رضایت از زندگی از شاخصهای مهم اجتماعی است كه نسبتاً دیر به حوزه علوم اجتماعی راه یافت، با وجود آنكه این شاخص ذیل مفهوم كلیتر كیفیت زندگی و در واكنش به سنجشهای اقتصادی طرح شد. اما به زودی به حوزهای مستقل و مهم تبدیل گشت اهمیت این شاخص- برخلاف آنچه غالباً تصور میشود- به واسطه تأثیر فوری سیاسی آن نیست. رضایت از زندگی را نمیتوان و نباید مساوی رضایت سیاسی پنداشت. رضایت از زندگی مفهوم فراگیر و در عینحال پایدارتری است كه منعكسكننده احساس و نظر كلی مردم یک جامعه نسبت به جهانی است كه در آن زندگی میكنند. اهمیت آن نیز از حیث دلالتهایی است كه بر ویژگیهای پایدار نظام اجتماعی دارد. در حالی كه رضایت سیاسی جنبه گذرا و موقتی دارد و بیشتر نگرش افراد را نسبت به شرایط جاری روز میسنجد. همین مفهوم رضایت از زندگی است كه به هنگام طرح كیفیت زندگی، مورد توجه قرار میگیرد (گودرزی، 1388: 193).
رضایت از زندگی اگر چه تا حد زیادی بستگی به شرایط فردی دارد، اما تاثیر عوامل اجتماعی در افزایش یا کاهش آن بسیار موثر است.جامعه از سوئی بوجود آورنده شرایطی است که می تواند فرد را به سوی تحقق اهداف و آرزوهای فردی سوق دهد واز سوی دیگر زمینه ساز تحقق فضایی است که فرد می تواند به کنش متقابل وارتباط با همنوعانی که باعث ایجاد آرامش، امنیت واطمینان خاطر وی برای یک زندگانی مناسب باشند، مبادرت ورزد (هزارجریبی وصفری شالی،1388 :8).
رضایت کلی از زندگی، ترکیبی از شرایط فردی واجتماعی است ودر واقع خود نشانه ای از نگرش های مثبت نسبت به جهان ومحیطی که وی را فرا گرفته ودر آن زندگی می کند می باشد. رضایت از زندگی، همبستگی بالائی با احساس خوشبختی، اعتماد متقابل واحساس تعهد با جامعه داردو نشانه نگرش فرد به خود وجهان پیرامونی است. سطح پایین رضایت از زندگی به گرایش های منفی نسبت به کل جامعه مربوط می شود
با وجود رویكردهای نظری متنوعی كه نسبت به مفهوم «رضایت از زندگی» وجود دارد، به نظر دو رویكرد عمده وجود دارد:
الف: رویکرد سازهای: در این نگاه «رضایت از زندگی» سازهای است كه دارای ابعادی چند است مانند رضایت از خود، رضایت از خانواده، و رضایت از شغل…(قهرمان، 1384).
ب: رویکرد کل گرایانه: در این نگاه «رضایت از زندگی» فاقد بُعد است وبه صورت یک سوال کلی مطرح می شود و اگر در تحقیقات از گویههای متعددی برای سنجش آن استفاده شد، قصد محقق ارتقاء سطح سنجش آن از ترتیبی به فاصلهای بوده است، هرچند در بسیاری از تحقیقات برای سنجش آن از یک گویه استفاده شده است(همان،1384). به نظر میرسد كلی بودن مفهوم رضایت از زندگی و انتزاعی بودن آن، رضایت از زندگی را دارای ویژگیهای منحصربه فردی نموده است، به نظر میرسد زندگی مساوی مجموع حیطههایی مانند شغل، تحصیلات، اوقات فراغت، سلامتی و … نیست، حتی اگر حیطههای مذكور افزایش یابد، گرچه حیطههای مذكور بخش زیادی از زندگی را تشكیل میدهند، اما زندگی چیزی فراتر از این حوزهها نیز در خود دارد. البته مساوی نبودن كل با مجموعهی اجزای آن نهتنها در علوم طبیعی، بلكه در علوم انسانی امری غریب نیست (سروش، 1374: 99-24 با تلخیص).
شواهد تجربی زیادی نیز این ادعا را ثابت میكند، مثلاً خودكشی كه خود حكایت از سطح نازل زندگی دارد در مواردی شکل میدهد كه گاه مجموع رضایت فرد از حوزههای رایج پایین نمیباشد. مثلاً اندیشمندی كه به بنبست فكری میرسد و احساس پوچی و سرانجام خودكشی میكند یا كسی كه در یک رابطه عاشقانه ناكام مانده و به زندگی خود پایان میدهد، شواهدی هستند كه اگر از آنان میزان رضایتشان را از حوزههایی مانند خانواده، شغل، تحصیلات، محیط زندگی و … جویا میشدیم شاید نارضایتی جدی از هیچ یک وجود نداشته است و مجموع نمرات رضایت از زندگیشان خیلی پایین هم نباشد.
2-1- بیان مسأله
آیا دستاوردهای اقتصادی همچون افزایش درآمد ملی، افزایش تعداد و تنوع كالاها و … رضایت مردم را از زندگی افزایش داده است؟ امروزه ما با تراكم ترافیک و آلودگی هوای شهری مواجهیم در حالی كه صد سال پیش تنها با جادههای خاكی و كوچههای كثیف برخورد میكردیم، امروزه با زندگیهای نابسامان و نرخهای بالای طلاق مواجهیم، اما «در گذشته، از مراقبتهای بهداشتی ناچیز و نرخ مرگومیر بالا در اثر بیماریها برخوردار بودیم. كدامیک از این دو موقعیت موجد رضامندی و خشنودی بیشتری هستند؟
در جوامع صنعتی پدیدههای جدید به مرور زمان و به طور تدریجی در همان جوامع به اقتضای مسائل و مشكلات و نیازهای آنجا ابداع شدند و موجب یک رشد تدریجی در طول تقریباً 200 سال در همه زمینهها از صنعت و كشاورزی و پزشكی گرفته تا فیزیک و نجوم و بیولوژی و … شده به تدریج به اقتضای رشد هر بخش تقسیم كار و انواع مشاغل بوجود آمد، تولیدات داخلی متناسب با ساختار فرهنگی و
نیازهای موجود جامعه افزایش یافت، ابزار بهتر ارضاء نیاز ارائه شد و در عینحال به علت رشد اقتصادی همسو با نیازها و تعادل تدریجی در همه زمینههای و افزایش درآمدها، به مردم امكان تهیه جدید ارضای نیاز را میداد.
در چنین جوامعی نیز فرایند مقایسهای اجتماعی، احساس محرومیت نسبی و لذا فرایند پیدایش نیاز نیز وجود داشت و دارد، اما از آنجا كه دستیابی به ابزار جدید ارضای نیاز در حد نیاز احساس شده در هر قشر و گروهی به طور ذهنی امكانپذیر به نظر میرسد احساس نارضایتی از وضع موجود كم است و اگر اینجا و آنجا احساس نارضایتی بوجود آید، عموما در حد قابل كنترل است و عنان جامعه از دست ادارهكنندگان آن خارج نمیشود (رفیعپور،1387 (ب): 35-34 با اندكی تلخیص)
اما در جوامع در حال توسعه از جمله كشور ما ایران، امكان رشد اقتصادی مستمر عملاً وجود ندارد و اگر وجود دارد به علت شدت نابرابریهای اجتماعی- اقتصادی عموماً در دست درصد كوچكی از اعضای جامعه است كه خود باعث بروز نارضایتی است علاوهبر آن، قرار گرفتن در مسیر مدرنیته در كشورهای توسعه نیافته به كاهش باورهای تقدیرگرایانه می انجامد؛ كه آن نیز سبب نارضایتی میگردد (رفیعپور، 1377: 74-73).هنگامی كه نظام فرهنگی جامعه الگوهایی را ارائه می کند كه نظام اقتصادی امكان برآورده شدن مطلوب اهداف در چهارچوب آن الگوها را ندارد. پیامد آن، ارضا نشدن نیازهاست كه باعث نارضایتی میگردد.
به عقیدة كونیگ در كشورهای توسعه نیافته یک شكل سنتی و پذیرفته شده از فقر وجود دارد كه انسان به آن عادت كرده است. اما شرایط وقتی تغییر می كند، كه از طریق گسترش وسائل ارتباط جمعی، یک نوع زندگی دیگر و مرفه تر ( مثلاً با برنامه های تلویزیونی،ماهواره ای؛اینترنتی … ) تا اقصی نقاط جوامع تكامل نیافته رخنه می كند. در پی تضاد این دو عامل، نیازهای بی حد و حصر رشد می كنند و پس از آن، حركتهای ناگهانی رشد اقتصادی، بسیاری از مواقع یک وضعیت آنومی به شكل یک گم گشتگی فرهنگی جهشی ( و از دست دادن هویت فرهنگی ) را در پی دارد كه نه فقط یک نارضایتی عمیق، بلكه علاوه بر آن ناآرامیهای سیاسی گسترده ای را بوجود می آورد.» ( رفیع پور، 1378 (ب): 27-26 ). جامعه ما بخصوص شهر ایلام از تحولات جهانی در عصر ارتباطات مصون نیست و به نظر می رسد به علت شکل گیری نیازهای جدید در عصر ارتباطات باعث بالارفتن نارضایتی اجتماعی شده است.
