شرایط كاملاً متحول و متغیر حاكم بر سازمانها و ورود آنها به اقتصاد دانشمحور، افزایش رقابت و لزوم اثربخشی سازمانها، امروزه نیاز به نسل ارزشمندی از كاركنان را با نام سربازان سازمانی آشكار میكند. امروزه عملكرد و رفتارهایی فراتر از آنچه به طور رسمی در شرح شغل بیان شده، مورد انتظار است. بهتازگی رفتارهای فرانقش یا رفتار شهروندی سازمانی، جزء جداییناپذیر مدیریت عملكرد بهشمار رفته و موج نوینی را در دانش موجود از رفتارهای مزیت بخش سازمانی ایجاد كردهاند(Erkutlu,2011).
بررسیهای فرا تحلیلی در خصوص ارتباط بین رفتار شهروندی سازمانی و عوامل اثرگذار بر آن بیانگر این واقعیت است كه رفتارهای رهبری همچون؛ سبك رهبری تحول آفرین می تواند بر رفتار شهروندی سازمانی تاثیرگذار باشد(Nielsen et al, 2011). رهبران تحول آفرین افراد جذابی هستند كه زیردستان شان را به لحاظ عاطفی و احساسی شناسایی میكنند و كاركنان زمانی به افزایش تلاشها و كوششهای فوق العاده (اضافی) مبادرت خواهند كرد كه آنها با رهبران حمایتی و تحول آفرین كار بكنند. بهعلاوه رهبران تحولآفرین یک چشمانداز هدفمند و آرمانی را به شركتی كه كاركنان را برای اجرای اهداف موفقیت آمیز از طریق تأكید و علاقه مندی به سازمان بیش از افراد كنار هم گرد میآورد، ابلاغ میكنند(یعقوبی و همکاران،1390). كاركنانی كه برای رهبران تحول آفرین كار میكنند اغلب فراتر از
وظایف رسمی برای منفعت رساندن به سازمان انگیزش پیدا میكنند، در ضمن وقتی كه رهبران تحول آفرین روابط نزدیك، صمیمانه، حمایتی و توسعه یافته را پرورش دهند در آن صورت كاركنان برای بروز سطح بالای از رفتار شهروندی سازمانی تمایل خواهند داشت. به طور كلی سرپرستانی كه با كاركنانشان پیوند و روابط ضعیفی را به وجود می آورند و با آنها دیر آشنا شوند و نیز هنگامی كه كاركنان سرپرستانشان را ناآگاه و بی مطلع تلقی كنند احتمالاً كمتر در رفتار شهروندی سازمانی درگیر میشوند(Zareei et al, 2011). از سویی دیگر یكی از عواملی دیگر كه نقش اساسی در بروز این رفتارها و برتری سازمانها دارد، توانمندسازی روانی كاركنان است كه طی سالهای گذشته، توجه تعداد زیادی از بزرگان مدیریت را به خود جلب كرده است (آقاجانی و همکاران، 1392). چرا که با توجه به محیط رقابتی و پیچیدة عرصة سازمان، سازمانها محكوم به داشتن نیروی انسانی توانمند از بُعد روانی هستند، چون نیروی ضعیف، كمتوان و بیتفاوت، مانعی برای رسیدن بهاهداف و آرزوهای بزرگ سازمان است. نیروی انسانی كارآمد را میتوان از شاخص های عمدة برتری سازمانها به سازمانهای دیگر دانست. از این جنبه، دنیا پس از سالها تجربه به این باور رسیده است كه برای موفقیت و پیشتازی در عرصة اقتصادی و رقابتی، سازمانها باید از نیروی كار توانمند، متخصص و با انگیزة بالا برخوردار باشند(Bagheri et al, 2011). با توجه به هدف این تحقیق که بررسی رابطه بین رهبری تحول گرا و توانمندسازی روانشناختی با رفتارشهروندی سازمانی است. در فصل اول به کلیات تحقیق حاضر پرداخته می شود لذا اجزای آن شامل بیان مسئله، اهمیت و ضرورت تحقیق، اهداف، چارچوب نظری، فرضیه های تحقیق، تعاریف عملیاتی و نظری متغیرها و قلمروهای تحقیق است.
فرم در حال بارگذاری ...