سانسور مطبوعات در ایران همزاد روزنامه در این کشور است. این پدیده در ایران، همواره با قبض و بسطهایی همراه بود. در زمانی که مرکز ثقل کشور در دست شاه و دربار متمرکز بود، سانسور مطبوعات، برای اجرا با مشکل چندانی روبهرونبود. هرچه این مرکز ثقل نیرومندتر بود، سانسور شدت بیشتری به خود میگرفت. دوره های آغازین ورود روزنامه به ایران تا انقلاب مشروطیت، دورة شانزده سالة حکومت رضاشاه و دوران بیست و چهار سالة محمدرضاشاه( از کودتای 28 مرداد به بعد) از این جملهاند. اما در دورههایی که مرکز ثقل حکومت از دربار خارج و به مجلس منتقل میشد و در دوره های هرج و مرج و نبود حکومت مرکزی قدرتمند، عملاً هیچ محدودیت و سانسوری بر مطبوعات اعمال نمیشد. دوران انقلاب مشروطه، سالهای جنگ جهانی اول و سالهای اشغال ایران در شهریور 20 تا کودتای مرداد 32، از آن جملهاند. در دوره حکومت پهلوی دوم، پدیده سانسور از قاعدة ثابتی پیروی نکرد. از شهریور 20 تا کودتای 28 مرداد، به دلیل اشغال ایران، ضعف حکومت مرکزی و وجود نیروهای دموکراسیخواه در مرکز قدرت، چندان سانسوری بر مطبوعات اعمالنمیشد. پس از کودتا، سانسور شدیدی بر مطبوعات سایهافکند.
کلمات کلیدی: ایران، پهلوی دوم، سانسور، مطبوعات، مجلس.
فهرست مندرجات
پیشگفتار: 5
1-1 بیان مسأله: 8
1-2 اهمیت و ضرورت انجام تحقیق : 9
1-3 اهداف تحقیق……………………………….9
1-3-1 هدف اصلی………………………………….9
1-3-2 اهداف فرعی…………………….9
1-4 سوالات تحقیق : 9
1-4-1 سوال اصلی: 9
1-4-2سوالات فرعی: 9
1-5 روش تحقیق ……………………………..9
1-6 محدودیت ها…………………..10
2-1 سانسور. 12
2-2 روشهای سانسور. 12
2-2-1 سانسور پیشگیرانه (پیش از انتشار) : 12
2-2-2 سانسور پیگیرانه / تعقیبی (پس از انتشار) : 12
2-2-3 سانسور قانونی و غیرقانونی: 13
2-2-4 سانسور رسمی و غیررسمی.. 13
2-2-5 سانسور اقتصادی.. 13
2-2-6 خودسانسوری: 13
2-3 انواع سانسور. 14
2-3-1 سانسور سیاسی – اجتماعی.. 14
2-3-2 سانسور اخلاقی.. 14
2-3-3 سانسور دینی.. 14
2-4 سانسور در خدمات كتابداری.. 14
2-4-1 سانسور در مرحله مجموعهسازی: 15
2-4-2 سانسور در مرحله سازماندهی مواد. 15
2-4-3 سانسور در مرحله امانت.. 15
2-5 سانسور در عصر حاضر. 16
2-6 نظارت استبدادی.. 19
2-6-1 عصر محمدشاه قاجار. 19
2-6-2 عصر ناصرالدین شاه 20
2-6-2-2 وزارت انطباعات.. 22
2-6-2-3 اداره سانسور. 23
2-6-3 عصر مظفر الدین شاه 24
2-6-3-1 امین السلطان. 24
2-6-3-2 عین الدوله. 25
2-6-3-3 امین الدوله. 25
2-6-3-4 نظارت مظفری و تشکیل مجلس… 25
2-6-3-5 صدور و مجوز امتیاز. 25
2-1-3-6 تصویب قانون اساسی.. 26
2-7 سانسور در دورة رضاشاه 27
2-7-1 مطبوعات داخلی……………………….27
2-7-2 مطبوعات برون مرزی.. 31
2-8 پیشینه تحقیق…………………………34
3 -1 به قدرت رسیدن محمد رضا شاه 37
3-2 ایدئولوژی حكومت پهلوی هاا…………………..38
3-3 قوانین مصوبه در امر مطبوعات.. 51
3-3-1 قانون سوم دیماه سال 1321: 51
3-3-2 قانون مطبوعاتی زنگنه. 54
3-3-3 قانون مطبوعاتی دکتر مصدق.. 57
3-3-4 قانون مطبوعاتی 1334………………59
4-1 سانسور در سال های 1320 تا 1332. 62
4-2 پدیده جانشینی.. 68
4-3 تشکل های مطبوعاتی.. 73
4-4 مجلس و مطبوعات.. 77
4-5 سانسور مطبوعات پس از کودتای 28 مرداد. 89
نتیجه گیری.. 101
منابع: 104
کتاب و مقاله. 104
اسناد. 109
مذاکرات مجلس… 109
روزنامه ها 110
منابع انگلیسی.. 111
پیشگفتار:
سانسور، محدودیت آزادی گفتار و کردار است و در زمینههای اخلاقی و سیاسی در همه جوامع کم و بیش اعمال میشود. حتی در آزادترین جوامع، معیارهای رفتاری معینی وجوددارد و تا زمانیکه تغییرنکرده ـ به آهستگی و تدریجی ـ سانسور را اجتنابناپذیر میسازد. در این پژوهش، سانسور در مطبوعات در نظر است و دامنه تاریخی آن، دوران پهلوی دوم را دربرمیگیرد.
