1-1- نانوفناوری
نانو فناوری دانش و فنی است که اخیراً توجه زیادی را به خود معطوف کرده است. این فناوری که یک رویکرد جدید در تمامی رشتههاست، توانایی تولید مواد، ابزار و سیستمهای نوین را با دستکاری در سطوح اتمی و مولکولی دارد. امروزه حوزه کاربردی این فناوری به تمامی علوم کشیده شده و محبوبیت بینرشتهای یافته است؛ به طوری که گسترهی کاربردی این فناوری در علوم پزشکی، فناوری زیستی، مواد، فیزیک، مکانیک، برق، الکترونیک و شیمی به حدی است که میتوان از آن به عنوان یکی از انقلابهای بزرگ علمی دنیا نام برد. این فناوری، روشی نو برای حل مشکلات و پاسخگویی به بسیاری از سوالات مطرح در علوم مختلف ارائه می کند که تا کنون، بشر موفق به رفع و یا پاسخ دادن به آنها نشده است.
رفتارهای جدیدی که در مقیاس نانو مشاهده میگردند، لزوماً براساس رفتارهای مشاهده شده در ابعاد بزرگتر قابل پیشبینی نیستند. تغییرات مهم رفتاری که عمدتاً ناشی از اثرات کوانتومی کاهش ابعاد هستند، به علت نزدیکی و قابل مقایسه بودن اندازه ذرات یا ریزساختارها، با مقیاس طولی میانگین پدیدههای فیزیکی و شیمیایی، رخ میدهد. خصوصیات موجیشکل الکترونها (مکانیک کوانتومی) در درون مواد و اتمها، توسط تغییرات مواد در مقیاس نانومتری تحتتأثیر قرار میگیرد. با ایجاد ساختارهای نانومتری، کنترل خصوصیات اساسی مواد، مانند دمای ذوب، رفتار مغناطیسی، ظرفیت شارژ و حتی رنگ آنها بدون تغییر ترکیب شیمیایی مواد، ممکن خواهد بود[1].
2-1- تاریخچه نانوفناوری
استفاده از نانوفناوری توسط انسان، برخلاف تصور عمومی، دارای سابقه تاریخی طولانی میباشد. در این رابطه شواهدی مبنی بر نانوساختاری بودن رنگ آبی به کار برده شده توسط قوم مایا، وجود دارد. پس از آن رومیها از این مواد در ساخت جامهایی با رنگهای زنده استفاده کردند، به این صورت که آنها از ذرات طلا برای رنگ آمیزی این جامها بهره میگرفتند. نمونه ای از این جامها که برای اولین بار کشف شد، جام لیکورگوس[1] میباشد؛ که متعلق به قرن چهارم قبل از میلاد بوده و دارای ذرات نانومتری طلا و نقره است که در هنگام قرار گرفتن در نورهای مختلف رنگهای گوناگونی را از خود نشان میدهد. بعدها در قرون وسطی از این روش برای ساخت شیشه کلیساها استفاده میکردند.
تحقیقات اولیه بر روی نانوذرات به سال ۱۸۳۱ برمیگردد، وقتی که مایکل فارادی[2] روی کلوئید قرمزرنگ طلا کار میکرد و اعلام کرد که رنگ کلوئید مزبور، به اندزه ذرات فلزی بستگی دارد. شاید بتوان بزرگترین تحول در تاریخ نانوفناوری را سخنرانی فیزیکدان بزرگ، ریچارد فاینمن[3]، درکنفرانس انجمن فیزیک آمریکا در سال ۱۹۵۹ دانست. در این کنفرانس، وی با ارائه مقالهای به نام “در آن پایین فضاهای خالی زیادی وجود دارد”[4]؛ درباره دستکاری مواد در ابعاد اتمی صحبت نمود. این مقاله امروزه به عنوان سرلوحهی انجمن نانوفناوری درآمده است. کمی بعد از آن در سال ۱۹۷۴ ناریو تانیگوچی[5]، یک محقق در دانشگاه توکیوی ژاپن، هنگام کار تحقیقاتی بر روی مواد در ابعاد نانومتری، از عبارت نانوفناوری استفاده کرد. امروزه مهندسی نانو به سرعت در حال گسترش است و امکان ادارهی قابلیتهای مکانیکی کاتالیزوری، الکتریکی، مغناطیسی، نوری و الکترونیکی را فراهم می کند[2].
3-1- اهمیت نانو تکنولوژی
شاید این ﺳﺆال در ذهن پدید آید که چه چیزی در مقیاس نانومتری وجود دارد که یک تکنولوژی بر پایه آن بنا نهادهشدهاست. آنچه باعث ظهور نانوتکنولوژی شده، نسبت سطح به حجم بالای نانومواد است. این موضوع یکی از مهمترین خصوصیات مواد تولید شده در مقیاس نانو میباشد. در مقیاس نانو، اشیاء شروع به تغییر رفتار می کنند و رفتار سطوح بر رفتار تودهای ماده غلبه می کند. در این مقیاس برخی روابط فیزیکی که برای مواد معمولی کاربرد دارند، نقض میشوند؛ برای مثال، یک سیم یا اجزای یک مدار در مقیاس نانو لزوماً از قانون اهم پیروی نمی کنند. قانون اهم، به جریان، ولتاژ و مقاومت بستگی دارد، اما در مقیاس نانو وقتی عرض سیم فقط به اندازه یک یا چند اتم باشد، الکترونها لزوماً باید در صف و به ترتیب و یک به یک از سیم رد شوند، بنابراین ممکن است قانون اهم در این مقیاس تا حدودی نقض شود. در حقیقت در این مقیاس، قوانین فیزیک کوانتوم وارد صحنه میشوند و امکان کنترل خواص ذاتی ماده بدون تغییر در ترکیب شیمیایی ماده وجود خواهد داشت[3].
4-1- نانومواد
نانومواد دروازهی ورود به دنیای نانو، و اولین گام برای رسیدن به اهداف بعدی نانوتكنولوژی میباشند و بدون توسعه مواد جدید نانومتری، ورود به عرصه نانوتكنولوژی غیرممكن خواهد بود. طبق یک تعریف، نانومواد، موادی هستند كه حداقل یكی از ابعاد آنها كوچكتر از ١٠٠ نانومتر باشد.. در حالت کلی بنابر دلایل زیر خواص نانومواد به ابعادشان وابسته اند:
– نسبت سطح به حجم بالا
– تغییر در ساختار كریستالی
– كاهش نقصهای شبكه[4].
