مسلمانان در طى حركتهای تاریخى خود مراحل گوناگون جنگ و جهاد را پشت سر گذاشته و با انواع اذیتها و دشمنىها روبهرو شده اند. به طور مسلم، شیعه بیش از دیگران متحمل مصیبت شده و دوره های پر فراز ونشیبی را به خود دیده است. شیعیان در همه حوادث سیاسى اجتماعی و فرهنگی، بخصوص در حوزههاى فكر و دین، جایگاه و تأثیر ویژهاى داشتهاند و یکی از گروههاى بسیار تأثیرگذار در تاریخ اسلام بودهاند. بدین روى، بررسى تاریخ اسلام بدون توجه به حضور شیعیان ناقص است.
سده های اول و دوم هجری ، از پیچیدگی خاصی برخوردار است .در بیشتر دوره ها شرایط سیاسی كاملا علیه شیعه بوده و آنان متحمل آزارها و شكنجههای جسمی و روحی بسیاری از جانب حاکمان عصر خود گردیده اند. ولی با این حال از رسالت دینی و كلامی خود غافل نبوده و در پرتو هدایتهای امامان معصوم خود، در حد توان به رسالتخویش جامه عمل پوشاندند.
اصول اعتقادی و کلام شیعه در عصر امام صادق (ع) و پدر بزرگوار آن حضرت (ع) پیریزی شد و در این دوران بود که شیعیان به سبب اعتقادات و فقه ویژه خود از سایر فرق ، متمایز شدند .شیعیان در این عصر با فراز و نشیب ها و تحولات مهمی رو به رو بودند . فروپاشی حکومت امویان و روی کار آمدن عباسیان ، امت اسلامی را در تحولی تازه قرار داد . حکومت 90 ساله امویان فروپاشید و عباسیان به قدرت رسیدند . تشیع درمناطق تحت نفوذ عباسیان تا به آن اندازه گسترش پیدا کرد که عباسیان از ناحیه ی آنها احساس خطر کرده و فشار های زیادی را بر شیعیان اعمال می کردند.
در پژوهش پیش رو سعی شده تا با بیان مطالبی از اوضاع علمی و فرهنگی و سیاسی اجتماعی شیعیان در دوران امام جعفر صادق (ع) و تا حدی نقش آن حضرت در پیشرفت و غنای فرهنگ و تمدن اسلامی پرداخته شود .
بطور کلی در این پژوهش، مطالعات و تحقیقات انجام شده طی چهار فصل ارائه گردیده است :
فصل نخست شامل کلیات که به بیان مساله ، اهمیت موضوع ، هدف تحقیق، پیشینه ی تحقیق ، بررسی و نقد منابع و مفهوم شناسی واژه ها اختصاص دارد . فصل دوم شامل دو بخش است . بخش اول به زندگی نامه امام صادق(ع) شامل ولادت ، دوران کودکی ونوجوانی ، شخصیت و فعالیت های علمی و آموزشی آن حضرت اختصاص دارد و در بخش دوم عصر امام صادق (ع) از سال 114 تا 148 هجری قمری شامل حکومت خلفای اموی ،زوال و علل سقوط امویان و روی کار آمدن ، عباسیان مورد بررسی قرار گرفته است . فصل سوم به پایگاه سیاسی اجتماعی شیعیان شامل شیعه و تاریخ پیدایش آن ، فرقه های شیعی و قیام ها و نهضت های شیعه در عصر امام صادق (ع) می پردازد. در فصل چهارم با عنوان پایگاه فرهنگی شیعه در عصر امام صادق (ع)، تحولات و فعالیت های علمی ، فکری و فرهنگی شیعه ، اندیشمندان شیعه در این عصر و همچنین برخورد فرق و مذاهب گوناگون مورد بررسی قرار گرفته و در نهایت نتیجهی تحقیقات در پاسخ به پرسش اصلی تحقیق بیان شده است . در انتها نیز، فهرستی از منابع مورد استفاده در این رساله ارائه گردیده است.