2-1- اهمیت و ضرورت پژوهش
انسان موجودی هدفمند و همیشه در پی ارزیابی از وضعیت زندگی میباشد و تا زمانی كه به آنچه میخواهد دست نیابد احساس رضایت نمیكند شاید به جرأت بتوان گفت نهایت آمال هر انسانی، تحقق اهداف و آرزوهایش است. البته سطح اهداف و آرزو ریشه در شرایطی دارد كه فرد در كنش متقابل، دیگران و وضعیت موجود به دست میآورد. از این رو، امروزه هرچه جامعه توسعه یافته به فكر رضایت شهروندان خود میباشد، زیرا رضایت از زندگی با توسعه اجتماعی و اقتصادی همخوانی و همبستگی بالایی دارد. (اینگلهارت به نقل از هزارجریبی و شالی، 1388: 9). عنصر رضایت یكی از عناصر اساسی نظم، وفاق و همبستگی اجتماعی است. توجه به آن از این جهت حائز اهمیت است كه میتوان ضمن شناخت شرایط روانی جامعه، عناصر اجتماعی بسیاری را مورد بررسی و ارزیابی قرار داد از سوی دیگر باید توجه داست كه وجود و تداوم گسترش آن باعث كمرنگ شدن تعهد افراد به نظام ارزشی و اعتماد آنان نسبت به سایر اعضای جامعه شده و چه بسا منشأ بسیاری از تحولات اجتماعی شود. عواطف مثبت فرد از شرایط خود اگرچه عنصری ذهنی است اما ریشه در شرایط عینی دارد. میتوان این حقیقت را نادیده انگاشت كه مؤلفههای اصلی در ارزیابی مثبت و منفی هر فرد، تحلیل و ارزیابی ذهنی است كه نسبت به شرایط خود جامعه در تطبیق با دیگران است. چنانچه ارزیابی فرد از اوضاع شخصی یا زندگی خود به نتایج منفی بینجامد. این عاطفه منفی در همان بخش محدوده نمانده و بسیاری از رفتارها و گرایشهای فرد نسبت به وضعیت فردی و شرایط اجتماعی را تحت تأثیر قرار داده و متحول میكند (همان) .یافتههای پژوهشی حكایت از آن دارند كه رضایت افراد از یک حوزه خاص از زندگی (مثلاً اشتغال یا خانواده) تنها متأثر از شرایط موجود در آن حوزه نیست یا بلكه متأثر از رضایت كلی فرد از زندگی نیز میباشد. (مكینتاش به نقل از قهرمان، 1384: 9). به تعبیری دیگر چنانچه ارتقاء رضایت فرد در هر حوزهای از حوزههای زندگی هدف باشد، نباید صرفاً درصدد رفع نیازهای فرد همان حوزه بود بلكه باید به رضایت كلی فرد از زندگی نیز توجه نماییم. چنانچه اشخاص در یک زمینهی عام مطلوب، آرام و رضایتبخش به سر ببرند؛ سپس اگر حادثهای ناگوار در حیطه خاصی از زندگی برای آنان رخ دهد (مثلاً به لحاظ شغلی شخص شغلش را از دست بدهد، با آسیب روانی كمتری مواجه میگردد. بنابراین شناخت رضایت از زندگی و عواملی كه سبب پیدایش یا كاهش آن میشود حائز اهمیت است. نكته دیگری كه قابل ذكر است «تأثیر رضایت از زندگی در مشاركت اجتماعی و نقش پیشگیریكننده آن در جلوگیری از بیتفاوتی و اعتیاد، خودكشی و … است (غفاری، 1381: 23- 22).
این پژوهش از دو جنبه توصیفی و تبیینی دارای اهمیت است جنبه نخست بدست آوردن آگاهی از میزان رضایت از زندگی مردم شهر ایلام در حال حاضر و جنبه دوم شناخت و تبیین عوامل رضایت مندی یا نارضایتی از زندگی دربین جامعه آماری به منظور ارائه راهکارهای کارشناسی است.
4-1- اهداف تحقیق
1-4-1-اهداف کلی
1-سنجش میزان رضایت از زندگی در بین شهروندان ایلام .
2-سنجس عوامل موثر بر رضایت از زندگی در بین شهروندان ایلامی
1-4-2-اهداف جزئی
1-سنجش عواملی که بیشترین تاثیر بر رضایت از زندگی در بین جامعه آماری دارند.
2-سنجش عواملی که بیشترین تاثیر در کاهش نارضایتی از زندگی در بین جامعه آماری دارند.
3-ارائه راهکارهای مناسب جهت کاهش نارضایتی از زندگی در بین جامعه آماری.
5-1- سوالات تحقیق
1-میزان رضایت از زندگی در جامعه آماری مورد مطالعه چقدر است؟
2-کدام عوامل منبع بیشترین رضایت مندی در بین جامعه آماری هستند؟
3-کدام عوامل منبع بیشترین نارضایتی از زندگی در بین جامعه آماری هستند؟
:
هدف از انجام این تحقیق بررسی میزان و عوامل بهره مندی كاركنان سازمان صنایع هوایی از بزرگراه های اطلاعاتی با تاكیدبرنقش اینترنت می باشد. روش تحقیق در این بررسی پیمایشی می باشد. جامعه آماری این تحقیق شامل كلیه مدیران، كارشناسان وكاركنان سازمان صنایع هوایی را تشكیل می دهد. روش نمونه گیری این بررسی نمونه گیری تصادفی طبقه ای است. ابزاراندازه گیری نیز با توجه به روش تحقیق(پیمایشی)، ازپرسشنامه محقق ساخته استفاده شده است. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار اس پی اس استفاده گردیده است. یافته های تحقیق بیانگر این مساله است كه سه عنصر و متغیر مهم جنسیت، سن و تحصیلات در میزان استفاده از اینترنت موثر نبوده و داشتن رایانه در منزل ، اینترنت خانگی، سابقه كار و مطالعه درمورد اینترنت، نیز تاثیری در میزان استفاده از اینترنت نداشته است. اما در میزان ارتباط با اینترنت وعواملی همچون تسلط به زبان انگلیسی،ارتباط با مراجع تخصصی علمی داخل و خارج ازكشور، ارتقاء دانش عمومی وتخصصی كاركنان رابطه معناداری وجود دارد. وضعیت اجتماعی و اقتصادی نیز درمیزان استفاده از اینترنت موثر قلمداد شده است.
فصل اول: کلیات تحقیق
بیان مساله (تعریف موضوعی تحقیق):
ابزارهای نوین ارتباطی ترکیبی از چندین فناوری شامل وسایل ارتباط جمعی، انفورماتیک و ارتباطات دور است. این مثلث فناوری، انسان ها را در ضبط، ذخیره سازی، پردازش، بازیابی، انتقال و دریافت اطلاعات در هر زمان و مکانی یاری می نماید. فناوری های نوین ارتباطی تکمیل کننده امکاناتی است که وسایل ارتباطی گذشته ارائه کرده اند.
این فناوری ها ویژگی های منحصر به فردی دارند که آنان را از وسایل ارتباطی قدیمی متمایز ساخته است. با توجه به پیشرفت علوم مختلف، از جمله علوم رایانه ای و نیز ضرورت شناخت و آشنایی هرچه بیشتر با علوم جدید و استفاده و بهره مندی از تجربیات و توانمندی های دیگران در نقاط مختلف جهان، لزوم استفاده از وسایل ارتباطی را بیش از پیش نموده و نقش غیر قابل انکاری را برای آن می توان قائل شد. در دنیای امروز و در دهکده جهانی ” مک لوهان ” همه چیز با کلیک و جستجویی ساده در دسترس بوده و سازمان ها، نهادها، ارگان ها وافراد حقیقی و حقوقی گوناگون می توانند با بهره مندی از طریق وسایل ارتباط جمعی، نیازمندیهای خود را برطرف نمایند.
سازمان صنایع هوایی یکی از صنت هایی است که از فناوری های نو و روز دنیا استفاده می کند و در زمینه علوم و فنون هوایی و نیز ترابری هوایی و… فعال بوده و در شاخه ها و بخش های گوناگون هوایی فعالیت دارد.
این سازمان به لحاظ نیاز به استفاده از فناوری های نوین ارتباطی می تواند با کسب اطلاعات لازم و بعضا نادر از طریق وسایل ارتباط جمعی گامهای موثر و مهمی را در رفع نیازمندیها و حتی بازاریابی برای محصولات خود بردارد.
دراین تحقیق برآنیم تا به میزان و عوامل بهره مندی کارکنان سازمان صنایع هوایی از بزگراه های اطلاعاتی بخصوص اینترنت که یکی از ابزارهای بسیار مهم و تاثیر گذار در این خصوص می باشد، بپردازیم وبا تطبیق نظرات جامعه آماری(جامعه نمونه) به بررسی این موضوع از جهات مختلف بپردازیم.
قلمرو زمانی تحقیق:
این تحقیق با توجه به زمان انجام پژوهش در اواخر سال 92 و اوایل سال 93 مورد بررسی و مطالعه قرار گرفته است.
