موضوع
1-1- بیان مسأله
مرور مختصر طرحهای توسعة شهری نشاندهنده وجود برخورد متمركز و آمرانه در تهیه، تصویب و اجرای آنهاست. این اندیشه كه دولت یا نهادهای دولتی و نیمه دولتی، مسئول همه كارهاست، منجر به كاهش مسؤلیتپذیری مردم، بیتحركی و در بسیاری موارد باعث ناامیدی شهروندان شده است، بطوریکه کوچکترین نقشی در فرایند تهیه طرحها ندارند. این در حالی است که گروهی از متفکرین بر این باورند که با افزایش مبادلات اجتماعی و تعدد وابستگیهای گروهی در یک جامعه تفكیک یافته، زمینه شكلگیری عواطف مثبت و در نتیجه احساس تعهد و اعتماد فراهم میگردد. امروزه عقیده بر اینست كه بدون مشاركت دولت، بخش خصوصی و جامعه مدنی، سازمانهای غیردولتی و محلی، توسعه همه جانبه تحقق پیدا نمیكند، لذا با کاهش نقش دولت، دولت نقشی تسهیلگر به عهده میگیرد که تا حد امكان زمینه را برای رشد تشكلهای مردمی فراهم سازد. اجرای این رویکرد به توسعه، نیازمند جایگاه و مدلی اجرائی است که میتوان آن را در قالب برنامه ریزی اجتماع- محور صورتبندی نمود که در تلفیق با ادبیات متأخر توسعه در بافتهای درونی، تجدید حیات شهری با عنوان رهیافت تجدید حیات شهری اجتماع- محور، بازشناسی میشود. این رهیافت، در تلاش است با اتخاذ سیاستهایی ویژه، نه تنها با همراهی و مشارکت جامعه محلی، انجمنها، بنگاهها و سازمانهای اجتماعی محلی ساکن در منطقه، برنامهای مناسب را ارائه دهد، بلکه بستر را نیز برای اجرایی شدن آنها فراهم سازد. این امر می تواند با تقویت اقتصاد محلی، ارتقای فرهنگ جامعه محلی، بالا بردن کیفیت زندگی محلی و … همراه باشد.
ایران همواره با مشکل عدم مشارکت اجتماعی روبرو بوده است. از سوی دیگر تحقیقات نشان میدهد “سازمان محلهای”، شرایط برنامه ریزی اجتماع محور را تأمین میكند، لذا بهترین مکان برای کاربست این رهیافت، روستا- شهرها یا دهکدههای شهری است که در طول زمان در حوزههای شهری قرار گرفته و عمدتاً روحیه زندگی اجتماعی را حفظ کرده و عموماً با ویژگیهای اجتماعی و محلی خود شناخته میشوند؛ نظیر رستم آباد، امامزاده قاسم، اوین و …. آنچه که بیش از هرچیز در این محلات به چشم میخورد، طبیعت پیاده و مقیاس انسانی آنها است که بستر حفظ روابط اجتماعی، سرمایهها و انسجام اجتماعی را فراهم آورده است. از این رو برنامه ریزی در چنین مکانهایی بیش از هر چیز
نیازمند توجه به چنین ارزشهایی است که تجدید حیات اجتماع-محور آن را در راس اهداف خود قرار داده است.
2-1- ضرورت و اهمیت مسأله
تحقیقات در ایران، نشاندهنده وجود لختی، اینرسی و بیانگیزگی مردم در مشاركت اجتماعی است. مردم هیچ انگیزهای از خود برای اجرای طرحهای پیشنهادی دولت نشان نمیدهند. دولت همواره میبایست ابزاری برای اجرای اجباری برنامه هایش در دست بگیرد. این موارد نشان دهنده3 مشکل است؛ یا اعتماد به دولت وجود ندارد، یا مردم به دلیل مطلع نبودن و در جریان قرار نداشتن امور، تمایلی به مشارکت از خود نشان نمی دهند و یا طرحها اساساً برای این مردم و مناسب حال آنها تهیه نشده است. چاره هر سه مشکل، حضور پر رنگ مردم به طور مستقیم و یا غیرمستقیم(ترجیحاً مستقیم) در کلیه مراحل برنامه ریزی از شناخت مشکل و مسأله تا اجرای آن است. این مهم را میتوان در رهیافت تجدید حیات اجتماع-محور دنبال نمود.
از طرفی قرارگرفتن اجباری روستاها در دل شهرهای رشد یافته، محلاتی را بوجود آورده است که میتوان نام روستاشهر یا دهکده شهری را به آنها اطلاق کرد. خصوصیات عمده این اجتماعات محلی، همبستگی و انسجام بالای اجتماعی، شکل ارگانیک و کیفیت بالا از لحاظ زیستمحیطی است. چنین شرایطی، مطلوبِ محلات مسکونی میباشد که در مواجهه با شهر و هجوم فرهنگ شهری، در حال نابودیست. همچنین حضور اجتماعی با ویژگیهای نامبرده، وجود شرایط را برای بکارگیری رهیافت تجدید حیات شهری اجتماع-محور گوشزد می کند.
3-1- اهداف پژوهش
هدف از پژوهش حاضر را میتوان به صورت زیر لیست نمود:
– مطالعه و دستیابی به راهبردی که بتوان از طریق آن برنامهای پاسخده برای ارتقای سطح زندگی و کیفیت محیطی دهکدههای شهری تهیه نمود.
– تجربه ای از شیوه بهره گیری از پتانسیل حضور اجتماعات محلی و ایجاد رضایت آنان در زندگی در محلهی خود.
– تجربه ای از شیوه ایجاد تحرک و پویایی در اجتماعات محلی.
– پیشنهاد نمونه ای درراستای هرچه اجراییتر ساختن طرحهای شهری.
– معرفی نمونه ای از شیوه برنامه ریزی پایین به بالا.
