیاسی و اجتماعی و تاریخ معاصر مصر میباشد.
اخوان المسلمین به عنوان یک جنبش اسلامی، برای رسیدن به اهداف خود شامل از بین بردن سلطه اجانب بر مسلمانان، برقراری حکومت اسلامی و بازگشت به اسلام اصیل و به کارگیری آموزههای آن در جامعه، به مبارزه با حکام مصر پرداخت و به همین دلیل در طول حیات خود همواره در چالش با رژیمهای موجود در مصر بوده است اما این جنبش با وجود سرکوبهای دولتی و علاوه بر آن تضادهای داخلی میان اعضای خود جنبش توانسته بود بقای خود را حفظ کند. اخوانیها در تحولات ژانویه 2011نیز هرچند آغازگر جنبش نبودند اما توانستند بر موج بوجود آمده اعتراضات سوار شده و حرکات جدیدی را سازماندهی کنند.
در پانزدهم ژانویه 2011و با بالا گرفتن اعتراضات مردمی که پس از خودسوزی بوزیدی جوان دستفروش تونسی در اعتراض به ممانعت مأموران حکومتی از ادامه فعالیت وی، به خیابانها آمده بودند، زین العابیدن بن علی،دیکتاتور تونس که 22سال قدرت را در این کشور در دست داشت مجبور به ترک کشورشد.این تحولات تونس به سرعت به مصر نیز سرایت کرد و مردم مصر نیز اعتراضات گسترده ای را علیه حسنی مبارک و سیاستهای مستبدانه وی آغاز نمودند که سرانجام همانطور که در بالا ذکر شد توانستند با همراهی اخوان و سایر نیروها و گروههای موجود در جامعه مانند ارتش و سکولارها حسنی مبارک را برکنار کنند.
بعد از سقوط حسنی مبارک، اخوان المسلمین به دلیل تشکیلات منسجمی که داشت توانست در اولین انتخابات پارلمانی آزاد مصر اکثر کرسیها را به دست آورد؛ این جنبش همچنین در اولین انتخابات ریاست جمهوری آزاد که پس از برکناری حسنی مبارک برگزار شد، در رقابت با ارتش پیروز شده و نمایندهی آنان یعنی محمد مرسی به عنوان رئیس جمهوری مصر برگزیده شد. البته اختلاف رأی مرسی و کاندیدای مورد نظر ارتش تنها 2درصد بود. این اختلاف اندک نشان دهنده ی این موضوع میباشد که تقریباَ نیمی از جامعه مصر طرفدار ارتش و نظامیان هستند . بنابراین مرسی و اخوان المسلمین با وجود این مساله راهی دشوار را برای اداره جامعه مصر در پیش داشتند.
مرسی و اخوان المسلمین بعد از بدست گرفتن قدرت اما اهداف آزادی خواهانه انقلابیون مصر را فراموش کردند. آنها نتوانستند مشکلات اقتصادی به جا مانده از دوران مبارک را حل کنند و هنوز مشکلاتی مثل آب، نان، سوخت و غذا در این کشور به عنوان مشکلات اصلی و دغدغههای اجتماعی به شمار میرفت .همچنین در دوران ریاست جمهوری مرسی گردشگری که بخش مهمی از درآمد ارزی مصر را تشکیل میداد ، با افت قابل توجهی مواجه شده و این خود به کاهش درآمد و افزایش بیکاری در مصر منجر شد.
اخوان المسلمین و مرسی سیاستهای نادرستی را نیز در مسئله اسرائیل، سوریه، ایران، آمریکا و عربستان در پیش گرفتندآنها همچنین
نتوانستند اجماع درستی را بین نیروها و گروههای مصری ایجاد کنند و با حمایت از یک گروه، سایر گروهها را به حاشیه راندند و موجبات دشمنی آنان را با خود فراهم کردند.
بنابراین سرنگونی دولت محمد مرسی رئیس جمهور مصر پس از یک سال حکومت به دلیل ناتوانی در مدیریت صحیح و تلاش برای اخوانی کردن حکومت از طرف او و دیگر همراهانش در جماعت اخوان المسلمین صورت گرفت.
در این پژوهش تلاش خواهیم کرد که با بررسی علل سقوط محمد مرسی به نقش عوامل داخلی و خارجی مؤثر در برکناری وی نیز بپردازیم.
1بیان مساله
جنبش اخوانالمسلمین از بدو تأسیس در سال 1928تاکنون، از مهمترین و فعالترین نیروهای اجتماعی و سیاسی مصر و برخی دیگر از کشورهای خاورمیانه بوده است.گستردگی سازمان و شمار اعضاء و نیز گستره فعالیت این سازمان، آن را در کانون توجه دولتهای مصر و به خصوص از فردای کودتای 1952، تحت تعقیب نیروهای امنیتی این کشور قرار داد و از آن دوره تاکنون، اخوان هزینههای سیاسی سنگینی را متحمل شده است.
