:
عصری که در آن زندگی میکنیم عصر دگرگونیهای متعدد و متنوع و عرصهی خرد ورزی و پویایی اندیشههایی است که بتوانند راه روشن گسترش و شکوفایی را فراهم آورند و تصویری گویا از آیندهی درخشان علم و دانش عرضه نمایند. لازمه این تلاش، تربیت انسانهایی است که خود به خوبی محیط پیرامونشان را بشناسند و با رویکردهای علمی روز آشنا باشند. که در این راستا آموزش و پرورش نقش خود را به عنوان عامل اساسی در سرشتن آینده افراد ایفا نموده است. زیرا آموزش و پرورش باید انسانها را برای همساز شدن با تغییر و تبدیل، این خصیصه بارز هزارهی سوم آماده سازد. دست یابی به آموزش و کیفیت بخشی به آن، آموزش در همهی مکانها و زمانها و حفظ محیط زیست، بهداشت، دموکراسی، حقوق بشر و خلاصه دست یابی به حقوق انسانی همهی افراد به ویژه در کشورهای عقب نگه داشته شده و در حال توسعه، سازمان بین المللی یونسکو را بر آن داشته است تا برنامهی ملی آموزش برای همه [1] را برای دستیابی انسانها به موارد یاد شده تدارک ببیند و از طریق تعهدات جهانی حکومتها را ملزم به تلاش در راستای این اهداف نماید.
مقطع ابتدایی پایه و شالودهی نظام آموزش عمومی کشور است و افراد تحت تعلیم این مقطع در آینده کشور تاثیر شگرف خواهند داشت. در برنامه ملی آموزش برای همه، نیز اساس و مبنای برخورداری از سواد، تکمیل تحصیلات این مقطع برای افراد میباشد. لذا بررسی کارایی آن نیز خالی از اهمیت نخواهد بود.و تحقیق در این زمینه نتایج ذیل را درپی خواهد داشت :
1- نمایان ساختن جایگاه نظام آموزشی در جهان 2- کمک کردن به پژوهندگانی که در این باب تمایل به پژوهش دارند، به طوری که به آنان این امکان را میدهد که با شناخت و سرعت بیشتری مصالح کار و اطلاعات مورد نیاز خود را فراهم آورند و کار تحقیق را شروع کنند و بر حسب هدف و زمینهی کار، از این اطلاعات بهره گیرند. چه بسا این اطلاعات آنان را از مطالعهی بعضی کتب بی نیاز کند یا به عکس به مطالعهی کتابهای دیگر رهنمون سازد و مصالح تازهای در اختیار آن ها بگذارد.
درجهان امروز، آموزش و پرورش کلید رشد و توسعهی کشورهاست. و این در صورتی محقق خواهد بود که به رشد و توسعهی همه جانبه و از جمله به زیر ساختهای آن توجه شود. اولین ساختار رسمی نظام آموزش و پرورش در کشور ما دوره یا مقطع آموزش ابتدایی میباشد.
این سطح از آموزش، با توجه به رشد و تربیت و تکوین شخصیت انسانها در دوره کودکی- 6تا10سالگی- دوره مهمی است( عصاره، 1386).
اهمیت این مقطع آموزشی به عنوان یک خرده سیستم، شناخت موقعیت کنونی، تعیین اهداف و ارزیابی عملکرد آن جهت سنجش موفقیت برنامهها و هم چنین برنامهریزی جهت افزایش اثر بخشی در آینده و کیفیت آموزشی، بر کمتر کسی پوشیده است. لذا در چند سال اخیر، کیفیت آموزشی به طور جدی در اکثر کشورهای در حال توسعه و بسیاری از کشورهای توسعه یافته مورد سؤال واقع شده است. این مسئله فقط دغدغه والدین، معلمان و کارفرمایان نبوده، بلکه سیاست گزاران و برنامه ریزان نیز نگران این مسئله هستند. این عبارت به خوبی نمایان گر مسئله و اهمیت گسترش مطالعات در خصوص کارایی نظامهای آموزشی است و مشخص میسازد که این موضوع به صورت یک مسئله مهم جهانی مطرح است.