4-1- سوالات پژوهش
– برنامه ریزی اجتماع- محور و تجدید حیات اجتماع- محور چیست و چگونه می توان از آن در برنامه ریزی دهکده های شهری استفاده نمود؟
– چه عواملی در برنامه ریزی سبب تقویت اجتماع محلهای شده است و بستر تجدید حیات شهری پایین به بالا را فراهم میآورد؟
– چگونه میتوان با کمک جامعه منسجم محلی و بکارگیری قدرت آنها، بستر تجدید حیات دهکده های شهری نظیر محله ده ونک را فراهم نمود؟
5-1- ساختار پژوهش
مراحل کلی انجام کار در این پایان نامه شامل شش مرحله میباشد که به ترتیب عبارتند از: توصیف در سطح کلی- تحلیل در سطح کلی- جمعبندی و ایجاد چارچوبی برای بکارگیری رهیافتهای مرتبط با محوریت جامعه محلی منسجم در نمونه موردی- توصیف در سطح نمونه موردی- تحلیل در سطح نمونه موردی- تجویز در سطح نمونه موردی. نمودار 1-1، ساختار پژوهش را به تفصیل نشان میدهد.
6-1- روش تحقیق
روش تحقیق در این پژوهش، کمی از نوع همبستگی میباشد. ابتدا پس از مرور ادبیات نظری و عملی مرتبط با موضوع، چارچوبی مفهومی از معیارها و شاخص ها برای ورود به نمونه موردی تدوین گردید. در طول بررسی نمونه موردی و تحلیل آن، تمامی شاخص ها که از نظر ماهیت، به دو دسته کمی و کیفی تقسیم میشوند، از طریق نرم افزار SPSS، کمیسازی شده و همبستگی آنها نسبت به هم و نسبت به کل(تجدید حیات اجتماع-محور محله دهونک)، تعیین گردید. به منظور گردآوری اطلاعات از روش کتابخانهای و میدانی استفاده شد. اقداماتی که در روش میدانی صورت پذیرفت شامل مصاحبهها، مشاهدهها و پرکردن پرسشنامه بوده است. برای تکمیل پرسشنامه، به دلیل زیاد بودن جامعه آماری (30800نفر)، نمونهای 264نفره از ساکنین دهونک انتخاب شد. همچنین به دلیل ناهمگن بودن محله به لحاظ اجتماعی-اقتصادی، اجتماع محلی، به 3 خوشه تقسیم گشت پرسشنامه ها بر اساس سهم جامعه ساکن در هر خوشه، بین آنها تقسیم گردید. شیوه توزیع پرسشنامه و انتخاب پرسش شوندگان از درون هر نیز، تصادفی ساده بوده است.
هدف از این بخش، بررسی پژوهشها و مطالعاتی است که در زمینه کیفیت زندگی کاری و تعهد سازمانی انجام گرفته است. این قسمت از تحقیق خواننده را با کارها و زمینههای قبلی و همچنین با حیطه موضوع مورد مطالعه آشنا میسازد. این فصل به سه بخش تقسیم شده است. در بخش اول به مطالعه مبانی نظری و تحقیقهای انجام شده در رابطه با کیفیت زندگی کاری و در دو بخشدیگر مبانی نظری و مطالعات و بررسیهای انجام شده در رابطه با ارزش افزودة اقتصادی و سرمایه فکری ذکر میشود، در نهایت به جمعبندی فصل پرداخته میشود.
2-1- بررسی نظریههای پیرامون کیفیت زندگی کاری
2-1-1- مفهوم و تعاریف کیفیت زندگی کاری
کیفیت زندگی کاری را از دو منظر میتوان مورد بررسی قرار داد. از یک منظر، کیفیت زندگی کاری به مجموعه شرایط عینی و واقعی در سازمان نظیر خطمشیهای ارتقا از درون، رهبری آزادمنش، مشارکت کارکنان و اقدامات و شرایط کاری امن و مطلوب و یکسان تلقی میشود و از منظر دیگر کیفیت زندگی کاری با نگرش کارکنان و طرز تلقی آن ها در مورد احساس امنیت، رضایت و توان رشد و توسعه و به عنوان یک انسان، مساوی فرض شده است. (کاسیو، 2:1380). این دیدگاه، کیفیت زندگی کاری را به حد و میزانی که تمامی نیازهای انسان
را تأمین می نماید مرتبط میداند. از این رو کیفیت زندگی کاری را میتوان از لحاظ عینی (سختافزای) و ذهنی (نرمافزاری) مورد توجه قرار داد. از سوی دیگر کیفیت زندگی کاری مفهوم یا سازهای چند بعدی است و تعریف واحد، مورد اتفاق نظر و جهان شمولی از آن نمیتوان ارائه نمود (پرداختچی، 24:1384). از ابتدای نهضت کیفیت زندگی کاری در دهه 1970 میلادی تا کنون، تعاریف متعدد و متنوعی از آن ارائه شده است که در اینجا به تعدادی از این تعاریف اشاره میشود.
در این بخش تعدادی از تعاریف کیفیت زندگی کاری که در سه دهه اخیر ارائه شده نقل شود. در انتخاب تعاریف سعی بر آن بوده است که حتیالمقدور از ذکر تعاریف کاملاً مشابه خودداری شود تا دیدگاههای مختلف نسبت به این مفهوم که در قالب تعاریف مطرح شده، نشان داده شود. گرچه به اعتقاد دولان وشولر، کیفیت زندگی کاری به سختی تعریف و سنجیده میشود ولی با این وجود تعاریف متعدد وجود دارد. آرنولد وفلدمن (1986) کیفیت زندگی کاری را در کیفیت روابط کارکنان و تمامی محیط کاری خلاصه میکند و یادآور میشود که در قالب محیط کار برنامهها و فعالیتهایی که در جهت بهبود کیفیت زندگی کاری انجام میشودف در کنار و به موازات توجه به ابعاد فنی و اقتصادی، که بیشتر مورد توجه سازمانها میباشد، ابعاد انسانی نیز مورد توجه و تأکید قرار میگیرد.
ورتر و دیویس کیفیت زندگی کاری مناسب را برخورداری از حقوق و مزایای مکفی و سرپرستی خوب، شرایط کاری شغل چالشانگیز، جالب و سودمند تعریف کردهند. دوبرین، ایرلند ویلیامز کیفیت زندگی کاری را فرایندی میدانند که به وسیلة آن تمامی کارکنان سازمان از طریق کانالهای ارتباطی که بدینمنظور تعبیه شده است، در طراحی شغل خود و محیط کار خود دروندادی خواهند داشت. کیفیت زندگی کاری فرصتهایی را برای کارکنان فراهم میکند که طی آن طیف وسیعی از نیازهای آن ها در شغل و محیط کارشان ارضا شود. به نظر آن ها کیفیت زندگی کاری شکلهای گوناگونی دارد و فصل مشترک همه آنها این است که اختیار کار و محیط کار به کارکنان واگذار شود و از آن طریق تعهد، رضایت و بهرهوری آن ها افزایش یابد.