1-2 بیان مساله
در آغاز امامت امام صادق (ع) افرادی از شیعیان و حتی بستگان حضرت حاضر به قبول امامت ایشان نبودند، لذا حضرت از راه های گوناگونی کوشیدند آنها را به قبول راه صحیح وادار سازند و دراین زمینه به اذن خداوند معجزاتی نیز انجام دادند. دوران امام جعفر صادق (ع) در میان دیگر دورانهای ائمه معصومین علیهم السلام، دورانی منحصر به فرد بود و شرایط سیاسی اجتماعی و فرهنگی عصر آن حضرت در زمان هیچ یک از امامان وجود نداشته است و این به دلیل ضعف بنی امیه و قدرت گرفتن بنی عباس بود. این دو سلسله مدتها در حال مبارزه با یکدیگر بودند که این مبارزه در سال 129 هجری وارد مبارزه مسلحانه و عملیات نظامی گردید. این کشمکش ها و مشکلات سبب شد که توجه بنی امیه و بنی عباس کمتر به امامان و فعالیتشان باشد. از این رو این دوران، دوران آرامش نسبی شیعیان بود و فرصت بسیار خوبی برای فعالیت علمی و فرهنگی آنان به شمار می رفت.
:
دوره مفرغ قدیم در مناطق مختلف ایران با توجه به فرهنگهای ناهمگونی که در این دوره وجود داشته است، شناخته می شود. این فرهنگها از لحاظ زمانی لزوماً با یکدیگر همخوانی ندارند و علاوه بر این مواد فرهنگی آنها نیز ناهمگون میباشد. در این میان دوره مفرغ قدیم شمالغرب ایران با توجه به سفال سیاه براق و معماری مدور بسیار شاخص میباشد. ظهور غریب این داده ها با توجه به اینکه در دوره مس و سنگ این منطقه شناخته نشده است و همچنین با توجه به اینکه ویژگی معماری شاخص این دوره در دوره دوم (خانههای مدور) و سفال با دسته نخجوانی گونه های اولیه آنها در منطقه قفقاز و شرق آناتولی شناخته شده است بنابراین در بررسی دوره مفرغ قدیم شمالغرب ایران باید آن را در یک چارچوب فرهنگی وسیعتری (کورا-ارس)مورد بررسی قرار داد.
واحد شمالغربی شامل مجموعه ناهمواریهایی است که در محدوده سیاسی آذربایجان، کردستان و زنجان تا مدار 35 درجه شمالی گسترده شده اند. این ناهمواریها از سوی شمال، به وسیله فرورفتگی دره ارس از کوههای قفقاز و ارمنستان جدا شده اند. مرز غربی را هم مرز سیاسی کشور با ترکیه تعیین می کند که در بیشتر مسیر، منطبق بر خطالرأس کوههای آذربایجانغربی است. در مشرق، ناهمواریهای شمالغرب توسط کوههای طالش محدود شده اند. اما در جهت جنوبی، مرز مشخصی برای جداکردن آن از زمینهای مجاور نمیتوان یافت.
1-1- بیان مساله:
جوامع در دوره مس_سنگ(مس سنگی) جدید در منطقه شمالغرب ایران همزمان با حسنلویVIII مانند محوطه گوی تپه، دستخوش تغییراتی بنیادین درعناصر فرهنگی خود کردند. بعضی از این جوامع پس از یک وقفه کوتاه مدت مجدد مورد سکونت قرار گرفت و برخی برای همیشه ترک گردید.
