كشورهای در حال توسعه برای دستیابی به توسعه اقتصادی ناگزیر از انتخاب الگو و استراتژی مناسب هستند. تجارب كشورهای توسعه یافته و تازه صنعتی شده نشان می دهد كه برای دستیابی به توسعه اقتصادی پیمودن مسیر توسعه صنعتی الزامی است و در طی این مسیر استراتژی های صنعتی شدن كشور باید براساس نیازهای روز كشور و الزامات جهانی انتخاب شوند. در دهه های اخیر تغییراتی در ساختار صنعتی كشورها رخ داده است و رشد و گسترش صنایع كوچك و متوسط[1] در استراتژی توسعه صنعتی كشورها جایگاه خاصی برای خود باز كرده است. با توجه به تجربه موفقی كه كشورهای تازه صنعتی شده از این رویكرد كسب كرده اند و با توجه به اینكه درصد بالایی از واحدهای صنعتی كشورایران كوچك و متوسط هستند وهمچنین بیش از نیمی از شاغلان بخش صنعت را در خود جای داده اند، صنایع كوچك و متوسط جایگاه ویژه ای در اقتصاد كشوردارا هستند و می توانند نقشی اساسی و محوری در برنامه های آتی توسعه صنعتی و اقتصادی كشور ایفا کنند.
از سوی دیگرطی چند دهه گذشته افزایش قدرت خرید مشتریان باعث شد كه آنها متقاضی كالاها و خدماتی با كیفیت بالاتر شوند. علاوه بر آن قوت گرفتن تجارت جهانی باعث ایجاد كالاهایی با كیفیت بالا[2] و قیمت پایین شد و این عوامل باعث ترغیب سازمان های دنیا برای بهبود خدمات و كیفیت كالاها گردیدکه صنایع کوچک و متوسط نیز از این امر مستثنا نیستند. فناوری ها وروش هایی نظیر مدیریت كیفیت جامع نتیجه چنین تغییرو تحولاتی است (بایازیت و ایتال[3]، 2005،ص 96).
مدیریت کیفیت جامع امروزه بهترین الگوی مدیریت در کشورهای پیشرفته صنعتی است که موجب ارتقای کیفی محصولات به شکل رقابتی شده وباعث شده است تا مدیران در الگوی مدیریت خود تحول ایجادنموده بجای مدیریت نقش رهبری را به خود بگیرند وابعاد سه گانه تحول تکنولوژیک ،تحول انسانی ،تحول مدیریتی را درهم آمیخته وبه سوی تعالی مستمر ورقابتی پیش بروند .این الگوی مدیریت در کشورهای صنعتی در پیشرفته ترین صنایع وشرکتهای خدماتی به کار گرفته شده است وباعث تحول اساسی در این بنگاه ها شده است.در این تحقیق با توجه به موارد فوق امکان استقرار مدیریت کیفیت جامع [4]درصنایع کوچک و متوسط شهرک های صنعتی شهرستان آمل موردبررسی قرارمی گیرد.
2- بیان مسئله :
توسعه صنایع کوچک رمز توسعه اقتصادی دهه آینده است. بررسی ها نشان داده است که صنایع کوچک از طریق چهار کانالِ کارآفرینی، نوآوری و تغییر فناوری، پویایی صنعت و در نهایت ایجاد فرصت های شغلی و افزایش درآمد بر اقتصاد جهانی تاثیرگذارند. به علاوه شدت یافتن رقابت جهانی، افزایش بی اطمینانی و تقاضای فزاینده برای محصولات متنوع باعث شده است که اقبال به این صنایع بیشتر شود.
هر چند صنایع بزرگ به جهت داشتن مزیت های ناشی از اثر مقیاس انبوه، اثر دامنه تولید، اثر تجربه و اثر سازماندهی، هنوز هم مورد توجه سیاست گذاران اقتصادی هستند؛ اما مزیت های صنایع کوچک به علت وجوداثر حمل ونقل، اثر اندازه بازار، اثرتنظیم، مؤثربودن انتخاب و
اثر کنترل، این صنایع رادر تولید اغلب کالاها به انتخاب اول مبدل ساخته است.
در سه دهه پیش نگاه اقتصاددانان به صنایع بزرگ به عنوان موتور رشد اقتصادی، ایجاد اشتغال، نوآوری و رقابت جهانی بودولی روند رو به افزایش تمرکز، تقریبا در هر کشور توسعه یافته ای موجب نگرانی اقتصاددانانی شد که خطر از دست رفتن مردم سالاری راگوشزد می کردند. بنابراین درک این واقعیت توسط بعضی اقتصاددانان صاحبنظر، مبنی بر اینکه تحولی اساسی در فعالیتهای اقتصادی با فاصله گرفتن از صنایع بزرگ و فعال شدن صنایع کوچک در حال وقوع است، همه توجه ها را به خود جلب کرد. بخصوص در ایالات متحده، صنایع کوچک نه تنها جایگزین صنایع بزرگ در ایجاد ۱۸ میلیون شغل جدید در دهه ۱۹۸۰ شدند بلکه گوی سبقت را در اکثر فعالیتهای نیازمند نوآوری و رقابت های بین المللی از صنایع بزرگ ربودند.
در کشورهای درحال توسعه، توسعه صنایع کوچک می تواند به عنوان استراتژی مناسبی جهت پیشرفت باشد و از طریق رفع فقر، افزایش درآمد، ایجاد فرصتهای شغلی برای نیروی انسانی غیر ماهر، انباشت سرمایه از طریق افزایش بازدهی، بهبود بهره وری در بخش روستایی، و همچنین از طریق جلوگیری از گسترش شهر نشینی و مهاجرت های بی رویه، به فرایند توسعه کشورهای جهان سوم از ابعاد اقتصادی و اجتماعی کمک نموده و رشد اقتصادی این کشورها را تسریع می بخشداز این رو حرکت به سمت صنایع کوچک در ایران نه تنها امری بهینه و سودآور بلکه در شرایط فعلی کشورما، امری لازم و ضروری است.
