فقر[1]، یکی از گستردهترین مشکلات جوامع انسانی است و عمری به درازای زندگی بشر دارد. از زمانی که بشر، پا به عرصه گیتی نهاده است، خویش را با این پدیده فراگیر، روبهرو دیده است. فقر در اشکال مختلف و به درجات متفاوت، در همه جوامع انسانی یافت میشود و در جوامع توسعه یافته، از دامنه گستردهتری برخوردار است. از سوی دیگر، وجود فقر- خصوصاً اگر گستردگی زیادی نیز داشته باشد- غالباً زمینهساز بروز انحرافات اجتماعی و بستر مناسبی برای وقوع جرم و جنایت است.
مورد استفاده قرار نگرفتن امکانات بالقوه اقتصادی، فقدان سرمایه لازم برای سرمایهگذاری، کمبود تقاضا برای نیروی کار، پایینبودن دستمزدها و رشد اقتصادی منفی، از آثار اقتصادی فقر است؛ این آثار در سطح کلان به وابستگی اقتصادی که اغلب با وابستگی سیاسی همراه است، می انجامد.
فقر که نمودی از توسعه نیافتگی است، مشکلات مختلفی را در ابعاد گوناگون برای جوامع به بار میآورد از این روست که موضوع فقر از سوی تمامی کشورهای جهان به ویژه کشورهای توسعه نیافته دارای اهمیت فراوان بوده و برای از بین بردن یا کاهش وسعت آن برنامههای ویژهای را اجرا میکنند. برخی پایینبودن رشد اقتصادی را علت اصلی فقر دانسته و بالا بردن تولید ملی را برای مقابله با فقر پیشنهاد دادهاند. عدهای دیگر بیعدالتی را عامل گسترش فقر دانستهاند و تلاش جوامع برای برقراری عدالت شرط لازم برای ریشهکن کردن فقر توصیه کردهاند.
ادیان و مذاهب و مکتب فکری هر یک به فراخور خود برای حل مشکل فقر راههایی فراروی بشر نهادهاند. رهبران دینی به فقر با دیده از میان برنده فضایل انسانی و کرامتهای اخلاقی مینگرند. امیرالمؤمنین علی (ع) در این باره خطاب به فرزند بزرگوار خویش امام حسن مجتبی (ع) میفرمایند: لَا تَلُمْ إِنْسَاناً یطْلُبُ قُوتَهُ فَمَنْ عَدِمَ قُوتَهُ کثُرَ خَطَایاه (نوری، 1408 ق، ج 13، ص 14) «فرزندم، انسانی را که به دنبال روزی خویش است ملامت مکن، زیرا کسی که هیچ نداشت لغزشهایش بسیار خواهد شد.»
بدین ترتیب چهره تیره و تار فقر بر ارزشهای انسانی سایهای سنگین انداخته، آنان را به فراموشی میسپرد. با مطالعه مبانی اسلامی، حتی به صورت اجمالی نیک روشن میشود که اسلام در تمامی عرصهها جامعیت داشته و مدعی مبارزه با همه ناهنجاریها و کاستیها و از جمله با فقر است و با علل و عوامل آن نیز به نبردی سترگ برخاسته است زیرا در اصل و فرع و تا کوچکترین احکام خود، در تضاد با مترفان، مسرفان و مستکبران و متکاثران است.
در این نوشتار، سعی میکنیم نگاهی هرچند گذرا به پدیده فقر و ریشههای آن افکنده، سازوکار مقابله با این معضل اجتماعی را بررسی کنیم. اعتقاد بر این است که جهت دستیابی به رفاه حداقلی عموم مردم، میبایست از راهکارهایی که امیرالمؤمنین (ع) در مدت حکومتشان به کار بسته و جامعه را به رفاه عمومی[2] رساندند، بهره برد؛ زیرا آن حضرت (ع) برای بهبود وضعیت زندگی مردم تلاش فراوان کردند که نتیجه آن ارتقای سطح زندگی مردم کوفه بود، چنانکه خود حضرت (ع) وضعیت معیشتی مردم کوفه را اینگونه بیان کردند: ما أَصْبَحَ بِالْکوفَةِ أَحَدٌ إِلَّا نَاعِماً إِنَّ أَدْنَاهُمْ مَنْزِلَةً لَیأْکلُ الْبُرَّ وَ یجْلِسُ فِی الظِّلِّ وَ یشْرَبُ مِنْ مَاءِ الْفُرَات «تمام مردم کوفه دارای زندگی مرفهی هستند، حتی پایینترین افراد نان گندم میخورند و خانه و سرپناهی دارند و از آب آشامیدنی گوارایی (آب فرات) میآشامند.» (ابن شهر آشوب، 1376، ج 1، ص 367).
امید است که نتایج حاصل از این تحقیق در ایجاد فضای بهتر برای زندگی موفق بوده و نقش اساسی در تأمین نیازهای اساسی[3] همه طبقات جامعه ایفا نماید.
بحث درباره پدیده فقر، شناخت عوامل و راه مبارزه با آن از زمانهای دور مورد توجه مکاتب، صاحبنظران و تا حدودی حکومتها بوده است. شاید به ندرت بتوان مسألهای مانند آن یافت که در ابعاد مختلف اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی یک جامعه دخالت داشته باشد.
فقر را میتوان به غدهای سرطانی تشبیه کرد که اگر درمان نشود، تمام پیکره جامعه را در برمیگیرد و از پای درمیآورد. اگر چه تا کنون کتابها، مقالات و راهکارهای زیادی برای مبارزه با فقر ارائه شده، اما کماکان محرومیتزدایی از اهداف همه نظامها و مکتبها شمرده میشود؛ هر چند درباره رسیدن به آن اختلاف وجود دارد.
اسلام، چون دیگر ادیان و مکاتب، به این مسأله اهمیت داده و بر ریشهکن کردن فقر و تأمین رفاه عمومی به عنوان یک هدف اقتصادی تأکید کرده است. مطالعه زندگانی اهلبیت (ع) که الگوهای تمام عیار و عینی عمل به دستورات دین اسلام هستند میتواند ما را با عکسالعمل صحیح در برابر مشکلات اجتماعی و اقتصادی آشنا کند. و از آنجایی که در بین ائمه معصومین (ع) تنها برای وجود مبارک امیرالمؤمنین (ع) امکان حاکمیت حکومت اسلامی فراهم شد، شایسته است در سیره ایشان بیشتر تأمل کنیم تا نکات و راهکارهای
مناسبتری در زمینه حل مشکلات اقتصادی به دست آوریم. اگرچه دوران حکومت ایشان کوتاه و توأم با حوادث زیادی چون جنگهای داخلی بود، اما اوضاع اجتماعی و اقتصادی جامعه همواره تحتنظر حضرت (ع) بود و با تدابیر و سیاستهای سنجیده سعی در رشد و شکوفایی کشور داشتند.