عصر مفرغ قدیم شمالغرب ایران را با توجه به فرهنگ های ناهمگون رایج در آن به سه دوره کوتاه تر قدیم،میانه،جدید تقسیم می شود.تنها محوطه ای که در شمالغرب ایران در بردارنده فاز یک کورا_ارس(یانیق) هستند گوی تپه لایه KI میباشد. از بارزترین مشخصات مادی این فرهنگ در مناطقی که یاد شد ودر حدود 1500 سال حضورپیوسته داشته اند ،می توان به خانه هایی ساخته شده از خشت و جگن و با پلان مدور،چهارگوش،اجاق هایی بشکل حیوان و انسان اشاره کرد، چارلز برنی برای این فرهنگ سه دوره تكاملی پیشنهاد كرده است: این سه دوره عبارت است از فرهنگ کورا-ارسI ، II و III. در دوره یانیقIIپلان خانهها مدور است و بر روی ظروف سفالی تزئینات كنده دیده می شود كه برنی به استناد نقشه دایرهای خانهها این مردمان را كوچرو میداند؛ در دوره کورا-ارس III پلان خانهها به صورت چهارگوش درآمده و تزئینات كنده بر روی ظروف سفالی از بین میرود.(رضالو 1386،3) تنها محوطهای كه درشمالغرب ایران دربرگیرنده
قدیمیترین دوران یعنی یانیقI میباشد گویتپه لایه kI میباشد.( Burney, C.A., Lang 1972 )
سفال های دست ساز سیقلی در رنگ های سیاه وخاکستری،قرمز و قهوه ای دیده می شوند.ابزارهای استخوانی و فلزی با ترکیب ارسنیک،مجسمه گلی حیوانات شاخدار کوچک و ابزارهای سنگی ساخته شده از سنگ چخماق ابسیدین اشاره کرد
1-2- اهداف تحقیق:
هدف از تحقیق بازنگری در مطالعات انجام شده در منطقه شمالغرب در قالب برسی و کاوش های باستان شناسی وگردآوری اطلاعات ناشی از کاوش های تپه زرنق است که می تواند به تببن عامل تغییرات در ساختار معماری،مسیر حرکت جوامع عصر مفرغ قدیم وارتباطات های منطقه ای و فرا منطقه باشد.پی بردن به وضیعت تبادلات و ارتباطات فرهنگی مابین اقوام موجود در شمال غرب ایران با مطالعه و کاوش تپه زرنق.
1-3- اهمیت تحقیق:
این موضوع بعد از گوی تپه،برای اولین بار در شمالغرب ایران صورت میگیرد و انجام آن گامی مهم در شناخت نوع معماری است که این کار میتواند راهگشای تحقیقات بعدی باشد.
1-4- سوالات تحقیق :
1_سیر تحول معماری مفرغ قدیم و دامنه گسترش آن در منطقه و فرا منطقه چگونه بوده است؟
2_ مصالح ساختمانی بکار گرفته شده در معماری مفرغ قدیم را چگونه می توان تحلیل نمود؟
1-5- فرضیه های تحقیق:
با توجه به دوره گذر از دوره مس وسنگ به مفرغ قدیم نقشه معماری از راست گوشه به مدور تبدیل می شود.
1-6- چهارچوب نظری:
فرهنگ عصر مفرغ شمال غرب ایران بخشی از یک فرهنگ گسترده تر بود که بخشهای وسیعی چون آسیای صغیر،منطقه لوانت(فلسطین،سوریه،اردن)جنوب روسیه و منطقه جنوب قفقاز را شامل می شود این فرهنگ با نامهای مختلف از جمله ماوراء قفقاز قدیم،یانیق و کورا_ارس شناخته شده است.این نامگذاری بخاطر این بود که محوطه های استقراری بیشمار این فرهنگ برای نخستین بار در میان دو رود کورا و ارس شناسایی شده است.فرهنگ موسوم به یانیق که در حقیقت بازگو کننده بقایای گونه از سفالهای به رنگ خاکستری و سیاه است،برای نخستین بار توسط کوفتین،کاوشگر روسی منطقه قفقاز،در طی دهه 40میلادی مطرح گردید و وی این فرهنگ را تحت عنوان کورا ارس نامگذاری کرد. این گونه سفالی در اوایل هزاره سوم پیش از میلاد در منطقه فرهنگی ماوراءقفقاز_کوهپایه های جمهوری آذربایجان،گرجستان و ارمنستان و نیز شرق آناتولی حضور داشته و تا کنون آثاری از آن در اثر کاوشهای باستان شناختی شناسایی شده است.
همان طور که از نام آن پیداست ،تصور بر این است که خاستگاه این فرهنگ،منطقه ای میان رودخانه های کورا در شمال و ارس درجنوب باشد.اما باید در نظر داشت که طی کاوش های باستان شناختی انجام یافته آثار و نشانه های این فرهنگ در دشت قزوین در لایه های مربوط به هزاره چهارم قبل از میلاد نیز وجود دارد.تعدادی از باستان شناسان شرق نیز بخاطر قدیمی ترین استقراگاه های این فرهنگ در گرجستان منشاء فرهنگ را در گرجستان جستجو می کنند. به هر حال این فرهنگ در اواخر هزاره چهارم و اوایل هزاره سوم قبل از میلاد به داخل فلات ایران تا کرمانشاه و قزوین وتا دشت آموق در جنوب سوریه،لوانت،لبنان تا کوههای داغستان و چچن و اینگوش می رسد.براساس اعتقاد چالز برنی،مردمان فرهنگ کورا ارس دامداران نیمه کوچرو بودند.به اعتقاد وی این مردمان کوهپایه نشین بودند.هر چند که بر پایه پژوهشهای انجام یافته جغرافیای زیستی این مردمان دارای تنوع ویژه است.