در ایران علیرغم آنکه صنایع کوچک بیش از 98% واحدهای کوچک صنعتی و بیش از50% کارکنان شاغل در بخش صنعت را در خود جای داده است، نه تنها صنایع کوچک از جایگاه ویژهای در توسعه صنعتی و اقتصادی برخوردار نیست، بلکه با مشکل ورشکستگی وتعطیلی زیادمواجه میباشد.طبق آمارمرکزآمار ایران طی سالهای 78-1373، تعداد 129997 واحد کوچک صنعتی تعطیل شدهاند و این امر منجر به از دست رفتن 274827 فرصت شغلی در کشور شده است.
به نظر میرسد که مهمترین عامل ورشکستگی و تعطیلی صنایع کوچک، عدم سودآوری آنها بوده که ناشی از عوامل مختلفی است که عدهای از آنها درونزا و متأثر از محیط داخلی کارگاههای صنعتی بوده و عدهای دیگر برونزا و در نتیجه سیاستگذاریهای نه چندان مناسب مسئولین امر میباشد.
یکی از عوامل مهم و درونزا که امروزه یکی از مهمترین مسائل جهت ادامه حیات بنگاه هاست جلب رضایت مشتری و ارائه محصولات و خدمات با کیفیت بالا است. توجه به کیفیت فرآورده ها موضوع تازه ای نیست، ازصدها سال پیش مشتریان هنگام خرید، اجناس را خوب برانداز و بررسی نموده و تازگی، سفتی، نرمی و مناسب بودن آنها را آزمایش می کردند. همه مردم هنگام خرید معیارهایی را که از پدر و مادر یاد گرفته و آنها نیز از نیاکان خود آموخته اند بکار می بندند (رضایی نژاد، 1378،ص 13).
در همین راستا، افزایش رقابت پذیری صنایع کوچک ومتوسط به یک مسأله حیاتی تبدیل می گردد. بدون یک صنایع کوچک ومتوسط رقابتی، امکان تسریع در اشتغالزایی که بطور جدی برای معکوس کردن روند فزاینده بیکاری در کشور مورد نیاز است ممکن نخواهد بود. بدیهی است رقابت پذیری ارتباط مستقیم با افزایش تولید، مدیریت کیفیت جامع و مجموعه ای از سایر عوامل دارد.
استقرار کنترل کیفیت جامع در یک بنگاه باید در هشت حوزه سبک مدیریت، بهبودمنابع ،رضایت مشتریان ،کیفیت و بهبود مستمر ،مشارکت همه کارکنان ،ارتباط با تأمین کنندگان ،فرایند تولید ، بهبود منابع انسانی انجام شود
این تحقیق در پی آن است که بنگاه های کوچک و متوسط رادراین هشت حوزه موردمطالعه قرار دهد تا مشخص گردد که آیا استقرار مدیریت کیفیت جامع درصنایع کوچک ومتوسط شهرک های صنعتی شهرستان آمل امکان پذیر است ؟
و همچنین رتبه هرکدام از این حوزه ها را در این صنایع مشخص سازد .
در تحقیق پیشرو مقالات وپژوهش های انجام شده در کشورهای صنعتی و تازه صنعتی شده که در امر ارتقاء صنایع از جمله صنایع کوچک خود موفق بوده اند مورد توجه قرار گرفته است .
امروزه حمل و نقل به دلیل داشتن نقش زیربنایی تاثیر فراوانی بر فرایند رشد اقتصادی دارد. حمل و نقل یکی از پایه های اصلی توسعه پایدار و متوازن محسوب شده و در فرایند توسعه اقتصادی و اجتماعی کشورها، همبستگی مستقیم میان گسترش حمل و نقل و دستیابی به نرخ رشد اقتصادی وجود دارد. حمل و نقل در بر گیرنده فعالیتهایی است که به شکلی گسترده در تمامی زمینهها جریان داشته و در مجموعه فعالیتها، نقش غیرقابل انکاری برعهده دارد. این گستردگی فعالیت، سبب حوادث مختلفی از جمله تصادفات جادهای می شود.
افزایش شمار خودروها، سبب شده جامعه و انسانها در معرض شرایط روحی و جسمی مختلفی گیرند. در حال حاضر زندگی از حالت سنتی خارج و كاملا ماشینی شده است. روند زندگی ماشینی حیات جامعه را در معرض تصادفات جادهای قرار داده است. شمار این تصادفات رو به افزایش است و در نتیجه، خسارتهای مالی ناشی از آنها که بر بودجه خانواده و كشور تحمیل می شود؛ بالا بوده و غیرقابل جبران است، از این رو ضرورت دارد به منظور جلوگیری از خسارتهای تصادفات جادهای استان، راهکارهای موثری به اجرا گذارده شود.
تصادفات جادهای یک پدیده اجتماعی در استان بوده که نیاز به شناسایی ابعاد زیر بنایی آن و نارساییهای مختلف از جمله کیفیت راهها و جادهها، کیفیت ساخت خودرو دارد. به طور قطع آمار معلولان و مصدومان ناشی از تصادفات جادهای چندین برابر میزان تلفات ناشی از آن است که پیامدهای جبران ناپذیر آن همچون بی سرپرستی، مسایل و مشکلات روحی و روانی، هزینه های هنگفت درمانی است. هیچگاه نباید از اهمیت تصادفات جادهای و تلفات ناشی از آن در استان مازندران، به علت خسارتها و هزینههایی مستقیم و غیر مستقیمی كه به همراه دارد و با توجه به این که تا حد زیادی قابل پیشگیری است، كاسته شده و یا به فراموشی سپرده شود.
تصادفات جادهای در حال حاضر به صورت یک معضل اجتماعی در سطح استان مطرح است که همه ساله جان شمار زیادی از مردم را گرفته و هزینه هایی را به جامعه وارد می کند. هر فردی که در یک تصادف، صدمه یا خسارت می بیند یا معلول و ناتوان شده یا این که جان خود را از دست میدهد، به دلیل این که یک فرد مستقل از دیگران نیست و در شبکه ای از ارتباط با دیگران زندگی می کند، بنابراین پیامد این حادثه فقط به شخص حادثه دیده بر نمی گردد، بلکه تمام کسانی که با زندگی وی در ارتباط هستند را نیز تحت تاثیر قرار میدهد.
