وبلاگ

توضیح وبلاگ من

پایان نامه ارشد: تبیین موانع فراروی ورود،پیاده سازی و بکارگیری نظام مدیریت دانش در بانک ها

 
تاریخ: 05-11-99
نویسنده: نویسنده محمدی

:

 

در این فصل ابتدا به بیان مسئله مورد بررسی در پژوهش پرداخته وسپس اهمیت موضوع شرح داده خواهد شد. پس از آن هدف از انجام پژوهش ذکر می گردد و محقق سوالاتی را که در طول فرایند تحقیق در جستجوی پاسخی برای آنهاست مطرح می نماید.در ادامه فرضیات تحقیق ذکر می گردد.سپس محقق مدلی تحلیلی از پژوهش ارائه نموده وپس از آن به متغیرهای تحقیق و تعاریف نظری و عملیاتی می پردازد.در پایان نیز به طرح پژوهش و روش های تجزیه و تحلیل داده ها پرداخته و مدلی از فرایند پژوهش ارائه می شود.

 

1-1)بیان مسئله:

 

 

 

شناخت فعالیت های دانشی سازمان ها گامی در راستای نیل به مهندسی ارزش منابع و دارایی های سازمان است. توجه به منابع و شناخت دارایی های دانشی سازمان، توانمندی بهره گیری از فرصت های آتی و گذر موفق از تنگناها و ارتقای مهارت رویارویی با تهدیدها و تبدیل آنها را به فرصت ارتقا می بخشد(حمیدی زاده،17:1386).

پایان نامه

 

 

مدیریت دانش رویکردی یکپارچه به شناسایی،کسب و استخراج،بازیابی،ارزیابی،تسهیم و خلق کلیه منابع دانش سازمان است به گونه ای که سازمان را در جهت دستیابی به اهداف سازمانی کمک نماید.هدف مدیریت دانش برقراری ارتباط بین خبرگان و افراد مجرب سازمان با افرادی است که نیاز به دانش خاصی دارند.ایجاد چنین ارتباطی به کمک فرایندها و ابزارهای مدیریت دانش تسهیل می گردد.موفقیت در زمینه مدیریت دانش نیازمند ایجاد یک محیط جدید کاری می باشد که دانش و تجربه بتوانند به  راحتی تسهیم شوند(نظافتی و دیگران،1:1385).

 

عدم بهره گیری از مدیریت دانش درسازمان مشکلات و زیان هایی را به همراه خواهد داشت.سازمانی که از مدیریت دانش بهره نمی گیرد نشانه های ابداع و ابتکار در آن ظاهر نخواهد شد.همچنین بخش عظیمی از دانشی که در محیط خارجی سازمان وجود دارد مورد غفلت قرار می گیرد.دانش محور نمودن سازمان مستلزم استفاده از نیروهای دانشگر در سازمان است که در صورت نبود مدیریت دانش در سازمان نیازی به جذب و بکارگیری نیروهای دانشگر احساس نمی شود.لذا بسیاری از فرصت های موجود یا مورد بهره برداری قرار نمی گیرد و یا استفاده محدودی از آن به عمل می آید.همچنین در چنین شرایطی مدیریت سیستم های اطلاعاتی بی معناست و اطلاعات موجود در سازمان احتکار شده و یا زمینه را برای سوء استفاده افراد سودجو فراهم می نماید(راهرو خواجه،1:1388).

 

درمقابل از جمله دستاوردهای مدیریت دانش افزایش بهره وری،تسریع در یادگیری ،اتخاذ تصمیمات بهتر و سریع تر،افزایش توانایی برای توسعه،تقویت نوآوری و ایجاد انگیزه برای کارکنان است.در سازمان برخوردار از مدیریت دانش نیازهای سیستم به دقت شناسایی می شود،چهره ارائه شده از سازمان بهبود یافته و همواره تکامل می یابد.دستیابی به دانش مناسب توسط اجزاء گوناگون سازمان ممکن می شود.دوباره کاری ها و اشتباهات در سازمان به حداقل می رسد.هزینه های طراحی و توسعه کاهش می یابد.زمان مورد نیاز برای پروژه های توسعه محصولات جدید کاهش می یابد.عملکرد سازمان به صورت یکپارچه درامده وتوان تحلیل بازار و قدرت رقابتی سازمان افزایش می یابد.توانایی تصمیم گیری در سطوح مختلف سازمان بهبود یافته ،سازمان به سازمانی هوشمند و یادگیرنده تبدیل می شود و سازمان به معماری و استانداردهای مناسب مجهز خواهد شد(رجبلو و دیگران،1388)

 

امروزه مدیریت دانش به یک ضرورت انکارناپذیر تبدیل شده است. مدیریت دانش به عنوان بخشی ضروری و اساسی در موفقیت سازمان ،دامنه گسترده ای از ایده های سازمانی شامل نوآوری های راهبردی،اقتصادی،رفتاری و مدیریتی را در بر می گیرد. به طوری که سازمان ها برای رقابت و حفظ بقا بدون مدیریت دانش تقریبا منفعل هستند.موفقیت سازمان ها بیشتر از آنکه به دارایی های فیزیکی آنها منوط باشد، به بهره گیری از دارایی های دانشی،سرمایه های فکری و توانمندی های خلاقانه و سیستمی وابسته است.عقیده براین است که در شکوفا ساختن محیط دانشی ،افراد و سازمان ها در تولید و گسترش سرمایه های فکری منبع مهم مزیت های رقابتی شناخته می شوند(حمیدی زاده،23:1386).اما برای برخورداری از منابع سازمانی ابتدا باید موانع موجود در مسیر دانش محور شدن سازمان را شناسایی و در راستای تعدیل آنها گام برداشت تا سازمان بتواند از مزایای مدیریت دانش بهره مند شود.

 

حال این مساله مطرح می شود که چه موانعی بر سر راه ورود،پیاده سازی و بکارگیری مدیریت دانش درمجموعه بانک های خصوصی و دولتی شهرستان بجنورد وجود دارد که مانع برخوداری آنها از مزایای مدیریت دانش می شود؟


فرم در حال بارگذاری ...

« دانلود پایان نامه:تبیین مزیت رقابتی پایدار برای بانک ها در قالب یک مدل علّیدانلود پایان نامه ارشد : مبانی و اصول جنبش نرم افزاری و تولید علم در علوم سیاسی »