:
رسول خدا (ص) فرمودند: ((بار خدایا، جانشینان را مورد رحمت و مرحمت قرار ده. سوال شد: ای رسول خدا جانشینان شما چهكسانی هستند؟ فرمودند: همانهاكه پس از من ظاهر شوند، احادیث و سنن مرا روایت كنند، و مفاد آن را به مردم آموزش دهند)).
دانسته است كه احادیث پیامبر(ص) و امامان معصوم(ع) پس از قرآن كریم مهمترین منبع شناخت جهانبینی اسلامی و احكام و مقررات دینی است كه البته آیات متعددی از قرآن، بر اعتبار و جاودانگی آن گواهی میدهد.
به همین دلیل حفظ و حراست این سرمایهی عظیم فكری و انتقال آن به نسلهای بعد رسالتی بزرگ بشمار میرود كه در طول تاریخ علمای دینی و مجتهدان و بویژه محدثان بزرگ بار این رسالت را به دوش كشیدهاند.
در واقع دانشمندان دینی در طول تاریخ تشیع، در همه جای جهان اسلام به خصوص در جغرافیای ایران، نقش بسزایی را در تقویت و گسترش فرهنگ شیعی ایفاء نمودند، به خصوص ظهور آنان در قرون سوم و چهارم هجری فصل جدیدی بود كه توانست روح در كالبد
تشیع بدمد و آن را بارور و پرثمرتر گرداند و مردم را به سوی سرچشمهی زلال این مذهب سوق دهد و جامعهی شیعی را از مظلومیت اعتقادی نجات بخشدو مجوعهی ایدئولوژیكی تشیع را كه حتی برای خود شیعیان هممشخص نبود، روشن گرداند. هر چند در این قرن(چهارم هجری) علماء و دانشمندان بزرگی مانند نجاشی و كلینی(متوفی 329 هـ.ق) و شیخ مفید (متوفی 413 هـ.ق) كه هر یک وزنه ای برای قدرت اسلام و تشیع به شمار میآمدند، توانستند با تلاشهای فرهنگی خود، خدمات ارزشمندی را در جهت نشر و گسترش فرهنگ شیعی بر انجام رسانیده و عاملمهمی در توسعهی پایدار تشیع گردند. با این وجود نقششیخ صدوق از تمامی آنان پر رنگتر می کند.
ابن بابویه ملقب به رئیس المحدثین و شیخ صدوق ؛ بعد از سال (305 هـ.ق) با دعای حضرت ولی عصر (عج) در شهر مقدس قم دیده به جهان گشود و پس از فراگیری علوم مقدماتی، علم حدیث و فقه را از بزرگان قم مانند پدرش علی بن بابویه و محمد بن حسن بن ولید، پیشوای فقهای قم و دیگران آموخت و به منظور دیدار با بزرگان تشیع و فراگیری علوم اسلامی و احادیث ائمهی معصوم (ع) به ممالك اسلامی از ری تا بلخ و بخارا و از آنجا تا بغداد و كوفه و مكه و مدینه و دیگر مناطق مسافرت نمود و از مشایخ بزرگ جهان اسلام استماع حدیث كرد و توانست كوله بار علمی خود را پر بارتر گرداند و در شمار محدثین بزرگ شیعه در آید.
