پاکترین درود و تحیّت بر پیامبران و برگزیدگان راه خدا و طریق هدایت بسوی معارف حقه او باد، که با ارشاد خود بشر را از ظلمتکده جهل به وادی ایمن انوار علم و دانش الهی رهبری نمودند. خاصه خاتم الانبیاء و سید المرسلین محمد بن عبد الله صلی الله علیه و آله و جانشینان او، سید الوصیین و امام المتقین و امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب و یازده فرزند امجد او که کاروان بشر را به سوی کمال و لقاء الهی رهنمون شدند و انسان را به آخرین منزل خود که مقام مقربین و صدیقین و مخلّصین است، به قرب الهی رهبری کردند.
و سلام و درود فراوان بر دردانه نبی اکرم، ام ابیها، بنت رسول الله و خیر و کوثر جهانیان که پا به گیتی نهاد و نبوت را دختر و ولایت را همسر و امامت را مادری شایسته بود. او که فضائل انسانی اش برای جهانیان سرمشق و نمونه است و قیام و قعودش حجت بر عالمیان، او که قلم از نگارش اوصافش ناتوان و عقول از درک آن متحیر است.
انسان ها را به تشکیل زندگی مشترک امر نمود تا ضمن تداوم نسل بشر، کانون خانواده را محل و منشأ آرامش و صمیمیت، انس و الفت قرار دهد و فطرت زن را زمینه ساز مهر و مودتی آفرید تا سلامت روانی، رشد و كمال افراد خانواده بر آن استوار باشد و فرمود: «وَ مِنْ ءَایَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكمُ مِّنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَاجًا لِّتَسْكُنُواْ إِلَیْهَا وَ جَعَلَ بَیْنَكُم مَّوَدَّةً وَ رَحْمَةً إِنَّ فىِ ذلِكَ لاَیَاتٍ لِّقَوْمٍ یَتَفَكَّرُونَ»[8] همو آسایش و سكون همسر را به وجود زن میسر گرداند و فرمود: «هُوَ الَّذِى خَلَقَكُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ وَ جَعَلَ مِنهْا زَوْجَهَا لِیَسْكُنَ إِلَیهْا. . .»[9] خداوند تبارک و تعالی از زوجین خواست تا پس از پیمان ازدواج متعهد شوند که در غم و شادی، سختی و راحتی پشتیبان و امانتدار هم بوده و حافظ اسرار یكدیگر باشند و آن تعهد را به پوشش یکدیگر تشبیه نمود و فرمود:« . . هُنَّ لِبَاسٌ لَّكُمْ وَ أَنتُمْ لِبَاسٌ لَّهُن . . »[10]
اما از ابتدای تاریخ در بسیاری از جوامع جنس مؤنث با فراز و نشیب های فراوانی روبرو شد. گاه همپای مردان به تأمین نیازهای زندگی پرداخت و بیشتر اوقات خود را در محیط خانه صرف تربیت کودکان، رفع نیازهای روزمره و ایجاد آرامش در خانواده نمود و جایگاهی والا اختیار نمود و گاه او را عامل هر نوع شر و گناهی دانستند که در تعقل ضعیف، کینه توز، دروغگو و حقیر است و او را موجودی بی ارزش برشمردند و از داشتن فرزند دختر شرمسار بودند و در نتیجه او را به انحاء مختلف از بین می بردند یا در صورت تولد او را در معرض فروش می گذاشتند و همچون بردگان با او رفتار می کردند. دختر تنها در زمانی می توانست به زندگی ادامه دهد که مأمور به خدمت رسانی پدران و شوهران باشد. بدین روی مردان خود را مالکان جنس مؤنث دانستند که می توانند در مملوک خود به هر نحوی که مایلند دخل و تصرف نمایند و بانوان نیز در نقش خدمتکاران خانگی و وسیله تمتع مردان مجبور بودند، زندگی ملال آور را تحمل نمایند و به نابرابری های اجتماعی راضی باشند.
با گذشت ایام و پس از انقلاب صنعتی، نیز اوضاع برای زنان تغییر نکرد بلکه ارزش کار بر اساس ایجاد درآمد و حضور در جامعه سنجیده شد و این درک ایجاد شد كه كار در محیط خانه بی ارزش بوده و در آمدی ایجاد نمی كند. از طرفی نظام تولید خانگی كه با محوریت زنان فعالیت می نمود، جای خود را به نظام كارخانه ای داد. ابزارهای تولید تکامل یافت و نیاز به توانایی و قدرت بیشتر و نیروی كار آموزش دیده ی ماهر بوجود آمد. با رونق یافتن کار در کارخانه ها و نیاز به حضور بیشتر فرد در خارج از خانه، مشاغل به شكلی در آمد كه لازم بود افرادی به آن بپردازند كه قادر هستند تمام وقت خود را صرف آن نمایند. قدرت جسمانی كمتر زن و نیاز به صرف وقت بیشتر در محیط خانه بدلیل نقش مادری و خانه داری، شكافی بین فعالیت های زن و مرد ایجاد نمود به طوری كه نیروی كار مردان جایگزین نیروی كار زنان شد و زنان قربانیان و مردان بهره وران فرایند توسعه گردیدند. بنابراین فعالیت زنان، به صورت كار نامشهود و بدون دستمزد بود.
تغییر در فرهنگ جامعه تحت نفوذ عوامل متعددی مانند مذهب، اجتماع، فلسفه نیز علیه زنان شتافت و آن ها را در موضع ضعف قرار داد و موجب گردید حقوق شهروندی، علم آموزی، حریت، حیات، تملک، مادری و در نهایت حقوق انسانی او از بین برود.