براساس تعریف ارائه شده در فرهنگ جامع مدیریت، کیفیت زندگی کاری یا کیفیت شغلی شرایطی است که در آن یک کارمند از مزایایی چون سرپرستی خوب، محیط کار مطلوب، حقوق و مزایای مکفی و عادلانه، و شغلی چالشانگیز و رضایت بخش بهرهمند باشد (زاهدی 312:1376).
شاید باور کردن این نکته که عقب ماندگی ذهنی یک اختلال تقریبا شایع است و حدود 1 تا 3 درصد از جمعیت را مبتلا می کند سخت باشد و حتی در نظر بگیریم که با پیشرفت های علمی شانس زنده ماندن این افراد بسیار بیشتر شده است بنابراین همزمان با افزایش امید به زندگی آموزش وپرورش آنها نیز باید بهبود یابد [1].
در نگاهی به گذشته و جوامع مختلف ، ملاحظه می شود که به طور کلی از نقطه نظر تاریخی ، بشر از سه مرحله فکری متفاوت نسبت به کودکان استثنایی به ویژه کودکان دارای اشکالات ذهنی و جسمی گذشته است . در مرحله اول این قبیل کودکان یا به طرق مختلف از بین برده می شدند یا از اجتماع طرد می گشتند. در مرحله دوم به این گروه با دید ترحم و حمایت می نگریستند و در مرحله سوم یعنی در سالهای اخیر، پذیرفتن کودکان استثنایی در جامعه در کنار دیگر کودکان و استفاده از توانایی های آنها تا آنجا که امکان پذیر باشد ، مطرح گردیده است [2].
کودکان عقب مانده ذهنی نیاز دارند از نظر آمادگی جسمی ، توانایی حرکتی و مکانیک بدن پیشرفت کنند . وضعیت بدنی این افراد معمولا ضعیف است وشادابی جسمی چندانی ندارند . نحوه گام برداشتن آنان نا متعادل و نا استوار است و حکایت از آن دارد که هماهنگی کلی حرکات بدنی ضعیف است .افراد عقب مانده ذهنی برای سایر معلولیت های جسمی و نیز اختلالات عصبی مانند فلج مغزی و صرع آمادگی بیشتری دارند.تحقیقات مقایسه ای مختلف نشان می دهد که همیشه افراد مبتلا به عقب ماندگی ذهنی نسبت به کودکان عادی در زمینه آمادگی جسمی و حرکتی از جمله قدرت و تعادل امتیازهای پایین تری کسب می کنند .با اطمینان می توان گفت یکی از مهمترین علل ضعف این افراد در این زمینه در اختیار نداشتن امکانات کافی می باشد.برنامه های تربیت بدنی و تجربیات حرکتی برای کودکان عقب مانده،هوش را افزایش می دهد ، خود فهمی یا خودآزمایی را بالا می برد،توانایی حرکتی را بهتر،و آمادگی جسمانی را بیشتر می کند.بنابراین لازم است برنامه های تمرینی متناسب با شرایط آنها طراحی شود [3].
تمرین های صحیح آمادگی جسمانی زندگی همراه با سلامت را به ارمغان می آورد (شارکی[1]1984). استقامت بدنی و تندرستی برای ارضای نیازهای زندگی روزمره بسیار ضروری هستند . فواید آمادگی جسمانی در متون مربوطه به طور مستند آورده شده است و در این خصوص هیچ تفاوتی بین افراد عقب مانده ذهنی وعادی جامعه وجود ندارد (مک کونافی و سالزبرگ1988[2]؛ مون و رنزاگلیا[3]،1982).این برنامه ها دارای فواید بهداشتی، اجتماعی، شخصی و حرفه ای می باشند و به ویژه بنا به دلایلی توسعه فعالیت های آمادگی جسمانی باید یک جزء اصلی در سبک زندگی این گروه باشد [4].
نیازهای کودک عقب مانده ذهنی نیز، مشابه نیازهای یک کودک عادی است . به این معنا که کودک عقب مانده نیز، برای به فعل در آوردن توانایی هایش و تبدیل شدن به یک عضو فعال و قابل قبول در جامعه خود به محرکهای روانی ، جسمی وعاطفی نیاز دارد . با این تفاوت که کودکان عقب مانده ذهنی برای رسیدن به این هدف به فرصتهای بیشتر و روش های آموزشی خاص نیاز دارند [5] .
غالبا مزایای فعالیت بدنی برای افراد مبتلا به عقب ماندگی ذهنی نادیده گرفته می شود این موضوع در مورد قدرت و تعادل که دو جزء مهم آمادگی جسمانی و حرکتی می باشند نیز صادق است. بهبود تعادل ایستا یکی از ویژگی های اساسی در پیشرفت طبیعی حرکت می باشد[4،6[. قدرت بر تعادل تاثیرگذار می باشد. به عنوان مثال با توجه به خاصیت تولید نیروی مخالف در عضلات[4]،چنانچه عضلات خم کننده مچ پا[5] ضعیف باشد تعادل را مختل می نماید [7].در حالیکه بسیاری از مداخلات درمانی در فیزیوتراپی تاکید دارند که تمرینات تعادلی تاثیرگذار می باشد متاسفانه شواهد کمی نیز بر تاثیر تمرین در اصلاح تعادل برای اکثریت جمعیت بیماران وجود دارد [8].
در این مطالعه محقق بر آن است با توجه به اینکه قدرت یک عامل زیر بنایی در اجرای موفق یک فعالیت تعادلی است با ترکیب تمرینات تعادلی وقدرتی،تاثیر آن را بر قدرت و بالاخص تعادل مورد بررسی قرار دهد تا گامی در جهت ایجاد فرصت آموزشی به منظور پیشرفت آمادگی جسمانی و حرکتی کودکان کم توان ذهنی برداشته شود.متخصصان تربیت بدنی ،مسئولین امور ورزشی و تفریحی، معلمان، مسئولین موسسات و مربیان حرفه ای باید با یکدیگر همکاری داشته و برای تهیه برنامه های آمادگی جسمانی این گروه وآموزش خودشان و تربیت متخصصان تربیت بدنی با صلاحیت های لازم تلاش نمایند.
