:
بسیاری از صنایع تولیدی و خدماتی موفق در جهان، به ارائه خدمات كارامد و منطبق با نیاز مشتری، به عنوان یک منبع مزیت رقابتی می نگرند. ضرورت مبادله مؤثر بین مشتریان و عرضه كنندگان داخلی، به طور وسیعی در نوشته های مدیریتی مورد بحث قرار گرفته است و صاحب نظران اتفاق نظر دارند كه خدمات بهتر به مشتریان داخلی، به ارائه خدمات بهتر به مشتریان خارجی منتهی می شود.
در پذیرش این اصل دیگر تردیدی وجود ندارد که بقای سازمان های تولیدی وخدماتی در گرو حفظ و افزایش مشتریان آنهاست، برای این منظور ضروریست هر سازمان به عوامل مهم و تاثیرگزار رضایت مشتریان بیاندیشد و با توصیف و پیشبینی و نیز کنترل این متغیرها بتواند میزان رضایت مشتریان را مدیریت نموده و آن را به سمت بهبودی سوق دهد. نام و نشان تجاری یا برند نقشی اساسی در شرکتهای خدماتی بازی می کند زیرا نام و نشان تجاری قوی[1] اعتماد مشتریان را در ارتباط با خرید محصولات ناملموس افزایش میدهد. نام و نشان تجاری قوی، مشتریان را قادر میسازد تا بهتر بتوانند محصولات ناملموس را تجسم کرده و درک کنند. در ارتباط با خدمات که مقایسه و ارزیابی اولیه در ارتباط با خرید خدمت مشکل است، نام و نشان تجاری نقش مهمی را ایفا می کند.
اعتماد، احساس و وفاداری به نام و نشان تجاری برای شرکتها دارای مزایای فراوانی است، چرا که موجب کاهش آسیبپذیری شرکت به فعالیتهای رقابتی، کاهش هزینه های شرکت، افزایش حاشیههای مالی و افزایش ارتباطات بازاریابی موثر می شود (Kim et al.,2008) و ایجاد و حفظ اعتماد، احساس و وفاداری مصرف کننده به نام تجاری در قلب برنامههای بازاریابی شرکتها به ویژه در بازارهای رقابتی قرار دارد (Sweeney & Swait ,2008). واژه برند[2]دارای چندین معنی می باشد. برند نه تنها یک محصول واقعی است بلکه یک دارایی ناملموس با ارزش نیزهست. هر برند، دارای ویژگی های محسوس ونامحسوس می باشد که هر محصول را از محصولی دیگر متمایزمی کند. (Kim et al,2003)
برند به عنوان جزئی جدانشدنی از ارزش شرکت می باشد و یک دارایی استراتژیک1است که میتواند به عنوان محرک فرایند برنامه ریزی بازاریابی شرکت محسوب گردد. بدین معنی که برند میتواند به عنوان مزیت رقابتی یک شرکت در نظر گرفته شود.(Wong & Merrilee , 2008 )
1-2- بیان مسئله:
لویت[3] و کاتلر2 از جمله نخستین پژوهشگرانی بودند که در مطالعات خود بر اهمیت به مشتریان و كارکنان شرکت توجه داشتند. آنها اینطور مطرح کردند که کارکنان یک شرکت نیز در حقیقت مشتریان آن می باشند و بایستی نیاز و خواسته های آنان نیز مورد توجه قرارگیرد. بنابراین جذب، توسعه، انگیزش و ارتقای كمی و كیفی توانائیها، ارزش آفرینی، بهبود مستمر ارائه خدمات به آنها و بالابردن سطح كیفیت كار به عنوان یک محصول و مشاركت آنها در انجام فرایندها به كمك مدیریت، سازمان را در جهت ارائه سطح بالای كیفیت محصولات و خدمات رهنمون میسازد. در نتیجه افزایش سطح رضایتمندی در میان مشتریان خارجی سازمان را به همراه خواهد داشت.