در سالهای حکومت رضاشاه که مطبوعات گسترش کمی و کیفی بیسابقهای یافت، به همان نسبت یک دستگاه سانسور نیرومند برپا شد که کارآمدترین سانسور را در یک دوره نسبتاً دراز تاریخ ایران برقرارکرد. مطبوعات بیش از همه، زبان طبقه متوسط است و طبقه متوسط کوچک ایران آن روز، گرایش و توانایی چالشکردن دستگاه شهربانی رضاشاهی را نداشت. مخالفتها اندک و محدود بود و کنترل آن، آسان. روزنامهها جز آنچه دلخواه مقامات دولتی بود، نمینوشتند. روزنامههای مخالف، مانند دنیا، عمری کوتاه داشتند. نشریات زیرزمینی و بیشتر اعلامیهها اندک بودند و چاپخانههایشان زود کشف میشد. شیوه های بیرحمانه سرکوبگری بیآنکه پردامنه باشد، برای بهراهآوردن مخالفان و ناراضیان بسنده میبود. پس از رضاشاه، در آن دوازده سالی که پنج سالش در اشغال خارجی گذشت، همان اوضاع و احوال پیش از رضاشاه با ابعاد بزرگتر بازگشت. از هر گوشه صدها روزنامه رنگارنگ ـ به اندازهای که دیگر در یافتن نام برای روزنامهها درمیماندند، سربرآوردند. آزادی مطبوعات به بالاترین درجه بود و سانسور و هر کنترل دیگری، از جمله مسئولیت مدنی مطبوعات، تقریباً ناموجود. در سال ۱۳۲1، نخستوزیر وقت، قوام، که عضو اشرافیت کهن ایران بود، با همه ویژگیهای استبدادی آن، همه روزنامهها را توقیفکرد و چند روزنامه دولتی را بهجای آنها انتشار داد، ولی حکومتش دیری نپایید و سایه این ضربتی که به مطبوعات زد، تا پایان زندگی سیاسیاش، او را دنبالکرد. آزادی مطبوعات در آن سالها، بیشتر با حکومت نظامی محدود میشد که با رأی مجلس برقرارشد و مقررات آن، اجازه دستگیری نامحدود افراد و توقیف روزنامهها را میداد. در دوره سالهای 1320 تا 1332، فراوانی امتیاز روزنامههایی که اساساً برای انتشار مرتب گرفته نشدهبود، به مدیران روزنامههای توقیفشده اجازهمیداد تا روزنامه خود را با نام تازه ـ که در زیرش با حروف ریزتر مینوشتند «بجای ـ به همان صورت انتشاردهند.
حمله یا انتقاد تند به پادشاه، مخالفت با حکومت وقت، تبلیغات کمونیستی در دوره رضاشاه و پس از ۱۳۲۷ و غیرقانونیشدن حزب توده، هواداری از کودتا، انقلاب و مبارزات چریکی در جهان زمینه های اصلی سانسور بودند.
محمدرضاشاه در سالهای قدرت مطلق خود، از سال ۱۳۳۲ و بهویژه از سال ۱۳۳۴، نمونه دوران رضاشاه را پیشچشم داشت، ولی او با طبقه متوسطی بسیار نیرومندتر روبرو بود که بخش بزرگی از آن، سرنگونی رژیم پادشاهی را میخواست و بخش بزرگتری مشارکت در فرایند سیاسی را. مطبوعات ایران که در دوره رضاشاه حرفهای شده بود، در سالهای پس از او، رشد همه سویهای کرد و به یک رکن مهم نظام سیاسی تبدیلشد. کنترل این مطبوعات در سالهای دیکتاتوری محمدرضاشاه به مراجع سانسوری واگذارشد که هرگز نه فرماندهی یگانه یافتند و نه استراتژی روشنی. ساواک یک سر سانسور بود و اداره انتشارات و تبلیغات زیرنظر نخستوزیر (بعداً وزارت اطلاعات و باز بعداً وزارت اطلاعات و جهانگردی) سر دیگر آن و وزارت فرهنگ و هنر سانسور کتاب، فیلم و تئاتر را برعهده داشت.
این پژوهش شامل چهارفصل است. فصل اول به كلیات پژوهش می پردازد. در فصل دوم پیشینة سانسور در ایران را از ورود روزنامه و در قالب دوره های حکومتی هر یک از شاهان از دورة محمدشاه تا پایان دورة پهلوی اول دربردارد. در فصل سوم به ساختار قدرت در دورة پهلوی دوم و قوانین مصوبه در امر مطبوعات: قانون سوم دیماه1321، قانون مطبوعاتی زنگنه و قانون مطبوعاتی دکتر مصدق و قانون 1334 پرداختهشده است که برای درک بهتر از شرایط و چگونگی ایجاد سانسور ضروری به نظر می رسید. فصل چهارم به سانسور مطبوعات در دوران پهلوی دوم اختصاص دارد. در این فصل به تفصیل، روند سانسور مطبوعات و دوره های انقباض و انبساط آن در دوره های مختلف اشاره دارد و در بخش های مجلس و مطبوعات، سانسور مطبوعات در سالهای 1320 تا 1332، پدیدة جانشینی، تشکلهای مطبوعاتی و سانسور مطبوعات پس از کودتای 28 مرداد تنظیمشده است.
1-1 بیان مسأله:
از انتشار روزنامه کاغذ اخبار توسط میرزا صالح شیرازی تا انقلاب مشروطه، دورة تأسیس و تکوین مطبوعات ایران است. در این بازة زمانی مطبوعات رشد کمی و کیفی چشمگیری یافتند. همین امر سبب شد که ادارة سانسور به پیشنهاد اعتمادالسلطنه و در زمان ناصرالدین شاه شکل بگیرد. فعالیتهای مطبوعاتی از انقلاب مشروطه تا استقرار پهلوی اول، با وجود محدودیتها و فشارهای گوناگون نسبتاً پویا و پررونق بود. با تثبیت قدرت رضاشاه، از رونق و پویایی مطبوعات کاسته شد و نظارت و سانسور دولتی افزایش یافت. از آنجا که وی نقد آزادیخواهان را برنمیتافت بر مطبوعات سانسور شدیدی اعمال کرد. در آغاز، وزارت داخله و معارف این وظیفه را بر عهده داشتند، اما از سال 1308 به بعد وزارت دربار با مسئولیت عبدالحسین تیمور تاش پایة اصلی سانسور مطبوعات شده و یگانه مرجع رسیدگی به توقیف جراید، وزیر دربار شد. پس از کشتهشدن تیمور تاش، مجدداً وزرات داخله و معارف مجری سانسور مطبوعات شدند. با تأسیس ادارة راهنمای نامه نگاری این نهاد مجری سانسور مطبوعات شد و هیچ روزنامهای حق نداشت مطالب خود را بدون اجازه این نهاد منتشر نمایند.
