یكی از انواع داده ها كه مورد علاقه شدید محققین است، اهمیت دادن به فاصله زمانی تا وقوع بعضی حوادث مانند مرگ و میر و غیره میباشد، یعنی پرداختن و توجه نمودن به گروهی از افراد به طوری كه پس از مدتی برای هركدام از آن ها یک نقطهی زمانی به نام شكست یا وقوع حادثه تعریف میگردد. شكست یا حادثهی مورد نظر می تواند حداكثر یک بار برای هر فرد اتفاق افتد. به عنوان مثال، طول عمر یک ماشین صنعتی، اولین زمان مراجعهی یک اتومبیل نو به تعمیرگاه و غیره از جمله مواردی است كه می تواند مصداق شكست یا واقعهی مورد نظر باشد. از آن جایی كه این روشها در ابتدا غالباً برای مطالعات مرگ و میر به كار برده میشد و اصلاً بدین منظور طراحی گردیده بود، نام تجزیه و تحلیل زمان بقا بر آن نهاده شده است.
تحلیل بقا، مجموعه ای از تکنیکهای آماری متنوع، جهت تحلیل متغیرهای تصادفی است که دارای مقادیر نامنفی میباشند. نوعاً مقدار این متغیرهای تصادفی، زمان شکست یک مولفه فیزیکی (مکانیکی یا الکتریکی) و یا زمان مرگ یک واحد بیولوژیک (سلول، بیمار، حیوان و غیره)
میباشد. ممکن است این متغیر، زمان یادگیری یک مهارت باشد، یا حتی امکان دارد به زمان هیچ ارتباطی نداشته باشد. برای مثال، متغیر می تواند مبلغ پرداختی یک شرکت بیمه در وضعیت خاصی باشد.
در تحلیل داده های بقا مسئله اصلی یافتن مدل مناسبی برای همبستگی زمان بقا با متغیرهای مختلف
میباشد. لذا ابتدا زمان بقا را تعریف نموده سپس توابع بقا را معرفی مینماییم.
در مطالعات کاربردی تنها وقوع پیشامد، نظیر مرگ، مدنظر نیست بلکه زمان وقوع نیز مطرح می شود که به زمان بقا معروف است. به عبارت دیگر زمان بقا، یک متغیر تصادفی نامنفی است که فاصلهی زمانی بین شروع و وقوع یک پدیده خاص را اندازه گیری می کند.
اصولاً برای تعیین زمان بقا ، به سه عنصر اساسی نیاز است:
الف) زمان مبدا یا نقطه شروع
ب) پیشامد پایانی مورد نیاز
ج) مقیاس اندازه گیری گذر زمان
به عنوان مثال گسترهی عمر ( ) از تولد (نقطه آغاز) تا مرگ (پیشامد پایانی) بر حسب سال (مقیاس اندازه گیری زمان) را در نظر بگیرید (شکل ۱).
به طور کل به دلیل وجود دو ویژگی خاص، زمان بقا را نمیتوان با روشهای آماری استاندارد بررسی کرد. خصوصیت اول زمان بقا این است که این متغیر به جای پیروی از توزیع نرمال از توزیعی چوله پیروی
می کند. دوم اینکه زمان بقای واقعی ممکن است بیشتر از مدت زمان مطالعه باشد و نتوان آن را کامل
اندازه گیری کرد. همچنین در بسیاری از مطالعات بالینی، افراد شرکتکننده قبل از پایان مطالعه و به سادگی و یا به علتی غیر از علت مورد بررسی از مطالعه خارج میشوند. این اطلاعات ناقص، اطلاعات سانسور شده نامیده میشوند. به همین دلیل استفاده از روش های معمولی آماری در مورد زمان بقا کارایی ندارد. لذا برای بررسی و ارزیابی آن از تحلیل بقا استفاده میکنیم.