2-1- بیان مسأله تحقیق
کودک عقب مانده ذهنی از نظر رشد حرکتی-ادراکی بسیار ضعیف است و در ظرفیت های حسی-حرکتی، آگاهی بدنی ، تعادل ایستا و پویا وهماهنگی حرکات عمده و ظریف با مشکل مواجه است. زمان واکنش کودک عقب مانده ذهنی کندتر از کودک عادی می باشد، البته این مشکل در حرکات ساده و غیر مهارتی کمتر است . کودک عقب مانده شدید (کانا) از نظرعملکرد حرکتی بسیار ضعیف است، اضافه وزن و چربی زیر پوستی بیشتری دارد و گوشه گیر می باشد. کودک عقب مانده متوسط (کالیو) نیز مانند کودک عقب مانده شدید از نظر شکل وعملکرد (پیامد) در مهارت های حرکتی مختلف مشکلات زیادی دارددر صورتی که کودکان آموزش پذیر فقط از نظر پیامد یا عملکرد حرکتی با مشکل مواجه هستند.این کودکان از نظر سرعت یادگیری با مشکل روبه رو هستند و پیشرفت آنان 50٪ تا 70٪ کودکان معمولی است . از نظر حرکتی این کودکان می توانند مانند کودکان عادی در فعالیت های حرکتی و ورزشی مدرسه شرکت کنند. اما کسب مهارت و یادگیری حرکتی به کندی پیش می رود. با اینکه کودکان آموزش پذیر از نظر بدنی ضعف آشکاری ندارند ولی از نظر آمادگی حرکتی- ادراکی در سطح پایینی هستند[3].
توسعه آمادگی جسمانی مهمترین هدف تربیت بدنی برای عقب ماندگان ذهنی است زیرا توسعه و پیشرفت قابلیت های جسمانی برای این افراد ، موقعیتی را به وجود می آورد که آنها بتوانند بر شرایط محیطی خود از نظر فیزیکی غلبه کنند . از این گذشته این امر اشتیاق و علاقه بیشتری برای زندگی به آنها می بخشد و سبب می شود که افراد وظایف خود را با قدرت هر چه بیشتر انجام دهند . افزایش قابلیت هایی چون قدرت ، سرعت ، استقامت عضلانی ، انعطاف، استقامت عمومی بدن (دستگاه گردش خون و تنفس)، تعادل و هماهنگی ، سبب توسعه قابلیت های جسمانی این افراد می شود [9]. پژوهشگران بر این عقیده اند که کودکان کم توان ذهنی علاوه بر سایر ویژگی ها ، از نظر حرکتی نیز دچار تاخیر ویا اختلال می باشد [10]. بنابر گزارش شریل[1] (1993) آمادگی جسمانی با شدت کم توانی ذهنی نسبت معکوس دارد.بنابراین کودکان آموزش پذیر از سطح آمادگی جسمانی پایین تری نسبت به کودکان عادی برخوردارند. اما نمی توان دلیل آن را تنها عقب ماندگی ذهنی دانست [11]. بلکه عده زیادی از افراد کم توان ذهنی نتوانسته اند در هیچ نوع فعالیت ورزشی شرکت داشته باشند که علل عدم شرکت این افراد در این زمینه به شرح زیر خلاصه می شود.
1- عدم حمایت کافی (کمک های فردی،مالی،حمل و نقل و غیره).
2- نظر منفی سازمان های ورزشی نسبت به این افراد .
3- نگرش های تبعیض آمیز
4- کمبود متخصصین این رشته(مربی،مسؤلین و غیره).
پر واضح است که مشکلات مذکور قابل حل می باشد و تحقیقات زیادی نشان می دهند که با اجرای تمرینات جسمانی کافی،ورزشکاران کم توان ذهنی می تواند تا سطح برابر با ورزشکاران غیر معلول پیشرفت کنند. کتب و نشریات علمی مؤید این واقعیت هستند که اگر ورزشکاران کم توان ذهنی مشکلات ثانویه بهداشتی نداشته باشند،در برابر تمرینات بدنی می توانند پاسخ های فیزیولوژیکی مشابه با ورزشکاران غیر معلول داشته باشند [11].
مطالعاتی که از 1960 تا کنون انجام شده نشان داده است که این افراد با آموزش های صحیح به پیشرفت های چشمگیری دست خواهند یافت (لاوای[2] ، رید ،کرسلر– چاویز 1990، موون و رنزاگلیا [3]1998).بنابراین عقب ماندگی ذهنی را نمی توان دلیل محض پایین بودن آمادگی جسمانی آنها دانست . جدول 1-1 علل عمده پایین بودن آمادگی جسمانی افراد مبتلا به کم توانی ذهنی را از دیدگاه محققان بیان می کند [4].