عقیده به برتری مردان و در مقابل نگاه حقارت آمیز به زنان و اجازه هر نوع خشونت علیه آنان طرفداران حقوق زن را برآن داشت تا به مبارزه با وضعیت موجود اقدام نمایند. اولین فریادهای جدی فمنیستی در پایان دادن به تابعیت زنان، در قرن هفدهم، در انگلیس شنیده شد. سپس در طول 200 سال بعد، نداهای بیشتری در هم آمیخت و در فرانسه و ایالات متحده به گوش رسید. فمنیسم سازمان یافته، هم زمان با رشد سرمایه داری و تغییر و تحولات سیاسی و اقتصادی ناشی از آن ظهور كرد و حركت منسجم زنان در قرن نوزدهم در فرانسه گسترش یافت و نام فمنیسم به خود گرفت. فمینیسم ارزش هر فرد را در امور فراخانوادگی و فعالیت های اجتماعی او دانست و رشد شخصیت اجتماعی را در رشد استقلال مالی دید. در نتیجه تنها راه نجات زنان از ظلم و ستم را حضور در جامعه بیان نمود و از زنان خواست تحت هر شرایطی در اجتماع حاضر شوند و به فعالیت های اجتماعی بپردازند تا به برابری و تشابه کامل با مردان نائل شوند. ورود زنان در صحنه اجتماع باعث رشد اطلاعات و آگاهی های اجتماعی و سیاسی آنان گردید و آنان به این نتیجه رساند كه می توانند در خارج از منزل شغل انتخاب كنند ودارای استقلال مالی باشند.
اما حرکات مثبت و متعادل یا مبارزات زیاده خواه و آشفته سازی که در کشورهای غربی پدید آمده و داعیه نجات و آزادی جنس زن را فریاد کرده اند یا بازتاب انسانی تبعیضات و تضییقات پیشین این جوامع نسبت به نسوان بوده اند و یا در زیر چنین پوشش دلسوزانه و بشر
دوستانه ای برخی خیالات آزادمندانه و تمنیات دنیاپرستانه خود را دنبال کرده اند که این امر نیاز به بررسی دقیق دارد.
در مقابل این مکتب بشری که داعیه نجات بانوان از ظلم و ستم حاکم بر جوامع را داشت، مکتب الهی اسلام، دو هویت برای افراد قائل شد؛ هویت انسانی كه پایه و اساس انسانیت و در رتبه برتر و درجه عالی تر است و مشترك بین زن و مرد می باشد. این هویت انسانی، وظایف و حقوقی مشتركی در پی دارد و هویت جنسی مختص نیز وظایف و حقوق خاصی به دنبال دارد. بدین روی در بین انسان ها از لحاظ جنسی اختلاف هایی دیده می شود كه این تفاوت ها دلالتی بر تبعیض و ترجیح گروهی بر گروه دیگر نمی باشد، بلكه تبعیض و بی عدالتی زمانی هویدا می شود كه موجودات خارج از جایگاه خاص و مناسب خود قرار گیرند، به صفات و ویژگی های مخصوص آن ها توجه نشود و فعالیتی فوق یا خارج از طاقت و ابزارهایشان از آن ها خواسته شود.
بدین روی اسلام در زمانی که برخی از جوامع تحمل وجود فیزیكی زن را نداشتند، و گاه او را همریف بردگان و کودکان می دانستند و زن را از لحاظ عقلی ناتوان بر می شمردند و بدین روی شهروند محسوب نمی کردند و حتی به جرم مؤنث بودن زنده به گورش می کردند، و حق حیات او با مرگ همسرش به اتمام می رسید و به همراه او دفنش می نمودند و در زمانی که نه تنها مالک و صاحب مالی نبود و آن چه به عنوان جهیزیه به خانه شوهر برده بود، در تعلق همسرش می بود، بلکه بعد از فوت همسر به ارثش نیز می بردند،[11] به او ارزش و مقام والایی عطا نمود و ارزش های انسانی و جنسی او را یادآور شد[12] و هرگز به عنوان جنس دوم به او ننگریست و با اعتقاد به فرودستی زنان مبارزه نمود[13]و ارزش های اخلاقی و معنوی را جنسیت بردار ندانست.
این رساله تحت عنوان «بررسی تطبیقی جایگاه زن در قرآن و حدیث و فمینیسم با نگاهی به ریشه ها و سیر تاریخی آن» به بررسی موقعیت بانوان در دیدگاه های فمینیسم به عنوان تنها مکتب بشری مدعی احیای حقوق زنان می پردازد و آن را با جایگاه زن در مکتب الهی اسلام مورد مقایسه قرار می دهد تا مشخص شود فمینیسم تا چه حدی توانسته به احیای حقوق بانوان دست یابد و راهبردهای آن تا چه حدی مطابق با فطرت و نیازها زنانه بوده است و تلاش فمینیسم در احیاء هویت انسانی زن، همراه با احیاء هویت جنسی و نیازهای فطری او یا فراموشی این هویت بوده است. در راهکارهای فمینیسم موجب احیای حقوق زن گردیده یا با نام آزادی او را در بند شهوات مردان گرفتار کرده است و در مقابل اسلام تا چه اندازه به حقوق زنان توجه نموده و قوانین و دستورات آن بر پایه هویت انسانی و جنسی زن بوده است.
این رساله در فصل اول به بیان کلیات بحث می پردازد که شامل: «مباحث مقدماتی و طرح بحث و فرضیات و سؤالات، بیان پیشینه بحث» است.
– فصل دوم در باب بررسی جایگاه زن در مکتب فمینیسم تدوین یافته تا ضمن تبیین علل و ریشه های پیدایش فمینیسم خواننده را با عوامل شکل گیری این مکتب آشنا سازد و در جریان مهمترین جنبش ها و امواج اعتراض آمیز طرفداران حقوق زنان قرار دهد و پیامدهای مثبت و منفی این نهضت ها که گاه به نفع جنس زن و گاه به ضرر او بوده را ارزیابی نماید.
– فصل سوم نویسنده به تبیین جایگاه زن در آیات قرآن کریم و روایات پرداخته و هویت انسانی و جنسی او را مورد بررسی قرار داده تا به دیدگاه اسلام در باره جایگاه مشترک بین زن و مرد و جایگاه مخصوص و ویژه بانوان دست یابد.