سانسور مطبوعات در دورة پهلوی دوم دارای فراز و فرودهای فراوانی بوده است. به طور کلی در ارتباط با
سانسور مطبوعات سه دوره از هم قابل تمیز است:
پایان زمامداری پهلوی اول آغاز آرایش سیاسی جدیدی در مطبوعات بود به طوری که نیروهای سرکوب شده در دهة پیش به صحنة سیاسی آمدند. گسترش کمی و تنوع فکری سیاسی-اجتماعی افراد فعال در عرصة مطبوعات از ویژگیهای این دوره است. بر خلاف سالهای حکومت رضا شاه، فضای حاکم بر مطبوعات این دوره، فضای انتقاد و حتی مخالف بود. این ویژگی با وجود تلاش های دولت تا کودتای 28 مرداد دوام آورد. پس از کودتا سیاست سانسور و تحدید مطبوعات با شدت و جدیت بیشتری دنبال شد و فضای سنگین و نفسگیری که محصول حکومت کودتا بود، ادامة حیات را روز به روز برای مطبوعات دشوارتر کرد.
سانسور مطبوعات در دورة پهلوی دوم شامل حوزه های سیاسی بود، اما پس از 15خرداد 1342 حوزه های مذهبی را نیز دربرگرفت. قریب ده سال پس از کودتا، سانسور منحصراً با فرمانداری نظامی سازمان امنیت بود. از حکومت علم به بعد سانسور مطبوعات به ادارة کل انتشارات و رادیو که بعداً به وزارت اطلاعات تبدیل شد، محول گردید. در سال 1356 با اعلام فضای باز سیاسی دوران تازهای در حیات مطبوعات ایران آغاز و در اواسط سال1357 سانسور به کلی برداشته شد.
1-2 اهمیت و ضرورت انجام تحقیق :
نبودن پژوهش و تحقیقی جامع در ارتباط با سانسور مطبوعات در دوره پهلوی دوم، احساس نیاز و خلاءی بود که نگارنده را بر آن داشت تا با پژوهشی در این زمینه بتواند بخشی از این خلاء را پر نمایند به ویژه آن که تکیه اصلی این پژوهش بر اسناد این دوره است.
1-3 اهداف تحقیق
1-3-1 هدف اصلی
ارزیابی و تحلیل سانسور مطبوعات در دورة پهلوی دوم( با تکیه بر اسناد)
1-3-2 اهداف فرعی
– تبین و تحلیل تحولات صورت گرفته در سانسور مطبوعات
– تبین و تحلیل عوامل و زمینه های مؤثر در گرایش دولت ها به سانسور
– تبین و تحلیل كنش و واكنش دستگاه سانسور و مطبوعات در دوره پهلوی دوم
……………………………………………………………………………………………………………………………35
2.2 تحلیل معناشناختی تقدیر الهی بر اساس وجوه صرفی. 37
2.2.1 تحلیل معناشناختی قدر بر اساس وزن اسم فاعل. 38
2.2.1.1 تحلیل معناشناختی قدر بر اساس وزن فعیل…………………………… 42
2.2.2 تحلیل معناشناختی قدر بر اساس وزن (قَدَر) 45
2.2.3 تحلیل معناشناختی قدر بر اساس وزن (قَدر) 51
2.2.4 تحلیل معناشناختی قدر بر اساس وزن تفعیل. 57
2.2.5 تحلیل معناشناختی قدر بر اساس نقش “مقدار” و “مقدور”. 58
2.3 تحلیل معناشناختی متعلّقات قدر. 59
2.3.1 تحلیل معناشناختی متعلّقات قدرت الهی. 61
2.3.1.1 زمان وقوع قدرت الهی بر متعلّقات آن………………………………… 61
2.3.1.2 کیفیت دنیوی و اخروی بودن متعلّقات قدرت الهی……………………. 64
2.3.1.3 لوازم متعلقات قدرت الهی…………………………………………….. 66
2.3.2 تحلیل معناشناختی متعلّقات تقدیر الهی. 67
2.3.2.1 زمان وقوع تقدیر الهی بر متعلّقات آن…………………………………. 68
2.3.2.2 نقد یک فرضیه………………………………………………………… 74
2.3.2.3 تقدیر الهی بر متعلّقات ثابت و متغیّر………………………………….. 74
2.3.2.4 تقدیر الهی بر متعلّقات دنیوی و اخروی………………………………. 76
2.3.2.5 تقدیر الهی بر متعلّقات تدریجی و دفعی……………………………….. 77
2.3.2.6 لوازم متعلّقات تقدیر الهی……………………………………………… 79
2.3.2.7 جمع بندی و تصویرسازی متعلّقات تقدیر الهی……………………….. 81
فصل سوم: تحلیل معناشناختی مشتقات. 83
3.1 تحلیل معناشناختی قدر بر اساس حوزه های معنایی همنشینها 84
3.1.1 تحلیل معناشناختی همنشینی مشتقات قَدر با علم 85
3.1.1.1 تحلیل معناشناختی همنشینی قادر و قدیر با علم……………………….. 86
3.1.1.1.1 علم و قدرت خداوند به مراحل خلقت و زندگی انسان……………. 88
3.1.1.1.2 علم خداوند به غیر انسان………………………………………… 90
3.1.2 تحلیل معناشناختی همنشینی تقدیر با علم 92
3.1.2.1 تقدیر و مقدر کردن خلقت……………………………………………… 92
3.1.2.2 تقدیر و اندازه مشخص مخلوقات………………………………………. 93
3.1.2.3 تقدیر و تنگی روزی………………………………………………….. 93
3.1.2.4 نسبت سنجی بین ، تقدیر، قدرت، علم………………………………… 94
3.1.3 تحلیل معناشناختی همنشینی مشتقات قدر با مشیت.. 95
3.1.3.1 تحلیل معناشناختی همنشینی قدیر و قدرت با مشیت…………………… 96
3.1.3.1.1 تحلیل معناشناختی همنشینی علی کل شیء قدیر با مشیت……….. 96
3.1.3.1.2 تحلیل معناشناختی همنشینی علی ذلک قدیر با مشیت.. 99
3.1.3.1.3 تحلیل معناشناختی همنشینی اذا یشاء قدیر با مشیت.. 100
3.1.3.1.4 تحلیل معناشناختی همنشینی علیم قدیربا مشیت………………….. 100
3.1.4 تحلیل معناشناختی همنشینی تقدیر با مشیت.. 101