نظام آموزش و پرورش به زعم گلابی(1368)، در جوامع امروز به مثابه عامل اصلی و مؤثر در تحولات اقتصادی- اجتماعی وظیفه اساسی خود را بر آموزش و پرورش همه جانبه فرد و شکوفایی و رشد استعدادهای کلیه افراد جامعه و تربیت نیروی کار ماهر و متخصص و انتقال ارزشهای فرهنگی و علمی و فنی متمرکز نموده است. از جمله اهداف کیفی نظام تعلیم و تربیت از نظر صاحب نظران (محسن پور، 1389)، افزایش کارایی در همه سطوح و انواع آموزشها میباشد. پس لازم است اطلاعات و دادهها در این خصوص فراهم گردد و با ارائه تصویری روشن و واضح از وضع موجود نظام آموزشی، با بهره گرفتن از شاخصها و معیارهای مربوط به تهیه یک برنامه توسعه، و گذراندن وضع موجود و رسیدن به وضع مطلوب اقدام کرد. با توجه به این که نظام آموزش و پرورش خیل کثیری از جمعیت کل کشور را زیر پوشش قرار میدهد، بدون برنامه ریزی نمیتواند از کارایی درونی و بیرونی برخوردار شود و در جهت بهبود بخشیدن به فعالیتهایش گام بردارد. از این رو به کارگیری شیوههای برنامهریزی (مشاوران یونسکو،1379) امری اجتناب ناپذیر است. در این اثنا ارزیابی کارایی درونی، یکی از شیوههای برنامهریزی است، که از طریق گردآوری دادههای نرم و سخت در باره اثربخشی آن چه برنامه ریزی کردهاند، قضاوت میکند. آن چه باید تغییرکند و آن چه باید ادامه یابد، را مشخص میکند( کافمن[2] وهمکاران، 1387).
مشاوران یونسکو(1379)، کارایی را اصطلاحی دانستهاند که برای توصیف دادهها و ستادهها به کار میرود و اساسا” با توجه به بازده حاصل از یک نظام در مقایسه با درون داد آن محاسبه میشود. در تحلیلهای نظام آموزشی علاوه بر جنبه كمّی باید جنبههای كیفی از جمله نحوه یادگیری و موفقیت دانش آموزان در درون نظام باید مد نظر قرار گیرد كه تلفیق این دو« كارآیی درونی نظام» نامیده میشود. از آن جا که نظام آموزشی اهداف کوتاه مدت و بلند مدت دارد، کارایی نظام آموزشی از نظر درونی و برونی مطرح میشود. کارایی درونی نظام آموزشی طی سال و در پایان مقطع آموزشی و با توجه به اهداف تعیین شده مشخص میشود و منظور از کارایی درونی این است که دریابیم با توجه به امکانات، منابع و مدت زمانی که برای تحصیل دانش آموزان در هر پایه تحصیلی در نظر گرفته شده است، نحوهی عبور دانش آموزان به چه صورت است، و از لحاظ اقتصادی چه تاثیری بر بازده نظام آموزشی دارد. برای سنجش کارایی نظام آموزشی از شاخصهای گوناگون استفاده میشود. صراف اسماعیلی(1371)، شاخص را میزانی میداند که اگر در تصمیم گیری، برنامه ریزی، اجرا، نظارت و ارزشیابی مورد توجه قرار نگیرد باعث از هم پاشیدگی برنامه ریزی میگردد.
با وجود پیشرفتهایی که نظامهای آموزشی در دهه های پایانی قرن بیستم در توسعه فعالیتهایشان و تحت پوشش بردن لازم التعلیمها و واجدین شرایط استفاده از خدمات آموزشی داشتهاند، شاخصها یا نشانگرهایی که حاکی از عملکرد فعالیتهای آموزشی میباشند، در حوزههای برابری فرصتهای دستیابی به آموزش، وضعیت سواد، کیفیت آموزش، آموزشهای مادام العمرو… وضعیت نگران کنندهای را به ویژه در کشورهای در حال توسعه نشان میدهند. آسیب شناسی نظامهای آموزشی( موسوی، 1383) به منظور بررسی عوامل به وجود آورندهی این وضعیت حاکی از آن است که مهمترین عامل، حاشیهای شدن فعالیتهای آموزشی در مقایسه با فعالیتهای اقتصادی و صنعتی است. هم چنین ایجاد تغییرات قابل توجه در نشانگرهای آموزشی(حتی در کشورهای توسعه یافته) نیز مستلزم تغییر برخی زیر ساختهای عملکردی نظامهای آموزشی و فعالیتهای مربوط به آن میباشد.
بدین ترتیب عمده کردن مسائل آموزش و پرورش و ضرورت بسیج امکانات عمومی یک کشور برای حل معضلات آموزشی و ارتقاء کارکردهای آن، تفکرایجاد هستههای آموزش برای همه را به وجود آورد و تمامی کشورهای عضو یونسکو متعهد شدند تا در زمینه توجه به گروههای هدف، فعالیتهای آموزشی و ارتقاء کیفیت فعالیتها همکاری نمایند. براین اساس کنفرانس آموزش برای همه در سال 1369 (1990میلادی) در جامتین تایلند به همت پنج سازمان بین المللی یونسکو[3]، یونیسف[4]، صندوق جمعیت سازمان ملل[5]، بانک جهانی[6] و برنامه عمران ملل متحد[7] با هدف گسترش سواد در جهان، افزایش فرصتهای یادگیری برای همگان و بهبود کیفیت یادگیری برگزار شد و شاخصهایی نیز برای آن تعیین گردید. سپس در اردیبهشت 1379 مصادف با2000 میلادی در داکارسنگال، سران و وزیران آموزش و پرورش کشورها، جملگی متعهد شدند که با بسیج تمامی توان خود، در راه دست یابی به اهداف این اعلامیه بکوشند و تا سال 1394(2015میلادی) تمامی مفاد آن را در کشورهای خود جامهی عمل بپوشانند (سند ملی آموزش برای همه،83).