از طرفی بنا بر فرمایشات مقام معظم رهبری (دام ظله) الگوهای توسعه امروز جهان غرب، برگرفته از مبانی غربی خودشان است و پیروی از آن الگوها بسیار خطرناک بوده و ضررهای جبرانناپذیری برای ما به دنبال خواهد داشت. (مقام معظم رهبری، 1386) لذا باید درصدد طراحی یک الگوی اسلامی برای توسعه کشورمان باشیم.
اصولاً اهداف تحقیق در روند تعریف مسأله و بیان موضوع تحقیق نهفته است. تعیین اهداف تحقیق در حقیقت پاسخگویی به سؤالات مطرحشده در طرح مسأله است. بیان اهداف تحقیق ابعاد کاربردی آن را روشنتر میسازد. هدف اصلی این تحقیق دستیابی به راهکارهای مناسب برای فقرزدایی از جامعه امروز با بهره جستن از سخنان امیرالمؤمنین (ع) و راهکارهای عملی ایشان در مدت خلافتشان میباشد.
اما اهداف فرعی تحقیق حاضر که در مسیر انجام تحقیق قابل دستیابی است، به شکل زیر بیان میگردد:
در یک دیدگاه کلی پژوهشگر اهمیت تحقیق خود را با نوع مسألهای که انتخاب کرده بیان میکند، اما باید مشخص کند این تحقیق در چه زمینهای از اهمیت بیشتری برخوردار است. همین امر میتواند در ارائه طرح تحقیق بررسی ادبیات و پیشینه تحقیق نقش اساسی ایفا کند (خاکی، 1386).
در طول تاریخ، فقر و تهیدستی از بنیادیترین مشکلات و از ناهنجارترین دردها در زندگی انسانها بوده است، و امروزه نیز این پدیده همچنان مسأله روز و مشکل ملموس جامعههای انسانی است و با همه طرحها و ادعاها از میزان آن کاسته نشده؛ بلکه طبق آمارهای دقیق هر روز در حال افزایش است، و فرسایش جسمی و عوارض ناشی از گرسنگی و سوءتغذیه، هر روزه هزاران نفر را به کام مرگ و نابودی میکشاند. این پدیده در همه ادوار تاریخ مورد نکوهش بوده است و همه اندیشمندان و زمامداران جامعههای انسانی، از آن به عنوان جریان ناگوار، تلخ و نگران کننده یاد کردهاند. کمتر مکتبی در تاریخ یافت میشود که فقر و تهیدستی را ستوده باشد.
از این رو مینگریم که همواره مبارزه با فقر و زدایش آن از دامن انسانها و اجتماعات، از اهداف و آرمانهای نوع زمامداران و رهبران تاریخ بوده است، و در همه دوران مسئولان و مدیران جوامع، نوید زدایش فقر و محرومیت را داده و میدهند، و برای آن طرحهایی نیز ارائه کرده و میکنند.
بیگمان برای نابودی هر نابسامانی و ناهنجاری در گامهای نخست، باید آن نابسامانی و ناهنجاری نیک شناخته شود و علل و عوامل آن کشف گردد و رهآوردهای شوم آن در اندام فرد و جامعه بررسی شود، و همچنین راهها و شیوههای اصولی و علمی مبارزه با آن مشخص گردد. اگر این شناخت نسبت به این پدیده شوم عمیق نباشد، علل و عوامل، و راههای رویارویی با آن نیز شناخته نمیشود و نفی و طرد آن نیز امکانپذیر نخواهد بود. بنابراین چارهجویی درست و مؤثر این بیماری، به ضرورت شناخت و بررسی واقعیت و حد و حدود آن، فرا میخواند.
هماکنون که کشورمان در اوج تحریمهای اقتصادی قرار گرفته است، فقر که یک معضل اقتصادی است، عوارض گوناگونی بر ابعاد مختلف جامعه از جمله اقتصاد وارد کرده است. از آنجایی که دین اسلام دینی کامل است و علاوه بر سعادت اخروی، سعادت دنیوی را نیز تأمین میکند شایسته است این پدیده را در کلام و سیره اهلبیت (ع) بررسی کرده و شیوهی نگاه درست به این پدیده آسیبزا را از زندگی یک انسان کامل برداشت کنیم؛ هیچ یک از کتابها و مقالاتی که در زمینه فقرزدایی نوشته شده است، به طور تخصصی سیره عملی یک امام معصوم (ع) در منصب حاکمیت را در مواجهه با فقر مورد بررسی قرار نداده است، و ما در این پایاننامه بر آنیم که سیره امام علی (ع) را با توجه به این که حدود پنج سال حاکم جامعه اسلامی بودند و در جهت مبارزه با فقر اقداماتی انجام دادهاند مورد مطالعه قرار دهیم.
از طرفی مقام معظم رهبری (دام ظله) در بیاناتشان تأکید داشتهاند که رشد و بالندگی انسانها بر مدار حق و عدالت و دستیابی به جامعهای متکی بر ارزشهای اسلامی و انقلابی است و تحقق شاخصهای عدالت اجتماعی و اقتصادی در گرو الگوی توسعه اسلامی ایرانی است. (مقام معظم رهبری، 1378)
ایشان در ضرورت تدوین الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت اینطور میفرمایند: « آنچه كه موجب میشود ما الگوى غربى را براى پیشرفت جامعهى خودمان ناكافى بدانیم،در درجهى اول این است كه نگاه جامعهى غربى و فلسفههاى غربى به انسان-البته فلسفههاى غربى مختلفند؛ اما برآیند همه آنها این است-با نگاه اسلام به انسان،به كلى متفاوت است؛ یک تفاوت بنیانى و ریشهاى دارد. لذا پیشرفت كه براى انسان و به وسیلهى انسان است، در منطق فلسفهى غرب معناى دیگرى پیدا میكند، تا در منطق اسلام. پیشرفت از نظر غرب، پیشرفت مادى است؛ محور، سود مادى است؛ هرچه سود مادى بیشتر شد، پیشرفت بیشتر شده است؛ افزایش ثروت و قدرت. این، معناى پیشرفتى است كه غرب به دنبال اوست؛ منطق غربى و مدل غربى به دنبال اوست و همین را به همه توصیه میكنند. پیشرفت وقتى مادى شد، معنایش این است كه اخلاق و معنویت را میشود در راه چنین پیشرفتى قربانى كرد. یک ملت به پیشرفت دست پیدا كند؛ ولى اخلاق و معنویت در او وجود نداشته باشد. اما از نظر اسلام، پیشرفت این نیست. البته پیشرفت مادى مطلوب است، اما به عنوان وسیله. هدف، رشد و تعالى انسان است.» (مقام معظم رهبری، 1386)
لذا در راستای فرمایشات مقام معظم رهبری (دام ظله العالی) در صدد آنیم که راهکارهایی برای فقرزدایی از کشورمان- جهت الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت- بر اساس حکمتهای علوی ارائه دهیم، إن شاء الله.