«فال» واژهی عربی است،به معنیخوش بینی و تفأل به نیکی و ضد«طَیره»(شوم)است.و درفرهنگ لغت به معنی شگون، طالع، بخت، پیش بینیخوش بینانه و بهدل نیک آوردن است.برخی فال را به عنوان «علم فال» دانسته اند. منشاء فال از پیشگوییاست. درزمان گذشته بسیاری معتقد به نیروهای ماوراءالطبیعه بوده اند. وآنهارا در تعیین سرنوشت و آینده خود موثر می دانستند، این اعتقاد نه فقط دربرخی قشرِمحروم و بیسواد بلکه بین برخی طبقه حاکم و اشراف که امورحکومتی و ادارۀکشور رابهعهده داشتند؛ رواج داشت. باگذشت زمان، تاثیر اوضاع کواکب بر زندگی حال و آینده در اندیشه برخی ، به باور اجتماعی تبدیل شده است. در دین اسلام به «فالِ نیکزدن» سفارششده است. از آنجایی که شاعران هردورهایی جزو قشرِ دانشمند و زبان گویای جامعه محسوب میشوند. این روندِ فکری درلابلای آثارشان جایگرفته و امروزه باگذشت زمان، انعکاسِ قَدَاسَتِ« فال» و«استخاره» باهمان، بارمعنایی کهن، در اشعاربرخی از شاعران مُتداول است. این پایان نامه ، نخست، به تبیین و تشریح فال و مشتقّات آن، چون: «پیشگویی»،«طالع»،«تَطَیُّر» و«استخاره» ازلحاظ لغوی و مفهومی پرداخته است. سپس با بررسی اندیشۀشاعران درادبیّات منظوم فارسی به ایننتیجه رسیده است که با وجود همۀ اختلافات میان منکران و معتقدان این اندیشه، شاعران فرهیختهایی، چون: رودکی، فردوسی، خاقانی، نظامی، مولانا، سعدی، حافظ، مشیری، نادرپور و… ازجمله افرادی هستند، که به اهمّیّت قَدَاسَت فال وپیشگویی، معترف بوده اند. ودر آثار خود به این رویکرد فکری، نظری مثبت داشته اند.
کلیدواژه ها:
فال، پیشگویی، استخاره، طالع، تَطَیُّر، قَدَاسَت و ادبیّات منظوم فارسی
1- 1- مقدّمه ی تحقیق
انسان از دیرباز، با حسِجستجوگرانه، برای علتیابی پدیدههای طبیعی و ماوراءالطبیعی اطراف خود، به دنبال راهی بوده است،که بر زمان تسلط یابد تا ازآیندۀ و سرنوشت خویش آگاه گردد. او معتقد بهاموری شد؛ که بر تمام گسترۀ باورها و زندگیاش تاثیرگذاشت. به گونه ایی که امروزه با وجود پیشرفت علوم بشری، بسیاری از آن باورها به قوّت خود باقی مانده است .
ریشۀ این تفکر، ازآن جا ناشی می شود که درمیان تمام اقوام کهن، به ویژه در بین النهرین عقیده برآن بودکه سرنوشت انسان یکسره دردست خدایان است وجبری چنان مطلق با ذکر جزئیات ودقیق، بر سرنوشت حیات مردم غلبه دارد. علاوه برآن، این اعتقاد هم وجود داشت، که نیروی فوق طبیعی که سرنوشت مارا تعیین کرده اند؛ قادرند، خواسته های خودرا برای یاری به آگاهی ما برسانند و ما را یاریکنند واز مقاصد نیروهای پلید و مقتّدر برضد ما جلوگیری کنند. تقویت باور تاثیر ستارگان برزندگی بشر وپیشگویی با ستارگان، حدود بیش از 400 سال پیش از میلاد بر میگردد.
با این توصیف، باورها و عقیده ها چه مثبت وچه منفی، همیشه از «زبان فرهنگ عامه » بوجود می آید وبین مردم فقیر وغنی جامعه قوّت می گیرد، امّا انگیزه انتخاب موضوع « قَداست فال و استخاره در ادبیّات منظوم » برای پژوهش حاضر ، سوال اساسی بود، که همواره فکر نگارنده را درطول تحصیل، دراین مقطعتحصیلی به خود مشغول داشته بود وباخود میاندیشیدم که شاعران چگونه اهمّیت قَدَاسَت فال و استخاره را در اشعارخود به تصویر کشیده اند و بازتاب آن در بین اشعار شاعران معاصر چگونه است؟ وازآنجایی که تاکنون پژوهشی با این عنوان درادبیّات منظوم صورت نگرفته بود، تصمیم گرفتم، با راهنماییهای بیدریغ و دلسوزانۀ استادان محترم گامی هرچند کوچک در پژوهش این مهّم بردارم.