به عبارت دیگر در محیطی که رقابت در آن پیوسته در حال افزایش است شرکتها میبایست مشتریگرا باشند. زیربنای مفهوم بازاریابی، شناسایی نیازها و رضایت مشتری میباشد که این امر منجر به حفظ و نگهداری مشتریان میگردد. همواره شرکتها منابع قابلتوجهی را برای سنجش و مدیریت رضایت و وفاداری مشتریان صرف میکنند.
درسالهای اخیر بازده داراییهای ناملموس برای بسیاری از شرکتها، دارای اهمیت بسیار زیادی گردیده است. بازاریابی یکی از زمینه های
کاربردی است که شرکت برای دستیابی به بازده فعالیتهایش تلاش بسیار زیادی می کند(Seggie et al,2004) . برندها باید مزایای رقابتی پایداری را برای شرکت ایجاد کنند، چرا که اگر مشتریان مطلوبیت ویژهای از برند دریافت کنند شرکت می تواند به مزیت رقابتی دست یابد. بنابراین برای مدیران برند مهم است که به ابزارهای معتبر و قابل اطمینانی برای ارزیابی عملکرد برند مشتری محور دست پیدا کنند.
امروزه، تبلیغات به عنوان یک محصول میان رشتهای توجه بسیاری از محققان حوزه مدیریت، ارتباطات و اقتصاد را به خود معطوف ساخته است. پژوهشگران در بخشهای مختلف، با توجه به تاثیر ساز و کار تبلیغ در جامعه، به مطالعه آثار و آسیب شناسی تبلیغات میپردازند( رسولی، 1386: 14، الف).
از آنجا که تبلیغات تجاری در نهایت با هدف انتقال اطلاعات و تغییر در رفتار مخاطبان قصد دارند موجبات افزایش مصرف کالایی خاص را پدید آورند و یا باورهای مشخصی را درباره کالاها یا خدمات مرتبط با آن در جامعه رواج دهند، مطالعه محتوای این پیامها ضروری است. گسترش زندگی شهری تحول بزرگی در زندگی اجتماعی و سازمانی به وجود آورده است.کوچک شدن خانوادهها از آثار این تحول است که پشتوانهی خانوادگی فرد را محدود می کند و فرد در جامعه مدرن شهری، پناه و پشتوانه صنعتی خود را از دست میدهد. امرزوه بیمه راه حلی سازمانی برای پاسخ به این نیاز جوامع بشری در مقابله با بروز حوادث ناگهانی و غیر قابل پیش بینی است. در جوامع توسعه یافته بیمه کالایی لوکس نیست، بلکه ضرورتی اولیه و بدیهی در جهت حفظ اطمینان و ایمنی و کاهش ضریب خسارت و ریسک پذیرفته شده است. عدم آگاهی و شناخت کافی در مورد بیمه و
پوشش های آن باعث ایجاد مشکلات گستردهای در حین بروز خطر و حادثه می شود و گاه تبعات سخت و جبران ناپذیری را به دنبال خواهد داشت. باید تدابیری اندیشیدکه بیمه به عنوان کالا و امری ضروری در سبد خانوار مردم قرار گیرد .
با این اوصاف چنین وظیفه سنگینی به عهده مسئولین و متولیان این امر میباشد. در همین راستا یکی از ابزارهای گسترش فرهنگ استفاده از بیمه و تقویت نگرش مطلوب مشتریان بیمه، تبلیغات است. برای مدیریت هرشرکت بیمه، معرفی درست محصولات بیمهای به مردم فرایندی اساسی است. از طریق تبلیغات میتوان به کارایی و اثر بخشی در راستای اهداف شرکت بیمه در معرفی هر چه بهتر محصولات خود دست یافت و به صحت پیشبینیهای صورت گرفته در مورد برنامهها پی برد.
