برای مدت های مدیدی، بیشتر متخصصان بازاریابی اهمیت حواس انسان را در بازاریابی نادیده گرفته و به ویژه از این نکته غافل بوده اند كه چگونه بیان های حسی مختلف مانند رایحه، موسیقی، طرح، طعم و بافت می تواند به شفاف سازی هویت یک شركت یا برند كمک كنند. این حقیقت از لحاظ علمی كاملاً مبرهن است كه حواس پنج گانه ی انسان روی رفتارش تأثیر می گذارد و بیان های حسی مختلف در شکل گیری تصویر یا برداشت ذهنی فرد از شركت یا برند تأثیر قابل توجهی دارند (هولتن و همکاران،2010: 6). درحالیکه که امروزه مصرف کنندگان به طور مداوم در معرض سیل آسای پیامهای سنتی و مکرر تبلیغاتی – پیامهائی که آنان را به صورت روزمره بمباران و دیدن برنامه های تلویزیونی آنان را قطع میکند یا در فعالیتهای روزانه بر سر راه آنان قرار می گیرد- قرار دارند و دنیای امروز صحنهی کارزار رقابت است، شاید بتوان گفت که در این کارزار رقابتی سنگین دشمنی وجود دارد که از دیگران خطرناکتر است و حرکات او کمتر قابل پیشبینی است، نام این دشمن سرسخت ”بیتصمیمی” است. طبق گزارش یکی از شرکتهای مشاوره فروش[1]، نزدیک به شصت درصد مخاطبان حائز شرایط مطلوب، قربانی وضع موجود و حالت بیتصمیمی خود هستند (دن هیل ، 2010: 281) .اما چه باید کرد؟ برای آنکه وضعیت موجود را در هم شکنیم و طرحی نو دراندازیم باید عادات گذشته را کنار بگذاریم، اگر بخواهیم به انسان مدرن امروزی چیزی بفروشیم، باید ابتدا امیال و اشتیاقات آنها را بشناسیم و تحت تأثیر قرار دهیم (فیلیپس،1385: 39). در واقع مردم محصول نمیخرند، بلکه تنها شکلی تغییر یافته از هیجانها و احساسات خود را خرید میکنند برای مثال آنها برای ارضای کودک درون خود، در خرد سالی سوار بر تاب و سرسره میشوند و در بزرگسالی محصول تاب و سرسره تبدیل به محصولی بلوغ یافتهتر مثل شهربازی و سینما میشود، لذا اگر فروشندهای بتواند ما را مجاب کند که در صورت خرید محصول او به یک شرایط احساسی مثبت دست خواهیم یافت، آن گاه است که رغبت به خرید را نشان داده و آن جنس را میخریم (درگی،1391: 66). بنابراین كنجکاو شدیم تا از نقش حواس پنج گانه ی انسان بیشتر بدانیم و در عمل بازاریابی حسی را بیشتر مورد كاوش قرار دهیم و با تاکید بر تبلیغاتی که احساسات و هیجانات انسانی را تحت تأثیر قرارمی دهد و در او انگیزش ایجاد می کند تا بدان واسطه سبب یادآوری موضوع تبلیغ در موقع خرید شده و عمل خرید را منجر گردد به پژوهش بپردازیم.
