مواجه شدن با مسئلهی خیر و شر از دیر زمان برای انسان وجود داشته است اما توجه انسان بیشتر به مسئلهی شر معطوف شده است. به این دلیل که روند جهان و زندگی انسان به صورت عادی مطابق با خیر است اما شر به نوعی یک پیچیدگی و یک ناهماهنگی در این جهان است که باعث میشود در انسان ایجاد رنج کند و در پی آن سؤالهایی برای انسان ایجاد کند. غیر از این موارد، شر رنج عمیقی را در درون انسان به وجود میآورد. بعضی از این رنجها چنان تأثیرات عمیقی بر روی روح و روان انسان میگذارد، که بی تفاوت بودن و یا گذشتن از آن کار بسیار دشوار و گاهی غیر ممکن است.
مردم بر این باور بودهاند که اگر موجودی برتر در عالم وجود دارد و بر کارهای ما نظارت دارد به چه دلیل باید ما در رنج به سر ببریم؟ اگر آن موجود برتر دارای صفات پسندیدهای چون خیرخواهی است، چرا باید افراد موجود در این جهان را در رنج ببیند؟ و سؤالهایی از این دست انسانها را درگیر مسئلهی شرور میکند.
طبیعتاً همان طور که شر ذهن مردم عادی را به خود مشغول کرده است، ذهن حکما و بزرگان و فلاسفه را نیز به خود مشغول کرده و آن ها بر این شدند که جوابهای تخصصیتر و طبقهبندی شدهای به آن بدهند. این گونه جوابها مبتنی بر نظریهی عدالت خداوند یعنی باور به دادگری او است. این جوابها اغلب میکوشد تا جواب قانعکنندهای برای مسئلهی شر بیابد زیرا در این نظریه دادگری و عدل خداوند به صورت پیشفرض پذیرفتهشده است و تنها توجیهی برای وجود شرور یا منشأ آن نیاز دارد. جان هیک در کتاب فلسفه دین خود در توضیح عدل الهی یا همان تئودیسی چنین عنوان میکند که لایب نیتس این واژه را از دو واژهی یونانی Theos (خدا) و Dike (عادل) ساخته است. این واژه اصطلاحی است برای کوششهایی که برای حل مسئلهی شر به انجام رسیده است[5]. چنانچه مشخص است در این نظریه عدالت و دادگری خداوند به صورت پیش فرض پذیرفته شده است.
کهنترین متن دینی که در آن مسئلهی شر مطرح شده، در آیین هندو، ریگودا- سامهیتا است. این اثر که قدمت آن به 12 یا 15 قرن پیش
از میلاد میرسد، با توهم خواندن شر به پاسخ آن پرداخته است.
یکی دیگر از آثار قدیمی و دینی که به توجیه مسئلهی شر پرداخته، اوستا است، که قدمت آن حدوداً به دو قرن پیش از میلاد میرسد. این متن دینی به جای پاسخ گویی به شبههی شر، تسلیم آن شده و شر را به خدایی دیگر به نام «اهریمن» در مقابل (و در عرض) خدای خیرخواه (یزدان) نسبت میدهد[6].[7] در آئین مانی نیز دیدگاه دوگانه انگار وجود دارد.
شهید مطهری در کتاب عدل الهی خود چنین میگوید:
«آئین زردشت به حسب مدارک تاریخی از نظر خالقیت، کاملاً ثنوی بوده است … مطابق این فکر، هر چند هستی دو ریشهای نیست ولی دو شاخهای است، یعنی هستی که از آهورامزدا آغاز میگردد به دو شاخه منشعب میشود، شاخهی نیک که عبارت است از سپنتمئینو و آثار نیکش و شاخهی بد که عبارت است از انگرهمئینو و همهی آفریدهها و آثار بدش.»[8]
در اینجا چنین نشان داده میشود که به طور کامل خالق خیر را از خالق شر متمایز کردهاند. این شاید ابتدائیترین راه برای توجیه شرور بوده است.
بدین ترتیب، در توجیه اول، وجود شرّ به دیدگاه یا وضعیت ادراکی بشر باز میگردد که با اصلاح آن میتوان درک کرد که شری در واقع وجود ندارد. اما در توجیه دوم، وجود خارجی شرور پذیرفته شده است و منشأ آن وجودی دانسته شده که خیرخواه نیست و از این جهت افعال او ببار آورندهی شرور است و به تبع آن رنج آدمی در برخورد با آن ها. همان طور که در این پیشینهکوتاه از این مسئله مشخص است، در ابتدا و از سالیان دور دیدگاههایی دربارهی شرور موجود بوده است که این نشان از اهمیت مسئلهی شرور و چگونگی ورود آن به جهان آفرینش میباشد.
[1] . جان هیک، فلسفه دین، ترجمهی بهزاد سالکی، (تهران، انتشارات بینالمللی الهدی، 1390)، ص95.
[2] . باروخ اسپینوزا، اخلاق، ترجمهی محسن جهانگیری، (تهران، مرکز نشر دانشگاهی، 1388)، ص241.
[3] . ایمانوئل کانت، دین در محدودهی عقل تنها، ترجمهی منوچهر صانعی درهبیدی، (تهران، نقش و نگار، 1380)، ص 137.
[4] . ملاصدرا، اسفار، ترجمهی محمد خواجوی، (تهران، انتشارات مولی، 1383)، موقف هشتم، ص95.
[5] . رجوع کنید به: جان هیک، فلسفه دین، ترجمهی بهزاد سالکی، ص97.
[6] . محمد حسن قدردان قراملکی، خدا و مسئلهی شر، مؤسسهی بوستان کتاب (قم، مرکز چاپ و نشر دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، 1388)ص13.
[7] . نظر گروهی بر این است که اهریمن و یزدان دو نیروی ماورائی هستند و تنها اهورامزدا خدای زرتشت است.
[8] . مرتضی مطهری، عدل الهی، (تهران، انتشارات اسلامی،1398ه.ق)، ص 81.
فرم در حال بارگذاری ...