امروزه بانکها در هر جامعهای نقش کلیدی ایفا میکنند. این واسطهگرها در تخصیص بهینه منابع، که از عوامل اصلی توسعه اقتصادی به شمار میرود، سهیم هستند. لذا بررسی تفضیلی عوامل سودآوری در کوتاهمدت که باعث توانایی بقا بانکها در بلندمدت خواهد شد، از بهترین زمینههای نوآوری مالی به شمار میرود. در این پژوهش اطلاعات مربوط به عوامل موثر بر سودآوری، جمع آوری و میزان تاثیر آنها در قالب مدلهای اقتصادی اندازهگیری میشود. درفصل نخست، کلیاتی در مورد تحقیق ارائه میشود؛ برای این منظور، ابتدا به بیان مسئله تحقیق میپردازیم. در ادامه، نیز اهمیت تحقیق، سوالات و فرضیههای تحقیق بیان میشوند.
موسسات مالی در ساختار اقتصادی جوامع از اهمیت بالایی برخوردار هستند. این موسسات به عنوان قلب تپنده اقتصاد در دو بازار بزرگ سرمایه و پول، با ایجاد جریان پول و نقدینگی، زمینههای جذب و تجهیز منابع مورد نیاز برای فعالیتها و پروژههای سرمایهگذاری را فراهم مینمایند و از این حیث، از مهمترین پل ارتباطی میان عرضه و تقاضای منابع پولی به شمار میروند(Naceur,2003,16). در میان فعالان بازار پول، بانکها از جمله قدیمیترین، فعالترین و گستردهترین واسطههای مالی هستند که با عرضه بهینه خدمات و تسهیلات از یک سو و ساماندهی و هدایت دریافت و پرداختها از سوی دیگر، مبادلات تجاری و بازرگانی را تسهیل كرده و موجب گسترش بازارها و رشد و شكوفایی اقتصادی كشور میشوند(باقری,4:1385).
طی سالهای اخیر نیازهای متفاوت جوامع پیشرفته و در حال پیشرفت و همچنین مداخلات دولتها در بازار پول برای تحقق اهداف مختلف از جمله اهداف توسعهای باعث شد تا بانکها در طول زمان دچار تحول شده و در چارچوبهای مختلفی ساماندهی گردند که از جمله این تقسیمبندیها میتوان به بانکهای توسعهای، تجاری، تخصصی اشاره نمود که هر کدام از آنها بنا بر اقتضائات جوامع مختلف به صورت دولتی و خصوصی ایجاد و توسعه یافتهاند. بانکداری در ایران نیز به همین منوال شکل گرفته و بنا بر شرایط اقتصادی و سیاسی و به صورت کلی متناسب با دیدگاههای توسعهای سیاستگزاران و برنامهریزان اقتصادی کشور توسعه یافته است (نورانی و محمدیان،12:1391).
با توجه به اهمیت نقش بانکها در اقتصاد، آنچه در این میان اهمیت دارد آن است که بانکها به عنوان یک بنگاه اقتصادی با انجام عملیات بانکی به دنبال کسب حداكثر سود هستند. از این رو کوشش مدیران بانکها آن است که عوامل موثر بر سودآوری بانکها را جهت تامین حداکثر منافع ممکن شناسایی نمایند؛ زیرا محیطی که بانکها امروزه در آن فعالیت میکنند محیطی در حال رشد و بسیار رقابتی میباشد و بانکها برای ادامه حیات مجبور به رقابت با عوامل متعددی در سطح ملی و بینالمللی و بسط فعالیتهای خود از طریق سرمایهگذاریهای جدید هستند. از سوی دیگر به علت اینکه منابع و مصارف بانک به عنوان اجزای تاثیرگذار بر صورتهای مالی سود و زیان تحت نفوذ عوامل اقتصادی مختلفی قرار دارد، توجه به این عوامل بسیار مهم است (al-motairi and al-omar,2008:24). بنابراین در این خصوص سوالی كه مطرح است آن است كه عوامل موثر بر سودآوری بانکها در ایران كدامند؟ و هر یک چه تاثیری بر سودآوری بانكها در ایران دارند؟
فرهنگ عبارت است از مجموعهای از ارزش ها، باورها، درک و استنباط و شیوههای تفکر یا اندیشیدن که اعضای سازمان در آنها وجوه مشترک دارند و همان چیزی است که به عنوان یک پدیده درست به اعضای تازه وارد آموزش داده میشود. آن نشان دهنده بخش نانوشته و محسوس سازمان است. هدف فرهنگ این است که به اعضای سازمان احساس هویت بدهد و در آنان نسبت به باورها و ارزشهای باور نکردنی تعهد ایجاد کند. ارزشهای سنتی موجب تقویت و ثبات هر چه بیشتر سازمان میگردند و باعث میشوند تا افراد تازه وارد به علت وجودی فعالیتها و رویدادهای سازمان پی ببرند و آنها را درک کنند.(ال. دفت، 1381: 394)