با توجه به آن چه ذکر شد سؤالات اصلی تحقیق عبارتاند از:
روش انجام پژوهش یکی از عوامل عمدهای است که بر تحقیق و نتایج آن اثر میگذارد و به هدف پژوهش، ماهیت موضوع و فرضیههای تدوین شده بستگی دارد (خاکی، 1386).
روش تحقیق این پایاننامه به لحاظ ماهیت و روش از نوع کتابخانهای و تحلیل متن است که ابتدا منابع موجود در حوزه فقر، در دو بخش متون دینی – خصوصاً احادیث و سیره امیرالمؤمنین (ع) – و متون اقتصادی مطالعه شده، و پس از بررسی مفاهیم و دیدگاهها، راهکارهای مبارزه با فقر را جهت تدوین الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت استخراج میکنیم.
[1] – Poverty
[2] – General Welfare
[3] – Basic needs
مكتب انسان ساز اسلام با آگاهی کامل از نیازهای مادی و معنوی انسان و دارا بودن تعالیم آسمانی هماهنگ با فطرت و عقل آدمی در حوزه ی اخلاق تاثیر گذار و باعث ایجاد تحول در انسان می گردد.اگر عناصر معرفتی و عبادی در دین نتوانند در حوزه ی اخلاقی تأثیر بگذارند به كمال خود دست نیافته اند.موضوع اخلاق در تعالیم اسلامی از چنان اهمیتی برخوردار است كه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم هدف از بعثت خود را كامل كردن كرامت های اخلاقی معرفی نموده و فرمودند:إنِِی بُعِثتُ لِاَُتمِمَ مَكارِمَ الأخلاقِ،همانا من برای كامل كردن كرامت های اخلاقی مبعوث شدم(مجلسی،۱۴۱۳، ۱۶:۲۱۰).این نگاه مكتب اسلام در همه ی زمینه ها از جمله احكام و شریعت نیز پا برجاست.خدا می فرماید :و نماز را به پا دار كه نماز از كار زشت و ناپسند باز می دارد(عنكبوت،۴۵).همچنین برخی از صفات انسانی،نقش بازدارنده دارند،بدین معنی كه حافظ وضعیت مطلوب در نفس هستند و آن را از افراط و تفریط در غرایز بازمی دارند و بدین ترتیب زمینه ساز فضیلت های اخلاقی متعددی هستند(رشاد:۱۳۸۰،۴:۱۵۲).
۱-۲- بیان مسأله
برخورداری از نعمت عقل به عنوان برترین موهبت الهی و بهره مندی از آن در سایه آموزه های وحیانی باعث رسیدن انسان به والاترین ترین مقام وجودی ممكنات عالم می گردد.عقل با دارا بودن مؤلفه بازدارندگی در ابعاد مهار هیجان،مهار اندیشه و رفتار(رفیعی هنر،۱۳۹۱)باعث می گردد تا انسان با کنترل رفتارخویش از جمله تأخیر و بازدارندگی داوطلبانه امیال نفسانی،در جهت نیل به کمال مطلوب گام برداشته و در شمار متقین قرار گیرد.
مهارت هایی كه برای چالش و تغییر رفتارها و مهار پاسخ های هیجانی شدید لازم است،در یک چارچوب خود كنترلی(ضبط النفس،self_control)جای می گیرد(شكوهی یكتا و همكاران،۱۳۸۸).خود كنترلی مراقبتی درونی است كه بر اساس آن وظایف محول شده انجام و رفتارهای ناهنجار و غیر قانونی ترك می گردد بی آنكه نظارت و یا كنترل خارجی در بین بوده باشد (پیروز و دیگران،۱۳۸۳).به عبارت دیگر هرگاه عامل كنترل كننده از خارج به داخل انسان منتقل گردد،به صورتی كه شخص با اختیار و آگاهی به ارزیابی و اصلاح عملكرد خود در قالب استانداردهای مشخص ودر جهت اهداف مطلوب بپردازد،خود كنترلی تحقق یافته است(سجادی،۱۳۸۵).
بر اساس آموزه های دینی انسان موظف است قبل از هركس خودش به اعمال و رفتارش نظارت داشته باشد تا بتواند بر اساس شاخص های دینی رفتار خود را كنترل و اصلاح نماید.
خود كنترلی فرایندی است که شامل طراحی،ایجاد و حفظ مجموعه رفتاری است (هویدا،آقابابایی،۱۳۸۸)و راهبردهای آن شامل خرده فرایندهایی چون خود هدفگذاری(تعیین اهداف فردی)،خود ارزیابی(انطباق اهداف فردی با عملكرد)و خودمدیریتی كه فرایندی در اصلاح رفتار خود از طریق اداره سیستماتیک محرك ها،فرایندهای شناختی و نتایج اقتضایی است(رضاییان،۱۳۷۲:۶۴).