اکثر عقب ماندگان ذهنی به دلیل عدم توانایی شناختی نمی توانند سبک زندگی سالمی را انتخاب نمایند. آنها به طور طبیعی تمرینات بدنی و آمادگی جسمانی را انجام نمی دهند بلکه باید چنین تمریناتی برای آنها تدارک دیده شود [4]. در همین ارتباط و با توجه به بیاناتی که در منشور جهانی حقوق آمده است )مبنی بر اینکه همه کودکان بدون تبعیض در رنگ ونژاد ،زبان ،تبار اقتصادی ،طبقه اجتماعی ،علی رغم آنکه از هوش سرشاری برخوردار باشند و یا عادی، عقب مانده، نابینا، ناشنوا و یا دارای هر گونه نقص و یا ضعف جسمی و اجتماعی باشند، حق دارند به طور یکسان از امکانات یادگیری آموزش وپرورش با حداکثر توانایی و استعدادهای خود بهره مند شوند (ایجاد زمینه و فراهم آوردن امکانات وتسهیلات در جهت آموزش ، رفاه و توانبخشی آنان نه بعنوان ترحم و دلسوزی بلکه بعنوان یک وظیفه برای دولت های عضو، از حقوق مسلم اینگونه کودکان تلقی می شود [12]. قدرت و تعادل دو عامل مهم آمادگی جسمانی محسوب می شوند . کودکان کم توان ذهنی همواره در معرض خطر افتادن (سقوط کردن) می باشد [13].که یکی از دلایل آن می تواند عدم تعادل باشد. مشخص شده است که تمرینات با وزنه و تمرینات تعادلی می تواند ثبات وضعیتی ایستا را افزایش دهد[14]. و این افزایش در ثبات وضعیتی خطر افتادن و بنابراین هزینه های روانی و اقتصادی مربوط به افتادن را کاهش می دهد. میزان مرگ ومیر و آسیبهای سالیانه ناشی از حوادث برای افراد عقب مانده ذهنی به ترتیب 150نفر در هر100000نفر و56نفر در هر1000نفر گزارش شده است [13]. با توجه به اینکه توانایی ایجاد نیرو، قدرت و حداقل نیروهای مناسب در خم کردن [1]و باز کردن مچ پا[2] ونیز در خم کردن وباز کردن[3] لگن برای استراتژی های تعادلی مناسب ، لازم می باشد ، در می یابیم تعادل و قدرت دو عامل مکمل می باشند و درصورتیکه برنامه های مناسب جهت ارتقا سطح این دو عامل طراحی شود به احتمال قوی از آسیب های مذکور جلوگیری می شود [8]. همچنین به دلایل مختلف از جمله اینکه اختلالات حرکتی در کودکان کم توان ذهنی شایع است و حرکت ،یادگیری و موفقیت ، با یگدیگر رابطه مستقیم و محکمی دارند ، و نیز تقویت مهارت های حرکتی به افزایش بازدهی در یادگیری و موفقیت ها می انجامد و افزایش مهارت های حرکتی به تقویت خصوصیات مثبت روحی و روانی و اجتماعی کودکان منجر می شود[10].حال در این مطالعه محقق برآن است که مشخص نماید آیا تمرین منتخب بر بهبود قدرت وتعادل دانش آموزان کم توان ذهنی تاثیر گذار است یا خیر ؟
[1] -Dorsi flection
[2] -Plantar flection
[3] -Flection & Extention
[1] -Sherrill(1993)
[2] -Lavay, Reid , Cressler & Chaviz (1990)
[3] – Renzaglia & Moon (1998)
[1] Sharkey(1984)
[2] – McConaughy & Salzberg(1988)
[3]- Renzaglia & Moon (1982)
[4]-Synergy
[5]-Dorsi Flexor
در میان عوامل شخصیتی یکی از مولفه های که ارتباطی نزدیک و تنگاتنگ با عملکرد افراد در موقعیت های آموزشی دارد؛ میزان استرس و اضطرابی است که افراد در این محیط ها تجربه می کنند. استرس و اضطراب که به عنوان یک پیش بینی کننده قوی با سلامت روان ارتباط دارند و سلامت روان نیز بر عملکرد تحصیلی افراد تاثیر می گذارد. در دهه ی اخیر افزایشی ناگهانی در استفاده از مداخلات مبتنی بر ذهن آگاهی، که مهارتهای ذهن آگاهی را برای ارتقای سلامت و بهزیستی روان شناختی آموزش می دهد، دیده شده است و روز به روز این رویکرد در حال گسترش است.
عبارت حضور ذهن حدود 2000 سال پیش از بودیسم گرفته شد و حتی امروزه بهترین نویسندگان این موضوع، بودیسم هستند. قانون جهان شمول بودن از چین میآید و “تائو” نام دارد یا به بیان سادهترمسیر. تائو دنیایی مطلق با قانون خود است. هیچ چیزی در آن انجام نمیشود یا اجبار به انجام هیچ کاری نیست. زندگی مطابق تائو انجام ندادن و تلاش نکردن است. اگر به این طریق بنگرید، با همه چیز و در همه لحظات هماهنگ میشوید )راشل، آدامز، 2011).
مارشا لینهان مقتدرانه درباره حضور ذهن به عنوان مؤلفه ای از درمان شناختی بحث کرده است. در تعریف جان کبات زین حضور ذهن یعنی: توجه به طریقی خاص، معطوف به هدف در زمان حال و بدون داوری. این تعریف به دلیل سادگی و صراحت قابل توجه است ) راشل، آدامز، 2011).
در کلینیک کاهش استرس جان کبات زین در مرکز پزشکی دانشگاه ماساچوست، کباتزین به شرکت کنندگان تمرین آرامش ذهنی همراه با حضور ذهن را آموزش میداد و استفاده از آن را مانند یک تمرین روحی برای سهولت دسترسی به آن و ارتباط با بیمارانی که از گسترهای از بیماری های جسمانی مزمن رنج میبردند تعدیل کرد (جنیفر، جی، 2013).
هدف او مجهز کردن بیماران به روشهای پاسخ به استرسهای زندگی بود تا بتوانند از واکنشهای روانی که اغلب استرس را بدتر میکنند و در روش های مؤثر حل مسأله تداخل ایجاد میکنند رهایی یابند. علت این که بیماران برنامه درمان را رها میکردند با علتی که موجب تغییر بنیادی در درمان شناختی شد شباهت زیادی داشت. با شروع مطالعه درمان حضور ذهن برای کاهش استرس (MBRS) به سرعت آشکار شد که در این روش به افراد آموزش داده میشود که با دیدگاه وسیع تری افکارشان را زیر نظر بگیرند و رابطه ای غیر متمرکز با محتوای ذهنی خود داشته باشند. روش جان کبات زین را نمی توان ساده تر از این جمع بندی کرد. در این روش آنچه قابل توجه است چگونگی احساس آزادی برای درک این است که بیشتر افکار فقط افکار هستند و آنها شی یا واقعیت نیستند. حرکت ساده بازشناسی افکار همان طور که می تواند شما را از واقعیت تحریف شده آزاد کند اغلب باعث بصیرت بیشتر شده و احساس اداره و کنترل بیشتر زندگی را بهوجود میآورد (جنیفر، جی، 2013).
نخست در تمرین حضور ذهن، جان کبات زین به بیمارانش آموزش میداد تا داشتن آگاهی را مورد تمرین قرار دهند. براساس شناخت ما از عواملی که چرخه فکر- عاطفه را ابدی میسازد، هر نوع آگاهی هدفمند این مزیت را پیدا میکند که ”ظرفیت جذب“ محدودی برای پردازش داشته باشد. در واقع این چرخه نشخوار فکری معیوب است که موجب تکرار افکار و سرانجام خلق منفی میشود (شیان لینگ کنگ، 2011).