– آیا باید مصرف کننده از دیدن یک تبلیغ برانگیخته شده و احساس کند که با خرید آن محصول بر ضعفهایش فائق آمده و موجودی کاملتر خواهد شد؟
– آیا باید متخصص بازاریابی از طریق تمرکز برفنونی نظیر بیان احساسی و هیجانی تبلیغات میزان یادآوری آن را در مصرف کننده تحت تأثیر قرار دهد؟
تصورکنید راننده اتومبیل درحالی كه سعی دارد با سرعت هرچه تمامتر مسیر هر روزه اش را دربزرگراه طی كند، به پیچ بزرگراه كه میرسد بی اختیار سرعتش را كاهش میدهد تا تصاویر زیبای دوربینهای فیلمبرداری كم حجم و زیبایی را ببیند كه برپرده بیلبورد نقش بسته است. هر روز بعد از آن پیچ دیگر در ابرها سیر می كند و روزی را تصور می كند كه یكی از آن دوربینهای كوچك را داشته باشد تا بتواند لحظات شیرین زندگی اش را ثبت كند (سولیوان،1390: 89). پس باید توجه کنیم ما در دنیائی زندگی می کنیم که ابزارهای ارتباط با مشتری ِهدف و درگیر کردن وی با یک محصول یا برند ضمن رعایت حریم خصوصی مخاطبان به نحوی غیر مداخله جویانه و بدون فراهم آوردن مزاحمت برای وی، به روشی دو جانبه و دو طرفه، و به صورتی که دارای ماندگاری در حافظه مشتری باشد، به عنوان چالش بزرگ بازاریابی و نیز تبلیغات خودنمائی می کند (هولتن و همکاران، 2010: 10). درست است که بازاریابی در قرن بیستم بیشتر مبتنی بر پیام بود اما مصرفکنندگان قرن بیست و یکم بیشتر تصمیمات هیجانی میگیرنداز این رو تبلیغاتی در این عصر با موفقیت روبرو خواهد شد که متکی بر هیجان و احساسات انسانی باشد و موجب برانگیختن آن شود. با این همه مشکلی که سد راه بازاریابان در شناخت هیجانات واقعی مصرفکنندگان وجود دارد این است که مصرفکنندگان غالباً هوشیارانه یا ناهوشیارانه حقیقت را کتمان میکنند و هیجانات خود را بروز نمیدهند (همان منبع : 11). جای تعجب نیست که حتی تکنولوژی هم در این زمینه به کمک مخاطب آمده است تا او را از شر این گونه مزاحمت ها (تبلیغات و ارتباطات ناخواسته) نجات دهد! (مثل: کنترل از راه دور تلویزیون، انتخاب اسپم[2]در ایمیل ها و تنظیمات دیوار آتش[3] در سیستم دفاعی رایانه شخصی و دهها نمونه دیگر)(روستا و خویه، 1388: 43).ما می دانیم که در تبلیغ یک كالا تمامی تلاشها متوجه انسان است : مخاطبی كه از خلال حواس خود امور را درك و دریافت می كند وبه فرایند سازی اطلاعات درمغز خود می پردازدودر نهایت رفتاری هیجانی یا منطقی از اوسرمیزند و معطوف به هدفی خاص گرایش می یابد. چرا باید كاری را انجام داد ؟ چرا باید این كالای خاص را تهیه كرد و نه دیگری را؟ انگیزه ه ها ، جواب این چراها و پرسشهای مشابه هستند؛ بسیار پیش می آید كه تا قبل از اجرای یک كار تبلیغی مخاطبان نه احساس نیازی می كردند و نه به آن كالا و مورد استفاده ی آن فكر می كردند اما یک فعالیت تبلیغی موفق، فكر مخاطبان را در جهت مورد نظر به فعالیت واداشته و انگیزه ای جدید در آنها شكل میدهد از این پس، مخاطبان تصور می كنند به كالای تبلیغ شده نیازمندند و یک ” باید ” جدید در وجودشان شكل می گیرد(سلیمانی،1390: 189). هیجان و منطق هر دو روشهای دانستن و درک واقعیت هستند اما عملکرد بسیار متفاوتی دارند. هیجان ممکن است خودانگیخته منتقل شود، در حالی که پیامهای منطقی به صورت نمادین انتقال مییابند به همین خاطر در دنیای امروز جایگاهیابی هیجانی حوزهی جدیدی را برای تمایز محصولات ارائه میدهد (حیدرزاده،1388: 102). به راستی تبلیغات یک جادو است. كالایی شناسانده می شود كه به منظور رفع یک نیاز اولیه یا ثانویه تولید شده است ؛ اگر كار به همین شناسایی ساده و مختصر ختم می شد تمامی عناوین تبلیغاتی به ذكر یک سطری نام و مشخصات كالا در جراید یا رسانه های دیداری ، شنیداری بسنده می