برای تبیین موضوع، این پایان نامه، در پنج فصل ذیل تدوین شده است :
فصل اول: با عنوان کلیّات تحقیق، شامل: مقدّمه، بیان مسأله، سوالات تحقیق، اهمیّت و ضرورت تحقیق، پیشینه و اهداف و… است.
فصل دوم: در این فصل موضوع تحقیق، یعنی مفهوم فال و استخاره از نظری لغوی و مفهومی مورد بررسی قرارگرفته است.
فصل سوم: در این فصل، برای پیشبرد اهداف تحقیق، زندگی نامه ها، سبک شعری و آثار شاعران شاخص گردآوری شده است.
فصل چهارم: مهم ترین فصل پژوهش است. و به بررسی مفهوم فال و استخاره در ادبیّات منظوم می پردازد..
فصل پنجم:ارائۀ نتیجه گیری پژوهش است.
«فال» از ریشه فأل عربی است؛ در فرهنگ هابه معنای شگون، طالع، بخت، پیش بینی وعاقبت گویی آمده است. همچنین درکتب مختلف بعنوان علم، ازآن یاد شده است. « علمیاست، که بوسیله آن برخیحوادث آینده دانسته می شود. واین کار باگشودن قرآن کریم یا کتب بزرگان، مانند: دیوان حافظ و مثنوی مولوی و نظایر آن انجام میپذیرد.»(معین،1357: ذیل واژۀ فال) استخاره هم به معنای طلوع کننده، جزییازمنطقه البروج و پیشگویی سرنوشت و برای انجام کاری با قرآن فال گرفتن است. و…(همان)
فال و فالگیری روشی برای شناخت آیندهاست وآگاهی پیداکردن از آنچه قراراست رخبدهد و یا رخندهد. قَداست این روش درفرهنگها بین اقوام و ملل گوناگون آن قدر بوده است که همیشه، طالبان زیادی رابه خود جلب نموده است.
بنا امیدی ازین در مرو بزن فالی بـــود کـــه قــرعۀدولــت بنام مــا افتد
شبی که ماه مُراد از افق شود طالع بــــود کــه پــرتـو نــوری ببام ما افتـد
(حافظ ،244:1379 )
در خصوص زادگاه اصلی فال اتفاق نظر خاصی نیست. از کهن ترین نمونه های فال بینی از شهر «سیپار» بود که شمش را به خاطر هنر غیب گویی و فال بینی می ستودند.( قدیانی، 1387 : 529)
در زندگی اجتماعی و سیاسی یونانیان، پیشگویی و تفأل نقش موثری داشته است. یونانیان در بارۀ هرچیزی می خواستند، ارادۀ خدایان را بدانند و می پنداشتند، ارادۀ خدا با علائم مختلفی که تفأل نامیده می شود؛ ظهورمی کند.(ناس،1354 :52) و در ایران باستان هم دوران مادها، هخامنشیان تا ساسانیان علوم ستاره شناسی بابلی وهندی رواج داشت. چنان که استفاده فراوان فردوسی و دیگر شاعران در بازتاب مفاهیمی، چون: مکان سیّارات، صورفلکی، بروج دوازدهگانه، سعدونحس اختران و تاثیر آنها در کامیابی یا عدم کامیابی شاهان و قهرمانان داستانها مورد استقبال فراوان قرارگرفته است.
