مواد هوشمند ارائه کننده راه حل های جدید، اقتصادی و به صرفه برای مشکلات مهندسی هستند، این مواد نقش مهمی در فناوریهای نو بازی می کنند، مواد هوشمند میتوانند به عنوان هر دو المان کنترل و اعضای سازه ای (از قبیل پیزوالکتریک، آلیاژهای حافظه دار و یا مواد
مگنتواستریکشن) عمل کنند. مزایای تکنولوژیکی این مواد نسبت به مواد سنتی، به دلیل خصوصیات ملکولی و ریز ساختاری منحصر به فردشان است.
این مواد امکانات بزرگی برای سازههای خودکنترلی ارائه داده و سازهها را به انطباق با خودشان با شرایط بارگذاری مختلف قادر میسازند. این ویژگیهای منحصر به فرد پیچیدگیهای زیادی را به آنالیزتجربی و تحلیل در حیطهی مواد و سازههای مهندسی اضافه می کنند.
با بهره گرفتن از این مواد در سازه های هوشمند، محرک ها و سنسورها که درون سازه مجتمع شده اند قادر هستند عملکردی سازهای و کنترلی ارائه نمایند. این ساختارها را میتوان در زمینه های مختلف مانند هواپیما، دانش هوانوردی، وسایل نقلیه خودرو، رباتها، بیوتکنولوژی، سازههای عمرانی و کاربردهای دیگر استفاده کرد.
آلیاژهای حافظه دار یکی از محرکهای مورد توجه در سازه های هوشمند به علت دو اثر منحصربهفرد، که به عنوان اثر حافظه شکل[1] و سوپرالاستیسیته[2] است شناخته میشوند. این ویژگی ها ناشی از تحولات فازی است، که در اثر تغییرات دما یا تغییرات تنش اعمالی صورت میپذیرند، و خواص حرارتی و دمایی منحصربهفردی را از آلیاژهای حافظه دار، در زمینه های متنوع مهندسی ارائه میدهند. به دلیل کرنش بازیابی بالا (تا حدود 10%) و قدرت بالا نسبت به وزن، آلیاژهای حافظه دار به طور گستردهای برای کنترل شکل ساختارهای انعطاف پذیر استفاده میشوند.
رفتار حافظه شکل به سبب تحول فاز کریستالی ترموالاستیک برگشت پذیر بین یک فاز مادر (آستنیت) با تقارن بالا و فاز محصول (مارتنزیت) با تقارن کم است، تغییرات فاز به عنوان تابعی از تنش و دما رخ میدهند. تشکیل فاز مارتنزیت تحت تنش تک محوری یا برشی، سبب شکل گیری جهتگیریهای مختلف کریستال (مارتنزیت غیر دوقلویی) می شود که منجر به یک کرنش بزرگ قابل بازیابی (در حدود 10%) می شود. این قابلیت برای کرنشهای بزرگ قابل کنترل و برگشت پذیراست، که مزیت مهم بسیاری در آلیاژهای حافظهدار به عنوان مواد کنترلی است. تغییر شکلهای بزرگ می تواند به راحتی و قابل تولید مجدد با این مواد ایجاد شوند، یا متعاقبا در یک وضعیت محدود شده، می تواند تنشهای بزرگی به اجزای سازه متصل شده داده شود.
1 Shape Memory Effect (SME)
2 Superelsticity
در سالهای اخیر، با پیشرفت صنعت و امکان ساخت تجهیزات در مقیاس میکرو، استفاده از سیستمهایی در ابعاد میکرو که تحت عنوان سیستمهای میکرو الکترو مکانیکی[1] شناخته می شوند، از اهمیت فراوانی برخوردار شده اند. سیستمهای میکرو الکترو مکانیکی قابلیت انجام عملیاتهای پیچیده در ابعاد میکرو و با دقت فراوان را دارند. کاربرد گسترده ی این سیستمها در صنایع لزوم هر چه بیشتر مطالعات تئوری و عملی را در این زمینه روشنتر می سازد.