دوم این که تمرین آگاهی از افکار، احساسات و حسهای بدنی ممکن است با نیاز به شناسایی افراد مستعد افسردگی در مراحل اولیه افسرده شدن مطابقت داشته باشد. تمرین حضور ذهن ممکن است یک نظام هشداردهنده اولیه را فراهم سازد تا ما را از شروع افسردگی که مشابه ریزش بهمن است آگاه سازد. سوم این که نمیتوان نسبت به سهم بیشتر برنامه MBSR در UMass بیتوجه ماند و این ایدهای بود که نیاز روز افزون افرادی را که از افسردگی رنج میبرند برآورده میساخت و همه این ها در جایی رخ داد که کوشش جهت پیکار با افکار افراد به عمل نیامده بود. این راه دیگری برای رسیدن به همان انتهای تمرکززدایی بود که آن را در برنامه پیشگیری از عود مبتنی بر درمان شناختی اساسی میدانستند: MBSR بهطور کامل به بهره برداری رسید (شیان لینگ کنگ، 2011).
برنامه درمانی بسیار مقرون به صرفه و مبتنی بر حمایت تجربی بود که میتوانست در دسترس بسیاری از بیماران باشد. حال سؤال این است که آیا میتوان از آن به عنوان مدلی برای گسترش رویکردهای درمانی برای بیماران افسرده استفاده کرد؟ با این که مشخص نشده بود که آیا این مهارتها برای بیماران افسرده بالینی کاربرد دارد یا خیر، ولی شواهد دلگرم کنندهای برای کارآیی آن در مورد اختلالات همراه با افسردگی (مثل درد منتشر، اختلال اضطراب منتشر) وجود داشت (شیان لینگ کنگ، 2011).
شواهدی نیز از کاربرد اشکالی از تمرین حضور ذهن برای اکثریت بیمارانی که بیشتر از 3 سال از آموزش اولیه آنها میگذشت بهدست آمد. بهطور خلاصه حضور ذهن احتمالاتی را برای پیشگیری از عود ارائه میدهد. همانطور که دیدیم، علاوه بر این که این رویکرد الگوهایی برای آموزش مهارتهای تمرکززدایی فراهم میکند به بیماران یاد میدهد تا بدانند چه زمانی خلق آنها آشفته است و از تکنیکهایی برای پردازش اطلاعاتی که چرخههای فکر- عاطفه را تداومی بخشد استفاده کنند (شیان لینگ کنگ، 2011).
2-1- بیان مسأله
در دهه ی اخیر افزایشی ناگهانی در استفاده از مداخلات مبتنی بر ذهن آگاهی، که مهارتهای ذهن آگاهی را برای ارتقای سلامت و بهزیستی روان شناختی آموزش می دهد، دیده شده است و روز به روز این رویکرد در حال گسترش است. مفهوم ذهن آگاهی از سنت های معنوی شرق سرچشمه گرفته است و به شکلی از کنترل توجه اشاره دارد که از طریق تمرین های فکری رشد کرده است (بائر، 2003). تمرین های فکری از سنت های بودا نشات گرفته و در بین متخصصان غربی با نام برنامه های بالینی مبتنی بر ذهن آگاهی استفاده می شوند (لینهان، 1993؛ به نقل از مور، 2008).
ذهن آگاهی روش خاصی از توجه است که بوسیله ی کابات-زین (2003) به عنوان “آگاهی ای که از توجه به خواست و هدف و توجه غیر
قضاوتی در گشودگی به تجربه در لحظه ی حال، نشات می گیرد” توصیف می شود. سه عنصر اولیه ای که به عنوان مولفه ی فرایند آگاهی و ذهن آگاهی پیشنهاد شده اند عبارتند از: نگرش، توجه و قصد (شاپیرو ، کارلسون، آستین و فریدمن[9]، 2006). شیوه ی آگاهی ذهن آگاهی بر بنیان های نگرشی خاصی استوار است که غیر قضاوتی بودن، پذیرش، اعتماد، صبر، کنجکاوی و مهربانی را شامل می شود (بیشاپ، لاو، شاپیرو، کارلسون ، اندرسون و کارمودی [10] ، 2004؛ شاپیرو و همکاران، 2006).
دوم توجه، توجه متمرکز، وسیع و پایدار و مهارتهای تعویض توجه از یک محرک به محرک دیگر را شامل می شود. سومین عنصر قصد هشیار است که توجه عمدی ای است که می تواند به عنوان خود تنظیمی توجه مورد ملاحظه قرار گیرد (بیشاپ و همکاران[11]، 2004). شاپیرو و همکاران (2006) پیشنهاد دادند که عناصر نگرش ها، توجه و قصد همزمان هستند، جنبه های متصلی از فرایندی که آگاهی و ذهن آگاهی است. این فرایند به شخص اجازه می دهد که دیدگاهی در تجربیات را رشد دهد که از حالت قضاوتی، عینی و غیر مشروح افکار، احساسات و هیجانات به عنوان پدیده های گذرا، تمرکز زدایی شود. این بالقوه به تغییری در روابط شخص با این پدیده ها منتهی می شود، جایی که شخص روشن می تواند الگوهای عادتی یا حالت های ذهنی را مشاهده، شناسایی و قطع کند و پاسخ هایی را شروع کند که بیشتر منعکس کننده باشد تا واکنشی (بائر[12]، 2003؛ سگال، ویلیامز و تیسدال[13]، 2002؛ شاپیرو و همکاران، 2006).
مداخلات مبتنی بر ذهن آگاهی صلاحیت خود را در درمان مشکلات روان شناختی مختلف نشان داده اند (بائر، 2003). شامل پیشگیری از عود افسردگی (سگال و همکاران، 2002) و سوء مصرف مواد و کاهش پاسخ های روان شناختی و فیزیکی منفی در برابر استرس (کابات-زین، 1992؛ به نقل از کابات-زین،2003) و اختلال نقص توجه بیش فعالی[14] (زیلوسکا، آکرمن، یانگ، فوترل ، هورتون،[15] 2007) است. شواهدی در رشد کاربرد رویکردهای مبتنی بر ذهن آگاهی با کودکان و نوجوانان در هر دو حیطه ی عمومی و حرفه ای وجود دارد. مثلا مداخلات ذهن آگاهی در مدیریت درد میان نوجوانان (تامپسون و گانتلت-گیلبرت، 2008؛ به نقل از بورک، 2010)، درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی در پیشگیری از بازگشت افسردگی در نوجوانان (آلن، 2006؛ به نقل از بورک، 2010) و انتشار راهنمای عملی متمرکز بر درمان نوجوانان و کودکان (گرکو و هایز، 2008؛ به نقل از همان منبع)، انواع اختلالات روانپزشکی (بییج ، بروان، شاپیر و و شوبرت ، 2009). در این مداخلات تمرکز بر فرایندهای درون شخصی است و به افراد کمک می کند تا روابط شان با حالت های درونی، ابتدا تفکرات و احساساتشان، را تغییر دهند. همچنین مطالعات نشان داده اند که فنون مبتنی بر ذهن آگاهی با فرایندهای بین شخصی از قبیل پاسخ همدلانه (بلاک-لرنر ، 2007؛ به نقل از دانکان کات ورث، و گرین برگ ، 2009)، ارتباط و نزدیکی بین شخصی (براون و رایان، 2004؛ به نقل از همان منبع) و شناسایی هیجان، ارتباط هیجان و مدیریت خشم (واشس و کوردولا، 2007؛به نقل از همان منبع) ارتباط دارند. ذهن آگاهی همیشه با رشد بین فردی همراه است، هم در بوداییسم سنتی (والیس، 2001) و هم در درمانهای غربی.