1-1- دلایل انتخاب موضوع:
بعد از رحلت پیامبر (ص) حدیث به وضع اسفباری گرفتار شد. از یک سو روی كار آمدن خلفا و منع كردن آنها از كتابت حدیث و از طرف دیگر افراط و تفریطگریهای صحابه و تابعین در ترویج حدیث، مشكلات بسیاری را رقم زد و از اعتبار حدیث كاست. در نتیجهگروهی از دانشمندان اسلامی بهفكر افتادند تا احادیث درست را از نادرست تفكیک كنند، كه در این میان بسیار زیاد است، وی به عنوان یكی از سه نویسندهی كتابهایمرجع در رابطه با حدیث، تمامی اخبار و احادیث را با سلسله سند آن ضبط كرده است. هم چنین نقش بسیار والایی در حفظ و گسترش معارف شیعی داشته و متخصص شناخت حدیث بود و تا اطمینان نمی كرد كه حدیثی معتبر است، هرگز آن را نقل نمیكرد و به همین دلیل است كه به رئیس المحدثین، شهرت دارد. وی در شناخت احادیث آگاه و در حفظ منابع و جمع آوری آنها بسیار كوشا بود تا جاییكه با گذشت بیش از هزار سال هنوز تالیفات شیخ اعتبار و ازرشهای خود را حفظ كرده است.
2-1- سوال اصلی:
شیخصدوق تا چهمیزان در حفظ، استمرار و گسترش معارف شیعی نقش داشته و تا چه اندازه در این ارتباط موفق بوده است؟
3-1- فرضیهی اصلی:
شیخ صدوق كه در محضر اساتید و علمای شیعهی زمان خویش تلمذ نموده بود، به عنوان یكی از محدثین بنام عالم تشیع و به واسطهی مسافرت های مكرر در مناطق علمی عصر خود توانست دستاوردهای خویش را در عرصهی علم حدیث با موشكافی و ریز بینیهای عالمانه، سره را از ناسره تمیز دهد و نام خود را به عنوان یكی از صاحبان كتب اربعهی شیعه به ثبت برساند.
بعلاوه تالیف حدود سیصد عنوانكتاب در باب موضوعات مرتبط با تشیع و تلاش جهتپرورش شاگردانش زبده و كوشش در برگزاری مناظراتكلامی در واكنش به تشیعستیزی عصر وی میتواند، سهم قابل توجهی از موفقیتهای تشیع را در این عرصه به وی اختصاص داد.
ادبیات عامیانه هر قوم بخش عظیمی از فرهنگ آن قوم است که غالباً به صورت شفاهی، سینه به سینه از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود. و با ادبیات مکتوب از لحاظ سبک و وزن فرق دارد. ادبیات عامیانه هر قوم در واقع حافظ هویت فرهنگ آن قوم است. بخشی از ادبیات عامیانه قوم لر ضرب المثلهایی است که در بین عوام وجود دارد. این ضرب المثلها گاه بیانگر شیوه زندگی عشایری در لرستان است مثل«مِ خونی، تو خونی کی ایله بِرونی» و گاه بیانگر رسم و رسومی در لرستان میباشد مثل«گیِس مِی اَر سر لَش بورینی» و یکی دیگر از بخشهای ادبیات عامیانه قصههایی است که مادران برای کودکانشان نقل می کنند. هر چند گویندهی اصلی این قصهها معلوم نیست، و از نسلهای گذشته به این نسل منتقل شده اند. تعدادی از این قصهها یا تخیلی هستند که به داستانهای غول و دیو میپردازند. مثل داستان«سه قل» یا کم و بیش واقعی هستند مثل«ریچرمی خارچِن». و قسمت دیگری از ادبیات عامیانه اشعاری هستند که نمودی از زندگی روستایی و عشایری را دارد. مثل ترانههایی برای رام کردن گاو هنگام دوشیدن آن، و یا ابیاتی که زمان مشک زدن زنان عشایر میخوانند. یا ترانههای خاص مراسم عروسی که با صدایی خوش میخوانند. به این گونه ترانهها در لرستان «بِت» میگویند. بخش دیگری از این اشعار، اشعاری هستند که مادران برای خوابانیدن کودکان میخوانند به آن «لاوه لاوه» میگویند. در این «لاوهلاوه» گاهی مادر قصههای کوتاهی که ممکن است زندگینامه یک قهرمان باشد، را بیان می کند. مثل زندگینامه «قدم خیر» قسمت دیگری از اشعار در مراسم سوگواری خوانده می شود در لرستان آن را«مور» و «هوره» میگویند.
فولکلور (فرهنگ عامه)
رفتار و اعمال جمعی و گروهی که در بین عامه مردم رواج دارد و خاص یک دوره محدود نمی باشد، فولکلور نامیده می شود. بنابراین اعمال و رفتار شخصی را که ممکن است یک یا چند مرتبه اتفاق افتاده باشد، نمیتوان فولکلور نامید.