5-1- تقسیم بندی نانومواد
نانومواد را میتوان برحسب ابعاد آنها به صورت زیر تقسیم بندی نمود:
الف- نانومواد صفربعدی[1](0D)
نانوموادی هستند كه هر سه بعد آنها كمتر از ١٠٠ نانومتر میباشد، و شامل نانوپودرها[2] و نانوذرات[3] میشوند. اگر نانومواد صفربعدی، نیمههادی باشند، به آنها نقطه كوانتومی[4] میگویند.
ب- نانومواد یک بعدی(1D)
نانوموادی هستند كه دو بعد آنها زیر ١٠٠ نانومتر بوده و در بعد دیگر بیش از 100 نانومتر میباشند. برخی از نانومواد یكبعدی عبارتند از: نانولوله ها[5]، نانوسیمها[6]، نانومیلهها[7]، نانوتسمهها[8]، نانونوارها[9]، نانوكابلها[10] و نانوفنرها[11].
ج- نانومواد دوبعدی(2D)
نانوموادی هستند كه فقط یک بعد آنها زیر ١٠٠ نانومتر بوده و دو بعد دیگرشان بیش از ١٠٠ نانومتر میباشد. مانند نانولایه ها[12] و نانوحلقهها[13]
د- نانومواد سه بعدی(3D)
نانوساختارهایی هستند كه اجزاء آنها نانومواد صفر، یك، و یا دوبعدی میباشند. مثل؛ نانوكامپوزیتها، مواد نانوكریستالی و قطعاتی كه نانوذرات در آنها پراكنده شده اند[5].
6-1- نانومواد و انواع روشهای تولید آن
باید خاطرنشان کرد که روشهای ساخت مواد نانو بسیار گسترده میباشد، اما به طور كلی فرایندهای مختلفی كه برای تولید مواد نانو ارائه شده اند دو رویكرد عمده را تعقیب میكنند که رویكرد از بالا به پایین و رویكرد از پایین به بالا میباشد و سایر روشها به صورت زیرمجموعه هایی از دو رویکرد ذکر شده درنظرگرفته میشوند.
1-6-1- روش بالا به پایین
در رویکرد بالا به پایین برای تولید محصول، یک ماده تودهای را شکلدهی[1] و اصلاح می کنند، به عبارت دیگر، اگر اندازه یک مادهی تودهای به طور متناوب کاهش داده شود تا به یک ماده با ابعاد نانومتری برسد، از رویکرد بالا به پایین استفادهشدهاست. این کار اغلب، ولی نه همیشه، شامل حذف بعضی از مواد به شکل ضایعات است، مانند ماشینکاری یک بخش فلزی از یک موتور. در ادامه نمونههای مختلف روش بالا به پایین معرفی میگردد[6,1]:
الف- لیتوگرافی
الف-1- لیتوگرافی مستقیم (بدون ماسک)
الف-2- لیتوگرافی پروب پیمایشی
الف-3- لیتوگرافی نرم
الف-4- لیتوگرافی غیر مستقیم (مبتنی بر ماسک)
ب- فرآوری مکانیکی
ب-1- تغییر شکلدهی پلاستیکی شدید[2]
ب-2- اختلاط شدید
ب-3- فشردهسازی پودر
ب-4- آسیابهای پرانرژی
ج- فرآوری حرارتی
ج-1- روش زینتر[3]
ج-2- روش آنیلینگ[4] (متبلورسازی مواد آمورف)
د- ریسندگی
د-1- ریسندگی الکتریکی
د-2- ریسندگی مذاب
[1] Deformation
[2] Serve Plastic Deformation Processing
[3] Sinter
[4]Annealing
[1] Dimension
[2] Nanopowders
[3] Nanoparticles
[4] Quantum dot
[5] Nanotubes
[6] Nanowires
[7] Nanorods
[8] Nanobelts
[9] Nanoribbons
[10] Nanocables
[11] Nanosprings
[12] Nanolayers
[13] Nanorings
[1] Lycurgus
[2] Michael Faraday
[3] Richard Feynman
[4] “There are plenty of rooms at bottom.”
[5] Norio Taniguchi
:
امروزه در جهان بسیاری از مردم به دلایل بلاهای طبیعی، جنگ و زیر ساختهای ضعیف خالص سازی آب، به آبی بهداشتی دسترسی ندارند. بر طبق آمارهای موجود و به نقل از سازمان جهانی بهداشت، حدود یک میلیارد نفر به منابع آبی سالم و بهداشتی دسترسی نداشته و این میزان چیزی حدود یک ششم جمعیت کره زمین را در بر می گیرد.
فلزات سنگین به دلیل تجمع زیستی شان، عدم زیست تخریب پذیریشان، سمیتشان به عنوان تهدیدی جدی برای بشر محسوب می شوند. رشد صنعت و کاربرد فلزات سنگین در فرایند های صنعتی زیاد، منجر به افزایش غلظت فلزات سنگین در فاضلاب ها و محیط شده، بنابراین جداسازی و حذف آن ها از آب های آلوده، پساب ها و آب آشامیدنی بسیار ضروری می باشد.
روش های مختلفی برای حذف فلزات سنگین از آبهای صنعتی به كار میروند از جمله : رسوب دهی شیمیایی، انعقادو ته نشینی، انعقاد الكتریكی، كاربرد رزین های تبادل یون، فرایند های جداسازی غشایی (اسمز معکوس، نانو فیلتراسیون، الکترو دیالیز)، جذب سطحی(جاذب های متداول اصولاً شامل کربن فعال، زئولیت، خاک رس، موادپلیمری و زیست توده می باشد.) وجداسازی مغناطیسی.
آنچه در این مبحث، بیش از بیش دنبال آن هستیم، ایجاد بستری مناسب، برای دستیابی به آبی سالم، با کیفیت و مقرون به صرفه است. به یمن استفاده از شیوه های جدید مخصوصاٌ نانوتکنولوژی در تصفیه آب، شرایط ذکر شده برای ما میسر گردیده است، بطوریکه با توجه به حذف موثر آلاینده ها و کاهش هزینه های تمام شده تولید آب سالم، استفاده از این فناوری ها، نسبت به روش های قدیمی بیشتر مورد توجه و استقبال قرار گرفته است. از میان تکنولوژی های متداول به منظور جداسازی یون های فلزی سنگین از محلول های آبی، برای برطرف کردن نواقص و کاستی های این روش ها، جاذب نانو ذرات مغناطیسی آهن پوشیده شده با هیدروکسی آپاتیت که در آن تکنولوژی جداسازی مغناطیسی با فرایند جذب سطحی ترکیب شده به کار رفته است.