3.1.4.1 تحلیل معناشناختی همنشینی مستقیم تقدیر با مشیت…………………… 101
3.1.4.1.1 تنگی در روزی………………………………………………….. 101
3.1.4.1.2 اندازه گیری روزی………………………………………………. 104
3.1.4.2 تحلیل معناشناختی همنشینی غیر مستقیم تقدیر با مشیت………………. 104
3.1.5 تحلیل معناشناختی همنشینی مشتقات قَدر با اراده 107
3.1.5.1 اراده الهی به معنای خواست، قصد وهدف خداوند……………………. 108
3.1.5.1.1 هدف خداوند از وضع احکام…………………………………….. 109
3.1.5.1.2 هدف خداوند از آوردن مثال……………………………………… 110
3.1.5.1.3 هدف و مقصود خداوند از فعل خود……………………………… 110
3.1.5.2 اراده الهی به معنای یکی از مراحل تحقق فعل خداوند……………….. 111
3.1.5.2.1 اراده کلی خداوند…………………………………………………. 111
3.1.5.2.1.1 اراده تکوینی و تشریعی. 112
3.1.5.2.1.2 کیفیت تحقق اراده الهی. 113
3.1.5.2.1.3 رابطه اراده الهی و قضی و مشیت.. 114
3.1.5.2.2 متعلقات اراده خداوند…………………………………………….. 115
3.1.5.2.3 نمودار رابطه اراده و مشیت…………………………………….. 116
3.1.6 تحلیل معناشناختی همنشینی مشتقات قَدر با قضی. 117
3.1.6.1 قضای الهی در حوزه معنایی سپری کردن، به اتمام رسیدن و مرگ(فیصله دادن) 118
3.1.6.2 قضای الهی در حوزه معنایی داوری کردن……………………………. 119
3.1.6.3 قضای الهی در حوزه معنایی اجرای حکم الهی……………………….. 119
3.1.6.3.1 قضای الهی در حوزه معنایی اجرای حکم تکوینی الهی…………. 121
3.1.6.3.2 قضای الهی در حوزه معنایی اجرای حکم تشریعی الهی………… 122
3.1.6.3.3 قضای الهی در حوزه معنایی اجرای حکم حتمی و غیرحتمی الهی 123
3.1.6.4 قضای الهی و تقدیر……………………………………………………. 123
3.1.7 تحلیل معناشناختی همنشینی مشتقات قدر با خلقت.. 124
3.1.7.1 تحلیل معناشناختی همنشینی قدرت با مشتقات «خلقت»………………. 125
3.1.7.1.1 خلقت در میدان معنایی قدرت بر هر چیز……………………….. 125
3.1.7.1.1.1 همنشنی بدون اشاره به مراحل خلقت.. 125
3.1.7.1.1.2 همنشینی با اشاره به مراحل خلقت.. 126
3.1.7.1.1.2.1 تحلیل قدرت الهی در میدان معنایی مراحل خلقت انسان. 127
3.1.7.1.1.2.2 تحلیل قدرت الهی در میدان معنایی مراحل خلقت انسان. 128
3.1.7.1.2 خلقت در میدان معنایی قدرت بر برخی اشیا…………………….. 130
3.1.7.2 تحلیل معناشناختی همنشینی تقدیر با خلقت……………………………. 131
3.1.7.2.1 خلقت در میدان معنایی تقدیر کل اشیاء………………………….. 132
3.1.7.2.2 خلقت در میدان معنایی تقدیر برخی اشیاء……………………….. 132
3.1.7.3 نسبت سنجی بین تقدیر و قدرت در همنشینی با خلقت………………… 133
فصل چهارم: نتایج و پیشنهادات. 135
4.1 نتیجه گیری محتوایی. 136
4.1.1 ساخت جهانبینی تقدیر الهی. 136
4.1.1.1 جهانبینی قدرت الهی………………………………………………….. 137
4.1.1.1.1 لوازم قدرت الهی…………………………………………………. 137
4.1.1.2 جهانبینی تقدیر الهی…………………………………………………… 138
4.1.1.2.1 لوازم تقدیر الهی…………………………………………………. 139
4.1.1.2.1.1 علم الهی. 140
4.1.1.2.1.2 مشیت الهی. 140
4.1.1.2.1.3 ارادۀ الهی. 140
4.1.1.2.1.4 قضای الهی. 141
4.1.1.2.2 تقدیر الهی، صفت ذات یا فعل…………………………………… 142
4.2 دست آوردهای روش شناختی. 143
4.2.1 برجسته کردن بحث بینامتنیت.. 143
4.2.2 تغییر نسبتهای معنایی. 143
4.2.3 تغییر در قواعد کاربردی. 144
4.3 مشکلات….. 144
4.3.1 مشکلات روشی. 144
4.3.2 مشکلات محتوایی. 145
4.4 پیشنهادها…. ………………………..145
5.فهرست شکلها………………………………………………………………………………………………………….146
6.کتابنامه…………………………………………………………………………………………………………………………..148
6.1منابع عربی………………………………………………………………………………………………………………………148
6.2منابع فارسی…………………………………………………………………………………………………………………….150
در جهانبینی قرآنی “تقدیر الهی” جایگاه ویژهای دارد. این آموزه یکی از اساسیترین مفاهیمی است که می تواند در کشف رابطۀ “خدا” و مخلوقات، در سطح دستگاه جهانبینی کمک کند. پژوهش حاضر برآن است تا با تشکیل میدانهای معنایی، جایگاه “تقدیر الهی” را در جهانبینی قرآنی کشف کند.
مراد از معناشناسی، تحلیل لغوی و یا مفهوم شناسی اصطلاحی نیست بلکه هدف این است که ارتباط موجود در جهانبینی قرآنی را با بهره گرفتن از روابط درون متنی و روایات تفسیری کشف کنیم. اگر بخواهیم در بخش افعال الهی معناشناسی تمام مسائل مربوط به تقدیر الهی را به تصویر بکشیم، باید میدانهای معنایی مرتبط با “تقدیر الهی” را کشف کنیم و در این کار از واژه های مرتبط مانند قدرت، علم، اراده و مشیت بهره جوییم. در این امر علاوه بر متن قرآن، در پارهای موارد از روایات تفسیری نیز در پژوهش دخالت داده شده است؛ که تا حدودی تقدیر الهی از دیدگاه جهان بینی الهی کشف شود.