چــــو کــرد اخــتر فـرخ ایـرج نـگاه کـشـف دید طــالــع خــداونـد مــــاه (فردوسی، 1375،ج1: 16)
بــختـور از طـالـع جــوزا بـــــــرآی جـوزشـکـن آنـگه و بـخــت آزمـــای
(نظامی،1387 :407)
هستم عطارد،این دو قصیده دوپیکراست لاف عطاردت ز دو پیکر نکوتـــــر است
(خاقانی،43:1373 )
همچنین، بعدازظهور اسلام هم استخاره (فال گرفتن با قرآن) آنقدرمقدّس شد،که مسلمانان برای انجام امورنیک از استخاره بهره میبردند. و از تَطَیُّر دوری میکردند. از رسول گرامی (ص) نقل است که فال راخوش میداشت وتطیّررا خوش نمیداشت. «ما خابَ مَن إِستَخارَولا نَدِمَ.» هرکه از خدا خیر جوید نومید نشود و هرکه مشورت کند نادم نگردد. (نهج الفصاحه،1356: 536)
وآنچه مسلّم است،گسترش آیندهنگری از طریق فال واستعمال آن توسط عام وخاص موجب ورود آن در دنیای ادبیّات منظوم شد.
مصحف به فـال بـاز گرفتم به بــامداد بــرفــور الســـلام علیکـم جــواب داد
(نَزاری قهستانی،1371 :319)
استعمال فال، استخاره و طالع، دربین برخی جوامع پررنگ است و به صورت تمثیل وِرد زبان شده است. «فال امام جعفر صادق (ع) است؛ بد ندارد.»یعنی همیشه با همه کس حتی دوضدموافق است. (دهخدا،1386:ذیل واژۀ فال) یا «فال نیکو بزن به هرکاری.» (همان)
اکنون در بیشترکشورها، فال گرفتن با کتب مقدس دینی و برای نمونه درکشورهایی مانند: ایتالیا، فال گرفتن با«اشعار ویرژیل»مورداستقبال است. درایران هم فال گرفتن باکتاب مقدس قرآنکریم و دیواناشعارحافظ متداولتر از سایر کتب است. وهمچنان میتوان بازتاب این باور اجتماعی را درشعر معاصر هم مشاهده کرد.
حالِ دلــم حـواله به دیـوان ِ خـواجه بـاد یـارآن زمـان که خواستـه فالِ مـراد از او
من با روانِ خواجه از او شکوه می کنـــم تــــادادِ مــــا بستــــد اوستــــاداز او
یکی از مبانی پذیرفته شدهی معرفتی غالب فرقههای اسلامی«تأویل» است. تأویل گرایان با توجه به اینکه تعریف شان از تأویل چه باشد، نحلههای گوناگونی دارند. برخی از روشها و ابعاد تأویل در نزد شیعه همچون تأویل باطن گرایان یا تأویل صوفیه یا تأویل عقلگرایانه افراطی پذیرفته نیست از سوی دیگر، یکی از اهداف تأویل در نظر شیعه تأویل مصداقی و تأویل به معنای کشف معانی باطنی آیات قرآن مجید است. در حالیکه این شیوه از تأویل، مورد انکار گروهی از اهل تسنن قرار گرفته و معتقدند تأویلهای بطنی و بیان مصادیق، موافق با ظاهر لفظ نبوده و فهم درستی از آیات ارائه نمیکند و بر پایه ذوق و سلیقه شخصی و بیتوجه به روشهای علمی است.
به نظر میرسد اصطلاح «معنای باطنی آیات» از یک طرف برگرفته از نص صریح فرمایش پیامبر اکرم(ص) باشد که میفرمایند: «ءانَّ لِلقرآنِ ظهراً و بطناً و لِبطنه بطنٌ الی سبعۀ أبطُن»؛ همانا برای قرآن ظاهری و باطنی است و برای باطن آن باطنی است تا هفت بطن (الاحسایی، ج 4، 1403 : 107) و از طرف دیگر میتواند خاستگاه چنین تأویلی خود قرآن باشد: خاتمیت، جامعیت و جاودانگی قرآن، مشروعیت اینگونه از تأویل را اثبات میکند، به علاوه در هفده آیه از قرآن برخی از موارد واژه تأویل به کار رفته است که از نمونه آن، تعبیر خواب حضرت یوسف است. امامان شیعه و بسیاری از دانشمندان علوم دینی نیز به ضرورت چنین تأویلی و ارتباط آن با تاثیرات و منافع مستمر قرآن اشاره فرمودهاند.