تحقیقات اخیر در ایران نشان میدهد که 38 درصد تصادفات ناشی از مرگ و میرهای غیر طبیعی به علت تصادفات جادهای است. بر اساس آمار منتشر شده از سازمان پزشکی قانونی بیش از 235 هزار نفر بر اثر تصادفات رانندگی در کشور ایران، از سال 79 تا پایان سال 1389 کشته شده اند و طی این مدت بالغ بر 222 هزار نفر نیز بر اثر تصادفات رانندگی مصدوم شده اند(1). بنابراین یافتن راه حلی برای کاهش این تصادفات و مشکلات ناشی از آن، ضرورتی اجتناب ناپذیر تلقی می شود.
با توجه به عدم امکان ارزشگذاری واقعی برای جان انسانها و درد و رنج حاصل از دست دادن آنها، برآورد دقیق هزینه های یک تصادف امری غیر ممکن به نظر میرسد. در خصوص کشور ایران که هم اکنون در مرحله رشد فزاینده وسایل نقلیه و به دنبال آن افزایش شمار تصادفات و خسارات ناشی از آن قرار دارد، این مساله از اهمیت بیشتری برخوردار است. در این میان استان مازندران (با 591 نفر) که پس از استان خوزستان بیشترین آمار کشته شدگان تصادفات برونشهری را در سال 1392 به خود اختصاص داده است و روزانه به طور میانگین 6/1 نفر در تصادفات جادههای استان مازندران کشته میشوند نیز از اهمیت بالایی در این خصوص برخوردار است؛ بنابراین بررسی تلفات ناشی از تصادفات جادهای استان مازندران و شناسایی دلایل آن و محاسبه فراوانی این دلایل می تواند راهی برای کاهش تصادفات در جاده های استان مازندران باشد.
تشخیص و تعیین درست علت وقوع تصادفات ضمن آن که باعث حفظ حقوق شهروندی می شود موجب نمایان شدن عوامل به وجود آورنده تصادف نیز خواهد شد و در پیشگیری از حوادث مشابه بعدی بسیار موثر خواهد بود. به منظور افزایش ایمنی آمد وشد و پیشگیری از وقوع تصادفات و آسیبهای ناشی از آن و افزایش سطح آگاهی بایستی موارد اصلی تصادفات مشخص گردیده تا با آگاهی از آنها، در جهت رفع کاستیها گام برداشته و ضمن واپایش آن، از آسیب رسیدن به مردم جلوگیری شود.
وجود شهرهای بزرگ و كوچك و روستاهای فراوان، افزایش آسفالت راههای روستایی در سالهای اخیر و خصوصیات اجتماعی و اقتصادی ویژه باعث شده است تا بخش زیادی از سفرها در شهرها و محورهای روستایی، دستكم در مسافتهای كوتاه، با وسیله نقلیه انجام پذیرد. از سویی دیگر، مشخصات خاص جغرافیایی و جمعیتی در استان مازندران همچون تعدد شهرها و نزدیكی روستاها به محورهای اصلی جادهای، وجود كاربریهای متعدد و متنوع در حاشیه راهها، تراكم بالای جمعیت و غیره و مشكلات فرهنگی و اجتماعی مانند كمبود فرهنگ استفاده ایمن و اطلاعات كافی از نحوه استفاده از وسیله نقلیه نیز باعث افزایش تلفات ناشی از تصادفات جادهای مازندران گردیده است.
استان مازندران همواره به عنوان یكی از استانهایی كه شمار مرگ و میرهای ناشی از تصادفات جادهای در آن عدد بالایی را به خود اختصاص داده است، مطرح بوده و هست و همین امر زمینه ساز کوششی برای شناسایی علل تاثیرگذار بر آن بهشمار میرود. بنابراین افزایش تلفات ناشی از تصادفات جادهای مازندران و از بین رفتن سرمایه هایی که نه جبران و نه جایگزین میشوند، بطور قطع به بررسی و راهکارهایی نیاز دارد.
از میان حوادث مختلف، تصادفات جادهای، به دلیل خصوصیات ویژه خود از جمله فراوانی بالا، شدت زیاد و شانس درگیر شدن مستقیم تمامی افراد جامعه در آن از اهمیت فراوانی برخوردار است كه این نقش در كشورهای در حال توسعه نظیر كشور ما نمود بیشتری دارد.
بر اساس گزارش سازمان بهداشت جهانی، مرگ بر اثر حوادث ترافیکی از 1990 به بعد در هر دوره 6 ساله تقریبا 2 برابر شده و رتبه حوادث ترافیکی در فهرست علل مرگ و میر در جهان از رتبه نهم در سال 1990 به رتبه ششم در سال 2020 خواهد رسید. بر اساس آمار این
سازمان مرگ و میر ناشی از تصادفات جادهای از 3/1 میلیون نفر در سال ۲۰۰۴ به 4/2 میلیون نفر در سال ۲۰۳۰ خواهد رسید که عمدتا به خاطر افزایش مالکیت و استفاده از وسایل نقلیه است که با رشد اقتصادی در کشورهای دارای درآمدهای کم و متوسط همراهی دارد. همه روزه در دنیا بیش از 3000 نفر بر اثر تصادفات و صدمات ناشی از آن جان خود را از دست میدهند. در کشورهای کم درآمد و با در آمد متوسط، علت مرگ حدود 85 درصد از فوت شدگان و معلولیت حدود 90 درصد از افرادی که دچار ناتوانی های جسمی و نقص عضو شده اند، تصادفات بوده است(2).
به همین دلیل کاهش تلفات جادهای به یک هدف راهبردی در برنامه های بسیاری از کشورها تبدیل شده است. به طوری که برای سالهای 2008 تا 2012، کشورهای عربستان 30 درصد، انگلستان 40 درصد، آمریکا 20 درصد و فرانسه 50 درصد کاهش تلفات جادهای را به عنوان هدف منظور داشته اند(3).
