:
ادبیات تطبیقی رویكردی نسبتاً جدید در دنیای ادبیات است كه به كشف زمینههای همدلی و هماندیشی آفرینندگان آثار ادبی و هنری سرزمینهای مختلف كمك میكند. رویكرد دیدگاههای مختلف ادبیات تطبیقی هرچه كه باشد، نتیجه كار یكسان است و آن نزدیكی ملل و اقوام گوناگون و تفاهم ادبی و فرهنگی آنها خواهد بود. در این پایاننامه كه با هدف تحلیل تطبیقی فاوست[1] گوته و داستان شیخ صنعان به روایت عطار فراهم آمده است، این موضوع؛ یعنی پی بردن به اشتراكات ذوقی و فكری و عاطفی پدیدآورندگان این دو اثر، همواره محل تأمل و توجه بوده است. همچنین تطبیق این دو اثر از این نظر كه هر دو از آثار برجسته تاریخ ادبیات جهان و نیز از شاهكارهای برجسته دو ملت هستند، پیوسته اهمیتی برجسته داشته است.
داستان شیخ صنعان یكی از دلانگیزترین داستانهای عاشقانه ادبیات فارسی است. این داستان بلندترین منظومه منطقالطیر عطار نیشابوری است. اهمیت این داستان سبب شده است كه همیشه مورد توجه نویسندگان ادبپژوه باشد. این منظومه ماجرای شیخی است كه گرفتار عشق بانوی ترسایی میشود و در پی آن، همه اعتبار و احترامی را كه طی سالیان دراز به دست آورده است، از كف میدهد. آنچه این منظومه را از نمونههای همگون متمایز میكند، ویژگیهای منحصر به فرد آن، از حیث ساختار بیرونی و همچنین از نظر مضمون و
محتواست. داستان فاوست نیز در میان نمونههای مشابه خود دارای برجستگی ویژهای است. سرگذشت فاوست، سرنوشت مردی است كه عمر خود را بر سر كسب دانش و راهیابی به حقیقت نهاده؛ ولیكن با سپری كردن سالیان، با دستانی تهی و جانی به آرامش نرسیده، افسردهتر از همیشه بر جای مانده است. بنابراین نمونههای مورد بررسی در این پایاننامه، ضمن اینكه به دلیل دارا بودن پارهای مشابهتها، قابلیت انطباق و بررسی دارند، به دلیل دارا بودن مفاهیم برجسته انسانی نیز اهمیتی ویژه مییابند. این دو اثر نیز همچون بسیاری دیگر از آثار ادبی با هدفی مشخص به نگارش درآمدهاند. این هدف هرچه كه باشد، خواه دینی و اخلاقی، و خواه فرهنگی و اجتماعی، بیانكننده مهمترین و عالیترین تجربههای حیات روحی و معنوی پدیدآورندگانشان و نیز بازتاب عمیقترین دغدغههای بشری هستند و همین مسأله سبب میشود مرز زمان و مكان را درنوردند و با عبور از مسیر پر فراز و نشیب تاریخ و با شكستن مرزهای مكان و زمان به دغدغههای مشترك آدمیان در پس قرون و اعصار تبدیل شوند.
این مسائل بر روی هم سبب گردید كه از میان خیل كثیری از آثار ادبی جهان، این دو اثر به عنوان نمونه برجسته آثاری كه به دلیل دارا بودن اشتراكات فكری و ذوقی و عاطفی پدیدآورندگانشان، مشابهتهایی دارند، مورد مقایسه قرار گیرند. آنچه در این مقایسه بیش از هر چیز حائز اهمیت است، درك روح مشتركی است كه بر این دو متن ادبی سایه افكنده است؛ و از همین روست كه با وجود زمینههای تاریخی و فرهنگی متفاوتی كه این آثار در بستر آنها شكل گرفته است، باز هم میتوان آنها را مورد تحلیل و بررسی تطبیقی قرار داد. همین روح مشترك است كه سبب میشود، به رغم تفاوتهای اخلاقی و مذهبی و نیز تفاوت در اندیشه و جهانبینی گوته و عطار، مشابهتهای عمیقی را بین آثارشان جستوجو كنیم. البته نباید در این میان آشنایی گوته با ادبیات مشرق زمین، خاصه ادبیات فارسی را نادیده گرفت؛ چراكه این آشنایی نیز به نوبه خود در شكلگیری مفاهیم و مضامین مشترك بیتأثیر نبوده است. هرچند هیچ سندی و مدركی كه دال بر آشنایی گوته با عطار باشد، وجود ندارد، اما بیتردید گوته با روح عرفانی آثار ادبی فارسی به واسطه شاعران دیگری چون سعدی و حافظ آشنا بوده و این آشنایی میتوانسته موجب پدید آمدن مضامینی مشترك در آثار او با مضامین ادبی فارسی گردد. پژوهش حاضر كه در صدد كشف این مشابهتهاست، با تكیه بر نظریه مكتب آمریكایی، كه در تطبیق آثار ادبی به دنبال یافتن مشابهتهایی عمیقتر از زمینههای تاریخی و فرهنگی است، سعی در بیان برخی از مهمترین و عمیقترین اشتراكات موجود میان این دو اثر سترگ و ارزنده، دارد.
[1] -Faust
فرم در حال بارگذاری ...