یکی از مبانی مهم و مورد اختلاف در تفسیر قرآن «تأویل» است. در حالیکه گروهی از اهل حدیث و بخصوص حشویه بر «نص گرایی» و اجتناب از تأویل آیات اصرار دارند و حتی از تأویلهای مفهومی آیات اجتناب میورزند؛ گروه کثیری از فرقههای اسلامی از جمله شیعه و اسماعیلیه «تأویل» را پذیرفتهاند و انجام این مهم را در قرآن جایز شمردهاند. تأویل آیات ابعاد گستردهای دارد و به شکلهای مختلفی در میان مسلمانان رواج یافته است. برای مثال باطنیه بیمحابا به تأویل آیات و نادیده گرفتن ظواهر و نصوص آیات پرداختهاند. برخی همچون شیعیان علاوه بر اقدام به تأویل مفهومی آیات متشابه، به تنزیلات و تطبیق آیات بر مصادیق نوظهور اقدام کردهاند. در نظر شیعیان اینگونه از تأویل سرّ ماندگاری و جاودانگی قرآن و هدایتگری مستمر آن است.
ناصر خسرو، در آثارش فراوان به شیوههای مختلف و متعددی متذکر مقام قرآن کریم شده است و در نگارش آثار منظوم و منثور خود به کرّات از این شیوهها بهره جسته است.
ناصر خسرو، این شاعر معتزله و دارای اختیار که مبنای اصول فکریاش همیشه بر پایه عقل و خردگرایی استوار بوده است، به شیوه ای کاملا خاص و منحصر بفرد در آثارش از معانی باطنی قرآن کریم استفاده کردهاست. اگرچه در تاریخ ادبیات پارسی ما تاثیرپذیری شاعرانی چون: حافظ، مولانا و عطار از استهشاد قرآن و حدیث بسیار بوده است؛ اما ناصر خسرو قبل از آنها شکل تازهای از آن را در آثارش به بار نشاند و به جدّ میتوان گفت که حتی در برخی آثارش این شیوه را به نام خود منحصر کرد و از شیوه تأویل، ابزاری کارآمد در جهت اثبات آرا، بینش و عقاید دینی – که تا آن زمان برخی معانی آنها از دیگران پنهان بود- پرده گشود و چراغ روشنی در افکار سایر متکلمان دینی و مذهبی افروخت.
البته لازم به ذکر است که تاثیر باطنیگرایی در فرقه اسماعیلیه هم که عاملی دیگر در جهت تحت تاثیر قرار دادن این شیوه افکار در ناصر
خسرو بود را نمیتوان نادیده گرفت و پیوستن وی به مذهب اسماعیلیه و دیدگاه خاص او تا حدودی مرهون و مدیون این فرقه بوده است و بسیاری از اندیشههای وی از این فرقه نشأت گرفته است.
«جنبش اسماعیلیه راه را برای نشر افکار آزاد در عالم اسلامی گشود. مردم شهامت یافتند تا در مسایل معقول علنا به بحث و مناظره پردازند و حال آنکه پیش از آنکه از اینگونه مباحث هرچند خطر کمتری در بر داشت بیمناک بودند» (الفاخوری ،خلیل الجر، 1358 : 184 ).
بسیاری از این اندیشهها و افکار او در قالب شعر بیان شده است و به طبع برای آگاهی از فهم درست و جامع این اشعار در آثار گوناگونش باید خوانندهای با ذوق و همراه با اطلاعاتی عمیق در زمینههای گوناگون نظیر، طب، هندسه، تفسیر قرآن و کلام و … فهم و درک بسیار بود.
