کلمه فرسایش که در انگلیسی اروژن و در زبان فرانسه اروزیون تلفظ می شود، از ریشه لاتین ارودری[2] به معنی سائیدگی میباشد و عبارتست از سائیده شدن سطح زمین. به طور کلی فرسایش خاک[3] عبارتست از جابجایی و جداشدن ذرات خاک از بستر اصلی خود وانتقال آن به مکانی دیگر در اثر عامل انتقال دهنده (الیسون[4]، 1947). در صورتیکه عامل جدا کننده ذرات از بستر و انتقال آنها آب باشد، به آن فرسایش آبی[5] میگویند.
زمانی که آب از یک تراز به تراز پایینتر منتقل می شود انرژی پتانسیل آن به انرژی جنبشی تبدیل می شود. در صورت مهار نشدن انرژی بالای جنبشی جریان در طولانی مدت می تواند باعث خرابی و ایجاد فرسایش در پایین دست جریان شود. برای جلوگیری از خسارات ناشی از انرژی فوق العاده آب در سرعتهای فوق بحرانی و نیز به منظور از بین بردن انرژی اضافی سینتیک موجود در چنین آبی، عموماً از سازههای خاصی به نام انرژی گیرنده[6] که در پایین دست جریان ساخته می شوند استفاده می شود. اینگونه سازهها علاوه بر از بین بردن انرژی آب، وسیله ای برای کنترل و مهار پرش هیدرولیکی و بوجود آوردن شرایط وقوع آن در یک موقعیت مکانی خاص نیز بشمار می روند. به عبارت دیگر موقعی که یک پرش هیدرولیکی روی یک سطح صاف رخ می دهد کوچکترین تغییری در اعماق جریان بالا و پایین دست آن میتواند باعث تغییر مکان پرش به یکی از دو سو گردد، لذا منطقی است در حوضچه ها از سازه هایی جهت کاهش حساسیت از جمله آب پایه[7] استفاده گردد.
در حالت کلی دو روش برای کاهش انرژی آب وجود دارد، روش اول استفاده از تبدیلهای موضعی و یا اجزاء دیگری که باعث آشفتگی جدی در جریان می شوند، روش دوم بر اساس پرتاب آب به یک نقطه دوردست است که در این میان جریان به ذرات ریزی تبدیل می شود و در
برخورد با هوا و برگشت به زمین مقدار زیادی از انرژی خود را از دست می دهد (ابریشمی 1380).
اگر چه طول پرش هیدرولیکی و افت ایجاد شده یکی از پارامترهای حساس در طراحی است اما در حالت کلی قابل محاسبه از طریق تحلیل ریاضی نبوده و لازم است تا در هر مورد از نتایج تجربی و آزمایشگاهی نیز استفاده گردد (ابریشمی 1380).
یکی از محلهایی که جریان با سرعت زیاد مستعد ایجاد خسارت در پایین دست جریان است خروجی لولههای تحت فشار است، انرژی زیاد این جریان باید به صورت کار آمدی گرفته شود تا از خسارت و فرسایش در پایین دست جلوگیری شود. جتهای آب، کالورتها و تونلهای انتقال آب نمونه ای از سازه هایی هستند که نیاز به سازه مستهلک کننده انرژی دارند (1974،USBR).
در 60 سال گذشته بررسی های بسیاری روی حوضچههای آرامش در خروجی لولهها انجام گرفته است. حوضچههای مختلف در فرمها و طولهای متفاوتی بر اساس فرود جریان خروجی ارائه شده اند که بسیاری از آنها علاوه بر کارایی پایین طول نسبتاً زیادی نیز دارند و ساخته شدن آنها نیازمند صرف هزینه زیادی است. یک معیار مناسب برای بررسی عملکرد حوضچهها و کارایی آنها در استهلاک انرژی آب، میزان فرسایش ایجاد شده در پایاب در شرایط هیدرولیکی مشابه میباشد. به عبارت دیگر هرچه عملکرد حوضچه بهتر باشد با ایجاد تلاطم بیشتر افت بیشتری ایجاد می کند در نتیجه آب خروجی انرژی کمتری دارد و از توان فرسایشی آن کاسته می شود.
در این تحقیق میزان آبشستگی و فرم حفره آبشستگی به عنوان معیار مقایسه عملکرد حوضچه ها در نظر گرفته شده است.