در دهه های اخیر تلاشهای گسترده ای توسط محققان برای تحلیل و طراحی مواد نو صورت گرفته است. با توجه به پیشرفتهای صنعتی گسترده امکان به کارگیری این مواد در صنایع پیشرفته به وجود آمده است. لذا ایجاد مدلهایی برای پیش بینی دقیق تر رفتار این مواد از اهمیت بسزایی برخوردار شده است. یکی از این دسته مواد نو، مواد مدرج تابعی[2] میباشد. تحقیقات بر روی این مواد در دو دهه ی اخیر گسترش زیادی یافته است. مواد FG دارای خواص فیزیکی یا مکانیکی متغییر به صورت تابعی پیوسته از مکان میباشند و می توانند ویژگیهای دلخواه و در برخی موارد متناقضی را که نمی توان در یک ماده ی همگن یافت از خود نشان دهد. از جمله ویژگیهای این مواد عدم وجود مرزهای داخلی مشخص در ماده است که مانع از تمرکز تنش و آغاز واماندگی ناشی از تنشهای فصل مشترک می شود. به دلیل چنین ویژگیهای منحصر بفردی ایده های تازه در مورد این مواد و کاربردهای جدید آنها در دست تحقیق است که از جمله این کاربردها میتوان به طراحی و ساخت میکرو تیر FG اشاره کرد. بعلاوه از آنجایی که بسیاری از میکرو تیرها در سنسورها برای اندازه گیری دما بکار می روند، تحلیل ترمو مکانیکی این مواد و تاثیر خصوصیات آنها بر روی رفتار استاتیکی و دینامیکی میکروتیرها
می بایست مورد بررسی بیشتر قرار گیرد.
اخیراً برای مطالعه ی خمش در تیرهای اویلر- برنولی مدل جدید تئوری اصلاح شده ی تنش کوپل توسعه داده شده است. این مدل شامل یک پارامتر طول مشخصه ماده به عنوان یکی از خصوصیات ماده (علاوه بر ضرایب لامه) می باشد که اثر اندازه ی ماده را در معادلات ساختاری در نظر می گیرد. در این تئوری انرژی پتانسل ماده علاوه بر کرنش، تابعی از خمیدگی هم میباشد، که منجر به وارد شدن ترم جدید در
معادله ی ساختاری می شود. این تئوری (تئوری اصلاح شده ی تنش کوپل) در سال 2002 توسط یانگ [1] پیشنهاد شده است، بر این اساس استوار است که تانسور تنش کوپل متقارن بوده و تنها یک طول مشخصه ماده در معادلات مد نظر می باشد.
چند مشخصه اساسی برای بررسی میكروتیرها وجود دارد كه در این میان پدیده pull-in مهمتر از سایر مشخصه ها است. در شرایط استاتیكی نیرو و گشتاور مكانیكی و الكترواستاتیكی برابر با هم هستند و میكرو محرك در شرایط پایدار به سر می برد. رفته رفته با افزایش ولتاژ نیروی الكترواستاتیكی افزایش می یابد و در هر موقعیت استاتیكی تعادل جدیدی با نیرو و گشتاور مكانیكی برقرار می سازد، اما این افزایش نیروی الكترواستاتیكی ادامه می یابد تا جایی كه دیگر تحملی برای عضو مكانیكی در مقابله با نیروی الكترواستاتیكی وارده باقی نمی ماند و تعادل استاتیكی بر هم خورده و وارد شرایط دینامیكی ناپایدار غیر خطی میشود كه محاسبه موقعیت میكرو تیر در این حالت امكان پذیر نیست و ناگهان میكرو تیر با سطح ثابت پایینی برخورد می كند. ولتاژی كه به ازای آن، میكرو تیر در شرایطی قرار می گیرد كه با افزایش بسیار کم ولتاژ، نیروی الكترواستاتیكی بیش از نیروی مكانیكی می شود و تعادل استاتیكی بر هم می خورد را به اصلاح ولتاژ Pull-in نامگذاری کرده اند. گفتنی است برای حل معادلات غیر خطی بدست آمده، از روش خطی سازی گام به گام[8] استفاده شده است كه روشی سریع و قابل اعتماد در بررسی روابط میان جابجایی عرضی و ولتاژ در میكرو تیر می باشد.