1-2. بیان مسأله
مسأله فهم متون ادبی و بررسی عناصر مؤثر بر آن از جمله مباحثی است که اندیشمندان از گذشته تا امروز در جوامع مختلف به آن پرداختهاند. هرمنوتیک و تأویل دانشی است که به بحث درباره مبانی نظری تفسیر و فهم میپردازد. در ابتدا وظیفه اصلی این دانش در غرب تشریح مبانی نظری فهم، تفسیر کتاب مقدس و تبیین اصول و قواعدی بوده است که مفسر به استناد آنها متون مقدس را شرح و تفسیر میکرد، اما رفتهرفته هرمنوتیستهایی مانند شلایر ماخر و دیلتای مبانی تفسیری کتاب مقدس را به فهم و تفسیر دیگر متون و به طورکلی به شناخت تمام صورتهای تفهُّم و هر آنچه نیازمند تفسیر باشد تسّری دادند و به این ترتیب هرمنوتیک توسعه یافت و جنبه غیردینی پیدا کرد. حتی دیلتای، هرمنوتیک را عهدهدار ایجاد روش شناسی علوم انسانی و تمایز بخش آن از علوم طبیعی دانست. در سیر تحول اندیشههای هرمنوتیکی شاید بتوان سه دوره را مشخص کرد:
الف. هرمنوتیک کتاب مقدس ب. هرمنوتیک مدرن ج. هرمنوتیک معاصر
الف)هرمنوتیک کتاب مقدس: هرمنوتیک بیش از آنکه به مباحث فلسفی تمایل داشته باشد به مباحث فهم و تفسیر متون مقدس توجه دارد، متن کتاب مقدس و فهم و تفسیر آن، کانون توجه هرمنوتیک قرون وسطی و پیش از آن بوده است.
ب) هرمنوتیک مدرن: اشاره به مباحثی دارد که در باب هرمنوتیک در قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم میلادی در غرب شکل گرفت که هم موجب توسعه این دانش و هم باعث ورودش به حوزههای علوم انسانی گردید. فردریش شلایر ماخر و ویلهم دیلتای دو بنیانگذار اصلی هرمنوتیک مدرن هستند. از مشخصات هرمنوتیک مدرن تغییر موضوع، تغییر روش و تغییر گرایش است.
ج) هرمنوتیک معاصر: هرمنوتیک مدیون سه فیلسوف مهم معاصر یعنی هایدگر، هانس گئورگ گادامر و پل ریکور است. هرمنوتیک معاصر به تأثیر از پدیدارشناسی هوسرلی و توجه به انتولوژی انسانی شکل گرفت. از اینرو هرمنوتیک معاصر برخلاف سنت پیشین دیگر وقف فهم متن و تفسیر کلام یا متن نوشتاری نگردید. همچنین در آن، برخلاف دیدگاه هرمنوتیکی رمانتیک، از شلایر ماخر گرفته تا دیلتای هدف از فهم بر ارتباط با فرد دیگر (مؤلف یا متکلم) و یا روانشناسی فرد دیگر، منوط نبوده است.
دانش هرمنوتیک فلسفی هایدگر و گادامر، فضایی را فرا روی مباحث هرمنوتیکی گشود که بسیار گستردهتر و بنیادیتر از فضای مورد نظر دیلتای بود، که صرفاً بر تمایز بین علوم انسانی و علوم طبیعی متمرکز گردیده است. دانش هرمنوتیک در قرن بیستم با فراتر رفتن از فضای معرفت شناختی و نظریات خاص تفهّم به دیدگاههای معطوف به انتولوژی متمایل شد. در این راستا، مراد از پدیده صرفاً فهم و شناخت اشیا و امور دیگر نبوده، بلکه به فهم به مثابه نحوه وجود انسان در جهان نگریسته شد. موضوع هرمنوتیک از چگونگی «شناخت جهان» به چیستی و چگونگی «بودن در جهان» تبدیل شد.
با عنایت به ارتباط تنگاتنگ دوران کودکی و احوال بزرگسالی انسان، در این پژوهش بر آن شدیم که تأثیرات این مرحله ی مهم را در اشعار پروین اعتصامی، فروغ فرخزاد و احمدرضا احمدی بررسی نماییم.