در فصل چهارم به بررسی تطبیقی «جایگاه زن» در اسلام و فمینیسم پرداخته تا بدور از هرگونه تعصب به مقایسه این دو دیدگاه بپردازد و مشخص نماید آیا فمینیسم که داعیه جانبداری از حقوق زن را دارد، توانست شأن و شخصیت والایی برای او قائل شود و یا اسلام در روزگاری که همه عالم زن را تحقیر می کردند، مقام والای او را ستود و جایگاه ویژه او را توسط نبی اکرم صلی الله علیه و آله تبیین نمود.
قابل ذکر است که:
فصل اول
کلیات و مفاهیم
در گذر زمان، تیره ها و تبارها، امت ها و ملت ها، فرهنگ ها و تمدن ها پدید آمدند با نگرش ها و گرایش های متفاوت به ویژه در باره منزلت و موقعیت «مردان» و «بانوان»، که مع الاسف در اغلب آن ها نسبت به حقوق و امتیازات زنان، نه فقط ارزش آن ها در نظر گرفته نشد بلکه در مقام عمل، حدود آن ها نیز رعایت نگردید. در حالی که اسلام در 14 قرن پیش زنان و مردان را یکسان خواند و تنها تفاوت آن ها را در انجام عمل صالح و مزین شدن به ارزش های انسانی دانست و فرمود: « مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَكَرٍ أَوْ أُنثىَ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَوةً طَیِّبَةً وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا كَانُواْ یَعْمَلُون» و علت تفاوت آفرینش «مرد» و همسرش «زن»، با دو ساختار طبیعی متمم، را زمینه پذیرش دو گونه ساز و کار اجتماعی مکمل قرار داد تا با تشکیل خانواده علاوه بر بقای نسل، در نیل به قرب الهی کمک کار هم باشند.
[1] -«یَأَیهَُّا النَّاسُ اتَّقُواْ رَبَّكُمُ الَّذِى خَلَقَكمُ مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَة . . »النساء/1
[2] -« فَإِذا سَوَّیْتُهُ وَ نَفَخْتُ فیهِ مِنْ رُوحی فَقَعُوا لَهُ ساجِدینَ» الحجر/29؛ ص/72
[3] -«. . . فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتىِ فَطَرَ النَّاسَ عَلَیهَْا . . .»الروم/30
[4] -« یَامَعْشرََ الجِْنِّ وَ الْانسِ أَ لَمْ یَأْتِكُمْ رُسُلٌ مِّنكُمْ یَقُصُّونَ عَلَیْكُمْ ءَایَتىِ . . »الانعام/130
[5] -«تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ وَ مَن یُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ یُدْخِلْهُ جَنَّتٍ تَجْرِى. . »النساء/13
[6] -«وَ تَمَّتْ كلَِمَتُ رَبِّكَ صِدْقًا وَ عَدْلًا لَّا مُبَدِّلَ لِكلَِمَاتِهِ . . »الانعام/115
[7] -«…إِنَّ أَكْرَمَكمُْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَئكُمْ ..»الحجرات/13
[8] – الروم/21
[9] – الاعراف/189
[10] –البقره/187
[11] – ر.ک: فصل دوم
[12] – ر.ک: فصل سوم
[13] -ر.ک: اعتقاد به فرودستی زنان در جوامع مختلف از جمله انگلیس، فرانسه . . .
[14] – النحل/97
این تحقیق با عنوان « بررسی خدا از دیدگاه یونیتارین ها با تأکید بر نظر میخائیل سروتوس »، در پی حقایقی است که در تاریخ مسیحیت مطرح شده و سرکوب گردیده است . در میان دینداران مسیحی ،مذاهبی وجود دارد که معتقد به خدای واحدند وپیروان آن مذاهب ، می کوشند که بر طبق دستورات انجیل زندگی کنند. یکتاپرستان مسیحی معتقدند کسانی که کتاب مقدس را آموزش می دادند تفاسیر اشتباهی از آن داشتند و آن تفاسیر اشتباه را ترویج کردند که این موجب شرک نسبت به خداوند شده است. مهمترین عقیده و وجه تمایز یکتاپرستان از دیگر مکاتب و مذاهب مسیحی این است که آنان بر استفاده از عقل و اندیشه آدمی در دین تأکید میورزند.بر همین اساس، آنان تثلیث را قبول ندارند، خدا را تنها در یک شخص (و نه در سه شخص) پذیرفته و الوهیت حضرت عیسی را انکار می کنند.البته با یکتاپرستان مسیحی برخوردهای شدیدی صورت گرفته وحتی به صورت فجیعی حکم اعدامشان صادر شده و اجازه ندادند عقایدشان به صورت آزادانه گفته شود . میخائیل سروتوس متولد قرن 16 میلادی از سردمداران یکتاپرستی مسیحی است .علاوه بر او در قرن های اولیه میلادی کسانی بودند که تفکرات یکتاپرستانه داشتند.افرادی چون ایرانائوس 130-200م، ترتولیان 160-220 م، اوریگن185-254م، آریوس 250-336م ،فرانسیس دیوید 1510-1579م ،سوسینوس 1539-1604م ، شلایرماخر 1768-1834م ،کارل بارت 1886-1968م.
هدف از بررسی این افراد، معرفی نسبتاً مختصری از زندگی نامه و عقاید آنها در مورد خدا به زبان فارسی است که ناقد آموزه تثلیث می باشند. این افراد به خصوص سروتوس مسیری را طی کردند که بعدها باعث ایجاد جریان مستقلی در مسیحیت شدند و نظرات و دیدگاه های آن ها می تواند تقاربی میان یکتاپرستی مسیحی و یکتاپرستی اسلام ایجاد کند.
نگارنده با شناختی که از افراد یاد شده به دست آورده است ، در صدد برآمد زندگی و افکارشان را بررسی کند. علاوه بر انگیزه علمی که در انتخاب این موضوع موثر بوده ، دلایل زیر می تواند انتخاب نگارنده را بهتر و بیشتر توجیه کنند.