تیرهای یک سر گیردار پرکاربردترین سازه ها در MEMS محسوب می شوند که معمولا از Si، SiN و یا پلیمرها ساخته می شوند. یک تیر یک سر گیردار تیری است با یک انتهای ثابت و محکم و انتهای دیگر آزاد و معلق که حامل بار در نقطه پایه ای و مستحکم است. امروزه میکروتیر[9] یکی از اجزاء تفکیک ناپذیر در MEMS بوده که بطور گسترده در سنسورها، سوئیچها و… مورد استفاده قرار میگیرد.
در پاره ای موارد بارهای تحمیل شده بر سیستم باعث ایجاد خیز خطی در تیر می شوند. تغییرات دمائی یکی از اساسی ترین انواع محرکهاست که می تواند سیستم را به طور مستقیم دچار تغییر کند. محرک گرمائی به علت توانائیش در تولید جابجائیهای خطی بزرگ شناخته شده است. این مکانیزم معمولا با بهره گرفتن از دو لایه بودن (یا چند لایه بودن) و یا FGM بودن تیرها با ضرایب انبساط حرارتی مختلف قابل دستیابی است. میکروتیرهای FGM در صنعت MEMS از اهمیت ویژه ای برخوردار بوده و از اجزاء کلیدی به شمار می روند. اینگونه تیرها برای استفاده در کاربردهای گرمائی مثلا به عنوان محرک در ترموستاتها شناخته شده هستند.
1 Micro-Electro-Mechanical-Systems (MEMS)
[2] Functionally Graded Material (FGM)
[3] Euler-Bernoulli
[4] Modified Couple Stress Theory (MCST)
[5] Material length scale parameter
[6] Bending
[7] Yang
[8] step-by-step linearization
[9] Micro-beam
عرصه فعالیت فروشگاه های مدرن خرده فروشی (یک فروشگاه با چندین بخش مختلف) و فروشگاه های زنجیره ای (یک فروشگاه با واحدهای گوناگون در نقاط مختلف) از نیمه دوم قرن نوزدهم آغاز شد. رشد سریع و موفقیت اولیه این مفاهیم ناشی از انقلاب صنعتی و توسعه راه آهن بود که امکان تولید انبوه کالا و توزیع گسترده آنها را فراهم ساخته بود. در این عرصه تبلیغات گسترده، حساب های گوناگون بانکی و سیاست های رسمی سودآوری نیز معرفی شدند.
خرده فروشی یک موضوع ذاتاً بومی تلقی می شد، زیرا همواره نیازمند شناخت نیازها و عادات گروه های خاصی از مشتریان بود. خرده
فروشی کاری دشوار بر مبنای منطقه ای و جهانی بود و شکست بسیاری از افراد که برای خرده فروشی تلاش کرده بودند، شاهد این مدعا است. از اوایل دهه 1990، رشد فزاینده تجارت جهانی، معرفی اصول اقتصادی بازار، بهبود استانداردهای زندگی در سراسر جهان، جهانی شدن فرهنگ رایج در عرصه کسب و کار و پیشرفتهای جدید در حوزه فن آوری، امکان جهانی شدن خرده فروشی را فراهم کرد. امروزه، نه تنها خرده فروشان بزرگ تر شده اند بلکه بزرگ تر هم عمل می کنند، این امر باعث افزایش سطح رقابت شده و در عین حال موجب خواهد شد که تنها قوی ترین آنها در میدان باقی بمانند.
از این رو، تمامی فعالیت های خرده فروشان توسط مشتریان رصد شده و کوچکترین اشتباه آنان باعث از دست دادن شمار زیادی از مشتریان خواهد شد. بنابراین، مقتضی است هنگام با تغییرات محیط بازار و رقابتی شدن آن، خرده فروشان مجهز به مفاهیم نوین بازاریابی بوده و آنها را در اجرای هر چه بهتر خدمت به مشتریان بکار برند.