هیدروکسی آپاتیت به دلیل ظرفیت جذب بالای فلزات سنگین، جذب سریع، حلالیت کم در آب، زیست- سازگاری، در دسترس بودن، سهولت تهیه، هزینه ی پایین و پایداری در مقابل ترکیبات اکسنده و کاهنده یک ماده ی ایده ال برای جداسازی فلزات سنگین می باشد.
تثبیت HAP بر سطح نانو ذرات مغناطیسی منجر به رفع مشکل برگشت ناپذیری، افزایش بازده فرایند جذب و بازیافت جاذب، جذب انتخاب پذیر و اختصاصی، بالا رفتن سرعت جذب، جلوگیری از اکسیداسیون سریع هسته اکسید آهن در محیط آبی شده وامکان جداسازی سریع و ساده ی جاذب با اعمال یک میدان مغناطیسی را فراهم می کند. بنابراین می توان انبوهی از فاضلاب را در دوره ی زمانی خیلی کوتاه بدون تولید هیچ آلودگی، با عملیات ساده، اقتصادی و راندمان بالا تصفیه نمود.
در این پایان نامه در فصل اول به توضیح نانو فناوری، نانو ذرات، نانو ذرات مغناطیسی، طبقه بندی مواد از لحاظ مغناطیسی، نانو ذرات اکسید آهن، روش های سنتز و کاربرد نانو ذرات اکسید های آهن، اصلاح سطح، هیدروکسی آپاتیت، خواص هیدروکسی آپاتیت، روش های سنتز و کاربرد هیدروکسی آپاتیت، پرداخته شده است. در فصل دوم اثرات فلزات سنگین بر روی انسان و محیط زیست، ضرورت جداسازی فلزات سنگین از آب، کاربرد فناوری نانو در صنعت آب، روش های جداسازی فلزات سنگین، جاذب γ-Fe2O3@HAP، مروری بر مطالعات قبلی مورد بررسی قرار گرفته است. در فصل سوم مواد، تجهیزات مورد استفاده و روش کارهای انجام شده بیان شده. در فصل چهارم به تجزیه و تحلیل و بیان نتایج حاصل از تحقیق و پیشنهادات پرداخته شده است.
فصل اول: کلیات
1-1- ضرورت انجام تحقیق
با توجه به رشد صنعت و جمعیت جهانی آلودگی های ناشی از فلزات سنگین به عنوان تهدیدی جدی برای محیط زیست به حساب می آیند[210]. فلزات سنگین در فرایندهای صنعتی زیادی كاربرد دارند مثل صنایع باطری سازی، آبکاری، ساخت شیرهای آب، محصولات بهداشتی مراقبت فردی (شامپوها و دیگر موادی که برای مو مصرف می شوند، دهان شویه ها، خمیر دندان و صابون) و غیره[229]. فلزات سنگین دارای ارزش زیادی می باشند، اما در صورتی که بیش از اندازه مجاز در رژیم غذایی انسان وارد شوند باعث ناراحتی های زیادی برای انسان می شوند[229]. تحقیقاتی که روی اثرات سمی فلزات سنگین انجام شده است تائید می کند که این مواد می توانند مستقیماً با مختل كردن عوامل مغزی و عصبی بر روی انسان و حیوان اثر بگذارند. فلزات سنگین بر روی مواد انتقال دهنده پیام های عصبی و عملکرد آن ها تاثیر گذاشته و فرایندهای متابولیکی بی شماری را در بدن تغییر می دهند. سیستمهایی که عناصر فلزی سمی می توانند به آن ها آسیب رسانده و برای آن ها مشکل ایجاد کنند، خون و عروق قلبی، مسیر های سم زدائی بدن (کولون، کبد، کلیه و پوست)، غدد هورمونی، مسیرهای تولید انرژی، آنزیم ها، سیستم گوارش، سیستم ایمنی، اعصاب مرکزی و محیطی، تولیدمثل و مجاری اداری هستند. بنابراین حذف یون فلزات سنگین مانند كبالت(II) و روی II)) از آبهای آلوده و آبهای آشامیدنی بسیار سودمند و ضروری می باشد[52].
2-1- بیان مسئله
روش های مختلفی برای حذف فلزات سنگین از آبهای صنعتی به كار میروند از جمله : رسوب دهی شیمیایی، انعقاد و ته نشینی، انعقاد الكتریكی، كاربرد رزین های تبادل یون، فرایند های جداسازی غشایی (اسمز معکوس، نانو فیلتراسیون، الکترو دیالیز)، جذب سطحی (جاذب های متداول اصولاً شامل کربن فعال، زئولیت، خاک رس، موادپلیمری و زیست توده می باشد.) وجداسازی مغناطیسی.
رسوب یون های فلزی به صورت هیدروکسید و سولفید یکی از ابتدایی ترین روش های حذف فلزات سنگین از آب است. این روش دارای معایبی همچون مصرف اضافی مواد شیمیایی و تولید حجم زیادی از فاضلاب جامد برای دفع است[230]. روش انعقاد و ته نشینی برای حذف موادآلاینده در فرم کلوئیدی یا معلق به کار می رود. در این روش نیز موادشیمیایی به عنوان منعقد کننده به آب اضافه می شوند[50]. در روش انعقاد الکترودی عامل منعقد کننده توسط الکترواکسیداسیون یک آند تولید می شود. لجن تولید شده در این روش نسبت به روش های قبلی کمتر می باشد و از معایب این روش بازده کم آن برای غلظت های کم فلزات است [52]. استفاده از روش تبادل یون مفیدتر به نظر می رسد اما این روش نیز دارای معایبی همچون به کار گرفتن حجم زیادی مواد شیمیایی برای احیاء رزین تبادل یون و مشکل دفع دورریز حاصل از آن می باشد [201]. معمولترین روش برای جذب فلزات سنگین استفاده از جاذب های متخلخل مخصوصاً کربن فعال، دی اکسید سیلیکون، آلومینیوم فعال و زئولیت می باشد. ایراد جاذب های متخلخل، زمان طولانی برای رسیدن به تعادل ( به علت مقاومت در برابر نفوذ در خلل و فرج ) و سختی فعال سازی مجدد جاذب می- باشد[148].