این پژوهش از سه جهت دارای ضرورت و اهمیت است؛ اولاً آموزۀ تقدیر، از جمله مسائل زنده در پژوهشها و شبهات بهروز دنیای علم و دین است؛ ثانیاً تقدیر الهی از برجستهترین و پربسامدترین مسائل مطرح در مسائل کلامی است؛ ثالثاً عدم بررسی این آموزه، در دستگاه معنایی و جهانبینی قرآنی بر ضرورت آن می افزاید؛ درواقع اگرچه در مسأله تقدیر، پژوهشهای ارزندهای سامان یافته است لکن غالب آنها با روش عقلی، فلسفی و کلامی تدوین شده اند و پژوهشهایی که بر اساس متن به انجام رسیده اند غالباً با پیش فرضهای شخصی شکل گرفته است. از این رو ضروری است که پژوهشی مستقل در متن قرآن و بدون دخالت پیش فرضها، انجام شود که در آن نه اساس کار بر لغت پژوهی و تکیه بر آراء نحله خاص باشد بلکه تلاش بر این باشد که دیدگاه قرآن کشف شود؛ لذا ما در این پژوهش از روش معناشناسی استفاده می کنیم؛ زیرا هدف اینست که اولاً دیدگاه قرآن و روایات درمورد تقدیر کشف شود و ثانیاً هیچ امر خارجی در فهم دخالت نداشته باشد.
حاصل اینکه زنده بودن مسألۀ تقدیر الهی در بین مسائل کلامی و پرتکرار بودن آن در میان شبهات و سؤالات، و در نهایت اهمیت روشی، ما را بر آن داشت تا پژوهشی را با عنوان ” معناشناسی تقدیر الهی و واژه های هم بسته در قرآن و روایات تفسیری با روش ایزوتسو” به سامان برسانیم.
:
1-1-بیان مسئله:
بخش قابل ملاحظه ای ازتفسیر های قرآن متعلق به قرن های 4 تا 10 هجری قمری است .دراین قرون تفسیر های متعددی به زبان های فارسی و عربی نوشته شده است ایرانیان فارسی زبان بعد از ورود اسلام به ایران با ایمان آوردن و رشد و پرورش در مکتب اسلام پیامبر (ص) و اهل بیت (ع) با اینکه عربی زبان مادریشان نبود اما با فراگرفتن آن و بحث و تفحص درقرآن وآموزه های اسلامی بزودی توانستند،در میان خود مفسران و قرآن پژوهانی را تربیت کنند.برای آنها بهترین راه آشنا کردن عامه مردم با قرآن شرح و بسط وتفسیر کردن آن به زبان فارسی بود.مثلا برای اولین بار جمعی از علمای ماوراء النهر،دست به ترجمه وتفسیر جامع البیان فی تفسیر القرآن طبری زدند.آن ها با استناد به آیه و” وما ارسلنا من رسول الابلسان قومه”(ابراهیم-4)،بر این باور بودندکه درست است قرآن به زبان عربی است اما پیامبری که خاتم رسولان است و دین او تمام کننده ادیان است ،باید برای هر قومی بتواند سخن بگوید ،و این کار ممکن نبود مگر از راه ترجمه قرآن و آموزه های هر دین به زبان هر قوم که این کار را مومنان و معتقدان هر قوم باید انجام می دادند،این ترجمه که به ترجمه تفسیر طبری معروف شد اولین اقدام آنان برای انتقال مفاهیم قرآن به مردم و به زبان فارسی شد.از آن پس نگارش تفاسیرو کتب علوم قرآن به زبان فارسی جواز گرفت و رایج شد.
نور یکی از واژگان پر بسامد قرآن است که ضرورت معنی شناسی آن بارویکرد قرآنی همراه با مصادیق تاویل های خاص برای جامعه علمی قرآنی قابل تامل است ازسویی بررسی نوع اندیشه مفسران دقیق النظر کهن اقتضا می کند موضوع مهمی باشد و نتیجه آن را بتوان در معرض مطالبات و تحقیقات قرآن پژوهی قرار داد،نویسنده این موضوع رابارویکردتازه ای که می تواند تحلیل روابط منطقی این واژه در قرآن ازدیدگاه متفاوت صاحب نظران درمتون کهن بیان کندهمراه باپاره ای ازنظرات مفسران جدیدبه صورت مقایسه ای کارکرده ایم.
-1-2 اهداف پژوهش :
الف: آشنا ساختن مخاطب با تئوریها و نظریات علوم جدید مانند:معنی شناسی و ارائه متدهائی که استفاده از این علوم را برای پژوهشگران قرآنی میسر می سازد.
ب:آشنا کردن قرآن پژوهان با تفاسیرکهن فارسی به ویژه درحوزه های متفاوت ادبی ارائه روش هایی که پزوهشگران را قادر
می سازد تا از تفاسیر کهن استفاده کنند و بهره های زیادی ببرند،چراکه واژه نور شاید در همه تفاسیر بویژه در تفاسیر معاصر مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته باشد ولی در تفسیر کهن چنین اقدامی تا کنون انجام نشده است و با تحقیق حاضر می توان به تبیین و تحلیل در این زمینه یعنی معنا شناسی واژه “نور” رسید.. ج:یادآوری ترکیبات واژگانی وگاه اسجاع متنوع آنها برای استفاده دانشجویان به منظور پلی به گذشته
3-1-روش پژوهش:
کتابخانه ای و روش فیش برداری در ابتدا آیات در بردارنده نور از قرآن استخراج شد و سپس در هر تفسیر هر مطلبی درباره آن آیه آورده بود فیش برداری شد ودر پایان با تطبیق هرآیه در همه تفاسیر نظر مفسرین کهن درباره هرآیه استخراج شد.