قلمرو تحقیق:
قلمرو مکانی این تحقیق شامل سازمان صنایع هوایی و سه صنعت مهم و تاثیر گذار آن به شرح زیرمی باشد:
ستاد سازمان هوایی به عنوان مغز متفکر صنعت هوایی کشور و سیاست گذار در صنعت هوایی
شرکت صنایع هوایی(صها) به عنوان مرکز اصلی تعمیرات و اورهال ناوگان هوایی کشور
شرکت هلیکوپترسازی ایران (پنها) به عنوان بزرگترین مرکز تعمیر و نگهداری بالگردی ایران و خاورمیانه.
شرکت قدس به عنوان مرکز تخصصی طراحی، ساخت و تولید پهپاد (هواپیمای بدون سرنشین)
اهمیت، ضرورت مسأله تحقیق:
سازمان صنایع هوایی یکی از صنایع بسیار مهم و پیچیده و فعال در زمینه تعمیر و نگهداری انواع هواپیماهای مسافربری، ترابری، پشتیبانی و … بوده و در شاخه ها و بخش های گوناگون دیگری نیز فعالیت دارد، لذا استفاده از بزر گراه های اطلاعاتی وکسب اطلاعات لازم و بعضا نادر از طریق وسایل ارتباط جمعی می تواند علاوه بر رفع نیازهای این صنعت مهم،گامهای موثر و مهمی را در امر فروش و بازاریابی برداشته و کمک شایانی به ارتقاء محصولات این صنعت از نظر کیفی و کمی نماید.
بدون استفاده از بزرگراه های اطلاعاتی، اموری چون تجارت جهانی، فعالیت بازارهای صنایع فرهنگی، گسترش رسانه ها و شركتهای اطلاعاتی، حركت میلیونها سرباز، مسافر و توریست در دنیا، نفوذ و تسلط اطلاعاتی و علمی و بانكی و …. ممكن نیست.
در جهانی سازی جامعه اطلاعاتی و پیروی از سیاستهای اقتصادی، فناوریهای اطلاعات نقشی كلیدی ایفا كردند. بزرگراه های اطلاعاتی در سه حوزه بسیار مهم و حساس رایانه ها، ماهواره ها و صنایع فضایی و هوایی تاثیر فراوان گذاشته و به این جهت بررسی میزان و استفاده کارکنان از این بزرگراه ها اهمیت پیدا نموده است.
علی رغم این که سازمان صنایع هوایی دارای صنعتی بسیار پیچیده و حساس می باشد، لکن اهمیت و نقش نیروی انسانی در آن غیر قابل انکار بوده و وابستگی بسیار زیادی به آن دارد. به همین دلیل بهره مندی و استفاده کارکنان آن از بزرگراه های اطلاعاتی، به خصوص اینترنت می تواند تاثیر مستقیم و به سزایی در ارتقاء توانمندی های این صنعت داشته باشد.
اهداف تحقیق:
اهداف این تحقیق را می توان به دو دسته هدف اصلی و اهداف فرعی طبقه بندی کرد:
اهدف اصلی این تحقیق بررسی میزان و عوامل استفاده کارکنان سازمان صنایع هوایی از بزرگراه های اطلاعاتی با تاكید بر نقش اینترنت می باشد.
اهداف فرعی:
کارکنان این سازمان تا چه اندازه از بزرگراه های اطلاعاتی به منظور ارتقاء سطح کیفی حرفه ای خود استفاده می کنند.
کارکنان این سازمان تا چه اندازه از بزرگراه های اطلاعاتی به منظور ارتقاء معلومات عمومی خود استفاده می کنند.
سوالات و فرضیه های تحقیق(بیان روابط بین متغیرهای مورد مطالعه):
* بین میزان استفاده کارکنان از اینترنت و سطح کیفی امکانات دسترسی به آن در سازمان/ شرکت رابطه معنا داری وجود دارد.
* بین میزان استفاده كاركنان از اینترنت و كیفیت آن در سازمان/شرکت رابطه معنا داری وجود دارد.
* بین میزان استفاده كاركنان از اینترنت و تسلط آنان بر رایانه رابطه معنا داری وجود دارد.
* بین میزان استفاده از اینترنت به عنوان یک منبع اطلاعاتی و ارتقاء توانمندی كاركنان رابطه معنا داری وجود دارد.
* بین میزان استفاده از اینترنت به عنوان یک منبع اطلاعاتی و ارتقاء توانمندی سازمانی كاركنان رابطه معنا داری وجود دارد.
* بین میزان استفاده از اینترنت به عنوان یک منبع اطلاعاتی و ارتقاء دانش عمومی كاركنان رابطه معنا داری وجود دارد.
* بین میزان استفاده از اینترنت به عنوان یک منبع اطلاعاتی و ارتقاء دانش تخصصی كاركنان رابطه معنا داری وجود دارد.
* بین شركت در دوره های آموزشی تخصصی و میزان استفاده از اینترنت رابطه معنا داری وجود دارد.
* بین سابقه كار و میزان استفاده از اینترنت رابطه معنا داری وجود دارد.
* بین میزان استفاده كاركنان از منابع الکترونیکی(کتب و مجلات و…) و ارتقاء سطح حوزه های تخصصی کاری رابطه معنا داری وجود دارد.
* بین میزان استفاده كاركنان از اینترنت و ارتباط با مراجع تخصصی داخلی و خارجی رابطه مستقیمی وجود دارد.
* بین وضعیت اجتماعی كاركنان ومیزان استفاده از اینترنت رابطه معنا داری وجود دارد.
* بین وضعیت اقتصادی كاركنان ومیزان استفاده از اینترنت رابطه معنا داری وجود دارد.
* در اختیار داشتن رایانه خانگی بر میزان کاربرد اینترنت موثر است.
* بین میزان استفاده از اینترنت و داشتن اینترنت خانگی رابطه معنا داری وجود دارد.
* بین مهارت کارکنان در زبان انگلیسی و میزان استفاده از اینترنت رابطه معنا داری وجود دارد.
* بین مطالعه در خصوص اینترنت توسط کارکنان و میزان استفاده از آن رابطه معنا داری وجود دارد.
* بین استفاده از اینترنت و ارتقاء آموخته های کارکنان رابطه معنا داری وجود دارد.
تعریف مفاهیم و واژه ها:
بزرگراه های اطلاعاتی: بزرگراه های اطلاعاتی به وسایل ارتباطی، اطلاعاتی و فناوری هایی گفته می شود كه توسط آنها هر نوع پیام از جمله اخبار، برنامه های رادیویی و تلویزیونی، ویدئو، فیلم و سینما، بازیهای الكترونیكی تفریحی، صفحات موسیقی، مكالمات تلفنی، عرضه و تقاضاهای اجناس در فروشگاه ها و بازارها، آموزش، بهداشتی، علمی و … می توانند در آن واحد و در یک خط مستقیم در حركت باشند. به عبارت دیگر بزرگراه های اطلاعاتی مانند بزرگراه های حمل و نقل هستند كه در آن واحد و در یک جادة معین دوچرخه، اتومبیل، اتوبوس، كامیون، درشكه و حتی راه آهن در حركت و رفت و آمد باشند، با این فرق كه در بزرگراه های اطلاعاتی به جای وسایل حمل و نقل، كالا و مردم، پیامهای شفاهی و كتبی و آمار دادههای اطلاعاتی و تصویرها در حركت هستند. (فصلنامه رسانه، سال پنچم، شماره سوم، شماره پیاپی 19، پاییز73)
جامعه اطلاعاتی: تعریف دقیق جهانی که مورد قبول همه باشد از جامعه اطلاعاتی وجود ندارد.اکثر نظریه پردازان بر این نکته توافق دارندکه جامعه اطلاعاتی حاصل تغییراتی است که از دهه ۱۹۷۰ شروع شدو امروزه طرز کار جوامع را از بنیاد متحول کردهاست. در مورد جامعه اطلاعاتى،” ویلیام مارتین” (W.J.Martin)، که در ردیف اولین افرادى قرار دارد که موضوع جامعه اطلاعاتى را مطرح کرده اند. وى در بحث اول یکى از کتابهاى خود یادآوری می شود که «هرچند واژه جامعه اطلاعاتى از چند سال پیش متداول بوده است اما هنوز درباره مفهوم و محتواى آن تفاهم عمومى حاصل نشده است. حتى گاهى مشروعیت کاربرد این واژه نیز مورد تردید قرار گرفته است» (محسنى؛ 1380، ص17).
جامعه اطلاعاتی جامعهای است که در آن کیفیت زندگی، گستره گوناگونی اجتماعی و توسعه اقتصادی و به طور روز افزون به اطلاعات و بهره وری از آن متکی باشد جامعه اطلاعاتی می گویند.
رایانه: رایانه دستگاهی الكترونیكی است كه دارای حافظه میباشد و قابـل برنامه ریزی است. همچنین امكان انجام عملـیات ریاضی و محاسباتی را با دقت و سرعت بالا دارد.