كردنداما قابل انکار نیست که آراستن و استفاده از عناصر هنری برای شكیل شدن موضوع تبلیغ، هنوز در سطح آشكار است )سلیمانی،1390: 213). بنابراین در حالی که ویژگیهای محصول برای کالاهایی «با درگیری بالا[4]» مهم هستند، انتقال هیجانی نیز برای تمایز کالاهایی «با درگیری کم[5]» و «کالاهای یکنواخت» ضروری است (حیدرزاده،1388: 195). با توجه به مطالب مذکور به دنبال بررسی تأثیر گذاری تبلیغات تجاری هستیم که بدانیم آیا عنصر احساس و هیجان در تبلیغات می تواند بر یادآوری آن بیفزاید یا خیر؟ واینکه تبلیغات تاکید کننده براحساس و هیجان چه تأثیری بر رفتار خرید مصرف کنندگان با توجه به در نظر گرفتن طبقه محصول و به عبارتی سطح درگیری مصرف کننده با محصول، می گذارد؟ به عبارتی چه چیزی تبلیغات بخصوصی را در ذهن مردم پایدار میکند؟ و چرا بعضی از تبلیغات تجاری با گذشت سال ها و گاهی حتی ده ها سال همچنان در صحنه باقی می مانند؟
[2].spam
[3].firewall
[4]. Highinvolvement
[5]. Lowinvolvement
:
« و سپس از میوه های شیرین تغذیه کنید و راه پروردگارتان را به اطاعت بپویید، آنگاه از درون آن میوه ها شربت شیرینی به رنگ های مختلف بیرون آید که در آن شفاء مردمانست. در این کار نیز قدرت خدا بر متفکران پیداست.» ( نحل، 69 )
دنیای کنونی با تمام تلاش هایش برای تامین رفاه و آسایش بشر تنها یک روی سکه ای است که روی دیگرآن می کوشد تا صدمات ناشی از این تلاش را جبران کند. در این بین ظهور بیماری های ناشناخته یکی از مشکلات اساسی است، به گونه ای که توجه به تغذیه و سلامت جسم و روان بیش از پیش مورد توجه قرار گرفته است و انسان برای مقابله با مشکلات جسم و روان به تولید داروهای سنتزی روی آورده است
گیاهان دارویی در ایران پیشینه ای بسیار طولانی دارند. پزشکی و درمان در ایران به دوران آریایی حدود 7000 سال قبل از میلاد مسیح بر می گردد. نخستین پزشک آریایی تریتا[1] یا آترت[2] نام داشت که از دیدگاه زرتشت و اهورا مزدا شخصی بود پرهیزکار، دانا و توانا که برای نخستین بار تب و زخم نیزه را درمان کرد. در تمدن آریایی تاکید زیادی بر حفظ و بقای گیاهان شده است، در این تمدن دوگیاه « مورد و انار» مقدس بودند و همواره در بین مردم از ارزش والایی برخوردار بودند. همچنین، در تمدن ایران باستان در کتیبه های مربوط به هخامنشیان، از زعفران به عنوان گیاهی دارویی با خواص و کاربرد بسیار فراوان یاد شده است.
اسانس ها به دلیل معطر بودن و داشتن طعم های مشخص و مختلف در صنایع غذایی، عطر سازی و لوازم آرایشی، داروسازی و به طور كلی در صنایعی كه محصولات معطر و یا دارای طعم خاص تولید می كنند مورد استفاده قرار می گیرند. علاوه بر این در فراورده های دارویی مختلف مانند شربت، كرم، پمادو لوسیون به كار می روند. یكی از اشكال مصرف عمده این ترکیبات به صورت بخور می باشد. لازمه استفاده هر چه بهتر از این ترکیبات، شناخت مواد متشکله آنها میباشد و با توجه به این نکته که بسیاری از گونه های گیاهی موجود در ایران حاوی روغنهای اسانسی هستند، لزوم مطالعه در این زمینه به خوبی حس می شود. لذا در این پایان نامه اسانس و عصاره تعدادی از گونه های گیاهی بومی ایران مورد بررسی شیمیایی قرار گرفته تا با آگاهی کامل از ترکیبات موجود در این گیاهان بتوان از خواص مختلف آنها در زمینه های گوناگون به طور کامل و صحیح استفاده کرد.
در این فصل ابتدا به شرح و بیان مسأله پژوهش پرداخته می شود و سپس اهمیت وضرورت ارزیابی عملکرد برنامه راهبردی سازمان ها تشریح خواهد شد. در ادامه نیز به کاربرد نتایج پژوهش اشاره میگردد. سپس اهداف و سؤالات پژوهش ارائه خواهد شد و در انتها نیز به تعریف واژگان پژوهش پرداخته می شود.
