“
مشارکت فزاینده سازمان های بینالمللی در حیات بینالمللی، واقعیت انکار ناپذیر جهان معاصر است. کثرت سازمان ها، و تنوع و گستردگی فعالیت ها و اقدامات آن ها، تقریبا به تمام عرصه های روابط بینالمللی رسوخ کرده؛ و به تعبیری « سرنوشت بشر به نحو روز افزونی تحت تاثیر فعالیت های سازمان های بینالمللی قرار گرفته است.» رشد سازمان های بینالمللی آنچنان بوده که در جهان معاصر این امر غیر معمول می کند که مسئله ای جدید در روابط بینالمللی فارغ از سازمان های بینالمللی ذی ربط مطمح نظر واقع شود. و اینچنین بود که به تدریج یکه تازی دولتها در حوزه روابط بینالمللی پایان یافت و هر روز بر نقش و اهمیت سازمان های بینالمللی افزوده شد. به واقع هر چند سازمان های بینالمللی ماهیتی تاسیسی دارند و اراده دولت ها عامل بلافصل و یا غیر مستقیم ایجاد و تداوم حیات آن ها میباشد اما سازمان ها که برآیند و وابستگی متقابل دولت ها به یکدیگر بوده اند با در نوردیدن حوزه های سنتی، و رسوخ در قلمروهایی چون صلح و امنیت، حقوق بشر و محیط زیست تارهایی از همبستگی بینالمللی را بر پیکره جامعه جهانی تنیده اند، جامعه ای که بدون وجود سازمان های بینالمللی قابل تصور نخواهد بود (زمانی، ۱۳۸۸، ۱۴۷) .
دﻳﻮان ﺑـﻴﻦ اﻟﻤﻠﻠـﻲ دادﮔـﺴﺘﺮی، در ﻧﻈﺮﻳـﻪ ﻣﺸﻮرﺗﻲ ﺧﻮد، ﺳﺎزﻣﺎن ﻣﻠﻞ ﻣﺘﺤﺪ را ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﻳﻚ ﺗﺎﺑﻊ ﺣﻘﻮق ﺑﻴﻦ اﻟﻤﻠﻞ ﻟﺤﺎظ ﻣﻲﻛﻨﺪ، زﻳﺮا آن ﺳﺎزﻣﺎن اﻫﻠﻴﺖ اﻧﺘﻔﺎع از ﺣﻘﻮق و ﺗﻜـﺎﻟﻴﻒ ﺑـﻴﻦ اﻟﻤﻠﻠـﻲ را دارد و دارای اﻫﻠﻴﺖ اﺳﺘﻴﻔﺎی ﺣﻘﻮق ﺧﻮد از ﻃﺮﻳﻖ ﻃﺮح ادﻋﺎی ﺑـﻴﻦ اﻟﻤﻠﻠـﻲ است .C.I.J. 1949, p.9)).
پیدایش سازمان های بینالمللی تحولی عظیم در راستای جمعی عمل کردن و تصمیم گرفتن اعضای جامعه بینالمللی بود. شاید بتوان مهمترین اثر ایجاد و توسعه سازمان های بینالمللی این باشد که حقوق بین الملل معاصر با همفکری و حضور جمع بسیار زیادی از اعضای جامعه بینالمللی به دور هم شکل بگیرد و دیگر چند قدرت جهانی تدوین کننده قوانین و عرف های بینالمللی برای همه دنیا نباشند. سازمان های بینالمللی مفاهیم، ساختارها و اهداف متفاوتی دارند که خود سر منشا اثرات متفاوتی در حقوق بین الملل میباشد که در ادامه به بررسی آن ها می پردازیم.
گفتار اول : کلیات تابع ثانویه حقوق بین الملل
در این گفتار به بررسی مفهوم و مشخصه های یک سازمان بینالمللی که در قالب تابعان حقوق بین الملل قرار میگیرد پرداخته می شود تا شاخصه های اصلی یک سازمان بینالمللی دارای شخصیت بینالمللی به دست آید.
- : مفهوم سازمان های بینالمللی
سازمان بینالمللی تجمع ارادی دولتها است که با توافقی بینالمللی ایجاد و ارکان دائمی، خاص و مستقل خود و همچنین قدرت تصمیم گیری منفک از اعضایش برای حفظ منافع مشترک آن ها فعالیت میکند. این تعریف، با توجه به عناصر تشکیل دهنده اش، امکان میدهد خصوصیاتی برای سازمان های بینالمللی لحاظ نمود که آن ها را از نهادهای مشابه دیگر منفک و جدا می نمایند (بیگ زاده، ۱۳۹۱، ۸۳).