1 – عقایدی که از سوی آنان مطرح شد تا آن زمان مطرح نشده بود وکلیسا قانون و یا دستوری در خصوص آن موضوع نداشت. با طرح آن ها ،کلیسا را به عنوان مرجع نهایی دینی و مذهبی وادار به پاسخ کرد.
2 – عقاید این افراد به عنوان بدعت شناخته شد و از نظر کلیسا مطرود گردید . بدعت عبارت است از عدول از مذهب رایج و بنابراین با توجه به مذاهب رایج آن زمان یعنی مسیحیت تعریف می شود. البته بدعت در آن زمان موضوع اخلاقی و به معنای خطای صعب بوده است. خطا و اشتباه مراتب گوناگون داشته و هر خطایی را بدعت به حساب نمی آورند. آنجایی که کلیسا در مقام مرجعی که نجات دادن فرد، رسالت آن در زمین است، عقیده ای را خطا اعلام می کرد و به فرد خاطی اعلام می نمود و از او می خواست که از این خطا تبری و دوری جوید، در صورتیکه کلیسا در برابر اصرار سرسختانه فرد قرار می گرفت ،خطا را بدعت اعلام می نمود. ( گریدی،1377 ،719 )
با وجود این محکوم شدند و کلیسا سعی بسیار بر پنهان نمودن افکار وآثار آنان کرد، اما این افکار تا قرن ها پس از مرگ ایشان طرفدارانی داشت که برخی از آن ها هنوز هم وجود دارند. بر این اساس نگارنده در صدد برآمد که با انتخاب موضوع مذکور ، حقایقی را مکشوف سازد که می توان افکار آنان را اشکال مختلف توحید در مسیحیت اعلام نماید.
3- کلیسا فرد بدعت گذار را مجازات می نمود زیرا پس از نشان دادن خطا به فرد، از خطای خود تبری نمی جسته و وتوبه نمی کردند. بر این اساس بدعت ، برای کلیسا در حکم شکست بوده است یعنی ناکامی در امر نجات دادن فرد که رسالت آن در زمین بوده است. به این ترتیب نوعی دوگانگی نسبت به شخص بدعت گذار وجود داشته ، مسئولیت وی (بر خلاف کافر) مستقیماً بر دوش کلیسا بوده است که در صورت اصلاح نشدن می بایست مجازات نماید. بنابراین از سوی کلیسا مجازات های سختی شدند. برای مثال سروتوس مدتی در زندان بود و اندکی بعد به همراه کتابهایش در آتش سوزانده شد.
4- افراد مذکور دارای آثار و نوشته هایی بودند که به دستور امپراتور یا پاپ طعمه آتش قرار گرفتند. هدف آن ها از سوزاندن این آثار این بود که مانع از رسوخ این نوع تفکر و دیدگاه بر جامعه مسیحیت شوند.
5- با وجود این همه سختگیری های کلیسا ، این افراد پیروانی بدست آوردند که قرن ها زیسته اند. این خود نشانه ای بر این مدعاست که اگرچه افرادی در طول تاریخ مورد لعن و تکفیر قرار گیرند و از سوی جامعه طرد گردند ، اما افکار و اندیشه مقوله ای نیستند که با سوزاندن آثار و یا بدعت خوانده شدن آن مطرود گردند و از بین روند .بلکه ممکن است پس از گذشت سالیان بار دیگر ظهور یابند.
اما در خصوص واژه خدا که عمده مطالب این پژوهش به آن مرتبط است می توان گفت که خدا در دین مسیحیت جزئی از الاهیات مسیحی است . الهیات به معنی خداشناسی است که مبیّن تعریف، توصیف و شناخت خدا در یک دین میباشد. در الهیات مسیحی بحث محدود به وجود خدا نمیماند بلکه موضوعات دیگری نیز مورد مطالعه و تحقیق قرار میگیرند. در الهیات مسیحی هنگام بحث از آموزه خدا صرفا به ذات و صفات او پرداخته نمیشود و در مورد تمامی شئون الوهی وی از جمله علم خدا، نامهای خداوند، مشیت خدا، قدرت خدا، تدبیر خدا، حکمت او و سایر امور مربوط به خدا پرداخت میشود.
خداشناسی هنگامی که به عنوان موضوع علم الهیات طرح میشود به بحث در مورد صفات و ذات خدا میپردازد و همانگونه که برخی از صفات را برای خداوند اثبات میکند، برخی دیگر از صفات را نیز از او نفی میکند. الهیات به معنی خداشناسی است و دربردارنده تعریف، توصیف و شناخت خدا در یک دین میباشد. الهیات مسیحی نیز به معنای گفتار در مورد خدا در مسیحیت است. (هینلز، 1386، 58 )
از آن جا كه خداوند داراى وجودى نامحدود است ارائه ى تعریفى جامع و مانع در مورد او كارى ناممكن است. درباره ى خدا دو مطلب مشخص شده است: یكى آن كه «خدا وجود است» و مى توان تفاوت او را با سایر وجودها بیان كرد; و دیگر آن كه صفات الهى را كه براى انسان مكشوف شده است مى توان شرح داد.
در این تحقیق ، بررسی خدا در سه عنوان انجام می شود که نمودار آن را در ذیل مشاهده می کنید.
خدا غیرمادی و بدون جسم است.
خدا نامرئی است.
1 – روح بودن خدا زنده است.
خدا یک شخصیت است.
2- قائم به ذات بودن (وجود خدا به هیچ علت خارج از خودش متکی نیست)
«ذات خدا 3- نامحدود بودن
4- ابدی بودن ( خدا از نظر زمان نامحدود است ، او بدون آغاز و بدون انتها است)
1- حضور مطلق
«صفات خدا» : صفاتی که جنبه اخلاقی ندارند 2- قدرت مطلق
3- تغییرناپذیری
1- مشیت خدا
«افعال خدا»
مستقیم
2- آفرینش
غیرمستقیم
حال به واژه یونیتارین می پردازیم که واژه کلیدی دیگر است؛ یونیتارین Unitarian ، به معنای موحد، معتقد به وحدت خداوند است که واژه مخالف تثلیث هم در مسیحیت معنا می دهد.این واژه از کلمه Unity نشأت می گیرد که به معنای توحید و وحدانیت است. البته لازم به توضیح است که واژه یونیورسالیسم Universalism، هم در مسیحیت مطرح می شود که فرع بر واژه یونیتارین است. (گواهی،1387، 120) آن به این معنا است : اعتقاد به اینکه کلیه مردم بالاخره رستگار خواهند شد ونجات و فلاح منحصر به بنی اسرائیل نیست. البته این واژه (یونیورسالیسم)در این پژوهش مورد دقت نیست و واژه اصلی یونیتارین است با معنایی که ذکر شد.