باتوجه به آن كه خودكنترلی داراﯼﺳﻪرﮐﻦاﺻﻠﯽﺗﻌﻴﻴﻦاﺳﺘﺎﻧﺪاردهاﯾﯽازﻋﻤﻠﮑﺮد،ﺷﻴﻮﻩاﯼﺑﺮاﯼاﻧﺪازﻩﮔﻴﺮﯼﻋﻤﻠﮑﺮدوﻣﻘﺎﯾﺴﻪﻋﻤﻠﮑﺮدﺑﺎاﺳﺘﺎﻧﺪاردهاﯼ ﻣﺸﺨﺺ است،از منظر اسلام آنچه معیار سنجش برای کنترل محسوب می شود،انطباق عملکرد با موازین شرع و آموزه های الهی است و به همین دلیل است که تضمین کننده مقاصدی می باشد که انسان را به سوی کمال الهی می رساند،اما در دیدگاه های دیگر،چنین تضمینی وجود ندارد،زیرا معیار سنجش و رشد فرایند خودكنترلی از سوی فرد بر اساس هنجار جامعه و الگوهای آن قرار گرفته(غفاری ورضوی،۱۳۹۱)واین مهم،نقطه افتراق مكتب تربیت دینی با دیگر مكاتب تربیتی در نگاه به جهان و انسان محسوب می شود(مشایخی،۱۳۸۱).
با توجه به آنچه گفته شد،مشخص می شود که اساس خود کنترلی،توانایی فرد در کنترل ارادی فرایندهای درونی و برون دادهای رفتاری است.خود کنترلی دارای مؤلفه های شناختی،هیجانی و رفتاری بوده و سبب تسهیل رشد اخلاق و وجدان اخلاقی می شود و بازتاب رشد خویشتن است.فردی که بتواند رفتارش را کنترل کند،باید این نکته که “عامل علی” یک رفتار است،درک نماید و متوجه باشد که رفتار و پی آمد آن،حاصل عملی است که او تا حدی می تواند برآن کنترل داشته باشد(جان بزرگی،۱۳۸۷:۵۸).اگر انسان خود را بشناسد و بداند كه یک موجود انتخاب شده از طرف ذی صلاحیت ترین مقام هستی است(بقره،۳۰)،تسلیم میل ها و جاذبه ها كه نوعی پیوند و كشش میان انسان و یک كانون خارجی است كه انسان را به سوی خود می كشاند،نمی شود(مطهری،۱۳۷۳:۲۶).
خود كنترلی با واژه هایی همچون خویشتن داری[1]،اراده[2](خداپناهی،۱۳۷۶:۷۷)،خود داری[3]،خود بازداری[4]،خودگردانی[5]،اداره خود،مدیریت خود[6]،كف نفس،خود نظمی،خود مهارگری[7]، چیرگی بر خود[8]،خود تأدیبی،تسلط بر نفس[9]،خود تنظیمی[10]،خود
وارسی [11]،خود سازمان یابی[12]،و در علوم اسلامی با اخلاق با خویشتن داری،خویشتن بانی،خودپایی،خود نگهداری،اراده،تزكیه نفس،مالكیت نفس،تقوا(مطهری،۱۳۶۸:۱۷)،صبر(بر نعمت،طاعت،معصیت و مصیبت)،ورع،خود تربیتی و خود اصلاحی اشتراك معنایی دارد(آذربایجانی،دیلمی،۱۳۸۵ :۲۲۳).همچنین کنترل تکانه(توانایی مقاومت در برابر انگیزه های آنی است)(قدیری،۱۳۸۹)،توان بازداری(به تعویق انداختن یا فراموش کردن خواسته هایی که با ارزش ها و هنجارهای فردی و اجتماعی سازگاری ندارد)(شجاعی،۱۳۸۸:۴۴)،خود بازبینی(دیدن رفتار خود)،خود ارزیابی(رفتار خوب یا بد)و خود تقویتی(برای رفتار مثبت))آذربایجانی و دیلمی،۱۳۸۵)و خود تربیتی(مشارطه،مسارعه،مراقبه،محاسبه،معاتبه)(زارع،۱۳۸۴)از دیگر واژگانی است که با خودکنترلی ارتباط و تقارب معنایی دارد.
خود كنترلی در سیره پیشوایان دین علیهم السلام و بالاخص در بیانات امام رضا علیه السلام دارای اهمیت به سزایی است و باابعاد شناختی که مجموعه ای از اعتقادها،افکار،نگرش ها،انتظارها و رویدادهای ذهنی است ارتباط دارد،همچنین با بعد عاطفی که تجربه ذهنی و حالت عاطفی است،پیوند می خورد و با بعد رفتاری که فعالیت هایی است که می توان مستقیماًآنهارامشاهده کرد ارتباط دارد.
امام رضا علیه السلام حساب كشیدن از خود را سبب سود و منفعت انسان می شمارد(مجلسی،۱۴۰۳،۷۸:۳۸۲).همچنین آن حضرت در بیان خویشتن داری و کنترل نفس از ارتکاب گناه می فرماید:لاوَرَعَ أنفَعُ مِن تَجَنُّبِ مَحارِمِ اللهِ والکَف ِّعَنْ أذَی المُؤمِنِینَ واغْتِیابِهِم هیچ پرهیزی سودمندترازدوری ازگناهان وخودداری ازآزارمؤمنان وغیبت کردن ازآن ها نیست(همان،۶۶:۴۰۰).
امام رضاعلیه السلام در تبیین نقش نگاه در کاهش توان بازداری و خویشتنداری می فرماید:حُرِّمَ النَّظَرُإِلَى شُعُورِالنِّسَاءِالْمَحْجُوبَاتِ بِالْأَزْوَاجِ وَإِلَى غَیْرِهِنَّ مِنَ النِّسَاءِلِمَا فِیهِ مِنْ تَهْیِیجِ الرِّجَالِ وَمَایَدْعُوالتَّهْیِیجُ إِلَیْهِ مِنَ الْفَسَادِوَالدُّخُول ِفِیمَالَایَحِلُّ وَلَایَجْمُل «نگاه کردن به موی زنان شوهردار و دیگر زنان،حرام است ؛ چون که تحریک کننده مردان است،و تحریک،موجب فساد و ورود در چیزهایی می گردد که حلال و زیبا نیست»(صدوق،۹۷:۲،۱۳۷۸).
به نظر می رسد با توجه به کشش انسان به سوی نیکی ها و در نهایت،میل او به رضا و قرب الهی،توانایی مهارت خود کنترلی در برابر زشتی ها و گناهان، به طور فطری در نهاد انسان از سوی خداوند به ودیعت گذاشته شده باشد تا انسان با تقوای الهی و بهره گیری از قوای تعقل و دوری از هر آن چه انسان را به سمت پلیدی ها سوق می دهد،خود را کنترل نموده و در مسیر قرب الهی پیش رود.