:
ظهور دانشگاه و مراکز آموزشعالی به شکل کنونی، پدیدهی دوره مدرنیته است. دانشگاهها به روایت فیلسوفان روشنگری حلقه اتصال ضروری بین عقل و پیشرفت شناخته میشوند که بهعنوان بخشی جداییناپذیر از پروژهی بزرگ مدرنیته، دانش را برای منافع جامعه، تولید و بازتولید می کنند (مکلین، 2006: 26). دانشگاه در فراهم آوردن دو پیششرط زندگی اجتماعی نقش مهمی دارد که این پیششرطها عبارتاند از: 1- تعهد اخلاقی برای مشارکت و همکاری اجتماعی در جهت تحقق جامعهی قانونمند مدنی و دفاع از ارزشهای والای حیاتی مانند گفت وگو، همفهمی، دیگرپذیری، انساندوستی و عدالتخواهی؛ 2- دانایی و فنآوری، تولید دانش فنی و کاربردی، نوآوری و روزآمد و کارآمد کردن علم و فن و هنر برای پاسخگویی به نیازهای متنوع جانشینناپذیر و پایانناپذیر (موسسه پژوهشهای اجتماعی، 1377؛ به نقل از فاضلی، 1387: 201). با توجه به کارکردها و اهداف بیانشده و ضرورت وجود دانشگاهها و مراکز آموزشعالی، یکی از مسائلی که میتواند در کارکردهای این نهادهای آموزشی اختلال ایجاد کند و مانع رسیدن این نهادها به اهدافشان باشد، پدیده تقلبعلمی و یا عدم صداقتعلمی است.
تقلب علمی را به عنوان امری غیراخلاقی، فریبکارانه و خلاف قوانین آموزشی تعریف کرده اند که در آن ارزشها و هنجارهای یک محیط علمی زیر پا گذاشته میشوند. با رشد نهادهای آموزشی و حجم انبوه ورودی به دانشگاهها، شیوع این مسئله در سالهای اخیر نهادهای آموزشی را با مشکلات فراوانی روبهرو کرده است و بخشی از سیاستگذاریها در حوزه آموزشعالی، به مبارزه با این پدیده اختصاص یافتهاست. رسانههای عمومی و ادبیات حرفهای تقلب علمی را به سبب وقوع بالای اعمال فریبکارانه در میان دانشجویان و اختلالهای مربوط به آموزش و فرایند ارزیابی در کلاس درس (لرش، 1999: 103) و همچنین تأثیرات منفی که تقلب علمی بر کل جامعه بهجای میگذارد، بهعنوان یک مشکل بسیار بزرگ شناختهاند. با وجود اینکه تقلب علمی در بلندمدت می تواند اثرات زیانباری را حتی بهمراتب شدیدتر از سایر رفتارهای انحرافی برای جامعه به همراه داشته باشد؛ اما به تأسف باید گفت، به تقلب علمی در کشور ما هنوز بهعنوان شکلی جزئی از رفتار انحرافی نگریسته می شود و حتی گاهی سادهتر از این.
افرادی که رفتارهای متقلبانه علمی را ساده انگاشتهاند، این نکته را فراموش کرده اند که فساد اداری، اختلاس، جرائم یقهسفید و …که در رسانه ها و محافل عمومی بازتاب مییابند، ممکن است ریشه در رفتارهای متقلبانه علمی و جامعهپذیری مجرمانه آن ها در دوران تحصیل داشته باشد؛ چنانکه بسیاری از پژوهشهای خارجی بر این ارتباط مهر تأیید نهادهاند.
مسیر توسعه همهجانبه در یک جامعه بر محور تولید علم است، فارغالتحصیلانی که با ارزیابی نادرست به دلیل تقلب در آزمونها، دانشگاه را به اتمام رساندهاند؛ پژوهشهایی که بر پایه سرقت علمی، داده های نادرست، جعل و تحریف بوده اند؛ بههیچوجه نخواهند توانست جامعه را با تولید علم همراه کنند. بلکه دیری نخواهد پایید که جامعه از مدار تولید علم خارج می شود. علیرغم دغدغهی جهانی نهادهای آموزشی همانند تأسیس نهادهای بینالمللی مرتبط برای جلوگیری از تقلب علمی و ترویج اخلاق علمی، تنظیم مقررات و قواعد اخلاقی در هر دانشگاه و تحقیقات فراوان در خارج از کشور، مسئله تقلب علمی در کشور ما، نه به گونهی جدی در نهادهای آموزشی جهت تنظیم مقررات و قواعد اخلاقی به آن پرداخته شده و نهچندان جایی در پژوهشهای اجتماعی دارد. با توجه به خلاء پژوهشی موجود در بررسی تقلب علمی از دیدگاه جامعهشناختی، پژوهش حاضر به بررسی نقش یادگیری اجتماعی در تقلب علمی میان دانشجویان دانشگاه هرمزگان می پردازد.
این پژوهش به روش قیاسی و در هفت فصل سامان یافتهاست. در فصل اول به بررسی تعاریف، نوعشناسی و بیان پیآمدهای تقلب علمی پرداختهایم. فصل دوم به بررسی مطالعات پیشین و دستهبندی آنها اختصاص یافت. در فصل سوم چهارچوب نظری تحقیق و در فصل چهارم روش، مورد بحث واقعشده است. فصل پنجم به توصیف داده ها اختصاص دارد. در فصل ششم با بهره گرفتن از آزمونهای تفاوت معنیداری و مدل معادلات ساختاری به تحلیل متغیرهای تحقیق پرداخته ایم و فصل هفتم این مجموعه به نتیجه گیری و بحث اختصاص یافت.
فصل اول: کلیات پژوهش
1-1- بیان مسأله
تشخیص تاریخ سوءرفتار علمی حداقل به قرن هفدهم بازمیگردد. مدتی پیش از آنکه جوامع علمی سلطنتی در انگلستان و فرانسه ایجاد شوند، اختلافاتی در مورد حقوق تالیف و اختراع شکل گرفته بود. پس از آن بهتدریج مفاهیمی همچون مالکیتفکری، کپیرایت، حقثبت و علامتتجاری در جهان غرب پذیرفته و بوسیله سیستمهای قانونی پشتیبانی شدند. تاریخ تحقیق و اکتشاف، همواره مملوء است از مناقشههای چشمگیری که «چه کسی اولین نفر است؟» و همراه با این مناقشهها اتهاماتی از قبیل مفاهیم دزدیدهشده، دادهای جعل شده، متون سرقت شده، خرابکاری کار تحقیقی و حتی کردارهای تنفر برانگیزتر از این، مطرح شدهاست (دکو، 2002: 2). با ظهور نهادهای جدید آموزشعالی به شکل کنونی و سیستم آزمونها و ظهور تکنولوژیهای نوین ارتباطی، رفتارهای متقلبانه علمی شکل جدیدتر و پیچیدهتری را به خود گرفتهاست. از آنجا که در جامعه امروز بخش مهمی از موفقیت زندگی اجتماعی افراد در گرو موفقیت آنها در دانشگاه است، تلاش برای رسیدن به مدرک دانشگاهی جهت دستیابی به سرمایه های فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی به مسالهی مهمی تبدیل شده و در این مسیر ممکن است ارزشها و اخلاقیات علمی زیرپا گذاشته شوند.
تحقیقات انجام گرفته در زمینه عدم صداقت دانشگاهی درصد بسیار بالایی از شیوع تقلب علمی را در نهادهای آموزشی گزارش دادهاند. خدایی (2011) با توجه به نتایج تحقیق خود بیان میکند که 95 درصد از دانش آموزان به تقلب در طول سال تحصیلی اعتراف کردهاند و موفقیت 75 درصد آنان در تقلب گزارش شدهاست. نخعی و سیدحسینی (1384) گزارش میدهند از دیدگاه تعداد قابل توجهی از دانشجویان پزشکی که جمعیت مورد تحقیق را تشکیل میدادهاند، برخی از انواع تقلب مورد تأیید آن ها بوده و فراوانی نسبی آن ها تا 50 درصد بوده است. در پژوهش بورآسا (2011) به طور کلی 77 درصد از نمونه تحقیق بر اساس پاسخ به 24 رفتار تقلبی، تقلب خود را گزارش دادهاند. مونیکا و دیگران (2010) اظهار کردهاند 61 درصد از افراد تحقیق، از میان شش نوع رفتار تقلبیای که در تحقیق بیان شده، دو نوع از این رفتارها را به صورت جدی انجام دادهاند و 70 درصد آنان حداقل یک بار مرتکب رفتارهای تقلب شدهاند. علیوردینیا و صالح نژاد (1392) در تحقیق اخیر خود گزارش دادهاند که حدود 9/31 درصد از دانشجویان در حد متوسط به بالا، در جلسات امتحانی تقلب کرده اند. میزان تقلب در سی سال گذشته بهطور منظم در حال افزایش بوده و با پیشرفت فنآوریهای جدید به حدی شایع شده که میتوان آن را معضلی همهگیر در مراکز آموزشی دانست (مرداک، 2006، به نقل از خامسان، 1390). آنچنان که زابو و آندروود (2004) بیان می کنند در حدود 32 درصد از دانش آموزان به سرقت علمی[11] با بهره گرفتن از اینترنت، به منظور تحقق اهداف آکادمیک خود اعتراف کرده اند.
