:
شبه جزیره بالکان شامل کشورهای ترکیه، بلغارستان، یونان، کرواسی، بوسنی و هرزگوین، مقدونیه، اسلوونی، آلبانی، فدراسیون یوگسلاوی (صربستان، مونتهنگرو) به لحاظ ژئوپولیتیکی یکی از حساسترین نقاط جغرافیایی جهان میباشد که تاریخ پنج سده گذشته آن همواره متأثر از درگیریهای نظامی بین دول منطقه بوده است.
بالکان مدتهای زیادی تحت تأثیر اقدامات کسانی بوده است که هیچگاه این سئوال را مطرح نکردند که چه تدبیری بیاندیشند تا تاریخ درد آور و فاجعه آمیز منطقه تکرار نشود.
شبه جزیره بالکان به جهت اختلافات درونی و موقعیت ژئوپولیتیک آن، یکی از مناطق بحران خیز جهان بوده و همیشه مورد توجه قدرتهای بزرگ جهانی قرار داشته است، زیرا علاوه بر دریای سیاه و دریای مرمره، دسترسی به دریاهای مدیترانه، اژه و آدریاتیک را فراهم و نفوذ یا تسلط بر مهمترین شبکه ارتباطی میان شرق و غرب جهان را تدارک میبیند. به همین لحاظ در طی تاریخ، بحرانهایی در اثر مداخله نیروهای خارجی البته با توسل به اختلافات درونی و قومی در این شبه جزیره ایجاد شده و حتی دنیا را به جنگ جهانی نیز کشانیده است.
جنگ و بحران در بالکان ریشه در تاریخ کهن این منطقه دارد و بالکان همواره حلقه اتصال بحرانی در قاره اروپا بوده است. این بحران به ویژه در جنگ دوم جهانی و با عملکردهای فاشیسم ایتالیا و نازیسم آلمان هیتلری تشدید شده است. فروپاشی حکومتهای کمونیستی در اروپای شرقی علت اساسی واگرایی در بالکان به ویژه در کشور یوگسلاوی بود زیرا حرکت به سوی دمکراسی چند حزبی در این کشور در اواسط دهه هشتاد و به موازات آن حرکتهای دمکراتیک در لهستان شروع شده بود و این رویدادها به آن سرعت بخشید.
با فروپاشی کمونیسم در یوگسلاوی سابق پروسهای به وجود آمد که این کشور را متلاشی کرد تقاضا برای آزادی شهروندان و قومیتها در شش جمهوری یوگسلاوی، باعث مخالفت و مقابله با طرح صربستان بزرگ تحت پوشش یوگسلاوی گردید و بحران یوگسلاوی شروع شد. تجاوز صربستان به اسلوونی و سپس کرواسی منجر به جنگ در جمهوری کرواسی گردید.
بروز جنگ در کرواسی که منجر به رسمیت شناخته شدن کرواسی در مجامع بینالمللی شد تقاضای کشور بوسنی و هرزگوین برای شناسایی بینالمللی توسط جامعه مشترک اروپا و آمریکا مشروط به همه پرسی شد که در آن همه پرسی در کل 64% از شهروندان به استقلال کشور بوسنی و هرزگوین رای دادند که یک روز پس از به رسمیت شناخته شدن بوسنی توسط مجامع بینالمللی و سازمان ملل متحد جنگ صربستان بر علیه بوسنی و هرزگوین شروع شد.
فصل اول: کلیات
1-1- بیان مسئله
یکی از مهمترین مباحثی که در اتحادیه اروپا مطرح است، بحث پیرامون تدوین سیاست امنیتی و دفاعی اروپا[1] میباشد. اتحادیه اروپا برای پیشبرد اهداف اقتصادی، تجاری، سیاسی و نظامی خود در راستای همگرایی بیشتر، نیاز به امنیت در منطقه و حاشیه خود دارد. از سوی دیگر یکی از مسائل مهم و مناقشه برانگیزی که اتحادیه اروپا با آن مواجه است، بحث گسترش اتحادیه اروپا میباشد. این موضوع که آیا هر کشوری که در قاره اروپا واقع شده است، باید عضو اتحادیه اروپا باشد یا خیر ، از دیگر مسائل مهمی میباشد که همواره مطرح بوده است. بالکان شبه جزیرهای است که در جنوب شرقی اروپا که کشورهای یونان، آلبانی، بلغارستان، بوسنی و هرزگوین، کرواسی، اسلوونی، جمهوری مقدونیه، صربستان، مونتهنگرو، رومانی و بخش اروپایی ترکیه در آن واقع شده است.