ارزیابی عملکرد سازمان ها یکی از ابزارهای قدرتمند مدیریتی است که می توان به کمک آن از وضعیت سازمان، اطلاعات لازم را به دست آورد. رسالت اصلی سنجش عملکرد ، تعیین کارایی و اثربخشی سازمان تحت ارزیابی است، ولی در کنار آن باید توانایی تعیین نقاط قوت و ضعف سازمان را نیز داشته باشد و راهکارهایی نیز برای رفع نقاط ضعف ارائه دهد. (سنجری و ابطحی, 1390, ص. 14)
امروزه با رشد و توسعه روز افزون سازمان های از یک سو و تغییرات سریع و عمیق در شرایط محیطی از سوی دیگر سازمان ها را وادار به پذیرش مفهوم رقابت و رقابتی شدن کرده به گونه ای که شرط بقاء سازمان ها ارتقاء عملکرد آنها شده است. بدیهی است سازمان هایی که رویکرد استراتژیک داشته باشند می توانند به حیات خود ادامه دهند. اما آنچه مسلم است وجود استراتژی به تنهایی کافی نیست بلکه اجرا و کنترل استراتژی ها ست که سازمان را پیش می برد (غلامی, 1386) . علیرغم اهمیت استراتژی ها و تلاش سازمان ها برای بکارگیری آنها تحقیقات انجام شده نشان میدهد، تعداد بسیار کمی ار سازمان ها موفق به اجرای استراتژی هایشان شده اند. مدیران سازمان ها برای اطمینان از اجرای موفق استراتژی ها خود از سیستم های سنجش عملکرد استفاده مینمایند. بررسی ها نشان داده که سیستمهای سنجش عملکرد سنتی که عمدتا بر پایه شاخص های مالی هستند جوابگوی نیاز امروز سازمان ها نمی باشند. این سیستم های سنجش بیشتر به
گذشته سازمان توجه دارند. در حالی که سازمان ها به ابزارهایی نیاز دارند که آن ها را به سمت آینده سوق دهد. (کاپلان[1] و نورتون[2], 1992)
با توجه به ضرورت سنجش عملکرد، کاپلان و نورتون در یک طرح تحقیقاتی به ارائه یک مدل متوازن جهت ارزیابی عملکرد سازمان ها پرداخته اند. آنها علاوه بر جنبه مالی که در بیشتر سیستم های ارزیابی عملکرد مورد استفاده قرار می گرفت به جنبه های عملکردی دیگر همچون جنبه مشتری، فرایندهای داخلی و رشد و یادگیری نیز توجه نمودند. در مدل کارت امتیازی متوازن[3] چشم انداز و استراتژی های سازمان به یک سری اهداف راهبردی در این چهار جنبه تبدیل می شوند. سپس برای ارزیابی توفیق در این اهداف در هر جنبه ، شاخص هایی برای آنها در نظر می گیرند. در مرحله بعد تعیین اهداف کمی برای دوره های زمانی مشخص برای هریک از آنها و در انتها اقدامات ابتکاری اجرایی جهت تحقق این اهداف برنامه ریزی و به مورد اجرا گذاشته می شود (نورالسنا, 1388).
بین جنبه های مدل کارت امتیازی متوازن و اهداف استراتژیک موجود در چهار جنبه نوعی ارتباط علی و معلولی وجود دارد. به طوریکه برای کسب دستاورد های مالی(منظر مالی) می بایست برای مشتریان خود ارزش آفرینی کنیم(منظر مشتری) واین کار عملی نخواهد بود مگر اینکه در فرایندهای عملیاتی خود برتری یابیم و آن ها را با خواسته های مشتریانمان منطبق سازیم(منظر فرایند های داخلی) و کسب برتری عملیاتی و ایجاد فرایند های ارزش آفرین ، امکان پذیر نیست مگر اینکه فضای کاری مناسب را برای کارکنان ایجاد و نوآوری و خلاقیت و یادگیری و رشد را در سازمان تقویت نمائیم(منظر رشد و یادگیری) (بختیاری, 1388). کارت امتیازی متوازن ابتدا تنها برای ارزیابی عملکرد سازمان ها معرفی شده بود اما پس از مدتی پدید آورندگان آن متوجه شدند که برخی سازمان ها از آن برای کمک به اجرای استراتژی خود استفاده می کنند. کاپلان و نورتون در مقاله خود با عنوان “اگر با استراتژی های خود مشکل دارید آن ها را ترسیم کنید” بحث نقشه استراتژی را مطرح نمودند. (کاپلان و نورتون, 1996)
نقشه استراتژی همان ترسیم روابط علت و معلولی میان اهداف استراتژیک موجود در چهار جنبه کارت امتیازی متوازن می باشد. در واقع نقشه استراتژی یک ساختار منطقی و جامع برای تشریح استراتژی ها و انتقال آن به کلیه سطوح سازمان فراهم می سازد. روابط علت و معلولی موجود در نقشه استراتژی سازمان نشان می دهد که چگونه دارایی های نامشهود به نتایج ملموس تبدیل میشوند.