در تعریفی دیگر فرهنگ سازمانی به نظامی از معانی مشترک اطلاق میشود که اعضای یک سازمان بدانها باور دارند و این سازمان را از سازمانهای دیگر متمایز میسازد. این نظام معانی مشترک، در وارسی دقیقتر، مجموعهای از ویژگیهای عمدهای است که سازمان برای آن ها ارزش قائل است. تحقیقات بیانگر آنند که در مجموع، هفت ویژگی اصلی جوهره فرهنگ یک سازمان را به نمایش میگذارند. (استیفن، رابینز، رفتار سازمانی، 424:1389)
فرهنگ سازمانی در دو سطح سازمان وجود دارد. در سطح بالایی پدیدههای قابل رویت وجود دارند که شامل شیوه رفتار افراد، نوع لباس پوشیدن، نشانهها و علائم، جشنها و داستانهایی میگردد که اعضای سازمان آنها را رعایت مینمایند. این پدیدهها نشانههایی هستند مبتنی بر ارزشهای ژرفی که در اعماق افکار اعضای سازمان وجود دارند. ارزشهای اصولی یا زیربنایی باورها و فرایندهای اندیشیدن فرهنگ حقیقی را بوجود میآورند. ویژگیهای فرهنگی به روشهای گوناگون متجلی میگردند، ولی اصولاً دوره تکاملی میپیمایند و سرانجام به صورت مجموعهای از فعالیتهایی در میآیند که در روابط اجتماعی رعایت میشوند. برای تفسیر فرهنگ میتوان از این الگوها استفاده کرد. (ال. دفت ، 395:1385)
امروزه در سازمانها حجم بسیار بالایی از اطلاعات و دانش وجود دارد به طوری كه در حال حاضر مدیران توجه خاصی را به این مساله معطوف داشتهاند. به گونهای که با استفاده و مدیریت آن در سازمانها میتوانند به کارایی و سودمندی بالایی در سازمان خود دست یابند. مدیریت دانش یکی از این چالشها به شمار میآید. شیلا گورال معتقد است: مدیریت دانش نیازمند اتخاذ دیدگاه کلیتری نسبت به اطلاعات است. در این رابطه، نه تنها تلفیقی از اطلاعات داخلی و خارجی بلکه طراحی هماهنگ، کنترل و تقویت رسمی و غیر رسمی اطلاعات مورد نظر است. علاوه بر آن، مدیریت دانش به توجهی مدبرانه به دانستههای با ارزش و دانشی که موجب پیشرفت سازمانهای اجرایی میشود احتیاج دارد. (الكین، 1381)
شناخت مدیریت دانش به عنوان یک روح حاكم بر اعمال سازمانی، برای پیادهسازی آن ضروری است. در این شرح كوتاه سعی میكنیم، مدیریت دانش را نه لزوماً به صورت آكادمیك، بلكه بر اساس نشان دادن نتایج و راهكارهای ملموس آن بشناسیم.
مدیریت دانش نیز، چیزی نیست جز مدیریت این سرمایه از ابتدا تا انتهای دوره حیات آن به تعبیر واضحتر، مدیریت دانش، شامل خلق دانش، کسب دانش، ذخیرهسازی دانش، انتشار و به اشتراکگذاری دانش و بالاخره به کارگیری دانش است. سازمان شما باید به خوبی بتواند دانش مورد نیاز خود را شناسایی کند، درصورت لزوم، آنرا خلق کند، یا اینکه از منابع دانش خارج از سازمان کسب نماید. دانش خلق شده یا کسب شده، باید با نیازهای شما تطبیق داده شده و به تعبیری، آماده شود و به صورت مناسب، ذخیره شود تا در زمان و مکان
و شرایط مورد نیاز، مورد استفاده قرارگیرد. در این بین، دانش نباید به صورت یک آب راکد، درجایی محبوس شود. دانش بایستی مانند یک چشمه جوشان در سازمان شما (در هر جایی که نیاز است و درهر زمان که نیاز است) جریان داشته باشد و همه کسانی را که تشنه آن هستند، سیراب کند. همانطور که آب راکد، ارزش چندانی ندارد و بعد از مدتی میگندد، دانشِ به اشتراک گذاشته نشده هم، ارزش چندانی ندارد و سرمنشا خیر و برکت زیادی نخواهد بود.