مفاهیمی همچون شخصیت خرده فروش، از مهم ترین متغیرهای اثر گذار بر رفتار مشتریان هستند که خرده فروشان می بایست با آن آشنا بوده و در مراودات خود با مشتریان تمامی جنبه های آن را رعایت کنند. از این رو، در تحقیق حاضر به بررسی نقش شخصیت خرده فروش بر کیفیت ادراک شده از خرده فروش، تمایل به خرید مجدد از خرده فروش پرداخته خواهد شد. و در نهایت اثرات آنان بر وفاداری مشتری به خرده فروش مورد سنجش قرار گرفته است.
امروزه وجود رابطه قوی با مشتریان مهمترین رمز موفقیت در هر کسبوکار است. از این رو مفهوم مدیریت ارتباط با مشتری که به معنی تلاش سازمان جهت ایجاد و ارائه ارزش به مشتری است بسیار مورد توجه قرار گرفته است. لذا این پژوهش درصدد است به بررسی نقش قابلیتهای زیرساختی و مشتری مداری در بالا بردن کیفیت اطلاعات مشتری در سیستمهای مدیریت ارتباط با مشتری بپردازد. این فصل به بررسی کلیات تحقیق میپردازد. در این راستا ابتدا مسئله تحقیق و سپس اهداف و ضرورت تحقیق بیان میگردد. در ادامه قلمرو و فرضیات تحقیق بیان میشود.
با توجه به اهمیت روزافزون مشتریان برای سازمانها، مدیریت ارتباطات اثربخش و کارا با مشتریان به مسئلهای اساسی و مهم برای سازمانها و از جمله بانکهای دولتی، تبدیل گردیده است. مدیریت ارتباط با مشتری(CRM) یک راهبرد کسبوکاری است که از یک طرف با هدف افزایش سودآوری و درآمد برای سازمان و از طرف دیگر افزایش رضایت و وفاداری مشتریان ارائه شده است. مدیریت ارتباط با مشتری، مجموعهای گسترده از ابزارها، فناوریها و فرایندها است که با هدف ارتقاء سطح رابطه با مشتریان مورد استفاده قرار میگیرد. هر سازمانی که با مشتری سروکار دارد، حتماً سطحی از مدیریت ارتباط با مشتری را نیز داراست اما برخی از سازمانها در این زمینه جلودار هستند. این سازمانها با بهرهگیری و استقرار انواع مفاهیم، روشها و ابزارها مانند سیستمهای مبتنی بر فناوری اطلاعات ارزش بسیار بیشتری از روابط خود با مشتریان خلق مینمایند(هادیزاده مقدم و همکاران، 1389).
در محیط کسبوکار امروز، مدیران ارشد از سیستمهای مدیریت ارتباط با مشتری(CRM) به عنوان یک ابزار استراتژیک برای پردازش اطلاعات مربوط به مشتری، استفاده میکنند تا ارتباط با مشتری را توسعه دهند. مطالعات قبلی نشان داده است که سیستمهای CRM به طور قابل توجهی عملکرد ارتباط با مشتری را بهبود میدهند(کیم و چوی[3]، 2010؛ کرامتی و همکاران[4]، 2010). وظیفه سیستم CRM تسهیل پردازش اطلاعات از طریق یکپارچهسازی منابع گوناگون و در سراسر توابع مختلف، سازماندهی داده برای دستیابی و تجزیه و تحلیل کارا و از بین بردن خطاهای داده و موانع است. با این حال کارایی سیستمهای CRM به دادههای تغذیه شدهی درون آن بستگی دارد. اگر
دادهها و اطلاعات ارائه شده از منابع داخلی و خارجی، بهموقع، بهروز، صحیح، دقیق، کامل و مربوط نباشند، کسبوکار نمیتواند از استفاده از یک سیستم CRM بهرهمند شود(مسنر[5]، 2004؛ رو و همکاران[6]؛ 2005).