4-1- رونداجمالی وتفضیلی پژوهش:
1-4-1-رونداجمالی پژوهش دربخش های زیرمعرفی می گردد:
1-معناشناسی وعلوم مرتبط باآن
2.گزینش ومعرفی اجمالی ازنه متن تفسیری کهن فارسی
3.گردآوری اطلاعات ازرهگذراستخراج شواهدمثال ازاین متون برمبنای کاربردواژه نوردرمتون برگزیده
4.بررسی وتجزیه وتحلیل کل آیات موردنظرازتفاسیرمربوطه وکتب دیگر
5.جمع بندی مطالب ونتیجه گیری ازمباحث
2-4-1روندتفصیلی پژوهش:
5-1پرسش هاوفرضیه های پژوهش:
1-5-1پرسش های پژوهش:
-واژه نور و در مقابل آن ظلمت در متون تفسیری کهن تا چه حد است؟
-معنی شناسی این واژه از نظر مفسرین قدیم چه حیطه ای را فرا میگیرد؟
-کدام یک از مفاهیم تفسیری این واژه بیشتر استفاده شده است ودر نتیجه این مورد فتح بابی است بر ای فراوانی این واژه،واژه نور در تفاسیر کهن تبیین و برای دانشجویان و اهل دانش قابل استفاده باشد
-معرفی اجمالی متون تفسیری کهن فارسی و بررسی آیات مرتبط با واژه نور ؟
-واژه نور در آیات قرآن – واژه نور از نظر لغوی و اصطلاحی
-بحثی درمفهوم کهن ودرآمدی برواژه فارسی یاتفاسیرفارسیانه کهن
-معرفی هر تفسیر و مفسر به ترتیب زمانی ؟
-جمع بندی کل آیات مورد نظر از تفاسیر مربوطه:
2-5-1 فرضیات پژوهش:
مبنای تحقیق بر این نهاده شده است که چقدر چگونه می توان از تفاسیر کهن فارسی برای پی بردن به تفسیر یک آیه استفاده کرد. و فرضیه این کار با مد نظر قرار دادن تفکر و مشرب مفسران کهن در پی آن است که به ارائه روشی برای استفاده از تفاسیر کهن در پژو هشهای نوین قرآنی یپردازد.
6-1-پیشینه پژوهش:
با مراجعه به آثار کتابخانه ای و مجازی از جمله سایت هایی مانند نور مگز و سایت حوزه وپورتال علوم انسانی و… در این موضوع مواردی بدست آمده ضمن آنکه هیچکدام در خصوص محور یاد شده موضوع نگارنده کار مستقلی انجام نداده بودند.
سپاس خدایی را سزاست که اسلام را واضح و آشکار قرار داد، برای کسی که در آن وارد گردد، راه های سرچشمه آن را آسان گردانید و ارکان و پایه های آن را محکم و استوار نمود، تا کسی نتواند بر آن غلبه و فزونی یابد پس آن را امن قرار داد برای کسی که خود را به آن متصل کرد و نشانه (رستگاری) برای کسی که به فراست راه حق را جست، و عبرت و آگاهی برای کسی که پند پذیرفت. پس اسلام روشن ترین روشها و آشکارترین دین هاست. «أَبْلَجُ الْمَنَاهِجِ وَ أَوْضَحُ الْوَلَائِج»(نهج البلاغه خطبه 105) و دین و آیین چه کسی بهتر است از آن کسی که خود را تسلیم خدا کند و نیکوکار باشد. «وَ مَنْ أَحْسَنُ دیناً مِمَّنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَ هُوَ مُحْسِن»( نساء/ 125) همچنین قرآن را به عنوان کتاب هدایت در معیّت دین نازل نمود تا هدایتی برای متقین «هُدىً لِلْمُتَّقین» ( بقره/ 2 ) و تذکری برای مومنان باشد. «ذِكْرى لِلْمُؤْمِنین»(اعراف/2) مومنان، دیندارانی هستند که در طول حیات مادی خویش برای رسیدن به حیات معنوی با بهره گیری از تعالیم الهی و انجام تکالیف شرعی از دین، این امانت الهی حفاظت کنند. «وَ الَّذینَ هُمْ لِأَماناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ راعُون»(مومنون/8 ) و آنان از انحراف در عقیده و عمل به دور بوده و به سوی آیین راست ابراهیمی ( همان کسی که از آیین های خرافی به دور است)، هدایت یافته اند. «قُلْ إِنَّنی هَدانی رَبِّی إِلى صِراطٍ مُسْتَقیمٍ دیناً قِیَماً مِلَّةَ إِبْراهیمَ حَنیفا» (انعام/ 161) پس مراقب دین خویش هستند تا از ضلالت گمراهی مصون باشند. «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا عَلَیْكُمْ أَنْفُسَكُمْ لا یَضُرُّكُمْ مَنْ ضَلَّ إِذَا اهْتَدَیْتُمْ»( مائده /104) گمراهان عقیده، سخت کیشانی هستند که جاهلاً یا عامداً زمینه تکلّف در دین را فراهم نموده و مسیر دینداری را برای خود و دیگران ناهموار می نمایند، شاید منطقی به نظر برسد اگر نقطه آغازین این خصیصه مذموم را، اعراض شیطان از درگاه حق بدانیم، زمانی که خطاب به حضرت آدم (علیه السلام) و همسرش بر خلاف دستور الهی، پیشنهاد جاودانگی نمود تا آنان با قرب به شجره ممنوعه از مقام خود هبوط کنند. «فَوَسْوَسَ إِلَیْهِ الشَّیْطانُ قالَ یا آدَمُ هَلْ أَدُلُّكَ عَلى شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَ مُلْكٍ لا یَبْلى» (طه/ 120 ) و این انحراف در ادیان و اعصار بعد و در حال حاضر با مساعد بودن شزایط و زمینه ها، به گونه ای هدفمند ظاهر و باعث وهن اسلام گردیده است.
پس در این نوشتار با در نظر گرفتن موضوع فوق و با استعانت از الطاف الهی سعی بر آن است، ریشه ها و پیامدهای تکلّف در دین که سبب آسیبهای فردی و اجتماعی گشته، با توجه به مقتضیات جهان کنونی مورد تحلیل و ارزیابی قرار گیرد. بدین ترتیب در فصل اول، کلیاتی از این پژوهش مورد بررسی قرار می گیرد، در فصل دوم، مفهوم و روش دینداری از دیدگاه آیات و روایات، و طی آن مفهوم دین و دیدگاه های گوناگون درباره آن، بصیرت دینی، تقلید در احکام فقهی، تفاوت انتساب به یک دین و تدین به آن تبیین می شود. تکلیف دینی و دینداری تکلیف محور و مفهوم مکلّف بودن در دین، تکلیف دینی و آزادی انسان، مروری بر رابطه حق و تکلیف از دیدگاه اسلام، مفهوم و معیار تساهل و تسامح و قاعده نفی حرج و قاعده لاضرر در فقه اسلامی، در فصل سوم بررسی خواهد شد.