بالکان همواره مکان درگیریها و نزاعی بوده است که همسایگان خود را تحت تأثیر ناآرامیهای خود قرار داده است. در این پژوهش محقق بر آن است تا با شرح موقعیت ژئوپولیتیکی شبه جزیره بالکان (با مرور اجمالی تاریخ این منطقه) تأثیر بحرانها و ناآرامیهای آن را بر امنیت
همسایگان این منطقه و به طور دقیقتر امنیت اتحادیه اروپا بررسی نماید.
پدیده امنیت یا کشمکش سیاسی در یک حوزه جغرافیایی ، ایدئولوژیک و فکری در خلاء به وجود نمیآید . قطعاً” در ورای آن پیشینه تاریخ و مسیر تحولات و رخدادهای جغرافیایی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی زمینه ساز شکل گیری چنین راندی شده است و در نتیجه نسبت به کوچکـی و بزرگی حوزه عملیاتی آن شاهد تأثیرات متفاوتی خواهیـم بـود. چالشهای قومـی یکـی از پدیدههای سیاسی با پیشینهای غیر قابل انکار است که آن را نمیتوان در یک ظرف زمان مشخص محدود کرد.
یک مناقشه قومی قرنها به طول می انجامد و تحت شرایط خاصی به مانند آتش زیر خاکستر خود را نمایان میسازد تا این که در قالب یک بحران ملی ، منطقهای و بینالمللی خودنمایی میکند . چالشهای قومی در بالکان نیز از این قاعده کلی مستثنی نیست . مسیر حوادث و تحولات منطقه بالکان در آخرین دهه قرن گذشته (2000-1990) نشان دهنده عمق درگیریها و اختلافات سر به مهر بود که میتوان آن را میراث امپراتوریهای پروس ، اطریش ، هنگری و عثمانی در سدههای گذشته دانست.
منطقه حساس و ژئواستراتژیک بالکان به عنوان پلی ، سه قاره را به یکدیگر متصل و تلاقی دو دین بزرگ بشری ، مسیحیت و اسلام است که خود به عنوان عامل و تسریع کننده چالشهای منطقهای ظهور و بروز برجستهای داشته. اختلافات و مناقشات قومی که پس از جنگ جهانی اول و دوم به لحاظ تسلط نظام کمونیستی با تحت فشار قرار دادن و کنترل پلیسی سربسته باقی مانده بود، به دنبال تغییر و تحولات منطقهای و بینالمللی و فروپاشی نظام دوقطبی و شکل گیری نظام نوین جهانی روند جدیدی را به خود گرفت.
فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی ، تقسیم فدراسیون یوگسلاوی به کشورهای کوچکتر همچون صربستان، بوسنی – هرزگوین ، کرواسی ، مقدونیه، اسلوونی و مونتهنگرو خود شرایطی را به وجود آورد که هر یک مدعای تاریخی – هویتی قومی و نژادی خود را مطرح و در کسب آن و تظلمی که سالها بر آن ها روا داشته شده بود ذیحق بدانند در نتیجه موجب بروز دو جنگ خونین با تبعات زشت و ناگوار منطقهای و بینالمللی شد که هر یک از آن ها شرایط منحصر به فردی را در مقابل جنگهای همردیف خود به وجود آورد. نسل کشیهای فزاینده بر اساس سیاست زمین سوخته یا آوارگیهای گسترده چند هزار نفری ، مهاجرتهای اجباری ، تجاوز به حقوق اولیه انسانها ، تخریب و از بین بردن محیط زیست انسانی و بسیاری مسائل دیگر نمونههای قابل ذکر از تبعات این جنگها بود. در این بین تأثیرات روحی و روانی بر مردم ستم دیده را نمیتوان با آمار و ارقام ذکر کرد.