بنابراین، سیستمهای CRM به ستون فقرات توسعه ارتباط با مشتری، با پیشبرد قابلیتهای پردازش اطلاعات مشتری تبدیل شدهاند. اگر چه پردازش اطلاعات مهم است، اهمیت تأثیر آن بر عملکرد ارتباط با مشتری تا حد زیادی به کیفیت اطلاعات مربوط به مشتری بستگی دارد(جایاچاندران و همکاران[7]، 2005؛ مسنر، 2004؛ میسی و همکاران[8]، 2005)، در صورتی که کیفیت، به ادغام، بههنگام بودن و سودمندی اطلاعات ارتباط با مشتری اشاره میکند(هیل[9]، 2009؛ مولر و نیفلر[10]، 2011). با این حال، مطالعات تجربی اندکی، عوامل مقدم و فعل و انفعالات اساسی کیفیت اطلاعات مربوط به مشتری در سیستمهای CRM را آزمون میکند. علاوهبراین، تنها مطالعه تجربی(رپ و همکاران[11]، 2010) که به بررسی نقش مکمل از قابلیتهای تکنولوژیکی به عنوان منابع یک شرکت و مشتری مداری به عنوان استراتژی یک شرکت، میپردازد مربوط به پردازش اطلاعات است. برای مثال، گردآوری و اشتراک اطلاعات میتواند برای افزایش فهم نیازهای مشتری و چگونگی پاسخ سریع به نیازهای آن ها به کار برده شود. این مطالعات دو یافته را مشخص میکنند: اول اینکه، شرکتها باید با متغیرهای منابع استراتژیک هماهنگ شوند تا کیفیت بالاتر مدیریت ارتباط با مشتری را استخراج کنند، و دوم اینکه، تغییر و تحول در منابع و استراتژیهای شرکت یک نقش اساسی در افزایش کیفیت ارتباط با مشتری بازی میکند.
دگرگونی اقتصاد جهانی طی دهه های اخیر و توسعه اقتصادی، موجب ابداع و تکامل ابزارهای متعدد مالی گردیده است . علاوه بر گسترش معاملات سنتی دارایی های فیزیکی و مالی،مبادلات مشتقات مالی نیز شتاب روز افزونی یافته است . انواع بسیاری از مشتقات مالی در سازمان ها اعمال می گردند که از طریق کنترل مکانیزم های مدیریت ریسک به ریسک های مالی اشاره دارند . بسیاری از مشتقات مالی،نسبتا جدید بوده و نقش ویژه ای را در مدیریت ریسک ایفا کرده و استفاده از آن ها در سطح جهانی به سرعت گسترش یافته و مورد توجه بسیاری از شرکت ها قرار گرفته و در بین شرکت ها از اهمیت خاصی برخوردار است . این اهمیت از زیان های متاثر از موقعیت ابزار مشتقه می باشد . اگرچه علل اصلی این زیان ها نشان می دهد که این زیان ها در اثر استفاده از ابزار مشتقه نبوده ، بلکه در اثر استفاده نابجا از این ابزارها است ، که اغلب به خاطر عدم توجه به ریسک مرتبط با آن می باشد . شرکت ها و مؤسسات مالی در تلاش هستند تا با بهره گرفتن از مدیریت ریسک و مشتقات مالی ، ریسک های موجود در دنیای واقعی را به ریسک های قابل کنترل تبدیل کرده و از آن ها در جهت رسیدن به اهداف خود استفاده نمایند . در ادبیات مالی ، بازار مشتقه به عنوان مکمل بازار نقدی شناخته میشود ، چرا که این بازار کمتر کارکرد تامین مالی دارد اما با ارائه ابزارهای پوشش ریسک ، اطمینان کافی برای سرمایهگذاران فعال در بازار نقدی ایجاد میکند و باعث توسعه و تقویت کارکردهای بازار نقدی میشود . توجه به سرمایهگذاران و اطمینان به حضور آن ها در بورس در مواقعی كه ریسك بازار بالا میرود از موضوعاتی است که اهمیت آن كمتر از پوشش مالی شرکت ها نیست . برای اغلب سرمایهگذاران این مساله اهمیت دارد كه با كاهش ریسك ، بازار سرمایه به سهامداران اطمینان دهد كه با ورود سرمایهها به این بازار، از سود مناسبی برخوردار شوند . البته بازار سرمایه و بورس مانند دیگر بازارها اساسا با ریسك همراه است ، اما عدم شناخت و آگاهی و از سویی ریسك موجود در بازار باعث شده برخی از سرمایهگذاران با احتیاط بیشتری گام در این بازار بگذارند . شاید به همین دلیل است كه در همه بازارهای مالی و كالایی جهان و ایران به موضوع پوشش ریسك در بازار سرمایه توجه میشود(گروه کارشناسان بورس،1392،ص1) . در این تحقیق بر روی قراردادهای آتی (به عنوان پوشش دهنده ریسک) و تاثیر آن بر ارزش شرکت ها کار شده است .