«فولکلور از دو کلمه لاتینی«فولک» به معنای «توده مردم و عامه» و «لور» به معنای «دانش» تشکیل شده است. بنابراین فولکلور به معنای دانش عامیانه (دانش توده مردم) است». (نجف زاده، 1391: 14).
به وجود آورنده و زمان به وجود آمدن فولکلور معلوم نیست. فولکلور یا فرهنگ عامه شامل تمام دانشهای فرهنگی، هنری، ادبی و…است که بنابر مقتضیات زمان تکرار میشوند و جزئی از خرده فرهنگهای ملی میباشند و باید آن را پایه و اساس فرهنگ ملی به حسب آورد که معمولاً نامکتوب مانده اند. گذشتگان این میراث کهن را به صورت سماعی به نسلهای بعد انتقال داده اند.
فولکلور را در ایران به فرهنگ عامه تعبیر کرده اند. فرهنگ عامه مجموعهی عادات و سنن، باورها، افسانهها، قصهها وخرافاتی است که از نسلی به نسل دیگر رسیده است و شامل ضرب المثلها، اساطیر، رقصها، ترانهها، و… میباشد. فولکلور بیانگر افکار و ارزشهای فرهنگی یک ملت میباشد که متأسفانه این شاخص های هویّتی، به خاطر گسترش تبادلات فرهنگی و مکتوب نبودن پیشینهی قومی-محلی کمکم در حال از بین رفتن هستند. این عوامل در بین شهرها نمایانتر است و روند آن در بین روستاها کندتر میباشد. به همینخاطر روستاها را میتوان منبع و مرجع بهتری برای پژوهش در خرده فرهنگها دانست. فولکلور در فهم تاریخ بشری و مطالعه جوامع بدوی، اهمّیّت ویژهای دارد. تقریباً در همهی کشورها مراکز مختلفی برای گردآوری، تحلیل و نشر آثار فرهنگ عامه وجود دارد. کشور ایران به لحاظ قدمت تاریخی دارای تنوع عقاید، و آداب و رسوم است و به همین خاطر دارای فولکلور غنیای میباشد. در سالهای اخیر در کشور ایران نیز توجه به فرهنگ عوام رونق بیشتری یافته است.
1-2) ادبیات عامیانه لکی
«ادبیات عامیانه لَکی بخشی از فرهنگ مردم است که آداب و رسوم، تخیلات، باورها و آمال آنان را از نسلی به نسل دیگر منتقل میسازد». (نجف زاده قبادی، 1391: 16). ادبیات عامیانه مختص به مردم عامه است و پیوندی ناگسستنی با واقعیتهای زندگی مردم دارد و به دو صورت شفاهی و مکتوب میباشد. ادبیات عامه امروزی منطقه لک نشینان را میتوان ادبیات شفاهی و غیر مدون نام نهاد. هر چند از روی آثار و برخی اسناد بجا مانده از گذشتگان، چون صفحاتی از کتاب اوستا که در روی پوست آهو و به خط اوستائی با بسیاری از واژه های لکی نوشته شده و بعضاً در منطقه پیدا شده است و نیز سفالها و سنگ نبشتههای زیاد موجود در منطقه، این احتمال وجود دارد که روزگاری همه فرهنگ و ادبیات لک که گفته می شود زبان ایرانیان باستان و زبان ساسانیان و بیتردید زبان سلسله زندیان بوده است، به صورت مکتوب آن روزگار وجود داشته است». (رحیمی عثمانوندی، 1379: 95). زبان لکی یکی از غنیترین زبانهای کهن میباشد. هر چه قدمت زبانی بیشتر باشد به تبع ادبیات عامه آن غنیتر خواهد بود. ادبیات لکی دارای ضرب المثلها، اشعار، چیستانها، تمثیلها و دهها افسانه کهن است. فرهنگ و ادبیات لک زبانان را میتوان فرهنگ و ادبیات اصیل ایرانی دانست. زبان لکی دارای افسانههایی است که در نوع خود بینظیر میباشند. این افسانه ها را میتوان از کهنترین افسانه های ایران و جزء ادبیات ایران باستان دانست که سینه به سینه و از نسلی به نسل دیگر بصورت دست نخورده و بکر انتقال یافته است. افسانه های رایج در بین لک زبانان را می توان به دو دسته تقسیم کرد. یکی افسانه های عمومی، و دیگری افسانه های که معمولاً به نظم سروده شده اند مثل «بزلی بزان» و «نازلی» که خاص کودکان و نوجوانان می باشند. در بین لک زبانان شاهنامه خوانی نیز رواج دارد. شعرای گمنامی در بین اقوام لک زبان وجود دارد که شاهنامه را به زبان لکی به نظم برگردانده اند.