[1] United States Bureau of Reclamation
[2] Eroderi
[3] Soil Erosion
[4] Ellison
[5] Water Erosion
[6] Energy Dissipators
[7] End Sill
و روش تحقیق
ژاک ماریتن (1882-1973م) فیلسوف، متأله، متفکر اجتماعی و روشنفکر کاتولیک سدة بیستم، از نگاه بسیاری از شارحان وی، از مهمترین هواداران و ادامه دهندگان میراث فلسفی-کلامی قدیس توماس آکوئیناس است. وی از پیشگامان طرح نظریة حقوق بشر جهانی با رویکردی دینی (کاتولیک) و یکی از نویسندگان اعلامیة جهانی حقوق بشر است. وی با دغدغههای ژرف دربارة معنای هستی، وجود خداوند و جایگاه ایمان در جهان نو، سیر فلسفی خود را آغاز کرد و سرانجام پس از سپری کردن راهی دراز، به تفسیر میراث تومایی روی آورد و نظام معرفتی ویژهای را بنیاد نهاد. ماریتن، دانش آموختة دانشگاه سوربن بود و بیشتر تعلیم فکری خود را در فرانسه یافت، اما پس از آنکه به ایالات متحدة آمریکا پا نهاد، دامنه تأثیر و نفوذ اندیشهاش گسترده شد و توانست در فضای روشنفکری دینی در این کشور، به ویژه در دهة سی قرن بیستم میلادی، مقامی چشمگیر پیدا کند.
ماریتن نظریات خود را با پرسشهای مابعدالطبیعی آغاز کرد؛ ولی در چهارچوب رسمی مابعدالطبیعه باقی نماند و رابطة مبانی مابعدالطبیعی خود را با رشتهای از پرسشها در قلمرو فلسفة اخلاق، فلسفة حقوق، فلسفة سیاسی، فلسفة علوم اجتماعی و نیز زیباییشناسی به تفصیل مورد بررسی قرار داد.
شماری از فیلسوفان سدة بیستم باور دارند که اندیشه های قدیس توماس آکوئیناس گرایشهای فلسفی مهمی را در این دوره تغذیه کرده و در چالش با پرسشهای تازة زمانه، از نو زنده شده است. در همین راستا، ژاک ماریتن با بهره گیری از آموزههای تومایی با دغدغههایی رویارو شد که علم، سیاست، جامعه و زندگی جدید برای انسان مؤمن آفریده است. از این رو، پرداختن به اندیشه های ماریتن، در حکم بازگشت به تاریخ سپری شدة فلسفه نیست، بلکه آزمودن پاسخهایی است که به پرسشها و گیر و گرفتهای نظری برآمده از دوران معاصر داده شده است.
در جهان امروز که انسانیت و معنویت به صورت جدی مورد هجمههای خصومتآمیز قرار دارد و صحبت از جنگ تمدنها است و کارآمدی و مبانی فلسفی-کلامی و سیاسی ادیان مورد چالش جدی واقع شده است؛ نیاز فوری و ضروری برای توسعه آرائی وجود دارد که گفتگو و تفاهم را میان سنتها و فرهنگها توسعه دهد. امروزه رشد علم و فنآوری جهان را به دهکدهای جهانی در ورای فرهنگ و تمدن تبدیل کرده است. به نظر میرسد که به تناسب رشد علم و فنآوری، معرفت انسانها نسبت به یکدیگر افزایش پیدا نکرده است، بلکه برعکس، حتی گاه به از خودبیگانگی انسانها نیز انجامیده است. انسانها امروزه بیش از هر زمان دیگری مجبور به معاشرت و نزدیکی با یکدیگر گشتهاند و اثرگذاری آنها بر یکدیگر بسیار زیادتر از گذشته شده است. اگر تمایل به همزیستی مسالمتآمیز و زندگی مبتنی بر صلح و صفا داریم، نیازمند به آشنایی با فرهنگ، تاریخ و سنتهای یکدیگر هستیم.
انتخاب ماریتن برای پژوهش در همین راستا صورت گرفته است. وی به صورت جدی به عنوان یک متکلم و فیلسوف و مؤمن معتقد کاتولیک در حوزۀ حقوق بشر و الهیات رهایی بخش تأثیر گستردهای در جهان غرب و آمریکای لاتین داشته است. در بررسی آرای او به دغدغههای یکسانی برخورد کرده و مشابهتهای زیادی را در مییابیم. با توجه به مطالب فوق، در این رساله به بررسی و نقد اندیشه های فلسفی ژاک ماریتن در حوزۀ فلسفۀ سیاسی و فلسفۀ حقوق میپردازیم.