یکی از مردمیترین سازمانها و مجموعههایی که با مردم ارتباط تنگاتنگ داشته و وظایف بسیار زیادی را در قبال شهروندان به عهده دارد، شهرداریها میباشند. امروزه مدیران شهری در محیط بسیار پیچیده و پر چالش فعالیت میکنند که ایجاد اهداف صحیح و درک چگونگی نیل به آنها و همچنین کنترل استراتژی ها و عملیات سازمان، به امری حیاتی تبدیل شده است . لذا با توجه به ارتباط مستقیم و محسوس با کل جامعه شهری باید سیستم ارزیابی عملکرد بسیار کاملی برای برنامه های راهبردی خود داشته باشند.
[1] KAPLAN
[2] NORTON
[3] Balanced Score Card (BSC)
از نظر کمی، ساختار مولکولی، موقعیت همه اتم های مولکول را نسبت به یکدیگر مشخص می کند. این داده ها شامل طول پیوند ها و زاویه های پیوندی می شوند. چند ابزار تجربی برای تعیین دقیق ساختار مولکولی وجود دارد که در مرحله نخست مبتنی بر روش های طیف نگاری و شکست نور هستند.
داده های ساختاری مربوط به هزاران ماده در دسترس قرار دارند. اطلاعات ساختاری و تفسیر آنها از طریق شیمی محاسباتی نیز قابل انجام است. در این پایان نامه شرح خواهیم داد که چگونه می توان از نظریه اوربیتال مولکولی و نظریه تابع گون چگالی در محاسبه ساختار و خواص مولکولی بهره برد.
توزیع الکترونها مولفهی دیگری از ساختار مولکولی است که برای درک واکنش پذیری شیمیایی اهمیت بسیار دارد. به دست آوردن داده های تجربی درباره چگالی الکترونی به مراتب دشوار تر است ولی خوشبختانه طی سال های اخیر، توسعه سریع نظریه ساختاری همراه با روش های محاسباتی، انجام چنین محاسباتی را میسر ساخته است. ما از چگالی الکترونی محاسبه شده در توصیف ساختار، خواص و واکنش پذیری مولکولها استفاده می کنیم.
هدف اصلی این پایان نامه، بحث درباره مفاهیمی است که شیمی دانان برای ایجاد رابطه میان ساختار مولکولی و واکنش پذیری مولکولی به کار می برند. این روابط، ریشه در جنبه های فیزیکی بنیادی ساختار مولکولی دارند که چیزی نیست جز موقعیت نسبی هسته ها و توزیع
چگالی الکترون. این مفاهیم ساختاری، ما را در دیدن، فهمیدن و به کار بردن این روابط یاری می دهند.
اصول علم شیمی درمانی، عمدتا در طول سالهای ۱۹۳۵ – ۱۹۱۹ برقرار گردید. ولی فقط از این موقع و بخصوص با ظهور سولفونامیدها و آنتیبیوتیکها بود که استفاده از مواد به عنوان محصولات مفید
طبی واقعیت یافت. تنها مواد شیمی درمانی که قبل از زمان پل ارلیش شناخته شده بود، از گنه برای درمان مالاریا، اپیکا برای اسهال آمیبی و جیوه برای درمان علائم سیفلیس تجاوز نمیکرد.
شیمیدرمانی یکی از روشهای درمان سرطان و یا تخفیف موقت آن با بهره گرفتن از برخی داروهای خاص است که در اصطلاح پزشکی به آنها شیمی درمانی گفته میشود. کار اصلی این داروهای خاص از بین بردن عضو بیمار بدون صدمه به بافتهای مجاور آن است.این نوع از درمان اثراتی هم بر روی سلولها و بافتهای بدن دارد. یکی از اثرات این درمان ریزش موهای بدن و خشک شدن پوست است.
شیمی درمانی یک شیوه رایج در معالجه بیماریهاست که سلولها و بخصوص سلولهای میکروارگانیسمها و سلولهای سرطانی را با بهره گرفتن از داروهای شیمیایی و مواد شیمیایی از بین میبرد. معنی شیمی درمانی تنها به داروهایی که برای درمان غدد سرطانی استفاده میشود محدود نمیشود بلکه آنتی بیوتیکها را نیز در بر میگیرد.