1-3)لهجه لری
لهجه لُری موجود را از ترکیبات زبان قدیمی ایران دانسته اند که از نظر ترکیبات کلمات با زبان فارسی همانندی تام دارد. (دهخدا، 1365 ج/42: 169). اسفندیار غضنفری امرایی لهجه لری را از واژاههای کهن و نزدیک به زبان «دری» میدانند. (آزادبخت، 1387: 212). ساکنان لرستان به دو لهجه لُری بختیاری و لُری فارسی و گویش لکی تکلم می کنند. شمال و شمال غربی استان که شامل شهرستان کوهدشت، نورآباد، الشتر و دو طایفه بزرگ بیرانوند و حسنوند خرمآباد می شود، با گویش لکی تکلم می کنند. بختیاریهای ساکن لرستان در که شهرستانهای ازنا، الیگودرز و دورود -در شرق و جنوب شرقی- لرستان ساکن هستند و کسانی که لهجه لری فارسی دارند در شمال، مرکز و جنوب لرستان، که شامل شهرستان بروجرد، خرمآباد و بالاگریوه می شود، ساکن هستند . امیر شرفخان بدلیسی در کتاب شرفنامه که به سال 1005هجری نوشته شده است زبان لُری را یکی از چهار گویش بزرگ زبان کُردی می داند که خود شامل گونه های بختیاری و سوسنگردی است که مردم دزفول، شهر کُرد، چهارمحال و بختیاری، خرمآباد، الشتر، الیگودرز و سوسنگرد با آن صحبت می کنند. (آزادبخت، 1387: 213).
ایرج کاظمی در کتاب مشاهیر لُر معتقد است که خلاف گفته مینورسکی، گویش های لری، برگرفته از گویش کردی نیست و مینویسد: لهجه لُرهای فیلی، لرستان که مرکز آن خرمآباد است و پشتکوه که استان کنونی ایلام شده، باید گفت که اصولاً چندان تفاوتی با زبان فارسی ندارد و همچنین آزادبخت نیز معتقد است که هر کدام از گویشهای لُری، لکی و کُردی از بازماندگان زبانهای فارسی باستان به شمار می آید و علی رغم شباهتهایی که با هم دارند، هیچ کدام از این گویشها نمیتوان زیر مجموعه دیگری پنداشت. لذا اگر قرار باشد یکی از این گویشها زیر مجموعه و پیرو دیگری باشد معلوم نیست کدام گویش زیر مجموعه گویش دیگری است.
1-4) تاریخچه لرستان
قوم لر عمدتاً در لرستان، چهارمحال و بختیاری، کهکیلویه و بویراحمد و بخشهایی کوچکتر از این نژاد در همدان، اصفهان، فارس، استان خوزستان و استان مرکزی ساکناند.
لولوبیها را اجداد لرها شمرده اند. آنها اقوامی بودند که در «ذهاب»، «شهروز» و «سلیمانیه» زندگی میکردند. (غضنفری امرایی، 1393: 61).
لولوبیها در تاریخ ایران بسیار اهمّیّت دارند و با وجود داشتن زندگی کوهستانی دارای فرهنگ درخشانی بودند و به درجهای رسیده بودند که پادشاهان آشوری از صنعتگران لولوبی استفاده میکردند. طوایف لر و سکنه سرزمین کنونی لرستان از اعقاب و بازماندگان همین قوم یعنی قوم لولوبی هستند. پس از لولوبیان، گوتیها و سپس قومی زورمندتر و نیرومندتر به نام کاسی یا کاسیت یکی پس از دیگری به این ناحیه و نواحی سلسله جبال گسترده زاگرس هجوم آورده، و مسلط شده اند. (همان: 64).
گوتیها و کاسیها را محققان از نژاد آریایی دانسته اند. هجوم اقوام کاسی و گوتی به بین النهرین و تسلط آنها بر آن ناحیه، از دورانهای درخشان حیات این اقوام بوده اند. (کاظمی، 1380: 23).