1-1-1- تعاریف تقلب علمی
یک مسئلهی جدّی در تحقیقات مربوط به عدم صداقتعلمی، توافق اندکی است که بر روی تعریف عدم صداقتعلمی و تقلب وجود دارد (بویسِن، 2007: 5). با وجود مطالعات منتشرشدهی متعدد از رفتارهای متقلبانه علمی، هنوز هیچ اجماعی در مورد یک تعریف استاندارد از این اصطلاح وجود ندارد (مارسدن، 2008؛ موهنی، 2007). تمامیِ پژوهشهایی که در حوزه رفتارهای مربوط به تقلب علمی انجامگرفته به ابهام بر سر تعریف و نوعشناسی این رفتارها اذعان داشته اند. تعریف تقلب علمی یا عدم صداقتعلمی گسترده است؛ اصطلاح مبهمی که بسیاری از اشکال متفاوت و رفتارهای مختلف را در بردارد (موهنی، 2007). قوانین اجتماعی معمولاً صریح هستند، درحالیکه اغلب درجهای از ابهام در باب رفتارهای مربوط به تقلب علمی وجود دارد. در تلاش برای روشن کردن آنچه بهمنزلهی تقلب علمی است، مؤسسات آموزشی اغلب آییننامهها و مقرراتی را برای رفتارهای متقلبانه علمی ارائه می کنند که تعاریف خاصی را شامل می شود (بوراس و همکاران، 2007). از آنجا که تفاوتهای روششناختی و مفهومی موجب می شود بر سر نرخ رفتارهای متقلبانه علمی اختلافنظر پیش بیاید (علیوردینیا و صالحنژاد، 1392) و از طرفی تغییر تعاریف و اختلافات جزئیِ ذهنی ممکن است به شیوع رفتارهای متقلبانه کمک کند (رولیاس، 2004؛ به نقل از مارسدن، 2008). در این بخش از پژوهش با تکیه بر پیشینهی پژوهشی تلاش می شود که به نوعشناسی عدم صداقتعلمی و تفاوتها و همپوشانیهای آن پرداخته شود.
برای ورود به تعریف عدم صداقت علمی باید از اصطلاح صداقت آغاز کرد. روشن کردن تعریف صداقت، ما را در فهم عدم صداقت علمی و تقلب علمی یاری خواهد داد. ریشه صداقت «integrity» به زبان انگلیسی مشتق شده از کلمات لاتین «integer» و «integrates» به معنی کامل و یا کل، تمامیت قسمت های مختلف از خود واقعی فرد است. در فلسفه اخلاق کلمه «integrity» به طور نزدیکی با فضایلی که یک فرد «خوب[9]» را تشکیل میدهند، مرتبط است (مک فارلن و همکاران، 2012: 2). با توجه به تعریف صداقت میتوان صداقت علمی را بینقصی و بیعیبی در کارهای علمی تعریف کرد که با نوعی فضایل اخلاقی همراه است. مرکز صداقت علمی اصطلاح صداقت علمی را اینگونه تعریف کردهاست:
«صداقت علمی، ولو در مواجهه با سختی، یک تعهد نسبت به پنج ارزش اساسیِ درستکاری، اعتماد، بیطرفی، احترام و مسئولیت پذیری است. از این ارزشها اصول رفتاری جریان مییابد که قادر میسازد جوامع دانشگاهی آرمانهای خود را به عمل تبدیل سازند» (مرکز صداقت علمی، اکتبر 1999: 4).
این مرکز، صداقت علمی را اساس تدریس، یادگیری، تحقیق و خدمت و پیشنیازی برای تحققِ اعتماد کامل، احترام و مسئولیت پذیری میداند (همان، 1999). اجتماع آموزشی ای که صداقت علمی را حفظ می کند در حال نشان دادن احترام به ارزشهای اجتماعای است که پایه و اساسی را برای آموزشعالی و کل جامعه فراهم می کند (سادلمایر، 2005: 2). هنگامی که از این ارزشها و به عبارت دیگر از اصول صداقتعلمی تخطی می شود؛ آنگاه آن را بهعنوان عدم صداقتعلمی یا تقلبعلمی میشناسند. کریستنسن، 2011: 10؛ هاگس و مککیب، 2006) تقلبعلمی و عدم صداقتعلمی در برخی پژوهشهای مربوط به این حوزه، در یک معنی و به صورت مترادف به کار برده شده اند (نگاه کنید به؛ بایسِن، 2007؛ مارسدن، 2008). با این حال در برخی دیگر از مطالعات، عدم صداقتعلمی را مفهومی وسیعتر از تقلب در نظر گرفتهاند و تقلب را یکی از انواع عدم صداقتعلمی میدانند (نگاه کنید به: سادلمایر، 2005؛ کلُزبلیکر، 2007: 26-27؛ وایتلی و اسپیگل، 2002: 17-16؛ آکبولوت و همکاران، 2008: 464). در همهی انواع رفتارهای مربوط به عدم صداقت علمی که در پژوهشها، آییننامه ها و مقررات دانشگاهها از آن نام برده شده و یا نزد اعضای هیأت علمی، پژوهشگران و دانشجویان ارائه می شود و یا جامعه آن را خلاف ارزشهای اخلاقی میداند، عمل «تقلبکردن» را ذیل مفهوم و تعریفی که لغتنامهها عرضه می کنند، میتوان مشاهده کرد. به عنوان نمونه در فرهنگ آنلاین مریام- وبستر تقلبکردن تحت عنوان: «شکستن یک قاعده یا قانون که معمولا برای به دستآوردن چیزی انجام می شود»، «نقض قوانین از روی بیصداقتی» تعریف شدهاست (وبستر، 2014). در همه رفتارهای مربوط به تقلبعلمی، افراد به گونه ای از فریب و نیرنگ متوسل میشوند. با این اوصاف، دو اصطلاح عدم صداقت علمی و تقلب علمی میتوانند به یک معنی به کار برده شوند. علاوه بر این هاگس و مککیب (2006: 50) از یک اصطلاح سوم یعنی سوء رفتار علمی نیز نام میبرند و اظهار می کنند که اصطلاحات عدمصداقت علمی و سوءرفتار علمی در اشاره به طیف وسیعی از رفتارهای غیر اخلاقی است که برخی از دانشجویان برای کامل کردن کار علمیشان در آن درگیر می شوند و این دو اصطلاح غالبا به جای یکدیگر به کار میروند.
هدف از تقلب به دستآوردن یک مزیت شخصی در یک موقعیت خاص است. بیشتر مطالعات درباره اعمال غیرصادقانه در محیط علمی، تعریف تقلب را مطابق به دست آوردن یک مزیت غیرمنصفانه به وسیله فریب یا سرپیچی از قانون و تخطی از سیاستهای نهادی درصداقت و تخطی از قوانین و مقررات در یک محیط دانشگاهی تعریف کرده اند (بلُدگود و همکاران، 2008؛ تورن-فیگوئروا، 2010: 26). برخی از نویسندگان تقلب را به عنوان تخطی از نقشها یا انتظارات برای اعمال یا وظایف علمی خاصی تعریف می کنند (مارسدن، 2008: 9). همچنین تقلب را به عنوان اعمال یا تلاش های فریبآمیز ِ یک دانشجو برای استفاده از وسایل ممنوعه یا غیر قابل قبول در هر کار علمی تعریف کرده اند (تورن-فیگوئروا، 2010). به نظر تاس (2010: 441) تقلب می تواند شامل ارائه نادرست افراد از دانش خودشان یا نشاندادنِ خود به عنوان یک فرد دارایِ دانش به گونه ای فریبکارانه، تعریف شود.
در بسیاری از پژوهشهای انجام شده، تقلب به عنوان رفتاری غیراخلاقی همراه با قصد و نیت قبلی تعریف شدهاست (تورنفیگوئروا، 2010). طبق نظر کلنرود (2009: 507) «تقلب بدون شک یک پدیده وابسته به اخلاق است»؛ از اینرو دستهای از تعاریف در عدم صداقت علمی بر بعد اخلاقی متمرکز شده اند. در وسیعترین سطح، عدم صداقت علمی به عنوان یک «رفتار غیر اخلاقی» تعریف می شود (مارسدن، 2008). تقلب رفتاری را نشان میدهد که از «هنجارهای اخلاقی» دور می شود و بطور فریبآمیزی در تلاش برای به دستآوردن چیزهای با ارزش، از قوانین تخلف می شود (بلُدگود و همکاران، 2008). مطالعات دیگر، پدیده تقلب علمی را به عنوان یک تضاد بین فرهنگ جوانان و هنجارهای سیستم آموزشی یا به عنوان نشانهای از فرهنگهای متفاوت در برنامه های آموزشی متفاوت تلقی می کنند (کلنرود، 2009: 507). با توجه به توضیحات فوق میتوان گفت رفتارهای غیراخلاقی، فریبکارانه و خلافقانون در یک محیط آموزشی محور تعریف تقلب علمی را تشکیل میدهند.
[1]-Boysen
[2] -Marseden
[3] -Muhney
[4] -Muhney
[5]- Integrity
[6]- Whole
[7]- Entire
[8]- Integrating
[9] – Good
[10] – Macfarlane
[11]- Center for academic integrity
[12]- Honesty
[13]- Fairness
[14] -Adversity
[15] – learning community
[16] – Respect
[17] – Higher Education
[18]-Saddlemire
[19] -Christensen
[20] -Hughes & McCabe
[21] -Clos-bleeker
[22] -WhitIey & spiegel
[23] -Akbulut
[24] -Cheat
[25] -Merriam-Webster
[26] – در تمامی ادبیات پژوهش حاضر دو اصطلاح عدم صداقت علمی و تقلب علمی در یک معنی به کار برده شده اند.