در رقابت های جهانی عصر حاضر، بنگاهای اقتصادی و تولیدی به منظور دستیابی به مزیت یا مزایای رقابتی با هدف کسب سهم بیشتری از بازار به سمت مدیریت زنجیره تامین[2] روی آورده اند. مسئله کلیدی در یک زنجیره تامین، مدیریت و کنترل هماهنگ تمامی فعالیت هاست. مدیریت زنجیره تامین پدیده ای است که این کار را به طریقی انجام می دهد که مشتریان بتوانند خدمات و محصولات با کیفیت و قابل اطمینان را سریع و با حداقل هزینه دریافت کنند. در حالت کلی زنجیره تامین از دو یا چند سازمان تشکیل شده که رسما از یکدیگر جدا هستند و به وسیله جریان های مواد، اطلاعات و جریان های مالی به یکدیگر مرتبط می شوند (ویلسون، میت[3]، 2000).
همچنین در عصر جهانی شدن و ارتباطات سازمانها نیازمند اخذ تصمیمات صحیح و سریعند تا بتوانند در عرصه رقابت تنگاتنگ گامی جلوتر باشند و ازاین رواست که همزمان با فزونی گرفتن این نیاز، اندیشمندان تلاش کرده اند تا مدیران را در اخذ تصمیم های پیچیده یاری کنند. در بسیاری از تصمیمات سازمانی لازم است چندین گزینه رابر مبنای یک سری معیار یا شاخص اولویت بندی کرد. یکی از راه حل ها استفاده از مدل های ریاضی است تا گام به گام جنبه های مختلف پیچیدگی مسئله را در قالب جملات ریاضی دقیق به بند کشد.انتخاب تامین کننده یکی از این نوع مسائل است که از جمله مهمترین استراتژیهای شرکت برای کسب مزیت رقابتی محسوب می شود. اهمیت استراتژیک این انتخاب به حدی است که تعداد زیادی از پژوهشگران در حوزه هایی چون مهندسی صنایع، مدیریت تولید، اتوماسیون و …. حجم زیادی از پژوهش های خود را به موضوع انتخاب تامین کننده اختصاص داده اند و هر یک مدل های مختلفی را برای این انتخاب
پیشنهاد کرده اند. یکی از مهمترین دلایل پر رنگ شدن نقش انتخاب تامین کننده برای شرکت ها جابه جایی یک پارادایم است. در حالی که در ابتدا شرکتها در پی افزایش فهرست تامین کنندگانشان بودند تا بتوانند بر سر قیمت، قدرت چانه زنی خود را افزایش دهند، اینک سعی دارند با تعداد کمتری تامین کننده که به بهترین نحو نیازهای آنها را برطرف می سازد ارتباط و اتحاد استراتژیک برقرار کنند (جانسون و همکاران[4]، 1991). این امر از طریق ارتباطی شراکت گونه و تسهیل ارتباطات، تامین سریعتر و با کیفیت تر اقلام بر کارایی و اثربخشی شرکت و زنجیره ارزش آن می افزاید.
در این پژوهش چارچوبی برای تحلیل و انتخاب تامین کنندگان مواد اولیه در شرکت اسنوا اصفهان با بهره گرفتن از رویکرد ترکیبی فرایند تحلیل سلسله مراتبی و برنامه ریزی آرمانی تشریح می شود و پس از بیان اهمیت و ضرورت بررسی چنین مسئله ای، اهداف و مسئله های پژوهشی و روش پژوهش تعریف می شوند.
1-2- ساختار فصل های پژوهش
در فصل 1 در مورد کلیات پژوهش صحبت شده و در فصل دوم به ادبیات پژوهش پرداخته می شود که طی آن پژوهش های مرتبط با مبحث تصمیم گیری چند معیاره و انتخاب تامین کننده بررسی می شوند. در فصل سوم به بررسی این موضوع و ابزارهای بکار رفته در این پژوهش پرداخته شده است. در فصل چهارم به تفصیل مدل انتخاب تامین کنندگان و تخصیص مقدار بهینه سفارش به هر یک از آنها برای پاسخ به سوالات پژوهش معرفی و تحلیل می شوند. نتیجه گیری و پیشنهادات در فصل پنجم ارائه خواهد شد.
[2] -Supply Chain Management (SCM)
[3] -Wilson & Mit
[4] -Johnson & et al