آمار مرگ و میرهای ناشی از تصادفات در ایران بالاتر از كشورهای توسعه یافته و حتی در حال توسعه بوده و این در حالی است كه شاخص”وسیله نقلیه كیلومتر طی شده” در كشورهای توسعه یافته بیش از 10 برابر ایران است. از نظر نرخ تلفات نیز علاوه بر اینكه تعداد مرگهای ناشی از تصادفات در ایران از یک رشد ده درصدی در سال برخوردار بوده است، بررسی آمارهای موجود نشانگر آن است كه شاخص”تعداد كشته به ازای هر ده هزار وسیله نقلیه در كشور” در مقایسه با كشورهای توسعه یافته بسیار بالاتر میباشد(4).
آمار كشته شدگان در اثر رانندگی در كشورهای مختلف، متفاوت است. در كشورهای توسعه یافته به ازای هر ده هزار وسیله نقلیه 1تا 5/2 نفر و در كشورهای در حال توسعه 3 تا 15 نفر در سوانح رانندگی جان خود را از دست میدهند. این شاخص برای ایران 29 گزارش شده است. در یک بررسی میانگین سن رانندگان جادهای منجر به جرح یا فوت در ایران 4/11 ±7/36 سال به دست آمده است. در نتیجه اغلب قربانیان تصادفات در سن اشتغال قرار داشته و از این نظر خسارت جبران ناپذیری به جامعه وارد مینمایند(5).
بطور کلی یک قاعده کلی برای تمامی تصادفات وجود دارد. هر تصادف یک اختلال در تعادل بین سه عامل انسان، خودرو و راه و محیط آن میباشد. بر این اساس، عوامل مربوط به انسان با 93 درصد بیشترین سهم (57 درصد به صورت مجزا، 34 درصد با عوامل مربوط به راه و 6 درصد با عوامل مربوط به خودرو) میباشد(6).
پژوهشهای اخیر در ایران نشان میدهد که 38 درصد تصادفات ناشی از مرگ و میرهای غیر طبیعی به علت تصادفات جادهای است. بر اساس آمار منتشر شده از سازمان پزشکی قانونی 235587 نفر بر اثر تصادفات رانندگی در کشور ایران، از سال 79 تا پایان سال 1389 کشته شده اند و طی این مدت 2221810 نفر نیز بر اثر تصادفات رانندگی مصدوم شده اند(7).
بنابراین عوامل موثری در بروز این حوادث دخیل هستند. مشخصات خاص جغرافیایی و جمعیتی، نزدیكی روستاها به محورهای اصلی، وجود كاربریهای مختلف را میتوان در چهار عنوان کلی به انسان، خودرو، عامل راه و عوامل طبیعی تقسیم کرد. به همین دلیل، استان مازندران یكی از استانهای پر خطر از نظر تلفات ناشی از تصادفات جادهای كشور است.
استان مازندران با وسعت 23756 کیلومتر مربع 1.46 درصد از مساحت کل کشور را در بر دارد. این استان 3059083 نفر جمعیت (4 درصد كل كشور) دارد. 54 درصد جمعیت استان ساکن شهر و 46 درصد از جمعیت استان ساکن روستا میباشند. تراکم نسبی جمعیت استان 127 نفر در هر کیلومتر مربع میباشد که نسبت به جمعیت و وسعت کشور جمعیت بالایی را در خود جای داده است. این استان، از شمال به دریای مازندران از باختر به استان گیلان از جنوب به استانهای سمنان، البرز و تهران و از خاور به استان گلستان محدود می شود. این استان، با توجه به موقعیت طبیعی و جغرافیایی جزو استانهای برتر کشور به شمار میآید. این استان با داشتن تنها 3 درصد از راههای كشور، به علت نزدیكی شهرها به یكدیگر و اتصال به پایتخت (با سه محور) پذیرای 8 درصد سفرهای كشور است. همچنین سالانه میلیونها گردشگر داخلی و بیش از هزاران گردشگر خارجی به منظور گذراندن اوقات فراغت از این استان دیدن می کنند(8)
در استان مازندران، بخشی از معضلات و مشکلات حوزه حمل و نقل مربوط به حوادث ترافیکی و تصادفات جادهای است. این حوادث و تصادفات جادهای، سبب می شود که کارکرد حمل و نقل دارای مشكل شده و راهها و جادهها را تحت تاثیر قرار دهد و با خود مشكلات خاصی را به وجود آورد. از منظر جامعه شناختی میتوان گفت، حوادث ترافیكی چند وجهی است. این موضوع در حوزه بهداشت، سلامت انسانها را تهدید میکند؛ در حوزه اجتماعی بنیان خانوادهها را به مخاطره میاندازد؛ در حوزه فرهنگی نیز سبب از بین رفتن سرپرستهای فرهنگی جامعه میشود و در حوزه اقتصادی منابع کمیاب انسانی و سرمایه ملی در استان را از بین میبرد.
از مجموع 17994 نفر متوفیان حوادث رانندگی در سال 1392 معادل 11566 نفر یا 28/64 درصد آنان در حوادث رانندگی برونشهری (جادهها) و 5063 نفر یا 14/28 درصد آنان در حوادث رانندگی درونشهری، 1296 نفر یا 2/7 درصد آنان در جادههای روستایی و بقیه یعنی 69 نفر یا 38/. درصد با علل نامعلوم تصادف، جان خود را در این سال از دست دادهاند. در این رابطه باید گفت استان مازندران با 591 نفر تلفات حوادث رانندگی برونشهری، دومین استان پس از استان خوزستان (معادل 600 نفر)، از نظر تلفات بالا در حوادث رانندگی برونشهری در سال 1392 محسوب میشود(9). همچنین از نظر آمار استانی، استان مازندران 869 نفر كشته در سوانح رانندگی درون و برونشهری (تصادفات جادهای) جز 10 استان نخست حادثه خیز بوده است. و در بخش تلفات عابر پیاده، استان مازندران با 4/10 درصد، رتبه نخست را به خود اختصاص داده است(10).