[27] -Unfair Advantage
[28] -Bloodgood
[29]- Thorne-Figueroa
[30]- Fraudulent
[31] -Tas
[32]- Misrepresentation
[33] – Colnerud
[34] – Moral
[35] – Unethical behaviour
[1] -Academic Misconduct
[2]- Intellectual Property
[3] -Stolen Concepts
[4] -Falsied Data
[5]- Plagiarized Texts
[6] -Sabotage
[7] -Decoo
[8] -Bourassa
[9] -Monica
[10] -Szabo & Underwood
[11] – Plagiarism
[1] -McLean
[2] -Academic Cheating
[3] -Academic Dishonesty
[4] -Lersch
[5] – به عنوان نمونه می توان به مرکز بین المللی صداقت علمی The International Center for Academic Integrityاشاره کرد.
:
انسان موجودی است اجتماعی و اجتماعی بودن وی مستلزم ایجاد و گسترش رابطه با دیگران است. روابط انسان ها برای این که در جهت تأمین نیازهای اساسی، به برخورداری از یک زندگی سالم روانی-اجتماعی و رو به رشد بینجامد، و باید بر اساسی استوار شود که همه جنبه های مادی،معنوی ،دنیوی واخروی وی را مدّ نظر قرار دهد و دغدغه تأمین سعادت جامع و همه جانبه انسان را داشته باشد. در عصر حاضر «شهرنشینی» به مثابه یکی از پدیده های اجتماعی، یکی از ضروریات زندگی به حساب می آید. شهروندان عموماً با سلایق و انگیزه های مختلف در جامعه شهری فعالیت می کنند. زندگی شهری جهت گسترش، تداوم و بقای خود مستلزم همکاری و همیاری تمامی مردم در تمام سطوح و ازهر طبقه می باشد.چرا که محیط زندگی در شهر بر طبق نیازهای همگان شکل می گیرد، لذا بر شهروندان لازم می باشد تا با وظایف شهروندی خود آشنا باشند، از امور شهر و منطقه و محله خود آگاهی داشته و نسبت به میزان توانمندی های خود در رفع مشکلات کوشا باشند، یکی از مهمترین جریاناتی که می تواند شهروندان هر محله را درگیر مسائل مربوط به محله خود بنماید، افزایش مشارکت مردم در امور محله و امور مربوط به خودشان است.
پیش شرط مشارکت مردم در امور مرتبط، خود باوری و اعتماد به تحول است. دگرگونی و تغییر بالتبع نخست، باید از اندیشه و بینش جمعی گذر کند و سپس عاطفه و احساس عمومی را برانگیزد و پس از آنکه بارور شد، به تغییر رفتار بینجامد(آقا بخشی، 1382). نخستین گام برای جلب مشارکت مردم حساس سازی آنها به مسائل و کیفیت زندگی جمعی و آگاه سازی آنها از برنامه های رشد و توسعه است، زیرا تا زمانی که مردم ضرورت یک مسئله را درک نکنند در فعالیت های مربوط به آن مشارکت نخواهند کرد و در صورت مشارکت و حضور فیزیکی در عرصه عمل به تدریج مشارکت از مفهوم و محتوای اصلی خود منحرف می شود. اما گذر از دو مرحله حساس سازی و آگاه سازی، افراد را برای حضور در فعالیت های جمعی به منظور تحلیل بهتر مسائل و راه های برون رفت از آن را مشکل، آماده می سازد، زیرا تا زمانی که افراد متحول نشوند، تحولی پدید نخواهد آمد. لازمه مشارکت طلبی مؤثر شهروندان، مقتدر سازی افراد است. حال اگر قدرت را عبارت از توانایی افراد در پیش بینی، کنترل و مشارکت در محیط بدانیم، آن گاه می توان گفت مقتدرسازی فرایندی است که طی آن افراد و اجتماعات می توانند چنین قدرتی را به کار گیرند و آن را به طور مؤثر در تغییر زندگی خود و محیط شان اعمال کنند. مقتدرسازی این گروه به معنای بسیج کردن توان های موجود در اجتماع است. ورود به این مرحله موجب تغییر رفتار افراد شود. این مرحله را می توان«توانمند شدن» نامید. این تغییر رفتار در واقع همان انجام مشارکت به به عنوان یک تمایل بلکه به عنوان وظیفه ای اجتماعی است. در این میان همکاری با سازمان های غیرحکومتی، سازمان های اجتماع و محله محور می تواند نقش مؤثری را ایفا کند. با توجه به نقش مردم در تقویت روحیه تعاون و افزایش هر چه بیشتر مشارکت آنان، تحقیق حاضر قصد دارد تا به بررسی شیوه های همیاری در منطقه 4 شهر تهران بپردازد.
بیان موضوع:
اصولا همیاری به معنای یكدیگر را یاری كردن، همدستی و دستگیری است و معادل عربی آن«تعاون» می باشد. همیاری می تواند موجب ارتباط افراد یک جامعه و پیدایش روحیه برادری و نوع دوستی در بین آنها شود. همیاری در فرهنگ روستایی سابقه طولانی دارد. زیرا در مناطقی كه عدم مساعدت طبیعت، نیروی انسانی را وادار به سعی و كوشش بیشتری كرد، همكاری نمایان تر است.تعاون و همیاری پدیده پیچیده ای نبوده و دارای سابقه طولانی است او در دوره های مختلف زندگی انسان همیشه بعنوان راه و وسیله مناسبی برای رفع مشكلات مورد استفاده قرار گرفته است و در آینده نیز بشر از آن سود خواهد برد.
بسیاری از اندیشمندان علوم اجتماعی بر این عقیده اند كه انسان حیوانی است اجتماعی.انسان به دلیل فطرت اجتماعی خود و همچنین نیاز و
ضرورتهای زندگی خود، از همان ابتدا در قالب گروه ها و جوامع به دور هم جمع شده و برای بقاءو دوام زندگی خویش با مساعدت و همكاری با یكدیگر بر مشكلات خود غلبه كرده اند.
همیاری و یاری گری در جامعۀ شهری ایران خود به خودی و اختیاری نیست، بلکه بر پایۀ قواعد اجتماعی سنتی موجود شکل میگیرد. این همیاری و یاریگری براثر نفوذ مذهب در بین اجتماع شهری حالت فعال داشته به طوری که خود مردم دشواریهای اجتماعی را حل میکردند و مساجد، زورخانهها، بازار و قهوهخانه ها مرکز حل و فصل مشکلات اجتماعی بود.
نقش و نفوذ شبکه های خویشاوندی در جامعۀ شهری ایران بر کسی پوشیده نیست که
میتوانند در امر یاریگری و همیاری به یکدیگر دارای کارکردهای گوناگون باشند. بنابراین میتوان گفت که وقف، مسجد، گروههای خویشاوندی، محلات، بازار و اصناف همگی از عوامل مهمی هستند که هستۀ اصلی نهاد مشارکت و یاریگری جامعۀ شهری ایران بر حول آنها استوار است و اساس تعاون و رفتار شهرنشینان را تشکیل میدهد.
در جامعه های سنتی نیروی مؤثر در هماهنگی زندگی اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی همانا گروه خویشاوندی است که به عنوان سازمانی همه کاره در سیاست، اقتصاد، آموزش، مذهب و تأمین نیازهای روانی تمام اعضایش تأثیر به سزای دارد؛ امّا به موازات گسترش شهرنشینی و پیچیدگی فزایندۀ ساختاری جوامع، نهاد خویشاوندی به تدریج اهمیت خود را از دست میدهد و روابط اجتماعی به گونۀ «نخستین» که براثر عواطف انسانی و صمیمیت قرار دارد، جای خود را به روابط رسمی، خشک و حسابگرانه به گونۀ «دومین» میدهد.
به عنوان مثال میتوان صندوقهای قرض الحسنۀ مردمی (غیررسمی) را نام برد که نمادی از همیاری اقتصادی در جامعۀ شهری امروز است.
این رفتار گروهی خردمندانه و خودجوش که معمولاً ناشی از عدم برقراری تعادل در دخل و خرج مردم به ویژه اقشار حقوق بگیر و کم درآمد با هر عنوان شغلی که دارد، دلالت بر همدلی، هم اندیشی، همت جمعی و به بیان دقیق تر همیاری در بین شهروندان در رفع نیازمندیهای یکدیگر دارد.
همچنین این همیاری ها در مراسم های گوناگون از جمله در مراسم مرگ و میر و عزاداریها، جشنها و عروسیها، تولد و خرید خانه، خرید جهیزیه و خرید سیسمونی نیز دیده می شود که همه افراد از جان و دل و از سر اشتیاق به هم یاری میرسانند و کمک می کنند.
