تامین آب تمیز مبنای اصلی استفادۀ پایدار از منابع طبیعی است. در سال 1940 حجم آب تمیز مصرفی جهان 1500 کیلومتر مکعب در سال بوده است حال آنکه در سال 2000 این مقدار به 5000 کیلومتر مکعب در سال رسیده است. تعداد کشورهایی که با بحران آب مواجه هستند از 7 کشور در سال 1955 به 20 کشور در سال 2000 رسیده اند و این تعداد به 34 کشور در سال 2025 خواهند رسید. اصلی ترین موضوعات جهانی در قرن 21 عبارتند از امنیت غذایی و کیفیت محیط زیست که هر دو موضوع به مدیریت حوزه های آبخیز بستگی دارند. همچنین محدودیت منابع، رشد جمعیت، خصوصیت روان بودن آب، فعالیتهای اقتصادی و به تبع آن رشد تقاضای آب باعث شده است که خصوصیات هیدرولوژیکی حوضه آبریز، خصوصیات اقتصادی-اجتماعی ذینفعان و خصوصیات زیست محیطی رودخانه بیش از پیش به هم پیوسته گردند. به همین علت امروزه اثرات یکی بر دیگری در فاصلهای نزدیکتر و زمانی کوتاهتر نمودار گشته و در بلند مدت روند عرضه و تقاضای آب در حوضه آبریز را دچار تغییرات شدیدتری مینماید. عدم توجه به تعامل خصوصیات هیدرولوژیکی، اقتصادی-اجتماعی و زیست محیطی، تخصیص آب به متقاضیان را با محدودیت مواجه می کند. از این رو جهان با معضلات فزاینده ای در زمینه بهبود کیفیت آب و تامین تقاضای روبه رشد آن، مواجه است.
2-1- مصارف آب
استفاده از آب به دو دسته عمده تقسیم میگردد:
1- استفاده های مصرفی آب (آبیاری کشاورزی، صنعتی و شهری)
2- استفاده های غیر مصرفی آب (برق آبی، تفریحی و زیست محیطی)
در کشورهای جهان از بین استفادههای مصرفی آب، آبیاری بیشترین سهم را داراست (حدود 70% که این مقدار در ایران حدود 92% میباشد)[1]. این درحالی است که با رشد جمعیت علاوه بر مصارف آبیاری، نیاز مصارف شهری و صنعتی نیز در حال افزایش است. این مسئله سبب رقابت بین مصرف کنندگان شده، که تبعاً نیازمند راهکارهای جدیدی جهت مدیریت عرضه آب است. علیرغم توسعۀ تکنولوژی و تکنیکهای کشاورزی، در بسیاری از مناطق جهان تولید مواد غذایی و رشد جمعیت نه تنها همگون نیست (تعدادی از کشورهای آفریقایی)، بلکه حتی با افزایش درخواست مواد غذایی مواجه هستیم. اگرچه نقش عوامل مدیریتی و سیاسی در تأمین مواد غذایی انکار ناپذیر است، اما تنزل کمیت و کیفیت منابع خاک و آب دلیل اصلی کمبود مواد غذایی است. با توجه به اینكه آب یكی از نهادههای تولید اكثر بخشهای اقتصادی است، مقدار تولید و شاخص های اقتصادی-اجتماعی وابسته به آن، مانند؛ اشتغال نیروی كار، درآمد حاصل از فروش تولیدات و ارزش افزوده تولید، عرضه كمی و كیفی آب را با محدودیت مواجه میكند.
سیاستگذاران و تصمیم گیران زمینه تخصیص آب با توجه به بهم پیوستگی خصوصیات هیدرولوژیكی، اقتصادی-اجتماعی-زیست محیطی، و برای پرهیز از اشتباه در تصمیمگیری سعی میكنند اولویتهای لازم را برای لحاظ این به هم پیوستگی، در تحلیل سیاستها و ارزیابی دقیقتر اثرات آنها اعمال نمایند. به همین علت رویكرد برنامه ریزی مبتنی بر مدیریت عرضه[1] كه با هدف بیشینه سازی عرضه آب برای تقاضاهای آبی عمل میكند، امروزه به رویكرد مدیریت توامان عرضه و تقاضای[2] آب تبدیل میگردد.
3-1- مدیریت جامع منابع آب
مفهوم مدیریت جامع منابع آب در دهه ۸۰ قرن بیستم میلادی در پاسخ به مشكلات مدیریت آب مطرح گردید. در مدیریت جامع منابع آب به جای بهره گیری از روش قدیمی مدیریت از بالا به پایین یا به عبارت دیگر برنامه ریزی جامع آب كه در آن تمركز بر روی موجودیت آب و توسعه منابع است، از روش جدیدتر مدیریت از پایین به بالا یا به عبارت دیگر برنامه ریزی جامع سیاستهای آب كه در آن اندركنش موجود بین بخشهای مختلف نیز دخیل گردیده است، استفاده می شود.