عوامل مختلفی در ایجاد حوادث ترافیكی و تصادفات جادهای و از آن مهمتر در جلوگیری از آن در استان نقش دارند. تصادفات جادهای منجر به جرح، مرگ، معلولیت و درد، كاهش بهره وری، سوگواری، مشكلات اجتماعی روانی و همچنین تخریب گسترده اموال در استان میشوند. بحران ایمنی معابر، مرگ و میرها، آسیبها و هزینه های ناشی از تصادفات جادهای یكی از چالشهای مهم سلامت، بهداشت عمومی و توسعه استان است. بسیاری از عوامل در افزایش تلفات ناشی از تصادفات در جادههای استان مازندران تاثیر دارند. وجود تلفات بالا در تصادفات جادهای استان طلب میکند تا ضمن واپایش و نظارت پیوسته بر آمد و شد جادهها در همه ایام سال، نسبت به برنامه ریزی مناسبت برای بهبود وضعیت جادهها اقدام شود تا از میزان تصادفات جادهای و عوارض ناشی از آن تا حد امکان کاسته شود.
با گسترش زندگی ماشینی و افزایش روز افزون ترافیک در شهرها و جادههای استان مازندران، در مقابل سودمندی اقتصادی و رفاهی ناشی از گسترش ارتباطات و سرعت جابجایی کالا و مسافر، متاسفانه بر شمار و شدت تصادفات جادهای استان و تلفات ناشی از آن، به سرعت افزوده شده و آسیبهای جانی و مالی ناشی از این تصادفات بار سنگینی را بر جامعه انسانی استان تحمیل می کند.
بنابراین برای بهتر شدن هرچه بیشتر شرایط، باید شرایط موجود در استان مازندران بازنگری شده و نقش عوامل تاثیر گذار را تا حد ممكن كاهش داده شود. ﺑﺎ ﺷﻨﺎﺳﺎﻳﻲ اﻧﻮاع ﻋﻮاﻣﻞ ﺗﺄﺛﻴﺮ ﮔﺬار و ﺗﻌﻴﻴﻦ ﺳﻬﻢ ﻫﺮ ﻛﺪام از اﻋﻤﺎل ﻳﺎد ﺷﺪه، ﻣﻲﺗﻮان از ﻃﺮﻳﻖ اﺗﺨﺎذ ﺗﺪاﺑﻴﺮ ﻻزم ﺑﺎ اصلاح آنان، از ﻧﺮخ ﺑﺮوز ﺣﻮادث ترافیكی و تصادفات جادهای در استان ﻛﺎﺳﺖ. از این رو هدف اصلی این پژوهش بررسی تلفات ناشی از تصادفات جادهای استان مازندران میباشد.
دو انقلاب در ابتدا و انتهای قرن بیستم رخ داده است .انقلاب آغازین ظهور تولید انبوه و پایان عصر تولید دستی و انقلاب پایانی ظهور ناب و خاتمه یافتن عصر تولید انبوه است. اكنون جهان در آستانه عصری جدید به سر می برد، عصری كه در آن دگرگونی شیوه ها ی تولید محصولات و ساختههای بشر چهره زندگی او را یكسره دگرگون خواهد كرد(Pettersen, 2009: 1) .
لازمه رقابت در دنیای کنونی بهره گیری از تمام فنون، ابزارها و ایده های جدید ناب است. در نیمه دوم قرن بیستم، تولید کنندگان جهان با رقبایی جدید مواجه شدند که با نیمی از سرمایه و امکانات لازم، محصولات را با کیفیتی بهتر، تنوعی بیشتر و با قیمتی پایین تر به بازارجهانی عرضه می کردند. تولید ناب در واقع شیوه تولیدی است که ضمن به کارگیری فواید تولید انبوه و تولید دستی، با هدف کاهش ضایعات و حذف هر فعالیت بدون ارزشافزوده شکل گرفته است. بر این مبنا تكنیک ناب با كمك مجموعه ابزارهای خود میتواند نقش بنیادینی در اصلاح و بهبود فرایندها داشته باشد(اسمعیلی گیوی، 1382: 51). تولید ناب یک سامانه کامل است و مبنای عملکرد این سامانه یک رابطه برد دو طرفه برای کلیه عناصر موجود در چرخه تولید ناب می باشد.
در این فصل ابتدا به تشریح بیان مسأله تحقیق پرداخته خواهد شد و ضمن مطرح نمودن سؤالات اصلی و فرعی تحقیق، اهمیت و ضرورت آن مورد بررسی قرار خواهد گرفت. سپس اهداف، چارچوب نظری و فرضیه های تحقیق بیان می شود و در پایان فصل نیز تعاریف مفهومی و عملیاتی متغیرها به همراه قلمرو تحقیق بیان میگردد.
1-2) بیان مسأله
بهبود عملکرد برای همه شرکتهای در طی فعالیت سالیانه مهم است. در دهه گذشته شرکتهای ایرانی در این زمینه روند پر نوسان و قابل قبولی ارائه ننموده اند (نورپاش، 1391: 16) این باعث کاهش توان رقابتی آن ها شده است. باید در نظر داشت که هدف موسسات تولیدی یا خدماتی می تواند رشد، سودآوری و یا بقاء میباشد. از جمله عوامل اثرگذار بر هدف فوق که در تمامی سازمان های تولیدی و خدماتی مطرح میباشد، عبارتند رضایت مشتری، رقبا، فنآوری، نیروی انسانی ماهر، کاهش هزینه و افزایش کیفیت. از میان عوامل مذکور رضایت مشتری مهم ترین نگرانی شرکتهای کنونی می باشد. ویژگی اصلی باید در محصولات تولیدی وجود داشته باشند تا منجر به رضایتمندی مشتریان شوند، برخی از این عوامل عبارتند از کیفیت بالا به صورت مداوم ، هزینه پایین، تحویل محصول به مشتری در زمان مناسب. دستیابی به هرکدام از ویژگی های مذکور نیازمند اجرا و بکارگیری مجموعه ای از اصول و تکنیک های مختلف تولیدی می باشد. علاوه بر پیچیدگی زیاد، پیاده سازی همزمان این عوامل و نیز تضادها و تاثیرات منفی که بر روی یکدیگر دارند سبب می شود که بسیاری از موسسات از اجرای همزمان آن ها خودداری کنند. جمع آوری و یکپارچه سازی تمامی مفاهیم رویکردها و اصول مختلف در یک سازمان تولیدی و یا خدماتی و بهره گیری موثر از مزایای یکپارچه سازی آن ها نیازمند یک رویکرد نظام مند می باشد. رویکردی که می تواند تمامی این مفاهیم و اصول را به طور مناسب و یکپارچه ایجاد کند رویکرد ناب است(نژادمبشر، 1386: 12-11).