و در فصل چهارم، به بررسی و نقد سخت گیری در دینداری از نظر عقیده و عمل پرداخته می شود. خرافات، غلو، کثرت گرایی، و تعصب از
جمله گونه های انحراف از معیارهای ثبات عقیده، و وسواس، تقلید از عوام، بدعتها و پیرایه ها، آداب و رسوم قومی و محلی غلط و امیال شخصی از جمله گونه های انحراف از تقید دینی صحیح است که ضمن بررسی آن، عوامل مؤثر در دینداری عاری از تکلّف مثل تقوا، اخلاص، یقین، و علم به حکمت عبادات بیان می شود. و در این ارتباط بررسی قاعده احتیاط در تفهیم موضوع مؤثر است.
جمع بندی و نتیجه گیری از بحث مذکور، در فصل پنجم تکمیل کننده بحث می باشد.
همچنین قابل ذکر است جهت ترجمه آیات قرآن، از ترجمه آیت الله مکارم شیرازی وجهت ترجمه جملات نهج البلاغه، از ترجمه محمد دشتی استفاده شده است.
از آن جایی که هرکاری بدون توکل بر خدا و استعانت ائمه معصومین (علیهم السلام) ابتر و ناقص است، با زبان وحی از او می خواهم:
رَبِّ أَدْخِلْنی مُدْخَلَ صِدْقٍ وَ أَخْرِجْنی مُخْرَجَ صِدْقٍ وَ اجْعَلْ لی مِنْ لَدُنْكَ سُلْطاناً نَصیراً
خداوندا (در هر کار) مرا با صداقت وارد کن و با صداقت خارج ساز و از سوی خود حجتی یاری کننده برایم قرار ده.
انسان بر اساس خلقت و فطرتش نیازمند به دین است و مسئله دینداری او را ملزم می کند برای انجام تکالیف دینی به دین مراجعه نماید. دین مجموعه عقاید، اخلاق، قوانین و مقرراتی با هدف رستگاری برای اداره امور و پرورش انسان است. و تکلیف، به معنی موظف کردن در مقابل تعالیم الهی و تبعیت از امر و نهی پروردگار است.
مکلّف، انسانی است که تابع طلب الهی (امر و نهی) باشد و افعال و رفتار چنین انسانی محدود به حدود و شریعت الهی است. براساس فرمایش خداوند «فَاسْتَقِمْ كَما أُمِرْت»[1] دینداری باید بر اساس دستورات الهی باشد. پس در این راستا چون به نظر می رسد واژه تکلیف در دینداری تکلیف محور نوعی سنگینی و دشواری در عمل را القا می کند مخالفین و افراد با عقاید متفاوت نسبت به آن با برداشتهای متفاوت و غیرقابل قبول از انجام وظایف، شانه خالی کرده یا بعضاً با برداشتهای غلط دچار انحراف در انجام وظایف دینی می شوند، که با بررسی عوامل این نوع دینداری، جایگاه دینداری تکلیف محور به خوبی عیان می گردد.
[1] هود/11 ،112
1-1-1 طرح مسأله
مسأله خرد و خرد ورزی چیزی است که انسان از ابتدای خلقتش با آن سروکار داشته و در بسیاری از موارد نیز آفات بی خردی گریبان گیر او شده است. در طول تاریخ بشر بی خردی بسیاری از انسانها باعث شده تا خطا کنند و صلاح خویش را تشخیص ندهند و به وظیفه خود به درستی عمل نکنند. این اشتباهات گاهی چنان زیاد است که قابل جبران نیست تا جایی که گاهی بی خردی باعث انحراف از صراط هدایت و قرار گرفتن در مسیر باطل می شود .
بنابراین لازم است نشانه های خردورزی بر سی و تبیین شود. سپس نشانه ها ی نابخردی و آفات آن و عواملی که باعث زوال خرد میشوند نیز باید مورد بررسی قرار گیرد. از آنجا که این مسأله دارای ابعاد گوناگونی می باشد باید آن ابعاد نیز تشریح گردد و نشانه ها ی صاحبان خرد و نابخردان مشخص شود. از این رو تصمیم گرفته شد تا به سخنان شخصیتی که خود نمونهی بارز خرد و خرد ورزی است مراجعه شود و او کسی نیست جز امیرالمؤمنین علی(ع) ؛ کسی که نشانه های خرد و خرد ورزی در گفتار و کردار او مشهود و نمایان است.
عنوان :بنابراین سؤال اصلی تحقیق اینگونه مطرح می شود : امیرالمؤمنین (ع) خرد ورزی را چگونه توصیف کرده و چه آسیب هایی را برای آن برشمرده است؟ وضمن آن سؤالات فرعی زیر مطرح میگردند:
1-1-2- پیشینه ی موضوع
خرد و خردورزی و آفات خرد مسأله ای است که انسان همواره با آن سروکار داشته است. در بسیاری از مواقع سعادت و شقاوت انسان در گرو این مسأله است. انبیاء الهی نیز همواره مردمان را به تفکر، تعقل و خردورزی دعوت کرده اند و پرستش غیر خدا و نافرمانی او را کاری نامعقول و به دور از خرد دانسته اند. در قرآن کریم و روایات معصومین علیهم السلام بسیار دعوت به تفکر و تعقل و خرد ورزی شده است و از نابخردی نهی شده است.
در نهج البلاغه و دیگر کلمات امیرالمؤمنین علیه السلام درباره ی این مسأله بسیار بحث شده است و شارحان و مترجمین نهج البلاغه ذیل فرازهای مربوطه توضیحاتی آورده اند. اما کتاب یا مقاله ای که به طور مستقل به این موضوع پرداخته باشد مشاهده نشد. البته برخی از پایان نامه ها در رابطه با تفکر و تعقل نگارش یافتهاند که عبارتند از:
«ارزش تعقل و تفکر از دیدگاه قرآن و سنت» از« هاجر کرمانی »که در دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران، شمال. در سال 1374 نگارش یافته است. در این پایان نامه بیشتر روی ارزش تعقل و تفکر یا خردورزی تکیه شده نه نشانه ها، اوصاف و آفات آن و دیگر این که این
مسأله راازدیدگاه قرآن و سنت بررسی نموده نه کلام امیر المؤمنین(ع) .