برای این کار ابتدا به تفحص در آراء ژان پیاژه و زیگموند فروید پرداختیم و سپس احوال و آثار شاعران مذکور را بیان کردیم و اشعار آنها را از منظر زیبایی شناسی ، فکری و زبانی بررسی کردیم و به این نتیجه رسیدیم که پروین اعتصامی کودک را ابزاری می کند تا مفاهیم بزرگسالانه ی خود را بازگو کند پس کودکی در اشعار او مجموعه ای از واژگان است ، اما کودکی در اشعار فروغ فرخزاد حسی و کاملاً ملموس است و با اینکه بسامد بازگشت به کودکی نسبت به احمد رضا احمدی کمتر است اما نسبت به اوپر رنگ تر می باشد و در ادامه به این نتیجه دست یافتیم که بازگشت به کودکی در اشعار احمدرضا احمدی با ترسیم تصاویری از کودکی نمایان می شود .
برخی از شاعران به شعر کودک علاقه نشان داده اند و یا گاهی در اشعارشان به مسائل مربوط به کودکی پرداخته اند .
نگاه ، سبک ، زبان و تخیل این شاعران با شاعرانی که صرفاً برای خواص و بزرگسالان شعر می گویند تفاوت دارد . نویسنده ی این رساله می خواهد علل این تفاوت را بررسی و تحلیل نماید . در بخش نخست رساله برخی آرای پیاژه ، فروید ، یونگ ، لکان نقد و بررسی خواهد شد.
در بخش دوم رساله با توجه به آرای روان کاوان مذکور اشعار پروین اعتصامی ( شاعر سنت گرا )، فروغ فرخزاد ( شاعر نو گرا ) و احمد رضا احمدی ( شاعر معاصر ) طبقه بندی و نقد خواهد شد .
هدف اصلی
– شناخت مؤلفه های کودکی در اشعار بزرگسال
هدف فرعی:
– بررسی تعدادی از مفاهیم روانشناسی کودکان در اشعار پروین اعتصامی ، فروغ فرخزاد و احمدرضا احمدی .
– با توجه به اینکه درباره ی روان شناسی شعر کودک کمتر تحقیق شده است نویسنده رساله می خواهد گامی هر چند کوچک در این زمینه
بر دارد .
فرضیه های تحقیق:
– بازتاب کودکی در اشعار هر کدام از این سه شاعر کاملاً متفاوت است و فروغ فرخزاد بی پرده تر از دو شاعر دیگر کودکی اش را در اشعارش به نمایش گذاشته است .
– بازگشت به کودکی در اشعار پروین اعتصامی واژگانی است در اشعار فروغ فرخزاد ، حسی و در اشعار احمدرضا احمدی تصویری است .
مفهوم کودکی : کودکی بدایت اعمال ، رفتار و افکار انسانی است که ناخواسته پا به عرصه ی وجود گذاشته و با آگاهی هایی که از محیط و والدینش می گیرد ، می خواهد مسیر زندگی اش را طی کند .
خودمیان بینی :
شاعر بین من خود و محیط فرقی قائل نمی شود .
تشخیص :
زنده و جاندار انگاشتن عناصر طبیعت را تشخیص گویند .
واژه های کلیدی:
فروید ، پیاژه ، نوستالژیک ، تشخیص ، خودمیان بینی
اسنادی – کتابخانه ای
در این تحقیق از همه ی اشعار سه شاعر نامبرده و کتاب های روان شناسی استفاده گردیده است .