امروزه روش جداسازی مغناطیسی یكی از روش های نوید بخش برای پاك سازی محیط زیست می باشد [148، 32]. زیرا هیچ گونه فاضلابی تولید نمی کند، توانایی كار برای مقدار زیاد فاضلاب در زمان كوتاه را دارد و همچنین به آسانی قابل جداسازی توسط اعمال میدان مغناطیسی می باشد. به علاوه در شرایط پیچیده ی جداسازی مثلاً هنگامی كه آب آلوده شامل ذرات جامد می باشد این روش قابل انجام است[171]. این روش دارای سرعت بالایی می باشد و همچنین بعد از جذب یون های فلزات بر روی ذرات جاذب مغناطیسی، با قرار دادن ذرات در یک میدان مغناطیسی دائم یا غیر دائم به راحتی می توان آن ها را از محلول جدا کرد. بنابراین این روش مشکل جاذب های متخلخل (سرعت پایین) و غشاها (پیچیدگی و بازده كم) را ندارد. همچنین در این روش فاضلاب ثانوی تولید نمی شود. اما علاوه بر مزیت های متعدد در این روش مشکلاتی وجود دارد مانند اینکه این روش، ظرفیت جذب سطحی بالایی ندارد و نسبت به فلزات سنگین گزینش پذیر نیست. به علاوه، یون های دیگر موجود در آب مانند فسفات ها نیز به خوبی جذب جاذب مغناطیسی می شوند و حتی برای جذب با فلزات سنگین رقابت می کنند. بنابراین برای غلبه بر این مشكلات در این تحقیق از این روش به صورت تركیبی با روش جذب سطحی استفاده شده است كه روش جذب سطحی دارای مزایایی مانند عملیات ساده، راندمان بالا و اقتصادی بودن می باشد[52]. همچنین ذرات مغناطیسی را به عنوان پایه قرار داده و با پوششی از هیدروكسی آپاتیت پوشانده ایم تا ظرفیت جذب بدین طریق افزایش یابد. با این کار جذب انتخاب پذیر شده و یون های دیگر مانند فسفات ها جذب نمی شوند، سرعت جذب بالا می رود و مشکل برگشت ناپذیری نیز حل می شود. در این حالت هم مانند حالتی که جاذب مغناطیسی بدون پوشش به کار می رود بعد از عمل جذب می توان ذرات جاذب را با قرار دادن محلول در یک میدان مغناطیسی مناسب جدا نمود.
هیدروكسی آپاتیت)2 Ca10(PO4)6(OHمهمترین عضو خانواده ی معدنی آپاتیت است كه ماده ی ایده ال برای تصفیه ی آلودگی های طولانی مدت است. این ماده دارای مزایایی همچون ظرفیت بالا برای جذب سطحی فلزات سنگین، انحلال پذیری كم در آب، مقاومت بالا تحت عوامل اكسنده و كاهنده، در دسترس بودن و هزینه ی پایین می باشد. امروزه نانو ذرات به علت خواص متفاوتشان جذابیت زیادی در جوامع علمی دارند. سطح ویژه ی بزرگ و سایت های فعال زیاد نانو ذرات آن ها را قادر می سازد تا ظرفیت جذب بالاتری در مقایسه با میكرو جاذب ها و میكرو ذرات داشته باشند. بنابراین جاذب های نانو مغناطیسی پوشش داده شده بسیار مفید و جالب توجه می باشند[148، 95 ، 87].
وایت[1] و همکاران در سال 2008 برای جداسازیZn2+،Pb2+،Cu2+،Cd2+،Ni2+ ،As3+ توسط نانوذرات γ-Fe2O3 پوشیده شده توسط پلیمر پلی سیستین آزمایشاتی انجام دادند[210].
یانگ چوانگ چنگ [2] و همکارانش در سال 2005 نانوذرات مغناطیسی پوشیده شده با کیتوسان را برای جذب یون های کبالت به کار گرفتند ]53.[
اما تا به حال جداسازی فلزات سنگین Co2+و Zn2+ از محلول های آبی به كمك MNHAP به عنوان جاذب سطحی در مقالات گزارش نشده است.
3-1- اهداف پژوهش
سنتز نانو ذرات مغناطیسی آهن پوشیده شده با HAP، به كارگیری MNHAP به عنوان جاذب برای جداسازی یون های فلزی Zn2+ و Co+2 از محلول آبی واندازه گیری جذب این فلزات با اسپكتروسكوپی جذب اتمی شعله، بررسی تاثیر پارامترهایی مانند دما، زمان تماس، غلظت اولیه ی یون فلزی و PH محلول بر روی جذب این یون های فلزی توسط نانوذارت مغناطیسی سنتز شده به منظور دستیابی به بالاترین بازده جذب این فلزات سنگین.
در این تحقیق برای اندازه گیری غلظت باقیمانده ی یون های كبالت II)) و روی (II) روش طیف سنجی جذب اتمی شعله، به دلیل حساسیت زیاد، حد تشخیص مناسب، هزینه ی تجزیه ی كم مورد استفاده قرار گرفته است[32].
[1] – White
[2] – Yang Chuang Chang
ا ی بر پلی یورتانها
از زمان كشف پلییورتانها در اواخر دهه سی قرن بیستم تاكنون، این پلیمرها همواره به دلیل خواص ویژه و منحصربهفرد خود مورد توجه جدی بودهاند. تا اواسط دهه 70 میلادی پلییورتان به دلیل قیمت بالای آن ها در كاربردهای ویژهای مصرف میشدند ولی پس از آن دامنهی تولید آن ها بهسرعت گسترش یافت و در زمینههای مختلف صنعتی مورد بهرهبرداری قرار گرفتهاند [6-1].
پلییورتانها، پلیمرهایی هستند كه امروزه بهعنوان فیلم، الیاف، الاستومر و نظایر آن مورد استفاده قرار میگیرند [8،7].
اعتبار كشف پلییورتانها متعلق به پروفسور بایر آلمانی در سال 1937 میباشد. وی با انجام واكنش بین دیایزوسیانات آلیفاتیک و دیالآلیفاتیک (گلیكول) و 1،4 بوتاندیال تحت شرایط رفلاكس نوعی پلیمر خطی با وزن مولكولی بالا و ویسکوزیتهی ذوب پایین به دست آورد كه هماکنون به آن پلییورتان گفته میشود. این پلییورتان به روش مذاب تهیه شد[11-1].
همانند پیشرفتهای دیگر علم شیمی پلیمر، روشهای جدیدی برای تولید پلییورتان نیز مطرح شدند. اولین پلییورتان تولیدشده دارای دمای ذوب oC185 و با نام Igamid U تحت عنوان سنتز و Perlon U برای نام تجاری بود[1،8،12].