در پایان پی بردن به این مسئله که کارکرد و نقش این همیاریها در زندگی اجتماعی انسانها چه تأثیری دارد ، موجب کندوکاو در این مورد شده است.و به دنبال پاسخ دادن به این سؤال اساسی است: کارکرد و نقش همیاری در زندگی انسانها چیست؟
اهمیت و ضرورت:
هر خانوادهای از منابع متعدد درآمد کسب می کند که این درآمد محدود است یعنی مقدار معینی است و به هر مقدار که اراده کند، در اختیارش نیست و در عوض مخارجی دارد که برای انجام آن از درآمدهایش استفاده می کند. افراد برای ادامه زندگی به کالاهای زیادی نیاز دارند و باید درآمد را به مصرف انواع کالاهای مورد نیاز مثل غذا، پوشاک، مسکن، آموزش، تفریحات و … اختصاص دهد. درست است که نیازهای افراد بینهایت است؛ اما همانطور که شما هم بارها در زندگی با آن برخورد کردهاید، درآمدهای خانواده محدود است و همیشه مقدار محدودی از نیازهایش را می تواند برآورده کند. این جا اولین سؤال در مبحث اقتصاد خانواده به وجود می آید و آن این است که چگونه این درآمد را باید به مصرف انواع کالاها و خدمات اختصاص دهد؟
اصل هنر اقتصاد هم چگونگی تخصیص منابع محدود در دسترس جهت تأمین نیازهای محدود انسان ها است. مدیریت منابع مالی خانواده از مهم ترین وظایفی است که اغلب برعهده زنان مدیر و باتدبیر است.
یاری گری اجتماعی دستیابی آسان تر و مطلوب تر به مقاصد مشترک، از روزگاران کهن کم و بیش در همۀ جوامع انسانی معمول و مرسوم بوده و نقش ارزنده ای در بهبود مناسباتی انسانی داشته است. موضوع یاری گری اجتماعی با عنوان ضرورتی اساسی برای بهبود امور، کاهش مسائل و مشکلات و ضامن بقای انسانها مورد توجه ادیان الهی بوده و به اشکال مختلف محل تأکید و توصیف قرار گرفته است. یاری گری اجتماعی می تواند در تحقق رشد و شکوفایی جامعه نقشی بسزا یافا کند. بدیهی است با گسترش فرهنگی همیاری، وحدت و همدلی بر جامعه حاکم و ابتکارها و خلاقیتها پدیدار میگردد. بدون تردید در جهان امروز برای کسب توفیق و سرافرازی در کلیه مسایل اقتصادی، فرهنگی و سیاسی به یاری گری اجتماعی نیازمند است.
مقصد اعلی و هدف والای همیاری، جمع ارزشهای اخلاقی با هدفهای اقتصادی و رفع حوایج مشترک افراد در نظامی مبتنی بر فضیلت است. قلمرو شمول نظام همیاری، تمام رشتههای فعالیت اقتصادی خانواده است و استقرار آن با تشکیل و توسعۀ تدریجی گروههای همیاری، از طریق گروها و افرادی که احساس احتیاج به این نوع نیازهای خانوادگی را دارند، میسر میگردد.
مطالعه و توجه به شیوه های همیاری و تقویت آن می توان گامی در جهت سازماندهی و مدیریت بردارد.
همكاری و مشاركت نیز از جمله مسائلی است كه در چند دهه اخیر و همزمان با طرح مقوله برنامه ریزی، به عنوان یكی از محورهای برنامه مدنظر بوده است از سالهای 1960 و 1970 به بعد كه توسعه مفهومی گسترده تر پیدا كرده است، مشاركت نیز از اهمیت بیشتری برخوردار شد. تا جائیكه بعضی از صاحبنظران توسعه را مترادف با همكاری و مشاركت می دانند.
موضوع همكاری مردم در روند توسعه، مورد توجه بسیاری از دولتمردان كشورهای در حال توسعه است، چرا كه توسعه فقط رشد نیست و صرفاً شامل سرمایه گذاریهای كلان نمی شود، بلكه این سرمایه گذاری باید به استفاده بهینه از منابع انسانی همراه باشد و این مهم از طریق مشاركت صورت می گیرد. بنابراین مشاهده می شود كه همكاری و مشاركت در اساسی ترین مسائل اجتماعی تأثیرگذار است.
اگر وجود اختلاف در سبک های پوشش[1] جوانان را به عنوان یک واقعیت اجتماعی بپذیریم آنگاه می توانیم در یابیم که سبک های مختلف پوشش از طریق چهره ها یعنی انتخاب نوع لباس و پوشش ظاهری مثلا نوع آرایش مو و صورت بیان می شوند. در کنار این ویژگی اگر اصطلاح گروه مرجع[2] را به این معنا که ارزش ها و در نهایت هویت ما اغلب از گروه هایی که به آن متعلقیم قرض گرفته می شود، در نظر بگیریم می توانیم میان سبک های مختلف پوشش و گروه های مرجعی که باورها، ارزشها و نگرشهای افراد را شکل می دهند پیوندی ساختاری بیابیم.
با توجه به اینکه جامعه ایران با جوانی جمعیت رو به رو است و جوانی دوران کسب هویت و شکل گیری شخصیت است و گروه های مرجع می توانند نقش موثری در این زمینه داشته باشند، لذا شناخت گروه هایی که امروز مورد توجه و علاقه دانش آموزان هستند و گروه مرجع آنها را در زمینه پوشش ظاهریشان تشکیل می دهند، می تواند زمینه ساز برنامه ریزی های فرهنگی برای این بخش از جامعه باشد.
پژوهش حاضر به دنبال کشف رابطه ساختاری سبک پوشش به عنوان یکی از مولفه های هویتی جوانان و گـروه های مرجع دانـش آموزان که بر روی نگرش ها و ارزشهای آنها در انتخاب سبک پوشش تاثیر می گذارد، می باشد.
2-1- بیان مسأله تحقیق
انسان موجودی اجتماعی و اعمال و رفتارهای او متاثر از ارزش ها، هنجارها و قوانین گروه است. انسان بدون تعلق به گروه احساس امنیت نمی کند. آدلر علاقه اجتماعی را در انسان امری ذاتی می داند و معتقد است کــه انسان از بدو تولد در درون شبکه ای از روابط اجتماعی پیچیده و متقابل قرار می گیرد و شکل گیری شخصیت او در اثر همین ارتباطات متقابل است(شفیع آبادی،1375).
رفتار اجتماعی در خلاء صورت نمی گیرد و شدیداً وابسته به این است که دیگران از آن رفتار چه برداشتی می کنند. از جمله این دیگران گروه های مرجع هستند. جولیوس گولد و ویلیام ل. کولب در فرهنگ علوم اجتماعی می گویند اصطلاح گروه مرجع به گروهی اجتماعی اشاره دارد که فرد احساس می کند با آن شناخته شده و آرزو می کند که هویتش با آن مرتبط باشد. هر کس از گروه مـرجع خود هنجارها، نگرشها، و ارزشهای خـود و نیز هدف اجتماعی ئی را که از ایـن ارزش پدید می آیند، بـــه دست می آورد. همچنین شخص مقوله های اجتماعی مهم را(چه آنهایی که می خواهد انجام دهد و چه آنهایی را که به طریقی در مقابل شان قرار می گیرد) نیز از گروه مرجع فرا می گیرد(گولد، کولب؛ 1376: 722).
دروه جوانی زمانی است که انسان با انرژی و حساسیت در برابر بازتاب های محیط و مسئولیت پذیری فردی به دنبال کسب هویت است. جوانان باید نقطه اتکایی برای پیوند با خود، با جنس مقابل و با ارزش های فرهنگی و اجتماعی محیط اطراف بیابند( شفرز،1383: 116). آنهایی که به دلیل شرایط اجتماعی و مقتضیات سنی و شخصیتی آمادگی بیشتری برای تاثیرپذیری از گروه های مرجع را دارند و در جستجوی هویتی جدید هستند و می خواهند با پشت سر گذاشتن دوران کودکی به استقلال شخصیتی و کسب هویت اجتماعی جدیدی دست یابند. بنابراین بستر تغییر دیدگاه ها و نگرش های خود را دارند و نسبت به گروه های مرجع انعطاف پذیرترند.
در هر جامعه ای، چه سنتی یا مدرن، و با هر درجه ای از پیچیدگی، امکانات و لوازمی برای متمایز شدن اقشار و گروه های اجتماعی از یکدیگر وجود دارد. این تمایز موجب خلق معانی و هویت هایی می شود که افراد عضو هر جامعه به سادگی آن را درک می کنند و از طریق درک معانی ذهنی مترتب بر این تمایزات، روابط انسانی و اجتماعی خود را سامان می دهند. این تمایز بخشی به اشکال متنوع و متعددی صورت می گیرد. به هرحال، حتی در میان جوامع ساده تر نوع لباس افراد از اولین ابزاری است که موجب شناخته شدن و تشخیص هویت آنان می شود. معمولا افرادی که به گروهی خاص تعلق دارند، از لباس های مشابهی استفاده می کنند. لباس هر فرد نشانه ای است که به سادگی توسط افراد دیگر رمزگشایی می شود و گاهی این فرایند، احترام بیشتر،طرد برخی گروه های اجتماعی، تداعی مناسک خاص و معانی متفاوتی در پی دارد. بنابراین لباس فرد، خصوصا در جامعه مدرن،به صورت یکی از ابزارهای معرفی شیوه زندگی است.انتخاب های بسیاری که در دسترس افراد جامعه قرار دارد، این امکان را بیشتر می کند.
مسأله پوشش را می توان با امر مصرف مرتبط دانست از این رو می توانیم پوشش را در قالب مفهوم مصرف مورد مطالعه قرار داد، مفهومی
که از اوایل قرن بیستم علاوه بر معانی اقتصادی، معانی فرهنگی نیز پیدا کرده است.نشانه های گسترش سبک زندگی حاصل از جامعه مصرفی را جامعه شناسانی مثل وبلن و زیمل در اوایل قرن بیستم به تصویر کشیدند. وبلن و زیمل سبک زندگی طبقه متوسط را تحلیل کردند. سبکی که در آن مصرف لباس، زیور آلات و انواع کالاهای لوکس نقش محوری داشت. همچنین پیر بوردیو با طرح مفهوم سرمایه فرهنگی به غنای مفهوم سبک زندگی افزود(حمیدی و فرجی،1386: 67).