این فرایندها، اثرات متقابلی بریکدیگر دارند. نکته قابل ذکر این است که دانش، ممکن است که تاریخ مصرفش گذشته باشد. در چنین حالتی، لازم است که ا ین دانش را فراموش کرد تا دست و پاگیر نباشد.
سازمانی که به خوبی این پنج فرایند(خلق، کسب، ذخیره سازی، به اشتراک گذاری و استفاده) را مدیریت میکند، سازمانی دانشی یا دانش محور است. در چنین سازمانی، ارزش کارکنان سازمان دیگر به قدرت بدنی یا حتی نظم و انضباط کاری نیست، بلکه به توانایی آنها در انجام فعالیتهای دانشی است. به این نوع کارکنان، عنوان کلی دانشور یا دانشکار، اطلاق میشود. (شرکت مشاوران توسعه آینده، 1385)
مدیریت دانش برای آن که قابل استفاده باشد نیازمند هماهنگی با فرهنگ سازمانی موجود میباشد زیرا در هر سازمانی فرهنگ منحصر به فرد آن سازمان وجود دارد که به افراد شیوه فهم و معنا بخشیدن به رویدادها را نشان میدهد. بنابراین از فرهنگ سازمانی میتوان به عنوان یک اهرم قدرتمند برای تقویت رفتار سازمانی استفاده نمود. فرهنگ سازمانی ضعیف مانع از آن می شود که افراد در تلاش برای نگاهداشت پایگاه قدرت شخصی و کارایی خویش دانسته های خود را تسهیم کرده و منتشرسازند(کالسه،2000). همچنین فرهنگ سازمانی قوی موجب ایفای نقش موثرتر کارکنان در یک سیستم تعاملات سازنده به منظور تبادل دانش و دستیابی سریع تر به اهداف سازمان میشود. (بزری، مهدی ، ولوی، محمدرضا، 1385)
بازسازی و اعتلای فرهنگ سازمانی در جهت حمایت برانگیزاننده و توانساز از نیروهای دانشی در زمینه تولید، اشتراك گذاری، كاربردی نمودن، و ذخیره سازی دانش جدید و مورد نیاز سازمان در قلب رویكردها و رویههای مدیریت دانش جای دارد. شدت این تحول باید به گونهای باشد كه تمام اشخاص خود را به نحوی از انحاء در قبال جمع آوری، انتقال، و تولید دانش مسئول بدانند. از این رو در تضمین جریان بهینه دانش وجود یک فرهنگ پشتیبان و متناسب عامل مهمی است. (بالتازارد و كوك،2004)
با وجود اینکه اغلب مدیران اجرایی ارشد معتقدند مدیریت دانش برای موفقیت سازمان امری حیاتی است با این حال بسیاری از سازمانها برای توسعه محیط تبادل دانش هیج اقدامی نمیکنند. یکی از دلایل مهم آن، فرهنگ سازمانی است مدیریت دانش نیازمند ذهنیتی است که سازمان در آن بایستی توان خطرپذیری و تحمل شکست را داشته باشد به عبارت دیگر سازمانها باید از نظر فرهنگی آمادگی پذیرش آن را داشته باشند. (بروکز و دیگران، ترجمه: حسین معارف وند،1387)
یکی از مشکلاتی که انجام این تحقیق را مورد تاکید قرار میدهد این است که در بخشهایی از سازمان گمرک فرودگاه بین المللی امام خمینی (ره) همانند خیلی از سازمانهای دیگر، کارکنان دانش را یک عامل قدرت افزا میدانند و از انتقال و تسهیم آن امتناع میورزند و سالانه حجم زیادی از تجربیات و دانش با بازنشستگی کارکنان از سازمان خارج میگردد. در حالیکه این مساله و خیلی از مسایل مشابه با آن در حوزه مدیریت دانش از طریق فرهنگسازی و ارتقاء فرهنگ سازمانی به خصوص فرهنگ سازمانی مبتنی بر باورهای اسلامی تا حدودی قابل حل میباشد.