ارزش ، بار معنایی خاصی است که انسان به برخی اعمال ، حالت ها و پدیده ها نسبت می دهد و از جمله متغیرهایی است که بار معنایی گسترده ای دارد . گستردگی بار معنایی ارزش با گستردگی رشته ها و تخصص ها نظیر ارزش اجتماعی، ارزش مالی و ارزش اقتصادی ارتباط دارد (رهنمای رودپشتی ،1384،ص164). بر اساس رویکرد مدیریت مبتنی بر ارزش می توان مفهوم ونقش ارزش در کسب و کار را تبیین نمود . نایت بر این باور است که مدیریت مبتنی بر ارزش بر ذهن هرکسی که در سازمان است ، این موضوع را القا می کند که بیاموزد و تصمیمات خود را بر اساس درکی که از چگونگی کمک این تصمیمات بر ارزش شرکت ها دارد ، اولویت بندی نماید . به عبارت دیگر همه فرایندها و نظام های اساسی باید به سمت ایجاد ارزش یا ارزش آفرینی (vc) جهت گیری شوند .
یکی از موضوعات اساسی در حوزه مدیریت مالی و سرمایه گذاری ، ارزش گذاری است . با ابلاغ سیاست های کلی اصل 44 قانون اساسی، ارزش گذاری شرکت هایی که می خواهند به بخش خصوصی واگذار شوند امری مهم محسوب می گردد(هاشمی و دیگران،1389،ص3) . ارزش شرکت در واقع لگاریتم طبیعی نسبت ارزش بازار حقوق صاحبان سهام به ارزش دفتری حقوق صاحبان سهام است (lins,2003,p28). در صورتی که این نسبت بیشتر از یک باشد شرکت بیشتر ارزش گذاری می شود و بالعکس (اعتمادی و دیگران،1391،ص4). در واقع تعیین ارزش شرکت از جمله عوامل مهم در فرایند سرمایه گذاری است و ارزش هر شرکت با توجه به ارزش سهام آن قابل تعیین است . به عبارت بهتر ارزشیابی هر شرکت از طریق ارزشیابی دارایی های مالی آن شامل سهام عادی،سهام ممتاز،اوراق قرضه و … صورت می گیرد (صامتی ودیگران،1386،ص4).