پایان نامه ی دیگری تحت عنوان «جایگاه تعقل در روایات اسلامی» توسط «عیسی ملاشاهی زارع» که سال 1384 در دانشگاه قم به رشته ی تحریر درآمده است. موضوع این تحقیق جایگاه عقل در روایات اسلامی انتخاب شده است که در پنج فصل به شرح زیر آمده است.
در فصل اول پس از بیان کلیات تعاریفی از تعقل و عقل و رابطه ی بین این دو آمده است. در فصل دوم اهمیت اسلام به اندیشه ورزی و امتیاز اسلام بر سایر ادیان، رابطه ی تعقل و تدین و عقل و شرع و محدودة تفکر و تعقل از دیدگاه روایات بیان شده است. در فصل سوم ارزش و جایگاه خرد و خردمند و بعضی از خصوصیات خردمندان در روایات آمده است. در فصل چهارم برخی آفات و موانع تعقل از دیدگاه روایت بیان شده است. در فصل پنجم تبعات و پیامدهای عدم تعقل از نظر قرآن و روایات مورد بحث قرار گرفته است. این پایان نامه نیز گرچه در برخی موارد به موضوع مورد بحث ما نزدیک است اما تفاوت آن با موضوع مورد بحث ما کاملاً مشهود است.
«جایگاه تعقل و تفکر در قرآن و فلسفه ی اسلامی» اثر «کیومرث نصیری» نیز مانند دو مورد گذشته با موضوع مورد بحث ما کاملاً متفاوت است و به وجوهی غیر از آنچه مد نظر ماست پرداخته است. این پایان نامه سال 1374 در دانشگاه اسلامی کرج نگارش یافته است و شامل شش فصل با عناوین ذیل است: تعاریف عقل و فکر، تعقل و تفکر در قرآن،واژه های مرادف شناخت در قرآن، جایگاه تعقل و تفکردر فسلفه اسلامی، دیدگاه فلاسفه اسلامی در باب تعقل وتفکر، مباحث مربوط به عقل در فلسفه مشاء.
1-1-3- هدف تحقیق
از آنجا که خردمندی و خردورزی مایه ی سعادت دنیوی و اخروی انسان است برای کسانی که در پی دستیابی به سعادت هستند لازم است در زندگی رفتار و سلوک خردمندانه داشته باشند.
خدای متعال در قرآن کریم صاحبان خرد ناب را بهره مند از بشارت های الهی دانسته و می فرماید: «فبشّر عباد الّذین یستمعون القول فیتّبعون أحسنه أولئك الّذین هدهم اللّه وأولئك هم أولوا الألبب؛[1] پس بندگان مرا بشارت ده! همان كسانى كه سخنان را مىشنوند و از نیكوترین آنها پیروى مىكنند آنان كسانى هستند كه خدا هدایتشان كرده، و آنها خردمندانند”.
در آیه ای دیگر عقل و خرد، ابزار شناخت پاكی ها و ناپاكی ها معرفی شده است و می فرماید : «قُلْ لا یَسْتَوِی الْخَبیثُ وَ الطَّیِّبُ وَ لَوْ أَعْجَبَكَ كَثْرَةُ الْخَبیثِ فَاتَّقُوا اللَّهَ یا أُولِی الْأَلْبابِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ؛[2] بگو: هیچ گاه ناپاك و پاك مساوى نیستند هر چند فزونى ناپاك ها، تو را به شگفتى اندازد! از(مخالفت)خدا بپرهیزید اى صاحبان خرد، شاید رستگار شوید!»
بنابراین همان طور که در بیان مسأله گفته شد در این تحقیق مسأله ی اصلی بیان اوصاف و نشانه ها ی خرد و خردورزی و آفات آن است. در این باره ممکن است نظرات مختلفی موجود باشد و صاحب نظران با بهره گرفتن از تجربیات و علم خود بتوانند مطالب ارزشمندی را ارائه دهند اما این مطالب از آنجا که با علم و تجربه ی بشری به دست آمده است از اتقان و استواری لازم برخوردار نخواهد بود و کامل و جامع نیست. پس باید در این مورد به کسی مراجعه کرد که به صحت سخنان او اطمینان داریم و به عصمتش ایمان داریم.
کسی که حتی گذر قرنها خللی به سخنش وارد نکرده است و از ارزش سخن او نکاسته است. و چنین ویژگی تنها در سخنان معصومین (ع) بویژه امیرالمؤمنین(ع) یافت می شود .
پس میتوان گفت هدف از این تحقیق این است که با مراجعه به کلام امیرالمؤمنین(ع(، نشانه ها و آثار خرد و نابخردی و آفات خرد کشف شود. ضمناً از آنجا که تا به حال در این مورد اثر مستقلی ارائه نشده است، امید است این تحقیق به عنوان اثری مستقل مورد استفاده ی دیگران قرار گیرد و نقطه ی شروعی باشد برای کسانی که به پژوهش در این باره علاقمندند.
1-1-4- روش تحقیق
این تحقیق از نظر نوع(سطح( توصیفی- تحلیلی و از لحاظ تعداد محقق فردی است. شیوه ی جمع آوری اطلاعات در آن کتابخانه ای است و در آن ضمن استفاده از منابع دست اول از دیگر کتب مرتبط با این موضوع نیز استفاده شده است.
با توجه به این که هدف از این تحقیق بیان نشانه ها و آثار خرد و نابخردی و آفات خرد از کلام امیرالمؤمنین(ع) است، باید به نهج البلاغه و کتاب های مرتبط که در این زمینه تألیف شده است مراجعه نمود تا مطالب مورد نیاز با بهره گرفتن از فیش برداری جمع آوری شوند و در پایان با تحلیل یافته ها به یک جمع بندی کلی برای ارائه ی نتیجه ی مطلوب رسید.
[1] – زمر(39) 17و18
[2]- مائده(5)100.