علاقه به بررسی تاثیر آموزش ذهن آگاهی بر بهزیستی بین شخصی در جمعیت بزرگسال غیر بالینی در حال افزایش است. بررسی مقدماتی آموزش ذهن آگاهی بین شخصی ، رویکرد انطباقی کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی با تاکید بر آگاهی رابطه ای (ساویر و میلر، 2009؛ به نقل از ساویر کوهن و سمپل، 2010) پیشنهاد می کند که آموزش ذهن آگاهی به بزرگسالان سالم با افزایش هوش هیجانی و افزایش تماس اجتماعی، کاهش استرس ادراک شده و اضطراب، همراه است. مداخلاتی که تماس اجتماعی را افزایش می دهند، شاید بطور مثبتی بر رفتارهای بین شخصی تاثیر گذاشته و استرس روان شناختی را کاهش دهد (لی، 2001؛به نقل از همان منبع). درمان فعال سازی رفتاری در افسردگی نیز بر این اصل استوار است که مشکلات در زندگی افراد آسیب پذیر و پاسخ های رفتاری به این مشکلات، توانایی افراد افسرده در تجربه ی پاداش مثبت از محیط شان را کاهش می دهد. هدف این درمان افزایش منظم فعال سازی از طریق راه هایی است که به مراجع کمک می کند که تماس بیشتری با منابع پاداش در زندگی شان را تجربه کنند تا مشکلات زندگی شان را حل کنند (دیمیدجیان، مارتل، آدیس و دان ، 2008)، محققان توجه به نقش در معرض بودن و فعالیت استرسی و تفاوتهای جنسیتی در پریشانی های هیجانی را شروع کرده اند. یکی از قوی ترین یافته ها در تحقیقات آسیب شناسی روانی، افزایش آسیب پذیری به افسردگی و اضطراب در دختران در مقایسه با پسران است، این آسیب پذیری در طول نوجوانی برجسته تر است و در بزرگسالی نیز ادامه پیدا می کند (رودولف، 2000؛ به نقل از رودولف، 2002). وقتی نوجوانان در بافت های خانواده و دوستان با استرس های بین فردی مواجهه می شوند، دختران گرایش دارند که پاسخ های هیجانی منفی بیشتری در شکل های اضطراب و افسردگی نشان دهند (رودولف؛ همان منبع). « کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی» نیز می تواند با افزایش مهارتهای مقابله ای هم بر نشانه های افسردگی و هم بر نشانه های استرس و اضطراب و نگرانی روان شناختی در دختران آسیب پذیر تاثیر داشته باشد (دانکان و همکاران، 2009).
این پژوهش به دنبال پاسخ گویی به این سوال است که آیا آموزش کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی به عنوان رویکردی انطباقی برای کاهش استرس می تواند در نشانه های اضطراب، افسردگی و استرس نوجوانان دختر تاثیر داشته باشد؟
[1]. Mindfulness
[2] . Meditative practices
[3] . Baer et al
[4]. Moore
[5]. Kabat-Zinn
[6]. Non-judgmentally
[7]. Mindfulness
[8]. Intention
[9] – Shapiro, Carlson, Astin, Freedman
[10] – Bishop,Lau, Shapiro, Carlson, Anderson,Carmody
[11] – Bishap et al
[12] -Baer
[13] – Segal, Williams & Teasdale
[14] – ADHD
[15] – Zylowska ,Ackerman , Yang, Futrell ,Horton
[16]. Burke
[17] . Biegel ,Brown, Shapiro, & Schubert
[18]. Intrapersonal
[19]. Interpersonal
[20]. Duncan,Coatsworth & Greenberg
[21] . Wallace
[22] . Interpersonal Mindfulness Training (IMT)
[23]. Mindfulness-Based Stress Reduction (MBSR)
[24] . Sawyer Cohen and semple
[25] . Social connectedness
[26] . perceived stress
[27] . Anxiety
[28]. Behavioral Activation
[29]. Dimidjian , Martell, Addis , and Dunn
[30] . Rudolph
[1]. Mindfulness-based interventions
در دهه های گذشته رشد سالیانه تقاضای نفت همواره محرکی جهت ایااد و توسعه پروژه های جد د نفتو ی یو
در مناط نفت خی جهان بوده است از طرفی موضوع تقاضای نفت نی همواره بستگی شدیدی به تغییو رات
اقتصادی و سیاسی عرصه بی نالملل داشته است.
چشم انداز آینده اقتصاد جهان، نشانگر اف ای قابل توجه تقاضای انرژی م یباشد. ایران نی به عنوان دومو ین
تولید کننده نفت در ماموعه کشورهای اوپک بال بع نق مهمی در تامین تقاضای جهانی نفت در سال ی هوا
آتی بر عهده دارد که این امر سرمایه گذاری های کلانی را در این حوزه م یطلبد
از سوی دیگر عل یرغم رشد صادرات محصولات غیرنفتی در دهه گذشته، نفت هنوز عمده ترین منبع درآمد
ارزی کشور م یباشد و حدود 08 درصد از درآمدهای ارزی ایران و 54 درصد از درآمدهای بودجه عمووم ی
کشور طی 28 سال گذشته از طری درآمدهای حاصل از صادرات نفت توام ین شوده اسوت کوه ه ین امور، مو
موضوع نفت را به یک موضوع اساسی و حیاتی برای کشور ع ی مان بدل نموده است.