مؤسسات و سازمان های بین الملل، نوزادان جامعه بین الملل هستند که با رشد خارق العاده خود در حقوق بین الملل تاثیر کرده و تا حدی اساس و محتویات آن را تغییر دادهاند. این موجودات جدید حقوق بین الملل را، به معنی وسیع، سازمان های بینالمللی، می نامیم، از این نظر که دارای تشکیلات معین بوده و سازمان یافته هستند. پیدایش این مؤسسات ممکن است خود به خود صورت گرفته باشد مانند کلیسای کاتولیک که قدمت تاریخی دارد ـ ولی عموما سازمان های بینالمللی توسط دولتها یا سازمانهای بین الملل دیگر به وجود میآیند، از قبیل، کمیسیون بینالمللی دانوب که در قرن نوزدهم از طرف چند دولت اروپایی تشکیل شد و جامعه ملل و سازمان ملل متحد و بعضی از سازمانهای وابسته به آن ها که پس از جنگ جهانی اول و دوم به وجود آمدند (ذوالعین، ۱۳۸۸، ۲۶).
مفهوم و تعریفی دقیق و واحد از سازمان های بینالمللی، همیشه اختلافاتی میان حقوق دانان بینالمللی بوده است که شاید عامل این اختلافات وجود پیچیدگی های مختلف در ساختارها اهداف و صلاحیت ها و تغییرات گسترده این سازمان ها باشد.
با وجود رشد وتوسعه سازمان های بینالمللی، شاید جای تعجب باشد اما حقیقت آن است که تعریفی جامع از سازمان های بینالمللی که مقبولیت جهانی داشته باشد وجود ندارد. با این حال به نظر میرسد با فائق آمدن بر اختلافات صرف در نحوه ارائه تعریف، اتفاق نظر کلی در این مورد حاصل آمده است که چنین تعریفی باید متضمن چه عناصری باشد. به اعتقاد پروفسور «دیاز گنزالس» گزارشگر ویژه کمیسیون حقوق بین الملل، در اغلب آموزه های حقوقی و سیاسی بر سه عنصر اساسی در تعریف سازمان های بینالمللی تأکید شده است: ۱٫ عنصر مبنایی که در غالب موارد همان معاهده ای است که به منزله سند موسس سازمان است، و به همین علت مبین اراده سیاسی دولت های حاکم برای همکاری در عرصه های خاص جهت نیل به اهداف معین است. ۲٫ ساختار نهادین که به وسیله سازماندهی و ترتیبات اساسی سازمان نمایان می شود و ضامن استمرار و ثبات عملکرد سازمان هاست.۳٫ عنصر ابزاری که شامل اشتغالات و اختیارات سازمان است یعنی ابزارهایی که سازمان با اتکاء به آن ها به عنوان نهادی جداگانه و مستقل از دولت های عضو، اهداف خود را تعقیب میکند. بر این اساس می توان سازمان های بینالمللی را به عنوان اشکال و گونه های همکاری مبتنی بر یک موافقت نامه بینالمللی تعریف کرد که دست کم دارای یک ارگان برخوردار از اراده مستقل هستند و به موجب حقوق بین الملل ایجاد شده اند. بر اساس ماده ۲ پیش نویس مقدماتی کمیسیون حقوق بین الملل در مورد مسئولیت سازمان های بینالمللی، واژه «سازمان بینالمللی» به سازمان دلالت دارد که به وسیله یک معاهده یا هر سند تابع حقوق بین الملل ایجاد شده و دارای شخصیت حقوقی بینالمللی مستقل باشد. طبق این ماده علاوه بر دولت ها، سایر نهادها نیز میتوانند عضو سازمان های بینالمللی باشند. بر این اساس کمیسیون حقوق بین الملل با وقوف بر نارسایی های ارائه شده قبلی، بین الدولی بودن سازمان را عنصر اساسی مفهوم سازمان بینالمللی قلمداد نمی کند (زمانی، ۱۳۸۸، ۲۴ ـ ۲۳).
با توجه به این مطالب می توان سازمان های بینالمللی را به صورت خلاصه اینگونه تعریف کرد: سازمان بینالمللی به تجمعی از دولت ها اطلاق می شود که بر اساس یک سند تأسيس (معاهده) تشکیل می شود و اعضای آن اهداف مشترکی را در چارچوب نهادها و کارگزاریهای ویژه با فعالیت مستمر و مداوم دنبال میکنند (یعقوبی، ۱۳۹۲، ۱۰).
۲ : مشخصه های اصلی سازمان های بینالمللی به عنوان تابع مستقل حقوق بین الملل
“
فرم در حال بارگذاری ...