با توجه به اهمیت نقش معصومین علیهم السلام به عنوان برترین مربیان انسان،این پژوهش برآن است كه دریابد مؤلفه های خود كنترلی در سیره رضوی علیه السلام چیست؟ و تحلیل آن چگونه است؟
۱-۳- هدف های تحقیق
۱-۳-۱- هدف اصلی
شناساسی و تحلیل مؤلفه های خودكنترلی در كلام رضوی علیه السلام و تعیین میزان توجه به آن
۱-۳-۲- هدف های فرعی
۱-۲-۳-۱- شناسایی مؤلفه های شناختی خودكنترلی در روایات امام رضا علیه السلام و میزان توجه به آن
۲-۲-۳-۱- تعیین مؤلفه های عاطفی خودكنترلی در کلام امام رضا علیه السلام و میزان توجه به آن
-۳-۲-۳-۱ مشخص نمودن مؤلفه های رفتاری خودكنترلی در احادیث امام رضا علیه السلام و میزان توجه به آن
۴-۲-۳-۱- تحلیل مؤلفه های شناختی،عاطفی و رفتاری خودكنترلی از جهت تقدم و تأخر در روایات امام رضا علیه السلام
۱-۴- اهمیت و ضرورت تحقیق
۱-۴-۱-اهمیت نظری
۱-۱-۴-۱- بسط دانش بشری در جهت تامین زیرساخت های فكری و نظری خودکنترلی بر اساس روایات امام رضا علیه السلام
۲-۱-۴-۱- شناخت ابعاد خود كنترلی بر اساس روایات امام رضا علیه السلام درجهت حل تنگناهای نظری در حوزه پیشگیری از انحرافات
۳-۱-۴-۱- مفهوم سازی خود کنترلی براساس روایات امام رضا علیه السلام
۴-۱-۴-۱- آگاهی از مراتب اصلاح نفس درجهت وصول به ارزشهای معنوی وگریزاز آلودگی ها با تأسی به فرمایشات امام رضا علیه السلام
۲-۴-۱- اهمیت عملی
۱-۲-۴-۱- یاری رساندن به كارشناسان جهت تدوین مقیاس خود كنترلی با توجه به روایات امام رضا علیه السلام
۲-۲-۴-۱- تلاش در جهت افزایش ظرفیت خود نظارتی و خود نظم دهی بر اساس ارزشهای اسلامی و نهادینه کردن آن
۳-۲-۴-۱- کمک به افزایش اثربخشی فعالیت ها در راستای بلوغ رفتاری انسان
۴-۲-۴-۱- تلاش در جهت کاهش معضلات و تخلفات اجتماعی با محوریت آموزه های اسلامی
۵-۲-۴-۱- ارائه ی تصویری از الگوی خود کنترلی بر اساس آموزه های رضوی
1- self restraint
2- will
3- self restraint
4- self restraining
5- self administration
6- self management
1-self control
2- self governing
3- self governing
4- self autoregulation
5- self checking
6- self organization
تشکیل حکومت از منظر اندیشمندان، با توجه به «مدنیٌ بالطبع» بودن انسان یک ضرورت مسلم عقلی است، همانگونه که حضرت امیرمؤمنان در مناظره با خوارج فرمودند: «وَ إِنَّهُ لَا بُدَّ لِلنَّاسِ مِنْ أَمِیرٍ بَرٍّ أَوْ فَاجِرٍ.»[1]
اما از دیرباز، مشروعیت حکومت، منشأ و خاستگاه آن، مباحث دامنهداری را میان دانشوران علوم اجتماعی و سیاسی به خود معطوف داشته و به عنوان یکی از اساسیترین مباحث فلسفه سیاسی، همواره در کانون تحقیقات و پژوهشهای علمی بوده و با ملاکها و نگرشهای گوناگون، مورد تبیین و بررسی قرار گرفته است.
نگرشی که در این نوشتار نسبت به این مسأله مورد نظر است، نگرشی کلامی و به اصطلاح الهیاتی است.
براین اساس پژوهش این نوشتار بر حول مشروعیت حکومت دینی، با بهرهمندی از بنیادی ترین مباحث جهان بینی اسلام و بهره گیری از آموزههای کلامی و زمینههای اعتقادی آن، یعنی: «اصل توحید»، «اصل امامت» و «اصل معاد» صورت گرفته است.
ابعاد بحث در رابطه با حکومت دینی وسیع و گسترة آن در زمینههای گوناگون فکری حیات بشری است؛ اما بدون شک یکی از ابعاد اصلی و پایهای حکومت دینی، مبانی مشروعیت آن است که در این نوشتار تلاش شده است با بهره گیری از مباحث کلامی مورد تحقیق واقع شود. بدینرو تحقیق پیشرو با عنوان «مبانی کلامی مشروعیت حکومت دینی» به سامان رسیده است.
انسان از یک سو به حکم عقل و مقتضای فطرت که مطابق با آموزههای جهان بینی توحیدی نیز است، خود را تحت ولایت و حاکمیت کسی جزء خدای متعال نمیداند. از سوی دیگر، به اقتضای اینکه فطرتاً «مدنی بالطبع» آفریده شده و باید اجتماعی زندگی کند، نیازمند به نهادی سازمان یافته است، تا حیات اجتماعی او را به مطلوبترین نحو سامان دهد و با تدوین بهترین قوانین و اجرای صحیح آنها، سعادت دنیوی و اخروی او را مهیا سازد. اما انسان همواره در قبال چنین پدیدهای که در صدد است با اعمال حاکمیت و اجرای قوانین، آزادی او را محدود کند و او را وادار به اطاعت و در صورت تخلف مجازاتش نماید، با یک سؤال اساسی مواجه میشود و آن اینکه در برابر چنین حاکمیتی، که مجریان آن افرادی مانند اویند و ذاتاً مجوزی در امر و نهی ندارند، چرا باید تسلیم شود؟ و بر اساس چه ملاک و معیاری میتوان در برابر تساوی انسانها، برای حکمران، حق اعمال قدرت قائل شد؟ آیا چنین حقی را میتوان منبعث از خواست و آرای عمومی مردم دانست و آن را ملاکی در حقانیت و مشروعیت حاکم فرض کرد؟ یا اینکه خواست و ارادۀ مردم در ایجاد چنین حقانیت نمی تواند از توجیهی عقلانی و منطقی بر خوردار باشد و حاکمان، حق حاکمیت را نه از مردم، بلکه باید از صاحب حقیقی هستی یعنی خداوند، کسب کرده باشند و تنها ملاک سنجش حقانیت و مشروعیت حاکم، به طور حتم إذن الهی است، نه إذن و رضایت مردم.