اولین ترموپلاستیک پلییورتان با نام I-Rubber توسط شرکت Dupont و ICI در دهه 40 میلادی به بازار عرضه شد. در این ترموپلاستیک پلییورتان از آب به عنوان زنجیرگستراننده، از نفتالین 1و5 دیایزوسیانات[1] به عنوان دیایزوسیانات و یک پلیاتر یا پلیاستر دیال با وزن مولكولی بالا استفاده شد. به دلیل بالا بودن دمای ذوب این پلیمر از دمای تخریب پیوند یورتانی، این نوع پلیمر را به عنوان ترموپلاستیک پلییورتان در نظر نمیگیرند. پیشرفت اصلی زمانی بود كه در سال 1958 برای اولین بار از دی فنیل متیلن 4و4 دیایزوسیانات[2] به عنوان دیایزوسیانات در تولید ترموپلاستیک پلییورتان استفاده شد[10-8].
واژهی پلییورتان به معنی پلیمری است كه دارای پیوند یورتانی میباشد. درواقع، پلییورتانها در ساختمان مولكولی خود دارای گروههای یورتانی با توجه به تركیبات شیمیایی زنجیره میباشند. پلییورتان بهطورمعمول علاوه بر گروه یورتانی شامل گروههای هیدروکربنی آروماتیک و آلیفاتیك، استرها، اترها، آمیدها، اوره و گروههای ایزوسیاناتی هم میباشد[8،1].
پلییورتانها در كاربردهای وسیعی مورداستفاده قرار میگیرند. شكل (1-1) نشاندهندهی كاربردهای وسیع آن ها میباشد كه به هفت گروه: قالب انعطافپذیر، فوم سخت، ورقه های انعطافپذیر، الاستومرهای جامد، قالبگیری تزریقی واکنشی (RIM)[3]، ماده پوششی و دوجزئی تقسیم می شوند[8،1].
2-1- شیمی پلی یورتانها
گروه ایزوسیانات می تواند با موادی كه دارای هیدروژن فعال هستند و همچنین با خود واکنش دهد[11،1]. زمانی كه ایزوسیاناتها با موادی شامل حداقل دو هیدروژن فعال در هر مول واكنش میدهند، یک پلیمر به صورت فوم نرم یا سخت، الاستومرها، پوششها و چسبها تولید می شود[9]. طرح (1-1) نشاندهندهی تشکیل پیوند یورتانی میباشد. بر اثر واکنش میان گروه ایزوسیاناتی با گروه هیدروکسیلی پیوند یورتانی به وجود میآید.
پلییورتان می تواند ساختار شیمیایی ترموپلاستیک یا ترموست و یا ساختار فیزیكی مانند فوم و الاستومر نرم را به خود بگیرد. تركیب شیمیایی پلییورتان بر اساس نوع ایزوسیانات و پلیال می تواند متفاوت باشد[8].
مهمترین مزیت پلییورتان، استحكام بالا در دمای پایین، خاصیت فوم شوندگی سریع و مقاومت در برابر ساییدگی، ازن، اکسیژن و مقاومت در حضور رطوبت میباشد[8].
3-1- ترموپلاستیک پلییورتان و کاربرد آن
ترموپلاستیک پلییورتانها، پلییورتانهایی هستند كه اخیراً درزمینهی فنّاوری یورتانها توسعهیافتهاند. این پلیمرها معمولاً از واكنش یک دیایزوسیانات، یک پلیال (پلیاتر یا پلیاستر) كه در انتهای زنجیر پلیمری خود عامل -OH دارد و یک زنجیرگستراننده مانند 1و4 بوتاندیال، با وزن مولكولی کم به دست میآید[1].
ترموپلاستیک پلییورتان اولین مادهی الاستومری همگن میباشد كه میتواند بهوسیلهی روشهای متداولی كه برای تولید ترموپلاستیكها مورد استفاده قرار میگیرد، تولید شود. طبق تعریف، ترموپلاستیک پلییورتان بهعنوان پلی مابین لاستیک و پلاستیک است. با وجود اینکه این مواد عملكرد لاستیکی دارند، میتوانند بهعنوان یک ترموپلاستیک فرایند شوند. این پلیمر از نوع ترموپلاستیک الاستومرها و دارای درجهی بالایی از انعطافپذیری هستند که با ساختار شبكه ای به هم وصل میشوند. زمانی که فشار خارجی بر روی یک الاستومر وارد میشود، الاستومر ایدهال فقط پاسخ الاستیک نشان میدهد، در صورتی که الاستومرهای واقعی پاسخ نیمه الاستیک و ویسكوالاستیک نیز از خود نشان میدهند. زمانی كه شاخهها به صورت شبكه ای به هم وصل میشوند، سیستم ویژگیهای شبه جامد پیدا میكند كه در این حالت شاخهها از جریان پیدا كردن در اثر فشار خارجی، جلوگیری میکنند. این پلیمرها همانند یک لاستیک معمولی میتوانند تا 10 برابر اندازهی واقعی خود افزایش طول دهند و اگر نیروی خارجی قطع شود دوباره به سرعت به حالت اولیه خود بازمیگردند. شبکهای كه باعث ارتباط داشتن زنجیرهای پلیمری با هم می شود می تواند شیمیایی یا فیزیكی باشد، تنها تفاوت ترموپلاستیک الاستومر با الاستومر در این است كه ترموپلاستیک الاستومر دارای پیوندهای عرضی فیزیکی میان زنجیرهای پلیمری است. درواقع، ترموپلاستیک الاستومرها موادی با پیوندهای عرضی قابلبرگشت دمایی هستند كه میتوانند به صورت ترموپلاستیک فرایند شوند[16-13،11-8،1].
ترموپلاستیک الاستومرها دارای سیستم دوفازی هستند، فاز سخت و جامد و فاز نرم و الاستومری كه با پیوند شیمیایی به هم ارتباط دارند. فاز سخت استحکام به این پلیمرها میدهد و در برابر آن نیز، فاز نرم و الاستومری حالت انعطافپذیری و الاستیکی به پلیمر میدهد. فاز سخت شامل زنجیرگستراننده (مانند بوتاندیال) و دیایزوسیاناتها (مانند MDI) میباشد. فاز نرم شامل پلیال پلیاتری یا پلیال پلیاستری میباشد. هر دو فاز دمای ذوب و انتقال شیشه ای متفاوتی دارند كه به طور طبیعی، فاز سخت دمای ذوب بالاتری دارد. به همین دلیل، پلیمر در دمای بالاتر از دمای ذوب به صورت مذاب ویسكوز همگنی تبدیل می شود كه باعث فرایند شدن به روشهای مختلف میگردد[15،10].