یونیتارین یا یکتاپرستی، نهضتی است که شکل جدید آن، در قرن شانزدهم میلادی پدیدار گردید. پیروان این مکتب، با احیای دیدگاه های افلاطونی در مورد جایگاه عقل و اندیشه، بر یگانگی خداوند اصرار ورزیدند و آموزه تثلیث را انکار نمودند. (Doniger,2006, p.1117 )
مهمترین عقیده و وجه تمایز یونیتارین ها از دیگر مکاتب و مذاهب مسیحی این است که آنان بر استفاده از عقل و اندیشه آدمی در دین تأکید میورزند.بر همین اساس، آنان تثلیث را قبول ندارند، خدا را تنها در یک شخص (و نه در سه شخص) پذیرفته و الوهیت حضرت عیسی را انکار می کنند.( ibid,1118)
از دیگر ویژگیهای اعتقادی یکتاپرستان، گونهای از پلورالیزم دینی است.از نگاه آنان فروکاستن حقیقت در حد مذاهب و مکاتب موجود، کاملا اشتباه است و حقیقت امری بسیار والاتر و بالاتر از این امور است. بنابراین و از دیدگاه یکتاپرستان، مذاهب و مکاتب مختلف تنها شیوه های مختلف و متفاوتی برای نگرش به حقیقت و درک آن است.( De clercg,1967, p.303 ) از دیگر مشخصههای اعتقادی یونیتارینها انکار آموزههایی مانند سقوط انسان، کفاره و مجازات ابدی است( Cross, F. L,2005, p.1659)
البته و بیتردید،یکتاپرستی عقیدهای بسیار کهن است که سابقه آن به قرون ابتدایی مسیحیت باز میگردد. با این وجود، برخی مسیحیان تمایل دارند که پیشینه این اعتقاد را به قرنهای دوم و سوم میلادی باز گردانند.آنها اظهار میدارند که الهیات یکتاپرستی، ریشه در تعالیم مونارشیزم، آریوس[1] (250-336م) و پیروان وی آریانها[2] دارد. (Doniger,2006,p.1119 )
نظام کلیسایی یونیتارینها مطابق با کلیسای کانگریگیشنال است. ساختار کلیسایی آنان به شکل دایرهای است و با عنوان نظام جماعتگرا[3] شناخته می شود؛ نظامی که بر اساس آن تمام مردم، در کلیسا از جایگاهی یکسان و برابر برخوردار هستند.در این سیستم، جایگاه ویژه و خاص روحانی برای برخی افراد (آنچنانکه در بسیاری از سیستمهای کلیسایی وجود دارد)مورد قبول نیست. نظام عبادی آنان نیز بر پایه سنت پروتستانی است که البته در این زمینه میان آنان اختلاف نظرهای فراوانی وجود دارد.
De clercg, 1967,p.304))
به نظر میرسد بر طبق تعریفی که از یونیتارین ارائه شده است، باید دامنه یونیتارینها را بسیار فراتر از پیروان خاص این نهضت (با نظام کلیسایی خاص)دانست.بر این اساس، باید تمامی کسانی که منکر آموزه تثلیث هستند و موحد شمرده میشوند را در زمره یکتاپرستان قرار داد، حتی اگر به این نظام خاص کلیسایی و یا عبادی، وابسته نباشند.
اما مختصری از بنیانگذار این خط فکری میخائیل سروتوس ؛ او فردی اسپانیایی بود که در شهر ژنو ،که فرقه کالون پیروانی داشت ظهور کرد. این مرد پس از مطالعه در عهد جدید موضوع تثلیث را در آن نیافت ولذا عقیده به تثلیث را کفر محض دانست. او کتاب «اثبات خطای تثلیث» را نگاشت ودر سال 1531م منتشر کرد. او در این کتاب ثابت کرده بود که پیدایش تثلیث از ابداعات کلیسای کاتولیک است و مسیحی صحیح الایمان که به دستور انجیل عمل می کند، باید دست از تثلیث بردارد، زیرا عقلاً محال است که اجزاء ثلاثه ی سه شخصیت ، خدای واحدی شود. (مبلغی آبادانی؛1373،809 ) کلیسا به دستور کالون او را دستگیر کرده و همراه با کتابهایش سوزاند.( مولند ،1381؛ 456 و تسوایگ،1383،98)
چنانچه بیان شد در این پژوهش به بررسی خدا پرداخته شده که شاخه ای از الاهیات مسیحی است . شامل پنج فصل می باشد که فصل اول کلیات است ، فصل دوم به بررسی زندگی نامه یونیتارین ها می پردازد ؛ فصل سوم درباره ذات خداوند ؛ فصل چهارم صفات خداوند وفصل پنجم افعال خداوند پرداخته شده است ، که نمودار رسم شده در صفحات قبل کامل تر مسئله را روشن می نماید.
فاطمه پاک نیت
تهران. تیرماه 1392
عنوان تحقیق حاضر بررسی خدا از دید یونیتارین ها با تأکید بر نظر میخائیل سروتوس است . بعد از عروج مسیح بدعت گذاران کلیسا که همان کشیشان بودند ، هدف اصلی مسیحیت که توحید و یکتاپرستی بود را به تثلیث تغییر دادند . یونیتارین ها افراد شجاعی بودند که در برابر این بدعت گذاری ایستادند تا مسیحیت را از بیراهه خارج کنند .نگارنده در این تحقیق با بهره گیری از روش های تاریخی ،تطبیقی و بعضا تحلیلی در صدد بررسی ابعادی است که کمتر مورد توجه پژوهشگران این حوزه بوده و در حال حاضر کاری مستقل در این زمینه انجام نشده از این رو به نگاشتن این کار همت گماشته شده است.