:
مفهوم تزاحم و تعارض از لوازم معنایی تکامل و کمال در زندگی مادی است. همین تعارضات و تزاحمات است که موجب ارتقاء و یا سقوط در بین موجودات بطور اعم و انسانها بطور اخص میشود. در بستر همین تعارضات در عالم انسانی است که یک طرف مدعی «حق»ّ میشود و طرف دیگر را به پایمال کردن حقوق خود متّهم میسازد. این دعاوی ممکن است دربارة روابط افراد با یکدیگر باشد، یا افراد با حکومت و یا حکومتها با یکدیگر.
از این رو «حقّ» مفهومی است که هر انسانی به نوعی با آن آشناست و اغلب دربارة آن سخن میگوید و استدلال میآورد. مرتباً انسانها مدّعی آن میشوند و یا حقّی را منکر میشوند. آنها برای حق خود میجنگند و کشته میشوند و یا میکوشند که حقوق دیگران را از بین ببرند. در ادیان و علی الخصوص اسلام نیز به حقّ هم در معنای «حق بودن» و هم در معنای «حق داشتن» توجه شده است. هرچند معنای اول در هستی شناسی و دومی در زندگی فردی و اجتماعی انسانها ریشه دارد؛ اما معنای دوم نیز به معنای اول باز میگردد و بدون آن ریشة خود را از دست میدهد. اساس همة موجودات حق است و هر موجود و به تبع آن هر انسانی حقوقی دارد و ادیان بر حق خواهی و مبارزه با ظلم و ستم تأکید ورزیدهاند. در اندیشة اسلامی مسئله حق گستردگی خاصی دارد که از یک سو در قلمروهای گوناگون سیاسی، اخلاقی، حقوقی و اقتصادی و از سوی دیگر در قلمروهای زندگی فردی، خانوادگی، ملّی و بین المللی مطرح است. بطور اجمالی با مراجعه به منابع دینی و کتابهای فلسفی، کلامی، تفسیری و فقهی اندیشمندان مسلمان، به سادگی میتوان گستردگی بسیارِ مسئلة حقّ را به اثباترساند. با توجه به این مطلب، در اندیشه اسلامی مسئلة حق دو ویژگی بنیادین و مهم بدین قرار دارد: 1. رابطة حق با باورهای دینی (وجه وجودی حقّ) 2. رابطة حق با اخلاق و قانون.
از آنجا که موضوعات دینی و قرآنی تأثیر بسزایی در نوع اندیشة فلاسفه و اندیشمندان مسلمان دارند؛ مسئلة حق در میان اینان وجوه
مشترک زیادی دارد. ما به عنوان وارثان فرهنگی کهن و باستانی با تمامی وجوه و گستردگیاش، میتوانیم در حدّ وسع خود این سرمایه را شناخته و با به کارگیری مزیتهای خاص آن آیندهای پربارتر را برای خود رقم بزنیم. از جمله وجوه مهمّ و قابل اعتنای این فرهنگ، حکمت اسلامی است که با وجود تمامی تلاشی که در بررسی ابعاد آن صورت گرفته امّا هنوز در این حوزه جای کار بسیاری باقی مانده است. از جمله حیطههایی که میتوان گفت در آن کار چندانی صورت نگرفته، نگرش به حکمت ذوقی و عرفان به عنوان علم است. در بستر این حکمت است که مشخّصه اصلی عرفان اسلامی، علم و معرفت میشود. در عرفان اسلامی بهترین راه سلوک راه شناخت حقیقت است و از این روست که تصوّف در عالم اسلامی به عرفان نیز شناخته میشود. در این سنّت سالک با شناخت و معرفت حقیقی است که به مرتبه عارفِ واصل نائل میآید.[2] هر چند این موضوع در تمامی حکمتهای باستانی از یونان، هند، ایران و … وجود داشته و وجه مشترک همه آنهاست امّا در حکمت اسلامی به دلیل تأکید خاص اسلام بر دانش آموزی و فضیلت علم و عالم، شناخت و معرفت وجه ممیزۀ عرفان اسلامی شده است.
حقیقت از جمله مبناییترین موضوعات اندیشهی بشری همواره هم مورد اهتمام و مطمح نظر فیلسوفان بوده و هم به عنوان هدف غایی، همّت سالكان و عارفان را به خود جلب كرده است. ویژگی خاصّ فرهنگ اسلامی موجب شده است که استدلالیترین فیلسوفان مسلمان، بهنحوی نگاهی اشراقی و عارفانه داشته باشند و لذا بتوان در این فرهنگ گفتگویی قابل فهم و عالمانه میان فیلسوف و عارف ترتیب داد و در این وادی با تمامی اختلافات و تفاوتهای اندیشهای، قائل به حکمتی فراگیر و مشترک شد.