در پاسخ به همین پرسش اساسی؛ مسأله مبنا و منشأ مشروعیت حاکم در اعمال حاکمیت از مهمترین دغدغههای اندیشوران میشود و طیف گستردهای از مباحث را فراروی آنان مطرح میسازد، به خصوص در رابطه با مشروعیت حکومت دینی که مسأله از حساسیت ویژهای برخوردار میشود بهگونهای که مخالفین آن در تلاشی مستمر میکوشند تا با ایجاد مغالطههای تاریخی در زمینه پیدایش حکومتهای منتسب به خدا یا «تئوکراسی»، اساس مشروعیت الهی را غیر قابل دفاع و مردود تلقی کنند. بدینرو، تبیین مبانی مشروعیت حکومت
دینی با الهام از اصول بنیادین مباحث کلامی اسلام ناب؛ یعنی «توحید»، «امامت» و «معاد» اهمیت به سزایی دارد.
بنابر حکم عقل، مالکیت حقیقی و انحصاری عالم هستی و نیز ربوبیت، ولایت و حاکمیت بالذات و علی الاطلاق، از آن خدای متعال است که قرآن کریم در تأیید این مطلب میفرماید: ]أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْض[[2]؛ ]أَمِ اتخََّذُواْ مِن دُونِهِ اولیَاءَ فَاللَّهُ هُوَ الْوَلى[[3]
این مالکیت و ولایت خداوند بر عالم هستی، منبعث از مقام خالقیت و ربوبیت خداوند است: ]إِنَّ رَبَّكُمُ اللَّهُ الَّذِى خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ[.[4]
بنابراین نمیتوان کسی را به عنوان سرپرست حقیقی جمع بشری، جز خدای یگانه تصور نمود؛ اما بدیهی است که این «مالکیت و ولایت اصیل الهی» بطور مستقیم از جانب خداوند که خود جامه انسانی پوشیده و به اعمال آن بپردازد نخواهد بود؛ چرا که این خود محال ذاتی است؛ بلکه باید از طریق انسانهایی که تحت تربیت خاص الهی به مقام قرب رسیده و «امین دین» محسوب شوند، اعمال و اجرا گردد؛ همانها که حاکمیتشان از مشروعیت واقعی و به حق بر خوردار است و از سوی خدا بر این امر مأذونیت دارند.
از اینرو هدف از مباحث این نوشتار، اثبات این نظریه است که به طور اساسی مشروعیت و حقانیت با إذن الهی محقق میشود و حاکمیتی که به غیر از إذن او باشد، مردود و نامشروع خواهد بود.
در این راستا از رهگذر استدلالهای کلامی تلاش نمودهایم تا ثابت کنیم که حقانیت و مشروعیت اصیل و راستین تنها در سایه سار «إذن الهی» قابل تحقق است؛ امری که در حکومت برخی انبیاء عظام که موفق به تشکیل حکومت شده بودند به ویژه در حکومت پیامبر اسلام و نیز درحکومت حضرت علی به نحو بارزی به منصۀ ظهور رسیده و نقش آرای مردم در آن فقط در تحقق عینی و اثباتی حکومت بوده است و نه در تحقق حقیقی و ثبوتی آن.
کلام: کلام در اصل لغت: صوتهایِ معنیدار، و نزد متکلمین: معنی و مقصود انسان است که با کلمات والفاظ به بیان آنها میپردازد. و در نزد نحویها: جملهای که مفیدِ معنی باشد و مقصودی را کاملا برساند، مثل، علی آمد.[5]
علم کلام: علمی است که درباره خدا و اوصاف او و مبدأ و معاد سخن میگوید؛[6]به عبارتی دیگر در این علم، اصول و عقاید اسلامى یعنى آنچه از نظر اسلام باید بدان معتقد بود و ایمان داشت، بحث و درباره آنها استدلال و در مقابل شبهات طرح شده دربارۀ آنها، دفاع می شود.[7]
هر چند که علمای دینی در موضوع آن اختلاف نظر دارند، اما بطور کلی میتوان گفت موضوع آن، تمام مسائل مربوط به عقاید نظری اسلام در حوزههای مختلف خدا شناسی، انسان شناسی، جهان شناسی، راهنما شناسی (نبوت امامت) و فرجام شناسی (معاد) میباشد و علم کلام در این راه از براهین عقلی و نقلی استفاده مینماید. و منظور از کلامی بودن مبانی، در این پژوهش، بدین معناست که منبع و منشأ حقانیت حکومت دینی برگرفته از موضوعات و بحثهای کلامی هستند.
مشروعیت: این واژه هرچند كه از ماده «شرع» اشتقاق یافته است و با كلمههایی چون شریعت و متشرعه هم ریشه است؛ اما در مكاتب و نظامهای سیاسی به معنای مطابق با شرع یا امری نیست كه شارع مقدس وضع نموده است، بلكه یک اصطلاح در فلسفه سیاست به شمار میرود و درباره هر نظام سیاسی، سؤال از مشروعیت مطرح میشود.[8]
در علوم سیاسی، این واژه برابر با لفظ «Legitima» است كه مفاهیم، درستی، بر حق بودن، حقانیت، قانونی بودن، صلاحیت و حلالزادگی را در بر دارد و در بحثهای علوم سیاسی بیشتر با معنای حقانیت مترادف گرفته میشود.[9]
حکومت دینی: «حکومت دینی» اصطلاحی مرکّب از واژۀ حکومت و دین است. اجمال تعریفهای مختلفی که از آن ارائه شده عبارتند از:
از میان تعاریف فوق، تعریف چهارم تناسب کاملتری با ماهیت حکومت دینی دارد و نشان میدهد که معیار اصلی دینی شدن یک حکومت، دغدغۀ انطباق همه شئون جامعه با تعالیم و آموزههای دینی است.[10]
[1]. نهج البلاغه، خطبه 40.
[2]. بقره (2) آیه: 107.
[3]. شوری (42) آیه: 9.
[4]. اعراف (7) آیه:54.
[5]. ابراهیم انس و دیگران، فرهنگ المعجم الوسیط، ترجمه محمد بندر ریگی، تهران، چاپ دوم، انتشارات اسلامی، ج2، 1386ش، ص1696.
.[6]محمد بندر ریگی، فرهنگ المنجد، تهران، چاپ دوم، انتشارات ایران، 1373ش،ج2، ص2230 .
