آیرونی irony، تکنیک و صناعتی ادبی است که نوعی دوپهلویی و تناقض مفهومی را در خود مستتر دارد که باعث می شود نویسنده آیرونیست بتواند مفاهیم مورد نظر خود را در لفافه و در پوشش مفاهیمی دیگر به مخاطبش عرضه کرده و مخاطب از کشف منظور اصلی او از پس کلام ظاهری، غرق لذت شود. آیرونی غالباً خنده آور است و این خنده، گاه زهر خندی است بر حماقت کاراکتری که فکر می کند همه چیز مطابق خواست او پیش خواهد رفت اما خبر ندارد که تقدیر چیزِ دیگری برایش در نظر گرفته است. مخاطب با آگاهی از این تناقض در جایگاه آگاهی بالاتری نسبت به قربانی آیرونی قرار می گیرد و این جایگاه آگاهی برتر نسبت به حقایق و رخدادهای پیش رو، همان جایگاهی است که بشر از ابتدای خلقتش در پی دست یابی به آن بوده و هنوز موفق به تکیه زدن به آن نشده است.
آنچه که قبل از هر چیز در پیچ و خم درک و بررسی آیرونی به دست می آید، این است که آیرونی علاوه بر اینکه یک صناعت و فن بی نظیر، قدرتمند و کارآمد در هنر نمایشنامه و داستان نویسی است، به نوعی با تفکر و ایدئولوژی هم سر و کار دارد و از جمله مفاهیمی است که در هر زمان، با توجه به ویژگی ها و خصلتهای انسان آن برهه و شرایط کلی او تعریف می شود و همواره با مسمّا و معنادار است. آیرونی که در یونان باستان با تجاهل و خود حقیر نمایی یک شخصیت نمونه ای کمیک شکل گرفت، در “اودیپ شهریار ” همان عصر، حامل واقعیتی تلخ و تاثر برانگیز درباره یکی شدن شکار و شکارچی (اودیپ و خودش) و دخالت بی چون و چرای تقدیر و دست بستگی انسان در برابر آن بود. همین آیرونی که تا قرن بیستم با تعاریف و چارچوبی مشخص و با عنوان آیرونی ابزاری شناخته می شد، در قرن جدید توانست پارادوکس حیات انسان مدرن را توضیح دهد و اتفاقاً این قابلیت را داشته باشد که دو سوی این معادله بزرگ را تفسیرکند، یعنی هم تفکر دین مدارانه و هم دیدگاه پوچ گرایانه.
چنان که امثال کیرکه گارد[1] در رساله دکتری خود با همین عنوان، آیرونی را مبتنی بر تفکر مذهبی تعریف و تاویل می کند و دیگرانی چون پیروان مکتب مارکسیسم جز پوچی و جبر دنیا و زندگی چیزی در آن نمی بینند. و یا همانگونه که موقعیت آیرونیک موجود در “کمدی اشتباهات” شکسپیر، قهقهه تماشاگر را به اوج می رساند، این درک آیرونی موجود در نمایشنامه ” درانتظارگودو” بکت است که خنده ای در نهایت تلخی و نا کامی را موجب می شود.
بنابراین آیرونی از جمله شگردهایی است که کاربرد ساده آن در ساختار یک نمایشنامه لذت بخش و موجب قوت است و هم به وسیله آن در دل آثار پیچیده تر میتوان به حقایق زندگی بشری در هر زمان اشاره کرد و یا آن را به باد انتقاد و حتی سخره گرفت.
در این تحقیق در پی آنیم تا پس از تعریف واژه آیرونی و بررسی سابقه و انواع آن، حضور این تکنیک را در ادبیات فارسی و نمایش های ایرانی – که زمینه شکل گیری ادبیات نمایشی ایران هستند – بررسی کرده و در انتها، آیرونی های نمایشنامه های متقدم ایرانی – آثار میرزا فتحعلی آخوندزاده و میرزا آقا تبریزی – را ذکر و کارکرد هر کدام از آنها را بررسی خواهیم نمود.