تولید ناب یک سامانه کامل است که از فلسفه بهبود مستمر استفاده می کند و با بهره گیری از فرهنگ کار تیمی سعی دارد اتلافهای موجود در فرایند تولید را بیابد، تحلیل کند و آن ها را از بین ببرد. این سامانه به نوعی طراحی شده است که بتواند حداکثر استفاده را از اندازه گیری مداوم بهبود جریان تولید و برطرف کردن اتلاف داشته باشد. تولید ناب در واقع یک نگرش نظام مند است که در صدد حذف ضایعات و اتلافها و از بین بردن هر فرایند اضافی از مرحله ی تهیه مواد اولیه تا تولید و نهایتاً فروش می باشد. مبنای عملکرد سامانه در
تولید ناب یک رابطه برد دو طرفه با کل اجزاء و ذینفعان در سامانه می باشد و تمامی عناصر موجود در چرخه تولید ناب از فروشنده ی مواد اولیه تا فروشنده کالا به شکلی مطلوب باید منتفع گردند. تولید ناب به معنی حذف ضایعات و اتلافها، حذف انتظار و حمل و نقل و سرمایه گذاری بیش از میزان لازم، نیز حذف تولیدات معیوب بوده و همچنین به دنبال جذب و کشش هرچه بیشتر مشتری است (جعفرنژاد، 1390: 166).
تولید یک محصول با ویژگی های رقابتی و مطابق با خواسته های مشتریان نیازمند به کارگیری فرایندهای تولیدی است که هر مرحله از آن سبب ایجاد ارزش افزوده در محصول نهایی می شود. در تولید ناب برای بهبود فرایند های تولیدی و ایجاد یک محیط سازمانی برای دستیابی به اهداف بلندمدت از اصولی استفاده می شود. شناسایی و بکارگیری این اصول، سازمان ها را در اجرای تولید ناب یاری می کند. 9 اصل شناسایی شده تولید ناب عبارتند از (جعفرنژاد، 1390: 211-219):
با توجه به مطالب فوقالذکر در تحقیق حاضر بر رابطه بین تولید ناب و عملکرد بازرگانی شرکتهای تولیدی استان گیلان پرداخته می شود.
[1] – Lean
[2] – Lean Production
[3] – Waste
[4] – Value Added
[5] – Performance
[6]- Customer Satisfaction
[7] – Technology
[8]- Lean Approach
[9] – Team Working
[10] – Waste
[11] – Waste Removal
[12] – Continuous Improvment
[13] – Rate Of Zero Defects
[14] – Productivity
[15] – Production Update
[16] – System Production Tensile
[17] – A multi- Functional Team
[18] – Vertical Information System
گسترش فزاینده وپیچیدگی فعالیت های اقتصادی و تحول سریع و روز افزون معاملات بازرگانی در دنیای امروز اعم از تجارت داخلی و بین المللی[1] ونیاز شركت های تولیدی و بازرگانی برای حفظ ظرفیت با توسعه فعالیت ها و طرح ها، سرمایه گذاری در جهت حفظ یا افزایش قدرت رقابت ازعرصه های داخلی و جهانی نیاز این شركت ها را به منابع مالی[2]را افزایش داده است وتوانائی شركت در تعیین منابع مالی بالقوه برای تهیه سرمایه گذاریها و تهیه برنامه های مالی مناسب، از عوامل اصلی رشد وپیشرفت شركت به حساب می آید. در چنین شرایطی بهره گیری از تكنیک های مدیران مالی در اداره امور شركت ها بیشترازهرزمانی ضرورت دارد. تهیه خط مشی صحیح مالی توان شركت در نیل به هدفهای استراژیک را تقویت می كند. بدیهی است برای شركت ها موفقیت دراز مدت مستلزم تولید كالاهایی با كیفیت بالاتر، هزینه كمتر وفروش باقیمت مناسب است كه امر تولید خود مستلزم تأمین منابع مالی با هزینه قابل قبول است. دراغلب كشورهای دنیا بازار سرمایه به عنوان یكی ازمهم ترین ابزارهای رسیدن به رشد و توسعه اقتصادی[3] در نظر گرفته می شود. ایران اگرچه كشوری با قابلیتهای پیدا وپنهان بسیار است ولی اغلب شركت های ایران از كمبود سرمایه رنج می برند. علاوه براین ساختار بازار سرمایه[4] كشور در رابطه با تجهیز و تخصیص منابع مالی ضعیف بوده وبه صورت مؤثر وكار آمد عمل نمی كند. با شكوفایی مجدد بورس اوراق بهادار تهران و گسترش بورس به سایر استآن ها و با استقبال عمومی از اوراق بهادار موضوع چگونگی تصمیم گیری سرمایه گذاران با توجه به میزان آگاهی عمومی نسبت به روش های تأمین مالی و فرایند های تصمیم گیری مالی به موضوعی در خور اهمیت تبدیل شده است. عامل مهم افزایش سطح عمومی قیمت ها یا به عبارت دیگر تورم است كه باعث شده سرمایه[5] مورد نیاز برای انجام فعالیت های در حال حاضر چندین برابر سرمایه مورد نیاز در سال های قبل باشد. از این رو مدیریت شركت ها همواره با مشكل تأمین مالی روبرو هستند. تصمیمات تأمین مالی شركت باعث خواهد شد ساختار مالی آن تغییر كند كه بر بازده ریسك[6] سهام شركت در بازار اثر خواهد گذاشت. به طور قطع سرمایه گذاران در هنگام ارزیابی شركت این مطلب را مدنظر قرار خواهند داد در نتیجه منابع سهامداران شركت تحت تاثیر قرار خواهند گرفت. به این دلیل مدیریت در تصمیم گیری درباره تأمین مالی كوتاه مدت و تامین مالی بلند مدت باید با دقت آثار و نتایج هر كدام از روش های تأمین مالی را در نظر بگیرد و از ابزارهای مالی شناخت دقیقی پیدا كند تا بتواند ابزارهای مناسبی را در بازارهای مالی[7] بكار گیرد و اقتصادی ترین شیوه تأمین مالی را كه ریسك و بازده آن متناسب باشد را برگزیند.