[7]. ر.ک: مرتضی مطهرى، مجموعهآثار، چاپ نهم، قم، انتشارات صدرا، 1386ش، ج3، ص57 .
[8]. محمدرضا کریمی والا، مقارنه مشروعیت حاکمیت درحکومت علوی وحکومت های غیر دینی، قم، موسسۀ بوستان کتاب، 1387ش، ص62.
.[9] عباس آریا نپور کاشانی، فرهنگ کامل انگلیسی- فارسی، چاپ هشتم، تهران، امیرکبیر، 1368ش، ج 1، ص1233.
[10]. ر.ک: 1. احمد واعظی، حکومت اسلامی، چاپ پنجم، قم، مرکز مدیریت حوزه علمیه قم، 1386ش، ص29؛ 2. عباس شیخ شجاعی، معیار دینی بودن حکومت، تهران، مؤسسه تنظیم ونشر آثار امام خمینی ، 1379ش، ص201.
از آن جا كه برای شروع یک طرح تحقیقاتی بیان مسئله گام اساسی به شمار می رود، لذا در این فصل به شناخت موضوع و همچنین بیان اهمیت آن پرداخته و پس از طی مراحل تدوین اهداف و فرضیات تحقیق، به روش و ابعاد مختلف تحقیق اشاره می شود. در این پژوهش سعی بر آن است تا به مطالعه اثر تكانه های قیمت نفت بر اندازه دولت در كشورهای منتخب عضو اوپك (ایران، ونزوئلا) پرداخته شود. در این راستا با توجه به مبانی نظری موجود، پس از ارائه مدل مربوطه، با بهره گرفتن از روش خودرگرسیون برداری (VAR) به برآورد مدل و تجزیه و تحلیل نتایج می پردازیم.
1-2- اهمیت موضوع
نفت به عنوان یک کالای استراتژیک چه از بعد اقتصادی و چه سیاسی دارای نقش حائز اهمیتی است. اقتصاد جهان، به ویژه در خلال نیم قرن اخیر نوسانات قابل ملاحظه در بهای نفت را تجربه كرده است. نوسانات بهای نفت، چه در كشورهای واردكننده و چه در كشور های صادركننده این محصول بسیاری از متغیر های كلان را به طور مستقیم و یا غیرمستقیم تحت تاثیر قرار داده و با ایجاد بی ثباتی در اقتصاد این کشورها، مسئولین کشورها را با چالشی جدی مواجه کرده است. نفت علاوه بر نقش درآمدی در کشورهای صادرکننده، بر اقتصاد کشورهای واردکننده نفت نیز تأثیرگذار می باشد. نتایج مطالعاتی نظیر همیلتون (1983)، موری (1993) و براون و یوسل (2002) که بیشتر در زمینه بررسی اثرات نوسان های قیمت نفت بر متغیرهای اصلی اقتصاد کلان از جمله تولید ناخالص داخلی، اشتغال، سرمایهگذاری و عرضه پول در کشورهای واردکننده نفت صورت پذیرفته است، حاکی از آن است که افزایش قیمت نفت عامل بروز رکود اقتصادی در این کشورها بوده است. درحالی که کاهش قیمت نفت نقش قابل توجهی در ایجاد رونق در اقتصاد این کشورها نداشته است. اما در مورد کشورهای صادرکننده نفت، افزایش قیمت نفت از هر دو طرف، طرف تقاضا از طریق بودجه دولتی و طرف عرضه با تأثیر بر سرمایه گذاری بخش های دولتی و خصوصی سبب تحریک اقتصاد این کشورها می شود که به نوبه خود تأثیرات افزایشی یا کاهشی بر رشد اقتصادی کشورهای صادرکننده نفت دارد و برآیند این دو اثر به عنوان تأثیر خالص درآمد نفتی بر اقتصاد این کشورها شناخته می شود. دركشور
های صادركننده نفت، درآمد حاصل از صادرات این محصول بخش قابل ملاحظه ای از درآمد دولت، را تشكیل می دهد. در این كشورها میزان مخارج دولت مرتبط با درآمدهای نفتی است. بنابراین بنظر می رسد كه اندازه دولت در این كشورها تحت تاثیر بهای نفت در بازار های جهانی می باشد.
با توجه به مطالبی که ذکر گردید، شناخت چگونگی تأثیر تكانه های نفتی بر نوسانات اقتصادی کشورهای عضو OPEC و تأثیر این تكانه ها بر مخارج و در نتیجه اندازه دولت ضروری به نظر میرسد تا بدین ترتیب بتوان با ارزیابی آثار تکانه های نفتی بر عملکرد اقتصادی، راهکارها و سیاستهای مناسبی اتخاذ کرد.
1-3- سؤالات پژوهش
تکانه های نفتی باعث افزایش اندازه دولت در کشورهای منتخب عضو اوپک (ایران، ونزوئلا) میشود؟
1-4- فرضیات پژوهش
فرضیه این تحقیق، به صورت زیر تعریف می شوند:
تکانه های نفتی باعث افزایش اندازه دولت در کشورهای منتخب عضو اوپک (ایران، ونزوئلا) میشود.
1-5- روش تحقیق
روش مورد استفاده در این تحقیق توصیفی- تحلیلی می باشد.
1-6- روش و ابزار گردآوری اطلاعات
در بخش مبانی نظری، روش جمع آوری داده ها به صورت کتابخانه ای می باشد و در بخش عملی نیز داده-های مربوطه از سایت های بانک مرکزی ایران، مرکز آمار ایران، اوپک و کلّیه سایت های مرتبط گردآوری شده است.
1-7- روش تجزیه و تحلیل اطلاعات
این مطالعه بر آن است تا به بررسی نقش تکانه های نفتی بر اندازه دولت ( ( دولت مخارج )/( داخلی ناخالص تولید )) طی سال های 1980 تا 2010 بپردازد. لذا برای این منظور، پس از تصریح مدل مناسب و جمع آوری اطلاعات، با بهره گرفتن از تکنیک های اقتصادسنجی، به تجزیه و تحلیل اطلاعات در چارچوب الگوی خودرگرسیون برداری (VAR) پرداخته می شود و جهت تخمین مدل از نرم افزارهای آماری و اقتصادسنجی استفاده خواهد شد.
1-8- تعریف واژه های تحقیق
در این قسمت به تعریف واژه هایی كه موضوع اصلی این مطالعه را تشكیل داده و یا كاربرد زیادی در این تحقیق دارند، می پردازیم.