در این تحقیق با توجه به اهمیت فرهنگ سازمانی و نقش آن در مدیریت دانش در صدد بررسی رابطه بین عوامل فرهنگ سازمانی با مدیریت دانش در سازمان گمرک فرودگاه بین المللی امام خمینی(ره) میباشیم و این تحقیق در پی پاسخگویی به این سوال میباشد كه: آیا بین عوامل فرهنگ سازمانی با مدیریت دانش در گمرک فرودگاه بین المللی امام خمینی(ره) رابطه وجود دارد؟
ارتقا فرهنگ سازمانی در گمرک فرودگاه امام خمینی (ره) چگونه و به چه میزان در مدیریت دانش این سازمان تأثیر گذار است؟
در بیان اهمیت و ضرورت این تحقیق میتوان به فرمایشات گهربار رسول اکرم (ص) اشاره کرد که میفرمایند:
همچنین میتوان به یکی از رهنمودهای ارزشمند مقام معظم رهبری در این رابطه اشاره کرد:
در صورت عدم انجام این تحقیق ممکن است در پیادهسازی و استقرار مدیریت دانش در گمرک فرودگاه امام خمینی (ره) به موضوع فرهنگ سازمانی اهمیت کافی داده نشود و بدون آمادهسازی بستر فرهنگی به نتیجه مطلوبی در مدیریت دانش نرسیم. با انجام این تحقیق وزن و تاثیر هر یک از عوامل فرهنگ سازمانی در مدیریت دانش گمرک فرودگاه امام خمینی (ره) تعیین میگردد که این نتیجه موجب اهمیت و کار بیشتر روی عوامل موثرتر میشود. به عنوان مثال ممکن است در صورت عدم توجه به فرهنگ سازمانی و تاثیر آن بر مدیریت دانش سالیانه حجم وسیعی از اطلاعات، تجربیات و دانش که بسیار گرانبها و پرهزینه میباشند از سازمان خارج شود و دانش موجود هم به دلیل عدم توجه به مسایل فرهنگی کاربردی نشود.
. 117
5-2- پیشنهادات برای کارهای آتی.. 118
1-1- پیشگفتار
سیر تکاملی محاسبات به گونه ای است که میتوان آن را پس از آب، برق، گاز و تلفن به عنوان عنصر اساسی پنجم فرض نمود. در چنین حالتی، کاربران سعی می کنند بر اساس نیازهایشان و بدون توجه به اینکه یک سرویس در کجا قرار دارد و یا چگونه تحویل داده می شود، به آن دسترسی یابند. نمونههای متنوعی از سیستمهای محاسباتی ارائه شدهاست که سعی دارند چنین خدماتی را به کاربران ارئه دهند. برخی از آنها عبارتند از: محاسبات خوشهای[1]، محاسبات توری[2] و محاسبات ابری[3]. محاسبات ابری ساختاری شبیه یک توده ابر دارد که بواسطه آن کاربران میتوانند به برنامه های کاربردی و یا زیرساختهای نرمافزاری و سختافزاری از هر جایی از دنیا دسترسی داشته باشند. بنابراین، محاسبات ابری می تواند با کمک ماشینهای مجازی[4] شبکه شده، به عنوان یک روش جدید برایایجاد پویای نسل جدید مراکز داده مورد توجه قرار گیرد. بدین ترتیب، دنیای محاسبات به سرعت به سمت توسعه نرمافزارهایی پیش میرود که بجای اجرا بر روی کامپیوترهای منفرد، به عنوان یک سرویس[5] در دسترس میلیونها مصرف کننده قرار میگیرند. محبوبیت سه نوع مختلف محاسبات که به آنها اشاره شد، از دید موتور جستجوی گوگل نیز مورد ارزیابی قرار گرفته است که نتیجه آن در شکل (1-1) نمایش داده شدهاست. این بررسی نشان میدهد که محاسبات خوشهای در حال حاضر نسبت به دو مورد دیگر مقبولیت کمتر دارد، محاسبات توری در رتبه دوم قرار گرفته است، و پردازش ابری با فاصله زیادی از آنها در حال استفاده بیشتر است.[13, 14]
شکل 1‑1 مقایسه روند محاسبات خوشهای، توری و ابری از دید گوگل در سالهای 2008 و 2009[5] |
1-2- محاسبات ابری
محاسبات ابری (یا رایانش ابری و یا پردازش ابری) مدل رایانشی بر پایه شبکه های بزرگ کامپیوتری مانند اینترنت است که الگویی تازه برای عرضه[6]، مصرف[7] و تحویل[8] سرویسهای فناوری اطلاعات (شامل سختافزار، نرمافزار، اطلاعات، و سایر منابع اشتراکی رایانشی) با به کارگیری اینترنت ارائه میکند. رایانش ابری راهکارهایی برای ارائه خدمات فناوری اطلاعات به شیوههای مشابه با صنایع همگانی (آب، برق، تلفن و…) پیشنهاد میکند. این بدین معنی است که دسترسی به منابع فناوری اطلاعات در زمان تقاضا[9] و بر اساس میزان تقاضای کاربر به گونهای انعطافپذیر[10] و مقیاسپذیر[11] از راه اینترنت به کاربر تحویل داده میشود.[10, 15, 16] واژهی “ابر” واژهای است استعاری که به اینترنت اشاره میکند و در نمودارهای شبکههای رایانهای نیز از شکل ابر برای نشان دادن شبکه اینترنت استفاده میشود. دلیل تشبیه اینترنت به ابر در این است که اینترنت همچون ابری جزئیات فنیاش را از دید کاربران پنهان میسازد و لایهای از انتزاع را بین این جزئیات فنی و کاربران به وجود میآورد. به عنوان مثال آنچه یک ارائهدهنده سرویس نرمافزاری رایانش ابری ارائه میکند، برنامههای کاربردی تجاری برخط است که از طریق مرورگر وب یا نرمافزارهای دیگر به کاربران ارائه میشود.[14, 17] نرمافزارهای کاربردی و اطلاعات، روی سرورها ذخیره میگردند و براساس تقاضا در اختیار کاربران قرار میگیرد. جزئیات از دید کاربر مخفی میماند و کاربران نیازی به تخصص یا کنترل در مورد فناوری زیرساخت ابری که از آن استفاده میکنند ندارند.[15, 16]
رایانش ابری را گروهی تغییر الگووارهای[12] میدانند که دنبالهروی تغییری است که در اوایل دهه ۱۹۸۰ از مدل رایانه بزرگ[13] به مدل کارخواه-کارساز[14] صورت گرفت.
