در طلیعه قرن جدید كه سازمانها به خصوص نهادهای فرهنگی با محیط رقابت جهانی مواجه هستند، همواره نیاز به تغییرات ریشه ای و خلاقیتهای كاری احساس می شود؛ نیروی رقابتی جهانی، سازمان های امروزی را مجبور كرده است كه بعد از دهها سال ادامه روش ها و رویه های كاری ثابت خود، روش های كاری جدید را در پیش بگیرند، به گونه ای كه سازمانها دارای ثبات كاری نبوده و از نوعی ثبات نسبی برخوردارند و برای اینكه از قافله رقابت عقب نیافتند اكثر این سازمانها توجه خود را معطوف به توانمندسازی کارکنان كرده و با شجاعت و جسارت خاصی سعی در ایجاد تغییرات بنیادی در درون سازمان دارند.
در واقع، ورود مفاهیمی همچون اخلاق، حقیقت، باور به خدا یا نیرویی برتر، معنا جویی در كار، نوع دوستی و … به پژوهش ها و اقدامات مدیریتی و كسب و كار همه حكایت از ظهور پارادایم جدیدی دارند.
از طرفی دیگر، مهمترین عامل بهر ه وری در سازمانها و در نهایت كل جامعه، منابع انسانی است. تردیدی نیست كه شكوفایی هرجامعه ای در بهبود و پرورش منابع انسانی آن نهفته است؛ بدین سبب است كه مسئولان سازمانها با یاری متخصصان رفتاری و منابع انسانی توجه خاصی را به پرورش كاركنان مبذول میدارند. یكی از مفاهیمی كه در راستای بالندگی منابع انسانی مطرح گردیده، توانمندسازی كاركنان است. عده ای تصور می كنند توانمندسازی مفهومی قدیمی است درحالی كه این طور نیست. در واقع، توانمندسازی به عنوان شیوه نوین ایجاد انگیزش به یكی از داغ ترین مباحث روز مدیریت مبدل شده است. وجود تغییرات سریع ، پیشرفت های تكنولوژیک و رقابتهای
آشكار و پنهان در دنیا، اهمیت و ضرورت توانمندسازی را بیش از پیش آشكار ساخته است از این رو در فرایند توانمندسازی كاركنان، اهمیت بسزایی قایل شده اند.
از آنجا که توانمندسازی کارکنان به یکی از مهمترین دلمشغولیهای مدیران تبدیل گردیده است. تشدید رقابت در بازارهای جهانی موجب گردیده تا ایجاد مزیت نسبی در سازمان در گرو پایداری، دوام و نیز در اختیار گرفتن سهم بیشتری از بازارها باشد که بر این اساس، سازمان میبایست در قیاس با رقبا ضمن عرضه محصولات و خدمات با شرایط رقابتی بهتر و جلب رضایتمندی مشتریان، استمرار در کیفیت را نیز حفظ نماید. بر پایه این فرض اساسی، اعتقاد جدی بر آن است که بقا و توسعه سازمانی زمانی تحقق مییابد که سازمان از نیروهای دانشی، خلاق و باانگیزه که توانایی حل مساله و خود مدیریتی در کار را داشته باشند برخوردار باشد. به این اعتبار توانمند سازی را میتوان به ایجاد ظرفیت در کارکنان برای ایفای بهینه نقشی که بر عهده دارند توام با کارایی و اثربخشی بیشتر تعریف نمود.
با این رویکرد و با توجه به اینکه توسعه کیفی سازمان و خلق فرصتهای جدید کاری آنگاه تحقق مییابد که سازمان از منابعانسانی توانمند برخوردار باشد، لذا بر آن هستم تا با رویکردی تحلیلی و پژوهشی و با بهره گرفتن از مدلی کارآمد ، ضمن بررسی عناصر اصلی بعنوان عوامل اثرگذار در فرایند توانمندسازی کارکنان، به تحلیل نارسائیهای سازمانی و تشریح راهکارهای موجود در سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی بپردازند.
فرم در حال بارگذاری ...