1-8-1- تکانه نفتی
منظور از تكانه نفتی، شوک ها و یا تغییرات ناگهانی در قیمت نفت است كه ممكن است با توجه به شرایط سیاسی و اقتصادی جهان رخ دهد. یک تکانه نفتی می تواند هم برای كشورهای صادركننده و هم برای كشورهای واردكننده مشكلاتی را فراهم آورد (مهرآرا و میری، 1389).
1-8-2- اندازه دولت
در مطالعات مختلف تعاریف گوناگونی درباره اندازه دولت مطرح می شود؛ ولی متداول ترین آن ها عبارت است از نسبت مخارج کل دولت به تولید ناخالص داخلی (جعفری صمیمی، 1389).
1-8-3- جهانی شدن تجارت
یكی از پدیده هایی كه امروزه در حال شكل گیری است و چه بسا شكل گرفته و در عرصه های زندگی مدرن در جریان است، پدیده ای است كه از آن تحت عنوان «جهانی شدن» یا « جهانیسازی» یاد می شود. به دلیل وابستگی اقتصاد ایران به نفت؛ هم زمان با افزایش درآمد های نفتی دولت، درجه باز بودن و فعالیت های دولت نیز گسترش می یابد(دادگر،1386). مطالعات نشان می دهد جهانی شدن تجارت در ایران باعث رشد اندازه دولت گردیده و بیشترین توضیح دهندگی رشد اندازه دولت را در اقتصاد ایران دارد. بدین منظور برای بررسی هر گونه ارتباط جهانی شدن تجارت با دیگر متغیرها، نیازمند كمی كردن این پدیده و انتخاب شاخص مناسبی برای آن می باشیم. در بسیاری از مطالعات از معیار مجموع صادرات و واردات نسبت به تولید ناخالص داخلی استفاده می شود (رودریک، 1998) .
ی ضروری برای رفع آن هاست؛ انسان مدرن، بیش از هر زمان دیگری، احساس تنهایی، غربت وجودی، ناآرامی درونی، بیپناهی و پوچی و ناامیدی میکند. پس یگانه راه نجات این انسان قدرتمند، ولی نگران، مضطرب و تنها، آشتی با خدا و غرق شدن در دریای بیکران محبت و زیبایی اوست. از دیدگاه امام، انسان، به طور عام، تنها در پرتو متصل شدن به این سرچشمه قدرت، زیبایی، علم و … است که میتواند بار هستی را تحمّل و مسیر پرفراز و نشیب عالم پر از رنج و درد را طی کرده و به ساحل نجات برسد. از این جهت انجام این پژوهش لازم میآید و برای مصونیت از تفسیر به رأی، روش پژوهش، معناشناسی است یا به تعبیری علم مطالعه معنا، تا بتوان به دور از تأثیر افکار خود بر متن، به مراد گوینده آن پی برد. روش معناشناسی در بین روشهای موجود بهترین راه برای تفسیر و بررسی متون به ویژه متن دینی و روشی برای در امان ماندن از تفسیر به رأی و دستیابی به نظر نهج البلاغه و دانش افزایی در این زمینه از اهداف این پژوهش است.
با نگاهی به ادبیات، در موضوع درد و رنج انسان اقداماتی صورت گرفته اما در نهج البلاغه و به ویژه از منظر معناشناسی کار اساسی صورت نگرفته و همچنان ابعاد این موضوع مجهول مانده به گونهای که حتی تعریف نهج البلاغه از این مفهوم نیز در دست نیست چه رسد به سایر ابعاد آن. همین نکته در خور توجهی است تا موضوع تحقیق پایان نامهای قرار بگیرد.
به رغم مسایل گفته شده و به رغم گرفتاری انسان معاصر به بحرانهای عدیده، كار جدی در بررسی این مسأله در متون دینی به طور اعم
و در نهج البلاغه به طور اخص صورت نگرفته است از این جهت تمامیت موضوع حاضر مورد غفلت واقع شده است. ضرورت این كار از آن جهت است كه در تفاسیر موجود عموماً از منابعی غیر از نهج البلاغه استفاده شده در حالی این روش بر استفاده از خود متن اصرار دارد و از ورود نظرات غیر جلوگیری به عمل میآورد .
1ـ معناشناسی تاریخی ” ألم” چیست؟
2ـ مفاهیم جانشین “ألم” در تطور معنایی این مفهوم چه تأثیری دارند؟
3ـ مفاهیم همنشین ألم در تطور و تحول این واژه چه تأثیری دارند؟
4ـ مفاهیم متقابل “ألم” در تحول معنایی این واژه چه تأثیری دارند؟
[1]. رنج وجودی رنجی را گویند كه به انسان از آن جهت كه انسان است عارض میشود و همه مصادیق انسان را هم به طور یكسان شامل میشود. رنجی است معنا دار که انسان را به تلاش و تغییر وادار میسازد. رنج وجودی و رهایی بخش که نمونۀ تاریخی آن را میتوان در آلام پیامبر خاتم و اهل بیت، مشاهده کرد؛ رنجی است خاتم و کمالیافته (بهلحاظ تاریخی) که کمال آن را میتوان در چهار عنصر اجتماعی بودن، عقلانی بودن، احساسیبودن و وجودی بودن برشمرد. ر.ک: حبیبالله، بابایی، «کارکردهای رهاییبخشِ «یاد رنج متعالی» در رویارویی با رنجهای انسانِ معاصر»، نقد و نظر،شماره 54، سال چهاردهم، ش دوم، ص8-10.
[2]. برای تبیین مسئله رنج در مسیحیت، ر.ک: کلیپاتریک، بی.تی، «رنج » ، دایره المعارف دین و اخلاق،ترجمه محمد پهلوان، مجله کتاب ماه دین، شماره165، تیرماه 1390، صص37-51.
[3]. کدارنات تیواری، دین شناسی تطبیقی، ترجمه مرضیه شنکایی، تهران، سمت، 1381، صص237-238.
[4]”.suffering of”
[5]”.suffering from”.
[6]. بابایی، حبیب الله، «کارکردهای رهایی بخش یاد رنج متعالی در رویارویی با رنج های انسان معاصر»، پیشین، ص10.
[7]. همان طور که در کتب لغت “آلم” را مفهومی عام تر از “وجع”(درد جسمی) و “عذاب”(درد مستمر) دانند. معنای لغوی آلم رادر فصل دوم به آن برذسی میکنیم.