بیمه عمر یكی از مهمترین و استراتژیكترین محصولات شركتهای بیمه دنیا محسوب میشود. در دنیا درصد فروش بیمههای عمر نسبت به سایر محصولات بیمهای بسیار بالاتر است و این آمار در برخی كشورهای اروپا و آمریكایی به بیش از 90 درصد میرسد. بیمه عمر امكان سرمایهگذاری بسیار مناسبی برای شركتهای بیمه ایجاد میكند، زیرا بیشتر خسارتهای این محصول بخصوص از نوع بیمه عمر و سرمایهگذاری، قابل پیشبینی و زمانبندی است و شركتها منابع مالی طولانیمدت بدست میآورند و میتوانند در فعالیتهای مورد نظر خود در عرصههای مختلف اقتصادی برنامهریزی و مشاركت كنند. بنابراین شركتهای بیمه همواره به بیمه عمر به عنوان یک محصول ویژه اقتصادی مینگرند. اما صنعت بیمه كشور هنوز نتوانسته فروش بیمه عمر خود را در وضعیت مطلوب و مناسبی قرار دهد. اول اینكه بیشتر بیمههای فروخته شده شركتهای بیمه از نوع بیمههای اجباری است، دوم این محصولات دارای ریسك بسیار بالایی هستند و اعتمادی به حقبیمههای بدست آمده از این محصولات وجود ندارد و هرآن ممكن است كه شركتهای بیمه چندین برابر حق بیمه عائدی خود را به بیمهگزار پرداخت كنند (مانند بیمههای شخص ثالث). سومین مطلب قابل توجه این است كه با وجود درصد بسیار پایین فروش بیمههای عمر در كشور، به علت افزایش تعداد شركتهای بیمهای فعال در كشور (این رقم از 4 چهار شركت دهه شصت به 28 شركت رسیده است)، رقابت بسیار زیادی بین شركتها برای جذب مشتریان بالقوه بیمه عمر، دركشور بوجود آمده است.
بیمه عمر با وجود اهمیت بسیار زیادی كه دارد، دارای پیچیدگیهای خاص خود است، هر نماینده بیمه توان فروش این محصول را ندارد، شركتهای بیمه و نمایندگان بیمه كه درصدد فروش بیمه عمر هستند، باید ارتباط موثر و قابل اعتمادی با مشتریان خود ایجاد كنند، فردی كه قرار است بیمه عمر خریداری نماید باید برای دهها سال به شركت بیمه و برند آن اعتماد كند، احساس خوبی از این شركت و برند آن داشته باشد. قطعا اگر مشتریان نسبت به شركت بیمه اعتماد و احساس خوشایندی نداشته باشند، بعید است كه شركت یا نماینده او بتواند، آنها را به بیمهگزار خود تبدیل كند. در این خلال بحث تبلیغات میتواند به عنوان یكی از مهمترین رویكردهای مورد استفاده شركتها قرار بگیرد تا بتوانند اعتماد و احساس خوشایند شركتهای بیمه را نسبت به خود ارتقاء و بهبود ببخشند.
بنابراین، این طرح پژوهشی درصدد آن است كه تا چه اندازه شرکتهای بیمه توانستهاند با کمک تبلیغات مناسب، ضروری و موثر، اعتماد مشتریان مربوط به بیمه عمر را به شرکتهای خود افزایش و تقویت نمایند؟ تا چه اندازه در راستای توسعه احساس مطلوب به برند، شرکتها توانستهاند در امر تبلیغات سرمایهگذاری نمایند؟ آیا سرمایهگذاریهای شرکتهای بیمه توانسته است اعتماد و احساس به برند شرکتها را در وضعیت مطلوبی نگه دارد؟ و در نهایت آیا بین میزان تبلیغات شرکتهای بیمه و اعتماد و احساس به برند رابطه معناداری وجود دارد؟ به عبارت دیگر پژوهش حاضر در صدد آن است كه وضعیت تبلیغات شركتهای بیمه از منظر مشتریان چه وضعیتی دارد؟ آیا این میزان تبلیغات بر اعتماد و احساس به برند مشتریان تاثیر دارد؟ میزان تبلیغات شركتها بر میزان فروش بیمه عمر به چه میزان تاثیر دارد؟ اعتماد و احساس مشتریان نسبت به شركتهای بیمه در انتخاب بیمه عمر چقدر موثر بوده است. این سوالات و سوالاتی از این قیبل دغدغه پژوهش حاضر است که این پایاننامه به منظور یافتن پاسخ علمی و مستند و مستدل آنها انجام میگیرد.
- strong brand
1Brand
2.Teodor Levitt
- 3. katleer
فرم در حال بارگذاری ...