یکی از نکات اساسی در تعریف و اعمال برنامه ریزی و مدیریت یکپارچه منابع آب، تأکید بر تمرکز برنامه ریزی و مدیریت در مقیاس و سطح حوضه آبریز به عنوان واحد مکانی تحلیل به جای اکتفا به برنامه ریزی مجزا در سطح پروژه های منفرد است. بنابراین پرواضح است که برنامه ریزی تخصیص بهینه منابع آب بین مصارف و محلهای مصرف رقیب نیز بایستی در واحد مکانی و اشل حوضه آبریز صورت پذیرد. در نتیجه مدیریت یکپارچه منابع آب در سطح حوضه آبریز[1] و یا IRBM، موضوعی دارای اهمیت و قابل توجه برای طراحان، برنامه ریزان، مدیران و قانون گذاران حیطه مسائل آب بوده که در آن به موضوع مدیریت سیستمهای آبی بعنوان امری تأثیرگذار در محیط طبیعی و اجتماعی-اقتصادی در برگیرنده آنها پرداخته می شود.
اگر مدیریت یکپارچه منابع آب در حوضه آبریز را به معنای رعایت یکپارچگی و جامعنگری از منظر:
1- احتساب و تحلیل تمامی عناصر و المانهای پخش شده در گستره مکانی سیستم با هم و روی هم و در تعامل با هم (Spatial
Integrity).
2- یکپارچگی تحلیل در گستره زمانی و یا به عبارتی توجه به شرایط هم حال و هم آینده و تغییر پذیری رفتار حوضه در اشل زمانی مناسب و معرف (Temporal Integrity).
3- دیدن منابع آب سطحی و زیرزمینی و حتی منابع خاک با هم و در تعادل با هم (Resource Integrity) در کنار مدیریت مصارف به شکل یکپارچه تحت معیارها و اولویت بندیهای مختلف (Demand Management).
4- احتساب همزمان اهداف کمی در کنار اهداف کیفی (Quantity-Quality Integrity).
5- پذیرش و لحاظ کردن تعدد اهداف تأمین آب، تولید برق، کنترل سیلاب، حفظ اکولوژی و محیط زیست (Multi-Objective Aspects)، ضمن توجه به ملاحظات اقتصادی-اجتماعی و مناسبات اداری و سازمانی (Institutional Aspects) در سطح حوضه آبریز.
بدانیم، طبیعتا بایستی در جستجوی آندسته از روشها و مدلهای ریاضی و تحلیل سیستمی باشیم که قابلیت و سنخیت بیشتر در احتساب جنبه های پنجگانه فوق از مدیریت یکپارچه را دارا میباشند. اصولا با گسترش افق دید و تحلیل از برنامه ریزی برای یک طرح و پروژه مضوعی و محلی خاص به برنامه ریزی در سطح و اشل بسیار بزرگتر نظیر کل حوضه آبریز و حتی برهمکنش آن با حوضه مجاور، هدف اصلی استفاده از یک رویکرد مبتنی بر یکپارچهنگری و تبع تحلیل و مدلسازی یکپارچه، آنهم با پتانسیل یکپارچهنگری از جنبه های مختلف اشاره شده در بالا و نه صرفا جنبه مکانی آن است. این خصوصیت مهم واقعیتی است که متدولوژی و روشهای تحلیل و مدلسازی متعاقب آن خود بخود بایستی در برابر آن پاسخگو باشند. بنابراین توانایی در برآوردن نیاز فوق است که مبنای انتخاب متدولوژی و روشهای تحلیل سیستمی مؤثر و سپس مدلها و بستههای نرمافزاری توسعه یافته بر اساس این روشها در برنامه ریزی تخصیص آب در سطح حوضه آبریز خواهند بود. که این تحقیق در راستای اعمال اصول فوق در سطح حوضه آبریز گاماسیاب انجام میپذیرد.
1-3-1- مفاهیم
در این قسمت مفاهیم مرتبط با مدیریت جامع منابع آب تعریف میگردد:
1- توسعه منابع آب: فعالیتهای معمولا فیزیكی، كه منجر به استفاده سودمند از منابع آب با منظورهای منفرد یا چندگانه میگردد.
2- برنامه ریزی منابع آب[1]: برنامه ریزی، توسعه، ذخیره و تخصیص منابع محدود (درون بخشی یا بین بخشی)، منطبق با موجودیت و تقاضا است و با در نظر گرفتن مجموعه كاملی از اهداف ملی، محدودیتها و علایق ذینفعان.
3- مدیریت منابع آب[1]: مجموعه كاملی از اقدامات فنی، نهادی، مدیریتی، منطقی و عملی مورد نیاز جهت طراحی، توسعه، بهره برداری و مدیریت منابع آب با هدف كاربری پایدار.