فصل اول
کلیات
- طرح مساله و پرسش های اصلی
آیرونی irony در فارسی معادل کلامی واژه هایی چون طعنه، طنز، ریا، تقیه، فریب کاری، استهزاء، ایهام و … است که تمامی این معانی در کنار هم نیز، باز نمی توانند معنای درست و دقیق آیرونی را به عنوان یک تکنیک سبکی متبلور کنند. آیرونی در ذات خود نوعی ایهام و دوپهلویی دارد که گاهاً می تواند توام با طنز باشد. شاید نزدیکترین واژه فارسی به مفهوم آیرونی، “کنایه” باشد که البته در بسیاری از فرهنگهای لغات، اغلب کنایه را به عنوان معادلی برای آیرونی آورده اند. کنایه فارسی تقسیم بندی هایی مانند کنایه از صفت، کنایه از موصوف وکنایه از فعل، کنایه قریب و کنایه بعید، ایماء، تلویح، رمز و تعریض دارد، در واقع تقسیم بندی های کنایه در فارسی بیشتر در کلمات و ترکیبات وجود دارد در حالیکه تقسیم بندی آیرونی بیشتر از لحاظ ساختار و محتواست. آیرونی در واقع، تضاد ظاهر با واقعیت است. همین ویژگی است که برای آیرونی انواع مختلفی از جمله آیرونی کلامی، رفتاری، فلسفی و … را به همراه می آورد.
در فرهنگنامه ادب فارسی در تعریف آیرونی آمده است: “در اصطلاح، شگردی است که نویسنده با توجه به بافت متن، به کلام یا واقعه ای ظاهراً صریح، معنایی بسیار متفاوت می بخشد که در آن دریافتی کاملاً مطایبه آمیز از ناهمخوانی وجود دارد. به عبارت دیگر، آیرونی، بیانی ادبی است که در لحن آن نوعی دوگانگی وجود دارد، چنان که نسبت به آنچه گفته شده یا دیده شده، از جنبه ای دیگر نامعقول یا نامفهوم است یا متضاد و خلاف انتظار. “(انوشه، 1381: 15).
با توجه به تعریف ذکر شده از آیرونی، واضح است که به کار بردن واژه “تضاد” هم نمی تواند به طور کامل، چگونگی شکل گیری موقعیت آیرونیک را توضیح دهد. مقصود نظر از دوگانگی در آیرونی، تنها تضاد نیست، گاهاً باید “تناقضی” وجود داشته باشد تا موقعیت آیرونیک شکل بگیرد. تناقضی که در آن امکان جمع اضداد وجود نداشته باشد. مثلاً آیرونی موقعیت، آیرونی نهفته در آن شرایطی است که کاراکتر در موقعیتی دو پهلو قرار گیرد. موقعیتی که او را بر سر انتخاب بین دو دلخواسته اش قرار می دهد، دو دلخواسته ای که در تناقض با هم قرار دارند و انتخاب یکی مستلزم نابود کردن دیگری است. شکسپیر در آثارش از این نوع آیرونی استفاده فراوانی برده است.
کاربرد آیرونی، از قرن هجدهم به بعد، از طرف اصحاب نقد نو – که به وجود آیرونی در متن به عنوان یکی از اسناد ادبیت آن می نگریستند – به معنی یکی از ابزارهای ایجاد تنش در متن گسترش یافت. آنها معتقد بودند هر متنی دارای تنش است و آیرونی یکی از گونه های این تنش است. تنشی که البته متن را ورای تناقضاتش، در نهایت به وحدت می رساند.