از سویی میبینیم فردی چون ابن سینا به عنوان فیلسوفی استدلالی كه در اغلب آثار خود پیروی از برهان عقلی را تنها راه وصول به علم حقیقی برمیشمرد و غایت قصوایش تعقّل معانی و علم به مجرّبات است؛ و سعادت را در علم و ادراک آنها میداند و میخواهد از طریق فلسفه به عالم عقلی و به عبارت دقیقتر عقل فعّال اتّصال یابد؛ معانی مختلف «حقّ» را (از جمله معانی وجودی آن را) در ابتدای مهمّترین اثر فلسفی خود، یعنی شفاء، آورده است. از سوی دیگر ابنعربی نیز به عنوان صوفی و عارفی سالک و سرآمد نظریه پردازان در عرفان نظری كه آثار او در این زمینه نقطه عطفی در این علم محسوب میشود، «حقّ» و تجلیّاتش را اصلیترین دغدغه تحقیقاتی خود قرار داده است. لذا برای فهم تطوّر معنای حق در فرهنگ و حکمت اسلامی در این رساله نظریات این دو قلّه رفیع حكمت اسلامی در زمینه «حقّ» را مورد مقایسه قرار میدهیم تا شاید از رهگذر این بررسی در این دنیای دگرگون شده، حقّ تعالی راهی برای بهتر شدن پیش رویمان قرار دهد.[6]
مقایسة نظریات ابنسینا و ابنعربی دربارة حقیقت
سیر تحوّلی و تطوّری معنای حقیقت از ابنسینا تا ابنعربی چگونه بوده است و آنها در این موضوع چه اختلافات و چه اشتراکاتی دارند؟
با بهره گرفتن از موضوع رساله در پی آنیم که تطوّر معنایی مفهوم “حقّ” را بدست آوریم و رابطة میان ابنسینا و ابنعربی را در این موضوع استخراج نماییم. در ذیل این بررسی تا حدّی میتوان رابطة میان فلسفه و عرفان نظری را در حکمت اسلامی به دست آورد.
:
تبیین مسأله :
امامت از اساسی ترین اعتقادات شیعه میباشد وبر همین اساس از قدیم الایام برنامه شبهه افکنی از سوی مخالفان نسبت به آن آغاز گردیده است، که در حال حاضر باتوجه به گسترش تفکر سلفی و ابن تیمیه ای این مساله صورت جدیدی به خود گرفته است.کتابی همچون الامامه والنص فیصل نور بطور گسترده و باتکیه به منابع شیعه در صدد انکار امامت ائمه برآمده است. لذا این تحقیق در پی آن است که امامت این سه امام بزرگوار را باتوجه به شبهاتی که در کتاب فیصل نور وابن تیمیه مطرح گردیده است پاسخ دهد.
گرچه این پژوهش با استعانت ازادله نقلی وعقلی همچون نص و عصمت به اثبات منصوصیت این سه امام بزرگوار می پردازد(فصل دوم)، لکن غرض اصلی پاسخ به شبهات وارده بر منصوصیت آنها می باشد(فصل سوم) که البته اثر قهری چنین کاری بازهم تثبیت امامت این سه
امام بزرگوار خواهد بود.اما مباحثی همچون ویژگیها وشؤون امامت از قلمرو این تحقیق خارج است.
اهمیت موضوع:
از آنجایی که طرح شبهات می تواند ارکان اعتقادی عموم وحتی برخی خواص را متزلزل کند ، ضروری می نماید کار سلبی (یعنی پاسخ به شبهات ) در کنار کار ایجابی قرار گیرد تابه عنوان مکمّلی در زدودن آثار تخریبی مغالطات وشبهات عمل نماید.
اما در میان شبهات اولویت پاسخگویی با مواردی است که اهداف مهمتری را نشانه رفته اند واز آنجاییکه ولایت وامامت در معتقدات شیعه از جایگاهی بی بدیل برخوردار است
دراین نوشته پاسخگویی به یکی ازآخرین عملیات های فرهنگی دشمن یعنی کتاب الامامه والنص و نیز برخی کتب مرجع وهابیت مثل کتاب منهاج السنه مدنظر است.
پیشینه تحقیق:
اولین نگاشتهها در باب امامت به قرون اول ودوم باز میگردد.برخی از محققین، کتاب «الامامۀ » علی بن اسماعیل بن میثم تمار را اولین ویا از اولین نوشتارها درباب امامت میدانند.