محاکمههای نظامی متعدد، شکنجه، زندان و اعدام صدها تن از اعضا از جمله هزینههای فعالیت اخوان، از 1952تاکنون، بوده است. اخوانالمسلمین البته در دهه اخیر به نوعی مصالحه با رژیم مبارک رسید، امری که در سال 2005، به تصدی88کرسی پارلمان مصر(20درصد)توسط نیروهای اخوان انجامیداما پیش از آغاز دگرگونیهای شتابان پس از 25ژانویه، با اخراج کامل اخوان از پارلمان مصر، گروه اخوانالمسلمین باردیگر در نقطه مقابل رژیم قرار گرفته بود؛ هرچند که شرایط اقتضا نمیکرد اخوان المسلمین این مخالفتها را به عرض اندام خیابانی ورویاروی آشکار مبدل سازد.
با آغاز اعتراضهادر 25ژانویه، اخوان در این ناآرامیها شرکت نکرد و رهبران اخوان تا 28ژانویه ورود به خیابانها را به دلیل تهدیدهای دستگاههای امنیتی، در دستور کار خود قرار ندادند. از 28ژانویه به بعد، اخوانالمسلمین در کنار سایر نیروها به صف معترضین پیوست، امری که در نهایت به سقوط مبارک در 11فوریه انجامید.
خیزش مردم مصر مصر در سال 2011م معادلات منطقهای و بین المللی را تحت الشعاع قرار داد. این انقلاب با پیروزی محمد مرسی، نامزد مورد حمایت اخوان المسلمین، درانتخابات ژوئن2012فصل جدیدی را در سیاست خارجی و داخلی مصر رقم زد؛ اما پس از یک سال، محمد مرسی با کودتای نظامی از ریاست جمهوری برکنار شد و عملاً پس از یک سال از پیروزی اخوان المسلمین، بازگشت نظامیان به قدرت مجدداً میسر گردید. در این برهه، چندان بیراه نیست که پرسیده شود که علل شکست اخوان المسلمین چه بود؟
درادامه این پژوهش به بررسی علل عدم موفقیت اخوان المسلمین پس از خیزش مردمی 2011مصر میپردازیم:
1-2موضوع تحقیق و انگیزه انتخاب آن
اگرچه دولت مرسی، دولتی برآمده از رای مردم و نخستین دولت منتخب مردم مصر بعد از خیزش 2011بود اما بسیاری آن را به عنوان دولت منتسب به اخوان المسلمین یا به اصطلاح “دولت اخوان” میشناختند. پس از سقوط مرسی به دست نظامیان و نقش برآب شدن اولین تجربه جریان سیاسی اخوان المسلمین در تصدی حکومت، شناخت چرایی سلسه عواملی که یک دولت منتخب منتسب به جریانی ریشه دار و اسلامی را به ورطه سقوط میکشاند ،انگیزه قدرتمندی را برای بررسی آن ایجاد میکند.
همچنین حضور پژوهشگر در کشور مصر و درک عینی و میدانی واقعه انقلاب و حوادث بعد از آن و نیز رصد تحولات مصر و نحوه رفتار نیروهای اخوان المسلمین ، به نوبه خود سبب تقویت انگیزه پژوهشگر در این زمینه شده است.
از زمان پیروزی محمد مرسی و انتخاب وی به عنوان رییس جمهور مصر، بسیاری از تحلیلگران و آگاهان به امور خاورمیانه برآمدن دولت اخوانی مرسی را فرصتی بی نظیر برای ارائه الگویی مناسب به آن دسته از اسلام گرایان و گروههای جهادی میدانستند که هرشیوه دیگری جز مبارزه مسلحانه و بینش تکفیری را، امری بیهوده و غیر ممکن میدانستند. اکنون اما دولت اسلام گرایی که امید میرفت تبدیل به الگویی مثال زدنی برای دیگر گروههای اسلام گرای منطقه باشد به دست نظامیان سقوط کرده است و بدیهی است که نظامیان با درک کاهش محبوبیت اخوان و ایجاد زمینه لازم به این امر مبادرت کردند. از این منظر، شناخت دلایل عدم موفقیت اخوان المسلمین در مصر پس از خیزش 2011و شناخت نقاط ضعف جریانهای اسلام گرا بعد از دستیابی به قدرت و نحوه تعامل با مولفههای حکومت اهمیتی بسزا مییابد.
فرم در حال بارگذاری ...