[1] .Arius
[2] .Arians
[3] congregational polity
اعتقاد به توحید و یگانگی خداوند متعال، امری است فطری؛ که خدا آن را در درون همة انسانها، حتّی فرزندان مشرکان نیز قرار داده است امّا بعد از تولّد انسان این فطرت الهی فراموش میشود، که خداوند با قرار دادن عقل و فرستادن اولیای خویش، نزد مردم او را نسبت به این امر آگاه میسازد.
خداوند متعال هدف از خلقت بشر را رسیدن به کمال معرفی نموده است که همان اعتقاد خالص نسبت به توحید و یگانگی خداوند بلند مرتبه و قبول نبوت رسولان الهی و ایمان به روز رستاخیز و قرار گرفتن در مسیر عبودیت پروردگار میباشد، و تا زمینة این مهم فراهم نگردد هیچ انسانی خودش در این مسیر قدم نخواهد گذاشت. او نیاز به یک مربّیای دارد که خود متربّی مهد توحیدی باشد، معصوم باشد و چه بهتر که خداوند او را اسوه خطاب کرده باشد؛ آن هم برای انسانی که در هر مرحله از زندگیاش به دنبال الگو میگردد تا از او تبعیت کند .
قرآن کریم متضمن کلیّات زندگی بشر است، که به عنوان آخرین کتاب آسمانی بر پیامبرمان نازل شد.
در آیات قرآن داستانهای بسیاری در مورد پیامبران بیان شده است، که ایشان دعوت به توحید و یکتاپرستی میکردند و سعی در هدایت قومشان داشتند، اما از این تعداد تنها دو نفر آنها؛ حضرت ابراهیم (علیه السلام) و حضرت محمد (صلی الله علیه و آله)؛ به عنوان اسوه معرفی شدهاند.
سعی ما نیز در این رساله، بررسی روشهای تربیتی بود که این دو پیامبر گرامی پیش گرفتند تا بتوانند مسئله توحید را به مردم متذکّر شوند.
علم کلام علمی است که دربارة اصول دین بحث میکند. توحید نیز یکی از ارکان اصول دین در کنار نبوّت و معاد است که متکلّمین اسلامی در کتاب های کلامی پیرامون آن به تفصیل پرداختهاند .
در مسیر توحید از جنبههای گوناگون بحث هایی شده؛ مثلاً: خدایابی یا هستی خداوند و خداشناسی که همان، شناخت خداوند متعال است. یکی از راههای اثبات وجود خداوند یا همان خدایابی، راه فطری است؛ یعنی احساس وجود خدا در انسان هست، همان گونه که در قرآن میفرماید:
)فاقم وجهک للدین حنیفاً فطرة الله التی فطرالناس علیها (
البته در آیات دیگری هم بحث توحید را فطری میداند مثلاً آیه 172 سوره مبارکه اعراف (در آنجا که مردم هنوز در اصلاب آبا خود بودند، آنها را بر نفس خودشان گواه گرفته و از آنها پرسش کرد: )ألَستُ بِربِّکُم(؛ آیا من پروردگار شما نیستم؟
البته اصل کلّیتر در قرآن، این است که در تمام موجودات تمایل به حق وجود دارد:
)أفَغَیرَ دینِ اللهِ یَبغوُن وَ لَهُ أسلَم مَن فِی السَّمَوَاتِ وَالأَرض (
شهید مرتضی مطهری در کتاب توحید خود آورده است:
«مسئله توحید، مسئله سهل و ممتنع است و اگر کسی به نحو صحیحی این مسئله را طرح کند در تصدیق آن تردید نمیکند. آنها که در توحید شک و تردید دارند؛ وقتی وارد بحثشان میشوید، میبینید یک چیزی را پیش خودشان فرض و تصور کردهاند و اسم “خدا” روی آن گذاشته اند و بعد همه شک ها و شبهه ها را روی آن مفروض خودشان بنا کرده اند.»
عقیده به توحید اصل و سرآمد همه اعتقادات است و اعتقادات نیز منشأ رفتار و زیر بنای بحث تربیت است، لذا باور توحید در تربیت انسان بسیار نقش آفرین است.
پیامبرگرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) به عنوان آخرین فرستاده خدا در زمین و حضرت ابراهیم خلیل (علیه السلام)؛ خودشان تربیت یافته مهد ربوبی بودند و در قرآن نیز به عنوان پیامبران اسوه از آنها یاد شده است. ایشان بهترین نظام تربیتی را برای تربیت توحیدی انسانها آوردهاند. هرچند نظام تربیتی اسلام به صورت امروزی و به سبک جدید تنظیم نشده، ولی در باب تعلیم و تربیت، اندیشه های ناب و عمیقی در آیات و روایات وجود دارند که با استخراج و تجزیه و تحلیل آنها، میتوان به روشهای تربیتی ویژه ای دست یافت. قرآن کریم در آیات متعدد، تعلیم و تربیت را از اهداف مهم بعثت رسول خدا (صلی الله علیه وآله) میشمارد:
«خداوند بر مؤمنان منّت نهاد که در میان آنها، پیامبری از خودشان برانگیخت تا آیات او را بر آنها بخواند و آنها را پاک گرداند و کتاب و حکمت بیاموزد.»
اگر به قرآن و سنّت نبوی مراجعه کنیم و با دقّت در آن بیندیشیم، به این نکته اذعان خواهیم کرد که تمام تعلیمات و فعالیت های تربیتی این دو پیامبر بر مسئله توحید مبتنی بوده است; چرا که پیامبران فطرت انسانی را پرورش می دهند، مردم را به توحید دعوت میکردند، انسان را با اهداف آفرینش و هدف خلقت خودش آشنا میساختند، با هر فرد به اندازه قدرتِ درک و فهمش سخن میگفتند و راه رسیدن به سعادت ابدی را برایش روشن مینمودند تا با اراده و اختیار خود، آن راه را برگزیند; خداوند نیز میفرماید:
)إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکِراً وَ إِمَّا کَفُوراً ([1] ما راه را به او نشان دادیم، خواه شاکر باشد یا ناسپاس.