یکی دیگر از تبعات جنگهای دهه 90 بالکان به چالش کشیدن حقوق بشر و قوانین بینالمللی بود که هیچ یک از سازمانهای نظم و امنیت جهانی و حقوق بینالمللی نتوانسته جوابگوی انتظارات و حلال مسائل و مشکلات به وجود آمده باشند.
محدود مکانی پژوهش: دو محدوده جغرافیایی شبه جزیره بالکان و اتحادیه اروپایی در این پژوهش مورد بررسی قرار خواهند گرفت.
محدوده زمانی پژوهش: در این پژوهش از آنجا که قصد بر آن است تا تاریخ این منطقه مورد بررسی قرار گیرد محدوده زمانی پژوهش را باید در طول تاریخ این منطقه در نظر گرفت.
2-1- اهمیت موضوع و ضرورت پژوهش
بررسی موقعیت ژئوپولیتیکی منطقههای مختلف و اثر آن بر روی پدیدههای دیگر از مهمترین دغدغهها و موضوع اصلی رشته جغرافیای سیاسی محسوب میشود. این دغدغه مهم یادآور آن است که برای بررسی پدیدههای جاری و مهم در جامعه جهانی امروز ، یکی از متغیرهای اساسی جهت مطالعه ، موقعیت ژئوپولیتیکی مناطق مختلف میباشد. از سوی دیگر اتحادیه اروپایی جایگاه قابل توجهی در نظام بینالملل دارد که بررسی امنیت آن به عنوان یکی از چالشهای فرا روی این اتحادیه ، میتواند دیگر نهادهای منطقهای را برای نیل به همگرایی یاری دهد.
شبه جزیره بالکان سرزمینی است که زادگاه بحرانهای مختلفی بوده است. فروپاشی یوگسلاوی و بحرانهای متعاقب آن، اتحادیه اروپا را با چالشهای متعدد امنیتی و دفاعی روبرو ساخته است. در این تحقیق سعی بر آن است تا با بررسی ژئوپولیتیکی این شبه جزیره ، اثرات آن را بر امنیت اتحادیه اروپا بسنجیم.
شاید بتوان در اهمیت بحران بالکان به این امر بسنده کرد که بیش از یک دهه اختلاف ، مناقشه، بحران و در نهایت جنگ، خود محرک بزرگی بود برای این که نظر نگارنده را به خود جلب کند. از سوی دیگر این منازعات و بحرانها در اواخر قرن بیستم و در آستانه سده بیست و یکم شکل گرفت. قرنی که بسیاری از اندیشمندان آن را به عنوان نمادی از اوج رفتارهای انسانی ، رعایت حقوق طبیعی و بشریت نام میبردند، اما فجایع و مصیبتهای پدید آمده در این برهه از تاریخ، زمان را به نیم قرن قبلتر و به هنگام جنگ جهانی دوم و فجایع غیرانسانی آن برد. یکی دیگر از دلایل انتخاب این موضوع را میتوان تشابه موضوعی و چالشی بین ایران و منطقه بالکان و به طور خاص کشور یوگسلاوی دانست. از این منظر که اقلیتهای قومی، نژادی و مذهبی در این منطقه مانند ایران ، بسیار متنوع میباشند. رمزگشایی از بحران بالکان میتواند تجربیات ارزندهای را برای کشورهای با تنوع قومیتی و مذهبی به همراه داشته باشد.
3-1- اهداف پژوهش
هدف از این پژوهش بررسی چگونگی ژئوپولیتیکی منطقه بالکان و تأثیرات آن بر نظام منطقهای و اتحادیه اروپایی از یک سو و تشریح روند تاریخی آن در یک پروسه زمانی از سوی دیگر است.
یکی دیگر از اهداف این پژوهش روشن کردن موضوع و ارائه راهکار برای دستگاه دیپلماسی کشور در مواجهه با چنین بحرانهایی است زیرا منطقه بالکان حوزهای بوده است که جنگهای جهانی اول و دوم هر دو از این منطقه شروع شده و به عقیده بسیاری از کارشناسان مطالعات منطقهای بحرانهای این منطقه پتانسیل ایجاد و شکل گیری جنگ جهانی دیگری را خواهد داشت.
[1] – ESDP
فرم در حال بارگذاری ...