4- مدیریت جامع منابع آب[1]: فرایندی است كه مدیریت و توسعه آب، زمین و منابع مرتبط را با هدف بیشینه كردن برآیند اقتصادی و رفاه اجتماعی به نحوی متعادل و بدون به خطر انداختن پایداری اكوسیستمهای حیاتی، ترویج مینماید.
5- خصوصیات هیدرولوژیکی شامل : مقدار ارتفاع بارش، دبی رودخانه، مساحت منطقه مطالعاتی، مقدار ارتفاع تبخیر، تخلخل و ضریب هدایت هیدرولیكی سفره زیرزمینی، ارتفاع متوسط سنگ بستر سفره و ارتفاع متوسط سطح زمین،میباشد[2].
6- خصوصیات اقتصادی-اجتماعی ذی نفعان: خصوصیات اقتصادی-اجتماعی مورد نظر این تحقیق شامل؛ نرخ رشد جمعیت، راندمان تولید كشاورزی در واحد سطح به تفكیک كشت، و راندمان مصرف آب صنعت در واحد تولید وزنی، میگردد، كه جزو پارامترهای اقتصادی-اجتماعی مساله تخصیص آب در نظر گرفته میشوند.
7- خصوصیات زیست محیطی: حداقل مقدار جریان لازم در رودخانه برای حفظ اكوسیستم آن نیاز زیست-محیطی درون رودخانه نامیده شده و بعنوان خصوصیت زیست-محیطی در نظر گرفته شده است.
2-3-1- مدیریت جامع حوضه رودخانه
مدیریت جامع حوضه رودخانه[1] روندی است جهت هماهنگ سازی مدیریت و توسعه منابع آب، زمین، محیط زیست و منابع مرتبط دیگر درون حوضه یک رودخانه برای بیشینه كردن سود اجتماعی و اقتصادی در یک روش متعادل به طوری كه اكوسیستمهای آب شیرین، گونه ها و خدمات در معرض خطر قرار نگیرند. مدیریت جامع حوضه رودخانه همچنین یک روند مشاركتی برای حل اختلاف و تخصیص آب میان كاربران رقیب میباشد.
یكی از سیاستهای اصلی از مجموعه روشها و فناوریهای خلاقانه مرتبط با مدیریت جامع حوضه رودخانه، طرح جامع حوضه رودخانه [2]است. به عبارت دیگر یک طرح جامع [3]كه چشم انداز و اهداف مدیریت را تنظیم مینماید و برای روند تصمیم گیری و تدوین اولویتها به كار میرود، یكی از اجزای اصلی مدیریت جامع حوضه رودخانه است. طرح جامع باید موضوعاتی از قبیل چگونگی برقرار كردن تعادل ما بین نیاز آتی به انرژی برق آبی، حفظ تنوع زیستی، حفاظت از سیلاب، آب شرب و حیات پایدار را مورد توجه قرار داده و راههایی برای آنها بیابد. طرحهای فرعی و منطقهای باید حتماً همگی تحت این طرح جامع انجام گیرند[3].
3-3-1- استفاده از مدلسازی در مدیریت و برنامه ریزی منابع آب
امروزه با توسعه ابزارهای محاسباتی و پیچیدهتر شدن مسائل، برنامه ریزی منابع آب به مدلهای كامپیوتری بسیار وابسته شده است. نقش این مدلها تعیین روشهای گوناگون موجود جهت رسیدن به اهداف برنامه ریزی و مدیریت و ارزیابی تأثیرات آنها میباشد. در حقیقت این مدلها تصمیم گیران را از عواقب تصمیمهایشان آگاه میسازند، به طوریكه راهی را فراهم مینمایند تا برنامه ریزان و مدیران رفتار هر سیاست مدیریتی یا طراحی سیستم منابع آب پیش رو را قبل از اجرای آن پیشبینی نمایند. بنابراین نقش مدلها تولید اطلاعات است نه تولید تصمیم. اطلاعاتی كه بر اساس آن تصمیم گیران میتوانند تصمیماتی آگاهانهتر اتخاذ نمایند. نكته حائز اهمیت آن است كه فرایند مدیریت جامع منابع آب فرایند پیچیدهای است كه اجزای متعددی دارد و مدلسازی تنها بخشی از آن است؛ بنابراین نمیتوان با مدلسازی تمامی مسائل مرتبط با آب را حل نمود.
[1] Integrated River Basin Management
[2] River Basin master planning
[3] Master Plan
[1] Integrated Water Resources Management
[1] Water Resources Management
[1] Water Resources Planning
[1] Integrated River Basin Management
[1] Supply management
[2] Supply-demand management
فرم در حال بارگذاری ...