از جمله مهم ترین معیار ارزیابی عملکرد موسسات، نرخ بازده سهام است. این معیار به تنهایی دارای محتوی اطلاعاتی[8] برای سرمایه گذاران بوده و برای ارزیابی عملکردشرکت ها مورد استفاده قرار می گیرد. وقتی این معیار کاهش یابد، زنگ خطر برای شرکت است و عملکرد شرکت مناسب ارزیابی نمی شود. در کل این معیار به این دلیل دارای محتوی اطلاعاتی زیاد می باشد، زیرا که ارزیابی عملکرد برمبنای ارزش بازار، اطلاعات سرمایه گذران را به خوبی منعکس می کند. در این راستا می توان گفت بازده در فرایند سرمایه گذاران نیروی محرکی است که ایجاد انگیزه می کند و پاداشی برای سرمایه گذاران محسوب میشود. مطالعات نشان داده که روش های مختلف تامین مالی[9]بر بازده آتی سهام تاثیر دارد که بررسی و مقایسه این روش ها می تواند به سرمایه گذاران در تصمیم گیری در بورس اوراق بهادار کمک کند. مطابق نظریه سلسله مراتبی[10] که ناشی از عدم تقارن اطلاعاتی است، شرکت ها وجوه مورد نیاز خود را ابتدا از طریق منابع داخلی و سپس از طریق استقراض و سرانجام، با انتشار سهام تامین مالی می کنند. درنظریه سلسله مراتبی نسبت ارزش بازار به
ارزش دفتری معیاری برای فرصت های سرمایه گذاری است. براساس نظریه سلسله مراتبی شرکتها با نسبت زیاد، که منعکس کننده فرصت های رشد یا سرمایه گذاری است از منابع داخلی خود استفاده می کنند و پس از استفاده کامل از ظرفیت بدهی خود برای تامین مالی به انتشار سهام روی میآورند. بورس اوراق بهادار دركلیه جوامع اقتصادی نقش مهم درتامین منابع مالی مورد نیاز برای سرمایه گذاری های جدید بنگاه های تولیدی در حال بهره برداری به عهده دارد و ناآگاهی مدیران شركت ها در درک روش های تامین مالی باعث می شود که عملکرد شرکت ها تحت تاثیر قرار گیرد. مشاهده شده که شركت ها سعی می نمایند جهت تامین مالی طرح های تكمیل و توسعه خود در مرحله اول از طریق وام های بانكی فراهم نمایند. تامین مالی از طریق بورس اوراق بهادار در مقابل نظام بانكی دارای مزایای زیاد است. با توجه به عدم جذب تمام نقدینگی موجود در جامعه توسط نظام بانكی، حتی المقدور باید كمتر از این روش در تامین مالی استفاده شود. هم چنین به دلیل وابستگی نسبتاٌ بالای سازمانها و نهادهای زیر پوشش دولت به نظام بانكی، چنین برآورد شده است كه در مقابل هر ده ریال افزایش بدهی دولت به نظام بانكی، قیمت ها هفت ریال افزایش می یابد. با در نظر گرفتن این رابطه نگران كننده ضروری است كه سیاست گذاران مالی كشور موجباتی را فراهم سازند تا شركت ها و بنگاه های تولیدی نیازهای مالی خود را در بازار پول و سرمایه كشور تامین كنند. این شیوه ی اجرایی آثار مثبتی مانند پیوستگی جهان مالی، سهولت تامین منابع، سرعت در جمع آوری نقدینگی را بر جای می گذارد.
گروهی از متخصصین مالی معتقدند كه ارزش شركت[11] بستگی به عملكرد مدیریت دارد نه ساختار سرمایه. با اتخاذ تصمیمات مدبرانه در زمینه سرمایه گذاری می توان به پول های زیادی دست یافت نه با تصمیمات مدبرانه ای كه در زمینه تامین مالی گرفته می شود و گروهی از صاحب نظران علوم مالی مانند فارار[12]و سیلیون[13] و وارنر[14] معتقدند صرفه جویی مالیاتی ناشی از استقراض باعث افزایش ارزش شركت و یا به عبارتی افزایش ثروت سهامداران می گردد. جان همپتون نیز در این مورد می گوید شركتها در برنامه ریزی سود به كسب سود خالص بیشتر از محل اهرم ناشی از استقراض توجه می نمایند. در مقابل توجه به صرفه جویی های مالیاتی ناشی از بهره بدهی های گروه بیشتری از استادان مالی را متقاعد كرده است كه استفاده از بدهی های بلند مدت در تامین مالی شركت ها یكی از راه های قابل توجه برای افزایش ارزش شركت و در نتیجه افزایش ثروت سهامداران است. این ها معتقدند برای هر شركت یک ساختار مطلوب سرمایه وجود دارد كه در آن حالت، ارزش شركت حداكثر خواهد شد. با توجه به این مطالب این تحقیق متمرکز بر رابطه روش های تامین مالی به خصوص انتشار سهام، استقراض از بانک و سود انباشته بر روی بازده سهام هر شركت است. (کردستانی، 1389)
[1]International Trade
[2]Financial Resources
[3]Economic Development
[4]Capital Market
[5]Capital
[6]Risk
[7]Financial market
[8]Information
Financing
Hierarchy Theory
[11]Company Importance
[12]Farar
[13]Silion
[14]Warner
نیروی انسانی ماهر و کارآمد پر بها ترین و ارزنده ترین ثروت و دارایی هر کشور است.