در دنیای رقابتی امروز ، سرمایه داران خواستارآن هستند که سرمایه خود را روز به روز افزایش داده و به حداکثر برسانند و به این دلیل به دنبال فرصت های سرمایه گذاری هستند که بیشترین ثروت را برای آنان خلق می کند و برای نیل به این مقصد ، به ابزارها و معیارهایی برای شناسایی و اندازه گیری ارزش موجود در هر یک از فرصت های سرمایه گذاری ، نیاز دارند (مشایخ و همکاران،1383،ص31) . به منظور توصیف رفتار واقعی شرکت ، اقدامات مدیریتی شرکت به دو بخش تقسیم می گردد که عبارتند از : مدیریت دارایی های واقعی (RAM) و مدیریت ریسک مالی FRM) ). مدیریت دارایی واقعی نیز شامل مدیریت تولیدوعملیات(POM)، و مدیریت ریسک واقعی (RRM)است . فعالیت های یک شرکت ، مانند انتخاب پروژه و یا مصون سازی و غیره ، ممکن است از طریق مدیریت دارایی واقعی ومدیریت ریسک مالی شکل گیرد . ارزش شرکت در چهار چوب مدیریت دارایی واقعی است به عبارتی آمیخته ای از رفتار مدیریت تولیدوعملیات و مدیریت ریسک واقعی است . بنابراین مسئولیت مدیر یک شرکت عبارت است از: هماهنگ نمودن رفتار مدیریت تولیدوعملیات و مدیریت ریسک واقعی در چهارچوب عملکرد مدیریت دارایی واقعی و نیز استفاده از مدیریت ریسک مالی در جهت کاهش مشکلات هماهنگی در مدیریت دارایی واقعی از طریق استراتژی های کلی شرکت . بنابراین ، فرایند تصمیم گیری می تواند ترکیبی فوق العاده برای دستیابی به حداکثر ارزش در یک شرکت باشد ( .(Boyer et al, 2005,p7
گیلب، ریسک را پدیده ای می داند که بتواند نتیجه ی حاصل از آن چه که سرمایه گذار انتظار دارد را منحرف سازد . هیوب، نیز ریسک را احتمال کاهش درآمد یا از دست دادن سرمایه تعریف می کند . مفهوم اصلی که تمام فرهنگ ها ازتعریف ریسک بر آن تاکید دارند ، وجود عدم اطمینان از اتفاقات آینده است که قابلیت محاسبه را داشته باشد . به عبارتی اگر نتوان میزان عدم اطمینان به آینده را محاسبه نمود
ریسک نخواهد بود بلکه تنها عدم اطمینان است . به همین دلیل برای ریسک مقادیر مشخصی ارائه می گرددکه قابل کنترل و مدیریت است (اکبریان و دیگران، 1385،ص158). در واقع مدیریت ریسک یک مسیر ساختاریافته برای تحلیل و پاسخ گویی به عدم اطمینان های آینده است و احتمال بروز ریسک و پیامدهای آن را کاهش می دهد و درباره ریسک هایی که قابلیت مهار و کنترل را دارند معنا می یابد (راعی و دیگران،1391،ص49). دلیل اصلی اجرای مدیریت ریسک ، حداقل سازی ریسک و عدم اطمینان همراه با حداکثرسازی بازده برای سرمایه گذاران است یعنی کاهش زیان و افزایش سود ناشی از سرمایه گذاری . افزون بر این مدیریت ریسک نقش اساسی در تبدیل وضعیت عدم اطمینان به وضعیت اطمینان بیشتر نیز دارد (اکبریان و دیگران، 1385،ص159). مدیریت ریسک کاربرد بسیار گسترده ای در جهان امروز دارد و دربرگیرنده مجموعه متنوعی از روش ها و فنون مختلف برای ارزیابی ، تحلیل و کنترل انواع مختلف ریسک است .
اکثر نظریه پردازان ، ریسک کل شرکت را به دو بخش ریسک تجاری و ریسک مالی تقسیم بندی می کنند. ریسک تجاری درارتباط با ترکیب دارایی ها و تصمیمات عملیاتی شرکت و ریسک مالی در سایه ساختار سرمایه و پیرو تصمیمات مربوط به تامین مالی شرکت است . به عبارتی ریسک مالی در سایه استفاده از بدهی در تامین مالی دارایی های یک شرکت ایجاد می گردد و هر اندازه شرکتی ، بدهی بیشتری داشته باشد ، ریسک مالی آن افزایش یافته و احتمال ورشکستگی شرکت و سوخت اصل و بهره سرمایه گذاری بیشتر می گردد . این امر به نوبه خود قلمرو مدیریت ریسک مالی را به عنوان متعادل کننده رابطه بین ریسک و بازده گسترش داده