وبلن در پی این مسئله بود که افراد چگونه منزلت اجتماعی کسب می کنند. به نظر وی، ثروت مهمترین عامل کسب هویت است که باید نمود خارجی داشته باشد و بهترین نمود آن مصرف تظاهری و نمایشی است. برای نمونه افراد با نوع پوشش، آرایش و زیورآلات، خود وطبقه خود را از سایرین متمایز می کنند(همان،1386: 68). زیمل در تحلیل مصرف گرایی جامعه مدرن، بر مقوله مد تاکید دارد. به نظر وی، مصرف کالاها وایجاد سبکهای زندگی از سویی برای فرد هویت بخش بوده و از سویی دیگر متمایز کننده است.
به نظر بوردیو نوع و سبک پوشش ما نماد و نشانه ی فرهنگی و اجتماعی محسوب می شود و چرایی انتخاب این کالاهای مصرفی در اندیشه وی به نوع ذائقه ها و سلیقه های افراد مصرف کننده بر می گردد، یعنی گونه ای از سرمایه فرهنگی( نیکزاد فرخی،1384). منطق تمایز در مصرف در کانون توجه بوردیو قرار دارد. بوردیو با مفهوم فضای اجتماعی سبک زندگی مختلف را نشان می دهد، فضای اجتماعی به این ترتیب ساخته می شود که عاملان و گروه های اجتماعی بر اساس حجم و میزان سرمایه اقتصادی و سرمایه فرهنگی با برخی افراد اشتراکاتی می بابند و با برخی دیگر فاصله پیدا می کنند. فضا یا میدان موقعیتی است که در درون آن، ارزشها، آداب و قوانین خاص آن موقعیت حاکم است. این ارزش ها و قوانین می توانند از نوع اقتصادی یا سیاسی و یا فرهنگی باشند، که به هر جهت دارای بار فرهنگی هستند. فضاهای فرهنگی توسط خود ساخته می شوند. (منادی،1385: 124). بوردیو با بهره گرفتن از مفهوم ریختار(منش، عادتواره، هبیتاس) فرایندی را توضیح می دهد که به واسطه آن عامل ها، عملکردهای تغییر سبک زندگی را باز تولید می کنند. ریختار مجموعه ای از خلق و خو های پایدار در افراد است که کردارهای خاصی را پدید می آورد. افراد طبق چنین نظام های دورنی شده ای عمل می کنند که بوردیو آن را ناخود آگاه فرهنگی می نامد. از این رو ریختار سازوکاری انتقالی است که به مدد آن ساختارهای ذهنی و اجتماعی در فعالیت اجتماعی روزمره تجسم می یابد. به عبارت دیگر می توان گفت مفهوم ریختار در واقع همان ساخت های اجتماعی ذهنی شده ای است که در ابتدا از طریق تجارب نخستین فرد به ذهن او منتقل می شود و شکل می گیرد(نهادهای نخستین) وسپس تجربیات بزرگسالی (نهادهای ثانوی) بدان اضافه می گردد. به این ترتیب است که ساختارهای های اجتماعی در ذهن و در درون افراد از طریق درونی ساختن عناصر بیرونی حک می شوند و به صورت ریختار در می آیند.( حمیدی و فرجی،1386: 72)
گروه مرجع با کارکرد های خود از یک سو مبنای مقایسه و ارزیابی رفتار جوانان و الگوی ذهنی قرار می گیرد و از سوی دیگر، با القای ارزش ها و هنجار ها بر فرایند جامعه پذیری آنان تأثیر مستقیم دارد. هیمن با طرح مفهوم منزلت ذهنی آن را یک بعد از رفتار و تصور فرد از موقعیت خود در مقایسه با سایرین در نظر می گیرد، او در ادامه به این استنباط می رسد که انسانها در شکل دهی به نگرش های خود بیش از آن که به خود متکی باشند، به گروه هایی تکیه دارند که با آ نها در ارتباط هستند. همین طور مرتن به دو نوع گروه مرجع عضویت و غیر عضویت اشاره دارد. در اینجا گروه عضویت، گروهی است که فرد عملا در آن عضویت دارند و گروه غیر عضویت آن است که فرد عملا عضو آن نیست(حمز ه ای و دیگران،1389: 101). جهانی شدن[2] سبب شده که بسیاری از گروه های مرجع در دوره حاضر دیگر در داخل مرزهای جغرافیایی مرسوم تعریف نشوند، بنابراین عضویت به صورت عینی دیگر مصداق ندارد بلکه بیشتر یک نوع گرایش ذهنی نسبت به آنهاست که باعث می شود فرد هنجارها و نگرش های آنها را بپذیرد و در رفتارش نیز تأثیر گذارد( ایمانی،1384: 3).
از جمله مشاهداتی كه محقق را بر آن داشت تا درباره گروه های مرجع جوانان و خاصه دانش آموزان دبیرستانی به تحقیق بپردازد سبك پوشش وآریش چهره آنها مانند پوشیدن شلوارهای لی تنگ و چاك دار، كفشهای سنگین پوتین مانند، پوشیدن دستبند و گردنبند،موهای بلند و روغن زده و … در بین پسران و دختران می باشد. پژوهش حاضر به بررسی سبک های پو شش دانش آموزان متوسطه شهر سنگر و ارتباط آن با فرایند های ذهنی هویت اجتماعی آنان که تحت تأثیر گروه های مرجع شکل می گیرد، می پردازد تا از این طریق بتواند به وضعیت موجود گروه های مرجع دانش آموزان و سپس ارتباط آن با متغیرهایی نظیر سرمایه های فرهنگی، پایگاه اجتماعی- اقتصادی و جنسیت معلوم گردد.
پرسش های آغازین این پژوهش عبارتند از:
1- مهمترین ویژگیهای پوششی افراد مورد مطالعه کدامند؟
2- چه گروه هایی در انتخاب نوع پوشش دانش آموزان به عنوان گروه مرجع عمل می کنند؟
3-آیا میان سرمایه فرهنگی خانواده با در انتخاب الگوی پوشش جوانان رابطه وجود دارد؟
4-آیا بین میزان تاثیرپذیری دختران و پسران از گروه های مرجع در انتخاب نوع پوشش رابطه وجود دارد؟
3-1- اهمیت و ضرورت تحقیق
جوانی به عنوان پدیده ای اجتماعی و نه فیزیولوژیک از موضوعات مهم قرون اخیر است. به ویژه در کشورهای جهان سوم که خود معلول تحولات جمعیتی گسترش شهرنشینی، تعمیم آموزش و تغییرات ساخت و کارکرد خانواده و چگونگی اشتغال است.
نوجوانی و جوانی از دوره های حساس زندگی محسوب می شوند. مورد تأیید واقع شدن، استقلال طلبی، عزت طلبی، ریسك پذیری، تنوع طلبی، گروه گرایی و صدها ویژگی دیگر وجه تمایز این دوران از دوران دیگر زندگی محسوب می شوند. با گسترش موج جـهانی شدن و به تبع آن تكثر عناصر هویتی، خود و جـامعه بر خلاف گـــذشته در محیطی جهانی با یكدیگر به تــعامل می پردازند(گیدنز56:1382). از این رو گــروههای مرجع ( نظیر هنرمندان، ورزشکاران، خانواده، معلمان و…) به عنوان گروه هایی که در دوران نو جوانی و جوانی نقش مهمی ایفا می کنند، می توانند در فرایند جامعه پذیری جوانان و کسب هویت اجتماعی( خاصه سبک پوشش آنها) مؤثر باشند. فقدان مطالعه جامع و مبتنی بر روش های علمی در زمینه تاثیر گروه های مرجع داخلی و خارجی بر سبک و نوع پوشش جوانان یکی از موانع اساسی در تشخیص اولویت گذاری ها و تدوین برنامه های فرهنگی- راهبردی شناخته می شوند. لذا سیاست گذاری و برنامه ریزی فرهنگی صحیح نیاز به شناخت و پژوهش در زمینه الگوها و گروه های مرجع جوانان دارد تا بتوان به علایق، سلیقه ها، ذائقه ها و ارزش های آنان در گرایش به انتخاب سبک خاصی از پوشش پی برده و با شناخت اجزاء و عناصر هویت اجتماعی و فرهنگی آنان به بسترسازی برای تقویت شیوه ها وکنش های مطلوب پرداخته و زمینه های جذب جوانان را در فرهنگ ملی فراهم نماید.
[1]- Habitus
[2]- Globalization
[1]- Fashion
واژه fashion در فرهنگ لغت به معنی مد، رسم و سبک است. در برخی منابع سبک پوشش را clothing styleو clothing fashion ترجمه کرده اند. در این تحقیق معنی سبک پوشش علاوه بر لباس شامل آرایش مو و سر و صورت نیز می باشد. از این رو بنابر نظر دکتر چاوشیان واژه fashion برای ترجمه سبک پوشش انتخاب شده است.
[2]- Reference Group