در مغرب ایران مردمانی بوده اند موسوم به کاسو که نژاد آنها محققاً معلوم نیست، اینها همان مردماند، که در تاریخ بابل وعیلام ذکر خواهند شد. (پیرنیا، 1370: 157).
در اوایل هزاره سوم پ. م. اقوام صحرانشین کاسیت یا کاسی از سمت قفقاز به قسمت های خاوری دریای خزر، و سپس بر اثر فشار اقوام زورمند دیگر، یا عوامل اقتصادی و اقتضای ایلی از آن جا هم کوچ کرده و سرانجام در منطقهای که طی هزاران سال اسامی متعددی یافتهاست و اکنون بهنام لرستان شناخته می شود، اقامت گزیدهاند. ورود این قوم سلحشور که از تمدن برتری نیز برخوردار بوده اند موجب شدهاست که قوم گوتی جایش را ناچار به این مهمان ناخوانده واگذار کند. (غضنفری امرایی، 1393: 65).
1-1-بیان مساله
در اثر اعمال نیروی دینامیکی به سازه، بین ساختمان و خاک زیر آن یک اندرکنش دینامیکی اتفاق میافتد. در حالتی که خاک نسبتاً نرم و سازه سخت باشد، این اثر بیشتر می شود. زمانیکه امواج منتشر شده حاصل از نیروهای دینامیکی، به سازه وارد میشوند، حرکت امواج در خاک، سازه را تحریک می کند و به واسطه حرکت نسبی سازه نسبت به زمین، تغییر مکانهای سازه روی تغییر مکانهای محرک خاک اثر میگذارند. این پدیده، اندرکنش خاک و سازه نامیده می شود.
گزارشهای متعدد خسارات لرزهای سازهها از یک سو و نتایج تحقیقات تجربی-تحلیلی، از سوی دیگر نشان می دهند که اثرات اندرکنش خاک و سازه می تواند عامل مؤثری در آسیبپذیری لرزهای سازهها باشد. نمونه بارز این اثرات در زلزله سال 1985 مکزیک نمایان شد. در
این زلزله، علاوه بر اثرات
ساختگاهی، وجود لایه خاک نرم روی بستر سنگی باعث اندرکنش شدید خاک و سازه گردید، به طوری که ساختمانهای با پریود ارتعاشی حدود دو ثانیه به شدت خسارت دیده و یا منهدم شدند. به عقیده بسیاری از محققین، این زلزله نقش و اهمیت در نظر گرفتن اندرکنش خاک و سازه در طراحی را بیش از پیش نشان داد. بعد از وقوع این زلزله بود که تحقیقات گستردهای در این خصوص به عمل آمد و اثرات اندرکنش خاک و سازه در ضوابط آئین نامهای طرح لرزهای، منعکس گردید.
در تحلیل اندرکنش خاک و سازه، کل محیط مطابق شکل 1-1 به دو ناحیه تقسیم می شود. ناحیه اول که اصطلاحاً ناحیه نامنظم (ناحیه محدود)، نامیده می شود و شامل مجموعه سازه اصلی و ناحیه نامنظم خاک مجاور آن می باشد. در این ناحیه رفتار خاک را میتوان غیرخطی فرض نمود. ابعاد این ناحیه از اهمیت خاصی برخوردار است و ارتباط مستقیمی با نوع مسئله دارد. به عنوان مثال برای مسائل ژئوفیزیک که به بررسی و شبیه سازی حرکت زمین تحت تأثیر امواج زلزله و امواج ناشی از انفجارهای اتمی میپردازند، این ناحیه دامنه وسیعی را در بر میگیرد و برای یک مسئله اندرکنش سازه با خاک مجاور آن، این ناحیه کوچک در نظر گرفته می شود. ناحیه دوم که ناحیه منظم (ناحیه نامحدود)، نامیده می شود، از مجاورت ناحیه نامنظم شروع شده و تا مرز بینهایت ادامه دارد. با افزایش فاصله از سازه، دامنه تنشها کاهش مییابد، بنابراین رفتار خاک در این ناحیه را میتوان خطی در نظر گرفت. به سطح مشترک دو ناحیه، سطح مشترک خاک و سازه گفته می شود.