1-2-1- تاریخچه
پیدایش مفاهیم اساسی رایانش ابری به دهه ۱۹۶۰ باز میگردد. زمانی که جان مک کارتی[15] اظهار داشت که «رایانش ممکن است روزی به عنوان یکی از صنایع همگانی سازماندهی شود». تقریبا تمام ویژگیهای امروز رایانش ابری (تدارک قابل ارتجاع، ارائه به صورت یک صنعت همگانی، برخط بودن و توهم دسترسی به عرضه نامحدود) به همراه مقایسه با صنعت برق و شکلهای مصرف عمومی و خصوصی و دولتی و انجمنی را پارک هیل داگلاس[16] در کتابی که با عنوان «مشکل صنعت همگانی رایانه» در سال ۱۹۶۶ مورد بررسی قرار داد. واژهی ابر در واقع بر گرفته از صنعت تلفن است به این گونه که شرکتهای ارتباطات راه دور که تا دهه ۱۹۹۰ تنها خطوط نقطه به نقطهی اختصاصی ارائه میکردند، شروع به ارائه شبکههای خصوصی مجازی با کیفیتی مشابه و قیمتهای کمتر نمودند. نماد ابر برای نمایش نقطه مرزی بین بخشهایی که در حیطه مسئولیت کاربر میباشد و آنهایی که در حیطه مسئولیت عرضه کننده است، بکار گرفته میشد. رایانش ابری مفهوم ابر را به گونهای گسترش میدهد که سرورها را نیز علاوه بر زیرساختهای شبکه در بر گیرد.
سایت آمازون[17] با مدرن سازی مرکز داده خود نقش مهمی در گسترش رایانش ابریایفا کرد. بعد از حباب دات-کام[18] آنها دریافتند که با تغییر مرکز دادههای خود – که مانند اغلب شبکههای رایانهای در بیشتر اوقات تنها از ۱۰٪ ظرفیت آن استفاده میشد و مابقی ظرفیت برای دورههای کوتاه اوج مصرف در نظر گرفته شده بود – به معماری ابر میتوانند بازده داخلی خود را بهبود بخشند. آمازون از سال ۲۰۰۶ امکان دسترسی به سامانه خود از طریق وب سرویسهای آمازون را بر پایه رایانش همگانی ارائه کرد. در سال ۲۰۰۷، گوگل[19] وای بی ام[20] به همراه چند دانشگاه پروژهای تحقیقاتی در مقیاسی بزرگ را در زمینه رایانش ابری آغاز نمودند.
بی شک با توجه به گسترش فراگیر تکنولوژی و رویکرد متنوع در استفاده از شبکه های کامپیوتری، بحث امنیت اطلاعات و تشخیص بموقع و درست حملات و نفوذها در آن از اهمیت روزافزونی برخوردار است.
1-1- تقسیم بندی سیستم های تشخیص نفوذ
عموماً تکنیکهای تشخیص به لحاظ ماهیت به دو گروه تقسیم می شوند: تشخیص سوء استفاده و تشخیص رفتار غیرعادی.
در روش های مبتنی برتشخیص سوء استفاده، حملات در صورتی قابل شناسایی اند که بتوان اثرات آنها را با تحلیل رفتارهای ترافیک شبکه مشخص نمود. به عبارت دیگر، براساس مجموعه ای از الگوهای نفوذ و نیز تطابق رفتار مشاهده شده با یکی از مدل ها، امکان تشخیص نفوذ فراهم می گردد. اشکال عمده ی این روش در تشخیص حملات ناشناخته ای است که تاکنون الگویی برای آنها وجود نداشته و بنابراین با این سیستم قابل شناسایی نمی باشند. برای جبران این محدودیت، روش دیگری براساس تشخیص رفتارهای غیرعادی مطرح شد. در این رویکرد که برای نخستین بار در پژوهش دنینگ [1] مطرح شد، اساس سیستم تشخیص نفوذ مبتنی بر رفتارعادی سیستم بنا گذارده می شود. در نتیجه اکثر تکنیکهای تشخیص رفتار غیرعادی، همواره در تلاش برای ایجاد پروفایل های عملکرد نرمال با محاسبه و ارزیابی معیارهای گوناگون بوده اند. براین اساس یک حمله زمانی تشخیص داده می شود که رفتار سیستم در آن لحظه، از این پروفایل نرمال تخطی کند.