آیرونی از دیرباز در ادبیات فارسی نیز وجود داشته و یکی از دلایل اصلی جذابیت آثار، آیرونیک بودن آنها بوده است. مانند داستان رستم و سهراب، که جذاب ترین نکته آن، بی خبری پدر و پسر از هم است در حالیکه خواننده از این رابطه آگاه است. جذاب ترین نوع آیرونی، آگاهی مخاطب از بی خبری کاراکترها از واقعیت امری است که در جریان است. رستم و سهراب هر کدام تصوری اشتباه از رقیب خود دارند و فکر می کنند حقیقت آن است که می پندارند، حال آنکه مخاطب می داند هر دو در اشتباه هستند و واقعیت با چیزی که به نظر می رسد در تضاد محض است. از این دست آیرونی ها در ادبیات فارسی بسیار دیده می شود. به عنوان نمونه ادبیات تمثیلی فارسی نیز نوعی آیرونی در خود دارد: کاراکترها “چیزی” هستند که در واقعیت “آن چیز” نیستند، بلکه “مجاز”ی اند از آنچه که باید باشند. مسلماً چنین آیرونی هایی در اقتباس های نمایشی از این آثار نیز حضور دارند.
آیرونی در نمایش های ایرانی هم حضوری دیرپا دارد. انواع نمایش های ایرانی، از نقالی – که بواسطه آیرونیک بودن شاهنامه آیرونی است – تا سیاه بازی و رو حوضی – که پر است از کنایات و شخصیتهای آیرونیک – ، از تعزیه و شگردهای آیرونیکش برای فاصله گذاری تا بقال بازی و خیمه شب بازی، همگی دارای ویژگی های آیرونیک هستند. و همین ویژگی های آیرونیک، دلیل جذابیت، اخلاق آموزی و اکثراً طنزآمیزی این نمایش ها می شده است.
بیشتر نمایشنامه نویسان آیرونیک جهان، از آیرونی برای جذاب تر کردن متن خود در درجه اول، و در درجه بعدی برای بیان “آنچه می خواهند وباید بگویند، اما اجازه ندارند که بگویند” استفاده کرده اند. آیرونی راه های روشنی برای بیان آنچه ناگفتنی است پیش پای نویسنده قرار می دهد. مطرح کردن مسائلی که نباید مطرح می شدند، به صورتی دو پهلو و دور از صورت اما نزدیک به معنای اصلی، شیوه رندانه نویسندگان آیرونیک جهان است.
در ادبیات نمایشی ایران نیز بواسطه پشتوانه غنی ادبیات کلاسیک و آیرونیک فارسی و رواج استفاده از آیرونی در کلام عادی و روزمره مردم و نمایش های مختلفشان، انواع مختلف آیرونی دیده می شود که در دهه هایی که نویسندگان و دولت وقت در تعارض قرار می گرفتند، از سوی نویسندگان، به قصد بیان آنچه اجازه نداشتند بیان کنند به کار گرفته شده است. هر چند که بسیاری از نمایش های آیرونیک ایرانی دارای متن مشخص نبوده و به صورت فی البداهه اجرا می شده اند، آیرونی دیده می شود. می بینیم که آیرونی تنها یک تکنیک نوشتاری نیست، تکینکی برای به اندیشیدن واداشتن است.
از مهمترین مقاطعی که میتوان در تاریخ ادبیات نمایشی ایران مورد بررسی قرار داد، دهه اول تولد ادبیات نمایشی در ایران – به صورت کلاسیک و مطابق با اصول نمایشنامه نویسی کلاسیک جهان – است. همانطور که اشاره شد اغلب نمایش های ایرانی متن از پیش نوشته شده در قالب نمایشنامه های امروزی نداشته اند. از حدود سال 1200 ه.ش. و بعد از تلاشهای میرزافتحعلی آخوند زاده، نمایشنامه نویسی به سبک و شیوه کلاسیکش در ایران رواج پیدا کرد. پس میتوان این برهه را دوره تولد ادبیات نمایشی در ایران در نظر گرفت. در این برهه، شرایط سیاسی خاصی وجود داشت که نویسندگان مجبور بودند در متون خود از آیرونی استفاده کنند. استفاده از آیرونی تا بدانجایی واجب شد که نویسنده ای چون میرزا آقا تبریزی، خودش را پشت نامی جعلی – میرزا ملکم خان – پنهان کرد و برای ادامه پیدا کردن فعالیت هایش، زندگی آیرونیکی برای خود ساخت.
فرم در حال بارگذاری ...