[1] – انسان/3
فهرست مطالب
عنوان صفحه
فصل اول کلیات و مفاهیم 15
1ـ علی × پرورش یافته مکتب پیامبر اکرم ’ است. 85
الف) دوران طفولیت امام ×. 85
ب) دوران نوجوانی امام ×. 86
ج) امام × هنگام بعثت پیامبر اکرم ’: 86
2ـ ایمان امام ×. 87
الف) اول کسی که ایمان آورد امام × است. 87
ب) ایمان امام × توام با یقین بود. 87
3ـ امام × معیار هدایت و راه نجات است. 87
4ـ امام × مطیع خدا و رسول اکرم ’ بود. 88
5ـ موقعیت علمی امام ×. 88
الف) از محضر پیامبر کمال استفاده را برد. 88
ب ) دعای پیامبر در حق امام نسبت به علم و آگاهی او. 90
ج) گستره علم امام ×. 90
د) کمبود ظرفیتها برای استفاده از علم امام 91
6) امام × شریک غم و همراه سختیهای مردم 92
7) امام و ساده زیستی. 92
8) سیاست امام×. 93
9) شجاعت امام ×. 94
10) شخصیت منحصر به فرد امام در نگاه دیگران. 95
الف) امام حسن مجتبی× پس از شهادت امام× فرمود: 95
ب) تعقاع بن زراره درباره امام گفت: 95
«امام خمینی»: 96
«نرسین»: 96
«جرج جرداق»: 96
«کارلایل»: 96
«جبران خلیل جبران»: 96
«میخائیل نعیمه»: 97
«شیخ محمد عبده»: 97
فصل دوم بررسی الفاظ غریب نامههای (30 ـ 1) 113
فهرست منابع. 266
منابع فارسی. 266
پایگاه های الکترونیکی. 266
Abstract 1
فصل اول
کلیات و مفاهیم
نهج البلاغه اولین کتاب معتبر شیعه پس از قرآن کریم است که سید رضی (م 406) از روایات موجود در زمان که بیشتر جنبه بلاغی سخنان امیر المؤمنین × باشد گرد آورده است. او خود از بزرگان ادب عرب و شعر و دانش است و با این همه در مقابل عظمت کلام علی × سر تعظیم فرود میآورد و بارها اعجاب خود را در قبال گفتار امیر سخن اظهار میدارد بخشی نامههای حضرت به اشخاص مختلف است.
این کتاب شریف از جنبههای گوناگون قابل مداقه و بررسی است و در طول سدههای متمادی گذشته بر آن شروح و آثار متعددی در اطراف آن نگاشته شده است. از جمله ابعاد قابل و شایستۀ تعمق و تحقیق در این کتاب گرانسنگ بعد ادبی به ویژه بعد مفردات نهج البلاغه است. و در بخش مفردات نیز به طور ویژه واژگان غریب و عبارات مشکل نهج البلاغه بایستۀ پژوهش است. مراد از واژگان غریب واژگانی است که بیشتر اهل ادب و دارندگان ملکه فصاحت و بلاغت از آن بهره میگیرند و حضرت علی × که خود از بزرگان سخنوری است فرمودند: «نحن امرا الکلام» و لذا تعمق و بررسی بیشتر در این باب به بیشتر قابل فهم شدن نهج البلاغه منجر خواهد شد.
بر پایۀ مطالب پیشین و در راستای استمرار به پروژۀ پژوهش در باب کلمات غریب و مشکل نهج البلاغه کوشش خواهد شد به کلمات غریب از حیث فقه اللغه، معنای آن ها، ساختار کلمات و توجه به کاربردهای احتمالی یک کلمه در معانی مختلف را در حوزۀ نامههای (30 ـ 1) نهج البلاغه مورد پژوهش قرار گیرد ان شاء الله.
:
مسأله «عقل و وحی» و حوزه عمل و اعتبار هر كدام، از مسائل و دغدغههای فكری دیرینه اندیشمندان مسلمان بوده است. مسألهای كه به نزاع فكری عقل گرایان و نص گرایان تبدیل و موجب پیدایش دو مكتب اصلی اهل حدیث و اهل عقل و رأی گردید. كشاكشی طولانی و ریشهدار كه در دورههای مختلف تاریخ به شكلی نمایان بوده است.[1]
پی بردن به كاركردهای عقل و وحی و تواناییهای هر یک از این دو و به تعبیری دیگر نسبت بین عقل و وحی یا رابطه میان این دو، موضوعی است كه مولود این كشاكشها و تنازعات بوده است. جستجوی این نسبت به ویژه در حوزه معرفت خداوند از آنجا كه باور به خداوند و شناخت او ابتداییترین و اصلیترین موضوع معرفت دینی است. از اهمیت ویژهای برخوردار میباشد.
این پژوهش قصد آن دارد تا با بهرهگیری از روایات اهل بیت علیهم السلام و بر اساس آنها نسبت میان عقل و وحی را در معرفت الاهی جستجو كند و در نتیجه كاركردهای متقابل عقل و وحی را روشنتر نماید. عقل در اندیشه شیعی بر اساس روایات اهل بیت علیهم السلام موهبتی الهی و حجتی درونی است كه بخش مهمی از معتبرترین كتب روایی شیعه را به خود اختصاص داده است. از سوی دیگر با مطالعه دسته ای از روایات در مییابیم كه عقل دچار محدودیت و نیاز است و از این رو نیازمند به دستگیری و تعلیم وحی میباشد.
پژوهش حاضر ابتدا بر اساس روایات به موضوع حجیت و اعتبار عقل و آنگاه به محدودیت و نیاز عقل میپردازد و از آنجا وارد بحث كاركردهای وحی و عقل و در نهایت نسبت میان این دو خواهد شد.