بنا بر پژوهش اکسلسون[2]، نخستین سیستم های تشخیص رفتار غیر عادی مبنایی خودآموز داشتند. به این معنا که خودشان رفتار نرمال سیستم را تبیین می کردند. اگرچه تکنیکهای یادگیری ماشین نتایج خوبی دربرداشتند اما هنوز با محدودیت های قابل ملاحظه ای برای تشخیص حملات جدید مواجه بودند. بدین سبب تکنیکهای پردازش سیگنال به عنوان جایگزینی کارآمدتر برای روش های پیشین
مطرح شدند.
از سوی دیگر، سیستم های تشخیص نفوذ را از نظر منبع مورد بررسی میتوان در دو گروه دسته بندی نمود[3]: تشخیص نفوذ براساس مدل میزبان و تشخیص نفوذ براساس ترافیک شبکه.
در روش مبتنی بر میزبان، مبنای تحلیل عملکرد بر روی یک سیستم منفرد است و معمولاً این روش براساس فعالیت های کاربر سیستم مثل فراخوانی های سیستمی می باشد. اما در تشخیص نفوذ براساس ترافیک شبکه، کل ساختار و یا هریک از میزبان ها می تواند به عنوان دامنه ی پیاده سازی تکنیکها مدنظر قرار گیرد.
1-2- تعریف پروژه
در این پژوهش، هر دو روش تشخیص سوء استفاده و تشخیص رفتار غیرعادی را در قالب دو راهکار مختلف مورد بررسی قرار می گیرد. در این راستا، از دو نوع داده، شامل مجموعه های DARPA1999 و KDD1999 استفاده شده است مجموعه داده DARPA1999 شامل پنج هفته ترافیک یک شبکه شبیه سازی شده، درقالب فایل های TCPDUMP می باشد که هفته اول و سوم، ترافیک نرمال و هفته دوم، چهارم و پنجم، حملات را نیز دربرمی گیرد. بعلاوه، بررسی ها نشان می دهد در بسیاری از پژوهش های پیشین، سیستم های تشخیص نفوذ از داده های جریان شبکه (مثل net flow، sflow و ipfix) استفاده می کنند. اما در این پژوهش، طی یک پروسه پیش پردازش، از فایل های TCPDUMP، گزارش جریان گرفته شده و براساس برخی ویژگی های این گزارشات، سیستم تشخیص فرموله سازی می گردد.
بعلاوه، پیش از این در مجموعه داده های تشخیص نفوذ 1999 KDD CUP [4]، لی و همکاران، داده های نفوذ[1] را در قالب سه دسته از ویژگی ها مشخصه سازی کرده اند: ویژگی های اولیه[2]، ویژگی های محتوا[3] و ویژگی های ترافیک[4] [5] آنها سپس ارتباطات شبکه را با بهره گرفتن از 41 ویژگی، توصیف کردند. البته این رویکرد، حملات را تا حد ممکن پوشش می دهد. ولی بررسی بسته های شبکه با حجم بالایی از ویژگی ها، تشخیص نفوذهای آنلاین را تقریباً غیرممکن می سازد. درواقع، هدف انتخاب ویژگی ها، دستیابی به توصیف کامل همه ی فعالیت های مخرب شبکه نیست. بلکه مقصود آن، تبیین تعداد محدودی از نشانه هایی است که با آن می توان یک تشخیص موثر و کارا انجام داد.
راهکاری که براساس داده های DARPA1999 ارائه می شود، روشی مبتنی بر اعمال آنالیز ویولت بر برخی ویژگی های حاصل از یک پروسه پیش پردازش روی داده هاست. براساس این ضرایب ویولت، رفتار ترافیک نرمال و رفتار حملات شناسایی می شود. در ادامه، تشخیص دو حمله ی satan و smurf در این مجموعه داده را براساس این رویکرد بررسی می کنیم.
بعلاوه کارایی شبکه های عصبی به عنوان یکی از موفقیت آمیزترین ابزارهای تشخیص نفوذ در سالهای اخیر، مورد ارزیابی قرار خواهد گرفت. پیاده سازی این طرح براساس مجموعه داده KDD1999 انجام شده است. جهت بهبود کارایی این سیستم، با بهره گرفتن از PCA ، ابعاد بردار ورودی از 41 ویژگی به 7 ویژگی کاهش یافته است. نتایج بدست آمده، حاکی از بهبود قابل قبولی درافزایش نرخ تشخیص و کاهش اخطارهای نادرست می باشد.