قسمت های سخت زنجیر پلییورتان که در زنجیر تكرار میشوند، قطبی هستند و به علت نیروی جاذبه قوی دوطرفه، تجمع پیدا کرده و به صورت بلوری و یا نیمه بلوری در ماتریس پلیمری درمیآیند. قسمت های نرم دارای ویژگی الاستومری به همدیگر به صورت خطی از طریق پیوند عرضی متصل شده اند[13].
این پلیمرها دارای خواص فوقالعاده خوبی ازجمله: خاصیت ضد ساییدگی عالی، مقاومت مكانیكی بالا، انعطافپذیری در دمای پایین، قدرت تحمل وزن زیاد، مقاومت در برابر آب، روغنها و حلالها، قابلیت تراش و خواص كشسانی زیاد هستند. از كاربردهای آن میتوان به جایگزین بسیار مقاوم چرم برای استفاده در صنعت كفش، وسایل ورزشی، لوازم پزشكی، پوشش كابلها، استفاده در هرجایی كه براثر برخورد اجسام تیز به مقاومت سایش و مقاومت پارگی بالا نیاز باشد، تسمهنقالهها، ضربهگیرها، عایقهای صدا، در سازههای بتنی، شیلنگ نوار زهی پنجرهها، انواع واشرها و نظایر آن اشاره نمود[1].
روشهای مورد استفاده در فرایند ترموپلاستیكهای پلییورتان همانند دیگر ترموپلاستیكها شامل تزریق، اكستروژن، غلطکزنی و شکلدهی حلالی میباشد و این ترموپلاستیكها دارای خواص الاستومری بسیار خوب، مقاومت كششی، سایشی و مقاومت در مقابل عوامل محیطی بسیار عالی هستند[1].
[1] Naphthalene-1,5-Diisocyanate
[2] Methylene Diphenyl Diisocyanate
[3] Reaction Injection Molding
:
قرن بیستم را قرن درشت مولکول نامیدهاند. پیدایش علوم پلیمر به میانه قرن نوزدهم باز می گردد. با توجه به مراجع، اصطلاح «پلیمری» رابرزلیوس در سال 1832، زمانی که هنوز ساختار حتی سادهترین مولکول موضوعی بحث انگیز بود، به کار برده است. در دهه 1830 با توسعه فرایند ولکانش، لاتکس چسبانک لاستیک طبیعی به الاستومری مفید برای کاربرد در تایر تبدیل شد. در سال 1847 سلولوز نیترات از اثر نیتریک اسید بر سلولوز که یک پلیمر طبیعی است تولید شد. نخستین پلیمر کاملاً سنتزی که در مقیاس تجاری عرضه شد، رزین فنول – فرمالدهید بود. این رزین را شیمیدان بلژیکی، لئوباکلند، در اوایل سال 1900 ابداع کرد و نام تجاری باکلیت را بر آن نهاد. در دهه 1920 باکلیت در طیف وسیعی از محصولات عرضه شد. پلیمرهای دیگر بویژه رنگهای پلی استر آلکید و لاستیک بوتادیان به طور همزمان عرضه شدند. دامنه وسیع خواص پلیمرها آنها را برای زمینه های کاربردی بسیاری مناسب می سازد اما متأسفانه بعضی از این کاربردها فقط به علت مقاومت حرارتی کم پلیمرها، بسیار محدودند. در دو مورد کاربردی خاص این محدودیت به طور کامل محرز است. با توجه به خواص بسیار خوب عایق بودن پلیمرها، آنها را به طور بسیار گستردهای در ساخت محصولات الکتریکی به کار میبرند. به هر حال لازم است بسیاری از قطعات الکتریکی در دمای بالا کار کنند؛ به عنوان مثال میتوان از موتورهای الکتریکی و موارد مشابه نام برد. این موارد مصرف، میزان تقاضای پلیمرهای گرما مقاوم را برای کاربرد به عنوان مواد عایق افزایش میدهند. یکی دیگر از خاصیتهای مطلوب و مهم پلیمرها در مقایسه با دیگر مواد ساختاری، گرانروی کم و در نتیجه چقرمگی و مقاومت بالای آنهاست بویژه زمانی که بصورت مواد کامپوزیتی تقویت شده با الیاف به کار برده میشوند. این امر موجب بکارگیری آنها در کاربردهای حمل و نقل میگردد. کاربرد این موارد بخصوص در صنایع هوا و فضا و به طور اخص در وسایل نقلیه نظامی و فضا پیماها، جایی که صرفهجویی در وزن بسیار مهم و قیمت مواد در درجه دوم اهمیت قرار میگیرد، فراوان است.
در اواخر دهه 1950 و اوایل 1960، برنامه های فضایی آمریکا و شوروی سابق زمینه را برای تهیه پلاستیکهای گرما مقاوم فراهم کرد. به تازگی تولید کنندگان وسایل نقلیه زمینی نیز میکوشند در وزن صرفه جویی کنند. در این راستا مصرف سوخت را با جایگزین کردن قطعات فلزات سنگین با پلاستیکهای سبک پایین میآورند. در بسیاری از محصولات پلاستیکها را به سبب مزیت سادگی قالبپذیری آنها به شکلهای پیچیده به کار میبرند. در بیشتر این موارد نیز لازم است پلیمرها در مقابل گرما مقاوم باشند؛ بنابراین پلیمرهای مقاوم در برابر گرما انتخاب خواهند شد، اگر چه کاربردهای الکتریکی و حمل و نقل بیشترین تقاضا را برای بکارگیری این مواد دارند اما مواد مقاوم در برابر گرما بطور روز افزون در کاربردهای مختلفی که در آنها مواد در معرض دمای بالا قرار دارند مانند سشوار، اتو، نان برشتهکن، «آون» خانگی، مایکروویو و موارد مشابه بکار برده میشوند ]37[.