بسیاری از کشورها با وجود برخورداری از منابع طبیعی سرشار به دلیل عدم استفاده صحیح از نیروی انسانی ، توان استفاده از این مواهب الهی را ندارند و روزگار به سختی و مشقت می گذرانند. دیگر ملت ها به رغم کمبود منابع طبیعی ، در نتیجه داشتن نیروی انسانی کار آزموده و بکارگیری کارایی آن به آسایش و رفاه رسیده اند و با گامهای موفقیت های اخیر در استفاده بهینه از نیروی انسانی با بهره گرفتن از شیوه های مدیریت مشارکتی توجه سازمان ها را بیش از پیش به سرمایه گذاری بر روی نیروی انسانی جلب کرده اند.(رهنورد ، 1387، 2)
طرفداران مشارکت بحث می کنند که با اجازه به کارکنان جهت تاثیر گذاری در تصمیم گیری سازمان ها
می توانند ایده های جدید بدست آوردند و حس بزرگ منشی در کارکنان ایجاد کنند. آن برنامه مشارکتی را برای بهبود کیفیت بهره وری ، روحیه و انگیزه کارکنان ، افزایش تعهد و…… مناسب می دانند.(رهنورد ، 1379، 8)
این فصل شامل بیان مسئله ، اهمیت و ضرورت تحقیق و چارچوب نظری و اهداف و فرضیات تحقیق و تعریف مفهومی می باشد.
1-2 موضوع تحقیق
رابطه بین مدیریت مشارکتی و اعتماد با توجه به رهبری خدمتگزار در ادارات امور مالیاتی استان گیلان
1ـ3 بیان مسأله
با گسترش پدیده جهانیسازی، اهمیت اعتماد در روابط اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و سازمانی بطور چشمگیری مورد توجه قرار گرفته است بطوری كه اكثر صاحب نظران در علوم مختلف به اهمیت نقش اعتماد در سازمانها اشاره كردهاند. مطالعات ادبیات سازمانی نیز بر اهمیت اعتماد به عنوان پیش نیاز اثربخشی سازمانی تأكید داشته اند.(Child-Mollering,2010,70).
اعتماد برای موفقیت سازمانی، انجام تغییرات مداوم در نقشها و تكنولوژیها و همچنین طراحی مشاغل و مسئولیتها ضروری میباشد. اعتماد می تواند اثرات درون فردی و بین فردی ایجاد كند، و روابط درون و برون سازمان را تحت تأثیر قرار دهد.(داناییفرد ،رجب زاده و حصیری؛1388،61). اعتماد بین مدیریت و کارکنان بر کیفیت مدیریت تاثیر زیادی خواهد داشت بنابراین افول اعتماد در سازمانهای دولتی، یكی از مسائلی است كه باعث ایجاد كاركنانی بیانگیزه و بیتفاوت می شود و اجرای كند برنامهها را سبب
میگردد و در مقابل کارکنان بی اعتماد نسبت به سرپرست و سازمان که بخش کوچکی از اجتماع می باشد هیچ انگیزه ودلخوشی برای اعتماد به اجتماع وجامعه نخواهند داشت. (قلیپور،پورعزت،حضرتی ،1388،104) و همچنین سطح پایین اعتماد باعث می شود که کارکنان جریان اطلاعات را در سازمان منحرف کنند و سوءظن و بدگمانی در بین کارکنان رواج یابد و ارتباطات باز و صادقانه در سازمان از بین برود و تصمیمات سازمان کیفیت مطلوبی نداشته باشد(فرهنگ ؛1389). اعتماد، به میزان آسیبپذیری تمایلات و اشتیاق یک طرف تعامل به اقدامات طرف مقابل بدون در نظرگرفتن توانایی کنترل و نظارتی که فرد بر طرف مقابل دارد، گفته
می شود. اعتماد شامل سه بُعد اعتماد مبتنی بر شناخت، اعتماد مبتنی بر تاثیر و گرایش به اعتماد است.(Sendjaya-Pekerti,2010,644). وجود اعتماد در سازمان امور مالیاتی مانند سایر سازمانها و موسسات مالی و اقتصادی از اهمیت خاصی برخوردار بوده به طوری که تبعات ناشی از فقدان آن باعث بروز رفتارهای خودخواهانه وخودمحور در کارکنان،کاهش مشاركت در تصمیمگیریها(پناهی،1389،103)،عدم تحقق اهداف و استراتژیهاشده و به طورکلی تأثیری منفی بر بهرهوری سازمانی خواهد گذاشت(قربانی و بابالحوائجی؛1388،3).
«لاولر» بیان میكند كه تغییرات مستمر در محیط كار، سبكهای مدیریت مشاركتی و استقرار تیمهای كاری را ایجاب كرده و ایجاد اعتماد در تیمهای كاری و مدیریت مشاركتی، ضرورت ایجاد اعتماد در سازمانها را دوچندان ساخته است مدیریت مشاركتی یعنی مشاركت كاركنان درفرایند تصمیمگیری،دعوت ازهمه افرادبه تفكرراهبردی و قبول مسئولیت فردی درقبال كیفیت كاروتولید،حمایت وپاداش دادن به رفتاركاركنان كه ارباب رجوع را راضی و عملكردسازمان را بهبودمیبخشند(Macy et al,2009)و شامل سه بعد مشارکت در زمینه اجتماعی و مشارکت انفرادی و مشارکت اقتصادی استراتژیک میباشد.
ضرورت تاكید بر اعتماد عمومی و اعتماد درون سازمانی، كه روز به روز در حال كاهش است و همچنین الزام توزیع قدرت و توانمندسازی در كشورهایی كه فراگرد دموكراتیزه شدن را طی میكنند، وجود رهبری خدمتگزار را ضروری ساخته است ( (Birkenmeier et al,2012بدین منظور در این پژوهش از رهبری خدمتگزار به عنوان تعدیلگر استفاده شده است.گرین لیف رهبری خدمتگزار را چنین تعریف میکند: رهبری خدمتگزار روی خدمترسانی به دیگران تأکید میکند و منافع شخصی را فدای منافع دیگران میکند تا افراد از درایت و اختیار و سلامت بیشتری برخوردار شوند و خودشان تبدیل به رهبرانی خدمتگزار گردند. رهبری خدمتگزار شامل چهار بُعد خدمترسانی، تواضع و فروتنی، قابلیت اعتماد و مهرورزی است. (قلی پور و همکاران،1388، 110).
با توجه به مطالب مطرح شده سوال اصلی تحقیق این است که آیا بین مدیریت مشارکتی و اعتماد در سازمان امور مالیاتی استان گیلان با توجه به رهبری خدمتگزار رابطه وجود دارد
[1]Greenleaf