و تاریخچه
اولین بار اصطلاح معادله ی انتگرال به وسیله ریموند پیشنهاد شد .لاپلاس در سال 1782 یک معادله انتگرال برای تابع به صورت زیر ارائه داد:
فوریه در سال 1811 روی نظریه حرارت کار کرد و مقالاتی از خود بر جای گذاشت. آبل[4] نیز در سال 1823در مسئله ی خود که به مسئله ی مکانیکی آبل معروف است کاربرد معادلات انتگرال را مطرح کرد .در سال 1826 پواسن[5] در نظریه مغناطیس خود،نوعی معادله انتگرال را مطرح کرد .لیوویل به طور مستقل معادلات انتگرال خاصی را از سال 1832 به بعد حل کرد .پوانکاره در سال 1896 معادله انتگرالی را بدست آورد که متناظر با یک معادله دیفرانسیل با مشتقات جزئی و مربوط به حرکت موج بودوبه صورت زیر بود:
که البته فردهلم جهت بدست آوردن جواب های این معادله تحقیقات زیادی انجام داد .به هر حال ولترا اولین کسی بود که در اواخر قرن 19 نظریه عمومی معادلات انتگرال را ارائه داد . ارائه یک سمینار توسط هولمگر در سال 1901 بر روی کارهای فردهلم علاقه هیلبرت[6] را برانگیخت و او در بسیاری از مسایل ریاضی فیزیک از معادلات انتگرال کمک گرفت وفرموله کردن مساله معادلات دیفرانسیل مقدار مرزی به صورت معادله انتگرال از کارهای مهم وی بوده است.
واز آن زمان به بعد تاعصرحاضرمعادلات انتگرال موضوع تحقیقات ریاضیدانان زیادی بوده است ،زیرا آنها به طور پیوسته به مسایل جدید وجالبی برخورد می کنند . قضایای فردهلم[7] ازقضایای بنیادی معادلات انتگرال هستند . از آنجا که این قضایاابتدا توسط فردهلم برای هسته های پیوسته ارائه شدندلیکن بعداً توسط افراد دیگری برای هسته های کلی تری تعمیم یافتند . لذا لازم است از کار کارلمن که در
این راه نقش عمده ای داشته است یادنمود .
کاربرد معادلات انتگرال- دیفرانیسل به طور دایم در حال افزایش است مانند معادله فیشر در زیست شناسی یا معادلات انتگرال دیفرانسیلی که برای درونیابی معادلات گرما وموج کاربرد دارند.
برای حل معادلات انتگرال دیفرانسیل نیز روش های مختلفی وجود داردکه ازجمله می توان به روش های عددی ذکر نمود که در این پژوهش از روش عددی مبتنی بر توابع موجک وماتریس های عملیاتی آنها استفاده شده است.
روش های طیفی خانواده ای بزرگ از روش های حل معادلات عملگری می باشند که در دو دهه اخیر به طور وسیعی گسترش یافته اند . این روشها در حل مسائلی از علوم و مهندسی بسیار کارا و موثرند و قدمتی به اندازه درونیابی و بسط توابع دارند اولین الگوریتم روش های طیفی درسال 1983 ارائه شد.
در روش های طیفی عملگرهای توصیف کننده سیستم را با بهره گرفتن از پایه های سیستم نظیرسری فوریه وانواع چندجمله ایهای متعامد و غیر متعامد و توابع قطعه ای پیوسته و همچنین ماتریسهای عملیاتی مناسب مربوط به پایه ها ، تبدیل به یک دستگاه معادله جبری خطی یا غیر خطی می کنند سپس با روش های مناسب به حل دستگاه معادلات مربوطه می پردازند .
پایه هایی که برای روش های طیفی به کار می روند را می توان به دو گروه پایه ای متعامد و غیر متعامد تقسیم کرد .
گروه پایه های متعامد رانیزمی توان به سه دسته : چند جمله ایهای متعامد ، توابع مثلثی و توابع قطعه ای پیوسته (بلاک – پالس ، هار ، والش و پایه های ترکیبی و …) تقسیم بندی کرد .
دراین تحقیق از توابع پایه ای مختلفی استفاده شده است که از جمله آنها پایه های متعامد وموجکها می باشند. استفاده ازتوابع پایه ای قطعه ای بامعرفی توابع هار در سال 1910 شروع شد . ازجمله توابع پایه ای قطعه ای می توانیم توابع والش نام برد . وازمیان تمام توابع پایه ای قطعه ای توابع بلاک – پالس به عنوان اساسی ترین و کارا ترین این نوع توابع است که برای تجزیه و تحلیل سیستم های کنترلی و کاربرد آنها به کاررفته است