1-1- پلیمرهای با عملکرد بالا
تحقیق برای پلیمرهای با عملکرد بالا از اواخر قرن بیستم همزمان با تقاضا برای صنایع نظامی، هوافضا، ماشینسازی، الکترونیک و بسیاری از کاربردهای صنعتی دیگر شروع شد. این کاربردها اغلب خواستار یک ترکیب بینظیر از خواصی شامل قدرت بالا، مدول بالا، چقرمگی، پایداری شیمیایی و حرارتی برجسته و ثابت دیالکتریک کم میباشند. مشخصاً استفاده از ترکیبات آروماتیک در ساخت پلیمرها خواص حرارتی آنها را بهبود میبخشد. براین اساس، عمدهی کارهای تحقیقاتی به منظور تولید پلیمرهای گرماتاب به سمت ترکیبات آروماتیک هدایت شدند. از اینرو پلیمرهای با عملکرد بالا معمولا شامل واحدهای آروماتیک بیشتری در ساختارشان میباشند. تاکنون برخی از پلیمرهای آروماتیک با عملکرد بالا و با خواص حرارتی مناسب مانند پلیآمیدها، پلیایمیدها، پلیاسترها، پلیسولفونها و پلیمرهای هتروسیکلی آروماتیک به تولید تجاری رسیده اند (جدول 1-1). پلیآمیدها (آرامیدها)[1] و پلیایمیدهای (آرایمیدها)[2] آروماتیک مانند فیبر کولار[3]و فیلم کاپتون[4] محصول شرکت شیمیایی دوپانت، برای خواص مفید گوناگون خود مانند پایداری حرارتی عالی، مقاومت مکانیکی بالا، اشتعالپذیری کم، مقاومت شیمیایی و تابشی خوب و ثابت دیالکتریک اندک، برای مدت زمان طولانی مورد توجه قرار گرفتهاند و بیش از دیگر پلیمرهای با عملکرد بالا علایق را به سمت خود جذب کرده اند. پلیمرهایی با عملکرد بالا با معیارهایی خاص شناسایی می شوند، از جمله: داشتن مقاومت برجسته حرارتی مقاومت مکانیکی، یا چگالی مخصوص پایین، رسانایی بالا، مقاومت دمایی بالا و یا عایق الکتریکی و عایق صدا و مقاومت در برابر شعله، بر این اساس، پلیآمیدهای آروماتیک به علت خواص فوقالعاده گرمایی و مکانیکی که آنها را برای فن آوری پیشرفته مفید کرده است بعنوان پلیمرهای با عملکرد بالادر نظر گرفته شدند. آنها بعنوان جایگزینهایی سودمند به جای فلزات و یا سرامیک در کالاهای رایج و یا حتی بعنوان مواد جدید در تکنولوژیهای جدید کاربردی، افزایش تقاضا یافتهاند]89 ،17[. قدیمیترین، سادهترین و بهترین نوع تجاری شناخته شدهی آرامیدها (که فرم کوتاه شده از پلیآمیدهای آروماتیک هستند) پلیپارا-فنیلن- ترفتالامید (PPPT) و پلیm–فنیلن ایزوفتالامید (PMPL) هستند. پلیمرهای پیشرفته در صنعت پوشش، پرکنندهها، کامپوزیتهای پیشرفته، صنایع هوا و فضا و صنعت تسلیحات (ساخت سلاح) و بعنوان جانشین آزبست، عایق سازی الکتریکی و زرههای ضد گلوله، فیلترهای صنعتی و محافظتی و لباسهای ورزشی کاربرد دارند. با این وجود، بالا بودن دمای تبدیل آرامیدهای تجاری که بالاتر ازدمای دکامپوز شدن آنهاست و حلالیت ضعیف آنها در مقابل حلالهای متداول آلی باعث می شود که پردازش سختی داشته باشند و کاربرد آنها محدود شود.
در نتیجه، تحقیقات کاربردی اخیردر این راستا متمرکز شد تا فرایندپذیری و حلالیت آنها را به منظور وسعت قلمرو تکنولوژی کاربرد این نوع پلیمرها، افزایش دهند. اخیراً تلاشهای بسیار زیادی برای توسعه خواص با عملکرد بالای پلیآمیدها برای دسترسی به پلیمرهای الکترو یا فتولومینسانس، اسمزمعکوس، غشاءهای تبادل یون و یا تبادل گاز، پلیمرهای فعال نوری، نانوکامپوزیتها، با دارا بودن عملکرد مافوق بالای ترمومکانیکی، انجام گرفته است]34[.
2-1- پلی آمیدها
پلیآمیدها در طبیعت بصورت پروتئینها و الیاف طبیعی مانند ابریشم و پشم و بصورت سنتزی در الیاف مصنوعی و پلاستیكها یافت میشوند. اولین توسعه مربوط به پلیآمیدها با كار كاروترز پدر شیمی پلیمر در آمریكا، در سال 1935 میلادی آغاز شد. كاروترز، با بهره گرفتن از واكنش هگزا متیلن دیآمین و آدیپیک اسید موفق به تهیه پلی(هگزا متیلن آدیپامید) شد كه بعدها توسط کمپانی دوپونت نام تجاری نایلون-6،6 بر روی این پلیآمیدها نهاده شد [23].
پلیمر نامبرده از نظر استحكام، سختی، انعطافپذیری، مقاومت سایشی و حرارتی، قابلیت رنگپذیری و مقاومت در برابر حلالهای آلی بسیار ممتاز شناخته شده است. چند سال بعد الیاف نایلون بصورت تجاری به تولید بیسابقه خود رسید. تقریباً سالانه 150000 تن از این پلیمر در كاربردهای خاصی نظیر پلاستیكها، ظروف آشپزخانه، الیاف بافته شده ، قطعات الكتریكی و مصارف دیگر استفاده میشود. در آن زمان پلیآمیدی كه از پنتا متیلن دیآمین و سباسیک اسید تهیه شد بدلیل استحكام بیشتر نسبت به ابریشم و بیاثر بودن نسبت به رطوبت و حلالهای آلی، جایگزین مناسبی در الیاف مصنوعی شناخته شد. بعد از آن در سال 1939 میلادی در آلمان، اشکلاك و همكارانش با بهره گرفتن از كاپرولاکتام موفق به سنتز نایلون 6 شدند.
هر چند كه سایر نایلونهای مثل نایلون -6,4 ، 10,6 ، 12,6 ، 12,8 و غیره نیز بصورت خاص سنتز شدهاند، اما حدود 80% از بازار كلی پلیمرهای نایلونی توسط نایلونهای 6 و 6،6 اشباع شده است [6].