با توجه به اف ای تقاضای جهانی نفت و گاز از یک سو و اهمیت نفت در اقتصاد ایران از سوی دیگر، لازم
است در تنظیم سیاست های داخلی، اولویتی ویژه به توسعه سرمایه گذاری در بخ نفت و انرژی داده شود.
البته توسعه صنعتی همواره در برنامه های توسعه ای کشور مورد توجه بوده است و همان طوور کوه شواهد آن
هستیم عل یرغم محدودیت سرمایه گذاری ها، محدودیت های حاکم بر فضای کسب و کار کشوور در عرصوه
2
بین الملل و کاه ذخایر برخی از میدان های نفتی کشورمان، توسعه صونا یع نفوت بوه خ صوو در حووزه
استخراج و تولید و همچنین صنایع مرتبط با آن در سال های اخ ر بووده وی و سورم ا یه گوذار ی ی کلانو هو ی ا در
گسترش صنایع و تاسیسات حوزه های زیربنایی انرژی اناام شده است، به طوری که در چند سال اخ ر 66 یو
میلیارد دلار در راستای احدا و راه اندازی پالایشگاه های کشور سرمایه گذاری صورت گرفته است
وضعیت کنونی تعاملات صنایع نفت و انرژی و بیمه :
م العه آمارها و بررسی دان توسعه یافته در حوزه بیمه در صنایع نفت و انورژ ی دن ا- بوه عنیوو وان ی ی از ک و
قدیم یترین و گسترده ترین بخ های صنعتی- این صنعت را به عنوان حووز ه ای کوه تعر ف و کاربیو ردهوا ی
پیشرفته ای از بیمه را م رح م یکند، نشان م یدهد. این در حالی است که ارقام و داده ی عملکهوورا د صونعت
بیمه در حوزه نفت و انرژی در کشور، حاکی از عدم تناسب سهم صنایع نفت و انرژی از صنعت بیمه کشور
با نق این بخ در اقتصاد کشور م یباشد)سایت رسمی شرکت نفت(.
به طوری که، ماموع ح بیمه های تولیدی در سال 1301 در بخو نفوت و انور ژ ی، عودد ی حودود 1816
2 درصد از پرتفوی صنعت بیمه را تشوک یل ی . امیو و ند هدرو د / میلیارد ریال بوده است که سهمی کمتر از 65
حالی است که سهمی که صنایع نفت و انرژی از اقتصاد کشورمان داشته است، عددی به مراتب بالاتر از این
اعداد م یباشد که این امر نشانگر عدم بهره گیری کافی صنایع نفت و انرژی از پوش ی بیمو ه هاویا داخلو ی
م یباشد.
علل عدم رشد متناسب دو صنعت و ضرورت توسعه تعاملات:
شاید بتوان یکی از مهم ترین علل بروز این مساله را از یک سو توان فنی و ظرفیت های پذیرش غیرمتناسوب
صنعت بیمه در حوزه نفت و انرژی و از سوی دیگر عدم اشراف کامل تصمیم گیرندگان فعال در حوزه نفت
3
و انرژی به دان و تخصص شرکت های بیمه داخلی دانست. از سوی دیگر محدودیت های حاکم بر فضوا ی
کسب و کار کشور در س جهانی، از جمله معضلات پی روی صنایع نفت و انرژی کشور م یباشد.
تحولات عظیم در سرمایه گذاری های بخ انرژی و اف محدودیت های موجود، حضور فعال تر صنعت بیمه
داخلی و گسترش فعالیت آن در حوزه نفت و انرژی را م یطلبد که طبیعتا ایو ن امور نیازمنود ارتقوا ی سو
همکاری هر دو صنعت م یباشد.
با توجه به شرایط اقتصادی-سیاسی حاکم بر بازار ایران تعامل بیشتر این دو بخ ، تنها یک انتخاب نی س وت ،
بلکه ضرورتی انکارناپذیر است که بر عهده مدیران و تصمیم گیرندگان دو صنعت م یباشود . بنوابر این ایاواد
بستری مناسب در راستای تقویت هم اف ایی همکاری های مشترک،
باید محور همه فعالیت ها و اصل و بنیان همکاری ف یمابین دو صنعت قرار گیرد.
تحق چنین بستری، مستل م همدلی و همیاری مدیران دو بخ بوده و بوا شوناخ ت ی کوه از توانمنو د ی و هوا
درایت مدیران هر دو صنعت داریم به طور ق ع این هدف دست یافتنی خواهد بود. واقع ت ایو ن ایو سوت کوه
ظرفیت های بالقوه زیادی برای ایااد و گسترش فضای همکاری دو صنعت وجود دارد. ظرفیتی که منار بوه
بهره وری و استفاده بهینه از همه امکانات و پتانسی لهای داخلی خواهد شد. برای استفاده م لوب از این توان
بالقوه، لازم است که دو صنعت با یکدیگر تعامل مناسبی را رقم زده و به شیوه ک بواز یی و بورد -بورد، بور ا ی
یکدیگر ظرفیت سازی نمایند.
ارتقای س مراودات دو صنعت، هم اف ای بهره وری صنعت بیمه کشور را به دنبال خواهد داشوت و هوم
زمینه مناسبی را جهت بهره گیری از پتانسیل های داخلی برای صنعت نفت و انرژی را فراهم خواهد نمود که
دستیابی به این مهم، ق عا تقویت منافع ملی را در پی خواهد داشت.
4
اما برای رسیدن به این مهم و تضمین موفقیت در ارتقای س همکاری ی یمهواو با ین، فتو ودو ین نقشوه راه
گسترش و توسعه روابط بین دو صنعت، گامی ضروری محسووب م و یگوردد . مسوال ه ای کوه م و یبای از س وت
منظرهای مختلف مورد توجه قورار گرفتوه و مو د یران و کارشناسوان بخو ی مختلهووا ف هور دو صونعت،
عل یالخصو شرکت های بیمه ای که در حوزه نفت و گاز پیشگام هستند، موظفند به این مهم به عنوان ک یو
ماموریت جدید توجه نمایند. بال بع سهم و نق نخبگان نفتی نی در این میان قابل توجوه و دار ای اهم ت یو
ویژه م یباشد؛ به طوری که با توجه و اعتماد به ظرفیت های داخلی شورک ت ی بیموهه ، وآا نهوا را در برداشوتن
نخستین گام ها و ورود به عرصه رقابتی بیمه در این حوزه یاری رسانند.