است . هارچر معتقد است ، مدیریت ریسک مالی فرایندی برای شناسایی و کنترل ریسک های مالی است که شامل شناسایی و اولویت بندی ریسک های مالی عمده ، تعیین سطح مجاز ریسک ، به کارگیری راهبرد مدیریت ریسک بر اساس سیاست ها ، اندازه گیری ، گزارش دهی ، نظارت و بهبود بر حسب نیاز است . مدیریت ریسک مالی بر آن دسته از انواع ریسک نظارت دارد که هم قابل کنترل باشد و هم آثار مالی داشته باشند (راعی و دیگران،1391،ص49). مدیریت ریسک مالی به رفتارهای معاملاتی و هزینه های مربوط به خرید یا فروش مشتقات مالی و استفاده از آن ها در جهت کاهش ریسک اشاره دارد . از آن جا که اوراق مشتقه، مهم ترین جزء تشکیل دهنده مدیریت ریسک مالی هستند ، استفاده شرکت ها از آن ها می تواند منعکس کننده رفتار مدیریت ریسک مالی شرکت ها باشد . بازار مشتقات مالی در ایران نسبت به سایر کشورهای پیشرفته ، بازار نسبتا کوچک و غیر فعالی است . با تصویب دستورالعمل اجرایی در شورای عالی بورس در ایران استفاده از قراردادهای آتی به عنوان مهم ترین ابزار مشتقه به مرحله عملیاتی رسیده است . امروزه با توجه به وجود بازارهای غیررسمی در گوشه های پنهان اقتصاد ایران ، ضرورت استفاده از ابزارهای جدید در جهت رفع نگرانی های طرفین معامله ، ایجاد تنوع در ابزارهای مالی بازار سرمایه ، جذب منابع مالی جدید ، امکان مشارکت وسیع افراد با سلایق و میزان ریسک پذیری متفاوت و افزایش کارایی بازار سرمایه ، در کشور احساس می گردد (میهنی،1389،ص24). در کنار رونق و فعالیت بازار سرمایه ، بورس اوراق بهادار دو ماموریت اساسی دارد که ماموریت اصلی آن تامین مالی دراز مدت شرکت ها است و وظیفه دوم ، مدیریت ریسک است که از طریق ابزارهای پوشش ریسک ، سرمایه گذاران ریسک سرمایه گذاری خود را پوشش می دهند . توجه به سرمایه گذار و اطمینان به حضور وی در بورس در مواقعی که ریسک بازار بالا می رود از موضوعات مهم در بازار سرمایه است و برای اغلب سرمایه گذاران این مساله اهمیت دارد که با کاهش ریسک بازار سرمایه به سهامداران اطمینان دهد که با ورود سرمایه ها به بازار ، از سود مناسبی برخوردار شوند . اهمیت این موضوع باعث شده است که سازمان بورس اوراق بهادار توجه ویژه ای به موضوع ابزارها و روش های پوشش ریسک در بازار سرمایه داشته باشد (خوزین و همکاران،1390،ص149) . کوشش در جهت محدود ساختن ریسک همواره در قلب عملیات مالی بوده و شرکت ها در تلاش هستند تا با بهره گیری از ابزارهای مشتقه به کاهش و پوشش ریسک کمک نموده و به خلق ارزش برای خود اقدام نمایند . زیرا سرمایه گذار با توجه به ارزش شرکت اولویت خود را در سرمایه گذاری تعیین می نماید .درکل مطالعه اثربخشی مدیریت ریسک مالی از الزامات مدیریت ریسک و ضرورتی برای توسعه نظری است . لذا این تحقیق سعی دارد نقش مدیریت ریسک مالی بر ارزش گذاری شرکت ها را بررسی کند. بر این اساس سوال تحقیق به این صورت می باشد: آیا مدیریت ریسک مالی(استفاده از اوراق مشتقه) در بورس اوراق بهادار تهران بر ارزش شرکت ها تاثیر دارد؟
1 Economic Development
2 Financial Derivatives
3 Risk Management
4 Financial Risk
1 Value
2 Social Value
3 Financial Value
4 Economic Value
5 James A. Knight
6 Value Creation
7 Real Asset Management)RAM)
8 Financial Risk Management(FRM)
1 Production And Operation Management(POM)
2 Real Risk Management(RRM)
3 Tom Gilb
4 K. Hube
5 Uncertainty
6 Commercial Risk
7 Financial Risk
1 K. Horcher
2 Derivatives
3 Diversification
4 Risk Appetite
5 Market Efficiency
1 Hedge