لکن همزمان با تالیفات مؤید امامت شیعه،مخالفان نیز دست به تألیف نگاشته های شبهه افکن در امر امامت پرداختند که از جمله این افراد میتوان به ابو بكر اصم و هشام فوطى اشاره نمود.
به مرور زمان وبا تحول در امور مختلف در نوع شبهه افکنیها نیز تحول پدید آمد.تا اینکه در عصر حاضر بعضی از مخالفان فقط با استناد به مصادر ومنابع شیعی به ویژه با بهره گیری از احادیث ضعیف وگزارشات تاریخی مبهم شیعی به نقد عقاید شیعه از جمله امامت پرداختهاند که این نوع شبهه افکنی در نوع خود جدید میباشد.
از این رو این پژوهش نیز که به طور ویژه به پاسخ به همین دست شبهات پرداخته است درنوع خود کاری جدید است.
مورخان اندیشه اسلامی بر آنند که نزاع بر سر جانشینی پیامبر گرامی اسلامk وسلم از نخستین مباحث کلامی است که پس از آن حضرت، نزد امت وی رواج یافت. مواجهه شیعه با مسأله جانشینی پیامبرk وسلم ارائه نظریه امامت به عنوان استمرار نبوت بود که آن را جزو تعالیم و آموزه های دینی اسلام می دانستند. به این ترتیب، امامت، نه صرفا به عنوان نظریه سیاسی، بلکه به عنوان دیدگاه کلامی و یکی از اصول اعتقادی به میان آمد و مخالفتهای فراوانی را نیز برانگیخت.
موافقان و مخالفان نظریه امامت، به بحث و تحقیق پرداخته، مواضع یکدیگر را نقد کردند. تاریخ پرماجرای امامت در اندیشه دینی نزد مسلمانان، پربار از پژوهشهای گرانقدر در ساحت امامت است. هیچ یک از احادیث نبوی در صحت و تواتر به پایه حدیث غدیر نمیرسد. سخنان رسول اللهk و بیعت مسلمانان با علی در بزرگترین اجتماع اسلامی که تا آن روز نظیر نداشت و در محضر بزرگان صحابه برگزار گردید. امیرالمؤمنینj در دوران خلافت واقعه غدیر را مکررا در محاجّه با مخالفان در محضر مسلمانان یادآوری کرد و هر بار جمعی از صحابه که در غدیر حضور داشتند برخاستند و شهادت دادند
لذاحدیث غدیر بزرگترین حجت و مستند شیعه امامیه بر ولایت مطلقه علیj است. به استناد همین حدیث است که خلافت را موهبتی الهی
میدانند نه مقامی که مردم انتخاب کنند.
اسناد حدیث غدیر نیز بر سایر احادیث نبوی برتری و امتیاز دارد. بیش از صد و ده تن از اصحاب پیغمبر و هشتاد و چهار تن از تابعین و سیصد و شصت تن از ثقات محدثین آن را روایت کردهاند.
از آنجا که در طول تاریخ اسلام کسی همچون امیرالمؤمنین علیj سراغ نداریم که تا این حد به او ظلم شده باشد لذا جا دارد که انواع این ظلمها را بررسی کرده و در هر مورد به آن ها پاسخ دهیم، و این کار میتواند در رسیدن مردم به حق و حقیقت تاثیرگذار باشدو لذا در این اثر تلاش می کنیم ضمن اثبات ولایت وامامت حضرت علیj از نظر حدیث غدیر به پاسخ شبهات آن نیز پرداخته شود.
امامت یکی از اصول مذهب و پایه اصلی استمرار دین می باشد.
مقصود ما از اصل «امامت» در اصول اعتقادى شیعه این است که بعد از پیغمبر اکرمk دوازده امام معصوم b یکى پس از دیگرى جانشینان بر حق آن حضرتk مىباشند.
این مسئله اثبات ولایت و امامت حضرت علیj از طریق فقط یکی از ادله شیعه یعنی حدیث غدیر می باشد.
حدیث غدیربه کمک ادله و قرائن بر آن، نشان می دهد «مولا» به معنای پیشوایی، امامت، خلافت، زعامت و ریاست امیرالمؤمنینj بعد از پیامبر اکرمk بر امور اخروی و دنیوی مسلمانان است.
از شاخصه های این مسئله این است که پس از اثبات امامت حضرت علیj ، پاسخ به شبهات، مفسرین، مورخین، وعلماء اهل تسنن به حدیث غدیر می پردازد.
رویکرد این پایان نامه کلامی ، روایی و تفسیری می باشد.