در اینجا لازم است قبل از ورود به بحث به چند نكته كلی اشاره شود.
1) با توجه به اینكه این پژوهش قصد دارد بر اساس روایات اهل بیت علیهم السلام به بررسی نسبت میان عقل و وحی در حوزه معرفت خداوند بپردازد، از پرداختن به آراء و اندیشههای اندیشمندان و بویژه از قضاوت و داوری در خصوص آن پرهیز شد و صرفاً در هر كجا كه لازم بود و به ارائه بهتر بحث كمك مینمود، به نظریات علماء اشاره شد و یا در خلال بحث از آن استفاده گردید. روشن است كه بررسی نسبت بین عقل و وحی از نظر اندیشمندان و علمای امامی و غیر امامی خود موضوع پژوهشهایی دیگر بوده و میتواند باشد.
2) در این تحقیق سعی شد بحث از حوزه عقاید و به ویژه معرفت خداوند و به تعبیر دیگر توحید خارج نگردد.
3) استفاده از منابع معتبر و نخستین روایی شیعه اصل كلی است كه در این پژوهش نیز به آن توجه گردید و لذا عمدتاً سعی شد به منابع دست اول روایی رجوع شود و اگر روایتی در چند مجموعه و یا كتاب روایی نقل گردیده است به منبع معتبرتر ارجاع داده شود. همچنین روایاتی كه از منابع معتبر فاقد اعراب نقل شده، به منظور حفظ امانت به همان شکل آورده شدهاند.
4) در مواردی که نیاز به استفاده از لغتنامه بوده است، سعی شده از میان لغت نامه ها و معانی موجود، مناسبترین معنی انتخاب شود. (در متن تنها نام کتاب لغت ذکر شده و مشخصات کامل کتاب در فهرست منابع آورده شده است.)
5) به منظور جلوگیری از حجیم شدن كم سود پژوهش از ترجمه روایات روان پرهیز گردید. ولی در خصوص روایات طولانیتر و یا مواردی كه احساس شد نیاز به ذكر ترجمه است، از ترجمههای موجود استفاده و هر مورد با ارجاع مشخص گردیده است. در سایر مواردی كه به
منبع ترجمه اشاره نشده است (به خصوص در روایات فصل سوم)، ترجمه و یا شرح از نگارنده است.
6) تلاش بر این بوده است كه اصل ایجاز تا به آنجا كه مخل معنی و دلالت نباشد رعایت گردد، از این رو از نقل روایات تكراری پرهیز شد.
فصل اول
كلیات
1-1- بیان مسأله و اهمیت تحقیق
از آغازین سدههای شكل گیری اندیشه اسلامی بحثهای عقل و دین و یا عقل و وحی، همیشه و تاكنون به اشكالی مطرح بوده است. اینكه جایگاه عقل كجاست و حدود اختیارات آن تا چه اندازه است بحثی كهن در تاریخ اسلام است. با تأمل در تاریخ تفكر اسلامی ملاحظه میشود كه اغلب پاسخهای داده شده در یكی از دو سوی افراط و یا تفریط گرفتار است. اهل حدیث با گرایش نصگرایانه به دین در یک سوی این كشاكش و معتزله با عقلگرایی افراطی در سوی دیگر این جریان قرار میگیرند.
اهمیت این موضوع تا به آنجا است كه مهمترین ویژگی جریانهای فكری دورههای ابتدایی اسلام، در نگاه آنان به جایگاه عقل تعریف میشود. جریانها یا مكتبهای فکری دیگر همچون اشعری، ماتریدی و امثال آن نیز در شیوه برخورد با موضوع عقل، ماهیت مستقل پیدا كرده و شكل گرفتهاند.
تقسیمبندی عقل به دو جنبه عملی و نظری از آغاز در بین اندیشههای اسلامی به وضوح به چشم میخورد. دو مسأله اصلی كلام یعنی تشبیه و تنزیه و جبر و تفویض تجلّی این دو جنبه از عقل میباشند.
از میان همه فرق اسلامی، شیعه در قرون نخستین به دلیل وجود اهل بیت عصمت و طهارت(ع) تا حدود زیادی از این كشمكشها در امان بوده است و بطور كلی دانشمندان شیعه در برخورد با موضوع عقل از اعتدال بیشتری بهرهمند بودهاند. اما با گذشت زمان دو جریان عقلگرایی و نصگرایی به شكل آشكاری در كلام شیعی خود نمایی كرده است.
گرچه به بركت وجود اهل بیت (ع) شیعه امامیه هرگز گرفتار افراطها و تفریطهای اهل سنت در حوزه عقل و وحی نبوده است، اما گرایش به عقل و یا نص در میان علمای شیعه (همچون شیخ مفید و شیخ صدوق) و تفاوت دیدگاهها به وضوح در آثار ایشان نمود كرده است. در طول تاریخ شیعه نیز این گرایشها موجب شكلگیری بحثهای كلامی زیادی در میان علمای شیعه بوده است (در این میان ورود فلسفه به جهان اسلام و نقش عقل در تكامل فلسفه اسلامی و نقش فلسفه در تكامل كلام اسلامی خود موضوعات دیگری است كه نباید از آن غفلت شود). این گرایشها به هر یک از دو سوی عقل و نص و یا عقل و وحی تا به امروز نیز ادامه داشته و میتوان آن را از بحثهای پر حرارت علمی در حوزه دین دانست.
شناخت جایگاه عقل و كاركردهای آن و نیز وحی و كاركردهای آن به ویژه در حوزه معرفت پرودگار، امر مهم و تعیین كنندهای در حوزه معرفت دینی است. چرا كه اولین موضوع دین معرفت خداوند است. از سویی با توجه به منابع بسیار غنی معرفتی شیعه یعنی روایات خاندان عصمت و طهارت(ع)، كشف كاركرد های عقل و وحی و نسبت میان این دو در حوزه معرفت خداوند از منظر روایات، موضوعی است كه از اهمیت ویژهای برخوردار است.