[1] . Schlack
[1] . Carothers
[2] . Dupont
[1] .Aramids
[2] .Arimids
[3]. kevlar
[4]. kapton
1-1- بازهای شیف
1-1-1- معرفی بازهای شیف
در سال ۱۸۶۴، تراکم آمینهای نوع اول با ترکیبات کربونیل توسط هوگو شیف[1] گزارش شد و این یکی از قدیمیترین واکنشها در شیمی میباشد. از آن به بعد ترکیبات آلی دارای گروه C=N (آزومتین[2]) با اسم بازهای شیف نام برده میشوند [1]. بازهای شیف ترکیباتی هستند که به وسیله واکنش تراکمی بین گروه کربونیل و آمین نوع اول تشکیل میشوند و فرمول عمومی باز شیفها به صورت ״R = N C׳ RRهستند که گروه ״R آلکیل یا آریل است که سبب پایداری باز شیف به عنوان یک ایمین می شود (شکل 1-1). شمای کلی مکانیسم واکنش بین یک گروه کربونیل با آمین نوع اول و تشکیل باز شیف در شکل 1-2 آورده شده است [2].
بازهای شیف که شامل استخلاف آریل هستند اساساً پایدارترند و حلالیت آنها بیشتر است و آسانتر تهیه میشوند، درحالی که ترکیبات شامل استخلافات آلکیل نسبتا ناپایدارند. بازهای شیف بدست آمده از آلدهیدهای آلیفاتیک ناپایدارند [2]. بازهای شیف ناشی از آلدهیدهای آروماتیک به دلیل داشتن سیستم مزدوج مؤثر پایدارترند. به طور کلی آلدهیدها سریعتر از کتونها در واکنشهای تراکم شرکت می کنند، چون تشکیل بازهای شیف از آلدهیدها به عنوان مرکز واکنش، ممانعت فضایی کمتری نسبت به کتونها دارد. بهعلاوه کربن اضافی در کتون دانسیته الکترونی را به کربن آزومتین میدهد و بنابراین کتون خاصیت الکترون دوستی کمتری در مقایسه با آلدهید دارد [3]. چند نمونه از لیگاندهای بازشیف در شکل 1-3 آورده شده است.
2-1-1- تاریخچه بازهای شیف
تاریخ تهیه اولین ترکیب باز شیف به سال 1840 بر میگردد که اتلینگ[1] از واکنش نمک استات مس(II) با سالیسیلآلدهید و آمین محصول جامد سبز تیرهای را جداسازی کرده و نام آنرا بیس (سالیسیلآلدیمینو) مس(II) گذاشت. سپس هوگو شیف مشتقات آریل و فنیل این ترکیبات را در سال 1869 سنتز و جداسازی نمود و نشان داد که نسبت لیگاند به فلز در این ترکیبات 2:1 میباشد. به این ترتیب
شیف روش تهیه موثر کمپلکسهای فلزی سالیسیلآلدهید با آمینهای نوع اول را کشف کرد و ترکیبهای دیگری را از تراکم اوره با سالیسیلآلدهید به دست آورد. کمپلکسهای دیگری از همین نوع با مشتقات بنزیل و متیل در حلال الکل توسط دلپین[2] در سال 1899 تهیه گردیدند و بررسی ساختار این ترکیبات استوکیومتری 2:1 لیگاند به فلز را تائید نمود [4]. در فاصله زمانی 1931 تا 1942 فیفر[3] و همکارانش در طی یک دوره
مطالعات کلاسیک، انواع مختلفی از کمپلکسهای باز شیف حاصل از سالیسیلآلدهید و مشتقات آن را تهیه و شناسایی نمودند [5]. در دو دهه اخیر، انواع زیادی از بازهای شیف متقارن مشتق شده از سالیسیلآلدهید تهیه و مورد بررسی قرار گرفتهاند. در این بررسیها اثر گروههای الکترون دهنده و الکترون گیرنده بر فعالیت شیمیایی سالیسیلآلدهید به هنگام تشکیل باز شیف و نیز تاثیر آنها بر رفتار شیمیایی فلز مرکزی کمپلکس مورد بحث و بررسی قرار گرفته اند [6].
3-1-1- نامگذاری ترکیبات باز شیف
برای نامگذاری این ترکیبات ترجیحا̋ از نام اختصاری استفاده می کنند که این نام از مواد اولیه کربونیلدار یا آمینی گرفته می شود که در ابتدا نام پیش مادهی کربونیلدار و سپس نام آمین استفاده شده ذکر می شود. مثلا از تراکم 2- هیدروکسی بنزآلدهید و اتیلندیآمین باز شیفی حاصل می شود که N، ׳N– بیس (سالیسیلیدین) اتیلندیآمین نام دارد (شکل1-4)، در حالیکه این باز شیف به اختصار سالن[1] نامیده می شود (شکل 1-4).
اگر استخلاف سادهای به باز شیف اضافه شود، قبل از نام اختصاری باز شیف اولیه، نام گروه استخلاف شده آورده می شود. به عنوان مثال از تراکم 2- هیدروکسی 3- متوکسی بنزآلدهید با اتیلندیآمین باز شیفی حاصل می شود که N، ׳N- بیس (3- متوکسی سالیسیلیدین) اتیلندیآمین نام دارد. در حالیکه این ترکیب به اختصار3- متوکسی سالن[1] نامیده می شود (شکل 1-5) [7].
4-1-1- انواع بازهای شیف
این لیگاندها را به روشهای گوناگونی دستهبندی می کنند. یک روش دستهبندی آنها ساختار آنهاست که شامل حلقوی و غیرحلقوی میباشند. در یک تقسیم بندی دیگر لیگاندهای باز شیف به انواع آنیونی و خنثی تفکیک میشوند، لیگاندهای آنیونی مانند لیگاندهای مشتقات سالن میباشند که برای بررسی توسعه شیمی فضایی کمپلکسهای فلز با لیگاندهای باز شیف به کار میروند. مشتقات خنثی که به طور گسترده مورد بررسی قرار گرفتهاند براساس موقعیت اتصال به یونهای فلز طراحی و ساخته میشوند.
اما روش عمومیتر، تقسیم بندی آنها بر حسب تعداد اتمهای کوئوردینه شونده در ساختار لیگاند است که به اختصار توضیح داده می شود [8،2].
1-4-1-1- بازهای شیف یک دندانه
این لیگاندها تنها دارای یک اتم نیتروژن به عنوان اتم کوئوردینه شونده هستند [9].
2-4-1-1- بازهای شیف دودندانه
در این ترکیبات گروههای دهنده زوج الکترون، اتمهای S، O و N میباشند. به طور معمول اتم نیتروژن مربوط به گروه ایمین (-C=N) از لیگاندهای باز شیف، به عنوان اتم دهنده زوج الکترون محسوب می شود. نمونه ای از باز شیف Oو N (دودندانه) در شکل 1-7 نشان داده شده است [10].
[1] Methoxy salen
[1] salen
[1]Etling
[2] Delepine
[3] Pfeiffer
[1] Hugo Schiff
[2] Azomethine